۱۰خرداد۱۴۰۰
تهدید باند مخالف به زندانی شدن در اوین
حافظهٔ تاریخی ملت ما به یاد دارد که خمینی برای تکپایه کردن حکومت و بسط سلطنت مطلقهٔ خود، در روزهای منتهی به ۳۰خرداد چماقداران، گزمههای مسلح و اوباش تحریکشده را به خیابان میکشاند تا زمینههای شکلگیری اعتراض را بخشکاند.
تنها مدافع آزادی
یکی از وقایع قابل توجه اقدام خمینی برای به تصویب رساندن لایحهٔ ضدبشری قصاص در آن وانفسا بود. تصویب این لایحه بخشی از خیز خمینی برای بستن فضای سیاسی و گستراندن اختناق مطلق در جامعه و سرکوب نیروهای سیاسی بود.
وقتی جبهه ملی در این فضا با انتشار اطلاعیهیی مردم را به شرکت در یک راهپیمایی در ساعت ۴بعدظهر ۲۵خرداد ۶۰ دعوت کرد، خمینی خود به صحنه آمد و سران جبهه ملی را به ارتداد متهم ساخت و خواستار ندامت آنها در رادیو شد.
«اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعدازظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم».
نیروهای سرکوبگر خمینی به خیابانها آمدند، فضای رعب ایجاد کردند و تجمعی هم شکل نگرفت.
در آن روزها که خمینی خیز تکپایگی را برداشته بود، نیرویی جز سازمان مجاهدین خلق ایران و میلیشیای مجاهد خلق، در صحنه نماند تا با بدنهای مضروب و سرهای شکسته و خونین، از دستآوردهای انقلاب ضدسلطنتی و آزادی به مسلخ برده شده دفاع کند.
کپیبرداری از خمینی
اینروزها خامنهای با کپیبرداری باسمهای از روح خبیث خمینی، برای پیشبرد سیاست انقباض، دست به اقداماتی زده است که برخی از آنها را میتوان برشمرد:
۱ـ سوار شدن بر جنگطلبی در غزه و عر و تیز موشکی برای مهیا کردن شرایط جهت پیشبرد سیاست حذف و انقباض.
۲ـ حذف فلهای نامزدهای باند مغلوب با اهرم شورای نگهبان ارتجاع.
۳ـ دفاع تمام قد از شورای نگهبان.
۴ - خط و نشان کشیدن و تهدید عریان و پنهان کاندیداها حذف شده و باند مغلوب که همچنان ادامه دارد.
عربدهکشی قدارهبندان
در این روزها عربدهکشان خامنهای به بهانههای مختلف به صحنه میآیند تا ته دل باند مغلوب را خالی کنند. در این رابطه آخوند مهدی تائب، سرکردهٔ قرارگاه عمار، در حملهٔ لفظی به حسن خمینی از عبارت «مرحله خالص سازی از انقلاب» نام برد که معنایی جز تک پایکی حکومت و سلطنت مطلقهٔ خامنهای ندارد.
«شنیدم آن نوه امام گفته اگر من جای اینها بودم، استعفا میدادم. حالا آدم متوجه میشود که چرا خامنهای به ایشون گفت به صلاحت نیست بیایی رئیسجمهور بشوی. امروز ما به یک مرحله خالص سازی از انقلاب رسیدیم و یقینا هم موفق میشویم» (تلگرام چند ثانیه رژیم ۸خرداد).
همزمان پاسدار غیه کش و کف بر لب سعید قاسمی، وحشت خود را از کشیده شدن دامنهٔ جنگ قدرت بین باندهای نظام به کف خیابان برملا کرد و با لحنی لمپنمآبانه به تهدید پرداخت.
«مرا که میشناسید، اگر بخواهید بیایید کف خیابان به بابا و ننم هم رحم نمیکنم. اونکه ظریف بیشرفشه. بالاتر از اون، گندهتر از اون، پرزیدنت دار و دسته، محمود جان که الآن دلستر با الکل بالا زده میخواهد بیاد کف خیابون و اینها، بسم الله. بسم الله.
. . میخواهی بیایی هم بریزی کف خیابون، خاله جون خودم میام کف خیابون».
رائفیپور مهرهٔ خامنهای هم در پاسخ به توئیت حسامالدین آشنا نوشت: «بازداشتگاه اوین، از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکتر است».
این عربدهکشیها از سوی قدارهبندان خامنهای اولین نمونه نیست و آخرین آنها نخواهد بود. خامنهای برای مقابله با تبعات تکپایگی نظامش، بهشدت به آنها نیاز دارد. هدف از آن قبل از آنکه بر سر جای خود نشاندن مهرههای وارفته و مقهور شدهٔ باند مغلوب نظام باشد، انسداد فضای سیاسی است. همانطور که از فحوای عربدهکشیهای سرچماقدار خامنهای پیداست، آنچه خامنهای را نگران میکند، تحولات «کف خیابان» است. کف خیابان در ادبیات حکومتی، اسم مستعار قیام است.
اگر در روزهای منتهی به ۳۰خرداد ۶۰ و پس از آن مجاهدین با قیام سرخ و عاشوراوار خود سقف سربی اختناق را شکافتند، امروز نیز کانونهای شورشی، همان نقش اختناقشکن را بهعهده دارند. قیام سراسری در چشمانداز است و استبداد دینی در احتضاری جانکاه نفسهای آخر خود را میکشد.