۲۷دی۱۴۰۰
گلریزان همیاری با سیمای آزادی
درین شبها
که گل از برگ و
برگ از باد و
باد از ابر و
ابر از خویش میترسد
و پنهان میکند هر چشمهای سر و سرودش را
درین آفاق ظلمانی
چنین بیدار و دریاوار
تویی تنها که میخوانی
سیمای آزادی بهگواهی هموطنان و تماسگیرندگان با بیست و ششمین برنامهٔ «گلریزان همیاری»، دیگر از تعلق به یک مقاومت درآمده و به یک صدای همگانی و سراسری تبدیل شده است. صدایی که یک «درد مشترک» را فریاد میزند. وجهه همت آن تبلیغ برای یک حکومت نیست. حقوق و مزایا از یک دولت نمیگیرد تا منافع آن را نمایندگی کند. محل درآمدش از پخش آگهی بازرگانی و تبلیغات آنلاین نیست. تنها تلویزیونی است که مدیران، سیاستگذاران، سناریستها، صحنهآرایان، دکوراتورها، نورپردازان، فیلمبرداران، تولیدگران، کارگردانان، گویندگان و مجریان آن منافع مادی و شخصی ندارند. آنها با وقف شبانهروزی خود این تلویزیون را اداره میکنند. نیامدهاند تا به سلبریتی تبدیل شوند و به آلاف و الوف برسند. آنها رزمآورانی هستند که عرصهٔ رزمشان رساندن صدای آزادی به شیفتگان آزادی است.
آنان کسانی هستند که نقطهٔ کمال خود را در فداشدن برای مردم و آزادی ایران میجویند. آرمانخواهانی هستند که مانند مجاهدین صدیق، سهیلا ضیا و مسعود فرشچی، یک دارایی بیشتر ندارند. مجاهدت، خلوص، صفا و پاکبازی.
سیمای آزادی، تلویزیونی است که برای درخشیدن کاذب و پیشی گرفتن در دنیای اسرارآمیز و پر رقابت رسانه، هرگز به انتشار اخبار زرد و فیک مبادرت نمیکند. غلو، گزافهگویی و سویهگیریهای پراگماتیستی در کار آن نیست. حقیقت را فدای مصحلت نمیکند. وظیفهٔ اصلی آن تمرکز بر مبارزه سهمگین، بیامان، وقفهناپذیر و شبانهروزی برای آزادی است. از این رو تلویزیون صدای بیصدایان است. صدای کسانی که در داخل ایران درد میکشند و فریادرس میجویند. صدای زندانیانی که شمردن دانههای زنجیر، نقل شبانهٔ آنهاست. صدای کولبران گلولهخورده در تنگراههای کوهستانی، صدای سوختبران جزغاله شدهٔ بلوچ، صدای زنان اسیدپاشی شده، صدای دستفروشانی که بساط محقرشان به تاراج مأموران وحشی شهرداری رفته است. صدای آه مادران در پشت دیوارهای قطور زندان، صدای خانوادههای دادخواه، صدای بلند خط فقر، کودکان معصوم خیابانی و عصمتهای بهتاراج رفته، صدای هر کسی از وضع موجود ناراضی است و خود را در صف براندازان و همراه و همگام با آنها مییابد.
سیمای آزادی، تلویزیون شورشگران و کانونهای شورشی است. صدای همبستگی با انقلاب نوین مردم ایران و راهحل انقلابی است. از این رو کسانی که از سیمای آزادی حمایت میکنند، معتقد هستند که باید این رژیم خونریز، دجال و شیطانی را از بیخ و بن برانداخت و بر خرابههای آن یک جمهوری دمکراتیک و برآمده از انتخاب آزادانهٔ مردم بنا کرد. بنابراین هر نوع کمک به سیمای آزادی، در حکم اعلام همبستگی با مقاومت ایران برای تحقق هدف بزرگ آزادی است. این کمک آنها را در صفوف رزمآوران آزادی و کانونهای شورشی قرار میدهد. اگر ثروت و سرمایههای مادی و بهطور مشخص پول را یک کالای بیجان نبینیم و آن را محصول عمر و رنج تکتک انسانها بدانیم، بذل این هدیهٔ ارزشمند بهپای یک مقاومت، در حقیقت شرکت در مبارزه و نوعی جانافشانی است. این هدیهها با معیارهای مادی قابل سنجش نیست. از یک شاخه گل گرفته تا آرزویی برآمده از دل برای بهروزی مردم ایران تا پیشکش داراییهایی که برای اندوختن سکه به سکهٔ آنها چه اشتیاقهایی که هزینه نشده است.
سرمایهٔ بزرگ سیمای آزادی گنجینهیی از پرداختهایی است که مردم ایران با جان و دل به آن تقدیم کردهاند.
مردم این صدا را پرقدرتتر میکنند تا صدای زوزهٔ شلاقها را خاموش کند. تا دیگر بزرگترین آرزوی یک کودک چشیدن طعم میوه نباشد. تا دیگر هیچ مادری مجبور نباشد با زانو زدن در برابر یک سنگنبشتهٔ شکسته، بر گور دلبند خود اشک بریزد و خاطراتش را زندگی کند. تا دیگر سرمایههای این میهن و ذخایر نسلهای آینده، صرف تولید موشک و پهپاد برای کشتار و صدور تروریسم نشود. تا دیگر، تا دیگر و تا دیگر...
دریغ! که هیچ عبارتی نمیتواند کمکهای ارزشمند همیاران برای تحقق این آرزوهای بلند را توصیف کند؛ هیچ عبارتی جز تعظیم در برابر عظمت و شرافت این خلق.