آندرانیک آساطوریان
ای تو از همخون
فراتر، از برادر با وفاتر
توشب بیگانگی نیست
از نگاهت کیمیاتر
کیمیا شد مهربونی،
پیر شده حتی جوونی
آینهها شدن
دروغگو، کینهجو شد همزبونی
ای برادر ای برادر
ای برادر ای برادر
دیو بیگانگی آمد، شهر
آشنایی رو سوخت
دیدهام بی سو شد
از بس، چشم به راه آشنا دوخت
تو بیا که با تو
میشه، هر صفایی با صفاتر
با خود من این تو
هستی، از خود من آشناتر
ای برادر ای برادر
ای برادر ای برادر
روزگارهم شد
جفاکار تو شب دیو ریاکار
بد شگون شد هرچه خوب
بود هرکی یار بود شد گرفتار
از یه مشت پول سیاه
شد جون آدم بیبهاتر
خط کشیده کینه بین
شوق کودک، مهر مادر
توی این شهر غریب
نیست از محبت بینواتر
ای خروش عشق بیا
که از تو نیست کس بیریاتر
ای برادر ای برادر
ای برادر ای برادر
رفته تو قلب محبت
نیزهی تیز شقاوت
توی پستوها میگردن
پی یک ذره محبت
اسم جلاد شده مومن،
اسم عاشق شده کافر
تو میدونی نیست کسی
از خود جلاد بیخداتر
تو بیا که که با
تو میشه هر صفایی با صفاتر
با خود من این تو
هستی از خود من آشناتر
ای برادر ای برادر
ای برادر ای برادر
ای برادر ای برادر
ای برادر ای برادر