۲مرداد ۱۳۹۹
مریم رجوی گردهمایی سالانه ۱۳۹۹
پس از پخش سخنرانی رئیسجمهور برگزیده مقاومت، خانم مریم رجوی توسط برخی از
کانالهای تلویزیونی پاسداران و شکنجهگران کراواتی و خارجهنشین و همسویان شیخ و
شاه با رکیکترین الفاظ مجاهدین و مقاومت ایران را هدف قرار داده و بار دیگر درون
مایهی واقعی خود را بیرون ریخته و در معرض دید مردم ایران قرار دادند.
کسانی که پیش از این تحت نام محقق، خبرنگار، تحلیلگر، بازیگر، هنرمند و...
ژست اپوزیسیون میگرفتند، وقتی با سخنرانی مریم رجوی افق پیروزی مردم و مجاهدین بر
رژیم آخوندی پدیدار شد، خطر را جدی دیده و نقاب «حقوقبشری» از چهرهی خود بر گرفته
و با کینهای از جنس پاسداران خمینی و مأموران ساواک شاه تا توانستند بر مجاهدین
تاختند.
در طول تاریخ کم نبودند مبارزان و آزادیخواهانی که بهدلیل تسلیم ناپذیری و
تن ندادن به ذلت مارکها خورده و تهمتها شنیدند. دکتر محمد مصدق از جملهی آنها بود
که هم دستان شیخ و شاه روزگاری وی را دیوانه خطاب کرده و از در دشمنی با او در
آمدند. کسانی که رهبر نهضت ملی ایران را ـکه صنعت نفت را از تسلط استعمار انگلیس
بیرون کشید و به مردم ایران باز گرداندـ به باد دشنام گرفته و هزار تهمت و افترا
نثارش کردند، همانانی هستند که امروز نیز از تسلیمناپذیری مجاهدین در برابر رژیم
گزیده شده و به خود میپیچند و از فرط حقد و کین یاوه سرایی میکنند.
آنچه از نظر این خائنان گناه نابخشودنی است، مبارزه و ایستادگی بر سر آرمان
آزادی است که مجاهدین ۴۱سال متمادی با بذل جان
و خان و مان خود دست از آن بر نداشتهاند. قهرمانانی که وقتی زمین و زمان میگفت
نمیشود و نمیباید و نمیتوان، با تأسی به رهبران فداکار و هوشیار خود فریاد زدند
که میشود و میتوان و باید که این رژیم را سرنگون کرد و مردم را از زیر یوغ آن
بیرون کشید.
مگر چه شده و چه فاجعهای رخ داده است که خائنان و مزدوران و مواجببگیران و
پاسداران خارج کشوری نظام اینچنین به وحشت افتادهاند؟ به چه علت مار و مور از
لانههای خود بیرون خزیده و از شنیده شدن صدایی که ۴۰سال است رژیم آخوندها تلاش کرده آنرا خاموشش کند، به خود میپیچند
و زمین را گاز میگیرند؟
۴دهه است که رژیم به
ضرب اعدام و قتلعام و با تمام قوا تلاش کرده تا نام مجاهد را به کلمهای ممنوعه
تبدیل کند و صدایش را خاموش کند؛ و با شیطانسازی، برچسب، لجنپراکنی و انواع
فشارهای روانی مجاهدین را از دور خارج سازد. علاوه بر این سالیان متمادی با حملات
نظامی و موشکی در اشرف و لیبرتی سعی کرد آنها را بهزانو در بیاورد؛ اما از هیچیک
از اقدامات خود طرفی نبست و جز شکست مفتضحانه نصیبی نبرد؛ و همانطور که آقای
منتظری در اعتراض خود نسبت بهقتلعام مجاهدین خطاب به خمینی نوشته بود، مجاهدین
یک سنخ عقیده و فکر هستند و با کشتن از بین نرفتند و در عوض ترویج شدند و اکنون به
گواه برگزاری پیروزمند کهکشان ۲۰۲۰به نقطهای
رسیدهاند که هزار شخصیت برجسته سیاسی و رهبران مختلف جهان مفتخرند که به حمایت از
آرمان آزادیخواهی آنها برخاستهاند و با بیان قاطع و فریاد حاضر حاضر اعلام میکنند
که برای سرنگونی رژیم آخوندی در کنار مجاهدین ایستادهاند. از این رو حال و روز
عبرتآموز ورشکستگان سیاسی و مزدوران رنگارنگ «بی یا با جیره و مواجب» رژیم بسیار
قابل فهم است!
فحاشی و لجنپراکنیهای سخیف مزدوران و حامیان رژیم ـکه با فرمول معروف ۲۰ـ۸۰ مذبوحانه تلاش میکردند
مجاهدین را نیرویی بیتاثیر و حتی بدتر از «جمهوری اسلامی» جلوه دهند، البته نیازی
بهپاسخ دادن ندارد. اما جا دارد چند نکته محتوایی را بهویژه خطاب به کسانی که میگفتند
«چرا مجاهدین هر که بر علیه آنها حرف میزند را اطلاعاتی و رژیمی خطاب میکنند؟»
یادآوری کرد:
هر فرد یا جریانی که واقعاً خواهان استقرار آزادی و دموکراسی و جدایی دین از
دولت در ایران باشد، بهدنبال تضعیف اصلیترین و سازمانیافتهترین نیروی جنگنده
ضد رژیم نیست و خود را با تکرار دروغهای وزارت اطلاعات آلوده نمیکند و در معرض
اتهام «رژیمی بودن» قرار نمیدهد.
شک نیست که مجاهدین مخالفت با نظرات و خط مشیء خود را از جانب هر فرد و نیروی
سیاسی حقی طبیعی و مشروع و غیرقابل انکار بهحساب میآورند؛ ولی اظهارات افرادی که
با نام محقق، کارشناس، خبرنگار، فعال حقوقبشر و امثال آن، درست مثل رسانههای وابسته
به رژیم به لجنپراکنی علیه مجاهدین میپردازند و هم سو با آنها بر طبل سانسور آنهم
از جانب یک رسانهی غیرایرانی میکوبند و به پخش سخنرانی مریم رجوی اعتراض میکنند،
و معتقدند که مجاهدین بدتر از جمهوری اسلامیاند و باید آنها را کشت و خفه کرد، به
راستی چه فرقی با یک مزدبگیر و مأمور وزارت اطلاعات دارند؟ هیچ فرقی بین اظهارات
این افراد بهاصطلاح محقق، کارشناس و خبرنگار با اظهارات رسانههای رژیم نیست. هر
دو معترضند که چرا سخنرانی مریم رجوی پخش شدهاست؟ و چرا سانسور نمیشوند؟
اگر بهحکم خمینی برای قتلعام ۳۰هزار تن از
زندانیان مبارز و مجاهد در سال۶۷ نگاه
کنیم، بهروشنی پیداست که دعوای او با مجاهدین و مبارزین هیچ چیز جز «سر موضع
بودن» نیست. در این حکم نوشته است:
«کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر «سر موضع» نفاق خود پافشاری
کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند»
یعنی هر آن کس که بهاعتقادات، آرمانها و مشیء مبارزاتی مجاهدین پشت نمیکند،
آنرا نمایندگی کرده و بازگشتناپذیر و لذا حکمش اعدام است.
اینچنین بود که نام مجاهد، کلمهای ممنوعه شد و هزاران هزار نفر از آنها با
عشق آزادی و با نام مسعود بر طناب دار بوسه زدند. آنان که «بهشوق زندگی آواز
خواندند و تا پایان بهراه روشن خود با وفا ماندند»
اکنون اظهارات این جماعت بهاصطلاح خبرنگار و تحلیلگر و بازیگر را میتوان
بهتر فهم کرد.
حرف امروز مشکل آنها با مجاهدین در اشرف۳ و با کانونهای شورشی در داخل ایران هیچ چیز نیست مگر همان که
خمینی در حکم خود نوشت و هر آن کس را که بر سر موضع آزادی ایستاد و تسلیم نشد
مستحق مرگ دانست. بله صورت مسألهی مزدوران و پاسداران رنگارنگ و لباس عوض کردهی آخوندها
با مجاهدین نه بر سر شیوه مبارزه و کم گذاشتن در نبرد با آخوندهاست. نه! حرف اصلی
آنها این است که چرا مبارزه میکنید؟ چرا کوتاه نمیآیید و چون بر آرمان آزادی
مردم و سرنگونی رژیم ضدانسانی و ضدایرانی اصرار میکنید، پس منافقاید؛ شستشوی
مغزی شدهاید؛ سکت هستید؛ گول خوردید؛ عاطفه ندارید؛ مسلمان خشک مغز هستید؛
تروریستید؛ و ...
حرف اصلی آنها با مجاهدین این است که چرا دست از ایدئولوژی رهاییبخش خود بر
نمیدارید؟ چرا پس از عبور از مخاطرات گوناگون جانی در اشرف و لیبرتی، حالا که به
اروپا آمده و در آلبانی مستقر شدید، دنبال زندگی و آسایش خود نمیروید؟ چرا هنوز
روسری دارید؟ چرا و چرا و چرا... اما در عوض تشکیلات خود را حفظ کردهاید و همچنان
بر سرنگونی رژیم پافشاری میکنید و با رژیم مرزبندی دارید؛
مسعود رجوی رهبر انقلاب نوین مردم ایران در پیام قدردانی از رزمندگان و
زحمتکشان "کهکشان۹۹ " به تاریخ ۳۰تیر۹۹ حال روز پاسدران
سیاسی رژیم آخوندی را بهروشنی تمام توصیف کرده است:
«در آغاز چهلمین سال جنگ آلترناتیو با چراغ راهنمای
”نه-شاه-نه-شیخ“ از روشن شدن و تعمیق مرزبندی بین آزادی و استبداد، بین مقاومت و
تمامیت شیخ و شاه و فرهنگ و ایدئولوژی آنها، بهغایت استقبال میکنیم. این فرصتی
مغتنم برای هر جنبش بهواقع دموکراتیک و انقلابی است تا بنای استبداد و دجالیت با
هر رنگ و لعابی را از بن براندازد».
آری آنهایی که امروز شاه و شیخ را بر مجاهدین ترجیح میدهند، انتخاب کردند که
در جهت خلاف تاریخ و در کنار قاتلان مردم ایران بایستند. در فاز پایانی رژیم بحرانزده
آخوندی که هراسان روزهای پایانی خود را شماره میکند، اینگونه است که مرزبندیها
تعمیق و سره از ناسره جدا و متمایز میشود و ماهیت واقعی هر فرد و جریان و نیرویی
آشکار میگردد. بدون تردید آیندگان در این باره بیشتر خواهند نوشت.
واقعیت سرسخت و محتومی که این مزدوران قصد انکارش را دارند و آنها را میآزارد،
همان است که امروز با حضور توانمند مجاهدین و کانونهای شورشی در صحنه سیاسی
ایران جاری است . آنها با رهبری قیام در خیابانهای تهران، بهبهان و سایر شهرهای
ایران حرف آخر میزنند. کسی به اظهارات مزدوران اطلاعات آخوندی وقعی نمیگذارد. بیتردید
بهزودی مردم ایران رژیم را سرنگون کرده و آنرا با همهی مزدورانش بهقاسم سلیمانی،
صیاد شیرازی و لاجوردی ضمیمه خواهند کرد.
*****
۳۰ تیر ۱۳۹۹
مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران
- مسعود رجوی: قدردانی از رزمندگان و
زحمتکشان "کهکشان ۹۹" و
درخشش آن در ۳۰هزار
نقطه که برق از سر دشمن میپراند و قاطبهی عمله و اکره را دچار وحشت و جنون ادواری
میکند.
- تبریک بهآغاز چهلمین سال جنگ آلترناتیو
با چراغ راهنمای «نه شاه-نه شیخ» که بزرگترین و طولانیترین مقاومت سازمانیافته
تاریخ ایران را نمایندگی میکند.
- در آغاز چهلمین سال از روشن شدن و تعمیق
مرزبندی بین آزادی با استبداد، بین مقاومت با تمامیت شیخ و شاه و فرهنگ و
ایدئولوژی آنها، بهغایت استقبال میکنیم. این فرصتی مغتنم برای هر جنبش بهواقع
دموکراتیک و انقلابی است تا بنای استبداد و دجالیت با هر رنگ و لعابی را از
بن براندازد.
- مسعود رجوی: بگذارید شاه و شیخ با همهی شکنجهگران
و پاسداران و دم و دنبالچهها و همکاسهها و مزدوران هر چه میخواهند بر ما بتازند.
با هر چه دشنام و رذیلت است. با رکیکترین الفاظ و با خشمی دیوانهوار.
- با افتخار تمام باید گفت که در تاریخ
ایران این تنها نمونهایست که در این ابعاد و با این شدت و این مدت، زیر ضرب
و تازیانه و در معرض برچسب و لجنپراکنی باشد و بتواند دوام بیاورد، انسجام
داشته باشد و اعتلاء پیدا کند.
- این نشان میدهد که ما بهرغم همه برچسبها
و بمبارانها و شکنجهها و اعدام و قتلعام توانستهایم دشمنان درونی و
بیرونی خلقمان را بههمین میزان پس برانیم، گسسته و برآشفته کنیم و در هم
بکوبیم.
- در محک تجربه، همهی قول و غزلها و لاف و
گزافهای آزادیخواهی و حقوقبشری مدعیان وقتی به مجاهدین میرسد رنگ میبازد.
پردهها کنار میرود و درندهخویی رضاخانی یا نوع خمینی آشکار میشود.
- در این چارچوب مجاهدین حق آزادی عقیده و
بیان و تشکل و پوشش و حتی حق پاسخگویی هم ندارند. باید جواب بدهند که چرا
مسلمان هستند. چرا مبارزه و مقاومت میکنند. چرا دنبال زندگی عادی نمیروند.
چرا زنان مجاهد برخلاف حکم رضاخان روسری دارند اما در صف اول دفاع از حقوق بیحجابان
بودهاند. چرا در ایدئولوژی آنها جهاد اکبر با نفس و ایدئولوژی فردیت و
جنسیت، عملیات جاری شده است.
- در رویکرد شیخ و شاه، مجاهد را باید کشت
والا نظم دنیای وحشی ارتجاع و بهرهکشی را برهم میزند و برمیشورد.
- زانو زدن و کاسهلیسی در برابر شیخ و شاه
از یکسو و غیظ و کین میرغضبانه در برابر مجاهدین از سوی دیگر دو روی یک سکه
است. اینجاست که قرآن میگوید «بر غیظ خود بمیرید».
- پیام این اندازه خصومت و دروغ و نفرت بر
ضد مجاهدین و نتیجهی تعمیق مرزبندی، اعتلای آلترناتیو به واقع دموکراتیک و مستقل
است. این نوید سرنگونی و پایان عصر استبداد و دجالیت و مژدهی پیروزی مقاومت و
جبهه خلق است.
- تأکید میکنم طبق طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی، مصوب شورای ملی مقاومت، هر نیروی جمهوریخواه و ملتزم به نفی کامل نظام ولایت فقیه که خواهان استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت است با ماست و ما با او هستیم.