کانونهای شورشی
خامنهای در تاریخ ۵مهر۱۴۰۰ خطاب به مزدوران آتش به اختیار، خواهان «جهاد تبیین»! شد. این عنوان خامنهای ساخته، بیانگر کلید خوردن یک پروژهٔ جدید برای جلوگیری از روند شتابان محبوبیت مجاهدین و تأثیرگذاری آنها در جامعهٔ ایران بود؛ و درست در سالگرد پنجم مهر، روز شعار مرگ بر خمینی از آن پردهبرداری شد.
«جهاد تبیین»، ترجمان پروپاگاندا، دروغپراکنی، شیطانسازی و تحریف واقعیتهای مسلم است. سفید جلوه دادن سیاهکاریهای رژیم و توجیه وضعیت موجود است. مقابله با خط براندازی است.
این اقدام تدافعی البته راه بهجایی نبرد و به پشیزی گرفته نشد.
عمامهٔ پریشان و زوزههای هراسآلود
آخوند علمالهدی در غیظی افسارگسیخته نسبت به پیشنرفتن این پروژه واکنش نشان داد. او در نمایش جمعهٔ ۲۶آذر۱۴۰۰ «تبیین» را برای همهٔ اوباش سایبری، مزدبگیرها، پادوها و قلم بهمزدان حکومتی در عداد «جهاد» و یک «تکلیف و واجب»! نامید.
«مسألهٔ تبیین جهاد است، جهاد تبیین یعنی وقتی فرمان جهاد از طرف ولی امر صادر میشود در این جهاد همه مکلفند همه موظفند چه آنهایی که تریبون دارند چه آنهایی که قلم دارند چه آنهایی که اهل نوشتن و کتاب و مطبوعات و روزنامه هستند چه آنهایی که اهل رسانه فضای مجازی هستند و چه آنهایی که دارای فعالیت در عرصههای مجازی هستند و میتوانند وارد کار بشوند در فضای مجازی این جهاد تبیین بر همه اینها واجب است» (تلویزیون آستان قدس رضوی. ۲۶آذر۱۴۰۰).
دشمن اهل عمل و عملیات!
دشمنی که علمالهدی با عمامهٔ پریشان و گلوی دریده از آن نام میبرد، برای همه مشخص است. آدرس آن را بارها سردمداران رژیم دادهاند. دشمنی که میخواهد ریش و ریشهٔ دجالیت آخوندی را از ایران برکند. کارش فقط روشنگری نیست، بهدنبال «براندازی» است. اهل اقدام و عمل است. کانونهای شورشیاش روزانه عملیات میکنند.
«دشمن با همه قدرت با همه امکانات رسانه جهانیاش ـ که بسیار هم مجهز هست ـ این راه افتاده ما را از بین ببرد. به این معنا که ابهام ایجاد کند جهالت ایجاد کند. مسایل بر مردم ما و مردم دنیا مشتبه بشود. اینها تنها به گفتن و تبلیغ کردن نیست دنباله این گفتنها عملیات است. دنبال اینها میخواهد عملیات کند، آشوب در داخل مملکت راه بیفتد زمینه فراهم بشود از خارج مملکت حرکت کنند. مردم ما سفرهٔ انقلاب را از زیر پایشان جمع کنند، آنها بیایند بر همه چیز ما مسلط بشوند» (همان منبع).
«مثل برف آب خواهیم شد»!
زوزههای علمالهدی در سراشیب سرنگونی، یادآور گفتوگوی نومیدانه و هراسآلود ژنرالهای شاه در واپسین روزهای دیکتاتوری سلطنتی است.
عبارتی در یکی از این گفتوگوها بعدها بهعنوان یک کتاب تبدیل شد.
«مثل برف آب خواهیم شد»!
«به شاهنشاه عرض کردم ما ۳ لشکر در تهران متمرکز کردهایم. گفتم با ۳ لشکر میشود یک مملکت را تصرف کرد، یک کشور خارج را میشود تصرف کرد، ولی ما در تهران هیچ کاری، هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم... ما باید استراتژی خودمان را روشن کنیم و بر اساس آن جلو برویم! والا مثل برف آب خواهیم شد! مثل برف آب خواهیم شد!» (سپهبد نجیمی نائینی، از فرماندهای ارشد نیروی زمینی شاه).
آنچه این سپهبد شاهنشاهی گفته بود، دیر زمانی طول نکشید که به تحقق پیوست. شگفتا! که ۴۳سال بعد از او یکی از اعضای باند مغلوب و از دانشجویان سابق پیرو خط امام، همین عبارت را بهگونهیی تلویحی در بارهٔ فرجام دیکتاتوری آخوندی [البته در لفافهٔ شوروی] بهکار برد:
«شوروی بزرگترین زرادخانهٔ اتمی و تسلیحاتی را داشت و از قدرت بازدارندگی نظامی بسیار بالایی برخوردار بود؛ اما در نهایت بدون شلیک یک گلوله همچون برف آب شد. بدون اینکه حتی خبردار شود که چه اتفاقی افتاده است؛ چرا که در توهم قدرت به سر میبرد چرا که نتوانست منابع اقتصادی را برای ماجراجوییهای خود ایجاد کند. نمیشود کشوری بگوید که بازدارندگی نظامی دارد و از طرفی اقتصاد کشور را نادیده میگیرد و مردمش در خیابان اعتراض میکنند و پای صندوقهای رأی حاضر نمیشوند. حتی درک نمیکنند که چرا ایران در لبنان، سوریه و عراق حضور دارد» (رم کلابهاوس. ابراهیم اصغرزاده. ۹شهریور۱۴۰۰).
آغاز ذوب شدن گلولهٔ برفی
بگذریم که قدرت پوشالی خامنهای و ژنرالـ پاسداران فاسد او حتی در عالم خیال به گرد پای شوروی آن زمان نمیرسد اما در مثل مناقشه نیست. امروز بهدلیل روشنگریها، افشاگریها و حضور فعال مجاهدین و مقاومت در فضای مجازی و مقابله با سیل پلشت تحریفهای سالیان، شیطانسازیهای کبرهبستهٔ آخوندی علیه پیشتازان آزادی در حال رنگباختن است. فعالیتهای فداکارانه و جسورانهٔ کانونهای شورشی، روحیهٔ ایستادگی و حقطلبی را وارد مدار جدیدی کرده است. قیام آبان۹۸ و سلسله خیزشهای همگون با آن، برگی را ورق زده است که باید آن را آغاز پایان نظام ولایت فقیه نامید؛ آغاز ذوب شدن گلولهٔ برفی دجالیت، ارتجاع و استبداد دینی در تموز شعلهور و پر هرم بیداری ملی.
سخن در یککلام این است. مردم دیگر این جرثومهٔ جنایت، فساد و دجالگری را نمیخواهند و عزم جزم کردهاند که آن را از بنیان براندازند. کار از کار گذشته است و پروپاگاندا دیگر نمیتواند این رژیم را از خطر سرنگونی نجات دهد.