۴مهر۱۴۰۰
سخن روز
در نخستین روز بازگشایی مدارس، خروش معلمان محروم در شهرهای سراسر ایران اشغالشده، طنینانداز شد. فرهنگیان در تجمع اعتراضی سراسری در تهران و ۲۰استان کشور فریاد میزدند: «فریاد فریاد، از این همه بیداد» و «معلم زندانی آزاد باید گردد»؛ آنها در شعارها و فریادهای خود تنها مسیر رسیدن مردم ایران به حقوقشان را نشان میدادند که: «فقط کف خیابون بهدست میآد حقمون» و «تاحق خود نگیریم از پا نمینشینیم». به این ترتیب معلمان شریف و آزاده در اولین روز بازگشایی مدارس، مهمترین و مبرمترین آموزش را به دانشآموزان خود دادند.
معلمان بپا خاسته همچنین با اشاره به شیادیها و مانورهای آخوندهای جانی و دروغها و نیرنگهای آنها فریاد میزدند: «نه خواهش نه سازش» و «وعدههای دروغین دیگر اثر ندارد»؛ آنها همچنین بر استمرار اعتراضات پا میفشردند و شعار میدادند: «تجمع و اعتراض باز هم ادامه دارد»؛ همان که خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران در پیام خود به معلمان گفت: «... ایستادگی و قیام و سرنگونی حکومت آخوندی تنها راه اعاده حقوق معلمان، کارگران و زحمتکشان و اقشار مختلف است که آخوندهای حاکم سالهاست حقوق اولیه آنها را به وحشیانهترین وجه پایمال کرده و چیزی جز فقر و تورم و بیکاری برای آنها به ارمغان نیاوردهاند. ». (۳مهر).
امواج اعتراضات سراسری در حالیست که رئیسی جلاد در وحشت از نفرت عظیم اجتماعی، با نمایشهای مضحکی بهنام سفر استانی تلاش میکند با وعدههای تو خالی «معیشت» و «واکسن» و باید درمانی و دروغهای بزرگ، آبی بر زبانههای آتش خشم مردم بریزد؛ از جمله صبح ۳مهر در ایلام مدرسهای بازگشایی کرد و اشک تمساح ریخت که «امروز شان و منزلت معلم باید حفظ بشود و معیشت معلم باید مورد توجه قرار بگیرد!».
اما در عین اهمیت اعتراضات گسترده و سراسری امروز معلمان با شعارهایی که بسا فراتر از خواست صنفی، در ابعاد سیاسی اختناق و دیکتاتوری آخوندی را نشانه رفته بود؛ در نخستین روز بازگشایی مدارس اتفاق مهمتری هم رخ داد و آن رویارویی گستردهٔ جبهه متحد مردم با تمامیت رژیم آخوندی بود. آن هم در شرایطی که بهتازگی خامنهای برای مقابله با همین جامعهٔ عاصی، مجبور شد یکی از بزرگترین و دردناکترین جراحیهای نظام ولایت فقیه را انجام دهد و با حذف گسترده از رأس تا قاعدهٔ نظام، رئیسی جلاد را بهعنوان رئیسجمهور منصوب کند. اقدامی با پیامدهای گستردهٔ اجتماعی علیه رژیم در داخل و بهجان خریدن فشارهای سنگین و خردکنندهٔ بینالمللی. اما هنوز ۲ماه از این اقدام خامنهای نگذشته، با اعتراضات سراسری امروز اقشار مردم روبهرو شد.
از سوی دیگر نگاهی به قیامهای گذشته نشان داده که همواره زنجیرهیی از اعتراضات اقشار مختلف زمینهساز آن قیامهای بزرگ و آتشین بودهاند و امروز هم اعتراضات سراسری معلمان و سایر اقشار، کابوس قیامهای آتی را برای خامنهای زنده میکند.
اکنون خامنهای و رئیسی باید بیندیشند که در برابر این اعتراضات چه کنند؟ دست به سرکوب عریان بزنند و بهدست خود به اعتراضات عمق ببخشند و خطر رادیکالیسم بیشتر را بهجان بخرند؟ یا دندان روی جگر بگذارند و شاهد گسترش هر چه بیشتر اعتراضات اقشار ستمدیده و بلوغ آن به سلسله قیامهای پیش رو شوند؟