1 / 3
Caption Text
2 / 3
Caption Two
3 / 3
Caption Three

همسوئی مرتجعین چپ‌نما بافاشیسم دینی علیه‌قیام و مقاومت مردم ایران!


 به قلم عبدالرحمان گورکی
۲۸ بهمن ۱۳۹۸

پرده فروافتاده‌یی از جریانات نیابتی رژیم در رویارویی با مقاومت!- همسوئی مرتجعین چپ‌نما بافاشیسم دینی علیه‌قیام

نگاهی به شگردهای ضدانقلابی وزارت بدنام اطلاعات علیه قیام و مقاومت مردم ایران

رژیم آخوندی که به گواهی تاریخ مهیب‌ترین نوع دیکتاتوری در چند صدسال گذشته در تاریخ میهن‌مان ایران است، علاوه بر سرکوب عریان، قهر و خشونت، شکنجه و کشتار آزادیخواهان این آب‌وخاک و صرف هزینه‌های میلیاردی در معامله کثیف با مماشات گران غرب برای بستن چشم‌ها و گوش‌ها و وجدان‌های بشری بر روی این جنایات، همواره با اهرمی دیگری نیز با مردم و مقاومت ایران در جنگ بوده است!
کدام اهرم منظور است؟
اینجا اشاره به اهرم شانتاژ و دروغ‌پراکنی و فریب علیه مقاومت و مجاهدین نیست که خود داستان روشنی است. بل شگردی از شگردهای ضدانقلابی دیکتاتوری آخوندی در به‌کارگیری افراد و جریانات مرتجع چپ‌نمایی است که بازیگر صحنه‌هایی شده‌اند که سناریست و طراحش وزارت بدنام اطلاعات رژیم آخوندی است. این‌گونه افراد یا جریانات که به‌ظاهر سوزن گرامافون‌شان روی برخی عبارات گیر کرده در چند دهه اخیر به‌سان کبک سر در برف فروکرده که انگاری از چشمان دیگران پنهان‌اند!
در فراز اول قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری آخوندی در روزهای اولیه دی‌ماه ۱۳۹۶ همه دیدند و شنیدند هنگامی‌که آن «جماعت … بی‌پروا… عده‌یی را با شعارهای بی‌سابقه رضاشاه روحت شاد و مرگ بر مفت‌خور، روانه مجلس می‌کنند و آن‌ها نیز با مشایعت پلیس آزادانه مانور می‌دهند…» چگونه آن «بچه شاه» مدفون را هوای «تاج پدر» برداشت و در بوق و کرنا دمید که مردم «شاه» می‌خواهند! و «من شاه ایرانم!». هر چه مقاومت ایران گفت که این «شیخ» است علیه مردم و مقاومت ایران «شاه» را حلوا حلوا کرده است، اما مگر از خری که زیرش کرده بودند پایین می‌آمد!
تا اینکه شش ماه بعد در جنگ گرگ‌های حاکم بر ایران، روزنامه رسمی شیخ به نام جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ تیرماه ۱۳۹۷ در حمله به باند رقیب نوشت: «این جماعت آن‌قدر بی‌پروا شده‌اند که عده‌ای را با شعارهای بی‌سابقه رضاشاه روحت شاد و مرگ بر مفت‌خور، روانه مجلس می‌کنند و آن‌ها نیز با مشایعت پلیس آزادانه مانور می‌دهند. این جماعت دقیقاً همان دسته و گروهی هستند که در نماز جمعه تهران و راهپیمایی‌ها حضور دارند و پایان تکبیرشان مرگ بر غارتگر بیت‌المال است. همه آن‌ها را به‌خوبی می‌شناسند». یعنی معلوم شد که این شعار مصرف رژیمی داشته تا با آن قیام و آلترناتیو انقلابی دمکراتیک را تخطئه کنند و ربطی به مردم ایران ندارد!
کم‌کم بچه شاه پوکید و زیرش «بی خر»‌ شد و اندکی بعد هم در مصاحبه‌اش با ایران انترناشنال گفت: من با سپاه و بسیج در ارتباط دوطرفه هستم و آن‌ها باوری به رژیم ندارند و قصد جدایی دارند!لابد ارفاق قائل شد که نگفت که سپاه و بسیج «شاه می‌خواهند!». وی گفت که «اعضای غیر فاسد بسیج و سپاه باید بتوانند در آینده ایران جذب شوند». یعنی بخشی از آن‌ها «شیخ» و بخشی هم «شاه» می‌طلبند! به! به! چه ذکاوت و سخاوتی از این بچه شاه خودخوانده!
و به‌این‌ترتیب روشن شد که هدف رژیم آخوندی از سردادن شعار «رضاشاه روحت شاد» در بحبوحه قیام دی‌ماه ۹۶ مردم ایران، تخطئه قیام و آلترناتیو انقلابی دموکراتیک شورای ملی مقاومت ایران بود.
نمونه دیگری از همسوئی مرتجعین چپ‌نما بافاشیسم دینی علیه‌قیام و مقاومت مردم ایران!
در فراز دیگری از قیام مردم ایران در آبان‌ماه ۱۳۹۸ رژیم آخوندی با قطع اینترنت به کشتار قیام‌کنندگان پرداخت و بیش از ۱۵۰۰ تن را به شهادت رساند و چند ده هزار تن دیگر را مجروح و بازداشت نمود. به دنبال این جنایت بزرگ، علی خامنه‌ای در روز دانشجو (۱۶ آذرماه) ، ابراهیم رئیسی قاتل را برای سخنرانی در جمعی از مزدوران بسیجی، به دانشگاه تهران فرستاد تا دانشجویان را تهدید به کشتار نماید. اما به‌رغم همه تدابیر امنیتی و بگیروببندها و حضور بسیاری از عناصر سپاه و مهره‌های اطلاعات با پوشش دانشجویی، تجمع اعتراضی دانشجویان شکل گرفت.
هنگامی‌که شعارهای دانشجویان علیه آخوند رئیسی تند و تندتر می‌شد به ناگهان یکی شعار داد که «مجاهد، پهلوی- دو دشمن آزادی» و تعداد معدودی نیز که مشخص بود طبق یک سناریوی قبلی در هماهنگی باهم هستند آن را تکرار کردند!
هدف و سمت‌وسوی چنین سناریوی، پیشاپیش بر هر عنصر آگاه و مبارزی روشن بود. اگر در فراز اول شعار به شکل «رضاشاه روحت شاد» بود و در این‌یکی شکل دیگری داشت، البته سناریو یکی بیش نبود.
اما پایان این شعار آغازی بر ماجرایی جدید بود!
سردادن شعار «مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی» در جریان اعتراضات ضددانشجویی در ۱۶ آذر، نه پایان سناریوی رژیم علیه مقاومت، بل شروع آن است که بخش سایبری سپاه و اطلاعات رژیم از فردای آن روز به اجرایش گذاشت و مشتی افراد و جریانات چپ‌نما را بازیگر صحنه خودساخته‌اش نمود!
این افراد یا جریانات به‌واقع مرتجع که با زرورق کمونیسم و چپ و جنبش یا انقلاب کارگری و … به هم‌صدایی و هم‌زبانی با فاشیسم دینی پرداخته و در صنعت چپ و راست کردن هر پدیده سابقه طولانی داشته و با این صنعت روشنفکرنمایی چندین دهه است که به پروبال مقاومت ایران می‌پیچند،‌ این بار نیز این شعار وزارتی را علیه مجاهدین حلوا حلوا کردند که چیزی جز امدادرسانی به رژیم دیکتاتوری و خونریز آخوندها از شعله برافروخته قیام و تیغ بْرای مقاومت نیست.
البته این افراد و جریانات از ابتدای روی کار آمدن رژیم به این صنعت ضدانقلابی مشغول هستند. به یاد داریم که از همان زمان که تازه خمینی و رژیمش، حاکمیتی را که از آن مردم بود غصب کردند و مهیب‌ترین دیکتاتوری را بر خلق و میهن‌مان تحمیل کردند، همسو با خواب‌های پنبه‌دانه‌ای بهشتی برای شقه و انشعاب در مجاهدین ، در تلاش بودند که مجاهدین را به دو دسته چپ و راست تقسیم نمایند!
بنابراین، کافی است از هرکدام از آن‌ها سؤال شود که در این چهار دهه گذشته علیه این دیکتاتوری خونریز که بیش از ۱۲۰ هزار تن از فرزندان مردم ایران را به شهادت رسانده چه کرده‌اید. آن‌وقت خواهید دید که نه‌تنها هیچ در چنته و کارنامه ندارند بلکه عمده آن‌ها سر و سری پنهانی با باندهای مافیایی رژیم داشته و دارند!
بی‌جهت نیست که در این ماجرای اخیر، در روز ۱۶ آذر و با استناد به شعار وزارتی سر داده‌شده:
یکی از این مرتجعین (!) می‌نویسد دانشگاه علیه مجاهدین و … ایستاد و دیگری هم، شعاردهندگان را «دانشجویان مبارز» و آن‌یکی هم، آن‌ها را «دانشجویان چپ و آزادیخواه» می‌خواند.
یکی می‌نویسد که «مجاهدین درواقع جزء نیروهای سرنگونی طلب نیستند که هدفشان از سرنگونی جمهوری اسلامی، رسیدن به آزادی و دمکراسی و رفاه و بقیه خواست‌های اساسی مردم می‌باشد…» و دیگری را هم بنگرید که تا کجا با رژیم هم‌نوا شده که نوشته:
«مگر دانشجویان ما {!} چه گفته‌اند که چپ‌های آمریکایی {!} چنین برآشفته شده‌اند؟… مگر امپریالیسم آمریکا، دشمن مردم ما و دشمن آزادی مردم ما نیستند؟ آیا نباید به مجاهدین و سلطنت‌طلبان گفت که شما برای رسیدن به قدرت، با چشم دوختن به حمایت امپریالیسم آمریکا، علیه آزادی مردم ما عمل می‌کنید؟».
این مرتجعین به‌ظاهر چپ، به‌عمد خود را به کوچه علی چپ می‌زنند که گویی نمی‌دانند در سرزمین تحت حاکمیت این دیکتاتور خونریز، شعار سردادن علیه مجاهدین و مقاومت عین بی‌شرافتی و هم جبهه شدن و هم‌کاسه‌شدن علیه مردم به نفع دیکتاتور است که هیچ قیمتی نمی‌خواهد. آن‌ها می‌دانند و به‌عمد (!) در این کار پست نقاب چپ و نقاب حامی کارگر و کمونیسم بر چهره می‌زنند تا کارخانه چپ و راست سازی خود را برای تخطئه‌کردن مقاومت و یگانه آلترناتیو دمکراتیک در خدمت آخوندها قرار دهند.
آیا نقطه افتراقی بین خزعبلات یکی از این آقایان (!) به‌اصطلاح چپ و کارگری و بازهم به‌اصطلاح مخالف رژیم آخوندها(!) با تبلیغات و اراجیف اطلاعات آخوندها وجود دارد که نوشته است:
«مجاهدین… شب و روز دارند با دولت آمریکا ، عربستان سعودی، قدرت‌های بزرگ، به اجتماع سالانه مجاهدین نگاه کنید که سالانه سناتورها، هرچه جک‌وجانور ارتجاعی امریکا و اروپا آنجا جمع می‌شوند به اسم آلترناتیو ایران، دارند تحمیلشان می‌کنند…. نمی‌دانم اسمش را بگذاریم چی، به‌غیراز یک حرکت دست راستی افراطی».
یا این‌یکی را که شعاردهندگان وزارتی را «دانشجویان انقلابی خواهان سرنگونی سرمایه‌داری» نام نهاده و دیگری هم مجاهدین را «مزدور و سرکوبگر انقلاب» و شعاردهندگان را «دانشجویان آزادیخواه و چپ» خوانده که باید مورد «پشتیبانی» قرار گیرند.
جایگاه بازیگران حقیقی و مجازی صحنه!
رژیم ولایت‌فقیه آخوندی بیش از چهل سال است آزادیخواهان ایران‌زمین و در پیشاپیش آن‌ها مجاهدین خلق را می‌کشد و قتل‌عام می‌کند. علیه‌شان شیطان‌سازی می‌کند. برای نابودکردنشان گروه‌های مختلف نیابتی تشکیل و تأسیس می‌کند و برای به حرکت درآوردنشان علیه مجاهدین، اسناد جعل می‌کند و فیلم سینمایی تولید می‌کند و با مماشاتگران و طرف‌های خارجی (غربی) اقدام به معامله کرده و قرارداد می‌بندد که آن‌ها را به بند بکشند. و چنانچه هیچ‌کدام کارساز نبود با سناریوهایی که فوقا به مواردی از آن اشاره شد کارت‌های سوخته و چهره‌های پنهان و حتی افراد و جریانات سودجو یا ناآگاه را بازیگر سناریوهای خود می‌کند تا هرکدام با فرهنگ و ترم‌های مطلوب خود که در ظاهر غیررژیمی، چپ و کارگری و کمونیستی و … می‌نمایند، حرکت قیام و مقاومت مردم را دررسیدن به تعهدشان، یعنی سرنگونی رژیم، کند نماید!
مدعیان دروغین و ابرنشین مخالفت با رژیم ولایت‌فقیه!
در این برهه حساس از تاریخ ایران، اکنون از در و دیوار بر هر عنصر و جریان آزادی‌خواه ایرانی و من‌جمله پیروان راستین چپ و کارگر و کمونیست و … مسئولیت سرنگون ساختن این رژیم باریدن گرفته است. اگر کسی یا جریانی از سرنگون کردن این رژیم نگران است، این خود رژیم است و از مردم نیست. تحت هر نام و شعار و نقابی که باشد فرقی نمی‌کند.
در پرتوی چنین حقیقتی است که در خاک تحت حاکمیت ملاهای حاکم بر ایران، هر شعاری علیه نیروهای آزادی‌خواه و اصیل ایرانی مخالف رژیم آخوندی، و در رأس همه آن‌ها مجاهدین خلق سرداده شود،‌ سرمنشأ، آن رژیم است و لاغیر!
بنابراین هر فرد یا جریانی که در ایران تحت حاکمیت ملاها علیه مخالفان رژیم شعار سر دهد نه‌تنها انقلابی، چپ و مردمی نیست بلکه از بازیگران صحنه‌ها و سناریوهای رژیمی است که برای بقای خود علیه مردم شلیک می‌کند. شکنجه و اعدام می‌کند. ترور و کشتار می‌کند. غارت و چپاول می‌کند و سرنوشت خود را با این رژیم روبه‌مرگ گره‌زده است.
«چپ» درصحنه واقعی ایران، به‌جز نیروهای برانداز رژیم و «راست» نیز جز رژیم و رژیمی‌ها نیست. این صورت‌مسئله واقعی ایران بر روی زمین است و غیرازاین، هرچه باشد ابرهایی هستند که هیچ‌گاه بر روی زمین نخواهند بارید!
کسانی که در سال‌های دهه شصت بودند به یاد دارند که همه جریانات آزادیخواه، دمکرات، ملی و مردمی، با هر شعار و گرایش و ایدئولوژی و مرامی که داشتند در جبهه‌بندی آن ایام و من‌جمله نخستین دوره ریاست جمهوری بعد از سقوط شاه در سال ۱۳۵۸ از کاندیداتوری آقای مسعود رجوی حمایت کردند. زیرا آن ایام همه‌چیز بر روی زمین جستجو شده بود و واقعیت‌ها سرسخت و مرزبندی‌ها روشن و مادی بودند.
حال در چنین شرایطی که رژیم به یمن قیام و پیشروهای مقاومت ایران در آستانه سقوط قرارگرفته، مرز بندی‌های بین جبهه خلق و ضد خلق هرچه روشن‌تر شده، مسئولیت نیروهای آزادیخواه، ملی و مردمی هم مضاعف و صدچندان شده است، ماهیت و مواضع این‌گونه افراد و جریانات که  به خدمت رژیم درآمده‌اند، جز این نیست که آن‌ها مرتجعین«چپ‌نما»یی هستند که در اردوی رژیم دارند.

مطالب دیگر در همین رابطه:


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

🔴 خامنه‌ای بازنده استراتژیک به مناسبت دومین سالگرد جنگ غزه

🔴آیا سلطنت‌طلبان واقعاً ملی‌گرا هستند؟