پازلی دیگر از نیمه تاریک و پنهان مصداقی – علیرضا خالوکاکایی

۱تیر۱۴۰۰


«امروز حتی از این که بگویم روزی با او و امثال او هم سلول و هم‌بند بوده‌ام احساس شرمساری و خجالت می‌کنم.

در جلد یک خاطرات زندانم از او و مقاومتش به نیکی یاد‌کرده‌ام. پشیمان نیستم که در مورد او حقیقت را گفتم. اگر هزار زشتی و رذالت دیگر هم به دستور رجوی در حق من بکند، امکان ندارد مقاومت او در زندان را زیر سؤال ببرم و در مورد گذشته‌ی او لب به دروغ بیالایم.»

***

آنچه خواندید برشی از یادداشت دو قسمتی ایرج مصداقی در مورد مجاهد خلق، «علی سرابی» است. این یادداشت بعد از آن نگاشته شده که پرده‌هایی دیگر بالا رفته و مشخص گردیده است که به انفرادی افتادن مصداقی، یک داستان‌سرایی بیش نبوده و او طی غیبت  ۸ ماهه‌اش از سلول ۴ سالن ۱۹ زندان گوهردشت در حال خدمت به لاجوردی در شعبه ۷ اوین، برای نوشتن کتاب «کارنامه‌ سیاه» (۱) جهت خوراک‌سازی در جنگ روانی علیه زندانیان سیاسی بوده است. این خودفروشی در سال۶۲ رخ داده و آقای فریدون ژورک نیز به تفصیل به آن پرداخته است.    

خط زرد کینه خمینی‌گونه از مجاهدین

در کالبد‌شکافی پاراگرافی که مصداقی در مورد علی سرابی نوشته، به دو موضوع برمی‌خوریم:

۱ـ اعتراف مصداقی به این واقعیت که علی سرابی از زندانیان سیاسی مقاوم بوده است. 

۲ـ مصداقی از اینکه روزی با علی سرابی هم‌سلول بوده، احساس شرمساری می‌کند.

جان مطلب در جمله کوتاه دوم نهفته است؛  بیزاری جستن مصداقی از یک زندانی مقاوم که پس از زندان نیز مبارزه خود را در سازمان رزم مقاومت ادامه داده و اینک نیز در اشرف۳ حضور دارد. سوال این است چه کسی جز جلادان، بازجویان، شکنجه‌گران، مأموران، تفنگ‌به‌دستان، نفوذیها و کارچاق‌کن‌های این ر‌ژیم از یک مجاهد خلق و رزمنده آزادی نفرت دارد؟ این نفرت در خدمت استبداد دینی است یا در راستای نفی آن؟

این خط زردی است که در اغلب نوشته‌ها و گفتارهای این مزدور نفوذی خود را نشان می‌دهد. او اگر مأمور این رژیم نبود، حتی اگر با مجاهدین اختلاف مشرب یا کینه شخصی داشت، این‌گونه مرزبندی بین جبهه خلق با ضدخلق را مخدوش نمی‌کرد.

درنگی موشکافانه و واقع‌گرا

با رمز‌گشایی از کاراکتر و کارکردها و گفته‌ها و نوشته‌های پارادوکسیکال ایرج مصداقی، این مأمور چندوجهی، می‌توان به مأموریت او پی برد. گزارش کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت تحت عنوان «دادگاه یک دژخیم و مأموریت یک مزدور نفوذی برای مصادره جنبش دادخواهی به سود جلادان علیه جایگزین دموکراتیک» به تفصیل به تناقض‌های موجود در کتاب او پرداخته است، من بخشی از نوشته‌هایش را بازنگری و برجسته می‌کنم که به مأموریت‌های گشت او با نیروهای ضربت دادستانی برای شکار نیروهای انقلابی اختصاص دارد.

مصداقی وقتی کتاب «نه زیستن، نه مرگ» را می‌نوشت احتمال داده بود کسانی در آینده پیدا شوند و آن را حلاجی کنند؛ ولی تحقق آن را در آینده‌های دور تصور می‌کرد؛ زمانی که همه ما رخ در نقاب خاک کشیده‌ایم و دیگر کسی نخواهد بود تا علیه او شهادت دهد.

بگذارید از روی نوشته‌های خودش بخوانیم:‌

«... بر این باورم که در میان آیندگان، پژوهشگرانی نکته‌بین‌تر و با دقت‌تر از گذشتگان خود پیدا خواهند شد که هر سندی را با دیده شک علمی مورد مطالعه قرار دهند تا دید واقع‌گرایانه، علمی و نسبی‌گرا را، رفته رفته جانشین بینش سراپا ناپرسش‌گر و مطلق‌گرای نسل‌های پیشین کنند...» (نه زیستن نه مرگ. ج ۱. ص۱۲)

حال، من می‌خواهم شک علمی و دید واقع‌گرایانه و نسبی‌گرا را جانشین بینش سراپا ناپرسش‌گر مصداقی کنم. شک را از اینجا آغاز می‌کنم؛ از کتاب خاطراتش که او با دستمایه‌ کردن آن، باد به آستین خود می‌اندازد و سابقه زندانی سیاسی بودن برای خود می‌تراشد.

پریدن از روی پروسه‌ بازجویی با پلک بسته!‌

یکی از مهمترین بخش‌های خاطره‌نگاریهای زندان، به‌طور معمول به حوادث و تب و تاب‌های دوران بازجویی اختصاص دارد. مواجهه زندانی با بازجو و آنچه بازجو با توسل به تهدید، شکنجه یا تطمیع در صدد به دست آوردن آن است، جانمایه یک کتاب خاطره را تشکیل می‌دهد؛ ولی مصداقی در این زمینه چیزی ننوشته است. او فقط با این جمله کلی « بازجویان می‌خواستند ترور فلان پیش‌نماز مسجد را به گردنم بیندازند.»، سر و ته این قسمت مهم را به هم آورده. معلوم نمی‌شود که بازجویی او به چه فرجامی رسیده است.

او هم‌چنین در شرح دوران بازجویی خود، نکات مختلفی را به صورت متداخل و به‌موازات هم آورده است که ربطی  به پرونده وی ندارد. حتی برای کسانی که پایشان به زندان باز نشده، اولین سوالی که به ذهن می‌زند این است که این فرد برای چه دستگیر شده و بازجویان از وی چه اطلاعاتی می‌خواسته‌اند؟ آیا در مقابل بازجویان برای حفظ اطلاعات خود مقاومت کرده و شکنجه شده است؟ آیا بازجو توانسته‌ است مقاومت او را درهم‌ شکسته و اطلاعاتی به‌دست آورد؟ آیا فرد دستگیر شده از طریق افراد دیگری لو رفته و هم‌پرونده‌ای‌های زندانی، اطلاعاتش را به بازجو داده‌اند یا خودش توانسته با مقاومتش مانع از دستگیری هم‌تیم‌ها و دیگران شود. این سنخ سوال‌ها در اینجا متوقف نمی‌شود. سوال‌های بیشتری وجود دارد اما وقتی آنچه را که به جای بازجویی نوشته مورد مداقه قرار می‌دهیم، ملاحظه می‌کنیم که  نه تنها تصویر روشنی ارائه نداده،‌ بلکه خرمردرندانه سعی کرده این بخش از زندانش را با حاشیه‌رویهای مختلف بپوشاند.

فرق یک خائن با یک زندانی مقاوم

دوران بازجویی پرمخاطره‌ترین دوران یک زندانی در زندانهای شیخ است. زندانی در معرض فشارهای مگاتنی قرار دارد. تصور لو رفتن اطلاعات هم‌رزمانش خردکننده‌تر از تحمل شکنجه است؛ از این رو او از هر فرصتی استفاده می‌کند تا اطلاعاتش به چنگ جلادان نیفتد. حتی ممکن است اقدام به خودکشی نماید.

در این زمینه، بخشی از خاطرات یکی از زندانیان مقاوم را  با هم می‌خوانیم:

«با مراحلی که ازشب قبل [در شکنجه‌گاه حین بازجویی] طی کرده بودم، یک مرتبه یادم آمد که سیانوری را دردور کمر شلوارم جاسازی کرده‌ام. برق امیدی در دلم زنده شد. این امکانی بود که می‌شد با آن ازدست مزدوران و این وضعیت خلاص شد. به بازجو گفتم از زمان بازداشت تا این لحظه به توالت نرفته‌ام. گفت: ببریدش! یک مأمور زیر بغلم را گرفت، به سمت راهرو رفتیم. در را بازکردم بلافاصله برگشتم و آن را بستم. گفت: چرانمی روی؟ گفتم یک نفر داخل است. در را بازکرد وگفت: خالی است. شک کردم وقتی وارد شدم دیدم جلویم یک آینه است.کسی که فکر می‌کردم، نفر دیگری است، خودم بودم. این‌بار که خودم را دیدم، لحظه اول کمی وحشت کردم. چشم چپم در اثر کابل، متورم وسیاه شده بود. لب و دهانم خونی بود وصورتم ورم کرده و وموهایم ژولیده. به‌طور کامل قیافه‌ام تغییر کرده بود.  تلاش کردم سیانور را خارج کنم. اما متاسفانه چسبی که برای فاسد نشدن سیانور، دور آن پیچیده بودم، باز نشد. با این‌حال قرص را دردهانم گذاشتم تا بشکنم. فکم توان نداشت. آن را قورت دادم تا در موقعیت دیگر استفاده کنم. در این هنگام مأمور شکنجه‌گر با تغییر گفت: زود باش چکار می‌کنی؟… خون استفراغ کردم و مرا دوباره به اتاق بازجویی آوردند» [برگرفته از خاطرات سیدرحیم موسوی. با کمی تلخیص]

تصویری که ایرج مصداقی از دوران بازجویی خود به‌دست می‌دهد، تصویر آدم علافی است که گویی برای گشت‌وگذار‌ به اوین رفته و «خرم و خندان و قدح باده به دست»! در یک آینه مینایی به تماشای پیرامون خود نشسته است. دقیق‌تر بگوییم در کتابش پی‌در‌پی از خود در صحنه‌های فجیع زندان سلفی گرفته است. او را در حال تماشای فیلسوفانه تازیانه‌خوردن، رنج‌کشیدن و جان دادن دیگران می‌بینیم ولی… گویا آن تعزیری که محمدی گیلانی می‌گفت «باید پوست را بدرد و از گوشت عبور کند و استخوان را در هم بشکند»، شامل حال او نشده است. گاه که به‌تصادف و برای خالی نبودن عریضه سقلمه‌ای از یک پاسدار نثار پهلوی خود می‌کند یا در مورد درد یک شلاق بر‌کف پایش به‌سخن‌سرایی می‌نشیند، سپس زود آن را جمع و جور می‌کند؛ زیرا چنته‌اش در این زمینه خالی است. برایش تئوریزه شده است که «با فریب دادن بازجو و شکنجه‌گر است که می‌توان از شکنجه خلاصی یافت و گرنه به‌ندرت و به سختی می‌توان در برابر آن دوام آورد»! (نه زیستن نه مرگ. ج۱. ص۴۸) 

تئوریزه کردن خیانت

اگر چه مصداقی چیزی از بازجویی‌اش نمی‌گوید و این پرانتز را خالی می‌گذارد ولی فلسفه‌‌بافی‌های او برای توجیه درهم‌شکستن در زیر شکنجه و به ورطه خیانت افتادن به‌اندازه کافی گویاست. دقت کنید: 

«از نظر من شکنجه واقعیتی‌ست که گاه انسان را چنان در هم می‌شکند که مجبور می‌شود برخلاف میلش عمل کند و سخن بگوید.» (نه زیستن نه مرگ. ج۱. ص. ۵۰)

«اعتراف در نظر بسیاری از کسانی که شکنجه را تجربه نکرده‌اند، و حتی گاه در ضمیر کسانی که ظرفیت روحی و جسمی افراد را در نظر نمی‌گیرند، خیانت تلقی می‌شود. هر چند چه بسا فرد شکنجه‌شده قدرت انتخاب نداشته باشد اما بروز این واقعیت، گاه به منزله آوارشدن دنیا و ریختن آن بر سر قربانی و ارزش‌هایی که به آن معتقد است، چهره می‌نماید و زندانی را در درد و رنجی عمیق، چون غریقی تنها و بی‌یاور غوطه‌ور می‌کند. این‌جاست که روان او تسلیم قدرت بازجو می‌شود. چرا که بازجو بر درد و رنج او سوار می‌شود. شکستن فرد از همین نقطه آغاز می‌شود. افراد کمی نبوده‌اند که بعد از مقاومت‌هایی حماسی به سرعت به دامان رژیم و همکاری گسترده با دستگاه جنایت و کشتار افتاده‌اند.» (همان منبع. ص ۵۲)

معلوم نیست در بازجویی او چه گذشته است ولی با این تئوری‌بافی‌ها خواننده مطلب، چنین استنباط می‌کند که وی در دوران بازجویی‌هایش، به دادستانی اوین قول همکاری داده و در دستگیری دیگر هواداران مجاهدین همکاری کرده است.

همکاری ایرج مصداقی با بازجویان

به غیر از همکاری‌هایی که در حین بازجویی و دادن اطلاعات دیگران مطرح است، مصداقی در جلد یک کتابش تصریح می‌کند که بعد از حدود ده روز از زمان دستگیریش، به بند۲ عمومی اتاق ۲ از مجموعه ۳۲۵ اوین منتقل شده است. (همان. ج۱. ص۶۶)

در همین‌ جا باید درنگ کرد و پرسید: در دوران بازجویی او چه گذشته و تن به چه خیانت‌ها و رذالت‌هایی داده است که دو روز بعد از انتقال به بند، او را برای مأموریت گشت و شکار دستگیرناشده‌ها فرستاده‌اند.  

او در صفحه ۷۰ آورده است:

«دو روز ﺑﻌﺪ ﻣﺮا ﺑﺮاﯼ ﺑﺎزﺟﻮﻳﯽ ﺻﺪا زدﻧﺪ… ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪم ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاهند از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻦ، ﺣﺴﻴﻦ ﺟﻬﺎﻧﮕﻴﺮﯼ را دﺳﺘﮕﻴﺮﮐﻨﻨﺪ… ﻣﺮا ﺑﻪ همراﻩ ﮔﺮوﻩ ﺿﺮﺑﺖ اوﻳﻦ، راهی ﺧﺎﻧﻪﯼ ﺣﺴﻴﻦ و ﭼﻨﺪ ﺁدرس دﻳﮕﺮ ﮐﺮدﻧﺪ.»

مصداقی در توضیح این مأموریت گفته است که وی، مأموران را به چندین آدرس، از جمله، دکه امیر، خانه حسین جهانگیری و خانه سهراب برده است.

مأموریت دوم که ایرج مصداقی به همراه مأموران به بیرون از زندان رفته است، در بعد‌از‌ظهر همان روز دوازدهم بوده. در این مأموریت نیز، با همکاری مصداقی چند تن از هواداران مجاهدین شناسایی و دستگیر شده‌اند. او مأموران گروه ضربت دادستانی را به آدرس‌هایی برده که محل‌های سکونت افرادی است به نامهای حجت، منصور، خانه پدرزن حجت و نیز مرکز دامپزشکی تهران و هر محلی که ممکن بوده مسئولش به آنجاها رفت و آمد داشته باشد. چنانچه در صفحه ۷۲ آمده:

« “م- گ” ﺁدرس ﻣﺤﻞهاﻳﯽ را ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮد ﺣﺠﺖ و ﻣﻨﺼﻮر ﺑﻪ ﺁنﺟﺎ رﻓﺖ و ﺁﻣﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪﯼ داد. از ﺧﺎﻧﻪﯼ ﭘﺪر زن ﺣﺠﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻣﺮﮐﺰ داﻣﭙﺰﺷﮑﯽ ﺗﻬﺮان و… هر ﺟﺎ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮد ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ “م-ح” رﻓﺖو ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺪ. ﻗﺮار ﺷﺪ “م- گ” همراﻩ ﮔﺮوﻩ ﺿﺮﺑﺖ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺷﮑﺎر ﺁﻧﺎن ﺑﺮود. وﻗﺘﯽ ﮔﺮوﻩ ﺿﺮﺑﺖ ﺁﻣﺎدﻩ ﺣﺮﮐﺖ ﺷﺪ، ﻗﺮﻋﻪﯼ ﻓﺎل ﺑﻪ ﻧﺎم ﻣﻦ اﻓﺘﺎد و ﻣﺤﻤﺪﯼ دﺳﺘﻮر داد ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ همراﻩ ﺁﻧﺎن ﺑﺮوم.»

او این‌چنین وانمود می‌کند که فردی بنام «م-گ» آن آدرس‌ها را به بازجو محمدی داده است. قرار هم بوده که خود «م-گ» برای دستگیری آنها به مأموریت برود، اما در لحظات آخر تصمیم بازجو عوض شده و مصداقی را به‌ جای او فرستاده‌اند.

با خواندن چنین مطلبی، این‌طور می‌توان برداشت کرد که مصداقی در آن زمان یکی از همکاران ثابت بازجویان بوده است. به طوری که وقتی برای یکی از آنان کاری پیش آمده او را به‌جای وی به مأموریت فرستاده‌اند. هرچند که گفته است برای اولین بار بوده که «م ـ گ» را در شعبه بازجویی دیده. آدرس‌ها را نیز او به بازجو داده است؛ اما مصداقی نمی‌گوید که خود او در این میان چه نقشی داشته که برای دستگیری آن افراد فرستاده می‌شود.

فرق به گشت رفتن ایرج مصداقی با دیگر زندانیان

شایان توجه اینکه مصداقی را نه از اتاق شکنجه بلکه از بند برای گشت فرستاده‌اند؛ معنایش این است که او از قبل قول همکاری داده؛ حال آن که زندانیان مقاوم اگر هم از زیر بازجویی به‌گشت رفته‌اند، برای سوزاندن یک قرار و دادن علامت خطر به طرف‌ قرارهای خود یا خام کردن شکنجه‌گران و خرید زمان و فرصتی برای فرار بوده است. مصداقی طوری از رفتن به گشت صحبت می‌کند که انگار به پیک نیک رفته است. همکاری کامل او با دژخیمان نیازی به توضیح ندارد.

در خاطرات سید رحیم موسوی به این موضوع برمی‌خوریم که او برای دادن علامت خطر به هم‌رزمان خود و برای پیشگیری از دستگیری بیشتر می‌پذیرد که به گشت برود. او را در حالی آماده به گشت رفتن می‌کنند که سر و وضعش ژولیده بوده و پایش در اثر ضربات متمادی کابل متورم شده بوده و داخل کفش نمی‌رفته است. زیر بغل وی را گرفته و لنگان لنگان به داخل ماشین می‌برند؛ با‌ این حال او از نخستین فرصتی که به‌دست می‌آورد استفاده می‌کند و چهار دست و پا از چنگ مأموران گروه ضربت دادستانی می‌گریزد و سپس با همان پای برهنه و شکنجه‌شده قاطی عابران خیابان می‌شود و سپس با کمک یک موتورسوار از آن محل دور می‌شود و به این ترتیب یک حماسه را رقم می‌زند.

در نوشته علی سرابی «مصداقی بر رذالت» نیز شاهد این رویکرد تهاجمی در نبرد مرگ و زندگی از سوی یک زندانی سیاسی مقاوم هستیم. او نیز امکان به گشت رفتن را به فرصتی برای فرار تبدیل می‌کند.

«قبول کردم که  به بهانه لودادن قرار مسئولم در خیابان کریم‌خان، پاسداران را به محل قرار برده و ضمن تردد به هر ترتیبی که ممکن است از چنگ‌شان بگریزم. بعدازظهر ۵ مهر همراه اکیپ گروه ضربت دادستانی راهی محل قرار ساختگی در نزدیکی پل کریم‌خان شدیم.. همراه تعداد زیادی از پاسداران که در چند خودرو به محل آمده بودند پیاده شدیم. حدود ۵۰متر همراه پاسداران به سمت پل عابر پیاده رفتیم. در لحظه‌ای که متوجه شدم پاسداران چند متر با من فاصله پیدا کرده و موقعیت مناسب است، اقدام به فرار کردم. به‌علت ضربات کابل و شکنجه، پاهایم زخمی و به‌شدت متورم شده و درد داشتم .ولی با تمام قدرت به سمت دیگر خیابان دویدم. هنوز چند ده متر دور نشده بودم که متوجه شدم از سمت دیگر خیابان هم پاسداران به سمت من می‌آیند و کل منطقه در محاصره  است. هیچ راهی نداشتم. یا باید تسلیم می‌شدم و یا با وسیله‌ای خودم را خلاص می‌کردم. دیدم پل عابر پیاده نزدیک و حدفاصل من و پاسداران است. با تمام قوا خودم را به بالای پل رساندم. روی پل متوجه شدم که  از سمت دیگر هم پاسداران به طرف من می‌دوند. تصمیم گرفتم بی‌درنگ از بالای پل خودم را با سر به وسط خیابان پرتاب کنم تا فقط جسدم به دستشان برسد. با یک  خیز از بالای نرده‌های اطراف پل به سمت کف خیابان پریدم. از این نقطه دیگر نمی‌دانم چه گذشت ؟ تا اینکه چند روز بعد در شعبه ۷بازجویی اوین به هوش آمدم و دوباره شکنجه و…»

***

از این شگفتی‌های افتخارآفرین در تاریخچه مقاومت فراوان می‌توان یافت؛ اما مصداقی را چه می‌شود و چه شده است که در خفت و ذلت کامل تسلیم بازجویانش می‌شود؟

استمرار مأموریت در گشت‌های شکار همراه با دادستانی

ایرج مصداقی در مورد «م ـ گ» در صفحه ۷۰ نوشته است که وی پس از بریدن و شروع همکاری‌هایش با بازجویان، همکاری‌های تنگاتنگی را با دادستانی اوین داشته به‌نحوی که سعی داشت هرکس را که می‌شناخت به اوین بیاورد.

«اوﻟﻴﻦ ﺑﺎرﯼ ﺑﻮد ﮐﻪ او را ﻣﯽدﻳﺪم. ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﻟﺒﺎن داﺷﺖ و ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺗﻼش ﻣﻦ اﻳﻦ اﺳﺖ ﺗﻤﺎم اﻓﺮادﯼ را ﮐﻪ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻢ ﺑﻪ اﻳﻦﺟﺎ ﺑﻴﺎورم ﺗﺎ ﻣﺒﺎدا دﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻠﻴﺎت‌هایﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﺰﻧﻨﺪ و ﺑﺮاﯼ همیشه “راﻩ ﻧﺠﺎت” را ﺑﻪ روﯼ ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ.»

مصداقی در صفحه ۷۸ نیز تاکید کرده است که «م-گ» حدود ۵۰ روز زودتر از او دستگیر شده و تا این زمان نیز مشغول همکاری با دادستانی بوده است. سوال این است که چرا این فرد در طول ۵۰ روز گذشته چنین آدرس‌هایی را به بازجویان نداده و چرا تا آن زمان برای دستگیری آنها اقدامی نکرده بود؟  آیا این مصداقی نبوده که آدرس‌ها را به بازجویان داده و آیا  به همین دلیل نبوده که خودش را برای دستگیری آن افراد به مأموریت فرستاده‌اند؟ اگر آدرس‌ها مربوط به «م-گ» بودند و مصداقی از آنها اطلاعی نداشته، چرا مصداقی را برای شناسایی آن محل‌ها و دستگیری آن افراد می فرستند؟

مأموریت سوم را مصداقی در صفحه ۷۶ کتابش اشاره کرده است. در این مأموریت، ابتدا فردی بنام عسگری دستگیر می‌شود. سپس مصداقی به همراه مأموران دادستانی به مغازه‌ای بنام «اولدوز» رفته‌اند و صاحبش را دستگیر می‌نمایند. پس از آن به خانه صاحب مغازه رفته‌اند و خواهر او را نیز دستگیر می‌کنند. مصداقی در توضیح این مأموریت نوشته است:

«ﺣﻮاﻟﯽ ﺳﺎﻋﺖ ٢ ﺑﻌﺪ ازﻇﻬﺮ ﺑﻮد ﮐﻪ اﮐﺒﺮ ﺧﻮش‌ﮐﻮش ﺑﻪ ﺳﺮاﻏﻢ ﺁﻣﺪ… ﺑﺎ ﻳﮏ ﭘﮋوﯼ ﺳﺒﺰ رﻧﮓ اﺳﺘﻴﺸﻦ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﭘﺎﺳﺪار در ﻋﻘﺐ ﺁن ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ و روز ﻗﺒﻞ اوﻳﻦ را ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺁن ﺗﺮﮎ ﮐﺮدﻩ ﺑﻮدﻳﻢ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺁدرس‌ها رواﻧﻪ ﺷﺪﻳﻢ… ازآنجایی‌که “م- گ ” خود در خیابان نبرد زندگی می‌کرد، آدرسهایی زیادی از آن محله را داده بود. ابتدا دنبال عسگری رفتند. من در ماشین ماندم و یک نفر مواظبم بود. در بازگشت یکی از آنها گفت: خواهرش در منزل است او را بیاوریم؟ من بیدرنگ دخالت کردم و با ترس‌ولرز گفتم: نه، گفتند فقط خودش را بیاورید. خوشبختانه اکبر خوشکوش همراهمان نبود و کار به دست کمیته‌چی‌ها افتاده بود که حساب‌وکتابی در کارشان نبود. خدا- خدا می‌کردم با شعبه یا اکبر خوشکوش تماس نگیرند، زیرا به‌سرعت متوجه ترفندم می‌شدند.»

در اینجا کمی درنگ می‌کنیم. مصداقی بی‌آنکه متوجه باشد،‌ دم خود را در تله گیر می‌اندازد. می‌نویسد: یکی از آنها گفت: «خواهرش در منزل است او را بیاوریم؟».

 ملاحظه می‌کنید. یکی از نفرات گروه ضربت دادستانی از مصداقی کسب تکلیف می‌کند که آیا خواهر عسگری را بیاوریم یا نه؟

مگر یک کمیته‌چی از زندانی کت‌بسته که به مأموریت گشت آورده شده، چنین سوالی می‌کند؛ مگر اینکه آن زندانی با سلسله‌ای از خیانت، اعتماد قاتلان را جلب کرده و توانسته باشد به حلقه درونی آنها راه یابد. این نحوه تعامل مأموران گروه ضربت دادستانی با مصداقی را مقایسه می‌کنیم با تعامل آنان با یک زندانی مقاوم.

«حوالی ساعت ۱۷۰۰ به من گفتند حرکت کنیم، برای اینکه سرعت بالا برود دو نفر زیر بغلم را گرفتند و ازطبقه دوم به محوطه آوردند و سوار یک تویوتای قهوه ای رنگ کردند، دستبند به دستم زدند و در جلوی ماشین نشستم. گفتند سرم را زیر داشپورت قراربدهم تا ازدروازه اوین خارج شدیم بعد سرم را بالا گرفتم وحرکت کردیم وقتی به خیابان اصلی رسیدیم ماشین ازمسیر مخصوص حرکت می‌کرد که خلوت بود نزدیکی میدان ونک یک تصادفی شده بود، ما متوقف شدیم که یکی ازاین ماموران پیاده شد و با فحش و داد و بیداد می‌گفت راه را بازکنید. دراین وضعیت چند بار به ذهنم خطور کرد از ماشین بیرون بپرم و داد و بیداد راه بیندازم …» (از خاطرات سید رحیم موسوی)

در نوشته‌ علی سرابی نیز متوجه می‌شویم به‌خاطر جلوگیری از فرار او در گشت، منطقه به‌‌صورت سراسری از سوی پاسداران قرق شده بوده است.

به تأکید باید گفت، آنچه ایرج مصداقی پیرامون به گشت رفتن خود نوشته ، هیچ سنخیتی با سرگذشت زندانیان شکنجه‌شده و مقاوم ندارد، بلکه یک اینفوگرافی کامل از همکاری تنگاتنگ خائنی تا انتهای طیف رفته،  با بازجویان و شکنجه‌گران است.

***

او در بیان همکاری‌هایش با مأموران دادستانی فقط به این سه مأموریت اشاره می‌کند. البته سعی می‌نماید با آوردن اسامی کسان دیگری که آن‌ها نیز به گشت رفته‌اند، همکاری‌های خود با بازجویان و گروه ضربت دادستانی را کمرنگ کند؛ اما برای زندانیانی که در سالهای۶۰ تا ۶۴ در زندان‌های خمینی بوده‌اند خیلی روشن است که موضوع برید‌گان تواب به همین میزان همکاری ختم نمی‌شده است. بازجویی مانند چاقوی نوک تیزی است که زیر گلوی زندانی قرار می‌گیرد، مادامی که او مقاومت می‌کند و تن به خواسته‌ بازجو نمی‌دهد، چاقو در سر جای خود قرار دارد. با اولین پاسخ مثبت و نخستین اشعه کوتاه آمدن، تیزنای تیغه چاقو در گلوی او فرومی‌رود. این فرورفتن مقدمه فرورفتن‌های بعدی است تا جایی که زندانی درهم‌می‌شکند. 

خیانت‌های ایرج مصداقی از زبان خودش

او در صفحه ۴۲ جلد اول «نه زیستن نه مرگ» نوشته است که از بدو دستگیری و حضورش در شعبه‌ بازجویی ترسیده و بنا را بر همکاری گذاشته است. همه تاکیدش به بازجویان این بوده که او چکار کند تا شکنجه و تعزیر نشود.

«چند بار نیز روی برگه های بازجویی نوشتم اگر کسی بخواهد بدون تعزیر به دادگاه برده شود و اعدام گردد چه کاری بایستی انجام دهد؟! می خواستم نشان دهم که بسیار ترسیده ام و قصد دارم نهایت همکاری را انجام دهم ولی نمی دانم راهش چیست. آنها هم به‌شکلی ساده و باور نکردنی در پاسخ می‌گفتند: بدون تعزیر کار درست نمی‌شود. می‌خواستند با این حرف، نهایت بی‌اعتمادی‌شان را به من نشان دهند تا هر چه بیشتر در صدد جلب اعتمادشان برآیم.»  

جمله‌ها بی‌هیچ تفسیر و رمزگشایی گویاست. این اعترافات نشان می‌دهد که از لحظه دستگیری برای تن ندادن به سختی‌های مبارزه، از جمله شکنجه، نقص عضو و اعدام، تصمیم به همکاری با بازجویان گرفته و به آنان نیز تاکید داشته که  قصد دارد «نهایت همکاری»! را با آنها انجام دهد. برای بازجویان تعجب‌آور بوده که او چه کسی است که یک کابل نخورده، حاضر به دادن اطلاعات دیگران است و به‌همین خاطر درجه بیشتری از خیانت را از او می‌خواسته‌اند تا به وی اعتماد کنند.

در ادامه همین تصمیم بوده که وی پس از دادن آدرس‌ها و اطلاعات هواداران دیگر مجاهدین، برای شناسایی و دستگیری مسئولش، هم تیم‌ها و دیگر افراد، به مأموریت اعزام شده است.

در زمینه آدرس‌ها نیزهرچند سعی نموده تا وانمود کند فرد دیگری بنام «م ـ گ» آنها را لو داده است، اما در صفحه ۳۶ کتاب خود به روشنی اذعان نموده که اطلاعات افرادی را به بازجو داده است. البته او آنها را اطلاعات سوخته قلمداد می‌کند و می‌گوید می‌خواسته اطلاعات زنده‌اش را حفظ نماید.

«گفتم: هیچ تمایلی به تعزیر ندارم و ترجیح می‌دهم زودتر تکلیفم روشن شود! ابتدا تلاش کردم که خودم را مسأله‌دار جلوه داده و وانمود کنم که رابطه‌ام را، به خاطر برخی از مسائل، قطع کرده‌ام… تلاش داشتم اطلاعات زنده‌ام را حفظ کنم و به همین دلیل، حساسیتی روی دادن اطلاعات سوخته و به ویژه در رابطه با خودم و فعالیت هایم نداشتم.»

استراتژی نادرست و فرو رفتن در چنبره‌ای از «مشکلات»!

چنین مطالبی که ایرج مصداقی خود به آن‌ها اعتراف کرده، بیانگر آن است که وی از همان روز اول دستگیریش شروع به دادن اطلاعات و همکاری با بازجویان نموده است. در چنین فضایی که زندانی اظهار بریدگی و مسأله‌دار بودن می کند و اطلاعاتی نیز از محل و یا فعالیت دیگر افراد دارد، هدف بازجو تخلیه کامل اطلاعاتی اوست. در چنبره‌ای از خیانت فرو رفته که دیگر راه برون‌رفت از آن برایش متصور نبوده است.

این پاراگراف از کتابش را با هم بخوانیم:

«من در ابتدا تنها اعتراف‌‌هایی در رابطه با خودم، با توجه به آن چه که فکر می‌کردم از آن مطلع هستند، کرده بودم. سپس به خاطر برداشت و ارزیابی شتابزده از دلایل دستگیری‌ام و نشانه‌هایی که بازجوها به آن اشاره کرده بودند، استراتژی نادرستی را پایه‌ریزی کرده بودم که در همان ابتدای راه باعث فرو رفتن‌ام در چنبره‌ای از مشکلات شده بود و راه برون‌رفتی برایم متصور نبود.» (نه زیستن نه مرگ. جلد۱. ص۴۷)

یک‌بار دیگر نوشته قبلی او را نیز مرور کنیم.

«اعتراف در نظر بسیاری از کسانی که شکنجه را تجربه نکرده‌اند، و حتی گاه در ضمیر کسانی که ظرفیت روحی و جسمی افراد را در نظر نمی‌گیرند، خیانت تلقی می‌شود. هر چند چه بسا فرد شکنجه‌شده قدرت انتخاب نداشته باشد اما بروز این واقعیت، گاه به منزله آوارشدن دنیا و ریختن آن بر سر قربانی و ارزش‌هایی که به آن معتقد است، چهره می‌نماید و زندانی را در درد و رنجی عمیق، چون غریقی تنها و بی‌یاور غوطه‌ور می‌کند. این‌جاست که روان او تسلیم قدرت بازجو می‌شود. چرا که بازجو بر درد و رنج او سوار می‌شود. شکستن فرد از همین نقطه آغاز می‌شود. افراد کمی نبوده‌اند که بعد از مقاومت‌هایی حماسی به سرعت به دامان رژیم و همکاری گسترده با دستگاه جنایت و کشتار افتاده‌اند.» (همان منبع. ص ۵۲)

برای بالغ کردن آنچه مصداقی به‌صورت دربسته بیان می‌کند لازم است به اظهارات آخوندی حسینعلی نیری، از اعضای هیأت مرگ و مورد وثوق خمینی اشاره کنیم. او می‌گوید:

«مرحوم آقای لاجوردی ترفندهای این‌ها را می‌دانست مثلا این‌ها یک موقع گفته بودند…. همین که وارد زندان شدید، شروع کنید اظهار توبه کردن… آقای لاجوردی اینها را می‌شناخت می‌دانست که این‌ها ترفند است …. شیوه‌هایی که اینها به‌کار می‌گرفتند برای مبارزه خب ماها بلد نبودیم … این‌ها را ایشان یعنی وارد بود و می‌شناخت و لذا به این زودی توبه اینها را قبول نمی‌کرد، می‌گفت دروغ می‌گویند. توبه کردی؟ ۵نفر را معرفی کن توبه کردی؟ رئیست را بگو کی بوده؟ و این‌ها هم که نمی‌گفتند.» (تلویزیون حکومتی افق. ۲شهریور۹۹)

سوال این است:

مصداقی بعد از تسلیم روح و روان خود به بازجویان جرار، برای به‌دست آوردن اعتماد آنان، چند نفر را لو داده و در دستگیری آنها شرکت فعال داشته است؟ او جان چند مجاهد خلق را وثیقه جلب رضایت شکنجه‌گران نسبت به خود قرار داده است؟ خیانت او چه بهایی از زندانیان سیاسی ستانده است؟

 می‌گویم و از تکرار ترجیع‌وار این مفهوم خسته نمی‌شوم؛ زیرا این لکه سیاه از پرونده مصداقی قابل زدودن نیست. زبان دریده و لحن طلبکارانه او نسبت به زندانیان سیاسی مقاوم و مجاهدان جان بر کف و رهبری پاکباز آنان، بی‌سبب نیست. دگردیسی او از یک  لرزانک بزدل و رعشه بر اندام افتاده از هیبت شلاق به یک تواب و از یک تواب به خائن و از خائن به مزدور نفوذی، یک‌شبه اتفاق نیفتاده و محصول یک تصادف نیست.

«اطلاعات سوخته»!‌

مصداقی بی‌پرنسیب‌تر و نازل‌تر از آن است که عواقب خیانت خود را بپذیرد و راسته حسینی بگوید چند نفر را لو داده یا در دستگیری آنها نقش داشته ولی جابه‌جا در کتابش قید می‌کند که می‌دانسته افرادی پیش از او شهید یا دستگیر شده‌اند. منظور او به‌گونه‌ای تلویحی این است که اگر هم کسی را لو داده، آن فرد پیشاپیش دستگیر شده یا به شهادت رسیده است؛ یعنی از نظر او با شهادت یا دستگیری این افراد، اطلاعات مربوط به آنان سوخته محسوب می‌شده است. این یک سفسطه بیش نیست.

صفحه ۲۱- مطمئن بودم که امیر دستگیر شده است.

صفحه ۳۰- ۵٠ روز از دستگیری “م- گ” گذشته بود.

صفحه ۳۰- در تشکیلات کسی به جز جلال که پیش از من دستگیر شده بود از آن اطلاعی نداشت.

صفحه ۵۸- متوجه شدم نام وحید ذاکر نیز برای بازجویی خوانده شده است. وی در شهریور ماه، به همراه قاسم فتحی، منصور و یکی دیگر … یک جا در یک ماشین دستگیر شده بودند.

صفحه ۵۹- به دستشویی رفتم، علی حقیقت گو و حمید خطیبی را دیدم. آن ها در شعبه ی “یک الف” زیر بازجویی بودند. هر دوی آن ها دو هفته زودتر از من دستگیر شده بودند.

صفحه ۶۶- متوجه ی حضور اسماعیل جمشیدی شدم. می دانستم چند روز قبل از من دستگیر شده است.

صفحه ۶۹- حمید یاوری که در موج دستگیری های گسترده ی سال ۶٠ دستگیر شده بود.

صفحه ۷۲- مهدی(میرمحمدی)، آبان ماه ۶٠ دستگیر شده بود و بازجوها به ارتباط تشکیلاتی من و او پی نبرده بودند… مهرداد اشتری هم دستگیر شده بود.

در آنچه خواندیم، مصداقی اشاره دارد که در مجموع از دستگیری ۱۲ نفر اطلاع داشته است.

مصداقی از کجا می‌دانسته است که این نفرات دستگیر شده یا به شهادت رسیده‌اند؛ آن‌هم درست قبل از دستگیر شدن او. آیا این تصادفی است یا عمدی در کار است؟ آیا او با این شیوه، دارد ردهای خود را پاک و گذشته‌اش را سفیدسازی می‌کند؟

افزون بر این، فرض می‌گیریم این اطلاعات سوخته بوده‌اند، مصداقی برای تکمیل آنها، چه چیز دیگری افزوده، چند کروکی دیگر برای بازجویان کشیده و چند آدرس دیگر را لو داده است؟ آیا مانند دکه امیر که با مأموران به محل آن رفته، به آدرس‌های دیگر هم سرک کشیده است یا نه؟ آیا آدرس خانه حسین جهانگیری هم را هم به بازجویان داده است.

با توجه به مطالب فوق کاملا روشن است که مصداقی از روز اول دستگیری، همکاری با بازجویان و مأموران دادستانی شروع کرده و به همراه آنان برای شناسایی افراد و دستگیریشان اعزام می‌شده است.

مصداقی، زندانی زیر بازجویی یا همکار بازجویان؟

خیانت‌های مصداقی به اینجا ختم نمی‌شود. او در شرح مأموریت دوم خود (رفتن به همراه اکبر خوشکوش به خیابان فداییان اسلام) به نکته مهمی اشاره می‌کند.

« ﺑﺎ اﻳﻦ ﮐﻪ ﻧﺎﺻﺮﯼ، ﺳﺮﺑﺎزﺟﻮﯼ ﺷﻌﺒﻪ ٣ ﺑﻪآنها ﺗﺄﮐﻴﺪ ﮐﺮدﻩ ﺑﻮد ﻋﺠﻠﻪاﯼ در ﮐﺎر ﻧﻴﺴﺖ و ﻣﺪتهاﺳﺖ ﮐﻪ از ﭼﺎپخانه ﻣﺰﺑﻮر اﺳﺘﻔﺎدﻩ ﻧﻤﯽﺷﻮد، ﭘﻴﺪا ﮐﺮدن ﺁن را در اﻟﻮﻳﺖ ﻗﺮار دادﻧﺪ. ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﯼ ﻧﺎﺻﺮﯼ ﻳﮑﯽ از اﻋﻀﺎﯼ مجاهدین ﺑﻪ وﺟﻮد ﺁن اﻋﺘﺮاف ﮐﺮدﻩ ﺑﻮد… از ﻗﺒﻞ ﻣﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ در زﻳﺮ ﺁنﺟﺎ ﻳﮏ چاپخانه ﻣﺨﻔﯽ اﺳﺖ وﻟﯽ ﻧﻤﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ دﻗﻴﻘﺎً ﮐﺠﺎ ﻗﺮار دارد… ﻣﻐﺎزﻩ از داﺧﻞ، ﺑﻪ ﻳﮏ ﺧﺎﻧﻪاﯼ ﮐﻪ در ﺁن در ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﺠﺎور ﺑﺎز ﻣﯽﺷﺪ، راﻩ داﺷﺖ… ﺁن ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻴﺰ زﻣﺎﻧﯽ ﻳﮏ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻴﻤﯽ ﺑﻮدﻩ اﺳﺖ »(ص۷۴ کتاب)

مصداقی از کجا در جریان صحبت‌های بازجویان دیگر مانند سربازجوی شعبه۳ قرار داشته که فهمیده او در مورد چاپخانه مخفی به اکبر خوشکوش چه گفته است؟ مگر او یک زندانی زیر بازجویی با چشم‌بند نبوده که او را از بند صدا کرده و می‌خواسته‌اند برای شناسایی و دستگیری تعدادی ببرند؟ چگونه مصداقی در جریان جزئیات گفتگوهای سربازجوی شعبه۳ با اکیپ گشت بوده است؟ او چگونه مطلع شده است که ناصری گفته که یکی از اعضای مجاهدین به وجود چاپخانه اعتراف کرده است؟ چنین ادعاهایی آیا نشان‌دهنده آن نیست که مصداقی بیش از آنچه که در کتابش نمایانده، با بازجویان همکاری داشته و درجریان اطلاعات دیگر دستگیر شدگان هم قرار قرار داشته است.

«م-گ» و «م-ح» هویت‌های ناشناس و راز‌آمیز

در صفحه ۳۰ کتاب آمده: «به شعبه‌ی “یک ب” برده شدم. دلیل ارجاع من به شعبه‌ی یاد شده، اعتراف یکی از هواداران مجاهدین به نام “م- گ” که همکاری وسیعی با دادستانی انقلاب داشت، بود. وی در این راه از هیچ کوششی فرو گذار نمی‌کرد. او به خاطر همکاری با بازجویان و بالمآل دادن اطلاعات کافی پیرامون فعالیت‌هایش، در بهمن ماه سال ۶١ اعدام شد.»

او در شرح دستگیری‌ها، اسامی افرادی مانند عسگری، امیر، حجت، منصور، مهدی مهر‌محمدی، مهرداد اشتری، را ذکر کرده؛ اما از فرد بریده‌ای که همکار دادستانی بوده و در سال۶۱ نیز اعدام شده ، با کد «م-گ» نام می‌برد. علت چیست؟ چرا مصداقی با گذشت بیش از ۲۰ سال از آن واقعه [هنگامی که می‌خواهد خاطرات خود را بنویسد] هم‌چنان هویت او را پوشیده نگه می‌دارد؟ اگر چنین فردی واقعی است، چرا مصداقی نام کاملش را نمی‌آورد؟ آیا آبروی یک خائن را حفظ می‌کند؟ یا موضوع دیگری در میان است؟

فرد دیگری که مصداقی از او بنام «م- ح» نام برده، چنین به خواننده معرفی شده است:‌

«سرتیم ما “م- ح” نام داشت که در سال ١٣۶٧، در گوهردشت، به شهادت رسید». (ص. ۴۵). در صفحه ۷۲ نیز نوشته است: «تا آن موقع نمی دانستم “م- ح” دکتر دامپزشک است.».

در میان زندانیان قتل‌عام شده در سال ۶۷ تنها کسی که دکتر دامپزشک بود، فردی بنام دکتر منصور حریری است. او اهل رشت بود. در دانشکده دامپزشکی تهران تحصیل کرده بود و محل کارش در سال ۶۰ مرکز دامپزشکی تهران بود. اگر دکتر منصور سرتیم آنها بوده و در سال ۶۷ نیز به شهادت رسیده است، چرا مصداقی اسم او را نمی‌آورد؟ آیا هنوز هم با بردن اسم دکتر منصور، امنیت او به خطر می‌‌افتد؟ یا دلیل دیگری وجود دارد که باید آن را در پروسه همکاری‌های مصداقی با دادستانی اوین جستجو کرد؟

خط سیر از بریدگی تا خیانت همه جانبه

پدیده مبارزه و زندان امری است که در دل خود موضوع بریدگی و خیانت را نیز به همراه دارد. کسانی بوده‌اند که توان ادامه مبارزه را نداشته و کنار کشیده‌اند. اما برید‌گانی هم بوده‌اند که به همکاری و خیانت تن داده‌اند. در میان خائنانی که در سال‌های ۶۰ و ۶۱ در اوین دیده شدند، بعضی‌ها در شعبه‌های بازجویی همکاری می‌کردند یا در بندها همکار پاسداران زندان بودند. زندانبان برای بعضی خیانتکاران که برای زندانیان شناخته شده نبودند، نقش نفوذی در نظر می‌گرفت و به آنها مأموریت می‌داد تا در داخل بندها کار کرده و فعالیت زندانیان را گزارش کنند.

مصداقی مکرر در کتابش نوشته است که به هربندی که وارد می‌شده، یا مسئولیت بند را به عهده گرفته و یا از  افراد بسیار فعال تشکیلات بند بوده که دائم او را به همین منظور به بازجویی و انفرادی می‌برده‌اند. اگر او در همان روزهای اول دستگیری، از ترس کابل و هیبت شکنجه حاضر به همکاری برای لو دادن دیگر هواداران مجاهدین شده، پس چرا بازجو دیگر او را رها کرده و همکاری بیشتری نطلبیده؟ چرا از او نخواسته که مانند دیگر تواب‌های شناخته شده، در بندها به جان افراد سرموضع بیفتد؟

اگر چنین نیست و مصداقی بعد از دوران بازجویی و رفتن به مأموریت‌های متعدد برای دستگیری دیگران، جبهه عوض کرده و تصمیم به مقاومت و فعالیت تشکیلاتی در درون زندان گرفته است، از چه زمانی بوده؟ در کدام بندها این کار را شروع کرده است.

وقتی کتاب خاطرات مصداقی را خوانده و گفته‌های خودش را کنار هم می‌گذاریم، با «شک علمی و دید واقع‌گرایانه و نسبی‌گرا  و نه بینش سراپا ناپرسش‌گر»! به ره‌یافت‌های دیگری می‌رسیم:

۱ـ  علی‌رغم ادعای مصداقی مبنی بر شفافیت در کتابش، این خاطرات پر از مغلطه و پریدن از این شاخه به آن شاخه، کلی‌گویی، فضاسازی و تئوری‌بافی برای پوشاندن حقایق است.

۲ـ  مصداقی سعی نموده خیانتی را که در دوران بازجویی‌اش کرده، بپوشاند یا توجیه نماید.

۳ـ خیانت او به دیگر زندانیان، بعد از اعلام بریدگی و شروع به همکاری با دادستانی، متوقف نشده و در قالب‌های دیگر ادامه داشته است.

۴ـ  او برای پوشیده ماندن همکاری‌هایش با بازجویان، از همان ابتدا نقش نفوذی را پذیرفته است. وی در هر بندی که وارد شده، سعی داشته در ادامه همکاری‌هایش با دادستانی، اطلاعات دیگر زندانیان را به زندانبان برساند.

۵ـ مأموریت او بعد از آزادی از زندان نیز هم‌چنان ادامه می‌یابد. او آنچه را که قرار است بعدها انجام دهد، در همان جلد اول «نه زیستن نه مرگ» آورده است:

«تلاش کرده‌ام تا در کنار افشای جنایات رژیم خمینی، زندانی سیاسی و گروه‌های سیاسی را نیز از عرش به فرش آورم… شک نیست که بسیاری از غلوها و بزرگ‌نمایی‌ها و یا حتی آفرینش بعضی از صحنه‌های حماسی و اسطوره‌ای و… با نیت خیر و در راستای تقویت مبارزه علیه نیروهای اهریمنی، انجام شده باشد که این خود متاسفانه می‌شود عذر بدتر از گناه و همان مشکل تاریخی‌ای است که رد پایش را در ذهنی‌گرایی ایرانی می‌بینیم.»

مأموریت مشخص است. از عرش به فرش آوردن گروههای سیاسی [به‌طور اخص مجاهدین]، در پوش افشای جنایات رژیم خمینی. [منظور همین کتابی که نوشته است].

ـ چگونه؟

 ـ با زیر سوال بردن حماسه‌ها و اسطوره‌های مقاومت و ذهنیت خواندن آنها. با انکار ابعاد دهشتناک فاجعه، با سفیدسازی جلادان و ریختن قبح جنایت و خیانت.

آنچه از نظر گذشت فقط یک پازل از نیمه تاریک و پنهان مصداقی مأمور نفوذی آموزش دیده بود.

او به جای گزافه‌گویی، لیچاربافی  و لغزخوانی برای مقاومت و مقاومت‌کنندگان خونین‌جامه، باید بگوید در خون کدام زندانی سیاسی دست داشته و شرکت او در گشت‌های دادستانی، باعث لو رفتن، شکنجه و تیرباران چه جانهای عزیزی شده است؟

روایت یکی از کارشناسان ارشد سابق اطلاعاتی رژیم جای تردید باقی نمی‌گذارد که راه‌انداختن گشت‌های آن‌چنانی برای شکار نیروهای انقلابی، به یک روش ثابت و جاافتاده برای لاجوردی و زیردستان او تبدیل شده و در ترکیب گشت از خائنان استفاده فراوان می‌شده است؛ دقت کنید:  

«گشتی بنام گشت شکار به راه انداختم که بعضا یکی از همکاران دفتر سیاسی و یا از افراد تیپ تعقیب مراقبتی و عملیاتی یک اکیپ ویژه تخصصی تشکیل دادیم که قابلیت بالای شناسایی دستگیری بازجویی تعقیب و مراقبت در صحنه را دارا بود… .از طرفی عناصر تواب در بهبود و تشکیل و ارتقای این اکیپ نقش بسزایی داشتند، نه فقط در موارد شناسایی بلکه در عملیات تعقیب مراقبت که از این پس «ت.م» عنوان می‌شود و نفوذ و حتی کارهای پوششی و امدادی و پیگیری نقش بسزایی داشتند…». (رمزعبور. شماره۲۱ ص ۲۲۴)

فریب نخوردن نسلی هوشیار و رزم‌آزموده

برای ما که نسلی عبور کرده از میان کوران آتش‌‌ها، فتنه‌ها،‌ عهد‌شکنی‌ها، خیانت‌ها و فراز و نشیب‌های متعدد بوده‌ایم، تأویل و تفسیر جمله‌ها و برگرداندن آنها به خاستگاه و نقطه آغازشان، کار دشواری نیست؛ وانگهی طی سالیان دراز در مبارزه از هفت‌خوان خونین گذشته و به‌اندازه قرن‌ها و نسل‌های قربانی شده از سوی شاه و شیخ و کباده‌کشان آنها تجربه اندوخته‌ایم.

اگر مصداقی این اراجیف را برای سست کردن و براندن ما از مبارزه انقلابی ردیف می‌کند، حسابی ول‌معطل است.

برو این دام بر مرغی دگر نه

که عنقا را بلند است آشیانه

کسانی که پذیرفته‌اند در سرخ‌راه صعب آزادی، قلب خود را آماج تیرهای ملامت کنند و سوگند خورده‌اند که به جای خودبینی و منافع فردی، خلق و منافع خلق را ببینند از این مخالف‌خوانی‌های صد من یک غاز، چینی بر ابرو نخواهند نشاند.

می‌خواهم از قول مولوی بزرگ بگویم:

ترهات چون تو ابلیسی مرا

کی بگرداند ز خاک این سرا

من به بادی نامدم هم‌چون سحاب

تا به گردی باز گردم زین جناب

کی شود دریا ز پوز سگ نجس

کی شود خورشید از پف منطمس

چون تو خفاشان بسی بینند خواب

کین جهان ماند یتیم از آفتاب

مه فشاند نور و سگ وع وع کند

سگ ز نور ماه کی مرتع کند

شب‌روان و همرهان مه بتگ

ترک رفتن کی کنند از بانگ سگ

اگر هدف مصداقی، شیطان‌سازی از مجاهدین در منظر مردم ایران است،‌ باز هم ول‌معطل است و علاوه بر آن کور خوانده است. مردم ایران به‌اندازه کافی سرد و گرم روزگار ستم‌شیخی را چشیده‌اند و به قدر کافی جریان‌های سیاسی و مدعیان کاذب را آزموده‌اند. هیهات! اگر با بانگ گوساله سامری‌گونه آن که می‌گوید زمانی «زندانی سیاسی» بوده است، فریفته شوند. اگر قرار بود با گزافه‌گویی و پشت‌هم‌اندازی و نشخوار کلمه، واقعیت‌های سرسخت تحریف شوند، خمینی دجال، هنوز «امام امت»! تشریف داشت و قوانین متقن و بی‌شکاف تاریخ و خدا و هستی و انسان، افسانه‌هایی بیش نبودند.

اگر هدف او انجام وظیفه دیکته شده از سوی ارباب در ازای دریافت پاره استخوانی از مطبخ او و سق زدن بر آن است، البته که باید گفت این کارها دیگر به ته خط رسیده است و خریدار ندارد. الآن «مقام عظمای ولایت»! و ابواب جمعی آن را باید با خاک‌انداز جمع کرد و به آخال‌دانی انداخت؛ زیرا به‌قول شاعر نکته‌سنج «سیف فرغانی»، هم مرگ بر جهان آنها گذشته است و می‌گذرد؛ هم رونق زمان آنها. «گرد سم خران آنها نیز به‌زودی فرو خواهد نشست و نیمه تاریک و پنهان چهره خیانتکاران و پادوهای آنها بر آفتاب افکنده خواهد شد.

پانوشت: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱) کتاب کارنامه سیاه، در دو جلد از سوی انتشارات دادستانی باصطلاح انقلاب اسلامی مرکز منتشر شده و بنا بر توضیح منبع معرفی کننده آن (کانون بدنام هابیلیان)، شامل مجموعه سخنانی است که در جلسه‌های مناظره زندانیان اوین مطرح شده است. این متن‌ها مستقیم از نوار پیاده شده و با اصلاحات مختصر به همراه مدارک مورد استناد به چاپ رسیده است. 

اشتراک:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.

مسعود رجوی کیست؟

پخش زنده سیمای آزادی

توییتر اختر شبانه

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

Popular Posts

برچسب‌ها

مقالات سیاسی (1777) مجاهدین (1556) خامنه ای (1082) روشنگری (1051) رئیسی (723) ولایت فقیه (679) قیام (676) سپاه پاسداران (624) ایران (591) تحلیل سیاسی (553) انقلاب نوین (550) دزدی (546) آزادی (540) مبارزه (527) مسعود رجوی (518) مقالات اجتماعی (518) سرنگونی (479) کرونا (464) مریم رجوی (451) مقالات اقتصادی (423) تاریخ ایران (405) یادواره (403) سرکوب (381) اجتماعی (371) فقر (369) تاریخ معاصر (362) قتل عام۶۷ (356) خط فقر (350) خمینی (329) غارت (325) انقلاب ضد سلطنتی (323) چپاول (319) اختلاس (318) کانونهای شورشی (300) قیام سراسری (296) اقتصادی (295) گرانی (291) مدیا (287) فساد (280) قیام آبان۹۸ (276) آموزه سیاسی (264) بهداشت (264) آموزه تاریخی (263) وزارت اطلاعات (261) جنبش دادخواهی (257) سیاسی (256) شورای ملی مقاومت (246) شیطان سازی (236) تورم (224) اشرف۳ (206) جنگ سیاسی (196) زندان (193) آلترناتیو (188) تحریم انتخابات (187) شرایط عینی (185) بیکاری (184) زندانیان سیاسی (178) قربانیان کرونا (176) آمریکا (173) بحران آب (173) ویروس (173) اعدام (172) برجام (172) تاریخچه مجاهدین (169) تظاهرات (155) تروریسم (153) انتخابات۱۴۰۰ (150) حقوق بشر (150) گزارش خبری (144) شکنجه (142) واکسیناسیون (142) اقتصاد (139) انقلاب (135) سلطنت پهلوی (133) زنان (130) دادگاه (125) رژیم آخوندی (124) حمید نوری (120) اصفهان (116) خوزستان (115) رسانه (109) ساواک (107) جمهوری دمکراتیک (103) تحریم (102) استبداد دینی (100) انتخابات (99) مذاکره (99) افشاگری (98) رانت (98) دلتا (97) پیک پنجم (97) شهیدان (96) مجلس (96) سازمان مجاهدین خلق ایران (94) دیکتاتوری سلطنتی (92) اتمی (90) اوین (90) پیام (89) انقلاب مشروطه (88) قطعی برق (88) شاه (86) روسیه (84) جنایت علیه بشریت (82) مقاومت ایران (81) براندازی (80) اعتراضات سراسری (76) بسیج (76) اهواز (75) مقاومت (75) انتخابات قلابی (73) بودجه۱۴۰۱ (73) دیکتاتوری مذهبی (72) سپاه قدس (72) اختناق (71) تروریسم دولتی (71) واکسن (71) سخنرانی (70) انقلاب ۵۷ (69) تاریخ (69) تاریخ مشروطه (69) مصداقی (68) جنگ قدرت (67) معلمان (67) ارتش آزادیبخش (66) اعتراضات (66) بانک (66) فاز سیاسی (66) سازمان ملل (65) قوه قضاییه (65) اینترنت (63) بلوچستان (63) سانسور (62) شوش (62) اروپا (61) رسانه حکومتی (61) کابینه دولت (61) سیستان (60) محاکمه (60) انگلیس (59) روحانی (59) زندانی سیاسی (59) زاینده رود (58) گردهمایی (58) گرسنگی (58) شکنجه گر (57) کهکشان۲۰۲۱ (57) بودجه (56) ریاست جمهوری (56) هنر (56) حقوق زنان (55) سایبری (55) دیکتاتوری (54) سازمان مجاهدین (54) مزدوران (54) ارز (53) زندان گوهردشت (51) کارگران (51) گزارش (51) هنرمند (50) ۳۰خرداد (50) جوانان (49) مذهبی (49) موسی خیابانی (49) نفت (49) جنگ ایران و عراق (48) مسکن (48) آلبانی (47) ایدئولوژی (47) عراق (47) قاجار (47) مبارزه مسلحانه (47) بازنشستگان (46) مصدق (46) کتاب سیاسی (46) قیام خوزستان (44) ماه رمضان (44) کسری بودجه (44) دمکراسی (43) هسته ای (43) زباله گردی (42) غارت و چپاول (42) خامنه‌ای (41) بنیادگرایی (40) اسلام انقلابی (39) قالیباف (39) مهندسی انتخابات (39) شهرکرد (38) فضای مجازی (38) قیام آبان (38) اصلاح طلب (37) شیخ (37) فرهنگ (37) مشهد (37) آموزه فلسفی (36) تهران بزرگ (36) حقوق (36) دروغ (36) رژیم شاه (36) ستارخان (36) قاسم سلیمانی (36) فاشیسم دینی (35) پهلوی (35) اپوزیسیون (34) ایذه (34) دانشجو (34) شبکه های اجتماعی (34) کشاورزی (34) آشنایی با مجاهدین (33) استراتژی (33) بمب اتمی (33) جنایت (33) سیمای آزادی (33) بهبهان (32) جنگ کثیف (32) سیاست (32) لیست تروریستی (32) ادبیات (31) تکامل (31) رمضان (31) زندانی (31) عفوبین الملل (31) موسیقی (31) نقدینگی (31) نیروی انتظامی (31) کنفرانس (31) تهران (30) جنگ (30) خبرگزاری (30) راه حل سرنگونی (30) رضا خان (30) فلسفه (30) استکهلم (29) اعتصاب (29) اندیمشک (28) تبریز (28) دادخواهی (28) دانشگاه (28) فرانسه (28) مافیا (28) محیط زیست (28) مماشات (28) بودجه۱۴۰۰ (27) حضرت علی (26) خاطرات زندان (26) شعائر (26) شورش (26) قرآن (26) کودکان کار (26) آبادان (25) اسدالله اسدی (25) تأسیس سازمان مجاهدین (25) دورس (25) متروپل (25) وزارت خارجه (25) کردستان (25) کودکان (25) اشرف (24) امام حسین (24) انقلابی (24) بلژیک (24) تاریخ اسلام (24) روز جهانی کارگر (24) عاشورا (24) پارلمان اروپا (24) اسلام (23) انقلاب دمکراتیک (23) اوکراین (23) رضا شاه (23) روزنامه (23) عدالت (23) فیلترینگ (23) مزدور (23) کهکشان (23) ۳۰دی (23) اخبار (22) ترانه (22) تشکیلات بیرون زندان (22) سال تحصیلی (22) صلح (22) صیانت (22) قیام دیماه ۹۶ (22) مشروطه (22) کشتار (22) استثمار (21) تولید (21) سخنگوی مجاهدین (21) شورای نگهبان (21) فیک نیوز (21) ورزش (21) ولی فقیه (21) گزینه سرنگونی (21) آنتورپ (20) انگلستان (20) بسیجی (20) تاریخ بیداری ایرانیان (20) حوزه (20) زهرا مریخی (20) همیاری (20) پیک ششم (20) چین (20) خانواده (19) سیل (19) شعر (19) شورای مرکزی مجاهدین (19) فاصله طبقاتی (19) مالیات (19) مقالات تاریخی (19) چماقداری (19) آتش بس (18) آژانس اتمی (18) ثروت (18) دارو (18) دانش آموز (18) دستمزد (18) رفراندوم (18) سوئد (18) شاعر (18) قیام کارگران (18) مهاجرت (18) ۱۶آذر (18) بنیانگذاران سازمان مجاهدین (17) ترور (17) جامعه (17) حجاب (17) دانشگاه تهران (17) فروغ جاویدان (17) قیام دی (17) لاجوردی (17) کاظم رجوی (17) کتاب (17) گرسنگان (17) اتحادیه اروپا (16) حضرت محمد (16) روز دانشجو (16) صدور انقلاب (16) ظریف (16) پناهندگان (16) کودتای ۲۸مرداد (16) اژه ای (15) تشکیلات (15) جام زهر (15) رئیس جمهور برگزیده (15) فاشیسم مذهبی (15) آب (14) آذربایجان (14) ارتجاع (14) دیکتاتور (14) رجوی (14) شهدا (14) ضربه شهریور ۵۰ (14) مادران آبان (14) مایک پنس (14) پهباد (14) افغانستان (13) برانداز (13) جنگ جهانی (13) دولت (13) سلطنت طلب (13) شورای امنیت (13) فرهنگیان (13) قاچاق (13) قزاق (13) قیام بنزین (13) منوچهر هزارخانی (13) موقعیت انقلابی (13) ورزشکاران (13) پول (13) کهکشان۱۴۰۱ (13) ۳۰مهر (13) برق (12) بورس (12) جنگ ضد میهنی (12) خیانت (12) شورای ملی مقاومت ایران (12) آسوشیتدپرس (11) انقلاب ایدئولوژیک (11) حزب‌الله (11) خائن (11) خرمشهر (11) دلار (11) دمکراتیک (11) رای من سرنگونی (11) روز جهانی زن (11) زاهدان (11) سال۱۴۰۰ (11) سوریه (11) شادگان (11) شرایط ذهنی (11) شعار نویسی (11) صنعت (11) فوتبال (11) قرارداد ننگین (11) محمد حنیف‌نژاد (11) موزه قتل عام۶۷ (11) نشریه مجاهد (11) هواپیمای اوکراینی (11) چریک فدایی (11) چریکهای فدایی (11) یارانه (11) ۱۹بهمن۶۰ (11) اصلاحات (10) انجمن نجات (10) انقلابیون (10) بازجو (10) بحران (10) بیت کوین (10) خصوصی سازی (10) روز جهانی مبارزه با اعدام (10) سعید محسن (10) سلاح (10) سینما (10) شاهنشاهی (10) لرستان (10) لوییزا همریش (10) لیست شهیدان (10) مجاهد (10) مجاهدین خلق ایران (10) موسسان پنجم (10) موشکی (10) چهارمحال بختیاری (10) کودتا (10) ۴خرداد (10) آزادیخواهان (9) آشنایی با شورای ملی مقاومت (9) استراتژیک (9) اشغالگر (9) اومیکرون (9) ایران آزاد۲۰۲۱ (9) بیکاران (9) جنگ روانی (9) خاور میانه (9) خلیفه (9) خودمختاری (9) دفاع مقدس (9) رحمان کریمی (9) زری اصفهانی (9) طلسم جنگ (9) فرار شاه (9) فرهنگی (9) قیام سراوان (9) مرجان (9) ملاقات (9) میانجی (9) میلاد (9) نمایشگاه (9) نوروز۱۴۰۰ (9) نوید افکاری (9) نویسنده (9) هورالعظیم (9) واکسن فایزر (9) پروپاگاندا (9) کوچک خان (9) آری به جمهوری دمکراتیک (8) اصغر بدیع زادگان (8) اعدام بنیانگذاران مجاهدین (8) انقلاب فرهنگی (8) بنزین (8) جنگل (8) جنگل تراشی (8) حنیف نژاد (8) خاش (8) خاوران (8) خاورمیانه (8) خبرنگار (8) دهه ۶۰ (8) دیوید ایمس (8) دیپلماسی (8) سرجنگل (8) سوئیس (8) شجریان (8) فاجعه (8) فرعون (8) فیلم سینمایی (8) قانون اساسی (8) قیام دیماه ۹۸ (8) قیام ۸۸ (8) قیصر (8) مبارزه چیست (8) محرم (8) مطبوعات (8) کانون شورشی (8) کتاب امام حسین (8) کودتای ۲۸ مرداد (8) ۱۳آبان (8) ۱۷ژوئن (8) آرژانتین (7) ارتش آزادیبخش ملی ایران (7) اشرف رجوی (7) اصولگرا (7) اطلاعیه (7) اعتراض (7) انقلاب اکتبر (7) بازگشایی مدارس (7) بنی صدر (7) بهار (7) بیژن جزنی (7) جایزه نوبل (7) حزب توده (7) خبرگان (7) خواننده (7) دادگاه مردمی آبان (7) روز جهانی کودک (7) زبان (7) سرود (7) شهادت (7) صادرات (7) علی میهن دوست (7) قرارداد۲۵ساله (7) لباس شخصی (7) مجروحان قیام (7) مذهب (7) مرضیه (7) مزار شهیدان (7) مطالبات قانونی (7) منتظری (7) موزیک (7) ناصر صادق (7) واشنگتن (7) پرستاران (7) چهارشبنه سوری (7) کتا صوتی (7) کربلا (7) کرج (7) کوروش بزرگ (7) کوروش کبیر (7) گروگان (7) ۳۰فروردین (7) استبداد (6) استقلال (6) انجمن نجاست (6) اندیشه (6) انسان (6) انفجار امیا (6) برنامه ۱۰ ماده ای (6) تاریخ جهان (6) جمشید پیمان (6) جهان (6) خاطرات سیاسی (6) رمزارز (6) رهایی (6) زن (6) سعید بهبهانی (6) سپاه (6) شهرداری تهران (6) صنایع فولاد (6) عملیات مروارید (6) فروش اندام (6) فعال محیط زیست (6) لبنان (6) مردم (6) معلم (6) مقالات (6) میتینگ (6) هاشم خواستار (6) همبستگی (6) واکسن برکت (6) کارخانه (6) کتاب صوتی (6) ۳۰تیر (6) ۸ مارس (6) آزادی بیان (5) آلمان (5) استان (5) اسکاتلند (5) انقلاب صنعتی (5) بازرگان (5) بدهی (5) بهزاد معزی (5) حشدالشعبی (5) حکومت علی (5) داوود رحمانی (5) دفاعیات مجاهدین (5) دین (5) رباط کریم (5) رمضان۱۴۰۱ (5) سال نو (5) شب یلدا (5) طالقانی (5) عباس داوری (5) عید فطر (5) فاطمه (5) فولاد مبارکه (5) قتل عام (5) قیام 57 (5) قیام ضد سلطنتی (5) قیام عراق (5) قیام ۲۱دی (5) لاریجانی (5) لوییزا هومریش (5) لیبرتی (5) مالباخته (5) محسن رضایی (5) محمد حنیف نژاد (5) محمد زند (5) مقاومت سراسری (5) میرزا کوچک خان (5) نظرسنجی (5) وزرات اطلاعات (5) کانون (5) آلودگی هوا (4) استعمار (4) امام حسن مجتبی (4) انفال (4) ایران آزاد۲۰۲۲ (4) بهشت زهرا (4) بیانیه (4) بیوگرافی (4) تاریخ ایران (4) تاریخی (4) تجارت (4) تشیع (4) تمدن ایران (4) تیرباران (4) جنبش جنگل (4) جنگ خلیج (4) حزب جمهوری (4) حسن نوروزی (4) حسین فاطمی (4) خاتمی (4) خشونت (4) خشک سالی (4) دجال (4) دیالکتیک (4) رها بحرینی (4) سلطنت (4) سکولاریسم (4) شاملو (4) شانگهای (4) شب قدر (4) صمد بهرنگی (4) طالبان (4) ظلمت (4) عوام فریبانه (4) فروغ ایران (4) فرونشست زمین (4) قیام۳۰تیر (4) لمپن (4) محمد مخبر (4) میلیشیا (4) نطنز (4) نفتگران (4) نهضت ملی (4) نوروز۹۹ (4) پایداری (4) پیامبر (4) پیروزی (4) پیشتاز (4) کارگر (4) کتاب تاریخی (4) کنگره (4) کولبری (4) کویت (4) ۱۹فروردین۹۰ (4) آتش سوزی (3) آخوند کاشانی (3) آخوندی (3) آستان قدس (3) آقازاده ها (3) آگاهی (3) احزاب سیاسی (3) اربعین (3) ارومیه (3) اسناد (3) اعتراض سراسری (3) اندیکا (3) ایتالیا (3) ایرانیان (3) برف (3) بی بی سی (3) تاریخساز (3) تبعید (3) تحصیل (3) تخریب (3) تروریست (3) تلویزیون (3) جاسوس (3) جعبه سیاه (3) جنبش برابری (3) جنسیتی (3) حبیب خدا (3) حسین فارسی (3) حضرت زینب (3) حضرت فاطمه (3) حمله خارجی (3) حمید اسدیان (3) خاطرات (3) خدیجه (3) خودروسازی (3) داستان (3) راهرو مرگ (3) رفسنجانی (3) روز معلم (3) روشنایی (3) روشنفکر (3) زلزله (3) زیارت (3) سالن مرگ (3) سعید شاهسوندی (3) سکولار دمکراسی (3) شبکه تروریستی (3) شعر نو (3) شهر (3) صدام (3) عباسقلی صالحی (3) عرفان (3) عماد رام (3) عملیات چلچراغ (3) غلامحسین ساعدی (3) فارسی (3) فرانسوا میتران (3) فرشید نصر‌اللهی (3) فلسطین (3) قتلهای زنجیره ای (3) ماهشهر (3) مجمع عمومی ملل متحد (3) محمد ضابطی (3) محمود رویایی (3) مدارس (3) مسیحی (3) مصباح یزدی (3) ملی شدن نفت (3) منطقه (3) مواد مخدر (3) نسل کشی (3) نقاشی (3) نوروز (3) نوروز۱۴۰۱ (3) نیما یوشیج (3) هجرت بزرگ (3) هزارخانی (3) واکسن چینی (3) ژئوپلیتیک (3) ژنو (3) کتاب اجتماعی (3) کریسمس (3) کلنل پسیان (3) کی‌را رودیک (3) ۱۲اردیبهشت (3) ۱۷شهریور (3) ۳ژوئیه (3) ۵ مهر (3) آموزشی (2) آندرانیک (2) أزادی (2) اتحاد ملی (2) اتوبوس خوابی (2) اراذل (2) اسفند۹۸ (2) اصغر مهدیزاده (2) اصلاح طلبی (2) اصلاحات ارضی (2) اعتیاد (2) افطار (2) امام زین العابدین (2) امام سجاد (2) امام موسی ابن جعفر (2) امام هفتم (2) امجدیه (2) انسانیت (2) انقلاب سفید (2) اوباش (2) اکبر صمدی (2) ایران اینترنشنال (2) ایران فردا (2) ایران مرز پرگهر (2) بازیگر (2) بعثت (2) بنیاد برکت (2) بنیاد فرانس لیبرته (2) بوچا (2) بکتاش آبتین (2) بیسواد (2) تاریخ ا یران (2) تخت جمشید (2) ترامپ (2) ترک تحصیل (2) تفسیر (2) توسکا (2) جاوید رحمان (2) جنگ داخلی (2) حزب رستاخیز (2) حسین امیر عبداللهیان (2) حمایت (2) حمید مصدق (2) خسرو گلسرخی (2) خودکشی (2) دانیل میتران (2) دبیر کل سازمان ملل (2) درگذشت (2) دهخدا (2) دوران آماده باش (2) دیدار صلح (2) ذوالقرنین (2) رسول خدا (2) رشوه (2) رهبر مقاومت (2) رهبری (2) روح‌الله حسینیان (2) روز جهانی (2) روز جهانی حقوق بشر (2) زمستان (2) زوربا (2) زینب کبری (2) سازمان خبات کردستان (2) سازمان چریکهای فدایی خلق (2) ستار بهشتی (2) سعدی (2) سعید ماسوری (2) سوخت بر (2) سوختبران (2) شام غریبان (2) شاهزاده (2) شباهنگ (2) شهر ری (2) شوروی (2) شکوفه (2) شیخ محمد خیابانی (2) شیراز (2) صدور بحران (2) صدیقه مجاوری (2) طرح صلح (2) عبدالرضا شهلایی (2) عزیمت از فرانسه (2) عشق (2) علم (2) علی (2) علی ربیعی (2) عیسی آزاده (2) عیسی مسیح (2) فاطمه امینی (2) فاطمه مصباح (2) فرانکفورتر آلگماینه (2) فردوسی (2) فرقه (2) فریدون مشیری (2) فشافویه (2) فلاکت (2) قاضی محمد (2) قضاوت (2) قیمت (2) مبارزات (2) مبعث (2) مجازات (2) محسن معصومی (2) مریم قدسی مآب (2) مسجد فاطمه زهرا (2) مقبره کوروش (2) من اگر برخیزم (2) مهدی ابریشمچی (2) میرزاده عشقی (2) میهن تی وی (2) میکونوس (2) میکیس تئودوراکیس (2) نافرمانی مدنی (2) نظامی (2) نیروی قدس (2) نیشکر هفت تپه (2) هامبورگ (2) هیتلر (2) وطن (2) وفات (2) ویتنام (2) پاریس (2) پدرطالقانی (2) پرس تی وی (2) پرواز بزرگ (2) پرویز خزایی (2) ژیلبر میتران (2) کابل (2) کاروان بهار (2) کربلای۴ (2) کشاورزان (2) کهکشان۱۴۰۰ (2) یغمایی (2) یوسف نوری (2) یونان (2) FATF (1) آزادی هدایتگر مردم (1) آستفیک (1) آفریقا (1) آلبرتو نیسمن (1) آنالیا (1) آنتونیو گوترز (1) آهنگساز (1) ابراهیم ذاکری (1) ابراهیم مرادی (1) ابواحسن صبا (1) اتحاد (1) اجباری (1) احتکار (1) احمد رئوف بشری دوست (1) احمد رضایی (1) احمد مقدم (1) احمد وحیدی (1) احمدرضا جلالی (1) اخبار جعلی (1) اردشیر زاهدی (1) ارمنستان (1) ارژنگ داوودی (1) استاد (1) استقلال آمریکا (1) اسلامشهر (1) اسماعیل خطیب (1) اسماعیل شریف زاده (1) اسکاندیناوی (1) اسیر جنگی (1) اشرف هادی (1) اشرف پهلوی (1) اشپیگل (1) اصغر بدیع‌زادگان (1) اصلاح‌طلب (1) اف ای تی اف (1) افتخار (1) افسانه (1) الله قلی خان (1) المپیک (1) الکساندر مدوید (1) امام جعفر صادق (1) امام حسن عسکری (1) امام رضا (1) امام زمان (1) امام صادق (1) امام محمد باقر (1) امام هشتم (1) امیرخیزی (1) امیرپرویز پویان (1) امیرکبیر (1) انتخاب (1) انجیل (1) انفجار حرم امام رضا (1) انقلاب کبیر فرانسه (1) اوریانا فالاچی (1) اپورتونیسم (1) ای ایران (1) ایران گیت (1) ایلیرمتا (1) ایندیپندنت (1) اینستاگرام (1) بالکان (1) بختیار (1) برلین (1) بنان (1) بند۲۰۹ (1) بهرام عالیوندی (1) بهرام عین اللهی (1) بویراحمد (1) بگو نه (1) بیرجند (1) بیروت (1) بیژن مفید (1) تئاتر و سینما (1) تابلو (1) تاریخ شفاهی (1) تاریخ فرانسه (1) تاریکی (1) تاسوعا (1) تاکتیک (1) تبیین جهان (1) تجزیه (1) تحریف (1) تختی (1) تروریستی (1) تریتا پارسی (1) تصنیف (1) تلگرام (1) تنگستان (1) توحید (1) توماج صالحی (1) توماس سانکارا (1) ثریا ابوالفتحی (1) ثقه‌الاسلام (1) جامعه المصطفی (1) جان مترکه (1) جایگاه انسان (1) جدایی دین از دولت (1) جریان اپورتونیستی چپ‌نما (1) جعفر کاظمی (1) جعلیات (1) جمعه سیاه (1) جمهوری خواه (1) جنبش تنباکو (1) جهاد کشاورزی (1) حبیب خبیری (1) حبیب‌الله بدیعی (1) حج (1) حجت زمانی (1) حسن اشرفیان (1) حسن ظریف (1) حسن ظریف ناظریان (1) حسن فیروزآبادی (1) حسین دهلوی (1) حسین طائب (1) حسین گل گلاب (1) حسینیان (1) حضرت معصومه علیها سلام (1) حضرت مهدی (1) حماس (1) حمید لاجوردی (1) حنیف عزیزی (1) حنیف‌نژاد (1) حکایت (1) حکومت (1) حکومت نظامی (1) خانواده شفایی (1) خدا (1) خطر (1) خلق (1) خلقت انسان (1) خلیل رضایی (1) خواهران میرابال (1) دانشمند (1) دانشیان (1) داوود باقروند (1) دختر آبی (1) دلوار (1) دمکراسی خیانت شده (1) دهقانان (1) دوباره می‌سازمت وطن (1) دکتر حسین گل‌گلاب (1) دی (1) دین و مذهب (1) دیوید کلیگور (1) ذوب آهن (1) رادیو مجاهد (1) رزمناو پوتمکین (1) رزمنده (1) رستاخیز (1) رستم قاسمی (1) رسول تبریزی (1) رسول مشکین فام (1) رشنگری (1) رضا رضایی (1) رضا شمیرانی (1) رضا پهلوی (1) رمضان۱۴۰۰ (1) رنگ روغن (1) روحانی مترقی (1) روح‌الله خالقی (1) روز جهانی صلح (1) روز جهانی معلم (1) روزجهانی منع خشونت علیه زنان (1) روس تزاری (1) رپ اعتراضی (1) ریچارد رابرتس (1) زادی (1) زاگرس (1) زمین (1) زندان تهران بزرگ (1) زهره صمدی (1) زینب (1) زینب پاشا (1) زینت میرهاشمی (1) سارق انقلاب (1) سال میلادی (1) سراوان (1) سرویس جهانی (1) سعید اقبالی (1) سعید سلطانپور (1) سنگسار (1) سهام (1) سهراب سپهری (1) سواد (1) سولماز ابوعلی (1) سولیوان (1) سونگون (1) سپ (1) سی ان ان (1) سیامک نادری (1) سیاهکل (1) سیاوش سیفی (1) سیزده بدر (1) سیمین بهبانی (1) سیمین بهبهانی (1) سیمین دانشور (1) شخصیتهای ایرانی (1) شریف واقفی (1) شستا (1) شمال (1) شهر مهران (1) شهر کرد (1) شهرزاد احسانی ناطق (1) شهرقصه (1) شهلا حریری مطلق (1) شکرالله پاک‌نژاد (1) شیخ فضل الله نوری (1) شیر و خورشید (1) شیلی (1) شیوا ممقانی (1) صالح کهندل (1) صدای مجاهد (1) صیاد شیرازی (1) ضرغامی (1) طبری (1) طنز سیاسی (1) عارف قزوینی (1) عدالت در اسلام (1) عزت الله مقبلی (1) عزیز فولادوند (1) عقیده (1) علمی (1) علی اکبر اکبری (1) علی اکبر دهخدا (1) علی صارمی (1) علی صالح آبادی (1) علی مطهری (1) علی همتیان (1) علیرضا جعفرزاده (1) علیرضا خالوکاکایی (1) عملیات (1) عملیات آفتاب (1) عکاسی (1) عکس (1) عیاران (1) عید قربان (1) عید مبعث (1) غرب (1) غلامحسین اسماعیلی (1) غلامحسین بنان (1) غلامرضا تختی (1) غلامرضا مسعودی (1) فاطمه زهرا (1) فاطمه صادقی (1) فتانه زارعی (1) فدایی خلق (1) فرخی یزدی (1) فردوست (1) فولاد (1) فیزیک (1) قاتلان ۶۷ (1) قاسملو (1) قانون کار (1) قربانعلی حسین نژاد. (1) قربانیان (1) قرن پانزدهم (1) قرنطینه (1) قزلحصار (1) قزوین (1) قم (1) قهرمان (1) قیام تنگستان (1) قیام روشنگری (1) لاهیجان (1) لغت نامه (1) لنین (1) لوازم التحریر (1) لوموند (1) لویزان (1) لیبی (1) مادر شایسته (1) مادران خاوران (1) مارکز (1) ماکرون (1) مایکل وایت (1) مثنوی (1) مجتبی اخگر (1) مجید اسدی (1) مجید صاحب جمع (1) محسن زادشیر (1) محمد اسلامی (1) محمد تهرانچی (1) محمد خدابنده‌لویی (1) محمد ری شهری (1) محمد سیدی کاشانی (1) محمد صادق (1) محمد محدثین (1) محمد مهدی اسماعیلی (1) محمد کاظم (1) محمد کرد زنگنه (1) محمدباقر شفتی (1) محمدرضا ایرانپور (1) محمدرضا سعادتی (1) محمدرضا قرایی آشتیانی (1) محمدعلی توحیدی (1) محمدعلی حاج آقایی (1) محمود عسگریزاده (1) محمود مهدوی (1) مدرس (1) مدرک تقلبی (1) مرتجعین (1) مرتضی حنانه (1) مرد (1) مرز پرگهر (1) مرغ سحر (1) مریلند (1) مریم بختیاری (1) مریم گلزاده غفوری (1) مسجد سلیمان (1) مسعود احمدزاده (1) مسعود خدابنده (1) مسعود راتبی (1) مسعود صفدری (1) مسعود مقبلی (1) مسیح (1) معصومه عضدانلو (1) ملا نصرالدین (1) ملک الشعرا (1) مناسک حج (1) منافقین (1) منوتو (1) منوچهر براتی (1) منوچهر سخایی (1) منوچهر طاهر زاده (1) منیره رجوی (1) مهدی دیباج (1) مهدی رضایی (1) موسسات خیریه (1) موشک باران (1) مولانا (1) مژگان پارسایی (1) مژگان کوکبی (1) مکه (1) میتران (1) میدان میلیونی (1) میدان ژاله (1) میرزا رضا کرمانی (1) میلیونی (1) ناصر دیوان کازرونی (1) ناصرالدین شاه (1) ناظم حکمت (1) نامه (1) نایاک (1) ندا حسنی (1) نروژ (1) نرگس غفاری (1) نسرین پارسیان (1) نصرالله زرین پنجه (1) نمایشنامه (1) نماینده (1) نورمراد کله جویی الوار (1) نوروز۱۴۰۳ (1) نوری علا (1) نیمه شعبان (1) نیویورک تایمز (1) نیکسون (1) هائیک هوسپیان مهر (1) هالیوود (1) هایک هوسپیان مهر (1) هجرت (1) هلدینگ (1) همایون کهزادی (1) همدان (1) ولادت (1) ولی‌الله فیض‌مهدوی (1) ویلیام هزلیت (1) وین (1) ویکتور خارا (1) پابلو نرودا (1) پاسارگاد (1) پروین اعتصامی (1) پرچم (1) پمپئو (1) پهلوان (1) پهلوان فیلابی (1) پوریای ولی (1) پیمان جبلی (1) پیک شادی (1) چارلی چاپلین (1) چه باید کرد (1) چه گوارا (1) چپ نما (1) ژنرال اودیرنو (1) ژنرال دوگل (1) کاخ سفید (1) کارنامه (1) کارنامه سبز (1) کارگردان (1) کاریکاتور (1) کانادا (1) کرامت الله دانشیان (1) کریمپور شیرازی (1) کشتی (1) کشور (1) کشیش (1) کشیش دیباج (1) کشیش میکائلیان (1) کلیسا (1) کمیسیون اقتصاد (1) کمیسیون کار (1) کنکور (1) کهشکان (1) کهکیلویه (1) کوثر (1) کودتانی فرهنگی (1) کودتای سوم اسفند (1) کولبران (1) کیفرخواست (1) گاردین (1) گاندی (1) گلرخ ایرایی (1) گلزاده غفوری (1) گلستان (1) گلسرخی (1) گور جمعی (1) گوهر مراد (1) گیسو شاکری (1) یاسرعرفات (1) یروم ستاقیان (1) یزدی (1) یعقوب ترابی (1) یونایتد پرس (1) یونسکو (1) یک شاخه گل (1) ۱۰شهریور (1) ۱۴اسفند (1) ۱۸تیر۷۸ (1) ۱۹بهمن۴۹ (1) ۲۶مهر (1)

بایگانی وبلاگ

پیام مسعود رجوی در دومین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی

پست ویژه

«رئیس‌جمهور برگزیده‌ی مقاومت» یعنی چه؟

مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت

جدیدترین مطالب

بازدید از وبلاگ

مانور بزرگ جنگی سیمرغ رهایی ارتش آزادیبخش ملی ایران