۵مهر۱۴۰۰
۵مهر۱۳۶۰
«الان ساعت ده و ده دقیقه روز شنبه ۴ مهرماه سال۱۳۶۰ است. من بهخوبی میدانم که آخرین لحظات عمرم را دارم سپری میکنم. زیرا فردا برنامهٔ بسیار گسترده و بسیار مهمی داریم که حالت نقطهٔ عطف را در جنبش دارد و این حالت پیش نمیآید و قوام نمییابد مگر با خون، و این خون از بدنهای ما باید ریخته شود تا بهخلق انگیزهٔ حرکت و ایثار بدهد و تا رهایی به جامعه باز آید». (بخشی از وصیتنامهٔ مسعود شکیبانژاد، از شهیدان حماسهٔ ۵ مهر)
***
در ۵ مهر۱۳۶۰ سازمان مجاهدین خلق ایران حماسهیی را آفرید که با قوانین کلاسیک نظامی [نیرو در برابر نیرو و تسلیحات در برابر تسلیحات] و استانداردهای شناخته شده در کاربردها، آکتها و پراتیکهای سازمانها و احزاب اپوزیسیون، یک خرق عادت مینماید و در نوع خود نظیر ندارد.
برگزاری یک تظاهرات مسلحانه برای بردن شعار «مرگ بر خمینی» به میان تودههای مردم.
انتخاب بر سر یک دوراهی
برای پیبردن به اهمیت تاریخی این حرکت، کافی است اشاره کنیم که تا آن تاریخ بهجز مجاهدین هیچ نیروی سیاسی شعار مرگ خمینی را سرنداده بود. حزب توده حتی در آن شرایط در کنار نام او از واژهٔ «امام»! استفاده میکرد.
یادآوری میکنیم که در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ خمینی با تکیه بر هژمونی شیطانی و برآمده از مرجعیت مذهبی ارتجاعی، رهبری یک انقلاب سرقتشده و زعامت یک استبداد تازهنفس، فرمان ریختن خون مجاهدین را صادر کرده بود. گروههای ضربت دادستانی، اکیپهای سرکوب، خانهها، کوچهها، محلهها، خیابانهای شهرها را در جستوجوی مجاهدین زیر و رو میکردند. مارک منافق تکافو نمیکرد. در کنار آن مارکهای دیگری مانند «محارب»، «یاغی» و «باغی» نیز ابداع شده بود. جوخههای تیرباران در زندانها به کار افتاده بودند تا هر چه سریعتر فرزندان پیشتاز آزادی را به خاک و خون بکشانند.
در آن شرایط سهمناک که در حقیقت یک نسلکشی برنامهریزی شده برای بستن پرونده مجاهدین بود، میلیشیاهای مجاهد خلق بهسادگی میتوانستند بگویند آنچه از این نسل برمیآمد انجام دادیم و دیگر حرجی بر ما نیست و سپس گوشهٔ عافیت برمیگزیدند. آنها در یک پروسهٔ دو و نیمساله ماکزیمم تلاش خود را کرده بودند تا با یک کار سیاسی و افشاگرانه ماهیت انحصارطلبانهٔ خمینی و دار ودستهٔ او را برای مردم ایران برملا کنند اما همهٔ اینها افاقه نکرد. دیو تنوره کشید و تتمهٔ آزادیهای نیمبند را بلعید و همچنان هلمنمزید گویان یک راه بیشتر در پیش پای مخالفان خود باقی نگذاشت. یا تسلیم تمامعیار و ندامت ذلتبار در آستان امام کذایی یا مرگ سرخ. مجاهدین با اقتدا به پیشوای تاریخی خود، امام حسین، مرگ با عزت را بر زندگی ننگین در زیر نعلین شاه سلطان خلیفهٔ ارتجاع ترجیح دادند. گذشت زمان نشان داد که تصمیم درست همین بوده است.
دستآوردهای حماسهٔ ۵مهر
۱ـ ترسیم خط سرخ مقاومت و رقمزدن یک حماسهٔ شگرف با بازتاب وسیع اجتماعی برای عقبنشاندن خمینی و دستگاه سرکوب او که میرفت بعد از ۳۰خرداد جامعه را قفل کند و اختناق مطلق خود را بگستراند.
۲ـ آزمودن امکان شکلگیری یک قیام جانانه و راهگشای شهری در شرایط اختناق. تظاهرات مسلحانه ۵مهر با شکافتن جرم اختناق و حفاظت از عنصر اجتماعی امکان به میدان آمدن آن را آزمود. این آزمون نشان داد که مجاهدین از بذل هیچ قیمتی برای تجربهٔ راههای دیگر از جمله سرنگونی رژیم با قیام شهری نیز فروگذار نکردند.
۳ـ بردن شعار مرگ بر خمینی به میان مردم و به ثبت دادن آن. این حماسه باعث شد تا برای همیشه بت خمینی در جامعه و تاریخ ایران بشکند و امام فرومایگان از ماه به چاه سقوط کند.
۴ـ بهثبت رساندن مقاومت قهرآمیز و سنت سرخ پایداری در برابر استبداد دینی با هر بهای ممکن.
شقاوت افسارگسیخته
حماسهٔ ۵مهر به تحولات شتاب داد. خمینی که پیشتر در پشت بهشتی و حزب جمهوری اسلامی پنهان میشد اینبار مجبور شد خود به میدان بیاید و حکم تیر و قتلعام صادر نماید. حکم ابلاغشده به پاسداران این بود که نیازی به دادگاه و محاکمه نیست، میتوانند در هر جا که با مجاهدی مواجه شدند او را در سینهٔ دیوار قرار دهند و تیرباران کنند. این حکم حتی شامل زخمی شدگان نیز میشد. فرمان این بود که باید تمامکش شوند.
محمدی گیلانی: «اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه میکنند در کنار دیوار همانجا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح اینگونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند... کشتن به شدیدترین وجه، حلقآویز کردن به فضاحتبارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود».
سند شرافت و روسپیدی
اگر امروز پرچم این مقاومت در قلههای بالابلند برافراشته است و شعار مرگ بر خامنهای به یک شعار محوری تبدیل شده است، این را باید مدیون حماسهٔ ۵مهر و قهرمانان آن بدانیم. اگر این آذرخش شبشکن نبود، نظام ولایت فقیه، ایران را تبدیل به گورستان مردههای متحرک میکرد و تا سالیان از مقاومت و قیام در آن خبری نمیبود.
تصاویر ۱۱۴۲ قهرمان جانباخته در ویژهنامهٔ نشریهٔ مجاهد، سند شرافت و روسپیدی مجاهدین در برابر خدا، خلق و تاریخ است.
لحظات تاریخی اینگونه رقم میخورند. مسعود شکیبانژاد، در وصیتنامهٔ حماسی خود آزمون دشوار یک نسل در نبرد سرنوشت را به نمایش گذاشته است.
ارنستو چه گوارا میگوید:
«ما هرگز نمیتوانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که برای آن مایل به مردن باشیم».