۲۵آبان۹۹
قیام آبان۹۸
چرا خود حکومت این همه از ضربات آمار میدهد؟
این روزها در سالگرد قیام کبیر آبان۹۸ مقامات و
رسانههای رژیم آخوندی گزارشها و آمارهایی از ضربات بسیار سنگینی که این قیام به
دیکتاتوری آخوندی وارد کرده میگویند و مینویسند. وقتی جمع میزنیم میبینیم که
حجم خسارتهای ناشی از قیام توسط کارگزاران رژیم۲۰هزار میلیارد تومان و خسارات ناشی از بستن اینترنت حدود یک ونیم
میلیارد دلار ارزیابی شده. در مجموع، بیش از ۱۸۹۰ مرکز سرکوب و غارت و چپاول و تبلیع ارتجاع، به شرح زیر مورد
تهاجم قیامکنندگان قرار گرفته است:
بانکها بیش از ۱۰۰۰شعبه، پمپبنزینها بیش
از ۲۰۰جایگاه، مراکز نظامی (انتظامی و سپاه و...) بیش
از ۴۱مرکز، دفاتر امام جمعهها و حوزههای جهل و
خرافات بیش از ۱۹مرکز، مراکز دولتی و
سایر نهادهای رژیم بیش از ۱۸۲مرکز،
فروشگاههای زنجیرهیی بیش از ۸۰واحد،
خودروهای نیروهای سرکوبگر بیش از ۱۲۰دستگاه و
تعداد زیادی خودروهای عمومی که برای انتقال نیروهای سرکوبگر مورد استفاده قرار میگرفت.
سؤال این است که علت انتشار و بیان این گزارشها چیست؟ و آیا این آمارها واقعی
است؟ و چه میزان حقیقت دارد. آیا ایادی رژیم در بیان این آمارها بزرگنمایی نمیکنند؟
تا به ترتیبی راه را برای سرکوب بیشتر هموار کنند؟
در جستجو پیرامون پاسخ این سؤال خواهیم دید که آمار واقعی بیشتر از اینهاست.
اما رژیم برای اینکه نفراتش روحیهی خود را به کل نبازند مجبور میشود که خودش با
اعلام برخی واقعیتها روی کل واقعیت را پرده بکشد! یعنی رژیم در این زمینه یک دستبستگی
دو سویه دارد، اگر واقعیت را بگوید یعنی به قدرت مردم و مقاومتشان اعتراف کرده است.
از آنسو اگر از واقعیت خیلی کمتر بگوید از آنجا که مردم خودشان واقعیات را دیدهاند
میفهمند که دروغ میگوید. به این علت تلاش میکند حد وسطی را نگاه دارد، طوری که
نه قدرت واقعی مردم و مقاومتشان روشن شود که دلگرم بشوند، و نه آنقدر که مستمسکی
برای سرکوب و انقباض بیشتر نداشته باشد.
اما دادن آمار از طرف رژیم در هر حالتی بیانگر عمق ضربه و گستردگی ضربهای
است که دریافت کرده است.
آیا ضربات وارده به رژیم مقطعی بوده است؟
نکتهی دیگری که باید توجه کرد این است این مجموعه ضربات به رژیم آیا گذرا و مقطعی
بود یا تاثیرات راهبردی داشته است؟
باز هم در بررسی قیام میبینیم اگر از منظورمان از ضربه راهبردی ضربه غیرقابل
ترمیم و بازگشتناپذیر است باید پذیرفت که ضربه راهبردی بوده چرا که:
مردم در تمام استانهای ایران و در مقیاس میلیونی با رژیم درگیر شدند.
تقریباً هیچ ارگان حکومتی نبود که از معرض آتشباری مردم در امان باشد. هر چند
که مردم غیرمسلح بودند اما این قیام از ابتدا تا انتها با قهر بسیار علیه
دیکتاتوری ولایت فقیه صورت گرفت.
شخص خامنهای و خمینی و نمادهای منتسب به اینها مورد حمله قرار گرفتند.
مراکز دجالگری و سرکوب تحت عنوان حوزه علمیه مورد تهاجم قرار گرفتند.
شعارهای اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا مجدداً در ابعاد گستردهتری
مطرح شد.
علیه دیکتاتوری سلطنتی و آخوندی توأمان شعارها داده شد.
خامنهای بهعنوان منفورترین دیکتاتور ضدمردمی در جهان شناخته شد.
علاوه بر اینها سرنگونی این رژیم بهعنوان مبرمترین خواسته مردم ایران به ثبت
داده شد و مشی کانونهای شورشی بهعنوان مشی رسیدن به سرنگونی با استقبال بینظیر
تودههای مردم و جوانان مواجه گردید.
در مجموع میبینیم که قیام آبان۹۸ در مقایسه
با خیزشهای سال۸۸ و ۹۶، سازمانیافتهتر بود و کانونهای شورشی بهمثابه نیروهای پیشتاز
در آن نقش جدی داشتند. نقش زنان قهرمان و ستمدیده ایران در جلوداری خیزش آبان
بسیار برجسته بود.
سخنگوی سپاه منفور پاسداران، رمضان شریف به این واقعیت اعتراف کرد و گفت:
«خشونت بالا و سازماندهی و بهرهگیری از خانمها برای ایجاد درگیری اول تجربه جدیدی
بود» (خبر فوری، دوشنبه ۴آذر ۱۳۹۸)
چشم انداز قیام چیست؟
نکتهی آخری که در نگاهی به قیام آبان باید گفت این است که آینده قیام به چه سمتی
کشیده میشود؟
این را خود مقامات و رسانههای رژیم بهتر پاسخ میدهند. چنان که روز ۲۱آبان۹۹ روزنامه حکومتی همدلی
بهنقل از یکی از کارگزاران رژیم به نام علیرضا علویتبار نوشت:
«میخواهم جمعبندی را که از گفتگو با افراد مختلف و نظرخواهی از
آنها به دست آوردهام، طرح کنم. از دید گفتوگو کنندگان وضعیت عمومی در ایران را
میتوان «بحرانی» توصیف کرد. منظورشان از «بحرانی» وضعیتی است: غیرعادی که نمیتوان
با شیوهها و روندهای متعارف با آن مقابله کرد، حاوی تعارضهای شدید و ستیزهای
فرساینده است، تا حدود زیادی آینده را غیرقابل پیشبینی میکند و برای حل آن
تقاضای گستردهیی در جامعه شکل گرفته است».
این کارگزار رژیم در توضیح بحرانی بودن وضعیت کشور به موارد زیر اشاره کرد:
۱) بحران تأمین نیازهای اساسی و پیشبینیناپذیری آینده اقتصاد.
۲) احساس ناتوانی و عجز در مقابله با کرونا و پیامدهای آن و
اضطراب و نگرانی ناشی از آن.
۳) بحران آشفتگی و سردرگمی و گسترش شکافها و قطبی شدن جامعه.
۴) بحران اعتماد و انفجار نفرت».
در همین رابطه روزنامه حکومتی آرمان ۸آبان۹۹ نیز نوشت:
«جامعه در یک رهاشدگی آشکار و پنهان قرار دارد. چنین فضایی تولید
بیاعتمادی خواهد کرد! بهعنوان مثال، مشارکت پایین مردم در انتخابات مجلس یازدهم
گواه ادعای بیانِ بیاعتمادی است. ... عقلای قوم میدانند اگر نقش مردم کمرنگ شود
در واقع حکمرانی بدون پشتوانه مردم امکانپذیر نیست! بنابراین خطر در کمین است».
اعتماد۷آبان۹۹ نوشت: تحمل کارگر ان مدتهاست تمام شده
شرایط امروز کارگر ایرانی، مصداق بارز حجم مظروفی بیش از گنجایش ظرف است؛ ظرف
وجود کارگر ایرانی، هنوز به اندازه چند قطرهای جای خالی دارد که تا حالا در نظاره
گرانی افسارگسیخته قیمت کالاهایی که از «ضروریات» زنده ماندن یک انسان است، تاب
آورده است.
کارگر ایرانی؛ آن مرد یا زنی که اجیر کارفرمای مستأصلتر از خودش است، این
روزهای ویروسزده، ناامید از باز شدن هر دری که پیش از این کوفته بود، منتظر است
تا یک «آن» موعود. مسئولان نشسته بر صندلیهای دولتی و هواداران دولت که در لباس
مظلومیت نقشآفرینی میکنند، باید از این «آن» بترسند. خیلی هم بترسند. از این
«آنی» که وقتی موعد ظهورش برسد، از درزهای نادیدنی هر توصیه و نرده و حفاظ و
استتار، نفوذ میکند و ریشهها را میسوزاند و امیدها را میخشکاند و حتی مجال
تأسف و تاثر بر اهمال هم نمیدهد. مسئولان نشسته بر صندلیهای دولتی و هواداران
دولت، از این «آن» بترسند. خیلی هم بترسند».