۶مرداد۱۴۰۰
قیام خوزستان
طی ۲۴تیر تا ۴ مرداد ۱۴۰۰، یک مرحله دیگر از تعمیق صفبندی و گسترش جبههٔ مقاومت و اعتراض سراسری علیه دیکتاتوری ولایت فقیهی در ایرانزمین رقم خورد.
یک مرحله دیگر از ارتقای سطح مطالبات مردم ایران در برابر نظام ملایان سپری شد. مرحلهیی که در آن مطالبات صنفی با مطالبات سیاسی بههم آمیخته شدند. معلوم شد که تبدیل نان و آب و معیشت به هیولا برای زندگی مردم، رابطهیی مستقیم با سیاست حفظ نظام و مدیریت آن توسط کارگزاران رژیم دارد.
یک مرحله دیگر از رو آمدن تضاد اصلی جامعهٔ ایران با تمامیت نظام ولایت فقیه رقم خورد. مشخص شد که تضاد اصلی مردم با این حکومت، خود حکومت با دستگاههای عریض و طویل سرکوب و دزدیهایش است.
تمام این مراحل از تکوین تظاهرات اعتراضی در خوزستان تا سرایتش به لرستان و تهران، تبریز و کرج و دیگر شهرها طی شد. یک بلوغ سیاسی علیه دیکتاتور در ایران شکل گرفت که ویژگی بارز و برجستهاش این است که در پساانتصابات حکومتی، نشانی قاطعیت عزم مردم ایران را به بیت خامنهای ارسال نمود.
پیامهای مستقل انفرادی یا جمعی خوزستانیها به مردم ایران که طی آنها انگشت تأکید بر تضاد اصلی یعنی حکومت آخوندی میگذاشتند، گویای نشانههای این بلوغ و همبستگی علیه حاکمیت آخوندی میباشد. صدها خوزستانی طی کلیپهای کوتاهی به سراسر ایران پیام دادند که مشکل روزانه اگر چه آب است، ولی آب مشکل اصلی نیست؛ بلکه اتاق فکر حکومت آخوندی مصدر اصلی وضعیت پیش آمده میباشد. آنها با صراحت به مخاطبانشان تفهیم میکردند که برای ما آب نفرستید، بلکه عزم جزم کنید که دست آخوندها و بازوهای سرکوبگرشان را از سر خوزستان و ایران کوتاه کنید.
همبستگی انفجاریِ دیگر شهرها با خوزستان، جنبشی هوشیارانه علیه تمرکز نیروهای سرکوبگر و جانی خامنهای در خوزستان بود. سرکوبگران و اتاق فکر دیکتاتور، پیاپی با خیزش و خروش شهرها مواجه شدند و با سرآسیمگی نمیتوانستند بر هیچ شهری تمرکز کامل داشته باشند. تجارب قیامهای پیشین بهنحو احسن در قیامهای تیر و مرداد ۱۴۰۰ مد نظر مردم ایران و پیشتازان قیامها قرار گرفت.
همبستگی ملی با خوزستان و شهرهای قیام، در شبکههای مجازی بسا بیش از قیامهای پیشین بود. ایرانیان غیرتمند در شبکههای مجازی بیوقفه در حال جنگ و نبرد با عملههای دیکتاتوری ولایت فقیهی بودند. هر کس خود را متعهد میدانست که یک آن قیامکنندگان را تنها نگذارد و هر نفسش با قیام باشد.
چنین عظمتی همبسته که در جبههٔ مردم ایران از جنوب تا شمال و از غرب تا شرق شکل گرفت، دستگاه دیکتاتوری ولایی را در درون خودش دچار تلاطم و چالش و دوگانگی کرد. برای اولین بار بود که از درون نظام صداهایی بلند شد که سیاست و مدیریت ۴۲ساله از خمینی تا خامنهای را زیر سؤال و تردید بردند. رسانههای حکومتی پشت سر هم از «اشتباهات هزینهآور» مدیریت آب در خوزستان نوشتند. منتها طبق معمول و به فرموده، آدرس اصلی را که بیت خامنهای و سپاه پاسداران باشد، ندادند؛ ولی مردم خوزستان و سراسر ایران همهٔ آدرسها را جلو چشم جهانیان گذاشتند و بازتاب رسانهیی بینالمللی قیامها هم همین آدرسها را بازتاب و انعکاس دادند.
بنابراین قیامهای تیر و مرداد ۱۴۰۰ یک مرحله دیگر در درون نظام آخوندی شقه و شکاف را عمیقتر و کیفیتر نمود.
نکتهٔ بسیار قابل توجه که از نشانیهای بارز پساانتصابات است، گسیل پاسدار سلامی از طرف خامنهای به خوزستان برای بررسی مشکل آنجا است. از کی تا حالا در دنیا رسم بوده که یک مشکل صنفی و اجتماعی و حتی سیاسی را وقتی دولت و وزرا هستند، یک گماشتهٔ نظامی ولیفقیه بررسی کند؟ خامنهای بدینگونه هم دولت فعلی را بهرسمیت نشناخت، هم در مقابل حجم پیشروندهٔ قیام، جز راهحل سرکوب و گسیل جلاد را نداشت و هم آدرس داد که تمام سرمایه و داراییاش همین سپاه پاسداران است و بس؛ جز این، نظام هیچ عقبه و پایگاه اجتماعی ندارد. حتی به نیروی انتظامی و ارتش هم نمیتواند تکیه کند و اعتمادی به هیچیک از ملازمان دیکتاتور هم نیست.
این ۱۰روز شتابان، یک خانهتکانی سیاسی در ایرانزمین شد. بسیاری مرزبندیها روشن شد. معلوم شد که ایران یک تضاد بیشتر ندارد و آن حاکمیت ولایت فقیه است و بس. معلوم شد دیگر از این نظام مطالبهٔ رسیدگی و توجه داشتن، آب در هاون کوبیدن و بازی در زمین دلخواه دیکتاتور است. معلوم شد که باید بهوجود «شرایط عینی» قیام و انقلاب در ایران یقین داشت و آن را مبنای شناخت موقعیت کنونی جامعهٔ ایران دانست. معلوم شد که فقط تحقق «شرایط ذهنی»، یعنی رهبری و سازمانیافتگی را باید دستور تلاش و تکاپوی قیام تا سرنگونی قرار داد.