گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم
«عطار نیشابوری»
شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم
«عطار نیشابوری»
استاد دهلوی: «کسی که می گوید صدای زن در موسیقی او را تحریک می کند
بیمار است و باید به دکتر مراجعه کند... یا باید مثل طالبان موسیقی را به طور کلی
حذف کنند، یا به این بیمار بی کس و کار برسند.»
هنرمندی بزرگ با جثه ای کوچک که با صلابت، استواری و صراحت و در عین حال مهربانی خاص پدرانهاش، شاگردانش را از دل و جان دوست میداشت و با عشق آنها را از دانش و معرفت خود سیراب میکرد. در اجرای قطعات و آثار پیچیده موسیقیش با قدرت و سخت گیری چشمگیری ارکستر را هدایت میکرد. استاد و آموزگار بزرگی که هیچ مقام و کرسی و منصبی او را نفریفت و هیچ حاکمیتی نه شاه و نه شیخ مفتون و مقهورش نساخت. بر خلاف رسم سابق هرگز برای شاه و بارگاهش سرودی نساخت و در حاکمیت خمینی نیز به نشانه اعتراض سکوت مطلق پیشه کرد و در مقابل شیخ هنرکش کوتاه نیامد. او چه کسی جز استاد حسین دهلوی است که صبح روز سهشنبه، ۲۳ مهر، در ۹۲ سالگی بدنبال یک بیماری طولانی دیده از جهان فروبست.
آری شوربختانه حسین دهلوی یکی از برجستهترین پیشگامان و قافله سالاران موسیقی نوین ایران بعد از چهل سال تحمل زندگی غریبانه و طاقت فرسا در عزلت و تنهایی، رنج و حرمان ناشی از حکومت جبار و هنرستیز ولایتفقیه در زادگاهش تهران مظلومانه چهره در نقاب خاک فروکشید.
او را در زمره اسطورههای جاودان و فراموشی ناپذیر موسیقی مشرق زمین میدانند که شوربختانه خورشید تابان هنر بیبدیلش در اوج شکوفایی در حکومت هنرکش آخوندی بگونهای ظالمانه غروب کرد. وی از عمری طولانی، اما توام با رنج، دلمردگی، افسردگی، بیماری و مسکنت برخوردار بود. اما بطرز دلخراشی عمر هنری و فرهنگی این استاد بزرگ موسیقی در اوج قلههای خلاقیت و آفرینش در سال ۱۳۵۸ با خانهنشین شدن اجباریش با ناکامی دردناکی به پایان رسید. از این رهگذر قلمرو فرهنگ و هنر ایران زمین دچار خسران و مصیبتی عظیم گردید.
در فقدان این استاد گرامی با هم نگاهی اجمالی به زندگی هنری این هنرمند بزرگ و مردمی میافکنیم.
حسین دهلوی، در سال ۱۳۰۶ در تهران زاده شد و از پنج سالگی آموزش موسیقی را نزد پدر، معزالدین دهلوی که از شاگردان برجسته استاد حاج علی اکبر خان شهنازی بود، آغاز کرد. حسین ۹ ساله بود که بدلیل تشویقها و دلگرمیهای مادر هنردوستش به فراگیری ویلن دل بست و برای این منظور به محضر استاد ابوالحسن صبا راه یافت و نزد ایشان که خود برجستهترین شاگرد استاد علینقی وزیری بود به آموزش این ساز همت گماشت. بهرهگیری از کلاسهای موسیقی این آموزگار بزرگ موسیقی تاثیر شگرفی در آینده هنری او بوجود آورد. حسین دهلوی برای تکمیل و تعمق بیشتر در دنیای بیکران موسیقی علاوه بر بهرهجویی از دانش و تجربه و آموزههای صبا، از همان سالهای نوجوانی بر آن شد که موسیقی را بطور کاملاً علمی تا بالاترین مدارج آن بیاموزد. و بدینسان بود که توانست با سرمایهای غنی از موسیقی سنتی ایران و تلفیق آن با موسیقی علمی جهانی آثار جاودانهیی بیافریند که موجب افتخار هنر موسیقی ایران در سطح بینالمللی گردد.
پس از درگذشت استاد صبا در سال ۱۳۳۶ بعنوان رهبر ارکستر شماره یک اداره هنرهای زیبا که بعداً «ارکستر صبا» نام گرفت برگزیده شد. از زمان گشایش تلویزیون ایران در سال ۱۳۳۷ ارکستر صبا به صورت هفتگی در تلویزیون به اجرای برنامه میپرداخت. وی همزمان به کار تدریس در هنرستان موسیقی ملی، برای فراگیری هنر آهنگسازی که خود یک قلمرو رنگارنگ و شکوهمندی در عالم موسیقی است تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به هنرستان عالی موسیقی تحت ریاست روبیک گریگوریان برود. وی در آنجا نزد استادان بزرگی چون حسین ناصحی و هایمو تویبر هنر پیچیده و ظریف آهنگسازی را آموخت. دهلوی چندین سال نیز از آموزههای پروفسور توماس کریستین داوید که در سالهای دههی چهل در دانشگاه تهران تدریس میکرد بطور خصوصی بهرهمند شد. او سرانجام در سال ۱۳۳۹ با موفقیت تحصیلات عالی خود را در رشته آهنگسازی به پایان برد. دهلوی در دوره دوم هنرستان رشتههای تئوری موسیقی ایران، تلفیق شعر و موسیقی، فرم موسیقی ایران، هارمونی و ارکستر را شخصاً آموزش میداد.
دهلوی درسال ۱۳۴۱، به ریاست هنرستان موسیقی ملی که آنرا شادروان روح اله خالقی از بهترین شاگردان کلنل وزیری، بنیان نهاده بود گمارده شد. وی در سال ۱۳۵۰ از این مسئولیت کنارهگیری کرد و برای سفر دو ساله مطالعاتی به آلمان و اتریش رفت. استاد دهلوی در سال ۱۳۴۷ ارکستر پلیفونیک (چند صدایی) ایرانی تالار رودکی را تاسیس نمود. دهلوی در مقام رهبر ارکسترهای صبا و رودکی، توانست کنسرتهای موفقی را در تهران و سایر شهرستانها و نیز در کشورهای همجوار برگزار کند و آخرین آفریدههای خود را به روی صحنه ببرد.
آثار و آفرینشهای دهلوی
دهلوی عمیقا به ادغام دستاوردها و ارزشهای فرهنگی و هنری شرق و غرب، ضمن حفظ سنتها وباز بودن و انعطاف بسوی موسیقی جهانی باورداشت. او میگفت باید همگام و هم نفس با روح زمانه و پیشرفتهای بشری در زمینههای اجتماعی و فرهنگی، موسیقی را هم ارتقا و اعتلا بخشید و از رکود و خمیدگی نجات داد. موسیقی باید مبشر نیازهای تکاملی جامعه و ضمناً انعکاس دهندهی شرایط زمانه باشد. او تاکید مطلق بر سنت را درست مثل زیستن در موزهها و گورستانها میدانست. بنابراین با این نگرش خاص او دست به نوشتن آثاری زد که موسیقی ما را چندین پله ارتقا داد. البته پیش از او بزرگانی چون وزیری و شاگرد گرامیاش روحالله خالقی گامهای بزرگی در این زمینه برداشته بودند و او به ادامه راه آنها مقر و مفتخر بود.
نخستین اثر ارکستری دهلوی قطعه زیبایی در مایه دشتی به نام «سبکبال» است که آنرا در بیست و شش سالگی آفریده وهمان نیز منشا وعلت شهرت و موفقیتاش شد. الهام بخش سبکبال که نامی با مسما است «موتیف» کوتاهی از روایت استاد صبا بر اساس رقص پر شور قاسم آبادی میباشد.
دوستی دیرینه و همکاری مشترک دهلوی با استاد نامدار و بیبدیل سنتور زنده یاد فرامرز پایور الهام بخش اثری جاودانه بنام «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر» میباشد که آنرا در سال ۱۳۳۷ آفریده است. این اثر در واقع جلوهگریها و مغازله سنتور با ارکستر میباشد که میتوان آنرا درزمره نخستین تجربههای اینچنینی در موسیقی ایران بشمار آورد. جالب اینکه هر بخش از این کنسرتینو، در یکی از مایه و دستگاههای موسیقی به زیبایی و مهارت جاری و ساری میشود.
دهلوی با الهام گرفتن از استاد خویش صبا برخی از ساختههای ایشان را بازسازی و برای ارکستر بزرگ هارموینک تنظیم و اجرا کرد. از آن جمله باید از «شوشتری برای ویولن و ارکستر» در سال ۱۳۳۸ یاد کرد که در آن از همه امکانات و توانمندیهای اجرایی بر روی ساز ویولن با مهارت و ظرافت بهرهگیری شده است. دهلوی همچنین قطعات دیگری از ابوالحسن صبا را نیز بیاد استاد عزیزش برای ارکستر تنظیم و اجرا کردهاست. «به یاد صبا» (۱۳۳۷)، برگرفته از قطعه به یاد گذشته در آواز دشتی و نغمه ترک (براساس قطعه دوضربی بیات ترک) از آن جملهاند.
سرود گل، فانتزی برای تار و ارکستر، ملهم و متاثر از قطعه معروف بند باز، از آفریده های ماندگار کلنل علینقی وزیری از جمله قطعات دلانگیز دیگری است که دهلوی برای ساز و آواز و ارکستر و با ذوق سلیم خویش نوشته و هارمونیزه کرده است.
از دیگر دستاوردها و تجربیات گرانبها و مبتکرانه دهلوی در مقوله مهم و پیچیده تلفیق شعر و موسیقی ایرانی باید از «گفتگوی دل » در دستگاه شور که دهلوی آنرا در سال ۱۳۳۶با الهام از چند دو بیتی از بابا طاهر همدانی برای آواز و ارکستر ساخته یاد کرد. در همین زمینه همچنین شاهکار همیشه زیبای «فروغ عشق» را باید خاطرنشان کرد که دهلوی ماهرانه بر روی شعری دل انگیز و عارفانه از عطار نیشابوری در مایه اصفهان ساخته است. این اثر را زنده یاد حسین سرشار از قربانیان قتلهای زنجیرهای دهها سال پیش با ارکستر سمفونیک تهران اجرا کرد. هنرمند برجسته مقاومت خانم ناهید همت آبادی نیز این اثر جاودانه را با صدای قدرتمند خویش در مراسم بزرگداشت شهید دکتر کاظم رجوی در ژنو به زیبایی اجرا کرده است. روایت متفاوت دیگری از این اثر نیز با صدای ایشان همراه با تار نگارنده و نیز اجرای دیگری با پیانیست اتریشی موجود است که در زمره بهترین برداشتها از این قطعه محسوب میشود.
از دیگرابتکارهای درخشان دهلوی، فانتزی برای گروه تنبک و ارکستر است که در سال ۱۳۳۷ بر اساس بخشی از ابتکارات ضربی استاد حسین تهرانی و شاگرد ممتازش استاد محمد اسماعیلی آفریده شده است. در نخستین اجرای این قطعه در تالار فرهنگ، زنده یاد تهرانی شخصاً تکنوازی تنبک را عهده دار بوده است. در این زمینه او با یاری دیگر هنرمندان از قبیل حسین تهرانی، پورتراب، فخرالدینی و هوشنگ ظریف برای ارتقای جایگاه تمبک در موسیقی ایرانی و تسهیل در فراگیری این ساز به تدوین آموزش متدیک آن پرداخت که از این نظر تحول بزرگی در فن آموزش این ساز محسوب میشود.
از دیگر ابتکارات دهلوی توجه و کار روی ساختن سنتور کروماتیک بود که بدین ترتیب گامی بزرگ برای حل معضل تاریخی کوک سنتور بهمنظور استفاده در ارکستر میباشد.
دهلوی بعدها یک ارکسترسنتی متشکل از ۶۶ ساز مضرابی را تاسیس کرد که آهنگهای سنتی ایرانی را به شیوهای بدیع و زیبا اجرا میکرد. این کار نیز در زمره ابداعات دهلوی بود که ظاهراً دیگر کسی آنرا ادامه نداد و به محاق رفت.
در گستره موسیقی صحنهای نیز دستاوردهایی از وی باقی مانده است. اپرای خسرو و شیرین بر اساس منظومه عاشقانه نظامی گنجوی نخستین آفریده او در این رشته از موسیقی است، که پیش از انقلاب یکی دو بار در تالار بزرگ رودکی به روی صحنه رفت.
دهلوی دومین شاهکار صحنهای خود را در سال ۱۳۵۴، بصورت بالهای با تکیه بر داستان بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی آفرید. اما از آن جا که پس از انقلاب، رقص و باله و صدای زن اساساً توسط حکومت ولایت فقیه ممنوع شده بود، دوستداران موسیقی دهلوی با تغییر نام باله به سوئیت بیژن و منیژه توانستند حداقل آن را بر روی دیسک ضبط کنند.
دهلوی نظر به علاقه وافری که به آموزش کودکان و نقش آنان در رشد و پیشرفت آینده بشری داشت بر آموزش موسیقی برای کودکان تاکید خاص میورزید. او با نامگذاری سال ۱۹۷۹ از سوی یونسکو بعنوان سال جهانی کودک از سال ۱۳۵۶ کار بر روی اپرای «مانا و مانی» را آغاز کرد و بعد از دو سال تلاش و کار مستمر توانست آنرا به پایان برساند. اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ این اثر به دلیل ممنوعیتهای ظالمانه و ارتجاعی در استفاده از صدای خواننده زن تا به حال به اجرا درنیامده! در بخشی از اپرا، یک دزد بره یک دختر کوچک را میرباید و دخترک که صاحب بره بوده در جستجوی بره خود به جنگل رفته و در آنجا از فرط غم و اندوه آواز میخواند. البته همان به که این کار عظیم هرگز اجازه انتشار و اجرا را در ایران خمینی زده نیافت! و تنها موسیقیِ سازی و بدون کلام آن در خرداد ۱۳۷۹ با تلاش برخی از شاگردانش با ارکستر فیلارمونیک اسلواکی در براتیسلاوا اجرا و ضبط شد.
استاد دهلوی بدلیل وضعیت ناهنجاری که بر او بعنوان یک موسیقیدان در رژیم هنرستیز ولایت فقیه اعمال شده بود در مصاحبهای به صراحت میگوید که بدلیل محدودیتها و شرایط اسفباری که در مورد موسیقی ایرانی بوجود آوردهاند دیگر اصلاً حال و حوصله و انگیزهای برای ساختن موسیقی ندارد. او در عوض تلاش کرد که آثار گذشته خود را به چاپ برساند. درسالهای گذشته دو کاست و دیسک از آفریدههای دهلوی به همت یارانش به بازار آمده که مورد استقبال چشمگیری واقع شده است. اولین کاست باله یا سوئیت بیژن و منیژه است و دومی گزیدهای از آثار ارکستری او که در بالا از آنها یاد کردیم. برخی دیگر از آثار چاپشده دهلوی شامل پارتیتور آهنگهای اوست که به شرح زیر میباشد:
دوئت سنتوردرسهگاه با اجرای زنده یادان فرامرز پایور و داریوش صفوت، شورآفرین در ابوعطا برای ارکستر، چهارنوازی مضرابی در آواز اصفهان، سوئیت بیژن و منیژه (بر اساس اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی) برای ارکستر زهی، و همچنین پارتیتور دیگری از همین اثر برای ارکستر سمفونیک (در۸ بخش) و سرباز برای آواز گروهی و ارکستر میشود..
«پیوند شعر و موسیقی آوازی» نیز عنوان کتاب بسیار سودمندی است که زنده یاد دهلوی چهل و چهار سال بر روی آن کار و تحقیق کرده است که بالاخره درسال ۱۳۷۹ اجازه انتشار یافت. دهلوی در این کتاب ارزشمند خود بر مقوله پیچیدهای تاکید میکند که به گفته او حتی عنوان آن با باورهای بعضی از موسیقیدانان ایران در تضاد است. دهلوی در این باره چنین می گوید:
«آنها که گمان میکنند شعر و کلام را به هر شکلی می توان برای موسیقی آوازی نوشت، غافلاند از این که پیوند شعر و موسیقی آوازی متکی بر اصولی است که ناشناخته مانده است.»
این کتاب پژوهشی ارزشمند دهلوی، دارای هفده گفتار و دو ضمیمه میباشد. او با طرح نمونههای گوناگون شعر و آواز و آهنگ، قوانین و اصول و جوانب این پیوند ظریف و علمی بین شعر و موسیقی را به دقّت مورد بررسی قرار میدهد و بهترین آموزههای و تجربیات خود را در این زمینه به خواننده کتاب خویش ارائه مینماید. در نوزدهمین دوره انتخاب «کتاب سال » در سال ۱۳۷۹ این کتاب، بعنوان برنده جایزه کتاب سال معرفی شد.
مرحوم دهلوی در سومین همایش چهرههای ماندگار به یمن تلاش شاگردان و دوستدارانش در سال ۱۳۸۲ به عنوان «چهره ماندگار» معرفی شد اما این گونه موفقیتها برای دهلوی که دهها سال از کار اصلی خود محروم گشته بود چندان هم شادی بخش نبود!.
هنرمندی بزرگ با جثه ای کوچک که با صلابت، استواری و صراحت و در عین حال مهربانی خاص پدرانهاش، شاگردانش را از دل و جان دوست میداشت و با عشق آنها را از دانش و معرفت خود سیراب میکرد. در اجرای قطعات و آثار پیچیده موسیقیش با قدرت و سخت گیری چشمگیری ارکستر را هدایت میکرد. استاد و آموزگار بزرگی که هیچ مقام و کرسی و منصبی او را نفریفت و هیچ حاکمیتی نه شاه و نه شیخ مفتون و مقهورش نساخت. بر خلاف رسم سابق هرگز برای شاه و بارگاهش سرودی نساخت و در حاکمیت خمینی نیز به نشانه اعتراض سکوت مطلق پیشه کرد و در مقابل شیخ هنرکش کوتاه نیامد. او چه کسی جز استاد حسین دهلوی است که صبح روز سهشنبه، ۲۳ مهر، در ۹۲ سالگی بدنبال یک بیماری طولانی دیده از جهان فروبست.
آری شوربختانه حسین دهلوی یکی از برجستهترین پیشگامان و قافله سالاران موسیقی نوین ایران بعد از چهل سال تحمل زندگی غریبانه و طاقت فرسا در عزلت و تنهایی، رنج و حرمان ناشی از حکومت جبار و هنرستیز ولایتفقیه در زادگاهش تهران مظلومانه چهره در نقاب خاک فروکشید.
او را در زمره اسطورههای جاودان و فراموشی ناپذیر موسیقی مشرق زمین میدانند که شوربختانه خورشید تابان هنر بیبدیلش در اوج شکوفایی در حکومت هنرکش آخوندی بگونهای ظالمانه غروب کرد. وی از عمری طولانی، اما توام با رنج، دلمردگی، افسردگی، بیماری و مسکنت برخوردار بود. اما بطرز دلخراشی عمر هنری و فرهنگی این استاد بزرگ موسیقی در اوج قلههای خلاقیت و آفرینش در سال ۱۳۵۸ با خانهنشین شدن اجباریش با ناکامی دردناکی به پایان رسید. از این رهگذر قلمرو فرهنگ و هنر ایران زمین دچار خسران و مصیبتی عظیم گردید.
در فقدان این استاد گرامی با هم نگاهی اجمالی به زندگی هنری این هنرمند بزرگ و مردمی میافکنیم.
حسین دهلوی، در سال ۱۳۰۶ در تهران زاده شد و از پنج سالگی آموزش موسیقی را نزد پدر، معزالدین دهلوی که از شاگردان برجسته استاد حاج علی اکبر خان شهنازی بود، آغاز کرد. حسین ۹ ساله بود که بدلیل تشویقها و دلگرمیهای مادر هنردوستش به فراگیری ویلن دل بست و برای این منظور به محضر استاد ابوالحسن صبا راه یافت و نزد ایشان که خود برجستهترین شاگرد استاد علینقی وزیری بود به آموزش این ساز همت گماشت. بهرهگیری از کلاسهای موسیقی این آموزگار بزرگ موسیقی تاثیر شگرفی در آینده هنری او بوجود آورد. حسین دهلوی برای تکمیل و تعمق بیشتر در دنیای بیکران موسیقی علاوه بر بهرهجویی از دانش و تجربه و آموزههای صبا، از همان سالهای نوجوانی بر آن شد که موسیقی را بطور کاملاً علمی تا بالاترین مدارج آن بیاموزد. و بدینسان بود که توانست با سرمایهای غنی از موسیقی سنتی ایران و تلفیق آن با موسیقی علمی جهانی آثار جاودانهیی بیافریند که موجب افتخار هنر موسیقی ایران در سطح بینالمللی گردد.
پس از درگذشت استاد صبا در سال ۱۳۳۶ بعنوان رهبر ارکستر شماره یک اداره هنرهای زیبا که بعداً «ارکستر صبا» نام گرفت برگزیده شد. از زمان گشایش تلویزیون ایران در سال ۱۳۳۷ ارکستر صبا به صورت هفتگی در تلویزیون به اجرای برنامه میپرداخت. وی همزمان به کار تدریس در هنرستان موسیقی ملی، برای فراگیری هنر آهنگسازی که خود یک قلمرو رنگارنگ و شکوهمندی در عالم موسیقی است تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به هنرستان عالی موسیقی تحت ریاست روبیک گریگوریان برود. وی در آنجا نزد استادان بزرگی چون حسین ناصحی و هایمو تویبر هنر پیچیده و ظریف آهنگسازی را آموخت. دهلوی چندین سال نیز از آموزههای پروفسور توماس کریستین داوید که در سالهای دههی چهل در دانشگاه تهران تدریس میکرد بطور خصوصی بهرهمند شد. او سرانجام در سال ۱۳۳۹ با موفقیت تحصیلات عالی خود را در رشته آهنگسازی به پایان برد. دهلوی در دوره دوم هنرستان رشتههای تئوری موسیقی ایران، تلفیق شعر و موسیقی، فرم موسیقی ایران، هارمونی و ارکستر را شخصاً آموزش میداد.
دهلوی درسال ۱۳۴۱، به ریاست هنرستان موسیقی ملی که آنرا شادروان روح اله خالقی از بهترین شاگردان کلنل وزیری، بنیان نهاده بود گمارده شد. وی در سال ۱۳۵۰ از این مسئولیت کنارهگیری کرد و برای سفر دو ساله مطالعاتی به آلمان و اتریش رفت. استاد دهلوی در سال ۱۳۴۷ ارکستر پلیفونیک (چند صدایی) ایرانی تالار رودکی را تاسیس نمود. دهلوی در مقام رهبر ارکسترهای صبا و رودکی، توانست کنسرتهای موفقی را در تهران و سایر شهرستانها و نیز در کشورهای همجوار برگزار کند و آخرین آفریدههای خود را به روی صحنه ببرد.
آثار و آفرینشهای دهلوی
دهلوی عمیقا به ادغام دستاوردها و ارزشهای فرهنگی و هنری شرق و غرب، ضمن حفظ سنتها وباز بودن و انعطاف بسوی موسیقی جهانی باورداشت. او میگفت باید همگام و هم نفس با روح زمانه و پیشرفتهای بشری در زمینههای اجتماعی و فرهنگی، موسیقی را هم ارتقا و اعتلا بخشید و از رکود و خمیدگی نجات داد. موسیقی باید مبشر نیازهای تکاملی جامعه و ضمناً انعکاس دهندهی شرایط زمانه باشد. او تاکید مطلق بر سنت را درست مثل زیستن در موزهها و گورستانها میدانست. بنابراین با این نگرش خاص او دست به نوشتن آثاری زد که موسیقی ما را چندین پله ارتقا داد. البته پیش از او بزرگانی چون وزیری و شاگرد گرامیاش روحالله خالقی گامهای بزرگی در این زمینه برداشته بودند و او به ادامه راه آنها مقر و مفتخر بود.
نخستین اثر ارکستری دهلوی قطعه زیبایی در مایه دشتی به نام «سبکبال» است که آنرا در بیست و شش سالگی آفریده وهمان نیز منشا وعلت شهرت و موفقیتاش شد. الهام بخش سبکبال که نامی با مسما است «موتیف» کوتاهی از روایت استاد صبا بر اساس رقص پر شور قاسم آبادی میباشد.
دوستی دیرینه و همکاری مشترک دهلوی با استاد نامدار و بیبدیل سنتور زنده یاد فرامرز پایور الهام بخش اثری جاودانه بنام «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر» میباشد که آنرا در سال ۱۳۳۷ آفریده است. این اثر در واقع جلوهگریها و مغازله سنتور با ارکستر میباشد که میتوان آنرا درزمره نخستین تجربههای اینچنینی در موسیقی ایران بشمار آورد. جالب اینکه هر بخش از این کنسرتینو، در یکی از مایه و دستگاههای موسیقی به زیبایی و مهارت جاری و ساری میشود.
دهلوی با الهام گرفتن از استاد خویش صبا برخی از ساختههای ایشان را بازسازی و برای ارکستر بزرگ هارموینک تنظیم و اجرا کرد. از آن جمله باید از «شوشتری برای ویولن و ارکستر» در سال ۱۳۳۸ یاد کرد که در آن از همه امکانات و توانمندیهای اجرایی بر روی ساز ویولن با مهارت و ظرافت بهرهگیری شده است. دهلوی همچنین قطعات دیگری از ابوالحسن صبا را نیز بیاد استاد عزیزش برای ارکستر تنظیم و اجرا کردهاست. «به یاد صبا» (۱۳۳۷)، برگرفته از قطعه به یاد گذشته در آواز دشتی و نغمه ترک (براساس قطعه دوضربی بیات ترک) از آن جملهاند.
سرود گل، فانتزی برای تار و ارکستر، ملهم و متاثر از قطعه معروف بند باز، از آفریده های ماندگار کلنل علینقی وزیری از جمله قطعات دلانگیز دیگری است که دهلوی برای ساز و آواز و ارکستر و با ذوق سلیم خویش نوشته و هارمونیزه کرده است.
از دیگر دستاوردها و تجربیات گرانبها و مبتکرانه دهلوی در مقوله مهم و پیچیده تلفیق شعر و موسیقی ایرانی باید از «گفتگوی دل » در دستگاه شور که دهلوی آنرا در سال ۱۳۳۶با الهام از چند دو بیتی از بابا طاهر همدانی برای آواز و ارکستر ساخته یاد کرد. در همین زمینه همچنین شاهکار همیشه زیبای «فروغ عشق» را باید خاطرنشان کرد که دهلوی ماهرانه بر روی شعری دل انگیز و عارفانه از عطار نیشابوری در مایه اصفهان ساخته است. این اثر را زنده یاد حسین سرشار از قربانیان قتلهای زنجیرهای دهها سال پیش با ارکستر سمفونیک تهران اجرا کرد. هنرمند برجسته مقاومت خانم ناهید همت آبادی نیز این اثر جاودانه را با صدای قدرتمند خویش در مراسم بزرگداشت شهید دکتر کاظم رجوی در ژنو به زیبایی اجرا کرده است. روایت متفاوت دیگری از این اثر نیز با صدای ایشان همراه با تار نگارنده و نیز اجرای دیگری با پیانیست اتریشی موجود است که در زمره بهترین برداشتها از این قطعه محسوب میشود.
از دیگرابتکارهای درخشان دهلوی، فانتزی برای گروه تنبک و ارکستر است که در سال ۱۳۳۷ بر اساس بخشی از ابتکارات ضربی استاد حسین تهرانی و شاگرد ممتازش استاد محمد اسماعیلی آفریده شده است. در نخستین اجرای این قطعه در تالار فرهنگ، زنده یاد تهرانی شخصاً تکنوازی تنبک را عهده دار بوده است. در این زمینه او با یاری دیگر هنرمندان از قبیل حسین تهرانی، پورتراب، فخرالدینی و هوشنگ ظریف برای ارتقای جایگاه تمبک در موسیقی ایرانی و تسهیل در فراگیری این ساز به تدوین آموزش متدیک آن پرداخت که از این نظر تحول بزرگی در فن آموزش این ساز محسوب میشود.
از دیگر ابتکارات دهلوی توجه و کار روی ساختن سنتور کروماتیک بود که بدین ترتیب گامی بزرگ برای حل معضل تاریخی کوک سنتور بهمنظور استفاده در ارکستر میباشد.
دهلوی بعدها یک ارکسترسنتی متشکل از ۶۶ ساز مضرابی را تاسیس کرد که آهنگهای سنتی ایرانی را به شیوهای بدیع و زیبا اجرا میکرد. این کار نیز در زمره ابداعات دهلوی بود که ظاهراً دیگر کسی آنرا ادامه نداد و به محاق رفت.
در گستره موسیقی صحنهای نیز دستاوردهایی از وی باقی مانده است. اپرای خسرو و شیرین بر اساس منظومه عاشقانه نظامی گنجوی نخستین آفریده او در این رشته از موسیقی است، که پیش از انقلاب یکی دو بار در تالار بزرگ رودکی به روی صحنه رفت.
دهلوی دومین شاهکار صحنهای خود را در سال ۱۳۵۴، بصورت بالهای با تکیه بر داستان بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی آفرید. اما از آن جا که پس از انقلاب، رقص و باله و صدای زن اساساً توسط حکومت ولایت فقیه ممنوع شده بود، دوستداران موسیقی دهلوی با تغییر نام باله به سوئیت بیژن و منیژه توانستند حداقل آن را بر روی دیسک ضبط کنند.
دهلوی نظر به علاقه وافری که به آموزش کودکان و نقش آنان در رشد و پیشرفت آینده بشری داشت بر آموزش موسیقی برای کودکان تاکید خاص میورزید. او با نامگذاری سال ۱۹۷۹ از سوی یونسکو بعنوان سال جهانی کودک از سال ۱۳۵۶ کار بر روی اپرای «مانا و مانی» را آغاز کرد و بعد از دو سال تلاش و کار مستمر توانست آنرا به پایان برساند. اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ این اثر به دلیل ممنوعیتهای ظالمانه و ارتجاعی در استفاده از صدای خواننده زن تا به حال به اجرا درنیامده! در بخشی از اپرا، یک دزد بره یک دختر کوچک را میرباید و دخترک که صاحب بره بوده در جستجوی بره خود به جنگل رفته و در آنجا از فرط غم و اندوه آواز میخواند. البته همان به که این کار عظیم هرگز اجازه انتشار و اجرا را در ایران خمینی زده نیافت! و تنها موسیقیِ سازی و بدون کلام آن در خرداد ۱۳۷۹ با تلاش برخی از شاگردانش با ارکستر فیلارمونیک اسلواکی در براتیسلاوا اجرا و ضبط شد.
استاد دهلوی بدلیل وضعیت ناهنجاری که بر او بعنوان یک موسیقیدان در رژیم هنرستیز ولایت فقیه اعمال شده بود در مصاحبهای به صراحت میگوید که بدلیل محدودیتها و شرایط اسفباری که در مورد موسیقی ایرانی بوجود آوردهاند دیگر اصلاً حال و حوصله و انگیزهای برای ساختن موسیقی ندارد. او در عوض تلاش کرد که آثار گذشته خود را به چاپ برساند. درسالهای گذشته دو کاست و دیسک از آفریدههای دهلوی به همت یارانش به بازار آمده که مورد استقبال چشمگیری واقع شده است. اولین کاست باله یا سوئیت بیژن و منیژه است و دومی گزیدهای از آثار ارکستری او که در بالا از آنها یاد کردیم. برخی دیگر از آثار چاپشده دهلوی شامل پارتیتور آهنگهای اوست که به شرح زیر میباشد:
دوئت سنتوردرسهگاه با اجرای زنده یادان فرامرز پایور و داریوش صفوت، شورآفرین در ابوعطا برای ارکستر، چهارنوازی مضرابی در آواز اصفهان، سوئیت بیژن و منیژه (بر اساس اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی) برای ارکستر زهی، و همچنین پارتیتور دیگری از همین اثر برای ارکستر سمفونیک (در۸ بخش) و سرباز برای آواز گروهی و ارکستر میشود..
«پیوند شعر و موسیقی آوازی» نیز عنوان کتاب بسیار سودمندی است که زنده یاد دهلوی چهل و چهار سال بر روی آن کار و تحقیق کرده است که بالاخره درسال ۱۳۷۹ اجازه انتشار یافت. دهلوی در این کتاب ارزشمند خود بر مقوله پیچیدهای تاکید میکند که به گفته او حتی عنوان آن با باورهای بعضی از موسیقیدانان ایران در تضاد است. دهلوی در این باره چنین می گوید:
«آنها که گمان میکنند شعر و کلام را به هر شکلی می توان برای موسیقی آوازی نوشت، غافلاند از این که پیوند شعر و موسیقی آوازی متکی بر اصولی است که ناشناخته مانده است.»
این کتاب پژوهشی ارزشمند دهلوی، دارای هفده گفتار و دو ضمیمه میباشد. او با طرح نمونههای گوناگون شعر و آواز و آهنگ، قوانین و اصول و جوانب این پیوند ظریف و علمی بین شعر و موسیقی را به دقّت مورد بررسی قرار میدهد و بهترین آموزههای و تجربیات خود را در این زمینه به خواننده کتاب خویش ارائه مینماید. در نوزدهمین دوره انتخاب «کتاب سال » در سال ۱۳۷۹ این کتاب، بعنوان برنده جایزه کتاب سال معرفی شد.
مرحوم دهلوی در سومین همایش چهرههای ماندگار به یمن تلاش شاگردان و دوستدارانش در سال ۱۳۸۲ به عنوان «چهره ماندگار» معرفی شد اما این گونه موفقیتها برای دهلوی که دهها سال از کار اصلی خود محروم گشته بود چندان هم شادی بخش نبود!.
ارکستر شماره یک اداره هنرهای زیبا به رهبری حسین دهلوی دهه ۱۳۴۰
حفظ ارزشهای سنتی در بستری از نوگرایی
حسین دهلوی از پیشگامان نوآوری چه در زمینه تئوری و چه در عمل و اجرا در موسیقی ملی ایران بوده است. دهلوی با تکیه بر دانش ژرف خود از شگردها و تکنیکهای موسیقی بینالمللی توانست تلفیق مناسب و زیبایی در پیوند موسیقی ایرانی ایجاد کند بدون اینکه محتوای سنتی را فدای مدرنیته غربی نماید. بلکه برعکس او برای جلوهگری بیشتر محتوای سنتی، تکینک موسیقی نویسی بینالمللی را برای هر چه زیباتر ارائه دادن موسیقی بکار میگیرد و در این رابطه موفقیتهای قابل توجهی کسب میکند.
وی در این باره میگوید: «ما نباید با تکرار بیش از حد موسیقی، به صورت خام، آن را به مرور کم رنگ و فرسوده سازیم. این تکرارها علاوه بر آن که چیزی تازهای به وجود نمیآورد، سبب دلزدگی جامعه از موسیقی سنتی نیز خواهد شد. البته باید از آن بخش از تکنیک بینالمللی استفاده کرد که سازگار با جوهر موسیقی ملی باشد».
دهلوی میافزاید: «باید آگاهانه عمل کرد و از ترکیبات خشن در چند صدائی کردن موسیقی ملی پرهیز داشت. نباید گذاشت محتوای موسیقی ملی زیر تاثیر کاربرد عوامل تکنیکی قرار گیرد. همان طور که در ادبیات هم کسی موافق نیست که لفظ بر معنا پیشی بگیرد.» به گفته دهلوی همین پیشیگرفتن و تفوق طلبی تکنیک بر محتوای موسیقی است که موجب آن گردیده که سنت گرایان با هرشکل چند صدائی شدن موسیقی ایران مخالفت و کینه ورزی خصمانه کنند.
درمورد برخی از استادان سنتی در مخالفت با به کارگیری الفبای بینالمللی در ثبت موسیقی سنتی، که چنین استدلال میکنند که خط موسیقی قادر به بیان همه ظرافتها و حالات اجرائی موسیقی نیست اینگونه پاسخ میدهد: «هیچ خطی در دنیا وجود ندارد که بتواند کلیه احساساتی را که ما از طریق بیان کلمات عرضه میکنیم، به دقت به کتابت در آورد... پس چرا از خط موسیقی چنین انتظاری را داریم؟ اگر ما شعر یا کلامی را با رعایت کلیه ویژگیهای بیانی از روی نوشتهای میخوانیم، این خط نیست که ما را به طرز بیان درست آن هدایت میکند، بلکه آگاهی و سابقه قبلی ما در تکلم آن زبان است که ما را به رعایت کوتاهی یا بلندی هجاها، تکیهها، تاکیدها و دیگر ویژگیهای کلمات ملزم می کند».
دهلوی می افزاید: «ما به سبب نبودن خط موسیقی از تصنیفات موسیقائی بزرگانی چون فارابی، ابن سینا، اُرموی، عبدالقادر مراغی و بسیار کسان دیگر بیخبر و محروم ماندهایم. آیا باید تاریخ بیثمر گذشته باز هم تکرار شود و از همین هم که داریم چیزی برای ارتباط هنری و تغذیه فکری آیندگان به جای نماند؟ همین ردیفهائی که امروز از بزرگان موسیقی سنتی به دست ما رسیده حاصل کوشش کسانی است که آنها را نت نگاری کردهاند».
دهلوی بر این باور است که «سنت هم مانند هر موجود زندهای، زاده میشود، زندگی میکند و در دراز مدت تغییر شکل میدهد و یا به مرور از بین میرود و جای خود را به سنت دیگری میسپارد. ما نباید برده سنت باشیم. آزادگی هم در محدوده رفع نیازهای جامعه، خود سنت با ارزشی است...».
دهلوی درباره وضعیت موسیقی در جامعه امروز ایران میگوید: «هرج و مرج غریبی است. اشخاص درست سر جای خود ننشستهاند. به تخصص اهمیت نمیدهند. فقط به تعهد فکر میکنند. کسی که میگوید صدای زن در موسیقی او را تحریک میکند بیمار است و باید به دکتر مراجعه کند.»
دهلوی غمگنانه درباره وضعیت دردناک موسیقی کنونی ایران آخوندزده چنین میگوید «یا باید مثل طالبان موسیقی را به طور کلی حذف کنند، یا به این بیمار بی کس و کار برسند».
خاطره ای از استاد
استاد دهلوی در سال ۱۳۵۴ برای مدتی در بخش موسیقی دانشگاه شیراز به تدریس اشتغال داشت و نیز کلاسهای موسیقی فرهنگ و هنر شیراز و ارکستراین دانشگاه را تحت آموزش خویش قرار داده بود. در این دوران نگارنده افتخار شاگردی ایشان را داشتم. در یکی از کلاسها که موضوع درس شناخت مایه اصفهان و تطابق آن با گام مینور غربی بود نگارنده با تار حین اجرای اصفهان اشاراتی به آهنگ معروف روسی والس چشمان سیاه در همین گام کردم. پس از پایان قطعه استاد ضمن تشویق با همان مهربانی اما با صلابت و متانت خاص خودش به من توضیح داد که منظور از نوآوری در موسیقی ایرانی باب دیگری است و اینگونه تلفیق والس با مایههای ایرانی که این روزها باب شده اصلاً صحیح نیست! اما میشود از آن فرمهای کلاسیک الهام گرفت و بر اساس آن ملودی یک قطعه دیگری را بسط و توسعه داد. این درس استاد پایهای اصولی در ذهن من در شناخت از مقوله نوآوری ایجاد کرد که همیشه نصبالعین درک و دریافتم از موسیقی بوده است. یاد و خاطره تابناکش همواره برایم گرامی است.
حسین دهلوی از پیشگامان نوآوری چه در زمینه تئوری و چه در عمل و اجرا در موسیقی ملی ایران بوده است. دهلوی با تکیه بر دانش ژرف خود از شگردها و تکنیکهای موسیقی بینالمللی توانست تلفیق مناسب و زیبایی در پیوند موسیقی ایرانی ایجاد کند بدون اینکه محتوای سنتی را فدای مدرنیته غربی نماید. بلکه برعکس او برای جلوهگری بیشتر محتوای سنتی، تکینک موسیقی نویسی بینالمللی را برای هر چه زیباتر ارائه دادن موسیقی بکار میگیرد و در این رابطه موفقیتهای قابل توجهی کسب میکند.
وی در این باره میگوید: «ما نباید با تکرار بیش از حد موسیقی، به صورت خام، آن را به مرور کم رنگ و فرسوده سازیم. این تکرارها علاوه بر آن که چیزی تازهای به وجود نمیآورد، سبب دلزدگی جامعه از موسیقی سنتی نیز خواهد شد. البته باید از آن بخش از تکنیک بینالمللی استفاده کرد که سازگار با جوهر موسیقی ملی باشد».
دهلوی میافزاید: «باید آگاهانه عمل کرد و از ترکیبات خشن در چند صدائی کردن موسیقی ملی پرهیز داشت. نباید گذاشت محتوای موسیقی ملی زیر تاثیر کاربرد عوامل تکنیکی قرار گیرد. همان طور که در ادبیات هم کسی موافق نیست که لفظ بر معنا پیشی بگیرد.» به گفته دهلوی همین پیشیگرفتن و تفوق طلبی تکنیک بر محتوای موسیقی است که موجب آن گردیده که سنت گرایان با هرشکل چند صدائی شدن موسیقی ایران مخالفت و کینه ورزی خصمانه کنند.
درمورد برخی از استادان سنتی در مخالفت با به کارگیری الفبای بینالمللی در ثبت موسیقی سنتی، که چنین استدلال میکنند که خط موسیقی قادر به بیان همه ظرافتها و حالات اجرائی موسیقی نیست اینگونه پاسخ میدهد: «هیچ خطی در دنیا وجود ندارد که بتواند کلیه احساساتی را که ما از طریق بیان کلمات عرضه میکنیم، به دقت به کتابت در آورد... پس چرا از خط موسیقی چنین انتظاری را داریم؟ اگر ما شعر یا کلامی را با رعایت کلیه ویژگیهای بیانی از روی نوشتهای میخوانیم، این خط نیست که ما را به طرز بیان درست آن هدایت میکند، بلکه آگاهی و سابقه قبلی ما در تکلم آن زبان است که ما را به رعایت کوتاهی یا بلندی هجاها، تکیهها، تاکیدها و دیگر ویژگیهای کلمات ملزم می کند».
دهلوی می افزاید: «ما به سبب نبودن خط موسیقی از تصنیفات موسیقائی بزرگانی چون فارابی، ابن سینا، اُرموی، عبدالقادر مراغی و بسیار کسان دیگر بیخبر و محروم ماندهایم. آیا باید تاریخ بیثمر گذشته باز هم تکرار شود و از همین هم که داریم چیزی برای ارتباط هنری و تغذیه فکری آیندگان به جای نماند؟ همین ردیفهائی که امروز از بزرگان موسیقی سنتی به دست ما رسیده حاصل کوشش کسانی است که آنها را نت نگاری کردهاند».
دهلوی بر این باور است که «سنت هم مانند هر موجود زندهای، زاده میشود، زندگی میکند و در دراز مدت تغییر شکل میدهد و یا به مرور از بین میرود و جای خود را به سنت دیگری میسپارد. ما نباید برده سنت باشیم. آزادگی هم در محدوده رفع نیازهای جامعه، خود سنت با ارزشی است...».
دهلوی درباره وضعیت موسیقی در جامعه امروز ایران میگوید: «هرج و مرج غریبی است. اشخاص درست سر جای خود ننشستهاند. به تخصص اهمیت نمیدهند. فقط به تعهد فکر میکنند. کسی که میگوید صدای زن در موسیقی او را تحریک میکند بیمار است و باید به دکتر مراجعه کند.»
دهلوی غمگنانه درباره وضعیت دردناک موسیقی کنونی ایران آخوندزده چنین میگوید «یا باید مثل طالبان موسیقی را به طور کلی حذف کنند، یا به این بیمار بی کس و کار برسند».
خاطره ای از استاد
استاد دهلوی در سال ۱۳۵۴ برای مدتی در بخش موسیقی دانشگاه شیراز به تدریس اشتغال داشت و نیز کلاسهای موسیقی فرهنگ و هنر شیراز و ارکستراین دانشگاه را تحت آموزش خویش قرار داده بود. در این دوران نگارنده افتخار شاگردی ایشان را داشتم. در یکی از کلاسها که موضوع درس شناخت مایه اصفهان و تطابق آن با گام مینور غربی بود نگارنده با تار حین اجرای اصفهان اشاراتی به آهنگ معروف روسی والس چشمان سیاه در همین گام کردم. پس از پایان قطعه استاد ضمن تشویق با همان مهربانی اما با صلابت و متانت خاص خودش به من توضیح داد که منظور از نوآوری در موسیقی ایرانی باب دیگری است و اینگونه تلفیق والس با مایههای ایرانی که این روزها باب شده اصلاً صحیح نیست! اما میشود از آن فرمهای کلاسیک الهام گرفت و بر اساس آن ملودی یک قطعه دیگری را بسط و توسعه داد. این درس استاد پایهای اصولی در ذهن من در شناخت از مقوله نوآوری ایجاد کرد که همیشه نصبالعین درک و دریافتم از موسیقی بوده است. یاد و خاطره تابناکش همواره برایم گرامی است.
فعالیت در زمینه موسیقی متن فیلم
دهلوی در زمینه موسیقی فیلم نیزبسیارعلاقمند و فعال بوده و ساخت و تهیه موسیقی چندین فیلم ایرانی را نیز بعهده داشته است. او برای چند فیلم مستند از از جمله یک آتش (چشماندازها)، موج و مرجان و خارا، و گنجینههای گوهر و همچنین برای فیلم هفده روز به اعدام اثر هوشنگ کاووسی موسیقی متن نوشتهاست. این کار در سال ۱۳۳۵ به روی اکران رفت .شاروان دکترهوشنگ کاووسی از جمله اولین سازندگان فیلم هنری در ایران بود که او را پدر نقد فیلم هم لقب دادهاند. وی پس از تحصیلات عالیه در فرانسه به ایران آمد ولی از همان ابتدای کار مورد بیمهری واقع شد و نتوانست در کار فیلمسازی موفقیتی کسب کند.
دهلوی علاوه بر ساختن موسیقی فیلم، برای انتخاب موسیقی برای فیلمهای مستند، نقش موثری را برعهده داشته و در تیتراژ فیلمها، از او به نام مستعار «فریبا» یاد می شدهاست...
دهلوی در زمینه موسیقی فیلم نیزبسیارعلاقمند و فعال بوده و ساخت و تهیه موسیقی چندین فیلم ایرانی را نیز بعهده داشته است. او برای چند فیلم مستند از از جمله یک آتش (چشماندازها)، موج و مرجان و خارا، و گنجینههای گوهر و همچنین برای فیلم هفده روز به اعدام اثر هوشنگ کاووسی موسیقی متن نوشتهاست. این کار در سال ۱۳۳۵ به روی اکران رفت .شاروان دکترهوشنگ کاووسی از جمله اولین سازندگان فیلم هنری در ایران بود که او را پدر نقد فیلم هم لقب دادهاند. وی پس از تحصیلات عالیه در فرانسه به ایران آمد ولی از همان ابتدای کار مورد بیمهری واقع شد و نتوانست در کار فیلمسازی موفقیتی کسب کند.
دهلوی علاوه بر ساختن موسیقی فیلم، برای انتخاب موسیقی برای فیلمهای مستند، نقش موثری را برعهده داشته و در تیتراژ فیلمها، از او به نام مستعار «فریبا» یاد می شدهاست...
دوران جانکاه بیماری
فرزند این هنرمند در نودمین زادروز او گفته بود که متأسفانه پدرش به دلیل بیماری فراموشی دیگر چیزی از گذشته را به یاد نمیآورد. این استاد آنقدر مورد بیمهری حکومت واقع شده بود که هیچگونه برنامه و بزرگداشتی حتی برای نودمین زادروزش در ایران سازماندهی نشد و تلاشهای فرزندش، که او نیز در خارج از ایران به فعالیت در زمینه آهنگسازی مشغول است برای اجرای دوباره بخشی از آثار پدرش به جایی نرسید! همسر استاد که خود نیز از استادان برجسته سنتور است چندی پیش عدم توجه مسئولان فرهنگی و هنری کشور را به وضعیت دردناک این استاد به باد انتقاد گرفته بود.
بعنوان حسن ختام خوبست به این نکته هم اشاره کنیم که راه استاد ما ابتر و بی دنباله نماند. بلکه اوج گرفته و هم اکنون در تارک موسیقی جهان میدرخشد. استاد دهلوی با همان سختگیریهای یک آموزگار بزرگ توانست شاگردان زیادی را در پهنه موسیقی تعلیم و تربیت کند. در اینجا لازمست به یکی از برجستهترین آنها اشاره کنیم که توانسته است با نبوغ و قدرت خلاقیت و ذوق سلیم خود،آموزههای استادش را به کمال برساند. این موسیقیدان آموزشهای موسیقی را از سن ده سالگی زیر نظر این معلم ارجمند آغاز کرد و تا آخرین مراحل آموزش موسیقی از دیگر هنرمندان بزرگ منجمله استاد کبیر موسیقی زنده یاد مرتضی حنّانه، جواد معروفی، دکتر مسعودیه، پروفسور توماس کریستین داوید و دیگر بزرگان بهرهها بجوید. او با خلق صدها اثر زیبا در قالب همان فرمهای موسیقی مطلوب نظر این استادان توانسته است نام آنها و آمال و آرزوهای دیرینهی آنان را برای ارتقای موسیقی ملی به کمال برساند. دهلوی قبل از عارضه بیماری فراموشی دردناکش در جایی گفته بود که در بین تمام شاگردانش دو نفر را بر همه مرجح میداند. با دومی ما را کاری نیست. زیرا متأسفانه مدتها درخدمت حکومت ولایت بود و هنرش را «به پای خوکان ریخت» ! اما اولی مورد نظر ما موسیقیدان مردمی و مبارزی است که دهها سال است هنر ممتازش را در خدمت مقاومت و مردم ایران و در جنگ علیه رژیم هنرکش بکار گرفته و با خلق بیشمار آثار انقلابی در صف مقدم مبارزه با رژیم قرار دارد . نگارنده این سطور بدون کمترین مداهنه بر خود لازم میداند که حقیقت را از زبان استاد دهلوی بیان کند. دهلوی وقتی اپرای «مثل جنگل، مثل مهتاب » او را با صدای بانو مرضیه شنیده بود از فرط وجد و سرور در خود نمیگنجیده و گفته است که «محمد شمس» بهترین دستاورد آموزش دیرینه اوست که موسیقی ایرانی را تا به این حد اعلای کیفیت در سطح جهانی اعتلا و آبرو بخشیده است. بهرهوری شمس از استادش علاوه برفن آهنگسازی در زمینه پیوند شعر و موسیقی نیز که یکی از پیچیدهترین بخشهای آهنگسازی بر روی شعرو ترانه در موسیقی ایران است در تمام آثارش بوضوح آشکار است. شمس همیشه خود را مرهون این استادان میداند و همیشه در تلاش بوده که خواسته دیرینه این بزرگان را تا سرحد امکان عملی کند. در اینجا باید از مقاومت ایران و حمایتهای بیدریغ خانم مریم رجوی هم یاد کرد که در این زمینه علیرغم تنگناهای مالی مقاومت، همیشه پیشقدم بوده و بالاترین امکانات ارکستری و فرهنگی موجود در اروپا را برای تحقق آمال این بزرگان در خدمت هنرمندان مقاومت قرار داده است و استاد شمس و زنده یادان استاد عماد رام و آندرانیک عزیز و دیگر هنرمندان توانستهاند در طی دههها آثار خویش را به سمع مردم ایران برسانند.
به نیابت از سوی هنرمندان مقاومت ایران فقدان این شخصیت ارزشمند موسیقی ایران که علاوه بر تمامی توانمندیها و آراستگیهای سرشار هنری در پهنههای مختلف موسیقی همواره دوستدار و غمخوار شفیق مردم و فرهنگ و هنر این سرزمین بوده را به خانواده استاد دهلوی و مردم هنرپرور ایران زمین صمیمانه تسلیت میگوییم. بدون تردید نام بلند حسین دهلوی در گلبانگ پرطنین نواها و نغمههای فردای آزادی ایران زمین طنین افکن خواهد بود. یادش و خاطرهی عطرآگین و دلانگیزش جاودانه باد!
حمیدرضا طاهرزاده