نزدیک به چهار دهه ازآغاز مقاومت سراسری دربرابر خمینی و رژیم بازمانده از او میگذرد، سالهای پر از تحول، پراز تلاطم انقلابی اکنون پیش روی ماست. وقتی به کارنامه موضعگیریهای مجاهدین طی ۲/۵سال پساز انقلاب ضدسلطنتی نگاه میکنیم، این امکان را پیدا میکنیم که حقانیت و درخشش آن موضعگیریها را بهتر لمس کنیم.
واقعیت این است که در منطق پوزیتیویستی محض که نگرشهای غیرانقلابی و سیاستهای استمالتجویانه، آنگونه بهمسائل مینگرد، اصلاً نبایستی مجاهدین تاکنون در صحنه سیاسی ایران باقی میماندند. دلیلش روشن است؛ بهخاطر سختی شرایطی که درآن بهسر بردهاند، بهخاطر سرکوبی بیسابقه، بهخاطر تفتیشعقاید و نسلکشی بیرحمانهیی که درمورد آنها اعمال شده، آنها قاعدتا نمیبایستی حتی چنین تأثیرگذاری سیاسی تعیینکنندهیی میداشتند. چراکه حتی نامشان هم در ایران ممنوع بوده، ماهیت رابطهشان با کشورها و قدرتهای خارجی هم که امتیازی بهآنها نمیداده وبه هیچ نیرو و کشور و قدرتی هم که وابسته نبودهاند و هیچ کمک خارجی هم دریافت نکردهاند. آنها جز حمایت معنوی و سیاسی نیروهای دموکراتیک و مردم سایر کشورها، نهتنها متحد خارجی دیگری نداشتهاند، بلکه جریانوار، موضوع تلاش جهت معامله و وجهالمصالحهشدن برای نجات رژیم از سرنوشت مقدرش بودهاند!
پس راستی حقیقت چیست و چرا خط و سیاست مجاهدین دربرابر رژیمخمینی ازآغاز تاکنون، راه را شکافته و بدون کمترین اعوجاج سیاسی و استراتژیک پیش رفته و امروز بیشاز همیشه میدرخشد؟!
چرا خط و استراتژی اصلاح رژیمخمینی و تغییر آن از درون و سیاست استمالت از این رژیم با همه حمایت بینالمللی و مادی نیرومندی که داشته هربار شکست خورده است؟!
حقیقتی که امروز از فراز ربع قرن مبارزه شورانگیز تاریخی و سیاسی مجاهدین میدرخشد، این است که مجاهدین، تمامی شانسها و امکانهای تغییر و تحول و امیدهای اصلاح یا عقبنشاندن خمینی و رژیمش را درطول دوسالونیم مبارزه سیاسیشان تجربه کردهاند. درخلال این تجربه که بهای گزافی از رنج و خون مجاهدخلق را بهخود اختصاص داده، ازسویی تمامی پتانسیلهای مفروض تغییر و تحول درونی رژیم به آزمایش عملی گذاشته شده و ازسوی دیگر مجاهدین به شناختی خللناپذیر و عمیق نسبت بهماهیت، ساختار و ظرفیتهای متصور این رژیم ضدتاریخی رسیدهاند؛ شناختی که مبنا و منشأ تحلیلها و موضعگیریهای محکم و استوار و بهغایت اصولی آنان را تشکیل میدهد. و این سرمایهیی است که هیچکس جز مجاهدین دراختیار نداشته و ندارد. بههمینجهت، برخی از ناظران و محققان بیطرف سیاسی (درخارج مجاهدین) که از روزهای انقلاب ضدسلطنتی، شاهد رویارویی مجاهدین و رژیمخمینی بودهاند، از دوران مبارزه سیاسی مجاهدین با خمینی، بهعنوان شاهکار بینظیر سیاسی نام برده و عملیات سیاسی بسیار هوشیارانه و درعینحال انقلابی مجاهدین را بسا و بسا فراتر و پیچیدهتراز عملیات نظامی بسیار چشمگیر آنها علیه رژیم ارزیابی کردهاند. واقعیت این است که ۵/۲سال مبارزه سیاسی افشاگرانه مجاهدین و سرفصل پایانی آن یعنی ۳۰خرداد، سرمایه نفیس و زیربنای تعیینکنندهیی بود که بنای مقاومت استوار و ماندگار و خطوط بهغایت اصولی و بیاعوجاج مجاهدین از آن بهره برده است.
در زیر، کرونولوژی کوتاهی را البته تنها با اکتفا به عناوین و سرخطهای اصلی، مرور میکنیم که مسیر رویدادها و موضعگیریهایی دوران ۲/۵ساله تا سرفصل ۳۰خرداد را نشان میدهد. تردید نیست که درآئینه موضعگیریهای مجاهدین، واقعیت خطوط سازمان را هرچه روشنتر و شفافتر خواهیم یافت.
نگاهی به موضعگیریهای مجاهدین طی دو نیم سال، پس از انقلاب ضدسلطنتی
مسعود رجوی حین سخنرانی در فاز سیاسی
۲۳بهمن ۵۷- اعلام موجودیت دفاتر جنبش ملی مجاهدین در سراسر کشور:
مجاهدین در راستای گسترش پایگاه اجتماعی خود در فردای انقلاب ضدسلطنتی، «جنبش
ملی مجاهدین» را به منزلهی «ارگان سیاسی» خود تأسیس کردند. شهید موسی خیابانی
درباره خط و روش سیاسی مجاهدین بعد از سرنگونی شاه گفته بود: «با توجه به مجموعه
شناختهایی که ما از ماهیت و بافت رژیم داشتیم و بر اساس ماهیت و هویت ویژه خودمان
و موقعیت سازمان در فردای انقلاب، خط ما این بود که تا آن جا که ممکن و مقدور است
ضمن یک حرکت و مبارزه مسالمت آمیز، سازمان، هدفها، آرمانها و برنامههای خود را به
میان تودههای مردم ببریم و پایگاه اجتماعیمان را در بین تودههای مردم گسترش
بدهیم، آگاهی سیاسی مردم را ارتقا داده و با گسترش و تحکیم موقعیت سازمان، اساسیترین
کمبودی که انقلاب داشت، یعنی فقدان یک سازمان انقلابی سراسری تودهیی را برطرف
نماییم»
۴اسفند ۵۷- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
- هیچگونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل و جان برکف که از قدیم میجنگیدهاند نباید به وجود آید.
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری بهخصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد.
۱۴اسفند ۵۷- سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار مصدق
هدف ما از مبارزه، در نهایت استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بیشتر در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عقیدتی است. مبارزه فی نفسه هدف نیست. بلکه تکاپویی است برای راندن اختلافها و تضادها به سمت وحدت.
۲۱اسفند۵۷- اطلاعیه مجاهدین در مورد مسأله حجاب
هر موضعگیری خصمانه و تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و نا مقبول است. انقلاب ما هیچگونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمیپذیرد
۲۶اسفند ۵۷- نظر مجاهدین درباره مجازاتهای مجرمان عادی
صدور و اجرای احکام مجازاتی از قبیل اعدام و شلاق زدن و تحت عنوان جاری کردن حدود اسلام، روح قوانین جزایی اسلام را که جز از موضع رإفت و رحم و توبه عوامل و انگیزههای جرم به مجازات نمینگرد خدشهدار ساخته و آن را قسیالقلب و قشری جلوه میدهد.
۲۷اسفند ۵۷- مجاهدین در دفاع از حقوق کردها
مجاهدین در اطلاعیهیی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هم میهنان کرد و رفع ستم مضاعف از آنها تأکید کردند و خواستار یک چارهجویی مردمی و انقلابی مناسب برای حل مسالمتآمیز آن شدند. مجاهدین همچنین نسبت به رخدادهایی نظیر درگیریهای کردستان و گنبد هشدار دادند.
۲۷اسفند ۵۷- نظر مجاهدین درباره رفراندم جمهوری اسلامی
در مورد سؤال راجع به جمهوری اسلامی آیا میخواهیم دیگران را وادار کنیم که از ترس سلطنت، با اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رإی بدهند؟ هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست
۲۷اسفند ۵۷- بیاینه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامی
-اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی بهویژه نفت
-احتراز از سرمایهگذاریهای کلان در صنایع فوقالعاده پیچیده و پرهزینه [هستهیی] به نفع رشد صنایع متوسط داخلی
-بنیانگذاری ارتش مردمی
-تضمین کامل آزادی مطبوعات و احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام
-تأمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
-رفع ستم مضاعف از تمام شاخهها و تنوعات قومی و ملی در همه استانهای کشور
۱۷خرداد ۵۷- بیانیه مجاهدین درباره ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، برای تدوین قانون اساسی
یک مؤسسان واقعی با دعوت از نمایندگان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکانپذیر است که اگر تشکیل چنین مجلسی بهدلیل گسترش گروهها و اصناف سخت یا غیرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را میتوان از طریق شوراهای مردمی جامه عمل پوشاند و درصورتیکه از این طریق هم برپاکردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی میماند، انتخابات عمومی سراسری است.
۳۱ تیر ۵۸- بیانیه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
برای اینکه در میان انبوه آن چه به نام اسلام و قران عرضه میشود. تا حق را از باطل و انقلاب را از ضدانقلاب مشخص کنیم. تا تودههای مردم و قشرهای جوان و بالنده با حقیقت اسلام هر چه بیشتر آشنا شوند. بهخاطر اعتقاد به اصالت آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ایجاب میکند که برای احراز آن هر فرصتی را مغتنم بشماریم.
۱۰مرداد ۵۸- کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین در تهران
۴اسفند ۵۷- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
- هیچگونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل و جان برکف که از قدیم میجنگیدهاند نباید به وجود آید.
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری بهخصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد.
۱۴اسفند ۵۷- سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار مصدق
هدف ما از مبارزه، در نهایت استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بیشتر در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عقیدتی است. مبارزه فی نفسه هدف نیست. بلکه تکاپویی است برای راندن اختلافها و تضادها به سمت وحدت.
۲۱اسفند۵۷- اطلاعیه مجاهدین در مورد مسأله حجاب
هر موضعگیری خصمانه و تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و نا مقبول است. انقلاب ما هیچگونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمیپذیرد
۲۶اسفند ۵۷- نظر مجاهدین درباره مجازاتهای مجرمان عادی
صدور و اجرای احکام مجازاتی از قبیل اعدام و شلاق زدن و تحت عنوان جاری کردن حدود اسلام، روح قوانین جزایی اسلام را که جز از موضع رإفت و رحم و توبه عوامل و انگیزههای جرم به مجازات نمینگرد خدشهدار ساخته و آن را قسیالقلب و قشری جلوه میدهد.
۲۷اسفند ۵۷- مجاهدین در دفاع از حقوق کردها
مجاهدین در اطلاعیهیی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هم میهنان کرد و رفع ستم مضاعف از آنها تأکید کردند و خواستار یک چارهجویی مردمی و انقلابی مناسب برای حل مسالمتآمیز آن شدند. مجاهدین همچنین نسبت به رخدادهایی نظیر درگیریهای کردستان و گنبد هشدار دادند.
۲۷اسفند ۵۷- نظر مجاهدین درباره رفراندم جمهوری اسلامی
در مورد سؤال راجع به جمهوری اسلامی آیا میخواهیم دیگران را وادار کنیم که از ترس سلطنت، با اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رإی بدهند؟ هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست
۲۷اسفند ۵۷- بیاینه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامی
-اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی بهویژه نفت
-احتراز از سرمایهگذاریهای کلان در صنایع فوقالعاده پیچیده و پرهزینه [هستهیی] به نفع رشد صنایع متوسط داخلی
-بنیانگذاری ارتش مردمی
-تضمین کامل آزادی مطبوعات و احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام
-تأمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
-رفع ستم مضاعف از تمام شاخهها و تنوعات قومی و ملی در همه استانهای کشور
۱۷خرداد ۵۷- بیانیه مجاهدین درباره ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، برای تدوین قانون اساسی
یک مؤسسان واقعی با دعوت از نمایندگان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکانپذیر است که اگر تشکیل چنین مجلسی بهدلیل گسترش گروهها و اصناف سخت یا غیرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را میتوان از طریق شوراهای مردمی جامه عمل پوشاند و درصورتیکه از این طریق هم برپاکردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی میماند، انتخابات عمومی سراسری است.
۳۱ تیر ۵۸- بیانیه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
برای اینکه در میان انبوه آن چه به نام اسلام و قران عرضه میشود. تا حق را از باطل و انقلاب را از ضدانقلاب مشخص کنیم. تا تودههای مردم و قشرهای جوان و بالنده با حقیقت اسلام هر چه بیشتر آشنا شوند. بهخاطر اعتقاد به اصالت آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ایجاب میکند که برای احراز آن هر فرصتی را مغتنم بشماریم.
۱۰مرداد ۵۸- کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین در تهران
مسعودرجوی و موسی خیابانی در یک کنفرانس مطبوعاتی، شرکت مجاهدین در انتخابات
مجلس بررسی قانوناساسی و مواضع مجاهدین را در اینباره اعلام کردند. روزنامه
کیهان بهنقل از مسعودرجوی نوشت، ما پیشنویس قانوناساسی را نقد میکنیم. ما
خواستار آزادی کامل احزاب، مطبوعات و اجتماعات و محافظت از آنها در مقابل
چماقداران هستیم. اگر بخواهیم بهاسلام عمل کنیم، شکل حکومت و دولت در اسلام،
شورایی است. برابری کامل زن و مرد در تمام زمینههای سیاسی و اجتماعی باید تصریح
شود. و (سایرحقوق و خواستههای اساسی یک بهیک ذکر شده است).
۲۳مهر ۵۸- موضعگیری مجاهدین درباره مسائل کردستان
۲۳مهر ۵۸- موضعگیری مجاهدین درباره مسائل کردستان
مسأله کردستان هیچ راهحل قهرآمیز ندارد. راهحل انقلابی و مردمی آن اساساً
در بهرسمیتشناختن حق تعیین سرنوشت و اداره امور داخلی آنها در چارچوب خدشهناپذیر
تمامیت ارضی ایران خلاصه میشود.
۳۰مهر ۵۸- موضع مجاهدین دربرابر ولایتفقیه
نشریه مجاهد شماره ۷ در سرمقالهاش با
عنوان «روحانیت شیعه بر سر دوراهی تاریخی» نوشت: «اگر روحانیت، امروز بهمسئولیت
تاریخی خود عمل نکند از صحنه تاریخ محو میشود...
در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولاً: قشر خاصی بهنام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد.
ثانیاً: فقیه بهمعنای واقعی و قرآنی، زمین تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است و عموما ازروی لباسش شناخته میشود تفاوت دارد.
ثالثاً: در اسلام واقعی، بین ولایت و حکومت، و بهعبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورایی است) تفاوت وجود دارد. باید دید از آنچه در عمل از این اصل (ولایت فقیه) بیرون میآید استبداد تراوش میکند یا آزادی؟ موافقین ولایتفقیه از حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیان بیرون نخواهد آمد»...
در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولاً: قشر خاصی بهنام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد.
ثانیاً: فقیه بهمعنای واقعی و قرآنی، زمین تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است و عموما ازروی لباسش شناخته میشود تفاوت دارد.
ثالثاً: در اسلام واقعی، بین ولایت و حکومت، و بهعبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورایی است) تفاوت وجود دارد. باید دید از آنچه در عمل از این اصل (ولایت فقیه) بیرون میآید استبداد تراوش میکند یا آزادی؟ موافقین ولایتفقیه از حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیان بیرون نخواهد آمد»...
۲۳آبان ۵۸- هشدار بهمجلس خبرگان قانوناساسی
مجاهدین در یک تلگرام فوری بهمجلس خبرگان اعلام کردند، درصورتیکه موارد
زیر بهعنوان حداقلهای انتظارات مردمی و انقلابی از انقلاب ضدسلطنتی در قانوناساسی
مراعات نشود، بهچنان قانونی رأی نخواهند داد.
تصریح بر حاکمیت مردم از طریق یک مجلس واحد و قانون واحد
تصریح بر حاکمیت مردم از طریق یک مجلس واحد و قانون واحد
اداره و تصدی تمام امور کشور از طریق شوراهای واقعی
اعاده حقوق ملیتها و اقوام، مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره تمام امور داخلیشان
در چارچوب تمامیت ارضی کشور
تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه
محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف بهچارچوب قرانی «کار»
منوط نمودن بهرهوری از زمین و محصول بهکسی که روی آن کار کرده است
اول آذر ۵۸- مجاهدین و قانوناساسی رژیم
مجاهدین اعلام کردند بهخاطر فقدان حداقل خواستهای سیاسی و آرمانی مجاهدین در
قانوناساسی مصوب خبرگان، در رفراندم قانوناساسی شرکت نمیکنند.
۱۵ دی۵۸ -شرکت مجاهدین در انتخابات ریاستجمهوری
با اعلام نامزدی مسعودرجوی در انتخابات ریاستجمهوری، در فاصله بسیار کوتاهی،
احزاب، سازمانها و گروهها و شخصیتهای مترقی، اقلیتهای قومی و مذهبی، حمایت خود را
از کاندیداتوری و برنامه اعلامشده او ابراز کردند، گذشته از احزاب و سازمانهای
مختلف سیاسی اعم از سراسری و منطقهیی و اقلیتهای مذهبی، دهها انجمن و کانون
معلمان، بیشاز ۸۰انجمن و کانون
دانشجویی، بیشاز ۱۵۰کانون و تشکل کارگری،
صدها انجمن دانشآموزی، صدها شورا و انجمن محلی، ۵۰۰تن از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران، صدها تن از اساتید
دانشگاهها و مدارس عالی کشور، از کاندیداتوری و برنامه اعلامشده مسعودرجوی حمایت
کردند.
۲۰ دی ۵۸- آزادی، فلسفه انقلاب - سخنرانی مسعودرجوی، دانشگاه تهران
مسعودرجوی در سخنرانی انتخاباتیش در دانشگاه تهران گفت: «مسأله ما بردن و
برندهشدن در انتخابات نیست. بلکه تجمع امروز ما اساساً یادآوری و تذکار فلسفه
انقلاب، یعنی آزادی است. و کیست که نداند فلسفه هر انقلاب راستین در هرکجای جهان و
بهویژه انقلابی که تحت رایت اسلام برانگیخته میشود در یک کلام باز هم آزادی است.
همانکلمهیی که تمام رسولان و مصلحین، تمام انقلابیون بزرگ و شهیدان و همه اسیران
با آن شروع کردند و با آن، بهپایان رساندند.
۲۹ دی ۵۸- برنده و بازنده در بوته آزمایش
خمینی در مقابل استقبال وسیع از کاندیداتوری مسعودرجوی مجبور شد تمام تعارفها
را کنار بزند. بهرغم آنکه قول داده بود اصلاً در این انتخابات دخالتی نکند و بهانتخاب
مردم احترام بگذارد، شخصاً دخالت کرد و فتوای حذف مسعودرجوی از کاندیداتوری را
صادر نمود. مجاهدین با افشای اقدامهای نزدیکان خمینی و مسیری که برای این
کاندیداتوری طی کرده بودند، از شرکت در انتخابات، اعلام انصراف کردند. مسعودرجوی
در پیامی خطاب بهمردم گفت: از فردفرد شما تمنّای حداکثر بردباری و خویشتنداری
دارم.
۱۰بهمن ۵۸- آینده انقلاب
مسعودرجوی، در روز ۱۰بهمن۱۳۵۸، در دانشگاه تهران تحتعنوان «آینده انقلاب» سخنرانی کرد. خمینی
و دیگر سران رژیم ازجمله رفسنجانی در مباحث خصوصی خود گفته بودند هرچه مجاهدین را
آزار و اذیت کنیم پاسخی جز مسالمت نخواهند داد. مسعودرجوی، آخوندها را از ادامه
حملاتشان علیه آزادیهای مردم برحذر داشت و با تکیه بر صبر و بردباری مجاهدین در
مقابل حملات چماقداران و انضباط تشکیلاتی صفوف مجاهدین خاطرنشان کرد: «وای بهروزی
که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب بدهیم».
دوم اسفند ۵۸ - شرکت در انتخابات مجلس
شورای ملی
درحالیکه یکسال از انقلاب ضدسلطنتی میگذشت، مجاهدین باز هم بهمنظور
استفاده از آخرین قطرات آزادی، با تمام قوا در انتخابات شرکت کردند. در آن شرایط،
انتخابات مجلس شورای ملی پساز انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات ریاستجمهوری،
آخرین تجربه برای ادامه یک زندگی مسالمتآمیز سیاسی محسوب میشد.
نیمه اسفند ۵۸- افشای رژیم ارتجاعی
در سراسر ایران
در جریان مبارزات انتخاباتی مجلس، مجاهدین در شهرهای تبریز و رشت میتینگهای بزرگی برپا کردند که در هر یک از آنها صدها هزار نفر از مردم شرکت داشتند. این میتینگها ابعاد حمایت مردمی مجاهدین را آشکار کرد خمینی و سران رژیم از پیش در هراس از راه یافتن مجاهدین به مجلس، انتخابات را دو مرحلهیی کردند
۵فروردین ۵۹ - افشای تلاش رژیم برای قهر
مجاهدین بهمنظور جلوگیری از ایجاد تشنجها و درگیریهای بیشتر در فاصله بین مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمه چینیهایی را که در جریان انتخابات برای به قهر کشاندن فضای سیاسی صورت میگرفت، افشا کردند.
۶فروردین ۵۹- غیرمسلح شدن مراکز سیاسی مجاهدین
مجاهدین بار دیگر به بالاترین مسئولان اجرایی کشور هشدار دادند که دستهای مشخصی بر سر آنند که «با فتنه جویی و ایجاد درگیری و آشوب و هرج و مرج و رواج دادن واکنشهای خشونتبار افق سیاسی مسالمتآمیز کشور را تیره و تار کننده و با همه گیر نمودن فضای خشونت به مقاصد خود دست یابند»، مجاهدین تمام مراکز خود را غیرمسلح اعلام کردند
۱۸ فروردین ۵۹- پیشگام جلوگیری از جنگ خارجی
مجاهدین درباره افرایش تنشهای سیاسی بین رژیمهای ایران و عراق بر سر ادعاهای ارضی بین دو دولت اعلام کردند که ملاک حسن نیت و انقلابی بودن و مردمی بودن هر رژیمی در آن است که به جای زنده کردن زخمهای استعماری و دعاوی کاذب مالکانه به بنای چنان نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه و دموکراتیکی بپردازد که برای همه خلقهای در زنجیر سرمشق انصاف و برادری باشد.
۱۹ فروردین ۵۹- افشای ترفند بحث آزاد
در حالی که باندهای ارتجاعی دست آموز بهشتی تبلیغ بحث آزاد میکردند و مجاهدین را به مناظره درباره مسایل ایدئولوژیک فرا میخواندند، مجاهدین در اطلاعیهیی افشا کردند که آخوندها با شعار بحث آزاد منظوری جز «پنهان کردن چماق و پیچاندن آن در زرورق بحث آزاد» ندارند
۲۸فروردین۵۹- هجوم خمینی به دانشگاهها
کلاسهای هفتگی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تهران به میعادگاه 10هزار نفر از جوانان و دانشجویان مبارز ایران تبدیل شده بود و خمینی که توان تحمل چنین استقبالی از مجاهدین را در دانشگاهها نداشت کمر به تعطیل دانشگاهها بست. مجاهدین با افشای اسنادی توطئه چینیهای خمینی و بهشتی و دیگر سران رژیم، برای ایجاد اغتشاش، آشوب و به تعطیل کشاندن دانشگاهها را افشا کردند.
۴اردیبهشت ۵۹- دعوت به آرامش
در حالی که طی اولین ماه سال، در اثر ۸۰ حمله وحشیانه عوامل خمینی به محلهای تجمع مجاهدین و مراکزشان، چند تن بهشهادت رسیده و بیش از ۱۰۰تن زخمی شده و صدها تن دیگر در زندانها بهسر میبردند. مجاهدین در اطلاعیهیی خطاب به تمام نیروهای سیاسی، بهویژه هوادارانشان، به حفظ آرامش فراخواندند و هر گونه اقدام هرج و مرج طلبانه را محکوم نمودند.
۱۱ اردیبهشت ۵۹- افشای تروریسم دولتی
خمینی و همدستانش که در تلاش برای به انفجار کشاندن فضای سیاسی و امکان فعالیتهای دموکراتیک در مقابل مجاهدین و بردباری آنها هر روز شکست تازهیی متحمل میشدند، تلاش کردند با اقدام به ترور رهبری مجاهدین راه خود را برای تحکیم سلطه ارتجاعیشان هموار کنند.. آنها بدین منظور، مراسم مجاهدین در روز ۱۱ اردیبهشت بهمناسبت روز جهانی کارگر را که در ترمینال خزانه تهران برگزار میشد انتخاب کردند تا توطئه شوم خود را توسط صدها لومپن و چاقوکش اجیرشده توسط حزب جمهوری اسلامی که آشکارا توسط پاسداران کمیته و سپاه حمایت میشدند، به اجرا درآورند. اما هشیاری واحدهای حفاظتی مجاهدین توطئه ترور مسعود را ناکام گذاشت.
۲۲خرداد ۵۹- چه باید کرد؟ (میتینگ بزرگ امجدیه)
صدها هزار نفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده بودند، در حالی که پاسداران رژیم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشکآور درصدد برهم زدن این مراسم بودند، با پایداری و مقاومت شگفت انگیزی تلاشهای چماقداران را به شکست کشاندند و سخنرانی مسعود رجوی برگزار شد.
مسعود رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمامحجت سیاسی با خمینی و همدستانش محسوب میشد، نقش هدایت کننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی هشدار داد.
در جریان مبارزات انتخاباتی مجلس، مجاهدین در شهرهای تبریز و رشت میتینگهای بزرگی برپا کردند که در هر یک از آنها صدها هزار نفر از مردم شرکت داشتند. این میتینگها ابعاد حمایت مردمی مجاهدین را آشکار کرد خمینی و سران رژیم از پیش در هراس از راه یافتن مجاهدین به مجلس، انتخابات را دو مرحلهیی کردند
۵فروردین ۵۹ - افشای تلاش رژیم برای قهر
مجاهدین بهمنظور جلوگیری از ایجاد تشنجها و درگیریهای بیشتر در فاصله بین مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمه چینیهایی را که در جریان انتخابات برای به قهر کشاندن فضای سیاسی صورت میگرفت، افشا کردند.
۶فروردین ۵۹- غیرمسلح شدن مراکز سیاسی مجاهدین
مجاهدین بار دیگر به بالاترین مسئولان اجرایی کشور هشدار دادند که دستهای مشخصی بر سر آنند که «با فتنه جویی و ایجاد درگیری و آشوب و هرج و مرج و رواج دادن واکنشهای خشونتبار افق سیاسی مسالمتآمیز کشور را تیره و تار کننده و با همه گیر نمودن فضای خشونت به مقاصد خود دست یابند»، مجاهدین تمام مراکز خود را غیرمسلح اعلام کردند
۱۸ فروردین ۵۹- پیشگام جلوگیری از جنگ خارجی
مجاهدین درباره افرایش تنشهای سیاسی بین رژیمهای ایران و عراق بر سر ادعاهای ارضی بین دو دولت اعلام کردند که ملاک حسن نیت و انقلابی بودن و مردمی بودن هر رژیمی در آن است که به جای زنده کردن زخمهای استعماری و دعاوی کاذب مالکانه به بنای چنان نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه و دموکراتیکی بپردازد که برای همه خلقهای در زنجیر سرمشق انصاف و برادری باشد.
۱۹ فروردین ۵۹- افشای ترفند بحث آزاد
در حالی که باندهای ارتجاعی دست آموز بهشتی تبلیغ بحث آزاد میکردند و مجاهدین را به مناظره درباره مسایل ایدئولوژیک فرا میخواندند، مجاهدین در اطلاعیهیی افشا کردند که آخوندها با شعار بحث آزاد منظوری جز «پنهان کردن چماق و پیچاندن آن در زرورق بحث آزاد» ندارند
۲۸فروردین۵۹- هجوم خمینی به دانشگاهها
کلاسهای هفتگی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تهران به میعادگاه 10هزار نفر از جوانان و دانشجویان مبارز ایران تبدیل شده بود و خمینی که توان تحمل چنین استقبالی از مجاهدین را در دانشگاهها نداشت کمر به تعطیل دانشگاهها بست. مجاهدین با افشای اسنادی توطئه چینیهای خمینی و بهشتی و دیگر سران رژیم، برای ایجاد اغتشاش، آشوب و به تعطیل کشاندن دانشگاهها را افشا کردند.
۴اردیبهشت ۵۹- دعوت به آرامش
در حالی که طی اولین ماه سال، در اثر ۸۰ حمله وحشیانه عوامل خمینی به محلهای تجمع مجاهدین و مراکزشان، چند تن بهشهادت رسیده و بیش از ۱۰۰تن زخمی شده و صدها تن دیگر در زندانها بهسر میبردند. مجاهدین در اطلاعیهیی خطاب به تمام نیروهای سیاسی، بهویژه هوادارانشان، به حفظ آرامش فراخواندند و هر گونه اقدام هرج و مرج طلبانه را محکوم نمودند.
۱۱ اردیبهشت ۵۹- افشای تروریسم دولتی
خمینی و همدستانش که در تلاش برای به انفجار کشاندن فضای سیاسی و امکان فعالیتهای دموکراتیک در مقابل مجاهدین و بردباری آنها هر روز شکست تازهیی متحمل میشدند، تلاش کردند با اقدام به ترور رهبری مجاهدین راه خود را برای تحکیم سلطه ارتجاعیشان هموار کنند.. آنها بدین منظور، مراسم مجاهدین در روز ۱۱ اردیبهشت بهمناسبت روز جهانی کارگر را که در ترمینال خزانه تهران برگزار میشد انتخاب کردند تا توطئه شوم خود را توسط صدها لومپن و چاقوکش اجیرشده توسط حزب جمهوری اسلامی که آشکارا توسط پاسداران کمیته و سپاه حمایت میشدند، به اجرا درآورند. اما هشیاری واحدهای حفاظتی مجاهدین توطئه ترور مسعود را ناکام گذاشت.
۲۲خرداد ۵۹- چه باید کرد؟ (میتینگ بزرگ امجدیه)
صدها هزار نفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده بودند، در حالی که پاسداران رژیم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشکآور درصدد برهم زدن این مراسم بودند، با پایداری و مقاومت شگفت انگیزی تلاشهای چماقداران را به شکست کشاندند و سخنرانی مسعود رجوی برگزار شد.
مسعود رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمامحجت سیاسی با خمینی و همدستانش محسوب میشد، نقش هدایت کننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی هشدار داد.
۳۱خرداد۵۹- افشای نقش سران رژیم در چماقداری
پس از میتینگ امجدیه، محکومیت چماقداری به مسأله سیاسی و اجتماعی روز کشور تبدیل شد و تلویزیون رژیم به ناگزیر برنامههایی را به بحث درباره علل و عوامل این پدیده اختصاص داد. مجاهدین اسنادی از جمله بهصورت نوارهای سخنان حسن آیت، یکی از سردمداران حزب «جمهوری اسلامی» را افشا کردند که توطئه این حزب برای تعطیل دانشگاهها و در واقع نقشه خود خمینی برای حذف جناح مغلوب درون حاکمیت را برملا میکرد.
۴ تیرماه - آشکار شدن نقش شخص خمینی
در این روز یعنی کمتر از دو هفته پس از میتینگ بزرگ امجدیه و کمتر از یک هفته پس از افشای نقش سران رژیم در چماقداریها و سرکوبگریها، خمینی خود به صحنه آمد و آشکار کرد که در پشت تمام آزادی کشیهای پس از انقلاب خود او قرار دارد. اکنون دیگر هیولای ارتجاع یا باید شکست را میپذیرفت و در مقابل حقوق مردم عقبنشینی میکرد یا از پس پرده بیرون میآمد و چهره واقعیش را به نمایش میگذاشت. خمینی این یکی را انتخاب کرد. او در سخنرانی که تماماً علیه مجاهدین بود با دستپاچگی و دروغپردازیهای وقیحانهیی، مجاهدین را دشمن اصلی و منافق بدتر از کافر اعلام کرد و تلویحا حکم مباح بودن جان و مال و نوامیس آنان را صادر نمود و جبهه جدیدی برای سرکوبی و کشتار خونین گشود.
اما مجاهدین که تا این تاریخ با هوشیاری تمام راه شقه کردن حاکمیت ارتجاع و استفاده از تضادهای درون رژیم را به خوبی پیموده بودند در این نقطه نیز برای ناکام گذاشتن خمینی، ستادها و مراکز علنی خود را که هر لحظه میتوانست مورد هجوم عوامل چماقدار خمینی قرار گیرد تعطیل اعلام کردند و برای افشای سخنان خمینی و عمل کردهای او به میان مردم رفتند.
۱۷شهریور ۵۹- شکاف در اردوی ارتجاع
موضعگیریهای هشیارانه مجاهدین از آغاز انقلاب و افشاگریهایشان درباره عملکرد ارتجاع، به شکاف در درون ارتجاع حاکم بالغ شد و تشدید تضادهای درونی رژیم در جریان مراسم یادبود شهیدان ۱۷ شهریور در میدان ژاله به اوج خود رسید و سران حزب جمهوری اسلامی (بهشتی، رفسنجانی و باهنر) به تلویزیون آمدند و آشکارا تشدید تضادهای درونی رژیم و سخنان رئیسجمهور وقت رژیم علیه باند حاکم را ناشی از عملکرد و سیاست مجاهدین و تاثیر آنها در درون رژیم دانستند.
۳۱شهریور ۵۹- جنگ با عراق، موهبتی برای خمینی
در فاصله بهار تا پایان تابستان ۵۹، مجاهدین بارها درباره تشدید تضادها و اختلافها و بروز درگیریهای مرزی با عراق هشدار دادند و خواستار راهحلهای مسالمتآمیز برای این مسأله شدند. این در حالی بود که آتشافروزی پیش از آن شروع شده بود. روزنامه «جمهوری اسلامی» در ۱۸شهریور۵۹ (۱۲روز قبل از شروع جنگ) نوشت: «به فرمان فرمانده کل قوا نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند»
۷آبان ۵۹- کلمه ممنوعه «مجاهد»
در هفتم و یازدهم آبان۱۳۵۹، دادستانی خمینی، در ضدیت با مجاهدین و با سوءاستفاده از شرایط جنگی، انتشار نشریات و اعلامیههای مجاهدین و هوادارانشان را به کلی ممنوع اعلام کرد.
دو روز بعد در تاریخ ۱۳آبان، ۲۸تن از مجاهدین را که در سنگرهای جنوب کشور مشغول جنگ در برابر تجاوز قوای عراقی بودند، دستگیر کردند.
۲۵آبان ۵۹- حکم دستگیری رهبران مجاهدین
همدستان خمینی پس از یک محاکمه فرمایشی با سوءاستفاده از شرایط جنگی کشور، محمدرضا سعادتی را به سال زندان محکوم کرده و هم زمان حکم احضار و دستگیری مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر نمودند. مجاهدین اما بیاعتنا به این حکمها، انتشار نشریه مجاهد را از هفته اول آذر۵۹ از سرگرفتند.
سعادتی زندانی دو نظام
۵آذر ۵۹- دادخواهی از مردم ایران
آمار زندانیان مجاهد در نیمه آذر به تن رسیده بود. نشریه مجاهد به انتشار یک سلسله گزارش مستند، از عملکرد و ماهیت رژیم خمینی پرداخت و افشای شکنجههای رایج در مراکز و زندانهای رژیم را آغاز نمود
بهمن ماه ۵۹ - مرزبندی جنبش و ضد جنبش
نشریه مجاهد بهمناسبت دومین سالگرد انقلاب مصاحبههایی درباره سیاستها و نیروهای سیاسی، با مسعود رجوی انجام داد که در واقع مهمترین دستاورد تئوریک سیاسی جنبش ضدارتجاعی در دوران دو سال و نیمه مبارزه سیاسی است. مسعود در فرازهایی از این مصاحبه به تشریح مبانی تحلیلی و استراتژیک مجاهدین در برابر حاکمیت ارتجاع خمینی پرداخت و از جمله گفته بود: معیار مشروعیت و ترقیخواهی رژیم در رابطهاش با انقلابیون و از جمله مجاهدین خلاصه میشود. این یک مسأله سیاسی و مربوط به مسأله اساسی انقلاب، یعنی کیفیت و رابطه قدرت حاکمه سیاسی با سایر نیروها و طبقات خلق است.
۱۴اسفند۵۹- شقه در رأس رژیم
مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران با نقش فعالی که هواداران مجاهدین در افشای چماقداران ایفا کردند، ضربه سیاسی سنگینی به خمینی و همدستانش وارد نمود. این مراسم در روند تشدید تضادهای درونی رژیم، یک نقطه عطف بود. بنی صدر که در آن هنگام رئیسجمهور رژیم بود، به افشای چماقداران پرداخت. تضادهای درون رژیم بهشدت اوج گرفت.
بهار سال ۱۳۶۰- چشمانداز خونین و توفانی!
تا پایان سال۵۹، بسیاری از شهرهای میهن با خون مجاهدین و هوادرانشان گلگون شده بود. از آغاز بهار ۶۰ حملهها و کشتار مجاهدین شدت گرفت و هر روز حادثه و حمله تازهیی علیه مجاهدین صورت میگرفت.
اما مجاهدین در برابر همه تهاجمات ارتجاعی خمینی و ایادیش با خویشتنداری شگفت انگیزی از مقابله به مثل خودداری میکردند و زمان تعیین تکلیف قطعی و نهایی با رژیم خمینی را باز هم عقب میانداختند . ظرف دو ماه اول سال بیش از ۱۰تن از هواداران مجاهدین در اثر حملههای چماقداران بهشهادت رسیدند.
۷ اردیبهشت۱۳۶۰- تظاهرات عظیم مادران علیه سرکوبی مجاهدین
در این روز به نشانهی اعتراض به حملاتی که از آغاز سال شدت گرفته بود و بهویژه زنان و دختران هوادار مجاهدین را هدف حملاتش قرار داده بود، انجمنهای مادران و زنان هوادار مجاهدین بدون اعلام علنی دست به راهپیمایی زدند. شرکت ۲۰۰هزار نفر از مردم تهران در این تظاهرات، آن هم بدون اطلاع قبلی، رژیم خمینی و پاسداران ارتجاع را غافلگیر و وحشتزده کرد. این تظاهرات هم دو شهید و صدها مجروح و اسیر بر جای گذاشت.
۱۲اردیبهشت۱۳۶۰- نامه سرگشاده مجاهدین به خمینی و التزام به قانون اساسی
مجاهدین در نامه سرگشادهیی به خمینی، اعلام کردند که «اگر چه به قانون اساسی رأی ندادهایم. اما به شرط اینکه همین قانون نیز عملاً اجرا شود، بدان ملتزم هستیم». مجاهدین تأکید کردند که: «تا وقتی راههای مسالمتآمیز ابراز عقیده و فعالیت انقلابی مطلقاً مسدود نشده باشد و بهاصطلاح حجت تمام نشده است، از عکسالعملهای خشونتبار و قهرآمیز» پرهیز میکنند.
همچنین پیشنهاد کردند که «برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و اثبات حرفهایشان «بدون هیچگونه تظاهر و در نهایت آرامش» به همراه کلیه همدردانشان در تهران به نزد خمینی بروند.
۲۰اردیبهشت۱۳۶۰- خمینی مجاهدین را به جنگ یا تسلیم فرا میخواند:
خمینی ضمن سخیف گوئیهایی علیه مردم و نیروهای انقلابی بهخاطر مصادره
سلاحهای ارتش شاه در روزهای انقلاب، مجاهدین را آشکارا به «جنگ یا تسلیم» فراخواند
و حزب توده را مثال زد که «اگر چه انحرافی است اما هم آزاد است و هم نشریه
دارد».
۲۵اردیبهشت۱۳۶۰- آخرین نامه اتمامحجت مجاهدین به رژیم خمینی
مجاهدین در پاسخ به موضعگیری خمینی و اتهامهای او، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنی صدر رئیسجمهور وقت رژیم منتشر کردند و شرایط آمادگی خود را برای خلعسلاح تعیین کردند. «سلاح برای یک انقلابی اگر چه مهم است، ولی ”همه چیز ”نیست. سرچشمه تاریخی پیروزی اساساً در عشق به بهروزی خلقهای تحت ستم و در فدا کردن هر چه بیشتر خود در مسیر خدا و خلق نهفته است».
مجاهدین تأکید کردند که مشروط بر اینکه وی بهعنوان «عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را بهطور عملی تضمین نماید، حاضرند سلاحهای خود را تسلیم کنند
خردادماه ۱۳۶۰- شمارش معکوس!
حلقه محاصره رژیم و شخص خمینی به دور نیروهای مردمی هر روز تنگتر میشد. اما مجاهدین هم بر سر اصولشان کوتاه نمیآمدند و هم بر سر خط سیاسی برای اتمامحجت تاریخی و سیاسی و اجتماعی با رژیم تا به آخر وفادار بودند و از پا نمینشستند.
مسعود رجوی رهبر مقاومت در این باره میگوید: «تا آن جا که به ما مربوط بود بعد از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمیکردیم. اما وقتی که خمینی روزنامهها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گستردهترین نوعش، تحت عنوان حزباللهی یا نهادهای بهاصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمامحجت میکردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامهها دهان دوخته، چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردممان میبارید. دو سال و چند ماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ در حالی که همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد“. این جا بود که ما باید انتخاب میکردیم. یا ننگ تسلیم را میپذیرفتیم و یا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کردیم.
۲۵اردیبهشت۱۳۶۰- آخرین نامه اتمامحجت مجاهدین به رژیم خمینی
مجاهدین در پاسخ به موضعگیری خمینی و اتهامهای او، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنی صدر رئیسجمهور وقت رژیم منتشر کردند و شرایط آمادگی خود را برای خلعسلاح تعیین کردند. «سلاح برای یک انقلابی اگر چه مهم است، ولی ”همه چیز ”نیست. سرچشمه تاریخی پیروزی اساساً در عشق به بهروزی خلقهای تحت ستم و در فدا کردن هر چه بیشتر خود در مسیر خدا و خلق نهفته است».
مجاهدین تأکید کردند که مشروط بر اینکه وی بهعنوان «عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را بهطور عملی تضمین نماید، حاضرند سلاحهای خود را تسلیم کنند
خردادماه ۱۳۶۰- شمارش معکوس!
حلقه محاصره رژیم و شخص خمینی به دور نیروهای مردمی هر روز تنگتر میشد. اما مجاهدین هم بر سر اصولشان کوتاه نمیآمدند و هم بر سر خط سیاسی برای اتمامحجت تاریخی و سیاسی و اجتماعی با رژیم تا به آخر وفادار بودند و از پا نمینشستند.
مسعود رجوی رهبر مقاومت در این باره میگوید: «تا آن جا که به ما مربوط بود بعد از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمیکردیم. اما وقتی که خمینی روزنامهها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گستردهترین نوعش، تحت عنوان حزباللهی یا نهادهای بهاصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمامحجت میکردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامهها دهان دوخته، چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردممان میبارید. دو سال و چند ماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ در حالی که همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد“. این جا بود که ما باید انتخاب میکردیم. یا ننگ تسلیم را میپذیرفتیم و یا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کردیم.
غیر ممکن، ممکن میشود!
از صبح ۳۰خرداد درحالیکه تمامی
پیکر مجاهدین و میلیشیا در تهران، مشتاقانه سر از پا نمیشناخت و در هر پارک یا
کوچه و خیابان و خانهیی گروهگروه آماده میشد، مرکز فرماندهی با نگرانی در اطراف
سیستم ارتباطی گرد آمده بود تا هیچچیز خارج از کنترل، خودبهخودی رها نشود.
آری، فرماندهان و مسئولان مجاهدین در اینروز واقعاً یک شاهکار تاکتیکی و نظامی آفریدند. تظاهرکنندگان به ۵۰۰هزارتن بالغ میشدند، غیرممکن، ممکن شده بود.
بهاینترتیب بعدازظهر روز ۳۰خرداد، تظاهرات مسالمتآمیز نیممیلیونی مردم تهران بهدعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق میشود.
آنروز که رادیوی ارتجاع، پرده را ازروی همه چماقداریها و تاختوتازها کنار میزند و بهصراحت خطاب بهپاسداران میگوید و کرارا تکرار میکند که بهاذن امام بهروی مردم رگبار باز کنید. پاسداران، تظاهرات مسالمتآمیز را بهخون میکشند.
بعدازظهر۳۰خرداد ۱۳۶۰، خمینی بهطور تاریخی در مقابل مسعودرجوی شکست میخورد و تمام میشود. ازاینپس، مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل میگیرد و پیش میرود. کارنامه درخشان دوونیمساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم میکند.
در صدر همه حماسههایی که مجاهدین در میدان نبرد نظامی میآفرینند، بایستی بهشاهکار و هنر تاریخی مسعودرجوی در این مبارزه سیاسی، آفرین گفت. چراکه در پیکار با دجال پیری که مشروعیت یک انقلاب عظیم با آن استقبال تودهیی را حمل میکرد و علاوه بر آن بر دجالیت مذهبی و موقعیت مرجع تقلید تکیه زده بود و اینهمه مکار و هشیار بود، سرانجام پیروز شد و این خمینی بود که با سر بهزمین خورد.
آری، فرماندهان و مسئولان مجاهدین در اینروز واقعاً یک شاهکار تاکتیکی و نظامی آفریدند. تظاهرکنندگان به ۵۰۰هزارتن بالغ میشدند، غیرممکن، ممکن شده بود.
بهاینترتیب بعدازظهر روز ۳۰خرداد، تظاهرات مسالمتآمیز نیممیلیونی مردم تهران بهدعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق میشود.
آنروز که رادیوی ارتجاع، پرده را ازروی همه چماقداریها و تاختوتازها کنار میزند و بهصراحت خطاب بهپاسداران میگوید و کرارا تکرار میکند که بهاذن امام بهروی مردم رگبار باز کنید. پاسداران، تظاهرات مسالمتآمیز را بهخون میکشند.
بعدازظهر۳۰خرداد ۱۳۶۰، خمینی بهطور تاریخی در مقابل مسعودرجوی شکست میخورد و تمام میشود. ازاینپس، مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل میگیرد و پیش میرود. کارنامه درخشان دوونیمساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم میکند.
در صدر همه حماسههایی که مجاهدین در میدان نبرد نظامی میآفرینند، بایستی بهشاهکار و هنر تاریخی مسعودرجوی در این مبارزه سیاسی، آفرین گفت. چراکه در پیکار با دجال پیری که مشروعیت یک انقلاب عظیم با آن استقبال تودهیی را حمل میکرد و علاوه بر آن بر دجالیت مذهبی و موقعیت مرجع تقلید تکیه زده بود و اینهمه مکار و هشیار بود، سرانجام پیروز شد و این خمینی بود که با سر بهزمین خورد.
آغاز اعدامهای جنونآسا
از شبانگاه ۳۰خرداد، اعدامهای جنونآسای
مجاهدین و همچنین دستگیریهای گسترده هرکس که کمترین ارتباطی با مجاهدین داشته، در
سراسر کشور آغاز میشود. ماشین کشتار بهدستور دژخیم خونآشام جماران در اوین بهکار
میافتد و خون پاکترین و آگاهترین فرزندان میهن را بیدریغ و باشتاب و شقاوتی
شگفتانگیز بر زمین میریزد.
روز ۳۱خرداد، روزنامههای رسمی رژیم، عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخیمان خمینی، آنها را با قساوت تمام تیرباران کردهاند بهمنظور احراز هویت چاپ میکنند و با وقاحت ویژه جلادان از پدرو مادرهای آنان خواسته میشود که برای شناسایی و تحویلگیری فرزندانشان بهاوین مراجعه کنند. شهید مقدس کاظم افجهای و شاهدانی دیگر، از صحنههای اعدام در اوین نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تیرباران، جملگی با مشت گرهکرده فریاد میزدند: «مرگ بر خمینی»، «زندهباد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضدشرع خمینی
روز ۳۱خرداد، روزنامههای رسمی رژیم، عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخیمان خمینی، آنها را با قساوت تمام تیرباران کردهاند بهمنظور احراز هویت چاپ میکنند و با وقاحت ویژه جلادان از پدرو مادرهای آنان خواسته میشود که برای شناسایی و تحویلگیری فرزندانشان بهاوین مراجعه کنند. شهید مقدس کاظم افجهای و شاهدانی دیگر، از صحنههای اعدام در اوین نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تیرباران، جملگی با مشت گرهکرده فریاد میزدند: «مرگ بر خمینی»، «زندهباد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضدشرع خمینی
آخوند جنایتکار محمدیگیلانی حاکم ضدشرع منصوبشده توسط خمینی نعره میکشید
که:
«محارب بعداز دستگیرشدن، توبهاش پذیرفته نمیشود. کیفر، همانکیفری است که قرآن (بخوانید فتوای خمینی) بیان میکند. کشتن بهشدیدترین وجه، حلقآویزکردن بهفضاحتبارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام (نام مستعار خمینی) اجازه میدهد که اینها را که در خیابان، تظاهرات مسلحانه میکنند، دستگیر شوند و درکنار دیوار، همانجا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برایاینکه محارب بودند اسلام (!) اجازه نمیدهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغی بهبیمارستان برده شود بلکه باید تمامکشته شوند».
«محارب بعداز دستگیرشدن، توبهاش پذیرفته نمیشود. کیفر، همانکیفری است که قرآن (بخوانید فتوای خمینی) بیان میکند. کشتن بهشدیدترین وجه، حلقآویزکردن بهفضاحتبارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام (نام مستعار خمینی) اجازه میدهد که اینها را که در خیابان، تظاهرات مسلحانه میکنند، دستگیر شوند و درکنار دیوار، همانجا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برایاینکه محارب بودند اسلام (!) اجازه نمیدهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغی بهبیمارستان برده شود بلکه باید تمامکشته شوند».
آخوند جنایتکار موسویتبریزی، دادستان کل ضدانقلابی وقت خمینی میگوید:
«اینها محاکمهشان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز. هرکس دربرابر این نظام و امام عادل مسلمین (!) (منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمیتر کرد که کشته شود».
«اینها محاکمهشان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز. هرکس دربرابر این نظام و امام عادل مسلمین (!) (منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمیتر کرد که کشته شود».
رفسنجانی جنایتکار که آنزمان رئیس مجلس ضدخلقی رژیم بود، بهحکام ضدشرع
چنین خط میدهد:
«برطبق فرامین الهی (!) ۴حکم بر
اینها لازمالاجراست: ۱ـکشته شوند ۲ـبهدار کشیده شوند ۳ـدست و
پایشان قطع شود ۴ـاینها از جامعه جدا
شوند. رفسنجانی تأسف میخورد که چرا قبلاً کشتار را راه نینداخته و میگوید: اگر
آنروز منظورم اوایل انقلاب است، ۲۰۰نفر از
اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز اینقدر نمیشد».
بهای آزادی
بهاینترتیب با سرکوب خونین تظاهرات ۳۰خرداد
و شروع عصر اعدامهای وحشیانه، خمینی ضدبشر آخرین ذرات آزادی را نابود کرد. آنچنانکه
از فردای ۳۰خرداد
بهزبان دیگری میبایست با او سخن گفت. این زبان مقاومت انقلابی مسلحانه است، که
از فردای ۳۰خرداد، مشروع و ضروری گردید. اگر وارد مبارزه قهرآمیز نمیشدیم، بهجای موج
مقاومت و سرسختی بیشتر، شاهد موج ندامت و خیانت بودیم ”. ندامت و خیانتهایی که
دیگر نه جنبه فردی بلکه جنبه خطی و سیستماتیک نیز در آنها کاملاًچشمگیر میبود“.
مجاهدین، همچنان که طی دوسالونیم فعالیت سیاسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ایجاد یک زندگی مسالمتآمیز تلاش کردند و بهرغم دادن بیشاز ۷۰ شهید و هزاران مجروح، باگذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شلیکنکردن حتی یک گلوله، وفاداری خودشان را بهآزادی بهاثبات رساندند، اینبارهم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونین مواجه شدند در پذیرش مسئولیت آن با فدای همهچیزشان لحظهیی تردید نکردند. میدانهای رزم را یکی پساز دیگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری بهخلق را با سنگینترین قیمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی بهعالیترین ثمره خود که ارتشآزادیبخش ملی ایران است بالغ گردید.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پیشرفته و آهنینعزم که ازقضا در ۳۰خرداد۱۳۶۶ بهفرمان رهبر مقاومت تأسیس شد. ارتشی که رزمآورانش، رشیدترین و پاکبازترین فرزندان ایرانزمینند و سوگند خوردهاند تا سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی بهایرانزمین از پای ننشینند.
مجاهدین، همچنان که طی دوسالونیم فعالیت سیاسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ایجاد یک زندگی مسالمتآمیز تلاش کردند و بهرغم دادن بیشاز ۷۰ شهید و هزاران مجروح، باگذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شلیکنکردن حتی یک گلوله، وفاداری خودشان را بهآزادی بهاثبات رساندند، اینبارهم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونین مواجه شدند در پذیرش مسئولیت آن با فدای همهچیزشان لحظهیی تردید نکردند. میدانهای رزم را یکی پساز دیگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری بهخلق را با سنگینترین قیمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی بهعالیترین ثمره خود که ارتشآزادیبخش ملی ایران است بالغ گردید.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پیشرفته و آهنینعزم که ازقضا در ۳۰خرداد۱۳۶۶ بهفرمان رهبر مقاومت تأسیس شد. ارتشی که رزمآورانش، رشیدترین و پاکبازترین فرزندان ایرانزمینند و سوگند خوردهاند تا سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی بهایرانزمین از پای ننشینند.