کلنل محمدتقی خان پسیان
انقلاب مشروطه ایران، پیش از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه و بیش
از آن، برای کشورهای استعمارگر، تکاندهنده و خطرناک مینمود.
چرا که نه تنها ایران را از دایره بسته کشورهای مستعمره خارج میکرد، بلکه
راه برونرفت را به دیگر ملل اسیر نیز میآموخت. این، شاید مهمترین علت سرکوب
انقلاب مشروطیت ایران بود که ارتجاع، استعمار، و مزدوران داخلی آنها همچون رضاخان
را در سرکوب کردن آن، متحد ساخت.
یکی از قهرمانانی که در کسوت آخرین اخگرهای انقلاب مشروطه به خاموشی
کشیده شد، کلنل محمدتقیخان پسیان بود. افسر میهنپرستی که سر در راه آزادی میهن و
رفاه مردمش داد و گفت اگر خونم بر زمین بریزد، هر قطره آن نام ایران را خواهد نوشت.
کلنل از طایفه کردزبان پسیان و از تیره کردهای سلیمانی ساکن قرهباغ بود که
خانوادهشان در زمان جنگهای ایران و روس، به ایران کوچ کرده در آذربایجان ساکن شدند.
کلنل سال ۱۲۷۰ خورشیدی در تبریز بهدنیا
آمد و سال ۱۳۰۰ خورشیدی در ۳۰سالگی جان فدای آزادی مردم و آبادی میهن نمود.
کلنل پسیان و رضاخان
شاید کمتر کسی بداند که کلنل محمدتقیخان پسیان و رضاخان بهنوعی همدوره
بودند؛ دو افسر ایرانی اما در دو جبهه کاملا متضاد و متخاصم.
کلنل محمدتقیخان پسیان در سال ۱۲۷۰ خورشیدی
به دنیا آمده بود و رضا در ۱۲۵۶ خورشیدی
هر دو ایرانی بودند، یعنی شناسنامه ایرانی داشتند.
هر دو در یک دوره زندگی میکردند.
کلنل و رضاخان هر دو «نظامی» بودند.
کلنل تحصیلات نظامی آکادمیک خود را در مدرسه نظام تهران به پایان رسانده بود
و رضاشاه اساساً سواد خواندن و نوشتن درستی هم نداشت و یک قزاق ساده بود که به علل
ناشناختهای تا رده سرهنگی ارتقای درجه یافته بود.
کلنل و رضاخان هر دو، فرمانده یکانهای نظامی نسبتاً مهمی در دوره خود
بودند.
هر دو در سالهای آغاز جنگ جهانی اول و اشغال ایران، درجهای در حد سروانی و
سرهنگی داشتند.
کلنل فرمانده نیروی ژاندارم همدان بود و رضاخان که بعدها «رضاشاه» شد،
فرمانده قوای قزاق همدان یا به قولی سرکرده فوج تیراندازان بود.
هر دو در امر جنگ، به هر حال سررشته داشتند.
گرچه رضاخان اساساً عمده جنگهایش را از پشت مسلسل ماگزیمش و از درون سنگر
انجام داده بود و مرد نبردهای رو در رو نبود اما به هر حال هر دو اسمشان به
جنگاوری معروف بود.
کلنل محمد تقیخان پسیان و رضاخان در دو جبهه متضاد
این دو افسر ایرانی یعنی کلنل محمدتقیخان پسیان و رضاخان در دو جبهه کاملاً
متضاد قرار داشتند.
یکی برای آزادی و آبادی ایران جنگید و جان فدا کرد و دیگری به مزدوری استعمار
درآمد.
این نوشته نگاهی است به قیام کلنل محمدتقیخان پسیان از خلال رو در رویی او و
رضاخان که بعدها «رضا شاه» شد.
قیام کلنل محمدتقیخان پسیان، اخگری از آتشفشان انقلاب مشروطه
یکی از اولین جنبشهای آزادیبخش مردم ایران که توسط رضاخان و دیگر عوامل
استعمار سرکوب شد، قیام کلنل محمدتقیخان پسیان در خراسان بود.
کلنل محمدتقی خان پسیان از افسران تحصیلکرده و میهنپرست ایرانی بود که پس
از پایان تحصیلات نظامی در مقام مربی نظام و مترجم در مدرسه ژاندارمری یوسفآباد
به خدمت پرداخت و روز ۲۳خرداد ۱۲۹۳ خورشیدی فرمانده نیروی ژاندارم همدان شد.
با آغاز جنگ جهانی اول و لزوم خروج پایتخت از تهران و از دسترس احتمالی
نیروهای اشغالگر، کلنل نیز همراه با دولت موقت ملیون به غرب کشور رفت و فرماندهی
نیروهای ژاندارم و قوای ملیون را به عهده گرفت.
او از اولین مدافعان ایران در جریان جنگ جهانی اول بود که هنگام اشغال ایران
در مقام فرماندهی قوای ملیون در برابر نیروی اشغالگر روس در همدان سنگر بست.
کلنل پسیان پیش از جنگ با اشغالگر، ناگزیز از جنگ با مزدوران شد
کلنل محمدتقی خان پسیان در ابتدای دفاع از همدان، ناگزیر از جنگ با نیروی
قزاقی شد که به فرماندهی رضاخان در همدان حضور داشت و اوامر ستاد فرماندهی ارتش
اشغالگر روس را در آن منطقه اجرا میکرد!
کلنل پس از شکستدادن قوای مزدور قزاق، آنها را با مقداری کمک هزینه، برای
بازگشت به شهر و دیارشان آزاد کرد، اما رضاخان با گروهی از قزاقهایش خائنانه به
سوی قزوین رفته و در آنجا به نیروهای اشغالگر روس به فرماندهی ژنرال نیکلای باراتف
پیوست و مجدداً تحتامر ارتش مهاجم تزار قرار گرفت.
نیروهای باراتف با استفاده از مزدورانی همچون رضاخان و اطلاعات آنها در
سلسله نبردهای بعدی نیروهای ملیون را ناگزیر از عقبنشینی به مناطق صعبالعبور غرب
کشور کردند.
کلنل دارای سوابق درخشانی در آن مقطع است. کلنل در جنگ بینالمللی
اول، در جنگهای قزوین و همدان و بروجرد و کرمانشاهان رشادتهای نمایانی از
خودش نشان داده بود و شکستی که به روسها داده بود، باعث شهرت بیشتر وی شده بود.
اما سرانجام خیانت حکومت مرکزی و مزدوری سران و قوای قزاق به اضافه پراکندگی
عناصر ملی ایران باعث شد تا دولت ملیون بدون کامیابی، ناگزیر از خروج از ایران
گردد.
خروج کلنل و ملیون از ایران
کلنل محمدتقی خان پسیان پس از پایان یافتن آن مرحله از نبرد، همراه با
بقایای مشروطهطلبان و دولت ملیون به استانبول رفت و از آنجا هم برای ادامه
تحصیلات، در سال ۱۲۹۶ خورشیدی به آلمان رفت.
کلنل در آلمان اضافه بر هوانوردی، ریاضیات عالی و موسیقی نوین را نیز فراگرفت
و بخشی از سرودهای ژاندارمری و اشعار ملی ایران را به اسامی «سه سرود ملی و هفت
آواز محلی ایرانی» با یک مقدمه به زبان آلمانی به چاپ رساند که مورد توجه موسیقیدانهای
آلمانی قرار گرفت.
او سپس از آلمان به سوئیس رفت و پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول، مجدداً عازم
میهن خود، ایران شد.
بازگشت کلنل پسیان به ایران
کلنل پسیان پس از بازگشت به ایران، در تاریخ پنجم ذیالقعده ۱۳۳۸ قمری، طی حکم نمره ۱۷۶ وزارت
داخله، بهعنوان فرمانده ژاندارمری مجدداً وارد خدمت شد.(کتاب قیام کلنل محمدتقی
خان پسیان - علی آذری ص ۲۵۵)
تاریخ انتصاب کلنل به فرماندهی ژاندارمری خراسان مطابق است با ۳۰تیر ۱۲۹۹ خورشیدی یعنی ۷ماه قبل از کودتای سوم اسفند رضاخان و روی کار آمدن کابینه سیاه
سید ضیاء.
کلنل محمدتقی خان پسیان در آخرین مرحله زندگی خود، در مقام فرماندهی
ژاندارمری خراسان و پس از مشاهده اوضاع نابسامان کشور، اقدام به انجام اصلاحاتی اساسی
در منطقه خود کرد. کلنل، «قوامالسلطنه» والی فاسد خراسان را بازداشت و برای
محاکمه عادلانه به تهران فرستاد.
اما هنگامی که متوجه شد قوام به جای محاکمه، به نخستوزیری رسیده، خود
راساً درصدد انجام اصلاحات اقتصادی اجتماعی و سیاسی در منطقه مأموریت خود
برآمد. کلنل تلاش کرد مالیات عقبافتاده زمینداران را بگیرد و آستان قدس را
که دچار فساد مالی شده بود، اصلاح کند.(کتاب ارتش و تشکیل حکومت پهلوی در ایران -
استفانی کرونین - ترجمه غلامرضا علیبابایی - چاپ تهران خجسته ۱۳۷۷ ص ۱۸۳ـ۱۸۵)
کلنل در همین راستا، بسیاری از حکام و فرمانداران و پرسنل فاسد آستان قدس را
برکنار و زندانی کرد.(کتاب جنبش کلنل محمدتقی خان پسیان بنا بر گزارشهای کنسولگری
انگلیس در مشهد - گردآوری غلامحسین میرزا صالح - نشر روایت تهران ۱۳۷۰ ص ۴۵)
از طرف دیگر با بالا گرفتن جنگ قدرت در تهران بین سران فاسد پایتخت، قوام که
از زندان به نخستوزیری رسیده بود، اولین کاری را که در دستور قرار داد، نابودی
کلنل در خراسان بود!
آنگونه که محمدتقی بهار در تاریخ احزاب سیاسی ایران نوشته است: «دولت قوامالسلطنه
با همکاری صمیمانهای که بین نخست وزیر(قوام) با وزیر جنگ(رضاخان) و شاه
(احمدشاه) و اکثریت مجلس حاصل شده بود، علاوه بر واقعه کلنل محمدتقی خان، (یعنی
سرکوب خراسان و قتل کلنل) کامیابیهای! دیگری هم بهدست آورد!(تاریخ احزاب سیاسی
بهار ص ۱۶۲)
در این مورد میتوان به سرکوب قیام آزادیخواهان جنوب یعنی چاکوتاهیها در
تنگستان و بندرعباس هم اشاره کرد.
انتقام رضاخان از کلنل محمدتقی خان پسیان
حسین مکی در تاریخ ۲۰ساله ایران(جلد ۱ ص ۴۶۴ و ۴۶۵) نوشته است: «عدهای میخواستند کابینه (قوام السلطنه) را ساقط
کنند... ولی سردار سپه (با وجود) کلنل محمدتقی خان و برای آن که از همدستی قوامالسلطنه
و همفکری او در سرکوبی کلنل استفاده کند، از قوام پشتیبانی کرد و نفوذ خود را
برای بقای کابینه بهکار برده و در نتیجه کابینه (قوام) موفق به جلب موافقت مجلس
گردید و از سقوط نجات یافت.
سردار سپه با کلنل محمدتقی خان خردهحساب شخصی داشت.
افسر رشید ژاندارمری را شناخته بود که چقدر کلهشق و متهور و سختگیر است،
موقعی که سردار سپه، فرمانده قسمتی از آتریاد همدان بود و کلنل نیز فرماندهی
ژاندارمری آنجا را به عهده داشت... کلنل با ۶۵نفر ژاندارم، سردار سپه را محاصره میکند و...».
(رضاخان) عجالتاً موقع را مناسب یافته... میل داشت با همکاری
قوام السلطنه... کلنل را سرکوب کند... رئیسالوزرا (قوام) و سردار سپه تصمیم میگیرند
برای خاتمه دادن به قضیه خراسان (کلنل) متوسل به قوه قهریه شوند و... یک اردوی ۱۰۰۰نفری قزاق (بهگفته آذری ۷۰۰نفری)،
مأمور خراسان میگردد.
قوامالسطنه هم... جداگانه دستبهکار میشود و... به موازات فعالیت نظامی
سردار سپه... بهوسیله تلگراف و نامه و قاصد مخصوص، عدهیی از متنفذین (و خوانین
مشرق) خراسان را به ضد کلنل تحریک (و تجهیز) میکند... تا کلنل را دچار جنگ در چند
جبهه سازد».(تاریخ ۲۰ساله مکی ج ۱ ص ۴۶۵)
«قوامالسلطنه مخصوصاً وقتی کینه سردار سپه را نسبت به کلنل دید،
در تصمیم خودش راسختر شد».(مکی تاریخ ۲۰ساله ج ۱ ص ۴۷۵)
البته از بین بردن کلنل، کار آسانی نبود چرا که به گواهی «بهار»، کلنل خیلی
خوشنام بود و اضافه بر هزاران ژاندارمی که هواخواهش بودند، صدها هزار مردم ایران
هم دوستش داشتند.
ملکالشعرای بهار در کتاب «تاریخ احزاب سیاسی ایران» در مورد محبوبیت ملی
کلنل و امیدی که مردم برای نجات ایران به او داشتند، نوشته است:
«هنوز سردار سپه بدنام نشده بود، اما محمدتقی خان بسیار نیکنام
بود. ژاندارم از قزاق، وجیهتر و محبوبتر بود. علاوه از اینها، تهران قدرت دفاع
نداشت... در این صورت هرگاه کلنل ۶ یا ۸هزار ژاندارم رشید و مسلح و فرمانبردار خود را... به تهران میرساند،
کاری صورت میداد. سردار سپه و قسمتی از نمایندگان گریخته و شهر با سلام و صلوات
بدو تسلیم شده بود و... اما...».(تاریخ احزاب سیاسی - محمدتقی بهار ص ۱۵۹)
ملاقات ملکالشعرای بهار با کلنل محمدتقی خان پسیان
محمد تقی بهار شرح یک ملاقات خود با کلنل را در کتابش نوشته و نکاتی را از
فضای سیاسی آن روزگار توضیح داده که با گزارش حسین مکی مطابقت دارد.
محمدتقی بهار خود گفته است: «من کلنل را یکبار دیدم. پیش از اینکه او را
دیده باشم آوازه شجاعت و صاحبدلی و بزرگواری او را از مردمی بیغرض شنیده بودم...
روزی را با او بهسر بردم... همان اوقاتی بود که بحران... به سبب نزدیک شدن قوای
شوروی به سرحدات و سواحل ایران در آزادیخواهان... پیدا شده بود».(تاریخ احزاب
سیاسی بهار ص ۱۶۰)
«کلنل مردی شاعر و نویسنده... بود... با ۸هزار سرنیزه و صدها هزار قلوب موافق... گمان نکنید کلنل را قدرت
یا دسیسه قوامالسلطنه میتوانست از میان بردارد... آن کسی که بعدها صاحب تخت و
تاج ایران شد... (یعنی رضاخان) کلنل را نفله کرد! دولت قوامالسلطنه با همکاری
صمیمانه که بین نخستوزیر و وزیر جنگ و شاه و اکثریت مجلس حاصل شده بود، علاوه بر
واقعه کلنل محمدتقی خان، (کارهای دیگری هم کردند)».(تاریخ احزاب سیاسی ایران - ملکالشعرای
بهار صفحه ۱۶۲)
بریتانیا، رضاخان، قوام و شوروی همگی پیش به سوی قتل کلنل!
بهار بخشی از پشتپرده توطئه بر ضد کلنل را در کتابش توضیح داده و نوشته است: «حکومت
قوامالسلطنه مواظب همه قضایا (میرزا کوچک خان و پسیان) بود و وزیر جنگ (یعنی
رضاخان) فعالیت و پشتکارش را در این روزها نشان میداد و اتفاقاً سیاست بریتانیا
نیز در این کامیابیها (شکست کلنل و...) ذینفع بود و بنابراین، کارها خوب پیش میرفت.
روتشتین(سفیر شوروی) در تهران با سیاسیون ملی و دولتی گرم گرفته بود و... از
مساعدت جدی دولت شوروی با انقلاب گیلان ساعت به ساعت میکاست».(کتاب تاریخ احزاب
سیاسی بهار ص ۱۶۴)
نامههای کلنل
کلنل فرماندهی نظامی و رهبری سیاسی قیام خراسان را خود شخصاً به عهده داشت و
نامههای زیادی در این مورد از او به جا مانده که تصویر روشنی از او و قیامش به
دست میدهد.
کلنل در یکی از نامههایی که همان روزها نوشته، از جمله گفته است:
«شرافت و سعادت دیر یا زود برمیگردد. ایرانی نمیمیرد و محو نمیشود
اگر ما هم نبینیم اخلاف ما(آنانکه پس از ما خواهند آمد) خواهند دید... ما باید
جانبازی کنیم. ما باید با هر کس که خائن وطن است، بجنگیم ولو اکثریت تامه داشته
باشند.
بیشبهه ما در این راه، به موانع سهمگین برخواهیم خورد،
ما بایست ریشه های سنگین خیانت را از جا کنده، اصول آریستوکراسی را از مملکت
نابود سازیم،
امیدوارم عزم آهنین ما، سلاسل و قیودات ارتجاعی را از هم گسسته و تمام موانع
را در هم شکند».(مکی ۲۰ساله ج ۱ ص ۴۷۴)
کلنل محمدتقی خان پسیان در نامه دیگری به نکتهیی اشاره میکند که نشان میدهد
او با خوانین و اشراف منطقه هم درگیر بوده است. کلنل نوشته:
«افسوس و هزار افسوس که طبقه ممتازه مانع نیل به این آرزو (آزادی
ایران) است».(مکی ۲۰ساله ج ۱ ص ۴۷۴)
کلنل محمدتقی خان پسیان سرانجام در حلقه محاصره ارتجاع داخلی، استعمار و
خوانین منطقه و در یکی از چند جبههای که دشمنان متعدد بر ضد او باز کرده
بودند، به شهادت رسید و سر از تنش جدا کردند.
بزرگداشت کلنل توسط مردم مشهد
تاریخ ۲۰ساله مکی، روز تشییع
جنازه کلنل را اینگونه تصویر کرده است:
«روز ششم صفر، اهالی مشهد از پیر و جوان، کلیه بازارها را تعطیل و
شاگردان مدارس، اجتماع نموده دستههای گل به دست گرفته، عقب جنازه کلنل محمدتقی
خان حرکت میکردند. نعش را روی توپ گذارده بودند و موزیک، نوای عزا مینواخت».(مکی
۲۰ساله ج ۱ ص ۴۷۷)
نویسنده کتاب قیام شیخ محمد خیابانی(علی آذری) هم در تشریح بزرگداشت کلنل
توسط مردم مشهد از یکطرف و کینهکشی قوام و رضاخان از طرف دیگر، نوشته است:
«مردم مشهد در مراسمی بینظیر، پیکر شادروان کلنل محمدتقی خان
پسیان را در جوار نادرشاه افشار دفن کردند، (اما) قوام به نبشقبر او مبادرت کرد!
(و) سومی که پاکروان باشد مزار ثانوی او را به خیابان انداخت و آرامگاه
دائمی او را به کلی معدوم ساخت!».(کتاب قیام شیخ محمد خیابانی - علی آذری چاپ
چهارم - انتشارات صفیعلیشاه - ۱۳۶۲/ ص ۵۰۳ـ۵۰۴)
تا سرانجام مردم ایران بهدنبال سرنگونی سلطنت، آرامگاه او را بازسازی کردند.
کلنل محمدتقی خان پسیان در یاد دیگران
بالفور، پژوهشگر انگلیسی، در کتاب خود درباره اندیشههای کلنل محمدتقی خان
پسیان و آرزوهای او برای ایران نوشته است: «این نکته قابلانکار نبود که حکومت
(کلنل)... انقلابی در افکار طبقات پایین تولید کرده بود که در صورت موفقیت
وی، در تهران طرفداران کثیری پیدا میکرد. ولی البته چنان وقایعی روی نداد».(مکی ۲۰ساله ج ۱ ص ۴۷۸)
مکی در کتاب ۲۰ساله جلد یک، نوشته
است: «فرخی یزدی، ایرجمیرزا، عارف قزوینی و بسیاری شعرای میهندوست دیگر در شهادت
کلنل، اشعاری سرودند و روزنامههای تهران بهرغم سانسور شدید رضاخانی، مقالات
متعددی در بزرگداشت او نوشتند و عواقبش را هم تحمل کردند».
کینهتوزی رضاخان نسبت به جنازه کلنل محمدتقی خان پسیان!
سردار سپه، مدیر روزنامه «ستاره ایران» را (که مقالهیی در بزرگداشت کلنل
نوشته بود) به قزاقخانه برده، فحش زیادی میدهد و شلاق میزند و در طویله حبس میکند
و...(۲۰ساله ج ۱ ص ۴۸۴)
برخورد رضاخان با نویسندگان و روزنامهها البته یک مورد دو مورد نبود و یکی
از روشهای کار او در رابطه با مخالفان بود. وی بعدها که سلطنت را قبضه کرد، بهراحتی
دست به کشتار مخالفانش زد و دهها تن از روشنفکران ایران را بهقتل رساند.
و به این ترتیب، یکی دیگر از درخشانترین اخگرهای انقلاب مشروطیت ایران،
خاموش شد. امروز البته رضاخان گرچه بخشی از تاریخ این سرزمین را اشغال کرده اما
آنچه که در دلهای ایرانیان باقی مانده، نام، یاد و راه آزادگی است که کلنل از
جمله مروجینش بود.
کلنل محمدتقی خان پسیان و رضاخان
***
دیگر مطالب مرتبط: