در این نوشتار میخواهیم آشنایی کوتاهی داشته باشیم با دو نحله فکری و دو نوع
نگرش سراپا متفاوت به مقوله انسان؛
به ۲تئوری که اینک در صحنه سیاسی ـ اجتماعی ایران با هم چنگدرچنگ هستند.
به ۲تئوری که اینک در صحنه سیاسی ـ اجتماعی ایران با هم چنگدرچنگ هستند.
به راستی انسان در جهان هستی چیست و چه جایگاهی دارد؟
ولایت فقیه و پاسخ او به مقوله انسان
خمینی در سخنرانی خود به تاریخ ۱۴بهمن ۱۳۶۳ در سومین کنفرانس بهاصطلاح اندیشه اسلامی که علی خامنهای بهعنوان
رئیسجمهور وقت و اعضای خبرگان نیز جزو شرکت کنندگان در این سخنرانی بودند، گفت:
«شما آیات قتال را چرا
نمیخوانید؟ هی آیات رحمت را میخوانید! آن قتال هم رحمت است برای اینکه میخواهد
آدم درست کند. آدم گاهی درست نمیشود، مرض گاهی صحیح نمیشود، الّا بِالْکی؛ باید
ببرند، داغ کنند تا درست بشود جامعه. باید آنهایی که فاسد هستند، از آن بیرون
ریخته بشوند؛ جنبه رحمت است همهاش».
میگویند مشت نمونه خروار است. اگر شما از هر جزیی از اعتقادات خمینی و تئوری
«ولایت فقیه» نمونهبرداری کنید، زیر میکروسکوپ بگذارید، در نهایت به این مفهوم
خواهید رسید که «کشتن رحمت است»، «آدم گاهی درست نمیشود مگر اینکه ببرند و داغ
کنند». این یک نخ نبات در تفکر خمینی است.
اصطلاح «کی» که خمینی آن را در مورد انسان به کار برده، بهمعنی داغ کردن
پوست و گوشت با آهن تفته است و عموماً در مورد حیوان بهکار برده میشود.
به کارنامه خمینی و رژیمش در این ۴دهه نگاه
کنیم. آیا خمینی و اخلاف او به نام اسلام، در ایران بهجز اعمال این توحش و بربریت
مادون قرون وسطایی، چیز دیگری پیاده کردهاند؟
تازیانه زدن در انظار عمومی، حلقآویز کردن در پیش چشمان ناظر جامعه و بهخصوص
کودکان، تعزیر حتی الموت، چشم درآوردن و سنگسار، فقط بخشی از شکنجههای اعلامشده
و رسمی است که به نام احکام قضا در ایران اجرا میشود. «تا خود درون پرده چه تدبیر
میکنند».
در دیدگاه خمینی که اس و اساس حاکمیت ولایت فقیه را تشکیل میدهد، انسان
در حکم یک موجود صغیر و بیاراده است. باید قیم داشته باشد. محکوم ابدی زندان
غرائز است و از آن خلاصی ندارد. این دیدگاه عمد دارد که تفاوت در فیزیولوژی زن و
مرد را برجسته کند و بین زن و مرد دیوار بکشد.
انواع و اقسام گشتهای سرکوبگرانه این حکومت را نگاه کنید. فلسفه تشکیل آنها
چیست؟
خدا و انسان در ایدئولوژی خمینی
۱ـ خدا انسان را
موجودی گناهکار و خونریز خلق کرده است.
۲ـ انسان به زمین
تبعید شده است تا تاوان گناهکاری خود را پس بدهد.
۳ـ خدا در این
ایدئولوژی یک خدای شکنجهگر است. گویی از شکنجه و عذاب انسان لذت میبرد. منتظر
است تا از انسان خطایی سر بزند تا فوراً او را به صلابه بکشد و از قناره بیاویزد.
۴ـ انسان بر اساس
خطاهایش ارزیابی میشود. بالاترین خطا در این ایدئولوژی خطای جنسی است.
۵ـ در این
ایدئولوژی انسان به زن و مرد تقسیم میشود.
۶ـ جنس برتر در
این ایدئولوژی مرد است و باید مالک زن باشد.
۷ـ زن در این
دیدگاه در نهایت یک کالا بیش نیست و برای خدمت به مرد ساخته شده است.
۷ـ ولیفقیه در
نقش جانشین خدا، مالک جان و مال و احساسات و عواطف هم زن و هم مرد است. نمونهیی
است از آن خدای شکنجهگر البته بر روی زمین و با همان اختیارات او.
۸ـ در این دیدگاه
انسان محکوم سرنوشت است و قابل تغییر نیست. همانطور که خمینی گفت باید او را داغ
کرد، پوست کند، حلقآویز نمود و با مرگ طومار حیات او را برچید.
خدا و انسان در ایدئولوژی توحیدی
درست در نقطه مقابل این دیدگاه، مجاهدین به ایدئولوژی توحید معتقدند. بر اساس
ایدئولوژی توحید:
۱ـ خدای این ایدئولوژی
انسان را بر مدار عشق و نقطهٔ بیرون از خود تعریف
میکند. عشق گوهری است که تا پیش از خلقت انسان، در جهان وجود نداشته است. به همین
اعتبار لقب پیامبر خاتم «حبیبالله» است؛ یعنی «عشق خدا».
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان سرزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
جمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملایک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
۲ـ در نگرش توحیدی،
عنصر تعیینکننده نه زن یا مرد بودن که هویت و جوهر انسانی است. این هویت فراتر از
زن و مرد بودن، نژاد، مذهب، ملیت و نوع فرهنگ و سن و سال است.
۳ـ خدای این ایدئولوژی
خدای رحمت، گذشت، بخشش، خیر، زیبایی، دانایی، هنر و کمالجویی است. او آخرین
پیامبر خود را «رحمتی برای جهانیان» نامیده است.
۴ـ این خدا به خود میبالد
که انسان را بهعنوان اشرف مخلوقات آفریده و خمیره او را از آگاهی سرشته است. هدیه
این خدا به انسان در حیات بر روی کره زمین «قلم» و دانایی است.
۵ـ بر اساس این دیدگاه
انسان آفریدهای مسئول، شعورمند، صاحب اراده و دارای قدرت انتخاب است. آنچه انسان
را میسازد انتخابهای آگاهانه او و پذیرش تعهد تغییر وضعیت موجود است.
۷ـ انسان در مقابل
جامعه و تاریخ و سرنوشت همنوعان خود متعهد و مسئول است. به میزانی که این مسئولیت
را روی دوش خود احساس میکند، به همان میزان گوهر انسانی او بارز میشود.
۸ـ انسان وجودی
پرداختگر است. پرداختگری او از عشق به نقطه خارج از خود نشأت میگیرد. فدا کردن
برای دیگران و پرداخت همه چیز برای همنوع، انسان را به مدارهای بالابلند
تکامل اجتماعی و تاریخی میرساند. هدف در نهایت ساختن جامعهای است که شالوده آن
آزادی، آگاهی، برابری، برادری و خواهری است.
۹ـ انسان پدیدهیی
آرمانی و آرمانگرا است. اگر آرمانگرایی را از انسان بگیریم گویی هدف را از او
گرفتهایم.
۱۰ـ زن نه تنها در این
دیدگاه درجه دوم تلقی نمیشود بلکه بر اساس جوهره کمالطلب و انرژی متکاثف تاریخی
خود نشان داده است که میتواند از مردان پیشی بگیرد و جامعه را به سوی مناسباتی
عاری از استثمار انسان از انسان رهبری کند.
۱۱ـ نگاه به انسان در
این دیدگاه نه بر اساس خطاها و شکستهای او که مبتنی بر سرمایههای گرانبهای وجودیاش
بهعنوان یک انسان است؛ انسانی که میتواند با اتکا به داراییهای خویش، خود و
دیگران را تغییر دهد و کون و مکان را درنوردد.
مریم رجوی با اشاره به ایدئولوژی و خوی غیرانسانی نظام ولایت فقه در ایران میگوید:
«در ایران، نقض حقوقبشر
تمام مردم ایران را هدف قرار داده است؛ از مدافعان حقوقبشر تا زنان و جوانان و
معلمان...
راستی چرا زندانیان سیاسی در ایران، زجرکش یا حلقآویز میشوند و جهان خاموش
است؟ چرا نوجوانان در ایران اعدام میشوند و جهان نسبت به آن ساکت است؟
امروز در زندانهای سراسر کشور، تعداد زیادی از هموطنان بیدفاع ما مخفیانه
اعدام میشوند. و چند هزار نفر زیر حکم اعدام قرار دارند. به مادران و پدرانشان
فکر کنیم و به همسران و بچههایشان که روز و شب در چه اضطرابی زندگی میکنند. به
زنانی فکر کنیم که برای پرداخت دیه و نجات همسرانشان از اعدام، کلیههای خود را میفروشند...
روحانی صریحاً گفته است که این اعدامها «یا بر اساس قانون خداست یا قانونی
است که مجلس تصویب کرده… و ما مجری هستیم». آخوندهای حاکم هر اختلافی که با هم
داشته باشند، درباره اعدام و سرکوب اشتراک نظر دارند. آنها برای حفظ رژیمشان از
اعدامها سود میبرند...».
مریم رجوی در بخش دیگری از سخنانش به طرح و برنامهي مقاومت در برابر نظام خونریز و هیولای ولایت فقیه
اشاره کرد و گفت:
«طرح ما احیای دوستی و
مدارا و بردباری است. طرح ما برای آینده، برچیدن احکام شریعت آخوندی است. ما قانون
جزای ضدبشری و سایر قوانین ناقض حقوقبشر در این رژیم را رد میکنیم. ما مقررات
قصاص را ضدانسانی میدانیم. ما از قانونی دفاع میکنیم که بر پایه گذشت و شفقت و
انسانیت است. مسعود رجوی، رهبر
مقاومت، در نبردهای ارتش آزادیبخش ملی ایران، هزاران تن از عوامل دستگیرشده خمینی
را که بسیاری از آنها مرتکب قتل مجاهدین شده بودند، بدون کمترین نقض حقوق انسانیشان،
آزاد کرد. این سنت دیرینه مقاومت مردم ایران است. طرح ما برای آینده ایران، پیریزی یک قضاییه
مستقل است. طرح ما دفاع از ارزشهای دموکراتیک و آزادی، برابری و حریم زندگی خصوصی
آحاد مردم است. طرحی که در آن هیچکس خودسرانه دستگیر نمیشود، شکنجه ممنوع است.
از هیچ متهمی حق دفاع و داشتن وکیل سلب نمیشود، اصل برائت محترم شمرده میشود و
هیچکس و بهخصوص هیچ زنی، در برابر خشونت و تعدی و نقض آزادی از دسترسی به عدالت
محروم نیست. طرح ما برای آینده ایران این است که هیچکس بهخاطر اعتقاد یا عدم
اعتقاد به یک دین یا بهخاطر دست برداشتن از آن، آزادی و حقوق و جان خود را از
دست ندهد. طرح ما این است که در
پناه قانون، تمام جامعه از امنیت حقیقی برخوردار باشد. و همه در برابر قانون مساوی
باشند».(کنفرانس به مناسبت
روز جهانی علیه اعدام در پاریس (۲۰مهر۱۳۹۴- ۱۰اکتبر۲۰۱۵)
با توجه به آنچه گفته شد، کدام تبیین با هویت و چرایی خلقت انسان منطبق است و
چرا؟