۱آذر۹۹
قانون کار؛ ارتجاعیترین مرامنامه نظام ضد کارگر
پس از انقلاب ضدسلطنتی سال۱۳۵۷ مردم
ایران، طبقه کارگر، دهقانان زحمتکش و اقشار تهیدست متحدشان، آرزوهای نیک و بلندشان
را در تحقق یک نظام عادلانه و سرشار از رفاه و تنعم جستجو میکردند. از اینکه
بتوانند در بین سایر کارگران کشورهای دیگر، گام استوار و بیبازگشتی بسوی تأمین
حقوق و دستآوردهای تاریخی این طبقه و همپیمانان رنجبر خویش بردارند، سر از پای
نمیشناختند... اما این بهار رویاها و چشماندازهای نیکو و خجسته با زمستان زودرس
تصاحب قدرت دولتی بهدست مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران و عوامل سرکوبگر
پاسدارانشان، به یاس و حرمان دم افزونی کشیده شد، که آوای دلخراشش دستمایه غمانگیزترین
سمفونیها و تراژیکترین سرودههای مردمی ایران و جهان گردیده است.
قانون کاری که به خط وحشیترین و بیرحمترین کارگزاران این رژیم ضدکارگری
نوشته شد در ابتدا حتی واژه «کارگر» را بهرسمیت نمیشناخت و از «اجیر» استفاده میکرد!
کار آن قدر بالا گرفت که عوامل متوهم نظام آخوندی هم بنا را بر طرح پرسش از خمینی
سرسارق این رژیم قرونوسطایی گذاشتند و او هم فرصتطلبانه گفت ما طرفدار کارگریم!
آنقدر که «خدا هم کارگر است»! ... و اینچنین آغاز عصر تاریک سرکوب و خفقان
کارگران، زحمتکشان و نمایندگان پیشگام و آگاهشان در سازمانهای مترقی و حامی
کارگران، چرخ های خونین خود را به حرکت درآورد...
قانون کار ضدبشری و مجریانش
بیش از یک دهه طول کشید تا قانون کار ارتجاعی این رژیم ضدبشری در ارگان
سرکوبگری بهنام تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسید. سند بهره کشیهای غیرقابل تصوری
که تا همین امروز باعث بهت و حیرت هر نیروی آگاه و بیطرفی است که نظیر آن را در
موزههای تاریخ جستجو میکنند.
مضحکتر اینکه در سالروز تصویب این ننگین نامه ضدکارگری در ۲۹آبان امسال، مزدوران شناخته شده رژیم آخوندی تحت عنوان «دبیرکل
خانه کار و نمایندگان تشکلهای کارگری از سراسر پایتخت بار دیگر بر احیای حقوق از
دست رفته کارگران تأکید کرده و هشدار دادند هر گونه تهدید حقوق کارگران با واکنش
اعضای کارگری در سراسر کشور مواجه خواهد شد».! این مزدوران تحت همین عناوین چهل
سال مسئول مستقیم سرکوب خونین کارگران و فرزندان و نمایندگانشان بودند. دستشان از
خون کارگران اعدام شده و شکنجه شده رنگین است. اما حالا خود را سخنگویان انحصاری
میلیونها تن از کارگران ایران جا میزنند.
تغییر قانون کار برای امحای حیات کارگران
علیرضا محجوب از سردمداران مستقیم بیداد و ستم برعلیه کارگران که خود را
دبیرکل خانه کارگر مینامد، میگوید: «من نمیدانم چرا هر کس میخواهد برای اصلاح
قانون کار طرح بنویسد اما مگر همین قانون کار با حمایتهای مندرج در آن بهصورت
کامل اجرا میشود؟! مگر کارگران توانستهاند رفاه و امنیت شغلی داشته باشند؟ اصلاح
قانون کار در شرایطی که کارگران چیزی از آن نگرفتهاند و مشمول تمام حمایتهای آن
نشدهاند، چه معنایی دارد؟... قانون کار قانون حداقلها است. هر کس که در مسندی مینشیند
میخواهد ریشه این قانون را بزند و ظرفیتهای حمایتی آن را ساقط کند. امروز اما
اصلاح را بهانه قرار دادهاند تا حقوق کارگران را نادیده بگیرند» (ایلنا۲۹آبان۹۹)
کارگران به دونپایهترین طبقه جامعه تبدیل شدهاند
حسن صادقی از مهرههای حکومتی در تشکیلات رسمی کارگری که شاهد ستمگریهای بیحد
و اندازه کارگزاران حکومتی بر کارگران بیپناه ایران است از یک طرح ارتجاعی تحت
نام «نذر اشتغال» برای بهره کشی بیشتر کارگران بیکار تدارک دیده شده است پرده برمیدارد
و میگوید: «اگر امروز «مؤسسه نذر اشتغال امام حسین» از اقتصاد اعانهای و اشتغال
اعانهای دفاع میکند، باید بداند که این مورد نمیتواند به توسعه رفاه و رفع
بیکاری کمک کند. زمانی که اقتصاد کشور زایشگر و ثروتساز نباشد، اشتغال کامل شکل
نمیگیرد. با نذورات هم نمیتوان برای کارگران شغل ایجاد کرد. نظام اقتصادی را نمیتوان
با اشتغال نذری محور رونق داد. ما با کسی سر دعوا نداریم اما این اقتصاد فقیر
کارگران را فقیرتر و ثروتمندان را به سبب رشد بخش غیرمولد ثروتمندتر میکند».
(خبرفارسی۲۹ابان۹۹)
۹۷ درصد نیروی
کار قراردادی
پس از چهل سال حاکمیت نظام ولایت فقیه، انبوهی از ستمها و بیعدالتیهایی که نیروی
کار در ایران شاهدش بود تبدیل به یک منشور از بیرحمانهترین شرایط کاری گردیده
است.
بیش از ۹۷درصد از بازار کار
ایران را نیروی کار قراردادی شکل میدهد و این شرایط ضدکارگری سبب شده است که
کارگران دیگر امکانی برای برقراری تشکلات صنفی خود نداشته باشند.
خصولتی سازی محل کار کارگران
واگذاری شرکتها و بنگاههایی که در شرایط بحرانی اقتصادی دچار مشکلات عدیدهای
شدهاند به کارگزاران دزد و غارتگر حکومتی، بلای جدیدی است که بر سر کارگران این
بنگاههای پر مسأله آمده است. فروش صوری و کاغذی و فاقد هر گونه توجیه اقتصادی این
بنگاههای عمومی هدفی جز حراج اموال، بیکار شدن و سرگردانی کارگران را بهدنبال
نداشته است.
بدهکاری سرسامآور دولت به سازمان تأمین اجتماعی
سازمان تأمین اجتماعی مهمترین نهادی است که با سرمایهها و پسانداز کارگران
تأسیس گردیده است تا در روزهای بازنشستگی و از کار افتادگی، کمککار روزهای سخت
این دوران کارگران و خانوادههایشان باشد. اما رژیم آخوندی از سرمایهها و اندوختههای
این طبقه نیز نگذشته است و با سرقت اموال آنان حال و آینده کارگران را تباه کرده
است. بدهی دولت به سازمان تأمین اجتماعی امروز به رقم ۳۲۳هزار میلیارد تومان رسیده است.
دستمزدهای ماهها عقب افتاده
حقوق یک ماه کارگران هزینهی ده روز زندگی ساده و محقر آنان را بهزور تأمین میکند
اما کارگزاران فاسد حکومتی با عقب انداختن همین اندک حقوق کارگران و خانوادههاشان
را زجرکش میکنند. ناجوانمردانهتر اینکه با اعتراض کارگران، آنان را بهدست گزمههای
امنیتی و سپاهی میاندازند تا در شکنجهگاهها و زندانها تاوان اعتراض خود را پس
دهند.
غول تورمی که دسترنج کارگران را می بلعد
کارگران و سایر زحمتکشان از بحرانی بودن اقتصاد حاکم بر ایران رنج و زجرهای
بیشماری کشیدهاند که یک قلم آن تورم دهشتناکی است که حاصل زحمت آنان را میبلعد
و روزبهروز این طبقه و خانوادههایشان را فقیر تر و بیچیز تر میسازد. «قانونگریزیهای
مزدی در طول سالها و دهههای گذشته به جایی رسیده که امروز دستمزد و مستمری،
تقریباً یکسوم یا یکچهارم سبد معیشت واقعی است». (ایلنا۳۰آبان۹۹)
با وجود چهل سال حکومت جور و ستم آخوندی، ریشههای بیعدالتی در حق کارگران
بسیار عمیق و گسترده گردیده است. دستمزد پایین، فقدان امنیت شغلی، سرکوب و فشار و
تهدیدهای روزانه با هزینههای سرسامآور زندگی زندگی کارگران را به جهنم تبدیل
کرده است.
«امروزه طبقه کارگر ایران با جمعیتی بیش از ۲۶میلیون نفر در بخشهای صنعت، معدن، خدمات، کشاورزی و خدمات اداری
و بانکی، مشغول به کار است. کارگران در شرایط مختلف استخدامی، شامل ۱۳.۷ میلیون بیمه شده (بخش خصوصی)، ۳.۷ میلیون مزدبگیر شاغل در بخش عمومی، ۳.۲ میلیون بازنشسته و مستمریبگیرِ سازمان تأمین اجتماعی، ۶.۲ میلیون بیکار و شمار بسیار زیادی مزدبگیر بخش خصوصی بیمه نشده،
در راستای تولید یا تحقق ارزش اضافه به کار گمارده میشوند». (ایلنا ـ ۱۰ اردیبهشت ۹۹)
کارگران؛ کارخانه ستم را بر میچینند
در شرایطی که بیکاری و نداشتن پول لازم برای مداوای بیماری کرونا و هزار و یک
درد بیدرمان دیگر، میلیونها تن از کارگران شریف و خانوادهایشان را در چنبرهای از
بلایا و فاجعههای دستساز نظام ولایت فقیه قرار داده است و نظام ضدکارگری تلاش میکند
تهیدستان را در پیلههای گرانی و فقر زمینگیر کند، این کارگران و همپیمانانشان
هستند که بهتر از هر نیروی اجتماعی دیگری میدانند اگر امروز دست از مبارزه برای
احقاق خود بکشند دیگر معلوم نیست که از پس امروز فردایی باشد.
قیام آبان ۹۸ بهروشنی ثابت کرد
سرکوبگران و غارتگران در برابر اتحاد تهیدستان مثل برف آب میشوند.
بله امروز کارگران پس از چهل سال درد و رنج و تبعیض و بیعدالتی عزم جزم کردهاند
که قانون کار و زندگی جدید را این بار با دستان خود بنویسند و بسازند.