۳مرداد۱۴۰۰
تظاهرات در تبریز
یکی از خصوصیات قیام خوزستان این است که در یک استان محصور نشده است و نمیشود. این قیام با موج عظیم همبستگی که برانگیخته است، شهر به شهر و استان به استان ایران را درمینوردد. خوزستان، دهانهای از این آتشفشان در حال فوران است که امروز گدازههای آن از ساحل کرخه و کارون به تمام ایران پرتاب میشود و خون قیام را در رگها بهجوشش درمیآورد. برای همبستگی با مردم خوزستان، نیازی به شتافتن به سرزمین تفته و جوشان آنها نیست، میتوان هر شهر و کوچه و خیابان را به یک خوزستان تبدیل کرد. زیرا درد خوزستان یک درد مشترک است. ترک و کرد و فارس و بلوچ و بختیاری و عرب نمیشناسد. همهٔ ایرانزمین از این درد رنج میبرد. از این رو وقتی خوزستان رنج میبرد، مانند آن است که تبریز و اصفهان و تهران و مشهد رنج بردهاند.
خیزش ۲مرداد ۱۴۰۰ نوادگان بابک خرمدین در تبریز، برگ دیگری را در قیام خوزستان ورق زد. از روزهای پایانی تیر تا برخاستن تبریز، شاهد چند تحول هستیم.
۱ـ خامنهای با غورهچلانی مزورانه برای مردم خوزستان و انداختن تقصیر بر گردن یک دولت سوخته و تاریخ مصرف بهپایان رسیده، میخواست گریبان خود و ابراهیم رئیسی را از چنگ قیام خلاص کند. رسانههای زنجیرهیی او مینوشتند که آرامش به خوزستان بازگشته است و چند تصویر از شادی کودکان گرداگرد گاومیشهای غوطهخورده در آب منتشر کرده بودند تا وانمود کنند همهچیز حل و فصل شد. سخنگوی ناجا در خوزستان بهخودش روحیه میداد و ادعا میکرد که «مردم ولایی و معتقد استان خوزستان با جدا کردن راهشان از (مجاهدین)، در بازگشت امنیت و آرامش مجدد به استان نقش مهمی ایفا کردند». ! اما استمرار قیام و گسترش آن به دیگر استانها و بهخصوص تبریز، رشتههای او را پنبه کرد.
۲ـ نگاهی به فیلمهای مردمی تهیه شده از صحنههای قیام، این احساس را به مخاطب القا میکند که هیچ نیرویی قادر نیست جوانان شورشی را بازدارد. هیبت و هیمنهٔ خودساختهٔ دیکتاتور فرو ریخته است. نیروی سرکوبگر انتظامی در برابر ارادهٔ جوانان شورشی کاری نمیتواند از پیش ببرد. سیل جمعیت وقتی نیروهای سرکوبگر را محاصره میکند، ورق بهسرعت برمیگردد و سرکوبگران از بیم جان خود میگریزند. مردم قدرت خود را در کف خیابان تجربه میکنند و این تجربه عمومی میشود.
۳ـ خامنهای قادر به سرکوب خیزش عمومی نیست. میداند که اگر فراتر از این برود قیام رادیکالتر میشود و آنوقت نه از تاک نشان میماند و نه از تاکنشان. نیروهای میدانی او مستأصل، وارفته و روحیهباخته هستند و با نگرانی وقایع را دنبال میکنند و به روزهای تاریک خود میاندیشند. بنابراین یک چشم به وضعیت نظام دارند و یک چشم به قیام و در نهایت تصمیم به فرار میگیرند.
۴ـ قدرت همبستگی به مردم بازگشته است. نترسیدن و سینه سپر کردن در برابر گلوله و فدا کردن خود برای دیگران از جمله ارزشهای خلق شده در این قیام است. پروپاگاندای آخوندی بر آن بود با شعارهای قومی و برچسب تجزیهطلبی، قیام را در یک استان بمیراند و نیروی متحد خلق را شقه شقه و درگیر چالش با یکدیگر کند ولی تیرش به سنگ خورد. مردم تبریز به زیبایی شعار دادند: «آذربایجان عرب فارس اتحاد اتحاد».
۵ـ شعار اصلی مردم تبریز تأکید بر هویت ملی بود. این هویت است که شعارهایی مانند «پاشاسین تبریز» و «الشعب یرید اسقاط النظام» را در مسیر براندازی استبداد دینی، در یک عداد قرار میدهد و از یک روح برخوردار میکند.
***
قبل از آن که جلاد قتلعام۶۷ به ساختمان پاستور برود، زمین در زیر پای خامنهای و آدمخواران عمامهدار به لرزه درآمده است. تمامی این دادهها مژدهرسان دوران جدیدی هستند.
اکنون باز سرفصل سوم مرداد است. با سپری شدن ۳۳سال از عملیات کبیر فروغ جاویدان، میتوان در هوای دلپذیر قیام و خیزش به بار نشستن خون لالههای دشت حسنآباد و تنگهٔ چارزبر را بهچشم دید. خروش شجاعانهٔ جوانان شورشی به ما میگوید بهار خجستهٔ آزادی در حال دمیدن است.
به جوش آمده ست خون درون رگ گیاه
بهار خجسته باز خرامان رسد ز راه!
به خویشان به دوستان به یاران آشنا؛ به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم تباهی دهر را؛ به چشم جهانیان پدیدار میکنند
بهاران خجسته باد!
بهاران خجسته باد!