۸آذر۱۴۰۰
اعتراض مردم علیه بیآبی در اصفهان
مراحل تکاملیِ قیامهای ایران از خرداد سال۱۳۸۸ تا آذر ۱۴۰۰ تأملبرانگیز است. این مراحل از «رأی من کو؟» شروع شد، با «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» به مرحله بالاتر رسید و اکنون به «آخوند باید گم بشه»، «دشمن ما همینجاست ـ دروغ میگن آمریکاست»، «ملا برو حیا کن ـ مملکتو رها کن»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنهای» بالغ شده است.
شعارها مصداق مطالبات و رأیها هستند. تأمل در تعمیق یافتن این شعارها میتواند نگاهی جامعهشناسانه به رابطه یا پیوند این شعارها با مختصات جامعهٔ ایران و حاکمیت ملایان باشد.
نمونهٔ شعارها که در بالا یادآوری شد، بیان این قانونمندی است که طی شدن مراحل کمی در نقطهیی یا سرفصلی به مرحله کیفی میانجامد. این نقطه یا سرفصل یا عطف، بیان این واقعیت است که دیگر شرایط یا مطالبات و شعارهای متناظرشان به عقب بازنمیگردند؛ چرا که کیفیتی رقم خورده است که دیگر قانونمندی قبل از آن، پاسخ این مرحله و این کیفیت نیست.
پس اولین نتیجهگیری، این قانونمندی را بیان میکند که مراحل کمی بین مردم و جوانان و جامعهٔ ایران در مقابل حاکمیت ملایان طی شده و به مرحله کیفی رسیده است. از رژیم و ملازمان و چاکران و نانخورهایش که بگذریم، دیگر دنبال «رأی» و «مطالبات مدنی» رفتن، آب در هاون کوفتن و آشیانه روی باد ساختن و به سرخوردگی و سرگشتگی دچار گشتن است.
روند تکاملیِ شعارها میگوید طی یک دههٔ گذشته یک کار آگاهیبخش عظیم و همهجانبه در جامعهٔ ایران نسبت به ماهیت حاکمیت ولایت فقیه صورت گرفته است. اگر در قیامهای پیشین ردهٔ سنی و سطح اجتماعی و فرهنگیِ تظاهر کنندگان یا قیامآفرینان شامل طیفی از جوانان و زنان میشد، در قیامهای ۹۸ و ۹۹ و ۱۴۰۰ میبینیم که اقشار مردم به میدان میآیند و در نمونهٔ اصفهان شاهدیم که تودههای متن جامعه در برابر حاکمیت سینه سپر میکنند و خواستار نفی ولیفقیه و نابودیِ نظام دیکتاتوری ملایان میشوند.
این یک روند قانونمند در جنبشهای اجتماعی علیه نظامهای دیکتاتوری و بهطور خاص آپارتاید مذهبی ـ سیاسی ـ جنسیتی است. دقت کنیم که در دو دههٔ گذشته، مردم ایران حتی با یک نمونه از بهرسمیت شناختن مطالبات و اعتراضاتشان از جانب حاکمیت ملایان مواجه نشدهاند. نگاهی به مراحل تعمیق قیامها از ۸۸ تا ۱۴۰۰ همین قانونمندی را اثبات کرده است و تجربه و درس میآموزد.
این قانونمندی چه میگوید؟ میگوید مبارزه با استثمار و جباریت و درگیر شدن برای حل تضاد بین آزادی و دیکتاتوری، آگاهی تجربی و تئوریک میآفریند. از آن نوع آگاهی که شاید هرگز نتوان حتی در متون کلاسیک سیاسی و یا مطالعات گستردهٔ تئوریک کسب نمود. پا به میدان گذاشتن برای حل تضاد حقوق صنفی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در برابر ناقض تمامیِ این حقوق، آگاهی به قانونمندیها را تبدیل به تجربهٔ مبارزاتی و کیفیت دادن به مطالبات و شعارهای متناظر این مطالبات میکند. چنین است که هر چه از ۸۸ تا ۱۴۰۰پیش میآییم، رابطهٔ مردم ایران با حاکمیت ولایت فقیه، سلبی میشود و شعارهای رادیکال، ایجابی. جنین روندی، یک قانونمندی در تعمیق جنبشهای اجتماعی علیه حاکمیتهای توتالیتر است.
همراه با این روزهای اصفهان که باشیم، این قانونمندی در تمامی مراحل شکلگیری مطالبات کشاورزان تا انفجار خشم هزاران نفرهٔ مردم اصفهان آشکار است. این قانونمندی، ضرورت درک جامعهشناسانهٔ تکامل مطالبات و شعارها از ۸۸ تا ۱۴۰۰را یادآور میشود. این قانونمندی بهمثابه یک تحول بنیادین اجتماعی و سیاسی و صنفی در تار و پود جامعهٔ ایرانی ضد ولایت فقیه رخ داده است و هرگز بازگشتپذیر نیست.
بهراستی در هستیِ کیهانی و زمینی و اجتماعیِ ما، کدام قانونمندی است که مراحل تکاملیِ بعدیاش گامی فراتر و کیفیتر از مراحل پیشین نبوده است و نباشد؟ جامعهٔ ایران به جانب تحقق این گام کیفی که بیشک سرنوشت ایرانی بدون اشغالگران قرونوسطایی را دگرگون خواهد نمود، پیش خواهد رفت.