مذاکرات بر سر دو راهی
فاشیسم دینی و مذاکرهکنندگان اتمیش تاکنون چنین وانمود میکردند که گویا با اتکا به قانون راهبردی مجلس ارتجاع با دست پر در مذاکرات وین حاضر شدهاند و در برابر خواستهای طرف مقابل از منطق قوی برخوردارند. یک عضو کمیسیون مجلس ارتجاع گفته بود:
«مذاکرات هستهیی در دولت قبل با خزانه خالی و از موضع ضعف انجام میشد اما در دولت جدید مذاکرهکنندگان ما از موضع اقتدار و با دست پر در پای میز مذاکره حاضر میشوند» (خبرگزاری فارس. ۲۸آذر۱۴۰۰).
برای فهم ماهیت پوشالی و تبلیغاتی این «موضع اقتدار» و» دست پر»! در مذاکرات، نیاز نیست جای دور برویم و به کنکاش مفصل دست بزنیم. آخوند حسن عاملی، در نمایش جمعهٔ ۳دی اردبیل بند را آب داده و به بخشی از ناگفتهها و پشت پردههای مذاکرات وین، در یکی از خطبههایش اعتراف کرده است.
او میگوید در مذکرات وین در دو نقطه با آمریکا اختلاف داریم.
نقطهٔ اول:
«ایران [منظور فاشیسم دینی] میگوید؛ کاملاً برای عمل به برجام آماده است و طبق برجام باید کل تحریمها بهطور همزمان برداشته شود، اما آمریکا میگوید گامبهگام تحریمها را برمیدارم یعنی شما تمام تجهیزات هستهیی را ویران کنید مواد غنیسازی شده را به ما تحویل بدهید، رأکتورهای خود را مثل رأکتور آب سنگین اراک که بتن گرفتید بتن بگیرید و بعداً من درباره شما تصمیم میگیرم که چه کار کنید!
نقطهٔ دوم:
«آمریکا میگوید بر عملیات هستهیی مسالمتآمیز تو باید نظارت کنیم، ایران میگوید؛ مسئول قانونی نظارت آژانس است و ما همه چیز خود را در اختیار آژانس میگذاریم. آمریکا اعلام کرده که علاوه بر آژانس باید من خودم به تمام جزئیات هستهیی شما نظارت داشته باشم این را هم هیچ ایرانی قبول نمیکند چون اولاً خارج از قوانین بینالمللی است و ثانیاً از همین طریق دانشمندان هستهیی ما را شناسایی و ترور کردند و هنوز زخم ترور شهید فخریزاده در پیکر ملت ما بهبودی نیافته است» (خبرگزاری فارس. ۳دی ۱۴۰۰).
شمهیی از آنچه این نابعهٔ ولایی «از موضع اقتدار»! لو داده، پیشتر از جانب میخائیل اولیانوف، نمایندهٔ روسیه در مذاکرات وین بیان شده بود؛ اما نه با این شدت و حدت. او گفته بود:
«یکی از موضوعات مورد بحث در مذاکرات وین سانتریفوژهای ایران در سایتهای هستهیی برای غنیسازی اورانیوم است... با این سانتریفیوژها چه کار میتوانیم بکنیم؟ یک گزینه انتقال آنها به خارج ایران است. گزینهٔ دیگر نابود کردن آنهاست و گزینهٔ بعدی نیز انبار کردن و پلمپ آنها تحت تضمین آژانس بینالمللی انرژی اتمی است».
اگر معنی «اقتدار»! در فرهنگ فارسی همان است که ایرانیها میفهمند، در این اعتراف ناگزیر آنچه دیده میشود جز فلاکت و بنبست نیست؛ فلاکتی که با یک من سس اقتدار هم نمیتوان آن را لاپوشانی کرد.
طبق این اعتراف، در مذاکرات اتمی مضمون صحبتها با نمایندگان خامنهای، «برد برد»! نیست، صحبت از «برچیدن، پلمب کردن سانتریفیوژها، ویران نمودن تأسیسات غنیسازی، بتنریختن در رآکتورهای اتمی است.
علی بیگدلی، کارشناس سیاست بینالمللی رژیم نسبت به این بنبست و فلاکت چنین واکنش نشان میدهد:
«ایران زیر بار فشار اقتصادی و معیشتی است و ایران هم به این علت توافق میخواهد. ایران راهی ندارد جز اینکه سطح انتظارات خود را کاهش دهد و در این راستا باید حواسمان به وضع داخلی کشور نیز باشد» (آرمان. ۱دی ۱۴۰۰).
منظور از «کاهش سطح انتظارات»! کوتاهآمدن از خواستههای حداکثر نیست؛ چرا که در بنبست خواستهها از جنس برونرفت و اضطرار هستند، نه از موضع غنا و اقتدار.
یادآوری ضرورت حواس جمع بودن رژیم به «وضع داخلی کشور»! نیز مفهوم غریبی نیست. همه میدانند که گسلهای اجتماعی با خیزش مردم اصفهان و نیز معلمان به حرکت درآمدهاند و خامنهای از هول فعال شدن گسلهای بیشتر دست به عصا حرکت میکند.
او در این اضطرار و فلاکت برای نرفتن پرونده اتمیش به شورای حکام نصب دوربینها را در کرج میپذیرد؛ بگذریم از اینکه با دجالیت آخوندی آن را «پیروزی و اقتدار» جا میزند.
«باید توجه داشت که اقدام ایران در نصب دوربینها در کرج داوطلبانه نبوده و بهعلت اینکه احتمال میرفت در شورای حکام علیه ایران قطعنامه صادر شود، ایران نصب دوربینها در تسای کرج را پذیرفت. اگر قطعنامه علیه ایران صادر میشد، پرونده ایران به شورای امنیت میرفت. ایران با عجله این اقدام را انجام داد... اگر میگوید داوطلبانه دوربین نصب کرده است برای فضای داخلی گفتهاند» (همان منبع).
***
بهاین ترتیب بار دیگر مشخص میشود که فاشیسم دینی بر سر یک دوراهی مرگبار گیر کرده است. از هر طرف که بچرخد به هر گزینهیی که تن بدهد، در نهایت و در انتهای راه با خلقی خشمناک و گزینهٔ محتوم سرنگونی مواجه است.