۶دی۹۹
جنگ بر سر چیست؟ . با پناه جستن روحانی به رفراندوم یا همهپرسی، تعارض میان باندها به مرحله تازهیی وارد شد. روزنامه سیاست روز با تأیید این موضوع، نوشت: «شاهد آن هستیم که دور تازهیی از تنش در روابط میان دولت و مجلس شکل گرفته است».
باند غالب نظام با تصویب مصوبههای خلقالساعه و من درآوردی از
مجلس ، خیز برداشت که دست و بال باند مغلوب را ببندد. و مهره مورد نظر خودش را
برای تشکیل «دولت جوان حزباللهی»! سر کار بیاورد. از آن سو باند روحانی که جارو
شدن خود را از مناصب قدرت به چشم میبیند، بر آن است با علمکردن موضوعاتی مانند
اختیار رئیس جمهور و تغییر قانون اساسی و به رفراندم گذاشتن آن، حریف را وادار به
عقبنشینی کرده یا از او امتیاز بگیرد.
مواضع باند خامنهای
مواضعی که برخی نمایندگان در واکنش به طرح مساله رفراندوم نشان
دادند،مؤید عمق تعارض در این مرحله است:
علیرضا سلیمی، عضو هیأت رئیسه مجلس، روحانی متن قانون اساسی را فراموش کرد. و
معلوم نیست در باره قانون کدام کشور سخن میگوید… «قرنطینه زیاد باعث شده که رئیسجمهور
دچار فراموشی شود»!
محمدصالح جوکار: «نمیدانم چه لزومی دارد که هر سال رئیس جمهور از رفراندوم
سخن میگوید. و بد نیست یکبار بحث رفراندوم از عملکرد رئیس جمهور نیز مطرح شود تا
ایشان ببینند مردم از عملکرد رئیس جمهور به چه میزان رضایت دارند».
عضو دیگر مجلس ، حسن شجاعی علیآبادی، روحانی را به علم و اطلاع نداشتن از
قانون اساسی متهم کرد و گفت: «ما هیچ پاسخی به رئیس جمهور در مورد حق نظارت مجلس
نمیدهیم. خواهش میکنیم در موضوع اقتصاد و سیاست خارجی کشور پاسخگو باشد» .
جبهه گیری باند روحانی
رسانههای باند روحانی خطاب به او نوشتند که پیشنهاد رفراندوم بر سر تغییر
قانون اساسی با وجود مجلس ولایی محلی از اعراب ندارد.
«منازعه سیاسی درون حکومتی در جمهوری اسلامی سرشت حقوقی ندارد . به
همین دلیل بسیار بعید است که سخن روحانی در مورد بازنگری در قانون اساسی گرهی از
مشکل او بگشاید. یا ره به جایی ببرد. مگر آن که در وضعیت عینی توازن قوای حاکم
تغییر و تحولی پدید آید که چشمانداز آن هم فعلاً به سود روحانی نیست» (آرمان. ۲دی۹۹).
روزنامه دیگر همین باند خطاب به روحانی گفت که نمیتواند امیدوار باشد که
رفراندوم برگزار شود. چرا که برگزاری آن باید به تصویب دوسوم آرای نمایندگان مجلس
برسد. «در این باره مجلس تماماصولگرای یازدهم هیچ همراهیای با دولت ندارد. حتی
درخواست اعدام روحانی را داده است. پس این امر در این شرایط غیرممکن است».؛ و
اضافه کرد که صدور فرمان همهپرسی باید از جانب خامنهای صورت گیرد.
آیا واقعا روحانی دنبال تغییر قانون اساسی است؟
آنچه روحانی از آن بهعنوان تغییر قانون اساسی در ۳۱سال پیش نام میبرد، چیزی جز تحکیم بیشازپیش موقعیت ولایت فقیه
تحت عنوان ولایت مطلقه فقیه نیست. با هر تغییر احتمالی در این قانون، کلیت نظام
فروخواهد ریخت. تا چه رسد به رجوع به رأی مردم که با فریاد رسا در خیابانها
نابودی این رژیم و مرگ خامنهای را فریاد زدهاند و میزنند. بنابراین طرح
شعارگونه این موضوع چیزی جز برای وادار کردن حریف به عقبنشینی و امتیازگیری از او
نیست. اما نشان میدهد که تعارض باندهای نظام اکنون در زمین قانون اساسی در جریان
است. تعارضی که دعوت به وحدت و مذاکره داخلی خامنهای، بنزین بر آن پاشید.
جنگ سرنوشت
جنگ بر سر چیست؟، جنگ قدرت در دور جدید، با طرح
اقدام راهبردی مجلس برای لغو تحریمها بارز شد. در جوهر خود محصول و برآیند جنگ
دیگری است؛ جنگ سرنوشتساز مردم و مقاومت ایران با تمامیت این ساختار اهریمنی که اکنون
به مراحل پایانی عمر خود رسیده است. واقعیت این است که حاکمیت در مرحله سرنگونی و
در مواجهه با بحرانهای لاعلاج چارهای در مقابل خود نمییابد. در زمینه برجام با
یک بنبست آشکار مواجه است. نه میتواند قدم به سوی مذاکره و پذیرش برجامهای ۲و۳ بردارد، نه میتواند
بر آثار کمرشکن تحریمها چشم ببندد.
کرونا و مطالبات مردمی
از طرف دیگر،پاندمی کرونا با تولید واکسنهای فایزز و مدرنا و اجرای طرح
واکسیناسیون در برخی کشورها، اکنون دارد به طناب دار حکومت تبدیل میشود. مردم
محروم ایران از اخبار واکسیناسیون جهانی مطلع هستند. مطالبات بهحق آنها در این
زمینه در حال اوجگیری است. اکنون افکار عمومی بیش از هر زمانی میدانند که این
رژیم نمیخواهد از فرصت کرونا برای سدکردن راه قیام چشم بپوشد.
ماحصل این شرایط آن است که دو راهی سرنوشت برای این حاکمیت جدی است. این بار
انتخاب بین بد و بدتر برای خامنهای است نه برای مردم. یا باید برای فروکش کردن
این تعارضات پیش رونده بی شکاف از انقباض شرایط بچیند. سرکوب کند و با یک دست کردن
حاکمیت خود را برای تحولات ماههای آینده ایران آماده کند.
یا باید همین تعارضات را بپذیرد. خامنهای نخواهد و یا نتواند به طور کامل
باند مغلوب را حذف کند در آن صورت این جنگ وارد زمینهای جدیدی خواهد شد.
اما آن چه نهایت این وضعیت را تعیین تکلیف می کند، قیام و جنبش مردم است که
بن مایه و سرمنشاء همه این تعارضات کنونی است.