۷اردیبهشت۱۴۰۱
سردار شهید خلق، موسی خیابانی
قسمت نوزدهم: شکل و محتوا
... گفتیم «اشکال» عقیدتی و مرامی محتوا را بیان میکنند. بنابراین اینجا با دو مفهوم سروکار داریم:
شکل
محتوا
حال ببینیم منظور از شکل و محتوا چیست؟ بحث شکل و محتوا، بحث تئوریک مفصلی است که در اینجا نمیتوانم به تفصیل در مورد آن صحبت کنم. میتوانید به کتب فلسفی مراجعه کنید. بهویژه کتاب «ضرورت هنر در روند تکامل اجتماعی» که بحث مفصلی در این زمینه دارد.
چنانکه میدانیم هر پدیدهای شکلی دارد و محتوایی: پدیدههای طبیعی یا اجتماعی، هنر، فرهنگ، ادبیات، تولید و هر چیز دیگری. اگر در این جهان واقعیتی وجود داشته باشد، واقعیتی مادی، عینی و ملموس، لزوماً شکلی دارد و محتوایی
محتوا چیست؟ مجموعه عوامل، عناصر و جریانهایی که بنیاد و اساس موجودیت پدیده را تشکیل میدهند؛
یعنی مجموعهیی از عوامل و جریانهایی که چیزی را بهوجود میآورند و به آن موجودیت میدهند.
شکل چیست؟ آن سازمان وجودی، که روابط آن اجزاء را در درون پدیده، و روابط کل پدیده را با دنیای بیرون و پیرامون، تعیین میکند.
در نتیجه میبینیم که اگر شکل نباشد، محتوا هم مفهومی نخواهد داشت. انسان بهلحاظ فیزیولوژیک، یعنی بهلحاظ جسمانی، شکلی و محتوایی دارد. شکلش این است که مثلاً روی دو پا راه میرود، چشم دارد و دست دارد، محتوایش سوخت و ساز (همانند سازی و واهمانندسازی) است. این محتوا در قالب این شکل خود را نشان میدهد و متجلی میشود. اگر چنین شکلی نباشد، آن محتوا نیز نمیتواند ظهور و بروز پیدا کند. فردی را در نظر بگیریم که کاری انجام میدهد. این عمل شکلی دارد. برای نمونه، فرد موقع انجام کار دستش را تکان میدهد، بالا میبرد، پایین میآورد یا راه میرود و حرکت میکند. در کل مجموعه حرکاتی که ارگانیسم انجام میدهد، شکل است.
محتوا چیست؟ محتوا منظوری است که این عمل، این مجموعه حرکات، آن را دنبال میکند. آیا میشود انسان کاری بکند، یک منظوری را دنبال کند، بدون اینکه حرکت مشخصی انجام دهد؟ عملی نیست. هر محتوایی در قالب شکلی بیان میشود. بنابراین محتوا عامل ایجاد کننده شکل پدیده است و شکل، سازمان وجودی و عامل تحقق و تجسم و قوام محتوا، در جهان عینی است. در این جهان مادی، محسوس و ملموس، محتوای لخت و عور، نمیتواند وجود داشته باشد. اگر محتوایی میخواهد وجود داشته باشد، باید حتماً لباسی بپوشد، در قالب مشخصی ظاهر شود و یک تجسم عینی داشته باشد. این جمله از حضرت علی (ع) است: «یکی هست که ادعا میکند (به گمان خودش) بخدا نظر دارد، بخدا امیداوار است. بخداوند سوگند که دروغ میگوید. وضع او از چه قرار است که امیدش در عملش پیدا نیست». اگر راست میگوید، اگر چنین چیزی وجود دارد، بایستی تجسم مشهود و ملموس داشته باشد، باید خودش را در عمل نشان دهد. محتوای بدون شکل نمیتواند وجود داشته باشد.
محتوا از طریق شکل تحقق میپذیرد. یک نمونه را میگویم: یک سازمان، یک تشکیلات، محتوایی دارد و شکلی. محتوای آن چیست؟ اعتقاداتش، ایدئولوژیش، آرمانهایی که در جامعه دنبال میکند. شکلش چیست؟ وضع و ترتیب تشکیلاتی آن سازمان، یعنی روابط سازمانیاش. اگر سازمانی بخواهد وجود داشته باشد، باید چند نفر باشند که دور هم جمع شوند، روابطی بین خود برقرار کنند، تقسیم مسئولیتی بکنند و...
در غیراینصورت سازمانی وجود نخواهد داشت. این شکل در خدمت تحقق آن محتوا است. یعنی شکل را باید طوری اتخاذ کنند که بتواند محتوا را در جامعه و دنیای عینی، جامه عمل بپوشاند. اگر محتوا فرق کند، شکل هم فرق میکند. یعنی تناسبی بین شکل و محتوا وجود دارد. بهطور مثال یک سازمان انقلابی که میخواهد مبارزه سیاسی کند، ترتیبات تشکلیلاتی این سازمان، با یک سازمان تعاونی یا یک تشکیلات خیریه فرق میکند. اینجا مجموعهیی از اصول و ضوابط هست که در آنجا وجود ندارد. یک اداره یا سازمان انقلابی، محتوایشان با هم فرق میکند، شکلشان هم فرق میکند.
گفتیم شکل در خدمت محتوا است؛ یعنی ارجحیت با محتوا است. اگر بین اینها تناقضی پیش آید، ما باید محتوا را بگیریم و شکل را فدا کنیم و یا این محتوا را در قالب اشکال دیگری بریزیم. نماز را در نظر بگیرید؛ میدانید نماز را نمیشود تعطیل کرد.
ولی یک مریض که نتواند به آن ترتیب متداول و معمول نماز بخواند، چکار باید کند؟ شکل تعطیل میشود و شکل دیگری جایگزین میگردد. مثلاً وضو نمیتواند بگیرد، پس تیمم میکند. سر پا نمیتواند بایستد، نشسته نماز میخواند. این اشکال در خدمت آن محتواست. هیچکاری نمیتواند بکند، دراز کشیده و در بستر، خدا را یاد میکند. محتوا تعطیل نمیشود. محتوای نماز چیست؟
مطابق آیه قرآن: «إنّنی أنا اللّه لا إله إلّا أنا فاعبدنی وأقم الصّلاة لذکری» (سوره طه آیه ۱۴) خطاب به موسی پیامبر است. من «الله» هستم. مرا پرستش کن!
«وأقم الصّلاة لذکری»... «و نماز را برپا دار، برای اینکه مرا یاد کنی»!
محتوای نماز، یاد کردن خدا است. نمیشود انسان به دلخواه، به شکل دیگری عمل کند. شکل نماز این است. ولی وقتی در شرایطی نشود آن را رعایت کرد، میشود شکل نماز را نقض کرد. میدانید که امام حسین (ع) در مراسم حج (در آستانه ماه محرم)، برای حرکت به کوفه، مراسم حج را ناتمام گذاشت. در آنجا ضرورت ایجاب کرد، مصالح عالیتری ایجاب کرد که این شکل نقض شود و امام اینکار را کرد.
اکنون اشارهیی به نهجالبلاغه بکنم، امام میفرماید: «فرض الله الایمان تطهیراً من الشرک و الصلاه تنزیهاً عن الکبر، و الصیام ابتلاءلاخلاص الخلق» (حکمت ۲۴۴- صفحه ۱۱۹۷)... «خداوند نماز را برای پاک شدن از کبر قرار داد، برای اینکه آدم از کبر و نخوت، از خودپسندی و خودبزرگبینی، خود را پاک کند. و روزه را برای اینکه انسان خالص بشود».
اینها محتوا است. همینطور امام در خطبه «قاصعه» توضیحاتی در مورد نماز، روزه، زکات و... میدهد. امام میگوید: «وقتیکه ما پیشانی و صورت خود را به روی خاک میگذاریم (نماز گذار این کار را میکند) برای تواضع و فروتنی است».
وقتی که انسان اعضاء و جوارحش را به خاک میگذارد، این حرکت بهمثابه یک شکل، دارای چه محتوایی است؟ در این شکل حرکت، چه منظوری نهفته است؟ برای کوچک شدن در پیشگاه خداست. البته تناسبی بین شکل و محتوا باید وجود داشته باشد. میبینید که کوچک شدن با پیشانی بخاک گذاشتن تناسب دارد. نماز که یک طریق ارتباط انسان با خدا است، با شکل مربوط به خود تناسب دارد. بعد به مفهوم کلماتی که در نماز گفته میشود، خواهیم رسید.
پس محتوای ایدئولوژیک مکتب در قالب شعائر خود را عرضه میکند.