۸اردیبهشت۱۴۰۰
رأی ما سرنگونی
نیازی به فلاشبک در گذشتههای دور نیست؛ وقایع و موضعگیریهای مهرهها و خرمهرههای حکومتی در همین یک ماه و چند روزی که از سال۱۴۰۰ گذشته برای اثبات تزلزل و پوسیدگی استخوانهای نظام ننگین ولایت کافیاست!
سخنرانی فضاحتبار خامنهای که به بهانهی تبریک خشک و خالی و مختصر نوروز به
خورد مخاطبان داده شد حتماً به یادتان هست. خامنهای در هراس از «فضای مجازی» زوزه
سر میداد و خواستهاش عملاً مسدود شدن همین آب باریکهای بود که به نام اینترنت
با کندترین سرعت و کمترین پهنای باند ممکن به دست مردم ایران میرسید!
خامنهای (احتمالا پیشاپیش!) گنده لات نظام، یعنی فرمانده سپاه پاسداران را
برای تأیید و پیگیری منویات منورانه رهبر فرزانه، کوک کرده بود. اما همان فردایش
تو دهنی بازجوی جوان اطلاعاتی که بر کرسی وزارت شیخ بنفش نشسته، بر دهان مبارک
بزرگ عنکبوت نظام فرود آمد و اعلام کرد بیش از آن امکان فیلتر کردن نیست! پاسدار
سلامی هم که مشغول «گسیل گلههای بسیجی به میدان عزت مردم» بود، متوجه نشد که پیش
از «گسیل نیرو»، ضربه بر پیکر «جسم ناقص» ولایت وارد آمده است!
به هر روی، بزرگ عمامهداران ولایت هر آن کابوسی که امروز در عرصهی سیاست نظاماش
میبیند، نتیجهی پرخوریهای سالهای سیاه جنایات حکومتاش است که مردم
را به خاک سیاه نشاند تا نظام پلید آخوندی را سر پا نگهدارد.
اندر عجایب اصطبل ولایت!
شاید در تمام تاریخ کشورهای مدرن یافت مینشود حکومتی را که داعیهی
«جمهوری» دارد، اما در آن برای نامزدی ریاست قوهی مجریه، ۸۰درصد از اعضای قوهی مقننهاش به رئیس قوهی قضاییه نامه سرگشاده
نوشته و التماس میکنند که جان هر کسی دوست داری بیا رئیس قوهی مجریهی ما بشو! (نامه
۲۲۰ نماینده از ۲۹۰ نماینده اسمی مجلس ارتجاع به سرجلاد اوین، آخوند جنایتکار
رئیسی)
این در حالی است که محمد باقر قالیباف، پاسدار دزدی که در کرسی ریاست همین
اصطبل نشسته، مدتهاست در سودای ریاستجمهوری لهله زده و در آینهها و شیشههای
مجلس و خیابان خودش را در قبای ریاست میبیند! اینچنین است که سایت حکومتی «کبنا
نیوز» هم در ۷ اردیبهشت مینویسد:
«مشخص نیست این روزها در اردوگاه اصولگرایان چه میگذرد که چنین عیان به خودزنی
مشغول هستند. درخواست از رئیسی برای کاندیداتوری یعنی نه واضح و
شفاف به حمایت انتخاباتی از قالیباف که چندی پیش با رأی نمایندگان رئیس مجلس شد».
از سوی دیگر هم سپاه پاسداران پس از غصب شاکلهی اقتصاد کشور، برای کرسی ریاستجمهوری
هم خیز برداشته و پاسداری مانند سعید محمد را پیش انداخته که خود سگ دعوایی در درون
باند خامنهی برپا کرده است!
خامنهای هم که پیشتر جانور خانگی دستآموز بیت خودش پاسدار احمدینژاد را
به پاستور فرستاده بود، از سرنوشت آن پاسدار ولایی پیشین که قلاده پاره کرد و
تبدیل به مدعی شده است، مانند مار گزیدهای از ریسمان سعید محمد هم
هراسان است که مبادا این یکی هم مانند احمدینژاد شود و...
سگ صاحبش را نمیشناسد!
موضوع انتخابات همیشه محور جنگوجدال باندی در نظام بوده است! اما امسال
وضعیت جدیدی شکل گرفته که برای خود آشپزهای بیت ولایت هم عجیب است!
اگر پیشتر دعوا میان سختسران باند خامنهای با نرمتنان باند سبزاللهیها بود،
اکنون در درون هر باند هم شقه و شکاف و پاچهگیری و یقه درانی بیداد میکند!
گلاویز شدن غلامحسین کرباسچی با تاجزاده بر سر لحاف ملا (انتخاباتی از پیش روشن)
در نوع خود قابل توجه است.
پاچهگیری برخی اعضای مجلس ارتجاع از هم باندیهای ولایی خودشان بر سر موضوع
بودجه و دستکاری آن در همین دسته قرار میگیرد. مشخصاً شخص پاسدار قالیباف و
دستیارش جمالالدین آبرومند و همچنین الیاس نادران رئیس کمیسیون تلفیق بودجه در
این کشاکش بیآبروتر از پیش شدهاند!
کانال تلگرامی موسوم به «اخبار سپاه قدس» در ۴ اردیبهشت، ضمن افشای نام «آبرومند» و بیآبرو کردن وی، خبر داد
که قالیباف به شیخ بنفش و روحانی تعهد داده است که قضیه را مالهکشی کند، بهشرطی
که بودجه را بازنگردانند و آبروریزی نکنند!
کانال «اخبار سپاه قدس» همچنین اعتراف جالبی به این مضمون دارد: «دستکاری
جداول بودجه ۱۴۰۰ در فروردینماه رخ
داده و جابهجاییهای کلان در بودجه احتمالاً ناظر به تقسیم مسئولیت افراد در دولت
آینده بوده است». بهنظر میرسد که در نظام نه تنها رئیسجمهور آینده، بلکه افراد
درون دولت آینده هم تعیینتکلیف هستند!
انتشار رسمی فحشنامه و تحقیر!
در جنگوجدال کفتارهای ولایی، کار از نیش و طعنه و کنایه گذشته و در تیتر روزنامهها
هم به یکدیگر فحش میدهند!
پس از انتشار مصاحبهی ظریف و نکاتی که دربارهی پاسدار به هلاکت رسیده نظام گفته
بود، روزینامهی وطن امروز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ با چاپ عکسی از ظریف، روی چهرهی نیمه سیاه وی واژه «حقیر» را تیتر
کرده و با تحقیر آن حقیر مینویسد: «سلیمانی خود کمکاری و تنبلی وزارت امور خارجه
را به دوش میکشید که نمونه بارز و مشهود آن سفر به مسکو و دیدار با پوتین بود».
کیهان آخوندی نیز در صفحهی اول شماره ۷ اردیبهشت خود تیتر زده که «آقای ظریف گاندوها اطرافتان را
پر کردهاند!».
پاسدار سبزوار رضایی هم فرصت را برای نیش زدن به ظریف در توئیتر خودش مغتنم
یافت؛ اما حسن رحیم پورازغدی، فراتر رفت و در توئیتی پرسید که چه تعداد از کسانی
که زیر تابوت پاسدار سلیمانی را گرفتند به تشییع جنازه ظریف خواهند رفت!
اسکار ادبیات ولایی را هم یادداشت روز «وطن امروز» گرفت که با تشبیه ظریف به
«دراز گوش» نوشت: «شاید بار کردن باقالی بر این افسران شکستخورده سیاست
خارجی و داخلی، ظلم و جفا به این سبز دوستداشتنی باشد!»
اما همهی این تازه شروع ماجرایی است که روزهای آینده نیز شاهد اوجگیری بیشتر
آن خواهیم بود.
این همه بحران تنها بهدلیل «مذاکرات-انتخابات» است؟
در پایان یک پرسش اساسی باقی میماند؛ آیا همهی این هیاهو و همدرانیهای درون
نظام تنها بهدلیل انتخابات و مذاکرات است؟!
البته که هم انتخابات و هم مذاکره برای رژیم اسیر در بحرانهای لاعلاج حیاتی
است اما این همه بهمریختگی و شکاف و شقه ریشه در بحران پایهیی تری دارد. بحران
اجتماعی
آری، اکنون آنچه این بحران را به این اوج رسانده که هیچکدام تاب و تحمل
پذیرش یکدیگر را ندارد و همزیستی این دو نوع انگل را غیرممکن کرده، بحران لاعلاجی
است به نام «موقعیت انفجاری» جامعه.
قاطبهی مردم ایران در وانفسای کرونای ولایت به خاک سیاه فقر و فلاکت نشستهاند. این اوج خشم و عصیان، جامعه را تا آستانهی انفجاری عظیم برده است و حساسیت کار را به جایی رسانده که مهرههای حکومتی را بر سر کیفیت حفظ نظام و راهحلهای پیشنهادیشان به جان هم انداخته است. برآیند این تزلزل و فروپاشی در کنار این خشم انقلابی متراکم در جامعهٔ ایرانی، پیشاپیش آیندهی نظام ولایت را ترسیم کرده است!