اشرف۳
مرداد پرحادثه از صد و اندی سال پیش تا امروز پر از رویدادهای بزرگی است که
هر کدام از آنها به نوعی پاشنهای شدند برای چرخش سیر تحولات سیاسی اجتماعی ایران.
تبریز هنوز که هنوز است نام انقلاب مشروطه کوهی از احساسات پرمعنا و متناقض را برای مردم ایران زنده و تداعی میکند. از خیانتها و خباثتهای دربار و وابستگان گرفته تا قیام و مقاومت قهرمانانهی تبریز و سردارانش به راهبری
ستارخان که بهرغم دشمنیها و بیتوجهیهای عمدی دو دیکتاتوری شاه و شیخ، نامشان بر
صفحه دل مردم ایران و بر تارک تاریخ ۱۲۰ساله اخیر
ایران میدرخشد.
۱۴مرداد ۱۳۸۵روزی بود که دربار قاجار در برابر خواستهی مردم ایران به زانو درآمد
و مشروطه به امضا رسید. اما این نقطهی چرخش، آغاز راه جدیدی بود که باز هم پر از خیانت
و دسیسه چینی گردید تا مردم و انقلابشان به هدف و خواستهی مطلوب نرسند.
درست سه سال پس از امضای مشروطه، در ۹مرداد ماه۱۲۸۸شیخی از تبار خمینی که با نقاب مشروعه سلطنتی و چماق «شرع» به
جان انقلاب و مشروطه افتاده بود توسط مردم محاکمه و به سزای اعمالش رسید. او شیخ
فضلالله نوری جد عقیدتی خمینی و آخوندهایی است که انقلاب بزرگ مردم ایران را به
سرقت بردند.
دو جبهه؛ دو پرچم و دو پرچمدار
مسعود رجوی در میتینگ بیاد ماندنی تبریز سردار شهید خلق موسی خیابانی را بهعنوان
کاندیدای مجاهدین معرفی کرد. وی با تجلیل از قهرمانان انقلاب مشروطه و یادآوری
انجمن غیبی تبریز و مقاومت سردار و سالار ملی ایران از آنان با عنوان ریشه و پایههای
تاریخی سازمان مجاهدین یاد کرد.
و دیدیم اگر پرچم شیخ فضلالله به شاگرد مکتبش کاشانی و بعد هم به خمینی و
خامنهای سپرده شده، در سوی مقابل اما پرچم ستارخان از طریق مصدق و فاطمی به حنیف
کبیر و مجاهدین رسید. پس از شهادت حنیف بنیانگذار، مسعود رجوی این مسئولیت بزرگ را
بردوش گرفت و سازمان و مقاومت را به همراه مریم رجوی و انقلاب رهایی بخشش در میان
همهی تحولات چهار دهه پس از سرقت انقلاب توسط خمینی، به نقطهی شکوهمند امروزی رساند
خمینی بهرغم اینکه سالها پس از فوت دکتر مصدق بر مسند قدرت تکیه زد، اما
نتوانست در پیروی از کاشانی دشمنیاش با مصدق را پنهان کند و حتی نسبت به برگزاری
مراسم یادبود او در ۱۴اسفند ۵۸با عصبانیت عربده کشید که «برای هر استخوانی میتینگ راه
انداختن»...درست نیست.
او نام مصدق را هم که مردم به احترام پیشوای فقیدشان بر خیابان پهلوی
گذاشتند، تحمل نکرد و آنرا به ولی عصر تغییر داد. حتی فراتر رفت و تلویحا از
کودتای ننگین ۲۸مرداد ۳۲با عنوان «سیلی خوردن مصدق» ابراز مسرت کرد. سلف خمینی ملعون هم
به همان خط میرود و با گذشت بیش از پنجاه سال، باز هم از برگزاری مراسم یادبود در
احمدآباد هراس دارد.
از سوی دیگر حکومت آخوندی با دهن کجی به تمام مردمی که تاریخ مشروطه و
خیانتهایش را هنوز بیاد دارند، نام شیخ فضلالله خائن به مشروطه را بر بزرگراهی در
تهران نهاد تا بهرغم تأیید ظاهری و تصنعی انقلاب مشروطه، درونمایه فکری و کینهٔ تاریخی خود
را نسبت به انقلاب مشروطه اینچنین به نمایش بگذارد.
گام آخر؛ و پرچمی که همچنان برپاست
امروز وضعیت سیاسی اجتماعی ایران حاکی از این است که باز در آستانهی یک تحول
سرنوشتساز و تاریخی هستیم. چه بسا که این، نقطهی تعیینتکلیف پایانی این نبرد صدو
بیست ساله برای آرمان آزادی مردم ایران باشد و بزرگتر از همهی گامهای قبلی.
در این نقطه با یک نگاه به صحنه میتوان جایگاه هر جبهه را درک کرد.
از یکسو رژیم پابهگور ولایتفقیه است که در چنبرهی تحریمها گرفتار آمده و
به بیانهای مختلف مجاهدین را دشمن اصلی و عامل همهی گرفتاریهایش معرفی میکند.
علی ربیعی جلاد سابق اطلاعات و سخنگوی فعلی دولت که تا دیروز منکر حضور
فیزیکی مجاهدین بود، با اعتراف به شرایط سرنگونی گفت «ما امروز در شرایط مرصاد
هستیم... هنوز در تنگه قرار داریم» و روز ۱۳مرداد با
آه و ناله از نفوذ مجاهدین در آمریکا گفت: «حضور ضد انقلاب توی کاخ سفید زیاد شده
من کاملاً احساس دارم میکنم که روی ادبیاتی که کاخ سفید داره حرف میزند خیلی به
ادبیات سیمای این گروهکها نزدیک شده»
همچنین آخوند پورمحمدی، از مجریان قتلعام ۶۷با صراحتی کمسابقه اعتراف کرد که «نظام اسلامی» تنها یک دشمن
واقعی دارد و « هیچ تخریبی در این ۴۰سال اتفاق
نیفتاده مگر آن که پای اصلی آن منافقین بوده است».
سایر مقامات و آخوندها هم به بیان خود معترفند که مردم آنها را «به دریا»
خواهند ریخت و تر و خشک و اصلاحطلب و اصولگرا برای مردم فرقی ندارد
از آن سو در جبهه مقابل مجاهدین و مقاومت مردم ایران بهخصوص پس از برگزاری
شکوهمند گردهمایی سالانه مقاومت و رونمایی از اشرف۳و با کانونهای شورشی در داخل میهن در اوج شکوفایی و اعتلا روی
به پیش دارند. به بیان دوست و دشمن شورای ملی مقاومت ایران، جدیترین و دیرپاترین
ساختار ضد نظام آخوندی است و سازمان مجاهدین در محور آن. بنابراین ناگفته پیداست
که پرچمی که ستار و باقر در حماسهی مقاومت تبریز برافراشتند، امروز همچنان برپاست.
پرچم و پرچمداری که چنان وحشتی در سراپای نظام ولایتفقیه انداخته که در هیچ منبر و
محفلی نمیتوانند ترس و واهمهی خود را پنهان کنند و به ناگزیر، علناً و با زبان
گویا و بلند کانون ترسشان را بیان میکنند