۵دی۱۴۰۰
سخن روز
آتش از هر سو زبانه میکشد!
اسفند۹۹، قیام مسلحانه مردم سیستان و بلوچستان؛
تیر و مرداد ۱۴۰۰، قیام تشنگان خوزستان که به لرستان، تبریز و تهران سرایت کرد؛
۲۸ آبان ۱۴۰۰، خیزش دهها هزار نفرهٔ مردم اصفهان؛
۳۰ آبان ۱۴۰۰، خیزش هزاران نفر از مردم شهر کرد؛
۵ آذر۱۴۰۰، قیام بزرگ مردم اصفهان؛
۲۲ آذر۱۴۰۰، خیزش سراسری معلمان؛
۲دی۱۴۰۰، اعتصاب عمومی در شهرهای کردی، در اعتراض به جنایت اعدام زندانی سیاسی حیدر قربانی؛
۲دی۱۴۰۰، خیزش سراسری معلمان؛
همزمان، برپایی روزانه دهها تجمع، تحصن و اعتراض دیگر توسط اقشار بهجان آمده!
خامنهای و سران رژیم بهدقت و با وحشت به این تابلو نگاه میکنند. برای آنها روشن است که این زنجیرهٔ خیزشها که فاصلهٔ آنها هر چه نزدیکتر میشود، یک وضعیت فوق بحرانی و حاد را ترسیم میکند.
طی این مدت خامنهای دو ابزار اصلی مهار جامعه، یعنی فریب و سرکوب را هم آزمود. طرحهای فریب، از امتیازدادنهای سطحی و وعدههای پوشالی به اقشار مختلف، تا اقدامات ایذایی، مانند آتش زدن چادر کشاورزان، تا سفر درمانیهای رئیسی جلاد، هیچکدام اثر نکرد. در سرکوب هم گسیل گارد ویژه، نیروهای بسیج و سپاه به خوزستان، تبریز، اصفهان و شهرکرد، نهتنها باعث توقف زنجیرهٔ خیزشها نشد، بلکه شعارها را به سرعت تا سطح «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر خامنهای» و «این همه لشکر آمده، بهجنگ رهبر آمده»، رادیکال کرد.
تنها راه جلوگیری از استمرار و گسترش خیزشها، پاسخ بهخواست اصلی جامعه، یعنی رفاه، آسایش، آزادی و زندگی بدون تبعیض است؛ اما خامنهای نه میخواهد و نه میتواند بهآن پاسخ دهد. چرا که برآوردن این خواستهها بر ضد ماهیت رژیم ولایت فقیه و شخص خامنهای است و نزدیک شدن بهآنها، بهمثابه فروپاشی داربست پوسیدهٔ نظام ولایت است. از این رو ولیفقیه خوب میداند که بْردار وضعیت انفجاری، پیاپی روند صعودی خواهد داشت و هر هفته باید منتظر شعله کشیدن آتش خیزش و قیام، از گوشهیی از این جامعهٔ عاصی باشد.
همین بنبست و درماندگی باعث شده خامنهای و رئیسی جلاد برای ارعاب عمومی بر میزان جنایت اعدام و دستگیری بیفزایند. پس از اعتصاب عمومی بهخاطر اعدام زندانی سیاسی حیدر قربانی (۲دی) مزدوران رژیم تعدادی را در برخی شهرهای کردی دستگیر کردند؛ و در آذرماه نیز ۳۹تن، شامل ۷زن را اعدام کردند. تلاش آنها این است که با حربهٔ اعدام و گسترش دستگیریها، جو خفقان و وحشت ایجاد کنند تا جامعهٔ ملتهب و در آستانهٔ انفجار، اندکی آرام شود. این همان حربهٔ رژیم جنایت و اعدام است که هرگاه وضعیت اجتماعی بهنقطهٔ غلیان میرسد و فریب و سرکوب پاسخگو نیست، بهافزایش این جنایات روی میآورد. برای همین هم گسترش اعدامها و دستگیریها، نه نشان توان و کنترل رژیم بر جامعه، بلکه نشانگر این است که عقربهٔ بحرانها، وضعیت قرمز و حاد نظام را نشان میدهد.
بنابراین اوجگیری خیزشها و نزدیک شدن فواصل آنها، با تلاش رژیم برای ارعاب عمومی و افزایش دستگیری و اعدام رابطهای مستقیم دارد؛ رابطهای که هم نشانگر وضعیت بحرانی رژیم است، هم از بیراهحلی و ناتوانی نظام آخوندی برای مهار خشم روزافزون جامعهٔ انفجاری، خبر دارد.