گسترش فقر در حاکمیت ننگین آخوندها
عبور خط فقر از مرز ۱۰میلیون تومان، آن هم در حالی که حتی در بودجهٔ ریاضتی آخوند جلاد ابراهیم رئیسی برای سال۱۴۰۱ بودجهٔ نهادهای حکومتی به رشد دائمی خود ادامه داده، یک پیام مشخص دارد.
وقتی رژیم ولایت فقیه آب و خاک و نفت و گاز و حتی دریاها و چاه نفت و سرمایههای مردم ایران را برای جاهطلبی اتمی و برنامههای کشتار جمعی موشکی و حمایت از گروههای تروریستی خارجی دستساز خودش حراج میکند، تنها و تنها به یک نتیجهٔ منطقی خواهیم رسید؛ خامنهای نان شب را از گلوی مردم ایران بریده است تا به قیمت رنج و مرگ و بیماری مردم ایران پایههای حکومت ننگین خود را تقویت کند.
اما این تاکتیک گذرا، بهخصوص وقتی در جبههٔ مردم و مقاومت ایران با فعالیتهای بیدریغ و شبانهروزی مجاهدین و مقاومت ایران روبهرو میشود، چنان به گل مینشیند که به ضد خودش عمل شده و تبدیل به «تله» برای نظام آخوندی میگردد!
روباه ولایت سرمایههای کلان مردم را از سر سفرهها دزدید و در بازار سیاه بهدنبال تولید بمب اتمیرفت؛ اما اکنون سالهاست که دم این روباه (به اعتراف سران نظام) توسط مجاهدین در تلهٔ آژانس بینالمللی اتمی و شورای امنیت ملل متحد به دام افتاده است. البته خامنهای به این نتیجه رسید که نان و جیب «مردم» را قربانی نیات شوم خود کند.
در دیگر زمینهها هم کمابیش وضع به همین منوال است. حمایتها و خاصهخرجیهای خامنهای توسط تروریست سوگلی محبوباش، قاسم سلیمانی، از گروههای تروریستی دستسازش در عراق و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین، نه از جیب نظام، بلکه از گلوی مردم ایران هزینه شد، اما اکنون در گفتگوهای «برجام جدید» سخن از وارد شدن این اقدامات رژیم و محدود ساختن بازیهای تروریستی آخوندهای جنایتکار شده است.
از سوی دیگر تلاش همه جانبه و پر سر و صدای پاسداران جهل و جنایت برای تولید موشکهای کشتار جمعی که آن را هم بهعنوان «برگ قدرت» در بازیهای سیاسی میدانستند، اکنون تبدیل به یک «مشکل» برای نظام شده و باز کشورهای غربی خواهان رفع این تهدیدها هستند. باز ناگفته پیداست که هزینههای کلان تولید و خرید تکنولوژیهای اینگونه موشکها از چین و کره شمالی و روسیه، نه از سرمایههای خامنهای، بلکه از جیب مردم یا سرمایههای ملی مردم ایران تأمین شده است.
این روزها تمامی آن اقدامات که بهعنوان «بیمه نامه» و ضامن بقای حکومت ننگین ولایت فقیه در پیش گرفته شده بود، در سیر قهقرایی خودش به «تهدید» های جدی و گریز ناپذیر برای نظام تبدیل شده است. امروز یک نیمه از نظام، هراسان از مواجهههای بینالمللی با این حکومت پوسیده است و نیمهٔ دیگر آنکه البته اصلی ماجراست، از خشم مردم و جامعهٔ در آستانهٔ انفجار ایران لرزان است. هر روز چندین و چند هشدار و تذکر و آژیرهای سرخ و بنفش در سایتها و روزنامهها و رسانههای حکومتی، از سوی مزدوران همین نظام منتشر میگردد که از تداوم روند فعلی ابراز نگرانی میکنند. اما واقعیت این است که خامنهای نه میخواهد و نه توانی برای بازگشت از مسیر پرشیب خود به سوی پرتگاه دارد.
روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح در شمارهٔ چهارشنبه ۱دی ۱۴۰۰ خود با اشارهٔ گذرا به مشکلات معیشتی مردم، به تقلید از دیکتاتور سرنگون شدهٔ پیشین، هراس خود را از شورش و انقلاب مردم چنین بیان کرده است: «صدای مردم را بشنوید!»
این مقاله با لگدی به باند خامنهای و جلاد ۶۷، معیشت مردم را به مذاکرات گره خورده دانست و رئیسی را در همان مسیری معرفی کرد که پیشتر پاسدار محمود احمدینژاد رفته و به بنبست خورده بود.
از سوی دیگر رئیسی نیز در نشست تنظیم بازار نشان داد که از این هراس و لرزش از وضعیت اجتماعی ناآگاه نیست! وی در بخشی از سخنان خود گفت: «آرامش مردم در گرو آرامش بازار است». اما پرسش این است که تا وقتی خامنهای قصدی برای دست کشیدن از سودای تولید بمب اتم و تداوم دخالتهای تروریستی از طریق گروههای مزدور منطقهیی خودش ندارد و برنامههای کشتار جمعی موشکی و پهپادهای انفجاری پاسداران را گسترش میدهد، آیا توان «آرامش» دادن به بازار و پایان دادن به تورم و گرانی دارد؟
آیا نظامی که خود عامل اصلی گرانی و تورم است و از اموال و سرمایههای ملی برای منافع و مطامع ارتجاعی سرکوب و تروریسم سود میبرد، هرگز میتواند دست از این «نان دانی» خود بکشد یا در نهایت مردم هستند که به شکل مناسب با او و مزدورانش تسویهحساب خواهند کرد؟!