مریم رجوی در جمع اشرفیها - اشرف ۳، آلبانی
بر شکوه روز فرخنده ۳۰مهر
در میان موجی از ستایش رهبران سیاسی، که از نزدیک به ۵۰کشور مختلف آمده بودند، بزرگترین گروه اپوزیسیون ایران دربهای پایگاه جدید خود را بهسوی جهان گشود. آنها(میهمانان) همگی
با شور و شوق، این گروه و اهداف آن را مورد ستایش قرار میدادند.(سایت
واشنگتن تایمز ۲۴ژوئیه ۲۰۱۹ - ۳تیر ۱۳۹۸)
این شهر زیبا که بهسرعت بر دامن تپهماهورهای کشور تپهماهورها(آلبانی) طلوع
کرده، چه رازی در دل دارد که در نخستین بازگشایی، جهانی به دیدارش میآید، شگفتزده
میشود، تحسیناش میکند و و برای ایستادن در کنارش حاضر حاضر میگوید؟ آیا این
همان زیبای خفته است که اکنون بیدار شده؟ یا رزمندهی همیشه بیدار که همچون ققنوس
برای سومین بار از خاکستر خود برخاسته است؟!
«مقاومت شما شکستناپذیر است. بعد از ۴۰سال نبرد، قویتر از همیشه هستید. شما مشعل امید و گل سرخ در
میانه کویر هستید. همه اشرفیها چنین هستند. شما نیروی تغییر هستید. شما ققنوسی
هستید که از خاکستر ویرانگری آخوندها برمیخیزد و شما مریم رجوی و مسعود، شما
تضمین دموکراسی هستید. شما تنها آلترناتیو برای صلح در ایران و منطقه هستید. شما
تضمین صلح در جهان هستید. بنابراین میخواهم یک نکتهی دیگر بگویم. این را خطاب
به آخوندها میگویم. میخواهم به آنها بگویم که برای بهزیر کشیدنشان آمادهایم.
ما با مردم ایران که خطرها را بهجان میخرند متحد هستیم... چون میخواهیم بهخاطر
جنایاتتان علیه بشریت مورد حسابرسی قرار بگیرید... ما آماده هستیم. حاضر، حاضر،
حاضر».(اینگرید بتانکورت)
نخستوزیر سید احمد غزالی هم میگوید: «این فقط سومین بازسازی شهری است که
توسط اشرفیها صورت گرفته، آنهم پس از اینکه هر بار توسط آخوندها منهدم شد». و
دکتر آلخو ویدال کوادراس با همان صمیمیت همیشگی میگوید: «اشرفیهای عزیز شما شکستناپذیرید.
من تجربه دیدارم در ۱۱سال پیش در عراق را
یادآوری میکنم. من در آنجا شاهد معجزه باورنکردنی بودم که سازمان مجاهدین در قلب
صحرا یک برهوت خشک و پرتافتاده را به یک جامعه آباد و خلاق و دینامیک تبدیل کردند...
و شما آن عمل غولآسا را در اینجا در اشرف۳ تکرار
کردهاید». شخصیتهای بسیار دیگری نیز همچون میشل دووکولور، رئیس کمیته
پارلمانی برای ایران دموکراتیک در مجلس ملی فرانسه، بر همین مسأله تمرکز کردند که
«این آزادیهای بنیادین توسط حکومتی پایمال میشود که شما را سرکوب و وادار به
تبعید کرده و در ۲نوبت همه اموال شما را
نابود کرده است. و شما در اینجا دوباره توانستید برخیزید، بعد از آزمایشهای
متعددی که در اشرف در عراق پشت سرگذاشتید، توانستید خودتان را از نو بسازید. و به
مبارزه خود علیه حکومت آخوندها برای برقراری دموکراسی در ایران ادامه دهید...».
در همین رابطه از داخل کشور هم دکتر پویان، کارشناس مسایل سیاسی، نوشته است:
«داستان مجاهدین طی این ۴۰سال همینگونه بوده.
دشمن همواره تلاش میکرد که همراه با لابیها و استمالتچیهای خارجی بارها
مجاهدین را در سرفصلهای مختلف نابود کرده و از سر راه بردارد اما مجاهدین هر بار
دوباره از خاکستر خود سر برآوردند و به جنگ و مبارزهشان علیه رژیم آخوندی ادامه
دادند».
آری این اشرف است، شهر دلیران، کنام شیران، دژ شرف و مقاومت ملت ایران. ساحل سرسبز
صلح و حسن همجواری و صخرهی استوار در برابر هجوم توحش و بنیادگرایی.
اشرف۳ تجسم ایدئولوژی،
استراتژی و تشکیلات مجاهدین
اشرف۳ سرشار و رزمنده حامل
یک میراث ۳۳ساله از مبارزه خونبار
اما شاداب و سرفراز مجاهدان اشرفی است. شخصیتهای بازدیدکننده، اشرف را مظهر نور و
امید و روشنایی و مهد ارزشهای انسانی خواندند و از برق چشمان و لبخند امید و
ایمان مجاهدان اشرفی سخن گفتند. این سخنان عیناً یادآور احساس مشترکی است که
بازدیدکنندگان اشرف از همان ۳دهه پیش
تاکنون داشتهاند. صافی یاسری، نویسندهی فقید عراقی، اشرف را صدف صحرا نامید و دیگران
هر یک با عناوینی از این قبیل، احساسات خود را نسبت به اشرف و ارزشهای تنیده در آن
بیان میکردند. امسال در گردهمایی ایران آزاد(تیرماه ۹۸)در اشرف ۳ دکتر آلخو
ویدال کوادراس گفت: «دوستان عزیز، اشرف ۱، ۲ و ۳ همه یک اشرفاند. یک
خط مستمر از شهامت، ایمان و ایستادگی شگفتانگیز وجود دارد که هرگز قطع نشده است
از زمانیکه سازمان مجاهدین نیمقرن پیش بنیان گذاشته شد و تا امروز که ما اینجا
هستیم». و یکی دیگر از شخصیتهای بازدیدکننده گفته بود: «اشرف یک نام نیست، یک رسم
و منش و یک ارزش است». واقعیت این است که از خرداد ۱۳۶۶ که اشرف ظرف ارتش آزادیبخش، بهعنوان بازوی پراقتدار خلق قهرمان
ایران و پیشبرنده استراتژی مجاهدین شد، تا همین امروز که این استراتژی در ۱۰۰۰اشرف و کانون شورشی تکثیر شده و اشرف ۳ بهمثابه قلب آن موجودیت خود را اعلام کرده، اشرف همچنان نماد
استراتژی و تمامی ارزشهایی است که برخاسته از دیدگاهها و پرنسیپهای ایدئولوژیک
مجاهدین میباشد. واضح است که علاوه بر این، اشرف خود نماد تشکیلات منسجم مجاهدین
نیز هست. بنابراین اشرف، یک هویت و منش و راه و رسمی است که هم ایدئولوژی، هم
استراتژی و هم تشکیلات مجاهدین را سمبلیزه میکند.
اشرف کانون بالاترین ارزشها
هر مجاهد خلق در هر کجای جهان، نهایت آرزویش حضور در اشرف ۳ بهمثابه کانون بالاترین ارزشها و عواطف مجاهدیش میباشد. چرا
که اشرف همچنان که اشاره شد، نقطهی تکاثف همه ارزشهای آرمانی، خطی و تشکیلاتی است.
عملیات بزرگ ارتش آزادیخش همچون آفتاب و چلچراغ علیه قوای جنگ و سرکوب رژیم و بهخصوص
حماسهی میهنی و آرمانی فروغ جاویدان که موجودیت ارتش آزادیبخش را بیمه کرد، از
اشرف طراحی و به اجرا درآمد. و اشرف بهتدریج تبدیل به نقطه امید و کانون الهام و
انگیزش مردمی شد که به اسارت آخوندها درآمدهاند. پایداری پرشکوه ۱۵ساله در اشرف شکل گرفت و درسهای ماندگار فدا و وفا تقدیم خلق و
تاریخ کرد. وجود اماکن و نمادهای مقدسی چون مسجد فاطمهی زهرا، مزار شهیدان(مروارید)
و موزه مقاومت هر کدام بر ارزشهای این شهر افزودند و به آن معنای تازهای بخشیدند.
اینچنین بود که جملهی تاریخی مسعود رجوی «اگر اشرف بایستد، جهان خواهد ایستاد» به
اثبات رسید. سپس انقلاب مریم بر فراز همهی این دستآوردها، سقفی تازه از رهایی زد،
دستآوردها را ماندگار کرد و دنیای ارزشی نوینی را که سلاح اصلی سرنگونی است، در اختیار
اشرفیان قرار داد.
اشرف: لبخند ایرانی در دل بیابان خشک و کشنده
حال که به اینجا رسیدیم خوب است نگاهی هم گذرا به شجرهنامهی اشرف در صحاری
عراق بیاندازیم. هر کس با کشور عراق آشنایی داشته باشد میداند که طبیعت آن هم در
خشونتش چیزی کم از شرایط سیاسی آن طی دهههای اخیر ندارد. سرزمین بیابانهای خشک،
با گرمای طاقتفرسا و با مینیمم روئیدنیها.
در مسیر حرکت از بغداد به سمت شمال، در وسط بیابانهایی به رنگ یکدست خاکی،
بهیکباره یک شهر سرسبز کوچک قد علم میکند. از هر کس سؤال میشد که این سرزمین
فیروزهای کجاست؟ پاسخ میداد: «اشرف».
همهی عراقیان اشرف را میشناختند و آنجا را جزیرهی صلح و دوستی در میان شعلههای
جنگ و تروریسم و بنیادگرایی میخواندند. اشرف نام یک زن است. زنی با ارادهی پولادین،
قهرمان مبارزهای سترک با دیکتاتوری شاه و شیخ. زنی که طی ظهوری بسیار کوتاه در تاریخ
ایران، الگوی یک نسل از زنان مبارز و مسلمانی شد که در برابر بنیادگرایی قد علم کردند
و به آن نه گفتند. حضورش در تاریخ ایران کوتاه بود چون روز ۱۹بهمن ۱۳۶۰ در نبردی نابرابر
توسط فاشیزم وحشی آخوندی بهشهادت رسید. اما شاید کمتر زنی در دنیا سراغ داشته باشیم
که توانسته باشد در مدتی بسیار کوتاه چنین تاثیر سنگینی بر جامعهی خود داشته باشد.
خون او اما هرگز از جوشش نیفتاد و لحظهای نبوده که دشمن ضدبشری از این نام در
امان باشد. آری اشرف نامی که همواره لرزه بر اندام آخوندها میافکند. تأسیس ارتش
آزادیبخش ملی ایران(خرداد ۱۳۶۶) با افتتاح
قرارگاه مرکزی آن به نام ”اشرف” آغاز شد و این نام از همان سال به قرارگاه بیقراران
آزادی اختصاص یافت. جایی که از آن نسلهایی از قهرمانان برخاستهاند و هر نقطهاش
یاد و حماسهی قهرمانی را بهیاد میآورد.
اما در ورای این هویت تاریخی، وقتی از دروازهی شهر که توسط ۲مجسمهی شیر حفاظت میشد عبور میکردی، لبخند هر یک از اهالی این
شهر عجیب، برایت پیامی داشت.
هر لبخند یک ستیز است، قبل از هر چیز، ستیز با شرایط جوی. سعی کنید شما هم در
دمای ۶۰-۵۰درجه با بادهای خشک فرسایشی، همیشه لبخند بزنید.
نه کار سادهای است و نه کاری که بشود بهطور مصنوعی تکرار کرد. پس این لبخند جزو
ذات شهروندان اشرف است، آنهایی که قریب ۴دهه تحت
سرکوب، کشتار و توطئهی حکومت آخوندی و در همان حال جفای حکومتهای مماشاتگر غربی بوده
اما هیچ چیز نتوانسته است این لبخند را از لبانشان برباید.
این لبخند چاشنی تغییر همهی ناملایمات در اشرف است. شما با سرزمینی سرسبز همراه
با دریاچه و آبشارهای کوچک مصنوعی مواجه میشدید، نشان ستیز اشرفیها با طبیعت خشن
و بیرحم. با ساختمانهای اسطورهای و کپی بناهای تاریخی ایران مواجه میشدید،
نشان ستیز با ارادهی قطع کردن این رزمندگان با فرهنگ و تاریخ ملیشان، با صنایع و
تولیدات صنعتی مواجه میشدید، نشان ستیز برای استقلال و خودکفایی مالی. با مسابقات
ورزشی، گروههای هنری و موسیقی و جشنهای پرشکوه مواجه میشدید، نشان ستیز با یاس
و دلمردگی که خواست دشمن است. پس اشرف یک لبخند و یک ستیز است.
نامهی هیات عالیرتبه آمریکایی، در تقدیر از مجاهدان اشرف
«سال ساکنان اشرف»
گروهی از شخصیتهای عالیرتبه آمریکایی، شماری از رهبران کنگره و دولتمردان،
تحتتاثیر ارزشهای اشرفیان یک نامه جمعی نوشته و به رئیسجمهور مریم رجوی تقدیم
کردند.
«ساکنین این کمپ، تعهدات قهرمانانه خود را نسبت به همدیگر نشان
دادهاند. در جریان حملات موشکی و شلیک مستقیم، خطرات مرگ را با بردباری متحمل شدهاند.
آنها کمک کردند که زخمیها به محل امن آورده شوند. این همان کاری است که اکنون
برای شهروندان ایران انجام میدهند. آنها میدانند که ملتشان در خطر حبس، شکنجه و
اعدام از سوی رژیم وحشی قرار دارند. سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت، خود را
وقف حیات و بهبود زندگی مردم خودش کرده است و نه اینکه آنها را مورد بهرهکشی
قرار دهد. ارکان نظام ایران از سازمان مجاهدین خلق ایران، بیش از هر سازمان دیگری
در جهان میهراسد. روزهای رژیم [ایران] به شمارش افتاده است و هر روز که میگذرد،
این شمارش کمتر میشود...».
اشرف چگونه از خاکستر خود برخاست
۱۵سال پیش اشرف در
محاصرهی مرگ و زندگی قرار داشت، مجاهدین را در لیست تروریستی قرار دادند. یک مقام
دولت کلینتون گفت این لیستگذاری ژست حسننیت به جمهوری اسلامی در دولت آخوند خاتمی
است. دولتهای بعدی آمریکا هم همچنان به این لیست گزاری ظالمانه ادامه دادند. اروپا
هم به تبعیت و در مماشات همین کار را کرد. در جنگ آمریکا-عراق بهرغم اینکه
مجاهدین پیشاپیش اعلام بیطرفی کرده و گفته بودند که حضورشان در عراق تنها برای
جنگ با فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران است و نه هیچکس دیگر، اما توسط ۱۲دولت مورد تهاجم قرار گرفته و در بند و بست با آخوندها بمباران
شدند و دهها شهید دادند. متعاقباً مجاهدین را خلعسلاح کردند و اندکی بعد آنها را
با دست خالی در چنگال وحوش و گرگهای هار خمینی در عراق رها کردند. ۲۹تهاجم خونبار جنگی و ۲۲اولتیماتوم
ضربالاجل حاصل این خیانت بود. همین دولتها دامنهی محدودیت علیه مجاهدین را تنگتر
کردند و جدا از شیوههای انهدام فیزیکی، انحلال نرم و طرح «تیف» را به آزمایش
گذاشتند. گسترهی مماشات با فاشیزم مذهبی تا آنجا پیش رفت که دولت وقت فرانسه در یک
معاملهی کثیف و مفتضح با آخوندها، دست به کودتای ننگین ۱۷ژوئن علیه مقاومت ایران و رئیسجمهور برگزیدهاش به قصد متلاشی
کردن آن زد. سپس آنها تلاش کردند حتی نامی از اشرف باقی نماند. این رژیم و همپالگیهایش
هرگز و هیچ وقت نتوانستند این واقعیت را درک کنند که بهقول سردار خیابانی «میتوانید
ما را بکشید، میتوانید ما را زندانی کنید اما نه، مجاهدین از بین رفتنی نیستند».
قتلگاه بعدی شکنجهگاهی بهنام لیبرتی بود. آنجا حلقهی محاصره پزشکی و حتی زیستی
و غذایی را بر مجاهدین تنگتر کردند و در همان حال با موشکبارانهای شقاوتبار به
مجاهدان بیدفاعی که تنها سکنایشان مشتی بنگال بود، دست به کشتار جمعی زدند. هدف
آنها از میان برداشتن و حداقل انحلال مجاهدین، دشمن اصلی فاشیزم مذهبی حاکم بر
ایران بود.
«داستان ناگفته کمپ اشرف» کتابی که توسط دکتر طاهر بومدرا، رئیس
دفتر حقوقبشر یونامی و مشاور نماینده ویژه دبیرکل در مسائل مربوط به کمپ اشرف از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ ،به رشتهی تحریر درآمده،
نقشهمسیری را که هدفش نابودی مجاهدین بوده بهخوبی نشان میدهد. اما مجاهدین با صدق
و فدای بیکران و پایداری پرشکوه ۱۴ساله درسهای
باز هم تازهای به ارتجاع غدار و پشتیبانانش دادند و استواری مقاومت سرفراز خلق
خود را تضمین نمودند. این پایداری قهرمانانه برای پیروزی و درهمشکستن محاصرهی دشمن،
نیازمند یک شرط سیاسی و چتر قدرتمند حمایتی بهمثابه شرط لازم بود. کارزار عظیم و گستردهی
سیاسی، حقوقی و بینالمللی مقاومت به رهبری رئیسجمهور برگزیدهی شورا مریم رجوی این
چتر و تضمین را فراهم کرد. برگزاری دهها کنفرانس روشنگر و افشاگرانه سیاسی، هدایت
دهها کارزار حقوقی و بهکرسی نشاندن حق مقاومت در ۱۶دادگاه و محکمهی قضایی در آمریکا و اروپا برای درهمشکستن لیستگذاری
ظالمانه تروریستی علیه مجاهدین و بالاخره حفاظت از مجاهدان محاصرهشده در اشرف و لیبرتی،
اینها همه بخشی از این کارزار عظیم بود. بهموازات آن افشای پروژههای اتمی و
موشکی و تروریستی رژیم و همچنین افشای سرکوب سیستماتیک حقوقبشر توسط این
رژیم و محکومیت آن در ارگانهای ملل متحد و سازمانهای حقوقبشری، بخشی دیگر از
ابعاد گستردهی بسیج عظیمی بود که رهبر اپوزیسیون دموکراتیک بهنحو خستگیناپذیر و
با کمک و حمایت انبوهی حقوقدانان، پارلمانتاریستها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی
از ۴قارهی جهان به پیش برد. تلاشی که فداکاری شبانهروزی
کهکشانی از هواداران و اشرفنشانان قهرمان پشتوانهی انسانی آن بوده است. نقش کانونهای
شورشی و اعتراضات اجتماعی و هدایت و تاثیرگذاری بر آن نیز که جای خود دارد. نتیجه
اینکه در شرایطی که دوست و دشمن پایان مجاهدین را انتظار میکشیدند، ارادهای
سترگ با دست خالی و از نقطهی صفر، نیرویی را ساخت و قدرت نوینی را خلق کرد که معجزهها
آفرید.
راستی این کدام اراده بود و از کجا آغاز شد؟ بگذارید تا پایان دوباره به آن
خواهیم رسید. اما تردید نیست که همین اراده بود که خونها و رنجهای ۱۴ساله مجاهدان را سرانجام به گل نشاند و با فراهم کردن اسباب کار
هجرت بزرگ و انتقال سلامت و معجزگونهی کل تشکیلات مجاهدین به آلبانی و بالاخره
خلق حماسهی اشرف ۳ بهدست نیرومند همین
مجاهدین، سرمایهگذاریهای چندین دهه ارتجاع ضدبشری ولایت فقیه برای نابودی
مجاهدین را به شکست کشاند. به این ترتیب نام و آوازهی اشرف نه تنها به فراموشی سپرده
نشد بلکه اشرف در نقش کانون استراتژیک نبرد تکثیر شد و هزار اشرف و کانون شورشی، استراتژی
سرنگونی را دست گرفتند و قلب مقاومت در اشرف ۳، بهعنوان یک سرمایهی بزرگ و بینظیر ملی، کانون الهامبخش و الگوی
راهگشا به تپش درآمد. و بدین ترتیب در سرفصل برگزاری کهکشان ۹۸ در پایتخت مقاومت، ۳۵۰شخصیت از ۴۷کشور بهمدت ۵روز محصول
نهایی این هدایت شگفتانگیز را مشاهده کردند، تجربه کردند و شهادت دادند. آنها که
همگی به اعتبار مشاغل سیاسی و دولتی یا سیاستگذاری در پارلمانهای کشورهای خود
دستی در سیاست دارند، با مشاهدهی این ظهور قدرتمند مجاهدین و توانمندیها، انگیزشها
و مناسبات پیشرفتهشان، «خود حدیث مفصل از این مجمل خواندند». آنها اشرف ۳ را تجسم ایران فردا خوانده و اغلب اذعان کردند که آنکه اشرف را
در این مدت کوتاه اینچنین ساخته، ایران ویرانشده را هم بهخوبی خواهد ساخت.
اینگیرید بتانکورت در همین رابطه گفت: «اینجا در شهر اشرف ۳ ما معنی آن چیزی را که بهعنوان یک معجزه میدانیم، میبینیم.
یعنی از روی ساختن این محل شگفتانگیز در یک ناکجاآباد میتوانم بدانم که شما
قادر خواهید بود، وقتی به ایران بازگردید، چه چیزی بسازید. من در چند سالی که با
شما بودهام و سازمان شما را زیر نظر گرفتهام هر بار شگفتزده میشوم. نه تنها با
دیدن همبستگی و ارزشها و اصول شما، بلکه در هوشیاری سیاسی شما و در
دوراندیشی و هوشمندی که در تمامیت سازمان از آن برخوردارید».
راما یاد، وزیر سابق حقوقبشر فرانسه، افزود: «اشرف ۳ یک شهر کامل است. این شما بودید که با دستانتان، با شجاعتتان
و با امیدتان این محل را بناکردید، امری که همچنین بهیمن جانفشانی ۱۲۰هزار تن از یارانتان محقق شد؛ شب و روز کار کردید و پیام روشن
است “آنچه را که در کمتر از ۲سال در
اینجا انجام دادید، میتوانید روزی در ایران محقق کنید”». میشل آلیوماری که خود از
متخصصان مدیریت کلاندولتی است و سالیان وزیر خارجه، وزیر دفاع و وزیر دولت در
فرانسه بوده، گفت: «بسیار تحتتاثیر قرار گرفتم» و افزود: «عجب کنتراستی؛ از یکطرف
تصاویر حزین و دردناکی که چند لحظه پیش دیدیم که ما را آشنا کرد با این زنان و
مردانی که جان خود را فدای اصول و آرمانهای خودشان کردند و از طرف دیگر، این محل
شگفتانگیز که از هیچ یا تقریباً هیچ در زمانی بسیار کوتاه ساخته شده و نشانگر
توانمندیهای شماست. و من آگاهم به اینکه شما چه چیزهایی را میخواهید برای
ایرانیان به ارمغان بیاورید. این واقعاً شگفتانگیز است». خانم آلیوماری افزود:
«من کشوری را نمیشناسم که دارای یک دستگاه اداری ریزبافت مثل فرانسه باشد و یا
اینقدر دینامیسم داشته باشد که بتواند چنین کاری را در چنین مدت کوتاهی محقق کند.
این کنتراست تمام مبارزه شما را به نمایش میگذارد. این مبارزه در مواجهه با بدترین
شداید، کشتارها و شکنجهها، الگوهایی میسازد، الگوهای امید، الگوهایی برای آیندهای
که برای هر فردی ارائه میدهید. فکر میکنم این همان چیزی است که ما را برمیانگیزد
و بسیار تاثیرگذار است». رودی جولیانی، شهردار تاریخی کلانشهر نیویورک که بحران
عظیم انفجار تروریستی آسمان خراشهای تجارت جهانی را مقتدرانه مدیریت کرده، گفت:
«شما کار خارقالعادهای در اینجا، در اشرف انجام دادید. اگر ما میخواستیم این
محل را در شهر نیویورک بسازیم، نیاز به ۱۵سال کار و ۴تحقیقات در رابطه با فساد مالی بود. شما آن را در عرض چند ماه ساختید».
وی ضمن توضیحاتی درباره مشاهدات خود و ابعاد پیشرفته ساختوساز مجاهدین گفت:
«البته همه اینها بهخاطر رهبری خانم مریم رجوی که بهطور واقعی یک رهبر استثنایی
است، امکانپذیر شد. درست مانند همسر ایشان مسعود رجوی که این جنبش را در یک اقدام
شجاعانه آغاز کرد. او از بیعت با خمینی خودداری کرد، رودرروی او گفت، نه من با تو
بیعت نمیکنم و کشورم را به ستمگران واگذار نمیکنم. در حالیکه او جایگاه یک رهبر
مذهبی را داشت، چه نوع رهبرمذهبی؟! یک جلاد، جلادی که هزاران نفر را بهقتل رساند
و دستان او به خونشان آغشته بود و در عینحال ادعای مذهب میکرد». سپس سناتور جوزف
لیبرمن رشته سخن را بهدست گرفت و گفت: «مایلم بگویم دیدار از محلی به این زیبایی،
این همان هدف و همان رویایی است که محقق شده... شما فقط یک آلترناتیو در برابر
آخوندها در ایران امروز ارائه نمیکنید. بلکه شما آلترناتیو درست را نمایندگی میکنید.
و این مثل هر جنبش دیگری آغاز میشود. هیچ جنبشی بهطور خودبهخودی صورت نمیگیرد.
جنبش، نیازمند یک رهبر قدرتمند، پایبند به اصول و اهل همکاری است. این چیزی است که
شما بهشکر خدا در وجود خانم مریم رجوی از آن برخوردار هستید. او توانمند، پایبند
به اصول، صاحب چشماندازهای بزرگ و رها از خودخواهی است. او به تکتک شما اهمیت
میدهد».
یک دولت واقعی در تبعید
رودی جولیانی با نگاه به آینده گفت: «ما میدانیم که یک دولت در تبعید وجود
دارد که با همه جهان مذاکره میکند و بهوضوح تمام آنچه را که نمایندگی میکند
مکتوب کرده است. آن، عیناً مشابه اعلامیه حقوق شهروندان است... انتخابات آزاد ظرف ۶ماه وعده داده شده و من معتقدم محقق خواهد شد. آنها مانند معجزهگران
هستند. به همین سیاق برابری جنسیتی، به همین سیاق حقوقبشر، به همین سیاق دستگاه
قانون و... اینیک سازمان نجیب است، یک سازمان خوب است و سازمانی است که آماده،
داوطلب و قادر است که نهتنها ایران را فتح کند، بلکه ایران را با حداکثر سرعت
ممکن... بهسمت انتخابات هدایت کند، این گروهی است که ما میتوانیم از آن حمایت
کنیم».
نخست وزیر غزالی گفت: «فراتر از مقاومت، فراتر از فداکاریها، فراتر از این
ظرفیت تولد دوباره مقاومت پس از انهدامها، آنچه من و تاریخ بهخاطر میسپاریم این
است که اشرفیها تجسم و اثباتگر این امر هستند که مقاومت ایران، البته مقاومت علیه
سرکوب است، البته مبارزه و جانفشانی است، ولی همچنین یک پروژه فرهنگی و برای
تمدن است. مردان و زنان اشرفی، تجسم این خصوصیت مقاومت ایران هستند که مسأله برای
آنها فقط نبرد نیست، بلکه مسأله همچنین ساختن و احیای تمدنی است که یکی از
جواهرات تمدن بشری است؛ منظورم تمدن ایران است».
ارادهی سترک و روز ملی ۳۰مهر
دیدیم و خواندیم که در شرایطی که دوست و دشمن پایان مجاهدین را انتظار میکشیدند،
ارادهای سترگ با دست خالی و از نقطهی صفر، نیرویی را ساخت و قدرت نوینی را خلق کرد
که معجزهها آفرید. و کهکشان اشرف ۳ فرصتی
نادر بود که سرانجام ۳۵۰شخصیت از ۴۷کشور جهان بهمدت ۵روز ابعاد
مختلف محصول نهایی این اراده و هدایت شگفتانگیز را دیدند، تجربه کردند و به آن
شهادت دادند.
نامش مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهی شورای ملی مقاومت است.
پروازی بود در اوج فدا که ۳۰سال پیش در
انقلابش جاری شد، از میان قلبها و اندیشههای مجاهدانش عبور کرد و زمینهساز
آیندهای تابناک و رهاییبخش شد. آنگاه در ۶شهریور ۷۲ در بهارستان و اجلاس شورای ملی مقاومت، اجماع شورا مسئولیت
ریاستجمهوری دوران انتقال را برعهدهی او گذاشت. و سرانجام خبر فرخنده در روز ۳۰مهر ۷۲، از زبان مسعود اعلام
و جهانی شد. سلاح استراتژیک بر قلب دشمن شلیک شد. آتش به خرمن ارتجاع افتاد و آن
را بهسوی گور تاریخیاش روانه کرد.
۲۶سال از آن روز میگذرد.
نگاهی به رویدادهای خطیر ۲۶ساله و چشمانداز
روبهرو که امروز در اشرف ۳ و کانونهای
شورشیاش خلاصه شده، خود گواه صادقی است به اینکه آنچه راه گشوده، توطئهها را
درهمشکسته و نهایتاً در اشرف ۳ بهعنوان
یک دستآورد تاریخی تبلوریافته، نتایج همان موشکی است که روز ششم شهریور ۷۲ به ابتکار مسعود و انتخاب شورای ملی مقاومت شلیک شده است.
اشرف بعدی، نامش «ایران» است
دکتر آلخو ویدال کوادراس آخرین سخنان خود را با این جملات شورانگیز به پایان
رساند:
«امروز ما اینجا هستیم که بگوییم دیگر اشرف ۴ در کار نخواهد بود، چرا که اشرف بعدی هماکنون یک نام دارد؛
نامی خجسته با تاریخی با هزاران سال قدمت، با صدها نسل از مردمی بزرگ، با فرهنگی
شگرف ساختهشده بهدست هنرمندان، نویسندگان، موسیقیدانان، متفکرین، دانشمندان،
کشاورزان و زحمتشکان طی قرنها. اشرف ۴ هماکنون
یک نام دارد، و این نام ”ایران” است.
ایران خودش اشرف نهایی خواهد بود. سراسر کشور اشرف محبوب و جاویدان ما خواهد
بود آن روز که آزادی، دموکراسی و برابری بین مردان و زنان و احترام به حقوقبشر بر
سرزمینی ببارد که بسیار زجر کشیده است و بسیار طولانی تحت حاکمیت وحشی مشتی از پستترین
جنایتکاران بوده که شرق در یکصدسال گذشته بهخود دیده است.
آلترناتیو برای این کابوس آماده است. این آلترناتیو وجود دارد و آن شورای ملی
مقاومت و رهبر ما مریم رجوی است. مریم رجوی و تیم فداکار و کارآمد او که من مفتخرم
به آن تعلق دارم.
بله، دوستان عزی، اشرفیهای عزیز، خانم رئیسجمهور گرامی،
اشرف بعدی در راه است. هیچ چیز و هیچکس نمیتواند مانع آن شود. و نام آن
”ایران” است».
مریم رجوی: «ما چیزی بهجز آزادی
و حقوقبشر نمیخواهیم که البته راه ما را بهسوی توسعه و عدالت هم باز خواهد کرد.
این امر صلح و امنیت را در ایران و خاورمیانه تضمین میکند؛ یک ایران آزاد از
فاشیستم مذهبی، یک ایران غیراتمی و یک ایران خالی از تروریسم و خصومت».(واشنگتن
تایمز ۹ژوئیه ۲۰۱۹)