۳ خرداد ۹۹
«من البته همچنان که سال گذشته هم تأکید کردم و مکرر گفتهام به
دولت جوان و حزباللهی معتقدم و به آن امیدوارم».(خامنهای. ۲۸اردیبهشت ۹۹)
«اگر بخواهیم نظام پایدار بماند، باید دو سه حزب اصلی در کشور
ایجاد شوند، اینها به تناوب قدرت را در دست بگیرند و خودشان مسئول باشند، خودشان
هم جوابگو باشند». (حسن روحانی. ۳۰اردیبهشت ۹۹)
***
شباهت آخوندها و دایناسورها
اگر دایناسورها را در موزه یا در فیلم معروف پارک ژوراسیک و فیلمهای مستند
زیستشناسانه ندیدهایم لابد در کتابهای درسی ردی از آنها یافتهایم و زیاد نسبت
به آنها ذهنمان بایر نیست. این خزندگان مهرهدار که تکوین آنها به دورهی تریاس پسین
برمیگردد، قدمتی ۲۳۵میلیون ساله دارند. با
رویداد انقراض تریاس ـ ژوراسیک خشکی را متصرف شدند و هل من مزید طلبی آنها آغاز شد.
در این دوران آنها سلاطین چیرهی زمین بودند و هنوز میلیونها سال مانده بود تا انسان
در هیأت امروزیاش بر روی کرهی زمین ظاهر شود. با وقوع رویداد انقراض کرتاسه ـ پالئوژن
دایناسورها رفع زحمت کرده و برای همیشه منقرض شدند.
بر پایه پژوهشهای ثابت شده، اصابت شهاب سنگی به طول ۱۵کیلومتر به کرهی آبی ما، در ۶۶میلیون سال قبل انرژی عظیمی را آزاد کرد. این انرژی معادل انفجار
۱۰۰تراتن تی. ان. تی بود؛ یعنی ۲میلیون بار قدرتمندتر از انرژی آزاد شده از انفجار پرقدرتترین
آزمایش هستهیی تاکنون. این واقعه در مکزیک و در منطقهیی رخ داد که امروزه دهانهی
چیکسالوب نامیده میشود. اگر این انفجار و تولید ابر عظیم گرد و غبار و نیز توفانهای
آتشین پس از آن رخ نمیداد، اکنون کرهی زمین برای زندگی، رشد و تکامل انسان مهیا نمیشد.
وقتی به زیست دایناسورها بر روی زمین و انقراضشان نگاه میکنیم متوجه شباهتی
بین آنها و آخوندها پرتاب شده از قرون وسطا به عصر انفجار اطلاعات، دادهورزی و
انفورماتیک مواجه میشویم. شباهتی که هر ایرانی آن را روزانه در نگاه متحجرانه
آخوندها به زندگی امروز و نیز عملکرد ارتجاعی آنها در ایران، با پوست و گوشت و
استخوان خود لمس میکند. این شباهت را در زمینههای مختلف میتوان به چشم دید. ما
تنها یک زمینه را پی میگیریم.
سرکوب آزادی به بهانهی حزبالله
خمینی در سال۵۳ به شاه میتاخت که
چرا ورود به حزب رستاخیزش را تحمیلی کرده است:
«ایران تنها کشوری است که حزبی به امر ملوکانه تأسیس کرده و ملت
مجبور است وارد آن شود و هر کس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا حبس و شکنجه و
تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است».(صحیفهی خمینی. ج۳ص۷۲)
۴سال بعد با رسیدن به
قدرت او گروههای چماقدار خود را بسیج کرد تا با شعار منفور «حزب فقط حزبالله /
رهبر فقط روحالله» به گردهماییها و راهپیمایی نیروهای مترقی یورش ببرند و بهطور
مشخص به هواداران مجاهدین با چاقو، چماق، پنجه بکس، زنجیر و سنگ حملهور شوند.
تنها کمی بیشتر از یک سال کافی بود تا او بعد از اینکه مطمئن شد، پایش را بر
کرسی قدرت سفت کرده و در حالی که هنوز در قم بود، از طینت ضدبشری خود پردهبرداری
کند و چنین حرفهایی را در علن به زبان براند:
«اگر ما از اول... بهطور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام
مطبوعات را شکسته بودیم... تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم. تمام جبههها را
ممنوع اعلام میکردیم. یک حزب، و آن «حزب الله»، حزب مستضعفین». (خمینی. ۲۶مرداد ۵۸. صحیفه ج ۹ ص ۱۸۲)
پس تا آنجا که به ماهیت خمینی برمیگردد او درست قدم در راهی گذاشت که پیش از
او دیگر دیکتاتورها و سلاطین خونآشام تا انتهای آن رفته بودند. منظور او از «حزب
مستضعفین» را همه میدانند و نیازی به کالبدشکافی نیست. حال علی خامنهای نوبرش را
نیآورده که در دوران روزهای پایانی خود و نظام جهل و جنون، باز بهدنبال دولت حزباللهی
است؛ البته از نوع «جوان»، چابک و «با نشاط» آن!
اشتهای حزبسازی در روزهای پایانی
سؤال این است که مگر طی این ۴دههی مشحون
از جنایت، ریاکاری، دجالگری و فساد، همین حزب و دولت بهاصطلاح حزباللهی در ایران
حاکم نبوده است؟ مگر طی این سیاهترین ادوار تاریخ ایران، به جز تراوشات ذهن
تارعنکبوت گرفتهی خمینی و خامنهای، طرز فکر دیگری در ایران مجال نشو و نما داشته
است؟ عمود ترک برداشتهی خیمهی نظام طوری وانمود میکند که گویی دولت جوان حزباللهی،
ورژن جدیدی از حاکمیت ولایی است؛ مدینهی فاضلهای است که در آن تمام مشکلات مردم ایران
یکشبه حل خواهد شد. تأکید دجالگرانهی خامنهای بر کلمهی «جوان» در یک بیان معکوس
اعتراف به بیزاری جوانان ایران از حاکمیت دایناسورها در ایران است.
این شامورتی جدید، تکرار همان بلاهت تاریخی شاه با ایجاد حزب رستاخیز است. از
قضا علامت به پایان رسیدن تاریخ مصرف ولایت فقیه و تمام تخم و ترکهها و دم و
دمبالچههای آن در ایران است.
حزبسازی و حزببازیهای اینچنینی، برای تصاحب قدرت در بین باندهای نظام،
بهترین نشانهی احتضار ولایت فقیه و استبداد دینی است و بیانگر آن است که مردم
ایران بهطور تاریخی به سینهی آخوندها و شیادیهای رنگارنگ آنها دست رد زدهاند. این
نظام از بیخ و بن باطل و نامشروع است. فاز آن مدتهاست بهسر آمده است. اگر هم طی این
مدت توانسته ادامه پیدا کند به مدد امدادهای غیبی از جانب اشتباه مهلک حملات به کویت
و عراق و سیاست مماشات و حراج نفت و سرمایههای ملی ایران و نیز سیاست ترور، کشتار
و سرکوب بوده است. همانطور که اصابت شهابسنگ ۱۵کیلومتری در ۶۶میلیون سال
پیش دایناسورها را از کرهی زمین محو کرد و حیات کنونی را رقم زد، شهابسنگی گدازان
از جانب مردم ایران به وسعت و سنگینی فلات ایران در راه است تا برای همیشه به حیات
دایناسورهای عمامهدار از صفحهی روزگار پایان بخشد.
این خواست خدا و خلق و از نشانههای هدفداری جهان است و بهزودی محقق خواهد
شد.