۴اردیبهشت۱۴۰۱
شبهای قدر
شب قدر چیست؟ در زندگی و سرنوشت ما انسانها چه تأثیری دارد؟
اینها سؤالهایی هستند که ممکن است هر انسان در زندگی خود دستکم یکبار با آن کلنجار رفته باشد. ارتجاع و جاهلیت تجسم یافته در ساختار نظام ولایت فقیه، این واژه را مانند دیگر واژهها مسخ کرده و محتوای مورد نظر خود را در آن تزریق نموده است. برای پیبردن به مفهوم حقیقی این واژگان مسخ شده و به مسلخ برده شده، باید به غبارزدایی از آنها پرداخت و بازتعریفشان کرد. این فقط شامل واژگان قرآنی نیست، در روزگار قتلعام ارزشها و کلمات، هیچ واژهیی از دستبرد و تحریف آخوندها در امان نمانده است.
آخوندهای دینفروش، سرنوشت انسان را به جبرهای ناپیدا و عوامل خارج از اراده و اختیار انسان ربط میدهند. گویا او فقط باید انتظار بکشد تا بر اساس شانس و تصادف، دری از آسمان بازشود و نجاتدهندهٔ وی از آتش دوزخ باشد.
آخوندها دوزخی را که خود بر زندگی انسانها حاکم کردهاند، اگراندیسمان نموده و با یک فرافکنی دجالگرانه به آخرت نیز تعمیم میدهند. ماحصل نشخوارهای ذهنی آنها تمکین جامعه به نمایندهٔ دروغین خدا در زمین (ولیفقیه) و ساختن و سوختن با سرنوشتی است که هیچ تغییری در آن ممکن نیست. در این دیدگاه انسان موجودیست محاط در جبرها و گناهان شخصی، از این رو برای آمرزش باید به پیلهٔ خود بخزد، زانوی غم در بغل بگیرد و به خرافات آخوندی گردن بنهد.
شب قدر برخلاف آنچه نظام ولایت فقیه و دیدگاه ارتجاعی آن تبلیغ میکند، از مفهومی دینامیک و نوشونده برخوردار است. شب قدر، تندادن به شانس و تصادف و عملکرد ناگهانی جبرهای غیبی نیست. انتظار در آن معنا ندارد. اراده، اختیار، مسئولیتپذیری و انتخاب آزادانه انسان در این شب، حرف اول را میزند.
در نگرش دیالکتیکی به تاریخ و جامعهٔ انسانی، کمیتهای روی هم انباشته شده در یک نقطه به کیفیت نوینی بالغ میشوند. شب قدر، نقطهٔ بروز و بهفعل پیوستن آن «کیفیت نوین» است. با جهش همراه است. شب رقم خوردن سرنوشت انسان و جامعهٔ انسانی است؛ اما عنصری که باید این سرنوشت را رقم بزند، انسان و انتخاب آگاهانه و توأم با مسئولیتپذیری اوست. شب غلبه بر جبرها، بایدها و بنبستهاست؛ شب شوریدن بر وضع موجود و نظم ارتجاع ساخته و ویرانگر.
شبی برای چشم دوختن به دروازههای صبح و تبدیل یاخته به یاختهٔ ظلمت به دریچههایی روشن برای رسیدن به سپیدهدمان. شب ساختن سپیده با آجرهای شب.
شب قیام کردن از دل تاریکی، تبدیل سکون و خفتنگاه شب به غلغلهٔ گردهمایی و همسوگند شدن برای انجام تصمیمهای سرنوشتساز. شب برخاستن و برپادادن. شب منطبق کردن خود با آرمانها و باور داشتها. شبی برای پذیرش تعهدهای بزرگ در راستای آزادی خلق.
مجاهدین در این شب گرد میآیند تا برای سالی که در پیش دارند، نقشهمسیر بنویسند، راهبردها و کاربردهای محوری خود را تنظیم کنند و بر تعهد سنگین خود برای تحقق این نقشهمسیر پای بفشارند.
شب قدر، شب میعاد با پیشوای تقواپیشگان است؛ پیشوایی که با سیمایی ارغوانفام بر تارک تاریکی میدرخشد. علی، تجسم انسان آرمانگرا، متعهد و تراز توحید است. علی و شب قدر، مانند مظروف و ظرف، یا آفتاب و مشرق یکدیگر را کامل میکنند.
بدون «قدر» و اندازهگذاری، حیات انسان، جامعهٔ انسانی و تاریخ، عاری از جهشهای تکاملی خواهد بود.
شب قدر مفهومی سراپا متفاوت با تلقی آخوندی دارد. شب قدر برای دگراندیشان، تغییر جویان، قهرمانان جان بر کف و پیشتازان آزادی، اراده کردن و تصمیمگرفتن برای سرنگونی شبانهترین شب تاریخ ایران یعنی حاکمیت آخوندی است. برای تحقق آن باید ارادهها و تصمیمها را در هم ضرب کرد و از آن یک نقشهمسیر شورانگیز برآورد. کمیتها را باید بر روی هم انباشت تا به گونهٔ یک کیفیت (انقلاب و سرنگونی) بارز شود.
هر برانگیختگی و هر برانگیختن، گره کردن مشت، هر شعار دادن، هر رویکرد اعتراضی، هر به خیابان آمدن، حتی هر لبخند مهرآمیز بر روی همسایه و همکلاسی و دلگرم ساختن او، هر زمزمهٔ همبستگی، یک کمیت لازم برای آن کیفیت در راه است.
کانونهای شورشی برای شکستن طلسم اختناق از این منطق پیروی میکنند. ایمان بیاوریم که حتی یک اقدام آگاهانهٔ ما برای بهزیر کشیدن فرعون عمامهدار تأثیر شایستهٔ خود را خواهد داشت.
هیچکسی قرار نیست برای ما تصمیم بگیرد. هیچ نیرویی قرار نیست سرنوشت ما را رقم بزند. رقمزنندهٔ این سرنوشت خود ما هستیم. به معجزهٔ جبرها چشم ندوزیم، تغییر در یک قدمی است. کافی است اراده کنیم و ارادههایمان را به هم گره بزنیم.