۵فروردین۱۴۰۰
نبرد سایبری با آخوندهای حاکم
خامنهای سه روز پس از ایراد سخنانش در آغاز سال نو، با وارد کردن سپاه پاسداران به میدان «مدیریت فضای مجازی»، قصد دارد با عبور پیکسلهای اطلاعات از فیبرهای نوری و ماهوارهها مقابله کند! اولین پیام این اقدام سپاه این است که در دستگاه سیاسی خامنهای و حتی دولت تحتامر ولیفقیه، ارگانی حاضر نشد توصیهی او را پیش ببرد. حتی هیچ جمعیت و انجمن حامی حکومت هم تاکنون از حرفهای خامنهای اعلام پشتیبانی گروهی و جمعی نکرده است.
خامنهای در انزوا و طرد کامل، سراغ درندهترین نیروی نظامیاش برای کنترل
اینترنت و فضای مجازی رفته است؛ کاری که بر عهدهی وزیر ارتباطات باید باشد و اصلاً
در حیطه و تعریف مسئولیت یک نیروی نظامی نیست. در همین رابطه پاسدار سلامی در یک
نامه فرمایشی و از پیش هماهنگ شده به خامنهای، از «جمع کردن ولنگاری در فضای
مجازی» دم زد.
رو آوردن خامنهای به قلع و قمع اینترنت و فضای مجازی گویای از دست دادن
مشاعر سیاسی وی است. دیکتاتورها معمولاً در موقعیت انقلابیِ بالفعل یک جامعه،
تعادلشان را از دست میدهند؛ چرا که مدام «صدای انقلاب را میشنوند»؛ و چون این
شنیدن همواره دیر صورت میگیرد، دیگر دیکتاتور کاری نمیتواند بکند، مگر توسل
پیاپی به بلاهت با پشتوانهی جنایت.
چیدن دستگاه نظامی برای سرکوب نرمافزار و تبادل اطلاعات، آن هم پس از ۴۲سال آزمایش و بهکارگیریِ انواع سرکوب و جنایت در داخل و خارج
ایران، اعتراف آشکار و ناگزیر به راهکارهای شکستخورده در انواع سانسور و جنایی
آن است.
نامهی فرمایشیِ پاسدار سلامی به خامنهای یک معنا و پیام بیشتر ندارد و آن اینکه
تمام کفگیرهای خامنهای و نظامش به ته دیگ خوردهاند. حتی دولت روحانی و
وزیر ارتباطات آن هیچ مسؤلیتی در قبال «مدیریت فضای مجازیِ» مورد نظر خامنهای
نپذیرفتند.
حالا باید سپاه پاسداران مسئولیت کنترل و قلع و قمع مدیریت فضای مجازی را پیش
ببرد! پیام روشن آن این است که جبهه مقابل یعنی مقاومت ایران، قیامآفرینان، کانونهای
شورشی، کمپینهای میلیونی و مردم آرزومند سرنگونی نظام، قویتر از سایبری رژیم در
فضای مجازی پیش میروند؛ لذا از منظر خامنهای دیگر سایبری نظام کفاف نمیدهد؛ بهخصوص
که کمتر از سه ماه به نمایش سرفصلی نظام باقی مانده است و تعادلقوای کنونی که خود
را در تحریم قاطع انتخابات آخوندی متبلور میکند، از هر نظر علیه کلیت نظام آخوندی
پیش میرود.
خامنهای با وارد کردن سپاه پاسداران به عرصهی جنگ با پیکسلهای اطلاعاتی، جبههیی
وسیع را علیه نظام ـ آن هم در آستانهی مهمترین نمایش رژیمش ـ باز کرد. ظاهر این جبهه،
سرکوب تبادل آزاد اطلاعات و قلع و قمع اینترنت بهنظر میرسد؛ ولی فراموش نکنیم که
چنین ترفندی در انتهای دومینوی افسارگسیختهترین جنایتها توسط خامنهای اتخاذ میشود.
خامنهای باید دچار چه بنبستها و چشماندازهای تاریک بوده باشد که حتی ارتش
سایبری هم آبی برای نظام گرم نکند، کرونا هم برای به محاق بردن مردم افاقه نکند،
چشمانداز دولت جوان حزباللهی هم در غبار و مه فرو رفته باشد و بهناچار بلاهتبارترین سیاست
را برای مهار ارتباطات نوری انتخاب کند.
جبههیی که خامنهای با ورود سپاه پاسداران برای «مدیریت فضای مجازی گشود»،
منجر به گشایش چندین جبهه از جانب تحریمکنندگان نمایش ۱۴۰۰ خواهد شد. در این جبهه نبرد که نمونهی کوچکی از آن را در روزهای
قیام آبان ۹۸ شاهد بودیم، هم درونیهای
رژیم، هم مجامع بینالمللی و هم جبههیی بهوسعت ایران در مقابل خامنهای قرار
گرفتند. همین موضوع هم عامل تشدید جنگهای باندی در مجلس و دولت و رسانههای حکومتی
شد.
بنابراین خامنهای با وارد کردن سپاه برای سرکوب اینترنتی، به ریسکی خطرناک
علیه نظامش دست زد. اما این عجیب نیست؛ چرا که بارها گفتهایم دیکتاتورها در
موقعیتهای انقلابی دچار بلاهت مضاعف میشوند؛ تا جایی که حتی نسبت به تشخیص منافع
دیکتاتوری خودشان هم عاجز میگردند.
آنچه که به جبهه مقابل حاکمیت ولایت فقیه در فضای مجازی برمیگردد،
آنچه که دستآوردهای قیام آبان ۹۸ برجسته میکند،
آنچه که بهطور خاص شرایط عینی و ذهنی قیام و شورش و انقلاب در موقعیت کنونی
گواهی میدهند
و آنچه که از عواقب ورود سپاه به سرکوب اینترنتی ناشی میشود،
تشکیل یک جبهه نبرد از جانب مردم ایران برای تحریم همهجانبهتر، سراسریتر، قاطعتر و خشمآگینتر نمایش انتخابات اواخر خرداد میباشد. از این رو همهی عوامل فوق گواهان این عزم و اراده در مقابل ترفند خامنهای هستند که: این گوی و این میدان!