۸خرداد۱۴۰۰
به سمت سرنگونی
زمانی فقط مقاومت ایران تأکید و پافشاری میکرد که چیزی جز سرنگونی در تقدیر حاکمیت آخوندی نیست و هیچ مشروعیتی ندارد. اما این روزها رؤسای جمهور سابق و فعلی رژیم هستند که میگویند وضع از جمیع جهات بد است، و سیلی مانند ۲۲بهمن در آینده نزدیک در راه است و نظام آب رفته و دیگر هواداری ندارد.
کسانی از آخر خط رسیدن و سرنگونی رژیم صحبت میکنند که سالها خودشان مردم را زدند، کشتند و سوختند تا بگویند خبری از سرنگونی نیست، اما ثابت شد هیچ نیرویی نمیتواند زمان آمدن حقیقت، یعنی سرنگونی را به عقب بیندازد.
چرا که وقتی دو رئیسجمهور خامنهای که ۱۶ساله سکان کشتی نظام را در دست داشتند، به سراشیب سقوط و سرنگونی اعتراف میکنند، این واقعیت بیش از پیش آشکار میشود که کشتی در حال غرق شدن است.
آخوند حسن روحانی به نفرت و دوری مردم از رژیم اعتراف کرد و گفت: «پای صندوق ۹۸.۲ به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند این ۹۸ کجا رفت چرا هی آب میرود؟» (تلویزیون شبکه خبر ۵خرداد ۱۴۰۰).
پاسدار احمدینژاد هم گفت خطر خیزش گرسنگان را هر روز حس میکنم و جامعه در حال انفجار است» (سایت دولت بهار۵ خرداد ۱۴۰۰).
آخوند روحانی هم با نگرانی از تشتت در حاکمیت و به خطر افتادن امنیت آن و سرانجام فروپاشی آن اضافه کرد: «انسجام ملی ما چی میشه، مصلحت ملی ما چی میشه، امنیت کشور چه میشه» (همان منبع).
پاسدار احمدینژاد هم اعتراف کرد: «وضع کشور همه جوره بد است و البته هیچ وقت اینقدر بد نبوده است و با ادامه این روند وضع با سرعت زیاد خیلی بدتر میشود» (همان منبع).
آخوند روحانی همچنین در نگرانی از عدم شرکت مردم در خیمهشببازی انتخابات گفت: «صندوق آرا را ما نمیتوانیم رها کنیم شما جای آن چه میخواهید بگذارید. شما اگر جان را از انتخابات بگیرید میشود کالبد بیجان و میافته صندوق آرا نه خیلی خطرناک است» (همان منبع).
پاسدار احمدینژاد هم در زمینه مهندسی انتخابات توسط شورای نگهبان خامنهای و عدم شرکت مردم در انتخابات افزود این وضعیت «آثار داخلی و بینالمللی گسترده در پی دارد بهطوری که زمین خواهیم خورد و دیگر نمیشود دوباره بلند شد» (همان منبع)
این پاسدار در یک موضعگیری دیگر خود را مانند چوپانی دانست که بالای تپه ایستاده و خبر میدهد سیل آمد و دارد همه را میبرد.
با این حال خامنهای نتوانست برای شرکت در انتخابات قلابی حتی کاندیداهایی را که سالها در مناصب بالای حکومتی بوده و در جرم و جنایت علیه مردم ایران همدست او بودهاند تحمل کند، و آنها را حذف کرد و شورای نگهبان لیست یکدستی از عناصر خود و از جنایتکارترین و شقیترین افراد را بهعنوان عناصر صلاحیت دار معرفی کرد، به این گمان واهی که بتواند خط سرکوب مردم را پیش ببرد.
لیستی که مورد اعتراض بسیاری از عناصر و رسانههای وابسته به هر دو باند رژیم شد، و آنها مهندسی انتخابات خامنهای را زیرعلامت سؤال بردند و بسیاری از آنها اذعان کردند که این امر حتی امنیت و موجودیت نظام را هم به خطرمیاندازد.
روزنامه آرمان ۵خرداد ۱۴۰۰نوشت: « واقعاً چه اصراری بر تحمیل هزینه به نظام در عدم احراز صلاحیت شخصیتهایی نظیر علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، محسن هاشمی رفسنجانی، عزتا... ضرغامی، مسعود پزشکیان و... برای حضور مشارکتافزا در انتخابات ریاستجمهوری سال۱۴۰۰ وجود دارد؟!. واقعاً چه پاسخی برای قضاوت آیندگان دارند که اینگونه قطار انقلاب را روزبهروز خلوتتر کرده و مایه دلسردی مردم برای حضور در انتخابات میشوند؟
عدم احرازصلاحیت چنین شخصیتهایی چه دستاوردی داشته که همچنان بر آن اصرار دارند؟!. واقعاً چه هزینهای بالاتر از بیاعتبار کردن شخصیتهای برجسته نظام توسط شورای نگهبان برای کشور».
اما بهرغم خیانت این افراد به مردم و بهرغم خدمت بیشائبهشان به نظام، خامنهای از ترس سرنگونی مجبور شد به سمت انتخاب فردی مانند ابراهیم رئیسی جلاد برود، و حتی اجازه نداد علی لاریجانی که بهگفته علی مطهری غلام حلقه به گوش نظام بوده بهعنوان کاندید در این خیمهشببازی شرکت کند، چرا که او بیش از گذشته نیازمند پاسداران و حکومت جلادان است.
اما این وضعیتی که خامنهای که بهوجود میآورد یکطرف صحنه سیاسی ایران است، یکطرف دیگر آن مردم عاصی و به جان آمده و کانونهایشورشی و مقاومت سازمانیافته مردم ایران قرارداد.
مردمی که با اعتراضات و قیامهای خود و با حمایت کانونهای شورشی و مقاومت قطعاً میزی را که خامنهای برای انقباض و سرکوب بیشتر مردم چیده به هم میزنند.
در این صحنه رویارویی مردم ایران برنده این جنگ هستند و این رژیم آخوندی است که بازنده آن است، و سیل بنیانکنی هم که احمدینژاد خبر از آمدن آن میدهد نتیجه این وضعیت است.
آری رژیم ولایت فقیه در سراشیب سرنگونی به جانب انقباض و سرکوب حداکثر توسط دولت جوان حزباللهی یعنی رئیسجمهور و دولت جلادان میرود، و این علامت اعلام جنگ آشکار با مردم ایران است، اما همچنان که اشاره شد مردم نیز در پی ایجاد خلق جدیدی از صحنههای اعتراض و انقلاب در جهت سرنگونی آن هستند.
نگرانی از چنین قطب قدرتمندی است که در واپسین مرحله حیات حاکمیت، خامنهای را مجبور به قلع و قمع کاندیداها و مهندسی انتخابات برای آوردن جلاد۶۷ کرد.
البته دوقطبی حاکمیت و مردم و مقاومت ایران مربوط به امروز یا دیروز، امسال یا سال گذشته نیست. این قطب سرنگون کننده از ۳۰ خرداد۶۰ در هیات سازمان مجاهدین خلق و سپس ارتش آزادیبخش ملی ایران قد برافراشت و همچنان استوار و پابرجاست تا روزی که حاکمیت ولایت فقیه را به کمک مردم و جوانان و کانونهای شورشی از صفحه ایرانزمین پاک کرده و سرنگون سازد.