ثقهالاسلام تبریزی مبارزی دلیر و وفادار آزادی
«اگر ما آذربایجانیها غفلت کنیم، اولین بادهٔ خذلان را از
دست ساقی عدوان خواهیم نوشید». (ثقهالاسلام) «ما به وجود ثقهالاسلام که در
تبریز است، مینازیم و او را تکیهگاه ملی میشناسیم...او مفتی مشروطه و قهرمان
آزادی است». (از یادداشت روشنفکران و آزادیخواهان و روحانیان حامی مشروطیت)
*** ***
میرزا علیآقا تبریزی پسر حاج میرزا موسی ثقهالاسلام بود. در سال ۱۲۳۹خورشیدی در تبریز به دنیا آمد. تحصیلاتش را نخست در تبریز و بعد
در کربلا و نجف کامل کرد و به ایران بازگشت. پس از مرگ پدرش در سال ۱۲۷۸، لقب ثفهالاسلام را به اسم خود افزود و با همین لقب مشهور گشت
و در تاریخ مشروطه ماند.
ثقهالاسلام علاوه بر زبان مادری به زبانهای فارسی، عربی و فرانسه احاطه کامل
داشت. او ذهنی کنجکاو و فکری باز و روشن و همواره پرسشگر داشت. در ادبیات فارسی و
عربی استاد شد و بر فقه، اصول، حکمت و کلام، تاریخ و جغرافیا مسلط. طبع شاعرانه و
نفوذ کلام داشت و سخنور بود. در نوشتن، سبک گلستان سعدی و قائممقام فراهانی را
خوش میداشت و بسیار نوشت؛ و در دفترهای زمانه از جوهر آزاداندیشیاش امضاها نهاد.
ثقهالاسلام در سخنرانیهایش مردم را به آشنا شدن با دنیای نوین و افکار روشن
دعوت میکرد. شعرخوانیاش موجب جمع شدن مشتاقان تغییر اوضاع ایران در کتابخانهاش
میگشت.
با شروع مشروطیت از نخستین حامیان و مبلغان و گروندهگان آن شد. در مقابل
تشکیل دهندهگان انجمن اسلامیه که روحانیان مخالف مشروطه بودند، از انجمن ایالتی
آذربایجان دفاع کرد و با آن همکاری کامل داشت. با اعلام رسمی مشروطه، در انتخابات
دوره اول مجلس شورای ملی شرکت کرد و نفر اول تبریز شد؛ با این حال از رفتن به مجلس
خودداری نمود.
ثقهالاسلام در تشخیص منافع سیاسی مشروطیت، دارای ذهنی وقاد و نافذ بود. در
نشست و برخاستها میان آزادیخواهان و مشروطهخواهان، شخصیتی پر جنب و جوش و پر جذبه
داشت. در بیشتر تصمیمگیریها و ملاقاتها حضور و نقش تعیینکننده داشت. با تسلطی که
به زبانهای عربی و فرانسه داشت، ملاقاتها و امورات خارجی مشروطه خواهان را سر و
سامان میداد. از ویژهگیهای ثقهالاسلام باید از شجاعت، دلیری و ریسکپذیریاش
یاد کرد.
با به توپ بستن مجلس شورا و آغاز «استبداد صغیر» که تهدید اشغال تبریز وجود
داشت، تلاش بسیار کرد که تبریز آسیب نبیند و در امان باشد. همواره کوشید که اوضاع
در کنترل انقلابیون بماند. پای روسها که به تبریز رسید، بلافاصله نامهیی به رئیس
شهربانی تبریز نوشت که وقت همت است و در مقابل اشغالگری روس دست بهکار شوند.
ثقهالاسلام با نفوذ سیاسی و اشرافی که به تقدم تضادها داشت، بر سر واداشتن
محمدعلی شاه به قبول مشروطیت تلاش کرد. در مقاومت ۱۱ماهه انقلابیون تبریز کنار آنان بود و عینالدوله را به زانو
درآوردند. با سعی و دخالت و فعالیتهای سیاسی او محاصره تبریز ترک برداشت و راه
ورود آذوقه به روی مردم گشوده شد.
یکی از شرایط دشوار تصمیمگیری برای ثقهالاسلام، اوضاعی بود که روسها در
تبریز ایجاد کرده بودند که همانا قلع و قمع انقلابیون بود. عثمانیها به ثقهالاسلام
هشدار دادند که به آنها پناهنده شود؛ ولی او توجهی نکرد و از مخفی شدن و پناهندگی
خودداری نمود. در ادامهٔ حوادث که هر روز پیچیدهتر
میشد، تصمیم به رفتن به کنسول روسیه گرفت.
روسهای تزاری که به نفوذ شخصیت و شهرت ثقهالاسلام پی برده بودند، به سیاق
همهٔ اشغالگران و دیکتاتورها که از نفرت مردم نسبت به
جنایاتشان هراس دارند، از وی خواستند کاغذی بنویسد و اعلام کند که جنگ را مجاهدین تبریز
شروع کردند و مسبب این خونریزی آنها هستند! ثقهالاسلام با آنکه حس میکرد بوف
مرگ بالای سرش میچرخد، نپذیرفت و چشم در چشم روسها آنان را اشغالگر و مسبب جنایت
علیه مجاهدان تبریز نامید.
تزاریها که پی برده بودند ثقهالاسلام از چه وجهه و احترام و نفوذی میان مردم
و مجاهدان تبریز برخوردار است، بهزعم خود خواستند او را اعدام کنند تا زهرچشم
بگیرند؛ اما هنگامی که اشغالگران به طرف چوبهٔ دارش میبردند،
روحیهاش قویتر شد. در مسیر رفتن به سوی مرگ، با لحنی آمرانه میرغضبها و جلادان
و دژخیمان را از خود دور میکرد؛ با چهرهای شاداب و خندان، چهرههای اندوهناک
دیگران را تسلی میداد و به دلیری و اعتماد بهنفس فرامیخواند.
ثقهالاسلام تبریزی روز ۱۰دی ۱۲۹۰(عاشورای ۱۳۳۰) توسط قوای
تزاری مسلط بر تبریز به همراه ۷آزادیخواه
دیگر از جمله پسران ۱۶و ۱۷ساله علی مسیو اعدام شد. پیکر او را در مقبره شعرای تبریز به خاک
سپردند و میعادگاه سلام و ارادت و محبت و تکریم و پیوند مشتاقان عدالت و آزادی و
استقلال گشت.
خون ثقهالاسلام که در جویبار همیشه جاری مبارزات پیشتازان عدالتطلبی و
آزادیخواهی جریان یافته است، کماکان در پرتو هماره رخشان آنها زنده و جاری ماند و
به نسلهای دهههای بعد و اکنون ایران پیوست.
بعد از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷روسیه که
امپراتوری تزار را از صفحه روزگار محو نمود، هیأتی سیاسی ـ نظامی از جانب دولت شو
روی و کنسول آن در ایران حضور یافتند و از بهقتل رساندن ثقهالاسلام پوزش
خواستند. آنان به همراه آزادیخواهان ایرانی بر مزار ثقهالاسلام رفتند، به او ادای
احترام نمودند و دستههای گل تقدیمش کردند.
از ثقه الاسلام تبریزی مقالهها، کتابها و تألیفاتی بهجا مانده که گویای
نواندیشی و سرشت انساندوست او و آرزویش برای نشستن همای آزادی بر فلات ایرانزمین
است...