مسعود رجوی
چه تضمینی برای تحقق خواستهای مردم بعد
از سرنگونی رژیم خمینی وجود داره؟ من فکر می کنم تضمین در خود اون مردم و در خود
همون مقاومته.
به عبارت دیگه میخوام بگم که اگر یک
نیروی ملی، میهنی و مردمی بتونه باحفظ اصولش -که تا امروز حفظ کرده- این ستم
آخوندی رو ریشه کن بکنه و این دشمن قهار رو زمین بزنه، خود این، مهمترین، عینیترین
و جدیترین تضمین هست برای ساختن ایران فردا.
دیدید که کسی از مادر خود آدم که اون رو
به دنیا آورده براش دلسوزتر و مهربونتر باشه؟ چنین چیزی نیست.
ببینید خمینی فرد تنهایی بود…کِی درد و
رنج شکنجه داشته؟ یک عمر مفتخور بوده و بعد قدرت رو مفت و مجانی و بدون زحمت از
طریق شبکهی آخوندی در دست گرفته. سارق انقلاب بوده.
اگر خودش بانیش میبود، اگر خودش کاشته
بود، مطمئن باشید که حداقل خودش خراب نمیکرد. خب این دزد انقلابه. به همین دلیل
خیانت میکنه. به همین دلیل قدرش رو نمیدونه.
نبایستی شک غیر علمی کرد
حال اینکه چقدر مردم بهش اعتماد کردن.
علیالقاعده در یک شک غیر علمی، یعنی شک بیانتها آدم میتونه تاوون جنایتهای
خمینی رو هم از همین مقاومت طلب کنه، فی المثل از همین مجاهدین طلب کنه.
در حالیکه اینها گناهی ندارن که. اینا
خودشون قربانی اول بودن. اینا مرغ عزا و عروسی این رژیم بودن، از روز اول. یادتون
هست که ستادهاشون رو آتش میزدن، نمیدونم میگرفتن شکنجه میکردن، اعدام می کردن.
در همون دوران کار سیاسی قبل از ۳۰ خرداد سال ۶۰ و یا آدمی دوست داره تضمین رو در یه جای دیگه پیدا کنه. یکی
بیاد تضمین کنه. کی میتونه تضمین کنه؟
اگر نه یک بار صدبار دیگه هم تجربهی
شاه و خمینی خدای نکرده تکرار شد و تکرار بشه باید هزار بار دیگه تجربهی مقاومت
در برابر اینها رو تکرار کرد ولا غیر.
بذارید صریحتر صحبت کنیم. اگر همین
شورا، همین مجاهدین، همین خود من، به راه شیخ و شاه رفتن، خب ملت ایران غیرت داره؟
که داره و پیشتازاش، باید بلند شه، باید سرنگون کنه، پس چی؟این حق مردمه.
بنابراین بیاین از همین مجاهدین درس
بگیرید. دیدی با شاه چه کار کردن؟ آقا میخوایم ساقطت کنیم همین. دیدین با شیخ
چیکار کردن؟
دوران کار سیاسی و اتمام حجت
خب یه دوران کار سیاسی در پیشه. اتمام
حجت میکنن، تحمل می کنن، همین کاری که با خمینی کردیم. ببینید نامههایی که خود
ما نوشتیم به خمینی. در کمال احترام. اصلا نمیخواستیم بگزیمش.
خب بعد گفتیم مرگ برارتجاع. خب بعد
گفتیم- در تظاهرات ۵ مهر- مرگ بر خمینی. خب آره دیگه. ولی اینو با شیریاخط انداختن
یا تحلیل توی قهوه خونه نگفتیم.
اینو در جریان عمل مشخص سیاسی گفتیم.
گفتیم آقا آخه این چه منطقیه؟ یا روسری یا توسری! این چه منطقیه؟ این چه منطقی
است که همه باید اونطور فکر کنن که من فکر میکنن؟ آخه اگر اسلامه، اگر قرآنه، اگر
خداست، میگه لا اکراه فی الدین. اجبار و اکراه نداریم در دین.
اگر قانونه، کدوم قانون؟ کی و کجا گفته
مردم رو باید اینطور سرکوب کرد؟ بنابراین برخی شک و شبهههایی رو که اساس و پایهی
علمی و منطقی ندارن باید گذاشت کنار.
خمینی گزیدگی
یکی از بدترین آثار خمینی گزیدگی اینه
که آدم دیگه امکان اعتماد رو از دست میده. چون ذهنش اونقدر خورده شده و گزیده شده
و مجروح و زخمی شده و قلبش و ضمیرش، از دست این آخوندها، که دیگه به خودش هم
اعتماد نمیکنه.
اعتماد به نفس خودش هم از دست میده چه
رسد به این شورا و مقاومت و سایرین. این یه بیماریه این یه آفته. این محصول خمینی
زدگی و خمینی گزیدگی است.
آخه وقتی یه مار یا عقرب آدم رو میگزه،
آثارش تو خونش وارد میشه دیگه آثار اون سم، آثار سم خمینی چیه؟
بیاعتمادی. اینکه آدم تقاص خمینی رو هم
بیاد از ضد خمینی بگیره. درست به عکس باید با این مقابله کرد. باید شور و نشاط و
حرکت و امید و اعتماد رو زنده و احیا کرد.
پس تقاص خمینی رو که نمیباید از اونایی
که جونشون رو گذاشتن کف دستشون، سالیان سال بر ضد اون مبارزه میکنن، معلوم
نیست چندتاشون زنده بمونن چندتاشون نمونن، از اونا که نباید پس گرفت.
اگر کسی شایان مبارزه است و سرنگونی و
ساقط شدن که رژیم است و آخوندها، باید بیش از پیش با اونها مقابله و مبارزه کرد و
اگر کسی به حق شایان اعتماده باید بهش به طور نسبی هم که شده به طور مرحلهای هم
که شده اعتماد کرد
و کمکش کرد و تقویتش کرد تا بتونه قافله رو به
مقصد برسونه.
گزیدهای از سخنان مسعود رجوی، رهبر
مقاومت ایران