۱۹اردیبهشت۱۴۰۱
آلودگی هوای تهران
«اولین تأثیر فقر، کشتن فکر است». (جورج اورول نویسنده انگلیسی)
کلاهک سیاسی و اقتصادیِ ریزگردها و نان در ایران
فقط مانده بود هوای تنفسیِ ایران هم مسلح به داغ و درفش بشود. پیش از این در سالهای دور و نزدیک گذشته، داغ و درفش سلطهٔ اهریمنی آخوندی بر پیکر محیطزیست ایران فرود آمده و طبیعت ایران را به قصد بلعیدن سرمایهاش و به کام حفظ نظام ریختن، غارت کردهاند. حالا پس از نابودی تدریجی جنگلها [که مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۷ گزارش نابودیِ ۴۳ درصدش را داده بود] نوبت خفقانآور کردن اکسیژن تنفسی آسمان و هوای ایران است. امپراتوری جنگلخوار ولایی که پشتبندش سیلها را روانهٔ شهرها و روستاها و نابودیشان کرد، اکنون ماحصل نابودی گونههای گیاهی و مردابها و جنگلها، در کار هدایت ریزگردها در چشم و دهان و ریه و منافذ خانههای مردمان است.
در این یادداشت دنبال آمار و ارقام و گزارش وضعیت ریزگردها نیستیم. اینها را خود رسانههای حکومتی جمهوری اسلامی آخوندی مثل نقل و نبات گرانی و آمار و ارقام اختلاس و فقر، مینویسند و میگویند. از قضا برای عادی کردن این جنایات زیست ـ محیطی توسط حکومت ملایان و عادت دادن مردم به «همین که هست» و به تسلیم واداشتن آنها، تا بخواهید در این زمینهها مینویسند و ارقام گوناگون رو میکنند تا هرگز سراغ ریشه و اصل و چرایی این جنایات سریالی نروند.
مسلح شدن ریزگردها و هجوم به هوای شهرهای ایران و مجاری تنفسی مردمان، آن روی سکهٔ نابودی گونههای گیاهی، سدسازیهای سپاه پاسداران، نابودی جنگلها و از بین بردن مسیلها توسط کارگزاران نظام آخوندی بوده و هست و ادامه دارد.
رسانههای سمعی و بصری و نوشتاری حکومتی همواره به جاری بودن این عوارض و ناهنجاریهای زیست ـ محیطی و صرفاً به گزارش صحنهها میپردازند و نه بهعلت و ریشه و سرمنشأشان. سرچشمهٔ ریزگردها و آلودگی خفقانآور هوای برخی شهرها از یکطرف رابطهٔ مستقیم دارد به اولویتبندیهای نظام ملایان در سیاست، در اقتصاد و در بودجهبندی برای امور نظامی و حفظ نظام و از طرف دیگر به چگونگیِ رسیدگی به طبیعت ایران و زندگانی مردمان. معنی سرراستش میشود سیاسی بودن ریزگردها و محیطزیست با شاخص قربانی کردن حرث و نسل ایران در پای حفظ نظام ملایان. حفظ نظام ملایان نه تنها با قربانی کردن حرث و نسل، که با حداکثر توهین به شعور انسان دارای هویت ایرانی. وقتی هزیمت سال به سال سرمایههای طبیعی ایران و انهزام مفهومی بهنام زندگی و از طرفی به امپراتوری رسیدن فقر و گرانی، از زبان نمایندهٔ خامنهای در مشهد بهدلیل بیحجابی عنوان و تعبیر و تبلیغ میشود، آیا حفظ نظام، نابودیِ همهچیز را در پای خود، مشروع نمیداند؟
با این استنادات، آیا علت هجوم ریزگردها و گسترش آلودگی هوا را باید موشکافی تخصصی و فنی و علمی کرد یا کالبدشکافیِ سیاسی و اقتصادی؟ از آنجا که آخوندهای رذل حکومتی، همهٔ ادا و اطوار حرث و نسلکشیشان را در منتهای ابتذال، توجیهات الهی و دینی و اسلامی میکنند، خواهی نخواهی کلاهک عقیدتی هم بر سر این رذالتها میگذارند تا بلکه رضایت درصدی از ملازمان باورمند اسلامپناهیِ ملاییشان را در جیب داشته باشند. این رذالت آخوند حکومتی که در طول تاریخ دوزیستاش با صفات مفتخوری و قدرتپرستی عجین بوده است، حالا به یمن حداکثر جنایت و خباثت و چپاول ـ که آثارش به درون حکومت سرازیر شده ـ حتی از جانب رقبای حکومتی با تیتر درشت، به تعبیر «سفیه» مزین شده است: «ثروت مملکت را نباید بهدست سفیهان سپرد» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱).
آخوندها با هدف بهتنگ آوردن مردم ایران و به تسلیم کشاندنشان در مقابل بقای نظام، مدام تیغ گیوتین فقر و گرانی و ریزگرد را تیز میکنند. میخواهند بهقول جورج اورول نویسندهٔ انگلیسی با «اولین تأثیر فقر، کشتن فکر» را به جریان عادی روزمره تبدیل کنند. پس همهٔ مظاهر زیست ـ محیطی و احتیاجات تنفسی و معیشتی گواهی میدهند که در همهجای ایران نبرد مرگ و زندگی علیه نظام آخوندها جریان دارد که جز با گیوتین نمیتوان سیاست و اقتصاد و هوا و طبیعت را بهکار گرفت. از جانب مردم و نسلهای قیامآفرین، پایداران بیشکست و منادیان «میتوان و باید»، تعبیر تاریخیِ چنین موقعیتی اینگونه است که: «اینجا سرزمینی است که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان میجنگیم. . ». (از رمان مشهور «بینوایان» اثر ویکتور هوگو).