1 / 3
Caption Text
2 / 3
Caption Two
3 / 3
Caption Three

کسب اعتبار ناداشته از خون شهیدان مجاهد توسط مزدور نفوذی ایرج مصداقی

۵آذر۹۹

مجاهد شهید مهرداد کلانی

توییت مسعود کلانی:‌ «برادر شهیدم مهراد نامه‌هایش از زندان را برای من می‌فرستاد و من در اختیار سازمان مجاهدین قرار میدادم تا در کمیسیون حقوق بشر برای نجات جان او و سایر زندانیان زیراعدام مطرح شود

من و سازمان این نامه‌ها را با یادداشتی برای خیلی از  مجامع حقوق بشری و مشخصا گزارشگر ویژه کاپیتورن و کمیسیون حقوق بشر و دبیر کل می فرستادیم.»

مزدور نفوذی ایرج  مصداقی بنحو مجرمانه در پی بهره برداری از خون مجاهد سرموضعی است که به این نفوذی تمام سوز و مطرود تف میکند.

توییت مسعود کلانی در رابطه با شهید مهرداد کلانی


نامه شهید مهرداد کلانی که در اسفند سال۷۴ در سلول انفرادی نوشته و مخفیانه به سازمان مجاهدین رسانده است:





نامه‌ی افشاگرانه‌ی مهرداد کلانی در آخرین ماه‌های حیاتش در سلول انفرادی اوین خطاب به پروفسور دنبی کاپیتورن، گزارشگر ویژه ملل متحد

متن نامه شهید مهرداد کلانی که قبلا در نشریه مجاهد شماره ۴۲۷ در بهمن‌ماه۱۳۷۷ منتشر شده است:

نامه منتشر شده مهرداد کلانی از داخل زندان و در آستانه اعدام در نشریه مجاهد


فریادی از آن‌سوی میله‌ها

نامه‌ی افشاگرانه‌ی مجاهد شهید مهرداد کلانی از سلول انفرادی اوین در آستانه اعدام

مجاهد شهید مهرداد کلانی، پس از پایان تحصیلات دبیرستانی‌اش به صفوف هواداران مجاهدین پیوست. هنگامی‌که در سال ۶۴ برای پیوستن به پایگاه‌های نظامی مجاهدین در منطقه مرزی قصد خروج از کشور را داشت، دستگیر شد. او را به زندان سنندج بردند و ازآنجا به اوین منتقل کردند. بیش از یک سال در زندان اوین به سر برد و سرانجام در اثر تلاش‌های خانواده‌اش، رژیم او را به قید ضمانت آزاد کرد.

پس از آزادی از زندان، مهرداد بار دیگر با سازمان ارتباط برقرار کرد و در زمینه‌های مختلف اجتماعی و شبکه‌های خبری مجاهدین در داخل کشور به فعالیت پرداخت.

وی بارها خواستار اعزام به منطقه مرزی و پیوستن به صفوف مجاهدین شده بود. ازجمله او طی نامه‌ای در اسفندماه سال ۶۳ نوشته بود که «بازهم از شما می‌خواهم که اگر می‌توانید کاری کنید یا راهی پیش پایم بگذارید و راهنمایی کنید تا بتوانم پیش شما بیایم تا من هم بتوانم کاری برای خلق و خدا و کشورم انجام دهم و در مبارزه شما و سایر مجاهدان و مبارزان علیه این دجالان و سفاکان شرکت کنم و در نابودی ایادی این رژیم و آزادی خلق در زنجیرمان شریک و سهیم باشم. من وقتی می‌بینم که جوانان مجاهد و مبارز با تحمل سخت‌ترین شکنجه‌ها و سختی‌ها و رنج‌ها در راه سرنگونی این دژخیمان، همه کاری انجام داده و می‌دهند و جانشان را نیز با همه اخلاص و پاکی نثار می‌کنند و وقتی خودم را می‌بینم که هیچ کاری نکرده‌ام، از خودم خجالت می‌کشم و از روی همه مبارزان و مجاهدان شرم دارم. البته من هم بیکار ننشسته‌ و با رهنمودهایی که از رادیو به دست می‌آورم دست به‌کارهایی زده‌ام؛ اما دلم می‌خواهد کارهای بیشتر و بهتری انجام دهم»

مجاهد شهید مهرداد کلانی که مردادماه سال ۷۵ در زندان اوین اعدام شد، یکی از هواداران مجاهدین بود که در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی تلاش‌های گسترده‌ای برای افشای جنایت‌های رژیم آخوندی انجام داد. وی به‌طور خستگی‌ناپذیری برای جمع‌آوری اسامی و مشخصات تعداد هرچه بیشتری از شهیدان قتل‌عام و سایر جنایت‌های رژیم کوشید. وی در روز دوم بهمن‌ماه سال ۶۸ پس از ملاقات با گالیندوپل دستگیر شد و ۲ سال در زندان به سر برد. او بار دیگر در خرداد سال ۷۲ به اسارت دژخیمان رژیم درآمد و به اعدام محکوم شد. در تیرماه ۷۴ مهرداد موفق شد از زندان رژیم فرار کند ولی مدت کوتاهی بعد در مردادماه دستگیر شد و از آن پس تا پایان زندگی پرافتخارش در تیرماه سال ۷۵ در سلول‌های انفرادی اوین به سر برد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

بخش‌هایی از نامه‌ی افشاگرانه‌ی مهرداد را که در آخرین ماه‌های حیاتش در سلول انفرادی اوین خطاب به پروفسور دنبی کاپیتورن، گزارشگر ویژه ملل متحد در مورد وضعیت نقض حقوق بشر در ایران، نوشته‌شده است را در زیر می‌خوانید:

نامه افشاگرانه مجاهد شهید مهرداد کلانی از سلول انفرادی اوین در آستانه اعدام

به‌نام خدا

با سلام و خسته نباشید خدمت شما و امید موفقیت در کاری که به عهده گرفته‌اید.

این نامه را از سلول انفرادی زندان اوین در آستانه اجرای حکم اعدام برایتان می‌نویسم.

این‌جانب مهرداد کلانی فرزند علی‌اکبر هستم که در تاریخ دوشنبه ۲ بهمن‌ماه سال ۱۳۶۸ وقتی‌که آقای گالیندوپل و هیأت همراهشان برای اولین بار به تهران سفرکرده بودند دیدار و گفتگوی مختصری با ایشان و هیأت همراهشان در دفتر سازمان ملل داشتم که بعد از دیدار با ایشان جلو دفتر توسط عوامل رژیم دستگیر شدم و به علت هواداری از سازمان مجاهدین و دیدار و گفتگویی که با آقای گالیندوپل داشتم مدت ۲۴ ماه در زندان بودم و در فروردین سال ۷۱ آزاد شدم. مجدداً در تاریخ ۳۰ خرداد سال ۷۲ به خاطر ارتباط با سازمان مجاهدین دستگیر شدم که بعد از طی مراحل بازجویی و بازپرسی در دی‌ماه همان سال در شعبه ۲ دادگاه انقلاب به ریاست آخوند راوندی محاکمه شدم. کیفرخواست تنظیمی برعلیه من عبارت بود از:

۱ ـ‌ارتباط تلفنی با سرپل سازمان مجاهدین در خارج از کشور،

۲ ـ‌گوش کردن به برنامه رادیویی آن‌ها و داشتن کد رادیویی و هواداری از مجاهدین و دادن خبر چگونگی شرکت مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری خردادماه ۷۲ و ارتباط با زندانیان آزادشده به‌قصد وصل ارتباط آن‌ها با سازمان و قصد خروج از کشور برای پیوستن به مجاهدین که فقط در حد صحبت بین من و سرپل سازمان بوده و داشتن سابقه قبل و دیدار و گفتگو با آقای گالیندوپل و هیأت همراه ایشان.

این موارد اتهامی بوده که بر اساس آن‌ها به من حکم اعدام دادند. مدت کل محاکمه و دادگاه ۲۰ دقیقه بود و آقایی نیز به‌عنوان وکیل که فقط در همان ساعت دادگاه ایشان را دیدم در دادگاه به‌عنوان دفاع از من ۵ دقیقه صحبت کرد. بودن وکیل در دادگاه انقلاب حالتی نمایشی داشته زیرا با وضعیتی که در دادگاه‌های انقلاب حاکم است وکیل نمی‌تواند از متهم به‌خصوص هواداران مجاهدین دفاع کند. ما را به‌عنوان منافق از قبل محکوم کرده‌اند. خود متهم نیز نمی‌تواند از خودش دفاع کند. خود من در دادگاه هر چه می‌گفتم آقای راوندی می‌گفت دروغ می‌گویی. حتی نمونه‌ای بوده از دوستان ما که آقای راوندی کفشش را درآورده و به‌سوی دوست ما پرت کرده چنین وضعیتی در دادگاه‌های انقلاب حکمفرماست. چند روز بعد در دفتر دادگاه حکم اعدام را به من ابلاغ کردند و گفتند که اعتراضیه‌ام را بنویسم که با پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شود. به علت زیاد بودن پرونده‌ها در دیوان حدود یک سال طول کشید تا جواب اعتراض من از دیوان برگشت که دیوان نیز حکم اعدام دادگاه را تأیید کرده بود. تقریباً همه پرونده‌هایی که به دیوان عالی کشور فرستاده می‌شوند احکامش تأیید می‌شود. آن‌ها نیز آخوند هستند و احکامی که توسط امثال خودشان صادرشده را رد نمی‌کنند. حکم تأییدشده من به اجرای احکام شعبه ۶ دادسرای انقلاب فرستاده‌شده بود. در این شرایط بود که به خاطر داشتن حکم اعدام در تیرماه (سال ۷۴) اقدام به فرار از زندان کردم؛ اما متأسفانه بعد از مدتی که فراری و مخفی بودم لو رفتم و در مردادماه مجدداً دستگیر شدم. از زمان دستگیری که تقریباً ۸ ماه می‌شود در انفرادی هستم. در انفرادی از همه‌چیز ازجمله تلویزیون،‌ روزنامه، مجله،‌ کتاب و هر چیز دیگری محروم هستیم. هفته‌ای یک‌بار به حمام می‌برند که آن‌هم خیلی مواقع آب سرد یا فشار ندارد. بعد از ۱۰۰ روز که در انفرادی باشی هفته‌ای یک‌بار آن‌هم به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه به هواخوری می‌برند. هستند کسانی که مدت نزدیک ۲ سال و یا حتی بیشتر در انفرادی‌ها هستند هرچقدر بخواهند زندانی را در انفرادی نگه می‌دارند و کسی هم نیست به فریاد زندانی برسد. هستند کسانی که به علت فشارهای جسمی و روحی زیاد و مدت زیادی که در انفرادی بوده‌اند، تعادل روانی خود را از دست داده‌اند و دیوانه شده‌اند. بازهم با این وضعیتی که دارند آن‌ها را در زندان و در همین انفرادی‌ها نگه می‌دارند وضعیت غذا نیز ازنظر کیفی و کمی در سطح پایینی قرار دارد و زندانی معمولاً حتی سیر هم نمی‌شود.

در تاریخ ۷ آذرماه (۷۴) از اجرای احکام شعبه یا دادسرا به سراغ من آمدند و گفتند که برای ملاقات آخر و قبل از اجرای حکم اعدام به خانواده‌ام تلفن بزنم. تا آن زمان ملاقات نداشتم و ممنوع‌الملاقات بودم که تقریباً ۴ ماه می‌شد. یک نفر دیگر نیز مثل وضعیت من بود که اجرای حکم اعدام را به او نیز ابلاغ کردند.

اجرای حکم اعدام ما به علت این‌که آن روزها مصادف بود با بررسی وضعیت حقوق بشر در سازمان ملل و انتخاب هیأت شما به‌جای آقای گالیندوپل و آمدن شما به تهران به عقب افتاد و طبق گفته مسئولان رژیم به بعد از عید موکول شده است… در صورتی که رژیم مدعی است که در حال حاضر اقدام به اجرای حکم اعدام نمی‌کند و کسی در آستانه اعدام شدن توسط رژیم نیست. کسانی هم هستند که حکم اعدام دارند و وضعیتشان هنوز دقیقاً مشخص نیست که می‌توانم ازجمله از صادق‌علی سیستانی، حسین حیدری، احمد باختری که در بند عمومی هستند نام ببرم.

از سال ۷۲ تا الآن که من در زندان هستم تعدادی از دوستان ما را اعدام کرده‌اند که عبارتند از ۱ ـ‌علی حاج قاسمی ۲ ـ‌رحمان شیخی ۳ ـ‌محمد سلامی ۴ ـ‌تقی سلیمانی ۵ ـ‌علیرضا شاه‌آبادی ۶ ـ‌محمد رکنی ۷ ـ‌حمیدرضا کمیجانی ۸ـ‌طاهر گرمی‌زاده ۹ ـ‌محمد دخت گلشن ۱۰ ـ‌محمد غروی ۱۱ ـ‌محسن قارداش که در مهرماه امسال (۷۴) اعدام‌شده و کسان دیگری که متأسفانه اسامی آن‌ها یادم نیست. این‌ها کسانی هستند که از پیش خود ما برای اعدام برده‌اند. مسلماً افراد زیادی نیز بوده‌اند که مخفیانه و در شهرهای مختلف اعدام‌شده‌اند.

رژیم مدعی است که فقط آن‌هایی که تروریست باشند و آدم کشتند یا بمب گذاشته باشند را اعدام می‌کند درصورتی‌که تمامی این افراد که نام بردم و خود من نه کسی را کشته‌ایم نه بمب‌گذاری داشتیم و نه عملیات مسلحانه‌یی داشته‌ایم. من توسط این نامه از سلول انفرادی فریاد یاری و کمک خواهی از طرف خود و همه کسانی که حکم اعدام دارند و در آستانه اعدام شدن هستند را به گوش شما و سازمان ملل و همه مجامع حقوق بشری دنیا که گزارش شما در آنها خوانده، منتشر و به اطلاعشان می‌رسد می‌رسانم و دست خود را برای کمک و یاری به‌سوی شما و همه آنها و مردم آزاده دنیا بلند می‌کنم.

همان‌طور که آمدن شما باعث شده که اجرای احکام اعدام به عقب بیفتد از شما می‌خواهیم هر کار که می‌توانید برای لغو احکام اعدام بنمایید. توضیح خواستن از رژیم در مورد اعدام‌ها و هم‌چنین مطرح‌شدن اسامی و وضعیت ما در گزارشی که منتشر می‌کنید و در سازمان ملل و مجامع حقوقی دنیا می‌تواند کمکی در جهت لغو احکام اعدام زندانیان در ایران باشد. لازم به تذکر است که تنها محکوم شدن رژیم در سازمان ملل و غیره مفید واقع نخواهد شد. من وقتی‌که بعد از دیدار با آقای گالیندوپل دستگیر شدم طی مراحل بازجویی و بازپرسی بازجوها ضمن این‌که به آقای گالیندوپل و هیأت همراهشان فحش و کلمات زشتی می‌دادند و خطاب به من می‌گفتند که این‌همه طی این سال‌ها ما را محکوم کردند چه شد؟ چکار توانستند برعلیه ما بکنند ما هر کاری که بخواهیم انجام می‌دهیم و حالا تو را نیز شکنجه می‌کنیم. کجا هستند آنها و گالیندوپل که تو را نجات دهند. در حال حاضر همان بازپرسی که امثال این حرف‌ها را به من می‌زد دادیار ناظر بر زندان اوین معروف به سیدمجید می‌باشد.

باید ضمن پیگیری‌های مستمر که ازجمله آمدن هیأت شما برای دفعات مختلف و مکرر در زمان‌های نزدیک به هم به تهران است، تضمین بگیرید هر جا که می‌خواهید برای بازدید بتوانید بروید و با هر کس که می‌خواهید بتوانید دیدار کنید و کسانی که با شما دیدار و گفتگو می‌کنند مورد تعرض رژیم واقع نشوند. کشورهای مختلف دنیا از طرف سازمان ملل باید موظف شوند به این‌که روابط سیاسی، تجاری، اقتصادی‌شان را با این رژیم موکول به رعایت حقوق بشر و قوانین بین‌المللی توسط رژیم کنند. باید فشار زیادی از طرف سازمان ملل و مجامع حقوقی دنیا و کشورهای مترقی بر روی رژیم وارد شود تا رژیم را مجبور به رعایت حقوق همه‌جانبه بین‌المللی کند ازجمله این فشارها می‌تواند تهدید و اجرای تحریم‌های همه‌جانبه بین‌المللی باشد.

این خواست‌ها تنها از طرف من نیست بلکه از طرف همه آنهایی که اعدام می‌شدند و همه زندانیان و کسانی که در داخل ایران و خارج با این رژیم ضدبشری مبارزه می‌کنند و خواسته مردم ایران است.

تعدادی از زندانیان سیاسی نیز به‌عنوان تبعید در زندان گوهردشت کرج می‌باشند که می‌توانم ازجمله به مهرداد ابریشم‌کار، پرویز باهو، وحید چیتگر، داوود سلیمانی، علیرضا شریعت‌پناهی، علی زارعی اشاره‌کنم که دیدار با آنها به‌خصوص علیرضا شریعت‌پناهی می‌تواند حقایق زیادی را برای شما روشن کند. از زندانیان زندان اوین نیز ازجمله محمود دلنواز که از سال ۶۰ در زندان می‌باشد و فرید فرهادیان، علی زارعی، علی قناتیان، علی صارمی، رحیم یوسف‌وند، سیامک علی‌محمدزاده، اصغر خیزی، اصغر مزحی، محمود موسوی، حمید میرسعیدی، مجیدرضا صاحب‌جم، حسین سلیمی، ایرج یاوری می‌توانم اشاره‌کنم. باید مواظب باشید که رژیم برای فریب دادن شما کسان دیگری را جای زندانیانی که شما خواستار دیدار با آنها هستید، جا نزند.

بعد از رفتن شما رژیم به اجرای احکام اعدام مبادرت خواهد نمود که ما اولین کسانی خواهیم بود که حکم اعداممان اجرا خواهد شد.

با تشکر از شما، آرزوی موفقیت شما را دارم.

مهرداد کلانی اواخر اسفند ۷۴

سلول انفرادی زندان اوین موسوم به آسایشگاه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

🔴 خامنه‌ای بازنده استراتژیک به مناسبت دومین سالگرد جنگ غزه

🔴آیا سلطنت‌طلبان واقعاً ملی‌گرا هستند؟