شورای ملی مقاومت ایران
بیانیهٔ چهلمین سالگرد تأسیس شورای ملّی مقاومت ایران
صد و پانزده سال پس از انقلاب مشروطه و شصت و نه سال پس از قیام ۳۰تیر، شورای ملّی مقاومت ایران چهلمین سال حیات پر از فراز و نشیب خود را پشت سر گذاشت.
مردم ایران در انقلاب بزرگ مشروطه، که اولین انقلاب ملّی ـ دمکراتیک در خاورمیانه بود، علیه ستم، بیقانونی و بیعدالتی به پاخاستند و با وارد کردن ضربه سنگینی به استبداد سلطنتی، جامعهٔ ایران را به دوران جدیدی وارد کردند؛ دورانی که برجستهترین نمود آن مجلس اول شورای ملّی بود. عصر بیداری و رهایی مردم ایران، که سالها پیش از انقلاب مشروطه آغاز شده بود، با این انقلاب پیشرفتی چشمگیر کرد. دشمنان ترقّی و پیشرفت ایران این جهش تاریخی را برنتافتند. استعمار گران آن زمان (انگلیس و روسیه) و ارتجاع جان سخت داخلی (شیخ فضلالله نوری، پدر معنوی خمینی)، به اشکال مختلف علیه انقلاب توطئه کردند. مردم و رزمندگان آزادی ایران کودتای محمدعلی شاه را درهم شکستند، اما دیری نپایید که استعمار انگلیس با کمک عوامل داخلی دست به کودتا زد و رضاخان قلدر را به قدرت رساند. از آن پس، تمام دستآوردهای مشروطه، یکی پس از دیگری، پایمال شدند.
در جریان جنگ جهانی دوم و برکنار کردن دیکتاتوری رضا شاه، مردم ایران فرصت جدیدی برای تحقق خواستهای خود پیدا کردند. زنده یاد دکتر محمد مصدق پرچم مبارزه برای آزادی و استقلال را در دست گرفت و با تکیه بر قدرت مردم، موفّق به ملّی کردن صنعت نفت در سراسر ایران شد. در دوران ۲۸ماههٔ دولت مصدق توطئههای گوناگون از جانب استعمار، دربار و ارتجاع داخلی جریان داشت که برجستهترین آن معرفی قوام به جای مصدق بود. مصدق خواهان واگذاری وزارت دفاع ملی به جای وزارت جنگ به نخستوزیر قانونی بود، در حالیکه تا آن زمان وزیر جنگ را شاه تعیین میکرد و مصدق به این تن نداد.
مردم ایران در برابر نخستوزیری قوام به جای مصدق، که تجلّی اتّحاد استعمار و ارتجاع بود، در روز ۳۰تیر سال۱۳۳۱ قیام کردند و با شعار «یا مرگ یا مصدق» رهبر نهضت ملی کردن نفت را به قدرت بازگرداندند. یک سال پس از این قیام، همدستی استعمار (انگلیس و آمریکا) با دربار و ارتجاع (آخوند کاشانی)، کودتای ۲۸مرداد سال۱۳۳۲ را شکل داد که منجر به سقوط دولت ملی ـ دمکراتیک مصدق شد. سالها بعد خمینی این کودتای ننگین را «سیلی اسلام» به رهبر جنبش ضداستعماری ملت ایران نامید. مصدق در این مقطع از حزب توده هم از پشت خنجر میخورد.
انقلاب مشروطه و قیام ۳۰تیر با درسها و تجربههای گرانقدر آن، به نیروهای انقلابی کمک کردند تا پرچم مبارزه رهاییبخش مردم ایران را، این بار، با قدرت و استحکام بیشتر برافرازند. مبارزهیی که به قیام ۲۲بهمن ۱۳۵۷ و سرنگونی دیکتاتوری سلطنتی راه برد. اما خمینی، با خیانت به انقلاب مردم ایران، دیکتاتوری ولایت فقیه را، بهرغم مقاومتها و مخالفتهای گسترده و سراسری، تحمیل کرد. کشاکش انقلاب و ارتجاع با عبور از سرفصل تاریخی۳۰خرداد ۱۳۶۰ و آتش گشودن خمینی به تظاهرات نیم میلیونی مردم تهران، وارد دوران مقاومت تمامعیار برای سرنگونی استبداد دینی شد و چنین بود که چهل سال پیش به ابتکار مسعود رجوی، شورای ملی مقاومت در قامت آلترناتیو دمکراتیک علیه سلطهٔ استبداد مذهبیپایه گذاری شد.
طی چهل سال گذشته، شورا و پایهٔ اجتماعی آن، یعنی مردم و نیروهای انقلاب دمکراتیک مردم ایران، با وجود ددمنشی رژیم ولایت فقیه یک لحظه از پیکار علیه نظام جهل و جنایت دست برنداشتند. مبارزه چهل سالهٔ شورا علیه رژیم حاکم و البته علیه حقارت پذیری، تسلیم طلبی، سرخوردگی، خودباختگی، ناامیدی و ناباوری، که نهادهای گفتمانسازی حکومت آن را به مثابهٔ موذیانهترین سلاح به کار میبرند و فرصتطلبان در کمین نشسته آن را تبلیغ میکنند، بهطور روزمره جریان داشته است. راست این است که شورا طی چهل سال گذشته پرچم مبارزه برای آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت را با شور و امید، با پیکارجویی و سربلندی در اهتزاز نگهداشته است.
در کارنامهٔ حیات چهل سالهٔ شورا رنجها و سختیهای بسیار و هزینههای کلانی به شمول نام دهها هزار زن و مرد شهید، ثبت شده که بیانگر ژرفای یک جنبش تاریخی است و به راستی بر تارک تاریخ ایران میدرخشد و یاد و نام آنها را ماندگار میکند.
شورا در این سالگردها وظیفهٔ خود میداند که یاد و خاطرهٴ همهٔ زنان و مردانی را گرامی بدارد که در بیش از یک قرن گذشته، در راه پر فراز و نشیب، اما پرشکوه پیکار برای آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت اجتماعی بهشهادت رسیدند؛ بهخصوص خاطرهٴ تابناک بیش از سی هزار قهرمان سرموضع و سربهدار را که در قتلعام۶۷ در زندانهای سراسر کشور به خمینی و جلّادانی چون رئیسی «نه» گفتند.
شورای ملّی مقاومت در چهلمین سالگرد تأسیس خود، به این قهرمانان سرفراز و به همهٔ شهیدان راه آزادی وطن، بهویژه آزادیخواهانی که طی یکسال گذشته در مبارزه با رژیم ولایت فقیه جان فدا کردند، ادای احترام میکند و بر همبستگی و همدردی با تمامی خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی تأکید میکند.
شورای ملی مقاومت خاطرهٴ اعضای جانباختهٔ خود در یک سال گذشته، خلبان پرافتخار سرهنگ بهزاد معزّی، شاعر و نویسندۀ مجاهد خلق حمید اسدیان و مجاهدان اشرفی افسانه پیچگاه، سعیده شاهرخی و جلال پراش را گرامی میدارد.
مروری فشرده بر تحولات یکسال گذشته
طی یک سال گذشته مهمترین تحول سیاسی و سرفصلی در تاریخچهٴ حاکمیت آخوندی در سیرک انتخابات ریاستجمهوری رژیم رقم خورد. خامنهای هر سه قوه اجرایی و مقنّنه و قضاییهٔ نظام ولایت فقیه را با سه مهرهٔ گوش به فرمان و مشهور به جلّاد و چماقدار و جنایتکار اشغال کرد تا رژیم بحرانزده را در برابر مقاومت سازمانیافته و قیام مردم به ستوه آمده یکدست کند. اما نمایشی که به همین منظور در روز جمعه ۲۸خرداد ۱۴۰۰ با دود و دم چندشآور به روی صحنه رفت، در برابر قدرتمندترین و پرشکوهترین کنش سیاسی به نام «تحریم»، بهشدت مفتضح شد.
خامنهای که در حیلهگری، سفلگی و خودکامگی گوی سبقت را از همگنان ربوده و برای ماندن در مسند قدرت نزدیکترین کسانش را ـ از رفسنجانی تا لاریجانی ـ با رفتار آمرانه، تحقیرآمیز و دغلکارانه در پای گماشتگان دون پایهاش قربانی کرده، آخوند رئیسی از عوامل اصلی قتلعام تابستان سال۶۷ را بهطور زورکی و در نمایشی مسخره و در یک نقشهٴ صددرصد مهندسی شده به مسند ریاستجمهوری رژیم برگماشت.
ولیفقیه با استفاده از اهرمهای قدرتی که در اختیار داشت، ابتدا مهرهٔ سرسپردهاش آخوند جلّاد ابراهیم رئیسی، یکی از اعضای هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی را، پس از مرگ آخوند طبسی بهعنوان تولیت آستان قدس رضوی بر یکی از ثروتمندترین مراکز قدرت و غارت در رژیم آخوندها، مسلّط کرد. وقتی در نمایش انتخابات ریاستجمهوری رژیم در سال۹۶ در برابر تحریم و شعار «نه جلّاد، نه شیاد» ناکام شد، جلّاد را بر مسند ریاست قوۀ قضاییهٔ تحتامرش نشاند و سرانجام حکم ریاستجمهوری را با سلّاخی کاندیداهای رقیب برایش صادر کرد. این رویداد مهم نشان داد که مهمترین پایهٔ تحلیلی شورا در مورد اصلاح ناپذیری و انقباض ناگزیر رژیم قرونوسطایی آخوندها درست بود.
خامنهای برای نجات کشتی درهم شکستهٴ رژیم از غرق شدن در دریای طوفانی و متلاطم جامعهٔ ایران، تنها یک راه پیش روی خود میشناخت: انقباض حداکثری با یکپایه کردن و جراحی و حذف بخشی از نظام و گماردن سه مهرهٔ سیاه از آبروباختهترین جنایتکاران و آدمخواران در رأس سه قوه، به عنوان آخرین فرصت و آخرین برگ برای بقای نظام.
پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس رژیم، تصریح کرد: «شرایط کشور به حدی مخاطرهآمیز شده بود که اگر شخصی مانند رئیسی وارد نمیشد، نظام دچار بنبست میشد» (روزنامهٔ حکومتی رسالت ـ ۹تیر ۱۴۰۰).
آخوند گلپایگانی، رئیس دفتر خامنه ای، نیز در مراسم معارفهٔ آخوند اژه ای بهصراحت گفت: «این نظام نعمتی است که ما باید با چنگ و دندان آن را نگهداریم». این عبارت بیان واضحی است از نهایت استیصال رژیمی که در همهٔ زمینهها به ته خط رسیده است.
مسئول شورا در خرداد امسال در این رابطه گفت: «از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ دو قطب بیشتر وجود ندارد: جبهه خلق و مقاومت و آزادی، در برابر ولایت فقیه و جبهه ارتجاع و دیکتاتوری و حفظ نظام و رژیم قتلعام». مسئول شورا افزود: «انتخابات و اصلاحات در این رژیم هیچ ارزش و معنا و مفهومی جز فریب خلق نداشته و پاسخ خمینی و خامنهای یک چیز بیشتر نیست: کشتار و اعدام و قتلعام و جلّاد ۶۷ و ادامهٔ آن در خرداد ۸۸ و دیماه ۹۶ و آبان ۹۸. درست به همین دلیل باید دیکتاتوری منفور ولایت فقیه را از ریشه برانداخت و بند از بندش گسست. خوشا مقاومت ایران که از ۴۰سال پیش این حقیقت و این ضرورت را دریافت. باقی حرفها راجع به اصلاح این رژیم فریب و فسانه و خطوط ارتجاعی و استعماری است».
در یک سال گذشته همچون نیمهٔ دوم سال پیش، ویروس کشندهٔ کرونا در اتّحاد با ولایت خامنهای به کشتار مردم ایران ادامه داد. شورا در مقدمهٔ بیانیهٔ سال پیش خود اعلام کرد: «اعترافهای تکاندهندهٔ برخی از کارگزاران حکومتی پیرامون ابعاد همهگیری این ویروس و افشاگریهای سازمان مجاهدین خلق ایران نشان میدهد که آن چه برای حکّام ایران و بهخصوص خامنهای و روحانی ارزش ندارد، جان هموطنان ماست. رژیم در حالی که میلیاردها دلار برای سرکوب، ساختن بمب اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی هزینه میکند، برای جلوگیری از همهگیری کرونا اقدام جدی انجام نداده و مردم را به حال خود رها کرده یا عمداً به قربانگاه فرستاده است. شورا مراتب همدردی و تسلیت خود را به خانوادههای جانباختگان ویروس کرونا اعلام کرده و برای همهٔ کسانی که با این بیماری درگیر هستند آرزوی سلامتی و بهبودی میکند».
رفتار ضدبشری و غارتگرانهٴ رژیم پیرامون تهیهٔ واکسن برای مردم ایران، که با حکم جنایتکارانهٴ خامنهای شروع شد، ابعاد فاجعه را صدها برابر افزایش داده است.
در یک سال گذشته سیاست ماجراجویانه، آشوبگرانه و مداخلهجویانهٴ رژیم با صدور بحران و تروریسم همچنان ادامه پیدا کرد و البته مورد مخالفت گستردهٔ مردم کشورهای عراق، لبنان، سوریه و... قرار گرفت. در عراق، جنبش اجتماعی با شعار مبارزه با فساد و ایجاد دولت تکنوکرات در برابر فرقهگرایی مذهبی، سبب از هم گسیختن جبهه ولایت فقیه یا ائتلاف موسوم به «شیعه» شد.
شورا بارها تأکید کرده که «هم خطی و اتّحاد عمل داعش با خلافت خامنهای در سوریه باعث طولانی شدن عمر دیکتاتوری بشار اسد شده است. در عراق نیز این جریان تروریستی بالفعل به سود دخالتهای رژیم ایران و چشم پوشیدن ائتلاف بینالمللی از مقابله با آن شده است. اما اکثریت مردم عراق و سوریه نشان دادهاند که با هر شکل از خلافت، چه از نوع داعش و چه از نوع ولایت فقیه، به جد مخالفند».
در یکسال گذشته بحران اقتصادی به فاجعهٔ اقتصادی بالغ شد و زندگی اکثریت مردم هر چه بیشتر به تباهی سوق داده شد. ابعاد تعرض به سطح زندگی و معیشت مردم به شکلی افزایش یافته که ردیف کردن نتیجه آن نیاز به نشر صدها مقاله و تحقیق دارد. بیکاری، فقر، بیخانمانی، ناهنجاریهای اجتماعی، اعتیاد، فحشا و خودکشی روزافزون است و به همهٔ اینها نبود واکسن و بیآبی و بیبرقی را هم باید افزود.
در برابر چنین شرایطی، مردم ایران ساکت نبودند و به رَغم موج اعدامها برای ارعاب و تحمیل خفقان، به اَشکال مختلف دست به مبارزه و مقاومت زدند. اعدام قهرمان کشتی، نوید افکاری، به دستور خامنهای و رئیسی جلّاد در ۲۲شهریور۱۳۹۹ بهمنظور ارعاب عمومی و کین توزی از شهر شورشی شیراز، موجی از خشم و اعتراض را در جامعهٔ ایران و در سطح جهانی برانگیخت. مسئول شورا نوید شورشگر را «قهرمان ملّی قیام در برابر نظام آخوندی» توصیف کرد و بهمناسبت شهادت پرطنین او «یاد قهرمان ملی علیاکبر اکبری که لاجوردی را کیفر داد و یاد مهدی رضایی گل سرخ انقلاب ضدسلطنتی» را گرامی داشت.
شورا به طور قاطع و مداوم از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشی ناپذیر کارگران، معلّمان، کشاورزان، بازاریان و کسبه، اعتراضات بیوقفهٔ زنان، جوانان، پزشکان، پرستاران و کادر پزشکی و حرکتهای حق طلبانهٴ ملّیتها و مردم بپاخاسته میهنمان، که در چارگوشهٔ ایران درفش مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هر گونه تبعیض جنسی، ملّی و مذهبی را، با قبول همهٔ مخاطرات و هزینه های آن، برافراشته نگه داشتهاند، حمایت کرده و برای رساندن صدای این جنبشها، که در چند ماه گذشته ابعاد وسیعی یافته، به گوش عموم مردم ایران و جهان بهغایت کوشیده است.
در این زمینه شورا وظیفه خود میداند که از تلاشهای خستگی ناپذیر خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، در حمایت بیوقفه از قیامها و خیزشهای مردمی، در افشا و محکومیت بینالمللی جنایات سرکوبگرانه و اعدامها و شکنجه های رژیم آخوندی، در رویارویی با بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از خلافت خمینی و خامنهای و در همبستگی با ملتهای رنج دیده از این پدیدهٔ شوم، قدردانیکند.
طی چند ماه گذشته چندین دور مذاکره برای احیای برجام جریان داشته که تاکنون به نتیجه نرسیده است. روحانی که در احیای برجام نافرجامش در کادر شروط آمریکا منافع شخصی و باندی مشخّصی داشت، در حرفهایش در کرسی ریاست جمهوری، رژیم خامنهای را مانع حصول توافق معرفی میکرد. او در جلسهٔ هیأت دولت در چهارشنبه ۲۳تیر۱۴۰۰، با اذعان به بنبست در مذاکرات وین و با سرخوردگی و افسوس، گفت: «۵-۴ماه، ۶ماه، فرصت از دست رفت!» و اضافه کرد: «اگر مذاکره با غربیها باشد اما درون نظام دعوا باشد، آن مذاکره پیش نمیرود!». وی سپس مصوبهٔ مجلس رژیم را ـ که خامنهای بانی و حامی آن بود ـ عامل شکست و ادامهٔ تحریمها معرفی و تصریح کرد: «اگر ۱۱آذر نداشتیم... در ماه اسفند تحریم برداشته شده بود» و در ادامه افزود: «وقتی هدایتهای رهبری نباشد، معلوم است که آن مذاکره پیش نمیرود!».
در سال گذشته شورا برای افشای سیاستهای ضدمردمی رژیم، برای گسترش جنبش دادخواهی و برای بهرسمیت شناختن جهانی حق مردم ایران برای مقاومت و برقراری حاکمیت ملّت تلاشهای بسیاری کرده که برجستهترین آنها اجلاس جهانی ایران آزاد طی سه روز بود.
روز شنبه ۱۹تیر، اجلاس جهانی سه روزهٔ ایران آزاد ۱۴۰۰، با شرکت ایرانیان و حامیان مقاومت، در بیش از ۵۰هزار نقطه در ۱۰۵کشور جهان و با حضور هزاران تن از اعضای مجاهدین خلق ایران در اشرف۳ در آلبانی، شروع شد. شرکتکنندگان از سیدنی تا هاوایی، با ۲۰ساعت اختلاف، بهصورت آنلاین گردهم آمدند. در این سه روز صدها تن از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی سخنرانی کردند.
کهکشان سه روزه یا «اجلاس جهانی ایران آزاد ـ آلترناتیو دمکراتیک به سوی پیروزی»، فرازی شکوهمند از مسیری صعب و خونبار است که طی ۴دههٔ گذشته پیموده شده؛ مسیری است که سنگ به سنگ آن آغشته به خون هزاران زن و مرد آزادیخواه ایران و وجب به وجب آن با رنجها و فداکاریهای بی منتهای مجاهدان و مبارزان این میهن طی شده است.
در سال گذشته قطببندی سیاسی بین جنبش مقاومت و استبداد دینی در زمینهٴ سیاسی و اجتماعی مسیر تکاملی خود را طی کرد و راهحل مقاومت ایران خود را هر چه بیشتر در جنبشهای اجتماعی نشان داد.
شورای ملّی مقاومت از طریق انتشار نتیجهٔ بحثهای اجلاسهای میاندورهیی، از طریق روشنگریهای کمیسیونها و سازمانها و شخصیتهای عضو شورا، و بهویژه از طریق سخنرانیها و موضعگیریهای خانم رجوی، مواضع خود را به اطّلاع عموم رسانده است.
بیانیهٔ حاضر، جمعبندی و فشردهیی از ارزیابی ما پیرامون مهمترین تحولاتی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافتهٔ ایران پیوند دارد.
فصل اول:
خودزنی خامنهای در مهندسی «انتصاب» رئیسی
۱ـ آن چه در روز جمعه ۲۸خرداد بهعنوان «سیزدهمین دورهٴ انتخابات ریاست جمهوری» انجام شد نه یک انتخابات آزاد و رقابتی، بلکه نمایشی برای انتصاب یک جلّاد بدنام در پست قوۀ مجریهٔ نظام ولایت فقیه بود. مدتها پیش از اجرای این شعبده، جدالهای درون هرم قدرت پیرامون آن شروع شد. در ابتدا، برای گرم کردن تنور نمایش، شایع کردند که «پاسداران» برای در دست گرفتن قدرت اجرایی خیز برداشتهاند؛ و در این مورد موجی از مخالفت به راه افتاد. استعفا یا اخراج سرکردهٔ یکی از مهمترین قرارگاههای سپاه و اعلام کاندیداتوری از جانب او، به شایعه برای مدتی دامن زد. اما خامنهای که از مدتها پیش برای این نمایش سناریو نوشته بود، گامبهگام «اپیزود» های سناریوی خود را کارگردانی میکرد.
وزارت کشور کلّ کسانی را که میتوانند در این نمایش بهعنوان تماشاچی، البته بدون خرید بلیط، شرکت کنند ۵۹میلیون و ۳۱۰هزار و ۳۰۷نفر، اعلام کرد.
با شروع ثبت نامها، مشخّص شده که ۵۹۲نفر برای بازی در این نمایش کاندیدا شدهاند که معروفترین آنها علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، محمود احمدینژاد، مصطفی تاجزاده و ۹نفر از «جبهه اصلاحات ایران» (شامل ۲۷حزب و سازمان و گروه و حدود ۱۳فرد) بودند. سپس شورای نگهبان تحتامر خامنهای به قلع و قمع فلّهیی همین «خودیها و نخودیها» پرداخت و فقط «صلاحیت کاندیداشدن» هفت نفر را «احراز» کرد که عبارت بودند از پنج سرسپردۀ خامنهای در باند غالب نظام یعنی ابراهیم رئیسی، سعید جلیلی، محسن رضایی، محسن هاشمی قاضیزاده و علیرضا زاکانی و دو نفر از باند اعتدالی روحانی و حاشیهٴ اصلاحطلب آن یعنی عبدالناصر همتی و محسن مهرعلیزاده.
هر کدام از این هفت بازیگر نقش خاصی را برای گرم کردن مناظره ها و تبلیغات ایفا کردند و پس از مضحکهیی به نام «مناظره» با نقش آفرینی تماشایی کاندیداهای پوششی به نفع رئیسی، زاکانی و جلیلی انصراف دادند. مهر علیزاده هم در آخرین ساعات کنار رفت و نمایش ۲۸خرداد با ۴کاندیدا، شامل رئیسی، رضایی، قاضیزاده و همتی انجام شد.
۲ ـ رد صلاحیتهای گسترده توسط شورای نگهبان و تأیید چند مهرهٔ نمایشی برای رقابت با رئیسی را وحید حقانیان، مهرۀ دفتر خامنهای، که بسیار به او نزدیک و به «گماشته» وردست «آقا» معروف است، همزمان با اعلام نتایج، برملا کرد. وی روز شنبه ۲۹خرداد طی یادداشتی که در خبرگزاری حکومتی «ایسنا» منتشر شد، نوشت: «لازم است توجه داشته باشیم که در این مقطع حساس، از تلاشهای صبورانهٴ جناب آقای محسن رضایی و جناب آقای دکتر امیر حسین قاضیزاده هاشمی، کمال تشکّر را داشته باشیم. این برادران با وجود فشارهای شدید عدهیی و با تحلیل و افکار خاص، صحنه انتخابات را ترک ننموده و خود را نامزد پوششی فرض نکرده و تا آخر رقابتهای انتخاباتی، با انرژی، باور و جدیت در صحنه باقی ماندند تا انتخابات ۱۴۰۰ علیرغم تبلیغات چندین ماهه و سنگین دشمنان، رنگ و بوی واقعی و رقابتی به خود بگیرد و درصد مشارکت، از پیشبینیهای حضرات بالاتر برود.
در اینجا لازم است این نکته را اضافه کنم که آقای دکتر همتی هم به این معنا کمک کردند، زیرا ضدانقلاب و دشمنان کشور، انتخابات را تحریم [کردند] و عدهیی هم متأسفانه در داخل، ناآگاهانه و یا از سر غفلت، شعار «رأی بیرأی» را سر میدادند. سران جبهه اصلاحات هم با توجه به انتقاد و نارضایتی شدید و عمومی اقشار مختلف مردم از دولت مستقر، و با توجه به ضعف عملکرد آنان و تأثیرگذاری گرانیها و نابسامانیها بر روی زندگی روز مرهٔ آنان، حاضر نبودند آبروی خود را به خطر بیندازند و رسماً با عنوان «جبهه إصلاحات» به میدان بیایند و تنها به این بسنده کردند که تعدادی از احزاب و افراد خاص را ترغیب به حمایت از آقای همتی نمایند که نتیجهٔ همهٔ این فرآیندها و نارضایتی شدید مردم برای عدم رأی آوری آقای همتی ـ که خود اتّفاقاً عضوی از دولت مستقر و فاقد مقبولیت به حساب میآمدـ کافی مینمود و از قبل هم قابل پیشبینی بود...
بنابراین حضور این سه رقیب برای جناب آقای رئیسی، امداد الهی به حساب آمده و یقیناً باید گفت اینها خود را به گونهیی، دانسته یا ندانسته، خرج انقلاب کردند وگرنه با توجه به شرایط رد صلاحیتها، تحریم انتخابات توسط بیگانگان و حتی احمدینژاد، اگر بعد از کنار کشیدن نامزدهای پوششی، این سه نفر نیز اعلام انصراف کرده بودند، ولو وزارت کشور هم قبول نمیکرد، یقیناً چالش بزرگی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی بهوجود میآمد».
این «راستگویی» که بیانگر از «رو بستن» خامنهای در قلع و قمع رقبا در مسیر یکدست کردن نظام است و بدون تردید بدون چراغ سبز او صورت نمیگرفت، بهخوبی نمایشی بودن نه فقط «انتخابات» که «نخودی» بودن سه «رقیب» رئیسی را نشان میدهد. حرفهای حقانیان آن چنان گزنده بود که تسنیم، خبرگزاری وابسته به سپاه قدس، آن را برنتابید و در یک متن چهار مادهیی در روز یکشنبه ۳۰خرداد اعلام کرد: «جناب آقای حقانیان!... شایسته است ضمن ترک این رویهٔ خسارتبار هر چه سریعتر دربارهٔ این شبههافکنیها روشنگری و از ساحت رهبر معظّم انقلاب اسلامی و دفتر ایشان صیانت فرمایید».
۳ ـ نمایش انتخابات ریاستجمهوری این دوره با دوازده دورهٔ پیشین تفاوتهایی قابلتوجه داشت. در دورههای پیش نمایش یا بهصورت غیررقابتی و قابل پیش بینی، یا بهصورت رقابتی بین خودیها و غیرقابل پیشبینی، برگزار میشد. نمایشهای انتخاباتی که به ریاستجمهوری رجایی، خامنهای و رفسنجانی منجرشد غیررقابتی و کاملاً قابل پیشبینی بود.
از سال۱۳۷۶و در پایان دور دوم رفسنجانی، پس از مخالفت شدید خامنهای با پیشنهاد نزدیکان رفسنجانی برای تغییر قانون اساسی و استمرار ریاست او، نمایشهای انتخابات ریاستجمهوری رژیم تا امسال بین دو قطب نظام (خامنهای ـ رفسنجانی) رقابتی در میان خودیها و غیرقابل پیشبینی بود. در این نمایشهای انتخاباتی باند مغلوب نظام شامل رفسنجانی ـ کارگزاران ـ اصلاح طلبان قلّابی به سرکردگی آخوند محمد خاتمی، با شعار انتخاب بین بد و بدتر، بخشی از نیروهای حاکمیت را تحت عنوان قشر خاکستری، وارد صحنه میکردند و نمایشهای انتخاباتی، البته در درون خودیها و سرسپردگان و امضاکنندگان اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه، غیرقابل پیش بینی میشد. دو دورهٔ خاتمی، دو دورهٔ احمدینژاد و دو دورهٔ روحانی از این خصوصیت برخوردار بودند.
با زلزلههای بزرگ سیاسی و اجتماعی در قیامهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و اعتلای موقعیت انقلابی، جامعه وارد مرحله جدیدی شد. شعارهای «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»، «نه بد میخوایم، نه بدتر، نه شاه میخوایم، نه رهبر»، توهم احتمال «تغییر از طریق صندوق رأی» را، که باند رفسنجانی ـ خاتمی از سال۷۶ به آن متوسل میشدند، درهم کوبید و فرو ریخت و لذا در نمایش انتخابات آخر، دوقطبیِ مردم و مقاومت در برابر حاکمیت شکل گرفت و تحریم انتخابات با شعار «رأی من سرنگونی» است در مقابل «رأی ندادن گناه کبیره است و رأی سفید دادن حرام است»، قرار گرفت.
۴- کسادی بیسابقهٔ نمایش انتخابات مجلس رژیم بعد از قیام آبان ۹۸ و بارز شدن موقعیت باندهای رژیم را جدی و به خطری مبرم تبدیل کرد.
اصلاحطلبان قلابی، که ابتدا شعار «اصلاحطلب ـ اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا» را گذرا تصور کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که «صندوق رأی سوخت» و اگر آن را نجات ندهند، نظام با خطر جدی و بحران سرنگونی مواجه میشود. سران این باند از موسوی خوئینیها، که سالیان در سایه بود، گرفته تا محمد خاتمی و تئوریسینهای وزارت اطلاعاتی آنها مانند سعید حجاریان به میدان آمدند و حرفشان این بود که براندازی جدی است و تنها پادزهر آن اصلاحات واقعی است و خواهان کمرنگ شدن نظارت استصوابی شدند.
از سوی دیگر، خامنهای در اول خرداد سال۹۸ در دیدارش با دانشجویان، به صراحت «دولت جوان حزب اللّهی» را مطرح کرد و در جواب دانشجویان بسیجی گفت: «غصّة من و شما تمام میشود». خامنهای راهکار یکپایه کردن نظام با عنوان «دولت جوان حزب اللّهی» را در دستور کار قرارداد و آن را طی دو سال گذشته، بارها، تکرار کرد و در عید ۱۴۰۰ هم، با بیان ۷ویژگی رئیس جمهور مورد نظرش، آن را مورد تأکید قرارداد و در سخنرانیاش بعد از سلّاخی کاندیداهای باند رقیب توسط شورای نگهبان هم، آب پاکی را روی دست کسانی ریخت که از او میخواستند با حکم حکومتی لااقل لاریجانی را برگرداند.
خامنهای که سالهاست حفظ و امنیت ولایتش را در انقباض میداند و میخواهد با سرکوب مانع قیام و سرنگونی شود، در سال۱۳۹۰ و قبل از خانه نشینی احمدی نژاد، طرح حذف «انتخابات مستقیم ریاست جمهوری» و پارلمانی کردن شاکلهٔ قوه مجریه را به میان آورد که در آن موقع با مخالفت رفسنجانی مسکوت ماند. وی مجدداً در سال۱۳۹۵ این طرح را بهعنوان یک راه حل برای پایان دادن به بازیهای انتخاباتی و «انتخاب رئیس جمهور» بهعنوان «نفر دوم نظام» مطرح کرد. اما شرایط بازنگری در قانون اساسی را بهنحوی که نتیجهٔ آن به نفع خودش شود، مهیا ارزیابی نکرد.
پس از ده سال، خامنهای طرح انقباض ولایتش و بستن شکاف ساختاری بین رئیسجمهور و ولیفقیه را در مهندسی نمایش انتخابات ۱۴۰۰برای برگماری رئیسی در رأس قوۀ مجریه رژیم یافت و با شکل دادن به مجلس انقباضی به ریاست پاسدار قالیباف و به کارگیری تجربهٔ شکست مهندسیاش در نمایش انتخابات ۱۳۹۶ با تمام قوا برای آن خیز برداشت چرا که این را تنها راهکارش در مقابله با بحرانها و خطر قیام و سرنگونی میدید.
۵- خانم مریم رجوی در سخنان نوروزی خود در آغاز سال۱۴۰۰ با اشاره به تحریم گستردهٔ انتخابات مجلس رژیم گفت: «امروز رژیم ولایت فقیه در چنان وضعیت وخیمی است که در ۴۰سال گذشته نظیر ندارد؛ دولت آخوند روحانی فلج شده و از پا افتاده است. نمایش انتخابات مجلس ارتجاع، با وجود همهٔ آمارسازیها، به پایینترین درجهٔ مشارکت در ۴۰سال اخیر سقوط کرد. خامنهای با گماردن پاسدار چماقدار قالیباف در رأس مجلس ارتجاع، گام اول را برای انقباض حداکثر و تکپایه کردن رژیم برداشت. او به یکدست کردن حکومت برای بقای آن و هژمونی ولایت فقیه نیازمند است و در این مسیر ناگزیر جناح اصلاحطلب قلابی را، که عایقی برای حفظ رژیمش بوده، از میان میبرد. پس آنچه که اثبات و درخشان میشود همانا راه حل همین مقاومت است که از قیام و سرنگونی میگذرد؛ مقاومتی که ۴۰سال است شعبدههای انتخاباتی رژیم ولایت فقیه را به پشیزی نخریده و آن را تحریم کرده است و هر بار اقشار و دستهجات و گروهها و احزاب جدیدی به حقانیت آن پیبرده و به تحریم پیوستهاند.
تناقض خامنهای در این است که از یک طرف، برای نمایش انتخابات تنور گرم و داغ میخواهد، اما از طرف دیگر در پی آن است که گماشته و کاندیدای خودش را به تنور بچسباند. اما شعبدهبازی انتخابات ریاستجمهوری از نظر مردم ایران ذرهیی مشروعیت ندارد. تحریم سراسری این انتخابات توسط مردم ایران آن روی سکهٔ قیامهای مردمی و پاسخ دیگری است به قاتلان ۱۵۰۰شهید بهخون خفتهٔ آبان.
مردم ایران گفتهاند و قاطعانه میگویند: نه، به حاکمیت آخوندها، نه، به استبداد مذهبی و نه، به آزادیکشی و اختناق و غارت. و آری، به آزادی و رأی جمهور مردم و آری، به جمهوری دمکراتیک».
۶- در مهندسی انتخابات خرداد ۱۴۰۰، خامنهای ابتدا تلاش کرد برای بازارگرمی همهٔ جناحهای رژیم را حول نمایش انتخابات به صحنه بیاورد. اما سران باند روحانی و زائدهٴ اصلاحطلب آن، از خامنهای میخواستند فضا را باز کند و به آنها امکان حضور بدهد. آنها نسبت به تهدید براندازی نظام هشدار میدادند و خط انقباض را سوختن راه حل صندوق رأی عنوان میکردند. اما خامنهای با مهندسی چندوجهی، خط انقباض را پیش میبرد و چالش جدی اش را انشقاق باند اصولگرایان، که وابسته به خودش بودند، میدانست. این باند از ابتدای استقرار «جمهوری اسلامی»، در طیف راست سنّتی حول «جامعهٔ روحانیت مبارز» شکل گرفت که در سال۱۳۸۴ریاست آن با ناطق نوری بود. در آن سال خامنهای جناحی از آنها را که بیشتر وابسته به نهادهای نظامی ـ امنیتی بودند به ریاست حداد عادل جدا کرد. آنها اصولگرایان «امنیتیـ نظامی» شناخته می شوند که احمدینژاد را سرکار آوردند، در مجلس هفتم اکثریت یافتند و حداد عادل را رئیس مجلس کردند. اما در انتخابات بعدی، جناح راست سنّتی، به ریاست لاریجانی، انتخابات مجلس را برد و لاریجانی سه دوره رئیس مجلس شد. باند «امنیتی ـ نظامی»، که احمدینژاد را روی کار آورده بودند بعد از قهر ۱۱ روزهٴ احمدینژاد از او جدا شدند و «جبهه پایداری» را شکل دادند. خامنهای این سه باند را در رابطه با انتخابات ۱۴۰۰ با مهرههای کم اهمیتتر به صحنه آورد و تمام آنها را در سیرک رسوای انتخاباتی، بهصورت کاندیداهای پوششی، پشت رئیسی به صف کرد.
۷- باند مغلوب نظام، به شمول اصلاح طلبان قلابی، که پیش از این در جریان قیامهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ به حاشیه رانده شده و چوب شکست برجام و تنزّل دولت روحانی و تیغ شورای نگهبان را بالای سر خود، میدید، برای سهمخواهی در انتخابات خرداد ۱۴۰۰، سراغ کاندیداتوری حسن خمینی رفتند که رد صلاحیت او برای خامنهای هزینهدار بود. اما خامنهای با دخالتی مستقیم از حسن خمینی خواست کاندیدا نشود! آنها سپس در تبلیغات خود جواد ظریف را مطرح و روی مذاکرات وین و بازیکردن با کارت رفع تحریم و احیای برجام، در موضعگیریهای روحانی با استفاده از تریبون دولتی، سرمایهگذاری کردند. این بازی هم با ماجرای نوار ظریف و موضعگیری تند خامنهای، در نهایت، به کنار کشیدن رسمی ظریف از کاندیداتوری منجر شد. در آخر، علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، تاجزاده (معاون سابق وزارت کشور)، پزشکیان، آخوندی (وزیر سابق راه)، همتی (رئیس کل بانک مرکزی)، مهر علیزاده و چند نفر دست پایین دیگر وارد صحنه شدند. در مقابل، خامنهای با رد صلاحیت کسانی مثل لاریجانی و جهانگیری نشان داد که به هرقیمت میخواهد رئیسی را به کرسی بنشاند و پیه رسوایی و کسادی سیرک انتخاباتیش را هم به تن مالیده است.
۸- در چنین شرایطی بود که رسواترین نمایش انتخاباتی رژیم آخوندی در طی چهار دهه برگزار شد. از ساعت ۷صبح تا ساعت ۲۴روز ۲۸خرداد ۱۴۰۰، وزارت کشور با ۶۷هزار صندوق برای اخذ آرای واجدین شرایط در سراسر کشور به کار پرداخت. سپس ۲ساعت هم در بعضی نقاط آن را تمدید کرد و تا ساعت ۲بامداد ۲۹خرداد به انتظار رأی نشست.
جمعیت کل کشور طبق آمار رژیم بالغ بر ۸۴میلیون و ۶۱۴هزار و ۶۹۵نفر و واجدین شرایط رأی دادن در ۲۸خرداد ۱۴۰۰ (۱۸ سال به بالا) ۵۹میلیون و ۳۱۰هزار و ۳۰۷نفر شامل ۲۹میلیون و ۹۸۰هزار و ۳۸مرد و ۲۹میلیون ۳۳۰هزار ۲۶۹زن است. شمار رأی اولیهای واجد شرایط در این انتخابات یک میلیون و ۳۰۰هزار نفر اعلام شد.
ویژگی این انتخابات، که همهٔ ناظران و حتّی رسانههای حکومتی در آن اتفاقنظر دارند، گسترگی تحریم بود. بررسی گزارشهای بیش از ۱۲۰۰خبرنگار و گزارشگر سیمای آزادی از ۴۰۰شهر ایران با بیش از ۳۵۰۰کلیپ قابل ارائه به مراجع بینالمللی و افکار عمومی نشان میدهد که کمتر از ۱۰درصد واجدین شرایط در این انتخابات شرکت کردند.
خامنهای در این رسوایی مشت محکم تحریم را به جان خرید تا هرطور شده جلّاد قتلعام ۶۷ را به کرسی بنشاند و گارد دفاعی نظام را در برابر قیامهایی که در کمین میدید با انقباض و سرکوب ببندد.
۹- تحریم نمایش انتخابات چنان ابعادی داشت که خامنهای و شورای نگهبان با تمام تلاش و تقلّایی که برای اعلام مشارکت بالای ۵۰درصد کردند، موفق به این کار نشدند و سرانجام به مشارکت زیر ۴۹درصد رضایت دادند. طبق گزارش رحمانی فضلی، وزیر کشور رژیم، آرای مأخوذه ۲۸میلیون و ۹۳۳هزار و ۴نفر شامل ۳میلیون و ۷۲۶هزار و ۸۷۰ آرای باطله بود که معادل ۱۲، ۸۸درصد کل آراست، یعنی در واقعیت امر میزان مشارکت اعلام شده از جانب رژیم کمتر از ۴۲، ۵درصد واجدان دارندگان حق رأی بود.
این، البته، رقم سازیهای مهندسی شدهٔ رژیم، بعد از و چند برابر شدن در تاریکخانه تجمیع آرا را بازتاب میکند، اما باز هم به اذعان رژیم پایینترین درصد مشارکت در تمامی نمایشهای انتخابات ریاستجمهوری رژیم و یک اعتراف ناگزیر به تحریم کوبندۀ مردمی است.
با یک نگاه به آمار اعلام شده از سوی وزیر کشور رژیم، با این نکته روبهرو میشویم که بعد از رئیسی، بیشترین درصد آرا را آرای باطله تشکیل میدهد. این یک مهر محکم «باطل شد» بر سر تا پای نمایش است:
ابراهیم رئیسی: ۱۷.۹۲۶.۳۴۵نفر
آرای باطله: ۳.۷۲۶.۸۷۰نفر
محسن رضایی: ۳.۴۱۲.۷۱۲نفر
عبد الناصر همتی: ۲.۴۲۷.۲۰۱نفر
حسین قاضیزاده: ۹۹۲.۹۱۸نفر
خامنهای در یک فرار به جلوِ مضحک، پس از شکست و فضیحت شعبدهٔ انتخاباتی، این سیرک رسوا را حماسه شورانگیز توصیف کرد و از شورای نگهبان ارتجاع و از دولت آخوند روحانی و کاندیداهای سلّاخیشده بهخاطر پیشبرد نمایش انتخاباتی، تشکر کرد.
خامنهای در روز سهشنبه ۱۲مرداد، حکم تنفیذ رئیسی جلّاد را به وی ابلاغ کرد. در قانون اساسی رژیم ولایت فقیه، «انتخاب مردم»، حتی در انتخابات تماماً مهندسی شده، فاقد اعتبار و مشروعیت است تا وقتی که ولیفقیه با حکم تنفیذ به آن رسمیت بدهد.
اگر اظهارات آخوند رئیسی را ملاک قضاوت قرار دهیم، او بهکرات کلمه «تحول» را در مورد دولت خود، بهکار برد و از جمله گفت: «از دولت جدید آنچه مردم خواستند یک تحول است. این تحول اجتنابناپذیر است برای کشور، باید این تحول اتّفاق بیفتد. برنامه دولت برنامه تحول است».
خامنهای ضمن آنکه در مورد تحول هیچ نگفت، آب پاکی روی دست منتظران احتمالی «تحول» ریخت و گفت: «... حل مشکلات اقتصادی زمان بر است. این را مردم عزیز ما هم میدانند و بدانند که یک چیزی نیست که مشکلات را بشود یکشبه، یا در مدت کوتاه بشود حل کرد. نه، اینها زمانبر هست».
رئیسی هم در همین راستا، با ارائهٔ چند آمار شاخص اقتصادی، شمای کوتاهی از ورشکستگی تمام عیار اقتصاد کشور ارائه داد. وی با اشاره به «تورم ۴۴درصدی»، «رشد نقدینگی ۶۸۰درصدی» و «کسری بودجه ۴۵۰هزار میلیارد تومانی» در سالهای ریاستجمهوری روحانی، خواست نشان بدهد که میراثبر یک ویرانه است و نباید از او انتظار معجزه داشت.
مراسم تحلیف نیز در مجلس ارتجاع برگزار و راهبرد یکدست سازی بهطور کامل اجرا شد.
۱۰- خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در اجلاس جهانی ایران آزاد در تحلیلی از نمایش انتخابات رژیم و پیامدهای آن گفت: «مقاومت ایران از قبل مسیر انقباض شتابان و سلّاخی و حذف درونی رژیم ملایان در مرحله پایانی را پیشبینی و اعلام کرده بود. این حقیقت در انتخابات رژیم برملا و ثابت شد: بالاترین شکست و رسوایی در تاریخچهٴ شعبدههای انتخاباتی رژیم آخوندی. آنقدر که آخوند علمالهدی، نماینده و امام جمعهٔ خامنهای در مشهد، که پدر زن رئیسی است، به صراحت گفت کسانی که رأی نمیدهند یا رأی باطله میدهند، رأی به مجاهدین میدهند.
بله، رژیم ولایت فقیه برای بستن شکافهای بیانتهایش بهمنظور سدبستن در برابر قیامهایی که پیش روست، یعنی برای بقا و جلوگیری از سرنگونی محتوم، جلّاد ۶۷ را رئیسجمهور خود کرده است، اما در واقع گور خود را بهدست خود کنده است. مثل عقربی که در محاصره آتش سرانجام خود را نیش میزند. هیچ چیز جز هراس از قیام و احتضار سیاسی ولایت فقیه، روی کارآوردن رئیسی را توضیح نمیدهد؛ کسی که حتّی منتظری، جانشین خمینی، هم گفت در شمار کسانی است که بزرگترین جنایت را در این رژیم انجام داده و اسم او را در آینده جزء جنایتکاران تاریخ مینویسند.
رئیسی دستاندرکار قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۶۷ بوده که ۹۰درصد آنها از مجاهدین بودند. رئیسی قبل و بعد از آن هم در شکنجه و اعدام هزاران نفر دست داشته است.
حالا نگاه کنید: یک جلّاد در رأس دستگاه اجرایی، یک مجری اعدام و شکنجهگر بدنام به اسم اژهیی (وزیر قبلی گشتاپو) در رأس دستگاه قضایی، یک آخوند خونخوار در رأس کل رژیم؛ راستی که گلهٔ آدمخواران تکمیل است. همین ترکیب از هزار نمود و نشانه در اثبات موقعیت سرنگونی ولایت فقیه نافذتر است.
خامنهای از دو سال پیش میگفت برای عبور از دشواریها یک دولت جوان حزباللّهی را سر کار میآورد. حالا جلّادی را آورده که خودش کانون دشواریهای رژیم است و ولایت فقیه را از چاله درآورده و به چاه میاندازد؛ جلّادی که هیچ بارقة بشری در خود ندارد. از رباتهایی است که در قضاییه ولایت فقیه ”قاضی سالب حیات“ نامیده میشوند و برای کشتن برنامهریزی شدهاند».
خامنهای، به گفتهٴ خودش، برای اینکه مجبور نباشد در تهران و سایر شهرهای ایران بجنگد، به جنگافروزی در عراق و سوریه و لبنان و یمن و به برنامه اتمی و موشکی و جنگافروزی در منطقه پناه برده است. اما این ره که خامنهای میرود، به گورستان است.
آنچه پیش آمده واکنش رژیم بهدورانی است که با سه تحول بزرگ شناخته میشود:
اول، قرار گرفتن رژیم در شرایط اضطراری اقتصادی- اجتماعی با بحرانهای مهار ناپذیر؛
دوم، ورود جامعهٔ ایران به فاز خیزشها و قیامها که از دیماه ۹۶ سر برداشته است؛
و سوم، شبکهیی سراسری از شورشگران دلیر و فداکار با آتش شعلهور کانونهای شورشی علیه مظاهر حاکمیت فاشیسم دینی.
بنابراین در دوران جدید:
- تعارض بین رژیم و جامعهٔ ایران تشدید میشود. شاه هم در ته خط به حکومت نظامی و نخستوزیر کردن ارتشبد ازهاری روی آورد، اما نتیجهٔ معکوس گرفت.
- شبه راهحلها و آلترناتیوهای تصنّعی و مجازی فضای حیاتی خود را از دست میدهند.
- میانهروی و اصلاحطلبی قلّابی مردار میشود و انقلاب و سرنگونی بهمثابه یگانه راهحل، درخشان و تابان میشود.
دوران جوشش قیامها و برپایی گردانهای ارتش آزادی است، همانطور که در مارسیز، سرود ملّی فرانسه، آمده و همانطور که نبردهای استقلال آمریکا گواهی میکند.
رژیم آخوندی در بنبست سرنگونی است. مردم و مقاومت بهسوی پیروزی پیش میروند. ایران آزاد میشود».
برای سرپوش گذاشتن بر همین حقیقت دوران است که گفتمانسازی سپاه و اطلاعات ولایتفقیه، به موازات سرکوب و انقباض حداکثر؛ انکار آلترناتیو و جایگزین دمکراتیک، مخدوش کردن مرزبندیهای اساسی «نه شاه، نه شیخ» و ناگزیری تسلیم و سازش و مذاکره با جلّاد ۶۷ را از طریق انواع و اقسام عوامل و بلندگوهای پوششی و مزدوران نفوذی ترویج میکند.
فصل دوم:
ویروس کرونا سپر امنیتی نظام جلّادان با استراتژی کلان تلفات
جنایت علیه بشریت در ممنوع کردن ورود واکسن توسط خامنه ای
۱۱- اکنون دیگر جای تردیدی وجود ندارد که رژیم ولایت فقیه و در رأس آن خامنهای، از ابتدای ورود کرونا به ایران، آن را برای امنیت نظام یک «فرصت» تلقّی کرد و گسترش آن را، البته با شیوههای مرموز در محتوا و ظالمانه در شکل، در دستور کار قرار داد.
سیاست ظالمانهٴ حکومت موجب آن شده که در پایان مردادماه، طبق آماری که از آغاز همهگیری کرونا بهطور روزانه توسط مقاومت ایران ارائه شده و درستی آن از سوی بسیاری منابع مستقل تأیید شده است، شمار وحشتناک جانباختگان کرونا در میهن ما در پایان مردادماه بیش از ۳۷۸هزار تن و شمار جانباختگان روزانه به بیش از ۲۱۰۰نفر رسیده است؛ ارقامی که ایران را به کانون شیوع کرونا و رکورددار تلفات روزانه در جهان تبدیل کرده و کارشناسان اتّفاق نظر دارند که، در این مقطع زمانی، دلیل آن محرومسازی مردم از واکسیناسیون است؛ امری که جنایت علیه بشریت و کشتار جمعی عمدی با تصمیم و فرمان صریح خامنهای مبنی بر ممنوع کردن ورود واکسنهای معتبر و در دسترس جهانی به ایران است.
خامنهای روز ۱۹دی ۱۳۹۹ اعلام کرد: «ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع است. این را من به مسئولان هم گفتم الآن هم بهطور عمومی میگویم». او در همین سخنرانی به بازار گرمی برای واکسن ادعایی ستاد اجرایی فرمان خمینی (ارگان غارتگر تحت کنترل خامنهای و به ریاست مخبر، معاون اول رئیسی) پرداخت و گفت: «واکسنی که برای کرونا آماده شد این مایهٔ افتخار هست، این را انکار نکنند، این مایهٔ عزّت کشور، مایهٔ افتخار کشور است. البته از طرق مختلفی دنبال واکسن دارند حرکت میکنند، خب در یک موردی به آزمایش انسانی رسید و موفق بود سعی نکنند این را انکار کنند».
تکرار عبارت «انکار نکنند»، طلبکاری و تعرض وقیحانهٔ خامنهای به موج اعتراضات علمی و دلسوزانهٴ پزشکان و متخصصان برجستهٔ دارو و واکسن در داخل و خارج ایران است که واکسن سازی ادعایی رژیم را مردود و خطرناک اعلام و تأکید میکردند که در این کار هیچیک از الزامات و ضوابط علمی و جهانشمول در روند تولید واکسن طی نشده است. اما خامنهای به جای ذرهیی شرم و حیا و اینکه از ثروت ۱۰۰میلیارد دلاری ستاد اجرایی تحت کنترل خودش برای خرید و وارد کردن واکسن معتبر هزینه کند، در فقدان کمترین حس انسانی، در راستای استراتژی کلان تلفات برای مقابله با قیام و برای انباشت ثروت از رهگذر بازی با جان میلیونها ایرانی خیز برداشت تا علاوه بر محروم ساختن مردم از واکسن معتبر، جنایت تزریق واکسن بیاعتبار و خطرناک را هم مرتکب شود. حاصل این جنایتهای ضدبشری اکنون در رکوردهای فاجعهبار تلفات کرونا در ایران بارز شده است. روزنامهٔ حکومتی «دنیای اقتصاد» روز ۱۳مرداد ۱۴۰۰ زیر عنوان «پرش کرونا از مثلّث خطر» نوشت: «در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا وضعیت کرونا در حالت کنترل شده قرار دارد، در کشور ما هم اکنون شاهد بدترین وضعیت کرونایی از ابتدای شیوع آن هستیم».
اکنون شاهدان و کارشناسان مقابله با کرونا در ایران و جهان و حتی در نهادهای درمانی حاکمیت، انگشتهای نشانه را به سوی مجرم پلید این فاجعه یعنی خامنهای گرفتهاند.
۱۲- پس از اعلام ممنوعیت ورود واکسن به ایران توسط خامنهای، مسئول شورا در همان روز ۱۹دی پیامی فرستاد و گفت: «در حالی که آمار دردناک و هولانگیز جانباختگان به ۲۰۰هزار نفر میرسد، ثابت شد که خامنهای کرونا را با کلان تـلفات انسانی برای حفظ رژیم در برابر خطر قیام و سرنگونی، نعمت و فرصت میداند. بهوضوح ثابت شد ویروس کرونا، متّحد ویروس منحوس ولایت بر ضد ملت ایران است.
مخالفت ولیفقیه با خرید واکسن از آمریکا و انگلستان و فرانسه عین ارتجاع و مخالفت با علم و پیشرفت است. رژیم تا دیروز تحریم دارویی و بانکی را بهانه میکرد؛ رژیمی که وارداتش از همین کشورها سر به فلک میزد.
قرارداد ۲۵میلیارد دلاری برای وارد کردن ایرباس و خریدن قطعات و الزامات تسلیحات کشتار جمعی، بهویژه موشکی و هستهیی، از بازار آزاد و بازار سیاه، در شریعت آخوندی منعی ندارد و چه بسا برای ساقط کردن هواپیمای مسافری به کار آید، اما، به خرید واکسن برای حفظ جان مردم ایران که میرسد، واویلاست. چه کسی نمیداند که همهٔ این حرفها بهانه، و حفظ نظام نشانه است که «اوجب واجبات» خامنهای است. و الاّ، بند از بند رژیم فرتوت و پوسیده میگسلد.
حکم خامنهای در منع خرید واکسن، ضدانسانی، ضداسلامی و ضدایرانی است، پایمال کردن حقوقبشر و حق حیات و به مثابهٔ قتلعام مردم ایران است. مردم محروم و بیدفاع ایران را به گروگان گرفته و خواب پنبهدانهیی تجدید دوران مماشات میبیند. جهان باید او را محکوم و نفی کند. واکسن تأیید شده توسط سازمان بهداشت جهانی حق مسلّم بیماران و پرسنل پزشکی و تمام مردم ایران است».
۱۳- شورا در بیانیهٔ سال گذشتهٔ خود، ضمن افشای استراتژی شوم خامنهای، به مقابله و خیزش عمومی در برابر این جنایت سازمانیافته ضدبشری علیه تمامی مردم ایران فراخوان داد. ما در فصل پنجم بیانیهٔ شورا تحت عنوان «هم جبهه شدن رژیم با کرونا و استراتژی کلان تلفات، کارزار بیوقفه مقاومت برای درهم شکستن کرونای ولایت»، نوشتیم: «برای همه روشن است که رژیم ولایت فقیه با چند اقدام جنایتکارانه، عامل اصلی شیوع گسترده و سریع همهگیری ویروس کرونا در ایران شد. ولیفقیه بهخاطر تظاهرات فرمایشی۲۲بهمن و گرم کردن تنور شعبدۀ انتخابات، ورود ویروس به ایران را پنهان کرد. او با وجود هشدارها و اخطارهای صریح برخی از کارگزاران نظام در این اندیشه ضدانسانی بود که کرونا را نعمت معرفی کند و از آن بهمثابه یک فرصت (مشابه جنگ ضدمردمی ایران و عراق) استفاده کند. سرانجام در روز پنجشنبه اول اسفند [۱۳۹۸] کارگزاران خامنهای با اعلام دو فوت در شهر قم بر اثر ابتلا به کرونا مجبور به پذیرش ورود کرونا به ایران شدند، اما کماکان تاریخ ورود و پنهانکاری عمدی خود را لاپوشانی کردند و به جای شفّافیت و اطلاعرسانی به موقع و اتّخاذ سیاستی به سود مردم، با کرونا یک جبهه متّحد تشکیل دادند: جبهه ویروس کرونا و ولایت...
روز سهشنبه ۱۳اسفند ۹۸ خامنهای ماهیت ضدانسانی خودش را برای استفاده از فرصت کرونا برملا کرد و گفت: «این بلا بهنظر ما بلای آن چنان بزرگی نیست، از این بلاها بزرگتر هم وجود داشته و دارد، خودمان هم در کشور مواردی را مشاهده کردیم... و مطلب آخر هم این است که مسأله یک مسأله گذراست، یک چیز فوقالعاده نیست، از این حوادث در کشور پیش میآید، البته من نمیخواهم مسأله را خیلی کوچک بگیرم، اما خیلی هم بزرگش نکنیم مسأله را. یک قضیهیی است پیش آمده، یک مدتی که انشاالله خیلی طولانی نخواهد بود، این برای کشور وجود خواهد داشت بعد همه رخت برمی بندد و میرود و میتواند تجربیاتی که ما در این زمینه بهدست میآوریم و فعالیتی که مردم میکنند، دستگاهها میکنند و در واقع یک رزمایشی، رزمایش عمومی در این زمینه انجام میگیرد، این میتواند یک دستاورد باشد. اگر این دستآوردها را داشته باشیم، بلا برای ما تبدیل میشود به نعمت، تهدید تبدیل میشود به فرصت». اینچنین است که برای خلیفهٴ ارتجاع هر مرگ یک فرصت و یک نعمت است».
۱۴- شورا همچنین اعلام کرد: «جنایت علیه مردم ایران توسط ماهان ایر، وابسته به سپاه پاسداران و پروازهای بیحساب و کتاب پاسداران و مهرههای دیگر رژیم به چین، برگ شرمآور دیگری از عملکرد مجرمانه خامنهای و سپاه ولایت اوست.
در این زمان اکثر کشورهای جهان ارتباط هوایی و زمینی خود را با چین قطع کرده بودند، اما رژیم آخوندی، که در انزوای بینالمللی و محاصرۀ بحرانها به حفظ ارتباط با چین نیاز داشت، به پروازهای ماهان ایر سپاه پاسداران ادامه میداد.
روزنامهٔ حکومتی «آرمان» در شمارهٔ روز ۶اسفند ۹۸ نوشت: «انگشت اتّهام مردم برای شیوع کرونا به سمت شرکتهای هواپیمایی داخلی نشانه رفته و با وجود همهٔ انتقادها، هنوز پروازهای شرکت هواپیمایی ماهان به چین ادامه دارد. این در حالی است که کشورهای دیگر مرزهای خود را بر روی ایران بستهاند»
رسانههای حکومتی، از جمله سایت ”آفتاب“، در ۲۱اسفند با اعلام ادامهٔ پروازهای هواپیمایی ماهان به چین نوشتند: «ماهان؛ این روزها حتی به طعنه در تاکسیها هم مقصّر اصلی ورود کرونا به ایران شناخته میشود».
در بارهٴ جنایت ادامهدار خودداری رژیم از صرف کمترین بودجهیی برای نجات جان مردم از همهگیری کرونا، که یک پایهٔ اساسی در استراتژی کلان تلفات است، در بیانیهٔ سال گذشته شورا در مادۀ ۵۱ چنین آمده است: «از همان ابتدا روشن بود که حکومت نمیخواهد پولهای غارت شده از مردم را در شرایط بحرانی کرونا برای مردم هزینه کند. حکومت به جای توزیع امکانات بهداشتی و درمانی در میان مردم به ترفندهای کهنه شده، وعدههای تو خالی و، همزمان، هزینه کردن برای سرکوب و صدور تروریسم، اقدام کرد. بارزترین و البته ضدانسانیترین راهکار خامنهای تشکیل ستاد کمکهای مردمی برای چاپیدن مردم به جای کمک به مردم بود.
مسئول شورا، در پیام روز ۱۷اسفند ۱۳۹۸ اعلام کرد: «خامنهای باید ۱۰۰میلیارد دلار سرمایه و داراییهای ”ستاد اجرایی فرمان خمینی“ ملعون و ثروت عظیم انباشته در تعاونیهای سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و بنیاد مستضعفان و پولهایی را که در عراق و سوریه و یمن و غزّه و لبنان هزینه میکند، به بهداشت و درمان مردم ایران اختصاص دهد.
ـ رژیم با همین سرمایه و پول میتواند از طریق سازمان بهداشت جهانی و صلیبسرخ بینالمللی بدون هیچ محدودیتی برای مقابله با کرونا دارو و تجهیزات پزشکی تهیه کند و در اختیار بیمارستانها و مردم قرار بدهد.
- بودجهٔ اتمی و موشکی رژیم و سرمایهها و امکانات هلالاحمر، که برای صدور ارتجاع و تروریسم مراکز متعددی در خاورمیانه و آفریقا دایر کرده است، باید صرف درمان مبتلایان کرونا و بیماران محروم شود.
- حقوق معوقهٔ پرستاران و کادر پزشکی و کارکنان زحمتکش بیمارستانها باید بلادرنگ از بودجه و کلان سرمایههای سپاه پاسداران پرداخت شود.
- داراییهای آستان قدس رضوی در خراسان، که با موقوفات نجومی به نام امام رضا در چنگ خامنهای است، پول و سرمایه عظیمی دارد که هماکنون میتواند، در آستانهٴ سال نو، دستمزدها و حقوق پرداخت نشده کارگران و معلّمان و کارمندان و هزینهٔ درمان آنها را تأدیه کند. سیاست ظالمانه و ضدانسانی پرداخت نکردن حقوق به شمار عظیم کارگرانی که در بحران کرونا اخراج شده یا به مرخّصی اجباری فرستاده شدهاند باید متوقف شود».
۱۵- در بارهٴ پیآمد سیاستهای مجرمانه رژیم و شمار فزایندهٴ جانباختگان کرونا، روزنامهٔ «شرق» روز دوشنبه ۱۸مرداد ۱۴۰۰ نوشت: «آمار فوتیها بیشتر از این حرفهاست، از هر لحاظ به یک بنبست رسیدهایم». روزنامهٔ «همدلی» نیز در همین روز نوشت: «امروز مسألهٔ کرونا رها شده و ماجرا از دست مسئولان خارج شده است. امروز افراد با درگیری ۶۰درصدی ریه در هیچ بیمارستانی پذیرش نمیشوند، چرا که برای آنها تخت خالی وجود ندارد، در حالی که بیمار با ۴۰درصد درگیری ریه باید در بیمارستان بستری باشد... وضعیت کنونی کرونا در ایران مانند این است که یک سد شکسته باشد و آب پشت آن دارد شهر را با خودش میبرد. همه چیز را دارد خراب میکند و این خرابی تا کجا برسد خدا میداند».
در حالیکه دولتها در سراسر جهان برای دستیابی به واکسن معتبر و مؤثّر تلاش میکنند، حکومت با مانور مسخره روی تولید ۶ یا ۷نوع واکسن مردم را در دام کرونا رها کرده و رسانههای حکومتی صحبت از «واکسن گیت»! میکنند. هجوم تأسفآور و البته اجباری بسیاری از ایرانیها به ارمنستان برای واکسیناسیون رایگان نشانهٔ دردناکی است از آن چه در میهن ما میگذرد.
حکومت با تبلیغات دروغ، مسألهٴ تحریم را بهانهٔ برای عمل نکردن در مورد مهار کرونا قرار داد. این در حالی است که بارها اعلام شده در مورد «دارو و غذا» هیچگونه تحریمی وجود ندارد و اگر حکومت در مورد انتقال پول بهخاطر نپذیرفتن «اف.ای.تی. اف» مشکل دارد، بهخاطر آن است که بهدلیل پولشویی برای تأمین مالی تروریسم حاضر نیست این پیمان جهانی را بپذیرد.
اما وقایعی مثل پس زدن واکسنهای کواکس و خودداری از درخواست سهمیه، اختصاص دادن واکسنهای وارداتی معتبر به سرکردگان رژیم، یا پسزدن و اخراج تیم پزشکان بدون مرز و رفتار مزورانه با تیم اعزامی سازمان بهداشت جهانی، همراه با بلوفهای مسخرهٔ حسن روحانی که ادعا میکرد رؤسای کشورهای جهان در تماس با او در پی کسب تجارب مربوط به مهار و کنترل موفقیتآمیز کرونا بودهاند؛ و همچنین، سودجویی مافیای حکومتی از تجارت واکسن، پیش روی همگان است.
جهانپور، سخنگوی سازمان غذا و داروی رژیم، درباره سودجویی مافیایی در بازار واکسن میگوید «واکسن ۴دلاری با قیمتهایی تا ۵۰دلار عرضه میشود یا واکسن ۱۰دلاری با پروفورمای ۲۵ تا ۷۰دلاری وارد میشود!» وی این غارت حکومتی را «واکسن گیت» مینامد و با اشاره به تاخت و تاز مافیای حکومتی در این زمینه میگوید: «بسیاری از شرکتها (که واکسن وارد میکنند) کارشان اصلاً در حوزۀ واکسن نیست!» (۱۲ اردیبهشت).
بیجهت نیست که زنگهای خطر درباره «فساد مقامات دولتی در توزیع واکسن» از گوشه و کنار رژیم به صدا درآمده که حواستان باشد، «کرونا هم مانند اسکندر و چنگیز و تیمور خواهد گذشت و روسیاهی به زغال خواهد ماند!» (روزنامه حکومتی «مستقل» ـ ۱۳اردیبهشت).
روزنامهٔ «ستارهٔ صبح» در روز۱۳مرداد با عنوان «هیولای کرونا»، بهنقل از خبرگزاری حکومتی «ایسنا» از قول دکتر آرام اسحاقی، متخصص بیماریهای عفونی، نوشت: «آمار واکسیناسیون در ایران تاکنون فاجعه بوده و به شدت پایین است. در حالیکه برای کنترل پاندمی کرونا باید ۷۰درصد جامعه واکسینه شوند، اما در کشور آمارها بسیار پایین تر از این رقم است. از طرف دیگر با توجه به این که برای ایمنی کامل نیاز است چهار هفته از تزریق دوز دوم بگذرد. بنابراین، همین تعداد افراد واکسینه شده هم دارای ایمنی کامل نیستند. اگر آمار تزریق واکسن در کشور بالاتر بود، الآن تا حد زیادی از مرگ و میر جلوگیری میشد و شاهد مرگ تعداد کمتری از هموطنان بودیم. چون واکسن اگر چه ممکن است در برخی افراد نتواند جلو ابتلا را بگیرد، اما تا حد زیادی از مرگ جلوگیری میکند... مسئولان باید به داد کادر درمان و مردم برسند و با تعطیلی سراسری یک ماهه وضعیت را کنترل کنند. ما در این شرایط شاهد مرگ برخی از اعضای کادر درمان به دلیل سکته قلبی و... بر اثر فشار کاری هستیم. یکی از همکاران خودم که دختری ۲۷ساله بود بهدلیل فشار کاری فوت کرد. وی با بیان اینکه اگر اوضاع با همین روال ادامه داشته باشد همه داغدار خواهیم شد، گفت: در این پیک شاهد مرگ کودک ۸ساله و جوانان ۲۰ تا ۳۵ساله بودهایم».
یک روزنامه حکومتی دیگر در مورد موضوع واکسن مینویسد: «مسئولان ایران که ادعای واکسنهای ایرانی شان که قرار نیست حالا حالاها به تأیید سازمان جهانی بهداشت برسد، گوش فلک را کر کرده، از اینکه امروز مردم به ناچار برای واکسیناسیون به ارمنستان پناه بردهاند نه تنها خجل نیستند بلکه طلبکارانه نیز سخن میگویند. از صادرات واکسن برای ایتام و سایر کشورها حرف میزنند ولی هنوز ۷۰ سالهها در ایران دنبال دوز دوم میگردند و واکسیناسیون به ۵درصد هم نرسیده است. در این بین آمریکا حیوانات باغوحش خود را هم واکسن زده است» (روزنامه حکومتی «آرمان» - ۱۵تیر ۱۴۰۰).
۱۶- خامنهای، در یک اقدام ریاکارانه و مزورانه و یک نمایش مشمئزکننده، به دروغ اقدام به تزریق واکسن داخلی کرد. در روز اول مرداد امسال، سایت خامنهای از دریافت دوز دوم کرونا خبر داد. این نمایش نفرتانگیز در شرایطی صورت گرفت که جامعه به این آگاهی رسیده که ولیفقیه از همان ابتدای توزیع واکسن در آمریکا و اروپا، از هر دو دوز واکسن فایزر استفاده کرده است. احمدینژاد روز ۲۰اردیبهشت در یک سخنرانی عمومی گفت: «می دانیم و ملت هم میداند که مسئولان تراز اول کشور، بسیار مراقب سلامت خودشان هستند و واکسن را زدهاند، حالا اینکه واکسن کدام کشور را زدهاند، بماند!».
خانم مریم رجوی، در همان روز اعلام ممنوع کردن واکسن توسط ولیفقیه در ۱۹دی ۹۹، گفت: «منع خرید واکسن کرونا توسط خامنهای جنایتکار، جنایت علیه بشریت است. او مسئول کشتار هزاران تن از هموطنان محروم و ستمدیده در قربانگاه کروناست. جامعه جهانی باید این جنایت را قویاً محکوم و رژیم را وادار کند موانع وارد کردن واکسن را برطرف کند».
شش ماه بعد، رئیسجمهور برگزیده شورا، در اجلاس ایران آزاد خاطرنشان کرد: «این خامنهای بود که هزاران جوان را در قیام آبان کشت؛ اوست که دستور گران شدن بنزین را داد و از گرانی پی در پی مهمترین کالاها حمایت میکند؛ اوست که بیماری کرونا را عمداً گسترش داد و از واردات واکسن جلوگیری کرد؛ این خامنهای است که مقصّر اصلی مرگ بیش از ۳۲۰هزار تن از هموطنان ما بر اثر این بیماری است؛ فاجعهیی که بخش عمدۀ آن قابل اجتناب بود.
در همین روزها رئیس مرکز تحقیقات ویروسشناسی گفت: «عدم پیگیری و کنترل کرونا در کشور شکل عامدانه به خودش گرفته است».
خانم رجوی در موضعگیری ۱۰مرداد ۱۴۰۰، بار دیگر جامعه بینالمللی را به حمایت از پزشکان و پرستاران میهنمان، که نخستین قربانیان کرونای ولایت خامنهای هستند، فراخواند و تأکید کرد: «تأمین حداقلّ حقوق و معیشت پایمال شده پزشکان و پرستاران به ستوه آمده، لازمهٔ خدمات پزشکی و سلامت عموم مردم و جامعه است. ندادن حقوق آنها هموار کردن راه برای کلان تلفات انسانی بسیار بیشتر در بحبوحه گسترش کروناست. ملل متّحد و سازمان بهداشت جهانی باید به کمک پزشکان و پرستاران ایران برای احقاق حداقلّ حقوقشان بشتابند».
فصل سوم:
تباهی اقتصاد و تولید، قتلعام زنجیرهیی طبیعت
۱۷- بررسی وضعیت بحران شدت یافتهٔ اقتصادی، تباهی تولید و گزارشهای میدانی از فقر و فلاکت بیش از ۸۰درصد مردم ایران نشان میدهد که آخوندهای حاکم، در نابودی کشور و مردم از همه توان ارتجاعی و ضدانسانی خود استفاده کردهاند.
افت تولید ناخالص داخلی ایران (GDP) و استمرار سیر نزولی نرخ رشد اقتصادی در محدودهٔ زیر صفر، زوال تقریبی ارزش پول رسمی کشور، کسری کمسابقه بودجه دولت، وقوع بزرگترین رکود صد سال اخیر کشور، منفی شدن انباشت سرمایه در بخش نفت و گاز، صنعت، معدن، ساختمان و ارتباطات در یک دههٔ اخیر، گسترش فوقالعادهٴ جمعیت غیرفعال (دست کم ۴۰درصد جمعیت کشور)، ناچیز شدن یا بهصفر رسیدن توان ایجاد اشتغال، گسترش جمعیت زیر خط فقر، کازینویی شدن بورس، توقف سرمایهگذاری در تولید و گسترش رانت، غارت و قاچاق، پیدایش لشکر بزرگ و فزایندهٴ بیکاران، خام فروشی، کاهش صادرات و افزایش واردات، رشد سرسامآور نقدینگی، صعود نرخ تورم به دستکم ۵۰درصد، گرانی (گاه ساعت بهساعت) مایحتاج اولیهٔ مردم، تشدید بحران بیآبی، بیبرقی و چالشهای بزرگ زیستمحیطی و... سویههای گوناگون فاجعهیی است که مردم ایران با آن درگیر هستند، و هم از این روست که مردم ایران، بهویژه تهیدستان و فرودستان، روزانهٴ دست به اعتراض میزنند.
برآورد منابع حکومتی از شاخص فلاکت، که نشاندهنده حاصل جمع نرخ تورم و نرخ بیکاری است، در پایان سال گذشته ۴۶.۱درصد بود. طبق همین گزارش، دو استان مرزی کرمانشاه و کردستان در پایان سال۱۳۹۹ از لحاظ شاخص فلاکت صدرنشین شدند و جمع نرخ تورم و نرخ بیکاری این دو استان در غرب کشور به بالای ۵۸درصد رسید («ستارهٴ صبح»، ۲۱اردیبهشت ۱۴۰۰).
خوانساری، رئیس اتاق بازرگانی تهران، روز ۲۷تیر ۱۴۰۰ در توئیتر نوشت: «طبق آمار بانک مرکزی میزان نقدینگی از ۳۷۰۰هزار میلیارد عبور کرده و نسبت به دو سال پیش ۲برابر شده است. اگر چه طی ماههای گذشته نسبت به عواقب افزایش نقدینگی بر اقتصاد و تورم هشدار داده شده "اما دریغ". با این روند در ماههای آینده دولت با تورمی روبهرو خواهد شد که هیچگاه در کشور تجربه نشده» است. قابلتوجه آنکه ۹۰درصد از نقدینگی در جیب ۵درصد از افراد است («ایلنا»، ۲۰تیر ۱۴۰۰).
انباشت نقدینگی و افزایش تورم با پیامدهای ویرانگرش برای اقتصاد کشور و معیشت زحمتکشان، نتیجهٔ سیاستهای رژیمی است که عمدهٔ درآمد و دارایی کشور را برای حفظ قدرت خود هزینه میکند. یکی از دلایل افزایش نقدینگی چاپ پول بدون پشتوانه (از محلّ خالی کردن جیبها و سفرههای مردم) است.
بهنوشتهٔ رسانههای رژیم، در زمان دولت نهم، بانک مرکزی حدود ۸۰هزار میلیارد تومان پول چاپ کرد و در پایان دولت دهم بدهی بانکها به بانک مرکزی ۵۳هزار میلیارد تومان بود، اما طبق آخرین آمار، در آذر ۱۳۹۹ بدهی بانکها به بانک مرکزی به بیش از ۱۲۶هزار میلیارد تومان رسید («وطن امروز» -۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰).
صندوق بینالمللی پول، در گزارش خود که در ۲۸مهر ۹۹ منتشر کرد، گفت بدهی خالص دولت ایران در سال۲۰۲۰ به حدود ۲۶۰میلیارد دلار رسید. این رقم معادل ۴۴درصد از کل تولید ناخالص داخلی کشور است.
طبق گزارش بانک مرکزی، در شهریور ۱۳۹۹بدهیهای بخش دولتی به نظام بانکی کشور به حدود ۵۱۰تریلیون تومان رسیده که نسبت به شهریور پارسال، ۲۲.۴درصد افزایش یافته است.
رئیس اتاق بازرگانی تهران در مورد بدهی دولت مینویسد: «بدهی دولت به بانک مرکزی به رقم ۱۶۵هزار میلیارد تومان رسیده است. یعنی ۴۳درصد رشد در قیاس با سال قبل. این وضعیت موجب سرریز تورم به اقتصاد کشور میشود. نشانهٔ آنکه تنها طی فصل بهار پایه پولی ۹.۲درصد رشد داشته است» (۱۶مرداد۱۴۰۰).
۱۸- خامنهای با سلب مالکیت عمومی از طریق فعالیتهای تهاجمی و بیوقفهٔ بزرگترین انحصارات تولیدی، تجاری و مالی را علیه مردم و بهویژه کارگران ایجاد کرده است. او در اول خرداد ۱۳۸۴ در یک ابلاغیه به دولت دستور داد که مطابق اصل ۴۴قانون اساسی، صنایع بزرگ و صنایع مادر (از جمله صنایع بزرگ پایین دستی نفت و گاز) و معادن بزرگ (به استثنای نفت و گاز)، فعالیت بازرگانی خارجی در چارچوب سیاستهای تجاری و ارزی کشور... واردات برق برای مصارف داخلی و صادرات آن، کلیه امور پست و مخابرات بهاستثنای شبکه های مادر مخابراتی، راه و راهآهن، هواپیمایی (حمل و نقل هوایی) و کشتیرانی (حمل و نقل دریایی) به بخش خصوصی واگذار شود. نتیجه این شد که: «تعداد ۹۰۰پروژه و شرکت و بنگاه دولتی به بخش خصوصی واگذار شد که جمع ارزش حال آنها ۷۲۰هزار میلیارد تومان میشود» (روزنامهٔ «شرق» - ۱۶فروردین ۱۴۰۰).
وقتی صحبت از شرکتها و مؤسسات و بنگاههای دولتی میشود، مؤسساتی مانند شرکت مخابرات، شرکت ارتباطات سیار، ایرانسل، بخشی از صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، فولاد مبارکه، ماشینسازی تبریز یا نیروگاهها و کارخانههای بزرگ و امثال آن میباشد. عمده این ۹۰۰پروژه، به «ستاد اجرایی فرمان خمینی» متعلق به خامنهای، سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و پاسدار ـ سرمایهداران حکومتی، به قیمت بسیار ارزان، واگذار شده است. بهعنوان مثال «دیوان محاسبات گزارش داده در برخی از این واگذاریها حتی تا ۶۸درصد فساد رخ داده است. مثلاً دامپروری مغان، که ارزش واقعی آن ۴۰۰۰میلیارد تومان بوده را ۱۸۰۰میلیارد تومان ارزیابی کردهاند» (همان منبع).
یکی از انحصارات مهمی که در دست خامنهای است، انحصار تولید و توزیع دارو در کشور است. دو شرکت انحصاری یکی به نام شرکت دارویی «برکت»، که بیش از ۲۰شرکت بزرگ دارویی زیر مجموعه آن است و دیگری شرکت «تیپیکو» (شرکت سرمایهگذاری دارویی تأمین) است. شرکت تیپیکو در مجموع ۲۶شرکت تابعه دارویی (اعم از تولید و توزیع) دارد.
چنین است که بهنوشته روزنامهٔ «مستقل» در ۱۲خرداد ۹۹ «ثروت کلّیة نهادهای اقتصادی بیت، معادل هزار میلیارد دلار است».
خامنهای بر «ستاد اجرایی فرمان خمینی» کنترل کامل دارد که داراییهایش «بالغ بر ۱۰۰میلیارد دلار» برآورد شده است. «بنیاد مستضعفان» هم که در کنترل خامنهای است، حدود ۴۰۰شرکت بازرگانی و تجاری دارد و ۲۸درصد نساجی کشور، ۲۲درصد سیمان، و ۲۵درصد شکر ایران را در اختیار دارد.
امپراتوری مالی آستان قدس رضوی هم با میلیاردها دلار سرمایه و در اختیار داشتن سهم مهمی از تولیدات کشور، از جمله ۱۰درصد قند و ۱۱درصد سنگهای تزیینی، تحتنظر خامنهای است.
نمایندگی شورای ملّی مقاومت ایران در آمریکا در سال۲۰۱۷ در تحقیق مبسوطی درباره سلطهٔ انحصاری خامنهای و سپاه پاسداران و بنیادهای متعلق به بیت ولیفقیه، کتاب «ایران: ظهور امپراطوری مالی سپاه پاسداران» را منتشر نمود و نقش سپاه خامنهای در گسترش تروریسم و تشدید دخالتهای رژیم را در منطقه برملا کرد. این کتاب نشان داده است که پس از تصمیم خامنهای در سال۱۳۸۴، بنگاههای اقتصادی کشور در قطبهای ۱۴گانهٔ تحت سیطرۀ خامنهای آرایش یافته است که هر کدام یک کارتل اقتصادی بزرگ محسوب میشود:
- ستاد اجرایی فرمان خمینی
ـ بنیاد مستضعفان
ـ آستان قدس رضوی
ـ بنیاد شهید
ـ کمیته امداد
ـ بنیاد تعاونی سپاه پاسداران
ـ قرارگاه خاتمالانبیا
ـ بنیاد تعاونی بسیج
ـ شرکت سرمایهگذاری غدیر
ـ سازمان تأمین اجتماعی نیروهای مسلّح (ساتا)
ـ قرارگاه خاتمالاوصیا
ـ بنیاد تعاون نیروی انتظامی (ناجا)
ـ بنیاد تعاون ارتش (بتاجا)
ـ بنیاد تعاون ستاد کل نیروهای مسلح
۱۹- در یک سال گذشته، رژیم برای پیشبرد سیاستهای سرکوب و تروریستی خود و همچنین انباشتن ثروتهای سران رژیم، چپاول و غارت خود از سفره های مردم را به بالاترین نقطه رساند. در این سال یکی از منابع درآمد رژیم، بیرون آوردن نزدیک به ۸۰درصد از سرمایه های کوچک میلیونها نفر از دست صاحبان آنها بود. مالک شریعتی، نمایندهٔ مجلس رژیم، میگوید: «آمار رسمی وزارت اقتصاد و دارایی میگوید در سال۱۳۹۹ مجموع تأمین مالی دولت از بازار سرمایه [بورس] بالغ بر ۲۳۰هزار میلیارد تومان است. این آمار رسمی است... این آمار را در مجلس دوستان دنبال کردند، بیش از ۳۰۰هزار میلیارد تومان است، یعنی تقریباً یک پنجم بودجهٔ کل کشور» (تلویزیون شبکه سه- ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۰).
خروجی این وضع را در روز ۲خرداد ۱۴۰۰ خبرگزاری «تسنیم» چنین ارزیابی کرد: «مردمی که سهام بورس خریده بودند، ۸۰درصد ضرر کردند».
همچنین، دهنوی، رئیس سازمان بورس، اعلام کرد: «بورس در سال۹۹ رکوردهایی به جا گذاشت که بیش از ۶۸۰هزار میلیارد تومان تأمین مالی برای اقتصاد کشور بود. کمک سال قبل بازار سرمایه بینظیر بود. بازار (بورس) ابزار تأمین مالی دولت در سال گذشته بوده است» (سایت «بورس» - ۲۷فروردین ۱۴۰۰).
رژیم آخوندها میلیونها نفر را از راه ایجاد «حباب بورس» مجبور کرد که سپرده های خود را از بانکها بیرون کشیده و روانهٴ بازار بورس کنند: «نرخ سود بانکی را در حالی که بانک مرکزی در پایان سال۹۸ تورم را ۴۱درصد اعلام کرد، در اوایل اردیبهشت سال۹۹ به ۱۵درصد» کاهش داد. یعنی ارزش پولهای سپردهگذاران، ۲۵درصد کاهش یافت. این عامل باعث شد که «مردم پول خود را از سپردهگذاری در بانک به سمت بازار سرمایه سوق دهند. . ». («آرمان» - ۹ اردیبهشت۹۹).
درست در روزی که قیام آبان در حال فروکش کردن بود، خامنهای گفت: «توصیه من به مردم مکرراً گفته شده، عرض من این است که در سرمایهگذاریهای مولّد حتماً شرکت کنند... از جمله، در همین تعاونیها یا یک جاهایی در بورس» (رسانههای رژیم ـ ۲۸آبان ۹۸).
در ۳اردیبهشت ۹۹ روحانی اعلام کرد که «خبرهای خوبی از بورس در هفته آینده خواهند شنید». اینچنین دام حکومت برای بلعیدن سرمایههای کوچک مردم تکمیل شد. این در حالی بود که کارشناسان اقتصادی رژیم از «رشد خطرناک و حبابی بورس کشور، بزرگترین خطری که اقتصاد ایران را در سال۹۹ تهدید میکند» صحبت میکردند («کیهان» ـ ۹اردیبهشت ۹۹).
به گزارش روزنامهٔ «ایران» در۲۰ اردیبهشت ۹۹: «نزدیک به یک میلیون نفر بهتازگی به نیت سود بالا وارد بازار بورس شدهاند». از طرف دیگر، «روزانه نزدیک به یکهزار و ۵۰۰میلیارد تومان نقدینگی جدید وارد بورس میشود».
اما از اواخر مرداد ماه ۹۹ روزانه شاخصهای بورس سقوط کرد. روزنامهٔ «ابتکار» در ۲۶مرداد ۹۹ نوشت: «از هفتهٔ گذشته بورس در ایران به رنگ قرمز در آمده است و بعد از ماهها صعود، حالا نه تنها ترمز گرفته که دنده عقب هم میرود». سپس روز ۱۴دیماه ۹۹ روزنامهٔ «همشهری» نوشت: «بورس سراسر قرمزپوش شد. افت ۴۳هزار و ۶۸۵ واحدی شاخص کلّ بورس تهران، شنبه ۱۳دی ماه را ریزشی آغاز کرد و بر پله یک میلیون و ۳۵۴هزار واحد ایستاد».
تا ۲۴ دیماه ۱۳۹۹سرمایه های مردم در بورس کمتر از نصف روز اول شد. از اواخر اسفند ۹۹ در خلال اعتراضهای مالباختگان، این شعار شنیده میشد: «دولت خیانت میکند، رهبر حمایت میکند». این شعار چکیدهٴ غارت میلیونها نفر در بازار بورس است که با طرح دولت و تحت حمایت تصریح شده خامنهای صورت گرفته است.
۲۰- سپاه غارتگر پاسداران با استفاده از سیستم رمز- ارز (بیت کوین) هم، تحریمها را دور میزند و هم، مردم را با قطعی برق روبهرو کرده و این امر صدمات زیادی به کسب و کار مردم زده است.
«بیت کوین» و دیگر رمز ـ ارزها از طریق فرایندی که به «استخراج» یا «ماینینگ» شهرت دارد، تولید میشود. در فرایند ماینینگ، کامپیوترهای قدرتمند با یکدیگر برای حل مشکلات پیچیده ریاضی مرتبط با فناوری بلاک چین رقابت میکنند. این پروسه معمولاً برق زیادی مصرف میکند و ایران کشوری است که از نظر سوخت فسیلی، غنی بهشمار میرود و قیمت برق مصرفی در ایران نسبت به بسیاری از کشورها، پایینتر است.
با استفاده از همین تسهیلات، چینیها در منطقهٴ ویژۀ رفسنجان، معدن استخراج بیتکوین راهاندازی کردند که ۱۷۵ مگاوات سالانه برق مصرف میکند. در ایران بیش از ۱۶۰۰ مرکز استخراج بیتکوین وجود دارد.
هر دستگاه ماینر برای استخراج بیتکوین، معادل ۲۴ سالِ یک خانه برق مصرف میکند. اما برای استخراج بیت کوین صدها دستگاه ماینر یعنی فارم ماینینگ نیاز است که برق صنعتی میخواهد.
کشور ما با کمبود برق و گاز مواجه است که دلیل آن به اعتراف رسانههای رژیم استخراج بیتکوین است. اما رژیم کمبود برق و گاز را به گردن مردم میاندازد که برق زیادی مصرف میکنند. در حالی که اصلیترین مصرفکننده برق، خودش و نهادهایی هستند که تحت کنترل خامنهای بهدنبال بیت کوین هستند.
سایت «صدای آمریکا» در این باره نوشت: «یک پژوهش جدید میگوید که حدود ۴.۵ درصد کل استخراج ”بیت کوین“ جهان در ایران انجام میشود و این، به ایران اجازه میدهد صدها میلیون دلار ”رمز ـ ارز“ یا ارز مجازی به دستآورد و از آن برای واردات کالا و کم کردن اثر تحریمها استفاده کند».
به گزارش خبرگزاری رویترز، در ۳۱اردیبهشت ۱۴۰۰، طبق آمار یک شرکت تجزیه و تحلیل بلاکچین به نام «الیپتیک»، در سطح فعلی استخراج بیت کوین در ایران، این کشور سالانه نزدیک به یک میلیارد دلار بیت کوین تولید میکند.
طبق این گزارش اگر چه آمار دقیق میزان بیت کوین تولید شده در ایران «بسیار چالشی» است، اما برآوردهای الیپتیک بر اساس دادههایی است که «مرکز امور مالی جایگزین کمبریج» تا آوریل ۲۰۲۰ از استخراج کنندگان بیت کوین تهیه کرده است. این آمار همچنین مبتنی بر اطلاعیههایی است که شرکت دولتی برق ایران تا ماه ژانویه از میزان برق مصرفی کسانی داده بود که بیت کوین استخراج میکنند.
۲۱- سقوط ارزش ریال، نوسانات ارزی و پیامدهای نابود کنندهٴ آن بر زندگی مردم ایران، بهویژه اقشار محروم، از عوارض یا مشخّصههای اقتصاد ویران شده در حاکمیت آخوندی است.
در فرودین سال۹۹ جهانگیری اعلام کرد که نرخ یک دلار ارز ۴۲۰۰تومان است و این نرخ ثابت در بانک مرکزی و بازار آزاد است. اما تفاوت قیمت رسمی با قیمت بازار آزاد رفتهرفته زیاد و زیادتر شد و در اواخر مهر۱۳۹۹ قیمت هر دلار از ۳۱هزار تومان گذشت. یک روزنامهٔ حکومتی در این مورد نوشت: «ما در اقتصاد ایران با پدیدههای غیرمتعارف مواجه هستیم. طی مدت چهار سال قیمت ارز بین ۶ تا ۱۰برابر افزایش پیدا کرده است» («آرمان» - ۲۵اردیبهشت ۱۴۰۰).
مطابق اقرار صریح مقامهای رژیم، جهش بهای ارزهای خارجی در برابر ریال با دخالتها و دستورهای حکومتی صورت میگیرد. در این خصوص، واعظی، رئیس دفتر روحانی، در اسفند ۹۹ گفت: «روزهایی را پشت سر گذاشتیم که زیر ۱۰۰هزار بشکه فروش نفت داشتیم و نمیتوانستیم حتی پول آن را جابهجا کنیم... در این شرایط ناچار شدیم طی سه سال گذشته از ارز صادرکنندگان استفاده کنیم... و ما توانستیم با ارز صادراتی صادرکنندگان بخشی از مشکلات سفره و معیشت مردم را حل کنیم. وی با تأکید بر اینکه از نظر اقتصادی نرخ ارز ایران ۲۵ یا ۲۷هزار تومان نیست، گفت: ما این کار را کردیم تا بتوانیم اقتصاد کشور را اداره کنیم» (سایت «خبر فوری» - ۷اسفند ۱۳۹۹).
تفاوت قیمت نرخ ارز رسمی با بازار آزاد را مردم از سفرهٔ خود با گران شدن کالاها میپردازند. درست برعکس اظهارات علی ربیعی، سخنگوی دولت، که گفته بود: «در سه ماهه ابتدایی امسال هر گونه افزایش قیمت ممنوع است»، قیمت انواع روغن مایع ۳۵درصد و روغن جامد ۳۰درصد گران شد. قیمت نان نیز به طور غیررسمی ۵۰درصد و شکر نیز به طور رسمی ۷۲درصد رشد یافت» («اعتماد»، ۲۷اردیبهشت ۱۴۰۰).
به گزارش وبسایت «نود اقتصادی» بررسی ارقام روزانه نرخ ارز در سال۹۹، طبق گزارش بانک مرکزی، نشان میدهد که قیمت دلار در آخرین روز سال۹۸ معادل ۱۴هزار و ۹۰۰تومان به ثبت رسیده و در انتهای بهمن سال۹۹ به رقم ۲۵هزار و ۱۰۰تومان رسیده که نشان از تضعیف ۷۰درصدی ارزش پول رسمی در ۱۱ماه اول سال۹۹ را دارد. این در حالی است که نرخ دلار در سال۹۹ رکوردی تازه به جا گذاشت و در روز ۲۴مهر ۹۹ به ۳۱هزار و ۸۰۰تومان رسید که نشاندهندهٔ کاهش ۱۱۴درصدی ارزش پول رسمی در آن زمان است.
بار کمرشکن ویرانی و فساد اقتصادی بر دوش محرومان و زحمتکشان کشور سنگینی میکند که از هیچگونه امنیت شغلی یا بیمه و حمایتی برخوردار نیستند. خبرگزاری ایسنا در ۱۳دی ۹۹ گزارش کرد که «در کشور قریب به ۱۰میلیون نفر کارگر زیرزمینی داریم؛ کارگرهایی که هیچ کس بر حقوق آنها نظارت نمیکند و همه شان از حداقل مزد تعیین شده هم حقوق کمتری میگیرند. بعضیها ماهانه ۷۰۰ یا ۸۰۰هزار تومان دستمزد دارند».
اما در حالی که همین دستمزد ناچیز کارگران ماهها از آنها دریغ میشود، افزایش قیمت کالاهای ضروری، بیرویه، ادامه دارد: «نرخ عمده کالاهای خوراکی دربازۀ زمانی یک ساله یعنی در فروردینماه سال جاری [۱۴۰۰] نسبت به فروردینماه سال۹۹، رشد چشمگیر و گاهی بالای ۱۰۰درصد هم داشته است («آرمان» - ۱۵اردیبهشت ۱۴۰۰).
۲۲- در بحبوحه ویرانی روزافزون اقتصاد کشور، با نگاهی نه چندان موشکافانه به رسانههای حکومتی با ابعادی از قتلعام طبیعت آشنا میشویم که روزانه جان و هستی مردم ایران را قربانی غارتگری، جهل و حرکتهای ضدانسانی رژیم حاکم بر ایران میکند. کلید واژههایی همچون «تخریب زیستمحیطی»، «آلودگی هوا»، «فرسایش خاک»، «زوال محیطزیست»، «بی آبی»، «تخریب اکو سیستم»، «آتش سوزی»، «انقراض حیات وحش»، «جنگل تراشی»، «شوری خاک»، «ریزگردها»، «ساحل خواری»، «زمین خواری»، «دریا خواری»، «دره خواری» هر روز در رسانههای حکومتی به وفور دیده میشوند.
سیاستهای غارتگرانه رژیم وضعیتی بهوجود آورده که، بهگفته یک کارشناس حکومتی، کلانشهر تهران هر سال «۳۶ سانتی متر» فرو مینشیند و این «میزان نشست در هیچ جای جهان تاکنون گزارش» نشده است («تسنیم» - ۱۹تیر ۱۴۰۰).
این وضعیت برای تهران «به یک بمب ساعتی» تشبیه شده است. در برخی از مناطق اصفهان تا ۱۹سانتی متر فرونشست زمین مشاهده شده است. این در شرایطی است که میانگین فرونشست زمین در جهان کمتر از ۴ میلیمتر است.
در حالی که رژیم آخوندها برای حفاظت از محیطزیست هزینه نمیکند «حق حیات» و «حق تنفس و هوای پاک» را از مردم سلب کرده، روزی ۱.۲ میلیارد تومان یارانه برای پر کردن استخر خانه های تجملی اختصاص داده میشود.
در روز ۲۷تیر ۱۳۹۸، خبرگزاری دولتی «ایرنا»، خلاصه یی از گزارش ۳۷ صفحهیی مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع با عنوان «بررسی تطبیقی اقتصاد محیط زیست از دیدگاه تقنینی و نظارتی» را منتشر کرد. طبق این گزارش، تخریب محیط زیست سالانه دست کم ۸میلیارد و ۴۳۰میلیون دلار به اقتصاد ایران زیان میزند.
مدیرکل حفاظت محیطزیست خراسان جنوبی اعلام کرد: «استان خراسان جنوبی خطرناکترین شرایط را در کشور از نظر نرخ تولید گرد و غبار و کانونهای فرسایش بادی دارد» («ایرنا» - ۲۴مرداد ۱۴۰۰).
بر اساس گزارش سال۲۰۱۶ سازمان بهداشت جهانی هر سال۲۸هزار ایرانی تنها بر اثر بیماریهای ناشی از آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند.
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: «مطالعات نشان میدهد هر سال حدود ۴۰هزار نفر در کشور به دلیل مواجهه با غلظت آلایندگی ذرات معلّق کمتر از ۲.۵میکرون (pm۵،۲) در هوا جان خود را از دست میدهند که این تعداد تقریباً معادل ۱۰درصد کل موارد فوتیهاست» («ایرنا» - ۱۴دی ۱۳۹۹).
مردم ایران در برابر ستمگری و قتلعام زنجیرهیی رژیم بیتفاوت نبوده و نیستند. آنها در یک سال گذشته دهها حرکت اعتراضی در مقابل سیاستهای مخرب رژیم انجام دادهاند.
۲۳- در میان فجایع زیستمحیطی ناشی از چهار دهه حکومت تبهکار آخوندها، بحران آب جایگاه ویژهیی دارد و سالهاست که به فاجعه بزرگی تبدیل شده است. درگیر بودن اکثریت بزرگی از جامعه با بیآبی و کمآبی موجب خیزشها و اعتراضات بیشماری از جانب کشاورزان و گروههای گوناگون مردم شده که اعتراضات کشاورزان اصفهان و «قیام تشنگان» در خوزستان برجستهترین موارد آن بود.
در حالیکه سراسر ایران در تنش آبی و در معرض خطر خشکسالی است، در ۵خرداد ۱۴۰۰، مدیر عامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب ایران در یک مصاحبه مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: «امسال نه تنها قطعی آب در تابستان وجود خواهد داشت، بلکه تعداد شهرهای دارای تنش آب به بیش از ۲۱۰شهر خواهد رسید. از این تعداد یک صد شهر برای تأمین آب در وضعیت قرمز خواهند بود. علاوه بر آن، منابع آبی تعدادی از روستاها از بین میروند و باید به هفت هزار روستا نیز با تانکرهای سیار آبرسانی شود».
واقعیت این است که طی یک سال گذشته ذخیره آب سدهایی که آب شرب تهران و تعدادی از دیگر شهرهای بزرگ ایران را تأمین میکنند، نسبت به زمان مشابه در سال پیشتر ۴۰ تا ۶۰درصد کم شده است.
به گفته اردکانیان، وزیر نیروی دولت روحانی، امسال یکی از خشکترین تابستانها در پنجاه سال گذشته خواهد بود. فرماندار تهران نیز گفته است امسال ۵۲درصد مردم این شهر بدون آب شرب خواهند بود.
شورای ملّی مقاومت در مبارزه برای برقراری آزادی و حاکمیت مردم، به احیای محیطزیست ایران به عنوان یکی از مبرمترین اولویتها در ایران آزاد فردا مینگرد. این هدف یکی از مهمترین دلائل پیشگامی این شورا در مبارزه با برنامه هسته یی شوم رژیم ولایت فقیه بوده و هست.
۲۴- پنج سال پیش شورا در بیانیه سال۹۵ اعلام کرد: «اگر چه تخریب محیطزیست در حاکمیت آخوندها در تمامی زمینهها فاجعهبار است، اما میتوان بحران آب و آینده تاریک آن را از همه بزرگتر و خطرناکتر دانست. سیاست سدسازی، با اهداف منفعت طلبانه کوتاه مدت ولی با تأثیرات فوقالعاده مخرب بلند مدت، که بهطور عمده به وسیله سپاه پاسداران اجرا شده، همراه با برداشتهای بیرویه از سفرههای زیرزمینی موجب خشک شدن کامل یا لطمات جبرانناپذیر به منابع استراتژیک آب و دریاچهها و تالابهای کشور شده است».
در بیانیه سال۹۵ همچنین خاطرنشان شده بود: «دریاچهٴ ارومیه بهعنوان بزرگترین دریاچه داخلی کشور، دومین دریاچه آب شور دنیا و بزرگترین آبگیر دائمی در آسیای غربی که طی چند دههزار سال همواره پر آب بوده، اکنون با بحران خشک شدن درگیر است. سطح دریاچه به کمتر از یکسوم تقلیل یافته و نزدیک به ۲۰۰۰کیلومتر مربع است. کارگزاران حکومتی اذعان میکنند که در صورت عدم احیای دریاچه ارومیه سلامتی ۱۴میلیون تن به خطر میافتد. طوفان نمک و ریزگردهای ناشی از خشک شدن این دریاچه، تمام هستی جمعیتی را که در مناطق اطراف این دریاچه زندگی میکنند، تهدید میکند و افزایش تعداد مبتلایان به انواع مختلف سرطانهای پوست در آذربایجان یکی از پیامدهای آن است («ایسنا» - ۱۱خرداد ۱۳۹۵)».
شورا در ماده ۵۱ بیانیه سال۱۳۹۶ نیز اعلام کرد: «کارگزاران رژیم بهطور مداوم از چارهجویی برای بحران آب حرف میزنند، اما هرگز نتوانستهاند و نمیتوانند یک برنامه مدون و علمی را که متّکی بر واقعیت اقلیمی ایران باشد ارائه دهند. واقعیت این است که بدون سرمایهگذاری مؤثر در حوزه آب، بدون مدرن کردن سیستم آبیاری کشاورزی، بدون کوتاه کردن دست سپاه پاسداران از سدسازی و تا زمانی که خامنهای سرمایههای مردم ایران را خرج دخالتهای فرامرزی و جنگهای پر هزینه آن میکند، بحران آب نه تنها راهحلی ندارد، بلکه خطرناکتر میشود».
در ماده ۴۲ بیانیه سالانه شورا در سال۱۳۹۷ «فاجعه بیآبی مسأله مرکزی و اساسی برای حیات مردم ایران» و «وضعیت محیطزیست و بحران آب بهعنوان "فرابحران"،"ماورای فاجعه"و"قتلعام طبیعت"» توصیف شده است.
شورا همچنین در بیانیه سال۱۳۹۸ اعلام کرد: «مسأله آب و تخریب محیطزیست از چالشهای مهمی است که مردم در نقاط مختلف با آن درگیر هستند. ولایت خامنهای و سپاه منفور پاسداران و وابستگان به آن نقش اصلی در تخریب محیطزیست دارند. فساد نهادینه شده و سیاستهای مخرب حکومت، بهویژه سپاه پاسداران، موجب ویرانیهای فاجعه باری در پایان سال گذشته و در بهار امسال شد. بارندگیهای شدید امسال میتوانست با وجود حاکمیتی مردمی برای غلبه نسبی بر خشکسالی مفید باشد. اما حاکمیت جهل و جنایت آخوندی نه میخواست و نه میتوانست از این بارندگیها استفاده بهینه کند و مشکل بیآبی همچنان ادامه پیدا کرد... بحران آب در ایران خسارتهای کلانی به کشاورزان محروم زده و باعث نابودی کشتزارها و مراتع کشور شده است. زندگی فاجعهبار کشاورزان، نتیجه بلافصل طرحهای غارتگرانه رژیم و بهویژه سپاه منفور پاسداران است که نقش اصلی در بحران آب دارند. مردم درباره این چپاول و غارتگری گفته اند: نفت و گاز را دزدیدند، خاک را دزدیدند و فروختند و آب را هم دزدیدند!».
۲۵- درباره فرسایش خاک، کارشناسان حکومتی و مستقل اعلام کردهاند که فرسایش خاک در ایران بیش از ۶برابر میانگین جهانی است. همین فرسایش فاجعهبار موجب آن شده که زمینهای قابل کشت روزبهروز کاهش یابد. بر اساس آمار منتشر شده، سهم سرانهٴ زمینهای کشاورزی از سال۱۳۴۳ تا ۱۳۹۳ از ۶/۰ هکتار به ۲/۰ رسیده و پیشبینی میشود که تا سال۱۴۰۵ به ۰۱۶/۰ برسد.
یک استاد کارشناس در دانشکدهٴ کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در بهمن۹۹ ضمن اشاره به اینکه ایران با میانگین فرسایش ۲۰تن در هکتار بیشترین نرخ فرسایش خاک را دارد، گفت: «فرسایش عاملی است که کیفیت خاک کشاورزی را کاهش میدهد و باروری زمینهای کشاورزی را پایین میآورد» (ایسنا- ۹بهمن ۱۳۹۹).
به گزارش «زیست آنلاین»، «حدود ۲میلیارد و ۵۰۰میلیون تن خاک کشور سالانه تخریب و از دسترس خارج میشود که نتیجه سیلهایی است که بر اثر از بین رفتن پوشش گیاهی و منابع طبیعی رخ میدهد» (۳۱ خرداد ۱۴۰۰).
همچنین جنگلهای شمال «همواره در حال عقبنشینی است و نقش آتشسوزی در به یغما بردن این عرصه های بکر و هیرکانی که چند لکه از آن در فهرست جهانی یونسکو نیز ثبت شده است، بر کسی پوشیده نیست» («شهرآرا نیوز» -۲۷ دی ۱۳۹۹).
این واقعیت تلخ، افشاکننده حکومتی است که در رسانههای خود یا از طریق برخی نظریهپردازان بهاصطلاح «اپوزیسیون»، خود را مدافع «تجزیه ناپذیری» ایران میداند. اما این حکومت تمامی عناصر وحدت بخش طبیعی و جغرافیایی ایران را علاوه بر عناصر متّحدکننده اجتماعی و سیاسی آن نابود کرده است.
۲۶- در یک سال گذشته آتشسوزی جنگلها خسارات جبرانناپذیری به مردم و کشور زده است. دیدهبان جهانی جنگل از ۱۷۰۸ آتش سوزی در ۶روز در مناطق جنگلی ایران خبر داد. یک رسانه حکومتی مینویسد: «جنگلها و منابع طبیعی ایران همچنان در آتش میسوزند و بر اساس آنچه دیدهبان جهانی جنگل از آتش سوزی در مناطق جنگلی ایران منتشر کرد، خوزستان با ۵۷۹مورد، فارس با ۳۰۱مورد، بوشهر با ۱۹۰مورد، ایلام با ۱۸۱مورد و اصفهان با ۱۵۶مورد آتش سوزی در جنگلها رو به رو شدند» (همشهری- ۱۷خرداد ۱۳۹۹).
روزنامه کیهان، جریدهٴ بیت ولیفقیه، در ۱۷خرداد ۱۴۰۰ خبر داد که «از ابتدای سال۱۴۰۰ تاکنون دستکم ۲۷۰۰مورد آتش سوزی در جنگلها و مراتع کشور بهوقوع پیوسته و هزاران هکتار جنگل و مرتع از زاگرس کهن در منطقه دلبران و هورامان تا مارگون، چیتاب، بلداجی و گندمان را سوزانده و خاکستر کرده است».
فرماندار گچساران در استان کهگیلویه و بویراحمد گفت: «جنگلها و اراضی مرتعی ارتفاعات نارک این شهرستان بعد از ۹۶ساعت همچنان میسوزد» (ایلنا -۲۰ تیر ۱۴۰۰).
به گزارش خبرگزاری رسمی رژیم، «جنگلهای ارسباران (قرهداغ) در استان آذربایجان شرقی از عصر روز پنجشنبه ۱۴مرداد ۱۴۰۰ دوباره طعمه حریق شدند. این آتش سوزی بخشهای وسیعی از مراتع و جنگلهای محدوده روستاهای "قاسم کندی"و"کیارق"در شهرستان"کلیبر" را فراگرفته است... و هیچکدام از دو بالگردی که وزارت دفاع به منطقه فرستاد کارآیی نداشتند چون سبد حمل آب و اطفای حریقشان، کار نمیکرد» (ایرنا - ۱۶مرداد ۱۴۰۰).
شایان یادآوری است که بیش از ۳۰۰هزار هکتار مرتع و ۱۱۵هزار هکتار جنگل در گچساران وجود دارد. گونه های جنگلی بادام، بلوط و بنه بیشترین وسعت جنگلهای این شهرستان را به خود اختصاص داده و در معرض آتشسوزی است. ۹۰درصد از اراضی شهرستان گچساران را عرصههای ملّی تشکیل میدهد که از این میزان ۷۰درصد مرتع و جنگل است.
فصل چهارم:
قیام سوختبران در سیستان و بلوچستان
قیام تشنگان در خوزستان
۲۷- قیام سوختبران: شعلههای خیزش خونین و آتشین مردم سراوان از ۴اسفند ۱۳۹۹ آغاز شد و بهسرعت استان سیستان و بلوچستان را درنوردید و طی ۳هفته دامنهٴ آن فراتر از استان کشیده شد و رژیم را سراپا تکان داد.
این خیزش و درگیریهای خونین هنگامی بهوقوع پیوست که سپاه پاسداران با ایجاد موانع و حفر چالههای بزرگ تلاش کرد از تردد سوختبران محروم بلوچ در منطقهٴ مرزی ممانعت کند. این اقدام، روز دوشنبه ۴اسفند با اعتراض گسترده سوختبران مواجه شد. پاسداران و نیروهای مرزبانی موسوم به مرصاد که با تجهیزات کامل توسط دهها خودرو به محل منتقل شده بودند، در نقطهٔ مرزی آسکان با تیربار تانک بهروی سوختبران و مردمی که به حمایت آنها آمده بودند، آتش گشودند. در این هجوم وحشیانه بیش از ۴۰تن از معترضان بهشهادت رسیدند و بیش از ۱۰۰تن مجروح شدند که شماری از آنها نیز در بیمارستان بهشهیدان پیوستند. در جریان درگیری، دهها خودرو سوختبران توسط پاسداران بهآتش کشیده شد.
اسامی شماری از شهیدان سراوان عبارت است از: یحیی گنگوزهی (فرزند علی خان)، عبدالرحمن شهرستان زهی، عبدی شهرستان زهی (فرزند بهارشاه)، سلمان شهرستان زهی، رحمان بخش دهواری (فرزند بهارشاه)، عبدالوهاب دامنی، انس صاحب زاده، عبدالغفور توتازهی، محمد میربلوچ زهی، محمد نصرت زهی۱۷ ساله (فرزند بشیر).
در واکنش بهاین اقدامات جنایتکارانه و در حمایت از سوختبران محروم، روز بعد (۵ اسفند) گروهی از مردم خشمگین و جوانان دلیر به فرمانداری هجوم بردند و ضمن درگیری با نیروهای سرکوبگر، پاسگاه را بهتصرف خود درآوردند و چند خودرو نیروی انتظامی را واژگون کردند و بهآتش کشیدند. معترضان جاده مقابل پایگاه سپاه پاسداران را با بهآتش کشیدن لاستیک، بستند. درگیری بین مردم و نیروهای سرکوبگر در نقاط مختلف شهر ساعتها ادامه داشت. گروهی از تظاهر کنندگان در مقابل قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران تجمع اعتراضی برپا کردند که با شلیک مستقیم پاسداران جنایتکار مواجه شدند. در جریان این درگیریها شمار دیگری از مردم سراوان شهید و مجروح شدند.
آتش خروش و خیزش مردم سراوان به سرعت به مناطق اطراف گسترش یافت. اهالی خشمگین و معترض روستای کشتگان از توابع بخش بم پشت، در مقابل پایگاه سپاه پاسداران اجتماع کردند، پاسداران بهروی آنان آتش گشودند. مردم با پرتاب سنگ به مقابله با پاسداران پرداختند و در پایگاه را شکستند.
روز چهارشنبه ۶ اسفند۹۹ جوانان شورشی بلوچ در منطقه کورین سرجنگل، از توابع زاهدان، پس از بستن جاده منتهی بهپایگاه، بهرغم شلیک پاسداران، پایگاههای سپاه ضدمردمی در کورین و قلعه بید را بهتصرف خود درآوردند و شماری از خودروهای پاسداران را بهآتش کشیدند. نخعی، فرماندار زاهدان، اعتراف کرد: «عناصر شرور به بهانهٔ حمایت از کشتههای جعلی پاسگاه شمسر سراوان با سلاحهای سبک و نارنجکانداز به قصد تصرف پاسگاه کورین و قلعه بید بهاین پاسگاه حمله کردند» (ایسنا- ۷اسفند ۹۹).
۲۸- به موازات گسترش دامنهٴ درگیریها، هموطنان در نقاط در شهرها و مناطق مختلف استان سیستان و بلوچستان بهصفوف معترضان پیوستند. در سراوان، زاهدان، ایرانشهر، خاش، سرباز و... شمار زیادی از کسبه و مغازهداران در اعتراض بهکشتار سراوان مغازههای خود را بستند و دست به اعتصاب زدند. مردم زاهدان از نیمههای شب ۶اسفند در کریم آباد و شیر آباد زاهدان تجمع کردند و دست بهاعتراض زدند. پاسداران جنایتکار در کریمآباد بهسمت معترضان آتش گشودند که منجر به شهادت و مجروح شدن شماری از مردم شد.
نیروهای سرکوبگر از صبح چهارشنبه ۷اسفند ۹۹ بهتیراندازیهای کور در زاهدان مبادرت کردند. همزمان هلیکوپترهای سپاه برای ایجاد جو رعب و وحشت بر فراز زاهدان بهپرواز در آمدند.
رژیم آخوندی در وحشت از شرایط ملتهب منطقه، از یکسو مزدوران سرکوبگر ضدشورش را توسط دهها خودرو از کرمان به ایرانشهر اعزام کرد و از سوی دیگر، نیروهای سرکوبگر کمکی از زاهدان و خاش و برخی دیگر از شهرها به سراوان فرستاد. رژیم برای ممانعت از انتشار خبرها، ابتدا اینترنت سراوان و سپس شهرهای دیگر استان از جمله زاهدان را قطع یا دچار اختلال کرد و راههای ارتباطی را بست.
بهرغم تلاشهای سرکوبگرانهٴ دشمن، کانونهایشورشی و جوانان شورشگر، با نصب تراکت و شعارنویسی گسترده، صدای هموطنان ستمدیدهٴ بلوچ و فراخوانهای رهبری مقاومت برای همبستگی با آنها و گسترش اعتراض و قیام در شهرهای سراسر کشور طنینانداز کردند. فعالیتهای کانونهایشورشی علاوه بر تهران، شهرهای تبریز، کرمانشاه، کرج، قزوین، کازرون، سنندج، اراک، ایرانشهر، بروجن، زاهدان، کنارک، شیراز، زنجان، مشهد، یزد، بهبهان، ساری، اهواز، شهریار، شهرکرد، خاش، ایلام، رشت، دزفول، شهر ری و شهر قدس را فراگرفت.
شعلههای قیام که به مدت ۶روز مناطق وسیعی از سیستان و بلوچستان را گداخته کرده بود، بهمثابه آتش زیر خاکستر، روز ۲۲اسفند در استان هرمزگان شعله کشید و آن هنگامی بود که نیروهای سرکوبگر دریابانی در بندر کوهستک در سیریک هرمزگان به سمت سوختبران محروم این منطقه آتش گشودند. در اثر این یورش جنایتکارانه، یکی از سوختبران به نام مهدی (شهسان) رئیسی در اثر اصابت گلوله به ناحیه سر جان سپرد و سوختبر دیگری مجروح شد. متقابلاً سایر سوختبران و مردم منطقه در اعتراض بهاین جنایت با نیروهای سرکوبگر درگیر شدند و قایقهای دریابانی را بهآتش کشیدند. نیروهای سرکوبگر رژیم از خشکی و دریا، با شلیک بهسمت مردم معترض، شماری از آنها را زخمی کردند.
آنچه در سراوان و بلوچستان و سپس در هرمزگان بهوقوع پیوست، نمودی از شرایط عینی و یک جامعهٔ در آستانهٴ انفجار بود که در آن هر جرقّه میتواند انفجاری مهیب و بنیانکن را بهدنبال داشته باشد. بهویژه در شرایطی که یک مقاومت سازمانیافته در میدان است. یک رسانه حکومتی با ترس و نگرانی از همین واقعیت انفجاری، نوشت: «عملاً جوانان را به تسلیح دعوت میکند» و «خدا میداند چه خواب شومی برای آشوبهای بعدی دیدهاند! آشوبهایی که بهگفتهٴ بسیاری از مقامات امنیتی اگر به خیابانها کشیده شود، حتی قابل مقایسه با دی ۹۶ و آبان ۹۸ نیست و حتماً در آنها شاهد استفادهٴ گسترده و در ابعاد کلان از سلاح و مواد انفجاری» خواهیم بود (روزنامهٔ حکومتی «مستقل» - ۵ اسفند۹۹).
خانم مریم رجوی با تأکید بر همبستگی مقاومت سراسری با خیزش سوختبران و هموطنان بلوچ، جانباختگان این قیام را شهیدان راه آزادی ایران توصیف و اعلام کرد: آخوندها حساب این خونریزیهای بیدریغ مردم قهرمان سراوان را پس خواهند داد.
۲۹ - قیام تشنگان در خوزستان: از روز پنجشنبه ۲۴تیر تا ده روز اول مرداد، شهروندان بسیاری از شهرهای استان خوزستان از جمله بهبهان، رامهرمز، ایذه، شاوور، کرخه، چمران، کوت سید نعیم، شوش، اهواز، آبادان، حمیدیه، بستان، سوسنگرد، بندر ماهشهر، خرمشهر، شادگان، کوت عبدالله، ملاثانی، هویزه، ابوحمیظه، ویس در اعتراض به عدم دسترسی به آب آشامیدنی اقدام به راهپیمایی و برگزاری تجمعات اعتراضی کردند. معترضان شعارهایی، از جمله «با جان و دل از رودخانه کرخه دفاع میکنیم» و «نه به کوچ کردن مردم» را سر دادند. استاندار خوزستان به شکل ابلهانهیی اعلام کرد که «ویدئوهای منتشر شده از اعتراضات مردمی در استان جعلی است و در این خصوص تجمعی صورت نگرفته است».
گروهی از مردم شامگاه روز جمعه ۲۵تیر، جاده کوت عبدالله به اهواز را بستند. در برخی از شهرها شهروندان معترض روی پلاکاردهایی که حمل میکردند نوشته بودند: «هرگز تسلیم نمیشویم، ما آب میخواهیم».
شهروندان معترض با برافروختن آتش، جادههای ارتباطی اهواز به خرمشهر و اهواز به شوش را مسدود کردند.
همزمان با قیام شهروندان خوزستان، مردم و نیروهای اجتماعی برخی از شهرهای دیگر ایران دست به تظاهرات و تجمع زده و با سردادن شعارهای ضد رژیم، از مردم خوزستان حمایت کردند.
در محله نارمک تهران هم شماری از شهروندان از خانه هایشان علیه خامنهای شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه ای» سر دادند. در بهبهان، معترضان جادۀ بهبهان رامهرمز و پل مارون را مسدود کردند.
خانم مریم رجوی در ۲۶تیر با درود به مردم به پاخاستهٔ اهواز و سراسر خوزستان که در عطش آب و آزادی با فریاد «هیهات منّاالذلّه» به خیابان آمدند، عموم جوانان را به یاری مردم خوزستان، بهویژه مجروحان، فراخواند و گفت: «آتش گشودن به روی مردم بیسلاح و شهادت فرزند دلیر مردم شادگان، بار دیگر نشان داد تا آخوندهای چپاولگر بر سرکار هستند فقر و بیکاری و بیماری ادامه خواهد داشت، آنان آب و برق و نان و مسکن و واکسن را از مردم دریغ میکنند تا هزینه پروژههای ضدمیهنی اتمی، موشکی و جنگافروزی در منطقه را تأمین کنند».
۳۰- بهرغم اقدامات سرکوبگرانه و مانورهای شیادانه کارگزاران محلی رژیم و اعزام نیروهای سرکوبگر از سایر نقاط کشور به خوزستان، خیزشها نه تنها فروکش نکرد بلکه به استانهای دیگر نیز گسترش یافت. روز سهشنبه ۲۹تیر، در ششمین روز خیزش مردم خوزستان، مسافران در سکوی مترو صادقیه شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «مرگ بر جمهوری اسلامی» سر دادند.
در روز ۳۰تیر، در هفتمین روز قیام، مردم یزدانشهر اصفهان با فریاد «ایرانی میمیرد، ذلّت نمیپذیرید» اقدام به تظاهرات کردند.
روز پنجشنبه ۳۱تیر، جمعی از زنان در اهواز با تجمع در برابر استانداری خوزستان از اعتراض شهروندان این استان به بیآبی حمایت کردند. زنان اهوازی شعار میدادند: «می خواستند ما را به ذلّت بکشانند، ولی ما ذلیل نشدیم». همزمان جمعی از زنان زحمتکش برازجان در اعتراض به بیآبی تجمع کردند و جاده اصلی منتهی به شهر را بستند. در همین روز در الیگودرز درگیری با معترضان بالا گرفت و نیروهای امنیتی به مردم شلیک کردند. خانوادههای جانباختگان الیگودرز مقابل بیمارستان تجمع کردند. روز پنجشنبه اعتراضات علاوه بر استان خوزستان در شهرهای الیگودرز در استان لرستان، بندر گناوه و برازجان در استان بوشهر و شاهین شهر در استان اصفهان گسترش یافت. خیزش تشنگان در هشت روز آخر تیر در مجموع در ۳۰شهر جریان داشت.
دبیرخانه شورای ملّی مقاومت روز۲ مرداد ۱۴۰۰ اعلام کرد:
۹روز پس از آغاز قیام مردم دلیر خوزستان، بهرغم تدابیر امنیتی و سرکوبگرانه، تظاهرات و درگیری با پاسداران و نیروهای سرکوبگر ادامه دارد. جوانان شورشی در اهواز در کوی دایره، با آتش زدن لاستیک و ایجاد راهبندان، کنترل مرکز شهر را در اختیار گرفتند.
در سوسنگرد، رژیم آخوندی برای ممانعت از تظاهرات اعتراضی، با دیوارهای بتونی خیابانهای اصلی شهر را بسته و برق و اینترنت شهر را کاملاً قطع کرده است. اما، جنگ و گریز جوانان با پاسداران و نیروهای انتظامی ادامه دارد و صدای رگبار نیروهای انتظامی در شهر شنیده میشود.
در ایذه... مراسم خاکسپاری یکی از شهیدان قیام، به نام هادی بهمنی، با شعار «مرگ بر خامنهای» به تظاهرات علیه رژیم تبدیل شد...
در رباط کریم (تهران) جمع بزرگی از مردم برای حمایت از قیام خوزستان تجمع کردند.
درقزوین، جوانان دلیر با روشن کردن آتش در اتوبان قزوین ـ تهران با قیام خوزستان اعلام همبستگی کردند.
در یزد، جوانان خوزستانی مقیم میبد به خیابان آمدند و خشم خود را در شعارهایشان فریاد زدند.
در ساوه، جوانان دلیر با قرار دادن موانع سیمانی بزرگ جاده ساوه را بستند.
درایلام، مردم در چهار راه مسکن مهر دست به تجمع زدند.
در الیگودرز، جوانان شورشی در واکنش به شلیکهای کور نیروی انتطامی، به کلانتری ۱۲ همت آباد حمله و رشدند و برای ساعاتی آن را تسخیر کردند. بر اثر شلیک کور و وحشیانه نیروهای انتظامی شماری از تظاهر کنندگان کشته یا زخمی شدند. بیش از صد نفر از تظاهر کنندگان توسط پاسداران دستگیر شدهاند.
خانم مریم رجوی گفت: قیامی که از ۹روز پیش با پرچمداری خوزستان قهرمان شروع شده حالا به لرستان غیور و تهران و بوشهر و اصفهان و بقیه نقاط گسترش یافته است. شهیدان این قیام از اهواز و ایذه و الیگودرز و دیگر شهرها بازتاب ارادۀ ملت ایران برای سرنگونی فاشیسم دینی و استقرار دموکراسی و حاکمیت مردم و خون پاک آنها چراغ راه آزادی ایران است.
۳۱ - روز ۳مرداد دبیرخانه شورا در اطلاعیهٔ «قیام تشنگان- شماره ۱۵» اسامی ۱۲تن از شهیدان قیام مردم خوزستان و دیگر شهرها را که به حمایت از خوزستان بهپا خاستند، منتشر کرد.
۱. مصطفی نعیماوی، ۳۰ساله، اهل شادگان، محل شهادت اهواز، تاریخ شهادت ۲۵تیر ۱۴۰۰
۲. قاسم ناصری (خضیری) ۱۷ساله، اهل کوت عبدالله، محل شهادت کوت عبدالله، تاریخ شهادت ۲۶تیر ۱۴۰۰
۳. محمد چنانی، محل شهادت شوش، تاریخ شهادت ۲۹تیر ۱۴۰۰
۴. عیسی بالدی ۲۷ساله، اهل ماهشهر، محل شهادت ماهشهر، تاریخ شهادت ۲۹تیر ۱۴۰۰
۵. محمد کروشات اهل اهواز، محل شهادت اهواز (شلنگ آباد)، تاریخ شهادت ۲۹تیر ۱۴۰۰
۶. امید آذرخوش ۲۰ساله، اهل الیگودرز، تاریخ شهادت ۳۰تیر ۱۴۰۰
۷. هادی بهمنی ۱۷ساله، اهل روستای سوسن ایذه، محل شهادت ایذه، تاریخ شهادت ۲۹تیر ۱۴۰۰
۸. فرزاد فریسات (حمزه الفریساوی)، ۲۴ساله، محل شهادت اهواز (شلنگ آباد)، تاریخ شهادت ۳۰تیر ۱۴۰۰
۹. میثم عجرش (اکراش) ۲۰ساله، محل شهادت ماهشهر (شهرک طالقانی)، تاریخ شهادت ۳۰تیر ۱۴۰۰
۱۰. حمید مجدم (جوکاری)، محل شهادت چمران
۱۱. محمد عبداللهی، محل شهادت ایذه
۱۲. امیر مشاری عبادی، مجروح که در اول مرداد در بیمارستان بهشهادت رسید
مقاومت ایران از دبیرکل و شورای امنیت مللمتحد و اتّحادیه اروپا و کشورهای عضو خواست تا ضمن محکوم کردن این جنایات ضدبشری، تصمیمات لازمالاجرا برای مقابله با رژیمی که بیش از ۴دهه است به جنایت علیه بشریت مشغول است، اتخاذ کنند. سردمداران رژیم به همین خاطر باید در برابر عدالت قرار گیرند و شورای امنیت مللمتحد ترتیبات آن را فراهم کند.
۳۲ ـ در دهمین روز قیام خوزستان، مردم و جوانان تبریز به خیابانها ریختند و علیه ستم و سرکوب حکومت آخوندی شعار سرداده و با قیام مردم خوزستان ابراز همبستگی کردند. تظاهر کنندگان شعار میدادند: «آذربایجان بیدار است ـ حامی خوزستان است»، «نه شاهیام نه شیخی ـ مردمیام مردمی» و «در جانبازی حاضریم ـ سربازان بابکیم». مزدوران نیروی انتظامی و یکانهای ویژهٔ ضدشورش با حمله و هجوم به تظاهر کنندگان تلاش کردند آنها را متفرق کنند، اما جوانان با شعارهای «هیهات منّالذلّه» و «بیشرف، بیشرف» به مقابله برخاستند و آنها را وادار به عقبنشینی کردند.
در همین حال در کرج، زنجان و بجنورد جوانان و مردم آزاده در همبستگی با قیام مردم خوزستان به خیابانها ریختند و از جمله شعار میدادند: «از کرج تا خوزستان- اتّحاد، اتّحاد» «ایرانی میمیرد ـ ذلّت نمیپذیرد».
آخوند نکونام، نمایندۀ خامنهای در شهرکرد، در نمایش جمعه اول مرداد گفت: «مهم این است که اینها (مجاهدین) همچنان روی پا هستند و حتی امروز در اهواز رد پای اینها در خوزستان، رد پای اینها هست که دارند اغتشاش ایجاد میکنند».
روز ۴مرداد مردم و جوانان خشمگین تهران در خیابان جمهوری و برخی مناطق مرکزی با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «خامنهای حیا کن ـ مملکتو رها کن» دست به تظاهرات زدند. جمعیت همچنین فریاد میزدند: «توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه»، «نه غزّه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «ایرانی باغیرت، حمایت حمایت».
خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت، با درود به جوانان شورشگر و قیامآفرین در تهران گفت: جوشش خون شهیدان قیام خوزستان، در فریادهای «مرگ بر دیکتاتور» در خیابانهای مرکزی تهران و در نزدیکی بیتالعنکبوت خامنهای شعلهور شده و ناقوس مرگ رژیم ضدبشری آخوندی را به صدا در آورده است. استمرار قیام در دوازدهمین روز نشان داد که جلّاد قتلعام نیز نمیتواند ولایت فقیه را از سرنوشت محتومش نجات دهد.
۳۳- یک تحول چشمگیر در قیام تشنگان، همبستگی سراسری با هموطنانمان در خوزستان و تبدیل این قیام به یک قیام سراسری بود. وقتی رژیم با ترفندها و تهدیدهای سرکوبگرانه و بستن اینترنت تلاش کرد خوزستان را خاموش کند، تظاهرات همبستگی با خوزستان و قیام تشنگان در نقاط مختلف کشور بالا گرفت.
شامگاه دوشنبه ۴مرداد در دوازدهمین روز قیام، تظاهرات گستردهیی در فردیس کرج با «شعار مرگ بر دیکتاتور» در حمایت از قیام مردم خوزستان برگزار گردید. یکی از معترضان که پلاکاردی در حمایت از خیزش مردم خوزستان بلند کرده بود، فریاد میزد: «خوزستان، اینهمه امکانات، نفت و گاز دارد، اینها همه خرج کجا میشود؟» و جمعیت حاضر در پاسخ به او فریاد زدند: «لبنان، غزّه» و در تظاهرات شبانه، مردم کرج از جمله، شعار میدادند: «ایرانی با غیرت ـ حمایت، حمایت»، «ایرانی میمیرد ـ ذلّت نمیپذیرد»، «از کرج تا خوزستان ـ اتّحاد اتّحاد»، «نترسید نترسید ـ ما همه با هم هستیم». جوانان شورشی در کرج با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «تا حقمو نگیرم، هرشب همین بساطه» بر استمرار قیام و اعتراضات خود تأکید کردند. مزدوران سرکوبگر انتظامی که تلاش کردند یکی از معترضان را دستگیر کنند با شعار و اعتراض جمعیت مواجه شدند.
در کرمانشاه نیز روز دوشنبه ۴مرداد مردم با آتش زدن لاستیک و بستن جادهٔ محلّة دره دریژ به اعتراضات مردم خوزستان در اعتراض به نبود آب و برق پیوستند. مردم شهرک مهدیه کرمانشاه در حمایت از قیام خوزستان راه ورودی به کرمانشاه را با آتش زدن لاستیک مسدود نمودند. نیروی سرکوبگر انتظامی با شلیک به سمت مردم معترض تلاش کرد تجمع اعتراضی آنها را متفرق کند.
در سیزدهمین شب قیام، مردم و جوانان تهران پارس در اعتراض به قطع برق به خیابان ریختند و شعارهای «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. مزدوران سرکوبگر انتظامی که سراسیمه به محل فرستاده شده بودند و تلاش میکردند مردم را متفرق کنند، توسط مردم معترض هو شدند و شعارها، بیتوجه به حضور آنها، ادامه پیدا کرد
در گوهردشت کرج، مردم و جوانان شورشی به خیابانها ریختند و شعار میدادند: «تا آخوند کفن نشود ـ این وطن، وطن نشود». نیروهای سرکوبگر و یکانهای ویژه با یورش به جمعیت معترض درصدد متفرق کردن آنها برآمدند.
در محمد شهر کرج، مردم در پشتبامها شعار میدادند: «از کرج تا خوزستان، اتّحاد اتّحاد».
روز بعد در کرمانشاه ساکنان محله درهدریژ برای دومین روز متوالی در اعتراض به نبود آب و برق به خیابان آمدند و خیابانهای منتهی به این محله حاشیهنشین را مسدود کردهاند.
مردم اصفهان سهشنبه شب ۵مرداد، با سر دادن شعار «خوزستان، اصفهان ـ اتّحاد، اتّحاد» بنر خامنهای را به آتش کشیدند و بر همبستگی با مردم خوزستان تأکید کردند. در بهارستان اصفهان بهدنبال قطعی برق تجمع اعتراضی شکل گرفت و در حالی که نیروهای انتظامی و یکان ویژه به محل گسیل شده بودند، مردم شعار میدادند: «خوزستان، اصفهان ـ اتّحاد، اتّحاد»، «ایرانی باغیرت ـ حمایت، حمایت»، «نه غزّه، نه لبنان ـ جانم فدای ایران».
در ۶مرداد کردکوی گلستان، مردم در اعتراض به قطعی برق اقدام به بستن جاده نمودند و در ایوانغرب در استان ایلام، در اعتراض به قطعیهای مکرر برق با حضور در خیابانهای این شهر و با به صدا درآوردن بوق خودروهایشان دست به اعتراض زدند
صبح جمعه ۸مرداد ۱۴۰۰ مادران و خانوادههای شهیدان قیام آبان ۹۸، با تجمع در میدان آزادی و با تظاهرات در خیابان آزادی به حمایت از قیام مردم خوزستان برخاستند. آنها فریاد میزدند: «از تهران تا خوزستان ـ اتّحاد، اتّحاد»، «از آبان تا خوزستان ـ اتّحاد، اتّحاد»، «بردگی بس است، بلند شوید».
پس از تظاهرات در خیابان آزادی، مادران و خانوادههای شهیدان برای رساندن صدای دادخواهی خود به متروی صادقیه رفتند. مادران در مترو در حالی که تصاویر فرزندان خود را در دست داشتند، به شعارهای ضدحکومتی ادامه دادند. نیروی سرکوبگر انتظامی در وحشت از پیوستن مردم به آنان، ضمن توهین و فحّاشی به مادران، حجاب را از سر آنها کشیدند، آنها را بهشدت مورد ضربوشتم قرار دادند و شماری را بازداشت و به پلیس امنیت جنتآباد منتقل کردند.
خانم رجوی با درود به مادران شجاع شهیدان قیام آبان ۹۸، گفت: شما به دادخواهی خون فرزندان شهیدتان و فرزندان مردم خوزستان بهپاخاستید. فریاد شما، فریاد ایران است که دادخواه ۴۲سال کشتار و اعدام و شکنجه و چپاول و فقر است. خامنهای و رئیسی جلّاد نمیتوانند صدای شما را خاموش کنند. این قیامی است تا پیروزی.
۳۴- شامگاه جمعه ۸مرداد، در سومین هفتهٔ قیام، مردم تهران و بسیاری از شهرهای میهن به خیابانها ریختند و با شعارهای «توپ، تانک، فشفشه ـ خامنهای کشته شه»، «این همه سال جنایت ـ مرگ بر این ولایت»، «ننگ ما، ننگ ما ـ رهبر الدنگ ما»، «مرگ بر دیکتاتور» و «نه غزّه، نه لبنان ـ جانم فدای ایران» خواستار سرنگونی فاشیسم دینی حاکم بر ایران شدند.
شنبه شب ۹مرداد جوانان نارمک در تهران، بهدنبال مسابقهٔ فوتبال به خیابان ریختند و شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. نیروهای سرکوبگر به آنها یورش بردند و شماری را دستگیر کردند.
در تهرانپارس جوانان شورشگر با برافروختن آتش جاده را بستند و با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» تظاهرات کردند.
در آن سوی شهر، نیروهای سرکوبگر در وحشت از گسترش تظاهرات، میدان صادقیهٔ تهران را بستند.
همزمان جوانان شورشی در بهارستان (استان تهران) در خیابانها دست به تظاهرات زدند که تا اولین ساعات بامداد شنبه ادامه یافت.
در اهواز، جوانان شورشی با شعار «این آخرین کلامه ـ هدف فقط نظامه» تجمع اعتراضی برپا کردند.
در شوشتر، جوانان شورشی جاده را مسدود کردند و دست بهتظاهرات زدند.
در تهران، عصر شنبه جمعیت کثیری از مردم در همبستگی با قیام مردم خوزستان در مقابل تئاتر شهر در چهارراه ولیعصر تهران دست به تجمع و تظاهرات زدند. آنها شعار میدادند: «ایرانی میمیرد ـ ذلّت نمیپذیرد»، «از خوزستان تا تهران ـ اتّحاد، اتّحاد»، «هموطن، هموطن ـ حمایت، حمایت»، «مرگ بر دیکتاتور» و...
نیروهای سرکوبگر با تیراندازی و پرتاب گاز اشکآور درصدد متفرق کردن جمعیت برآمدند و به ضرب و شَتم تظاهر کنندگان پرداختند. جمعیت با شعار «بیشرف، بیشرف» به مقابله با مزدوران برخاستند.
خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدۀ مقاومت، به جوانان شجاعی که در تهران و اهواز و دیگر شهرهای ایران بهپا خاستند و فریاد «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» سردادند، درود فرستاد و گفت: قیامی که با فریاد تشنگان آب و آزادی در خوزستان شروع شد سر خاموشی ندارد و شورشگران آن را در چهارگوشۀ میهن ادامه میدهند. خامنهای با قطع اینترنت میخواهد مانع به هم پیوستن فریادهای مردم بپاخاسته و رسیدن این صدا به جهان شود. اما رژیم آخوندی گریزی از سرنگونی محتوم ندارد.
۳۵- حضور کانونهای شورشی و جوانان شورشگر در متن قیام و خیزشها از مهمترین تحولات و تجربههای قیام تشنگان بود. در شامگاه ۳۰تیر شورشگران در همبستگی با خیزش خوزستان و در پاسخ به فراخوان آقای مسعود رجوی برای جلوگیری از انتقال مزدوران سرکوبگر، اقدام به بستن جادۀ گچساران به بهبهان کردند. این حرکت انقلابی در متن قیام مردمی در روزهای بعد نیز ادامه یافت. از جمله، در شامگاه شنبه دوم مرداد، در دهمین شب قیام، جوانان شورشگر در شهرهای بپاخاسته برای ممانعت از امدادرسانی نیروهای سرکوبگر، جادههای مو اصلاتی را در ماهشهر، الیگودرز، سرباز، نجف آباد، قزوین، مشهد و کرج (جاده محمد شهر به کیانمهر)، با آتش مسدود کردند
یکشنبه شب ۳مرداد در یازدهمین شب قیام، جوانان شورشی و هواداران مجاهدین در ۱۲شهر برای جلوگیری از انتقال نیرو برای سرکوب قیامکنندگان جادههای مو اصلاتی و مسیرهای امدادرسانی نیروهای سرکوبگر را مسدود کردند. اقداماتی که توسط جوانان شورشگر صورت گرفت، منجر به بستهشدن شماری از جادههای مو اصلاتی شد: در تهران (اتوبان خلیجفارس)، در کازرون (مسیر شیراز ـ کازرون)، در بوشهر (جادۀ بوشهر-عسلویه)، در کرج (جادۀ کرج قدیم)، در رودسر (جادۀ رودسر ـ رامسر)، در اسلامشهر (جاده اصلی اسلامشهر)، در لردگان (اتوبان اهواز ـ لردگان و جاده وسط شهر)، در ایرانشهر (جاده ایرانشهر ـ سراوان)، در قشم (جاده قشم-هنگام)، در لاهیجان (جاده لاهیجان به سمت دریا) و همچنین، بستن جاده در بندرعباس و بهبهان.
جوانان شورشی همزمان با بستن جادهها شعار میدادند «مرگ بر دیکتاتور، خوزستان نمیمیرد، خوزستان زنده است ما پشتتان هستیم»، «مرگ بر خامنهای، مرگ بر اصل ولایت فقیه، درود بر رجوی، زنده باد کانونهایشورشی»، «مرگ بر رئیسی جنایتکار»، «ایرانی میمیرد ـ ذلّت نمیپذیرد»، «خوزستان حمایتت میکنیم»، «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «زنده باد مسعود رجوی».
فصل پنجم:
شرایط عینی
جامعة انفجاری و استمرار حرکتهای اعتراضی
۳۶- استمرار حرکتهای اعتراضی: در یکسال گذشته بهخاطر گسترش دامنهٴ غارتگری و چپاول حکومتی، باز هم زندگی مردم به فلاکت و بیخانمانی بیشتر سوق داده شد. در واکنش به این شرایط فاجعه بار، مردم و بهویژه فرودستان و تهیدستان با وجود همهگیری ویروس کرونا، به اشکال مختلف دست به اعتراض زدند. حکومت اما، هر اعتراضی را با سرکوب پاسخ داد و با اعتراضهای صنفی هم به شیوۀ امنیتی برخورد کرد.
اعتراضهای نیروهای کار و زحمت بهخاطر عدم دریافت مطالبات جاری، عدم دریافت مطالبات معوقه، پایین بودن سطح حقوق، عدم دریافت مزایای شغلی، وضعیت قراردادهای استخدامی، توقف پرداخت اضافه کاریها، عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، بلاتکلیفی واحدهای تولیدی، خصوصی سازی کارخانجات و شرکتها (و اینکه در هر تغییر مدیریت تعدادی تعدیل و اخراج میشوند)، کاهش دستمزدها، تصرف غیرقانونی اراضی کارگران توسط نهادهای دولتی، نداشتن امکانات ایمنی در کار (مبتلا شدن به بیماریهای ریوی و مشکلات تنفسی در اثر نشت گازهای سمی موقع کار)، عدم دریافت الزامات کار (کفش، لباس، دستکش، کاپشن، بادگیر و...) و نبودن حداقل امکانات بهداشتی (مواد شوینده و ضد عفونی کننده در محل کار، نداشتن ماسک، دستکش، سرویس بهداشتی) شکل گرفته است.
بر اساس ترازنامه یی که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران برای سال۱۳۹۹ منتشر کرده، تعداد ۲۷۴۴ حرکت اعتراضی از جانب کارگران، کشاورزان، معلّمان، بازنشستگان، پرستاران، کامیونداران، بیکاران، بازاریان، مدافعان حفاظت از محیطزیست و خیزشهای توده یی صورت گرفته است. بدیهی است که بیلان حرکتهای اعتراضی بسیار بیشتر است.
شکاف وحشتناک طبقاتی را، که زمینهساز این اعتراضات است، در دادههای رسانههای حکومتی نیز بهروشنی میتوان دید:
ـ ایران هشتمین کشور دنیا با بیشترین فاصله طبقاتی و در ردیف کشورهایی نظیر اکوادور، مکزیک، آرژانتین، ترکیه و بولیوی قرار دارد که در مقایسه با میانگین جهانی، کشورهای ذکرشده جزء کشورهایی با بیشترین نابرابری درآمدی قرار میگیرند.
- یک پژوهش از جانب مؤسسهٔ عالی پژوهش تأمین اجتماعی نشان میدهد که جمعیت زیر خط فقر مطلق در ایران به ۲۵میلیون نفر میرسد.
- در حالی که بیش از ۱۵۰کشور جهان تورمهای زیر ۵درصد دارند، ایران با نرخ تورم ۴۸درصدی نقطه به نقطه، ششمین تورم بالا در جهان را داراست.
- در حالی که حداقل هزینه یک خانوادۀ چهار نفره ماهانه ۱۴میلیون و ۳۰۰هزار تومان است، در سال۱۴۰۰ حداقل دستمزد کارگر۲میلیون و ۶۵۵هزار تومان (کمتر از یک پنجم خط فقر) تعیین شده است.
۳۷ ـ برخی از اعتراضهای کارگران در یکسال گذشته به شرح زیر است:
اعتصاب کارگران پیمانی ـ از روز شنبه ۲۹خرداد، کارگران پیمانی صنایع پتروشیمی، نیروگاهها و پالایشگاههای مناطق مختلف با تحویل دادن وسایل کار با عنوان کمپین «۱۴۰۰ / ده - بیست» دست به اعتصاب زدند. مطالبهٴ اصلی کارگران اعتصابی افزایش دستمزدها، کاهش روزهای کاری به ۲۰روز و پرداخت حقوق معوقه است. اکثر صنایع نفت، گاز و پتروشیمی و نیروگاهها در دست سپاه پاسداران و بنیادهای وابسته به ولایت فقیه است.
روز پنجشنبه ۳۱تیر، اعتصاب سراسری کارگران پیمانی صنایع نفت و پتروشیمی برای سی و چهارمین روز متوالی در شهرهای تهران، اراک، اصفهان، اهواز، آبادان، ماهشهر، جاسک، عسلویه، گچساران و... ادامه داشت. حدود ۱۰۵هزار نفر از نیروهای پیمانکاری و شرکتی وزارت نفت از «کمپین ۱۴۰۰/ ده، بیست» حمایت کردند. بسیاری از پروژه های مراکز نفتی در بیش از ۹۶ پالایشگاه و مرکز پتروشیمی و نیروگاه در ۱۹شهر ایران، با اعتصاب کارگران که از روز شنبه ۲۹خرداد آغاز شد، متوقف شده است. کارگران دستکم ۱۵۰۰روز در ۱۲۰ شرکت و در ۱۲استان در اعتصاب بودهاند.
کارگران راه آهن ـ کارگران راه آهن و از جمله کارگران ابنیهٔ فنی راه آهن و شرکت تراورس، در اعتراض به عدم دریافت مطالبات خود، عدم امنیت شغلی، دست به اعتصاب و تجمع زدند. در این زمینه میتوان به حوزهها و شهرهای مختلف، از جمله شمال، لرستان، دورود، کرج، شاهرود، اندیمشک، تهران، نیشابور، مشهد، رشت، زیاران، هشتگرد، کردان، ورامین، گرمسار، پیشوا، زاهدان، اراک، سرخس، تبریز، سلماس، گرگان، بجنورد، مشگ آباد، نورآباد و لوشان اشاره کرد.
کارگران معادن ـ کارگران معادن در اعتراض به عدم دریافت مطالبات معوقه، اخراج از کار، نداشتن حداقلهای ایمنی در معادن مختلف اعتراض کردند. در این زمینه میتوان به اعتراضات کارگران معدن آق دربند سرخس، معدن سنگ آهن ماه زمین زرند، معدن زغالسنگ سوادکوه، معدن آسمینون منوجان، مجتمع مس سرچشمه، زغالسنگ کرمان، معدن زغالسنگ سنگرود، معدن طلای آق دره، معدن روی گوجهر راور، معدن مس انجرد اهر و سنگ آهن بافق اشاره کرد.
کارگران شهرداری - کارگران شهرداری در اعتراض به عدم دریافت ماهها حقوق، عدم دریافت مزایا، اخراج از کار، بارها دست به اعتصاب و تجمع زدند. شماری از شهرهایی که شاهد این اعتراضات بودند عبارتند از:
کوت عبدالله، اسلامآباد غرب، لوداب، ایرانشهر، یاسوج، سریش آباد، بندر خمینی، اهواز، بروجرد، میرجاوه، روانسر، خرمشهر، خوی، قشم، سراوان، شستون، لالی، خرمآباد، آبادان، سی سخت، حمیدیه، آغاجاری، سربندر، ماهشهر، سوسنگرد، بناب، دشت آزادگان، هویزه، زنجان، دهدشت، سده، قزوین، تبریز، امیدیه، پرند، عسلویه، لوشان، اروند کنار، لردگان، سورشجان، جهرم، تهران، نیک شهر، مریوان، آبژدان، فردیس، بندر لنگه، صیدون، بابل، ایلام، بندرعباس، حسینیه، بوشهر، شهریار، کوت سیدنعیم، بهبهان، کرج، چرام، منجیل، کارون، چوئبده، کرمانشاه و چابهار.
کارگران هفتتپه - کارگران شرکت هفتتپه از تمامی بخشها، در سال۱۴۰۰ بارها اعتصاب و تجمع کردند. کارگران معترض بارها در سطح شهر شوش راهپیمایی کردند. کارگران هفتتپه تا روز یکشنبه ۳۱مرداد امسال برای چهل و یکمین روز متوالی دست به اعتصاب و تجمع زدند. در این روز مدیریت شرکت به مدت ۶روز تعطیلی اعلام کرد. پرداخت حقوقهای معوق شده و بازگشت به کار تمامی همکاران اخراج شده از مهمترین خواستهای کارگران است.
۳۸- اعتراضات کشاورزان ـ طبق آمار دولتی ۲۵۰شهر و ۱۲ کلانشهر در سال گذشته دچار تنش آب شرب بودند. این آمارِ دولتی فقط معطوف به شهرهاست. آماری از هزاران روستای بدون آب در دسترس نیست. مسألهٴ حقآبهٔ کشاورزان شرق و غرب اصفهان سبب شد که کشاورزان اصفهان بارها به اَشکال مختلف دست به تجمع و اعتراض زدند که به برخی از آنها به اختصار اشاره میشود:
- پنجشنبه ۲ اردیبهشت۱۴۰۰، کشاورزان ورزنه در برابر بخشداری بن رود با تراکتورهای خود برای پیگیری حقآبه تجمع اعتراضی برگزار کردند.
- شنبه ۴ اردیبهشت۱۴۰۰، بیش از هشت هزار کشاورز شرق و غرب اصفهان در ادامهٔ اعتراضهایشان به تأمین نشدن حقآبه و برداشتهای غیرمجاز از زاینده رود، راهی پروژه بن ـ بروجن (لوله انتقال آب زاینده رود به یزد) شدند. هدف کشاورزان معترض، که مسیر بیش از ۱۰۰ کیلومتری به سمت چادگان را پیمودند جلوگیری از برداشتهای غیرمجاز از زاینده رود بود. آنها با مسدودکردن مسیر از طرف نیروهای یکان ویژه روبهرو شدند و در ورودی شهر چادگان در حاشیه زاینده رود در نزدیک سد تجمع کردند.
- شنبه ۴اردیبهشت ۱۴۰۰، شماری از کشاورزان گوجه کار شهرستان کهنوج و رودبار جنوب، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان، در برابر فرمانداری شهرهای خود، دست به تجمع اعتراضی زدند.
- شنبه ۸خرداد ۱۴۰۰، کشاورزان شهرستان اهواز، در اعتراض به بستهشدن کامل کانال آبرسانی سلمان توسط عوامل سازمان آب و برق خوزستان، در مجاورت این کانال دست به تجمع اعتراضی زدند.
در همین روز کشاورزان روستاهای راسته کنار، بالامحله چوکام برای اعتراض به مسدود شدن رودخانه «رمضان بکنده» دست به تجمع در خیابان حافظ شهرستان خمام در استان گیلان زدند.
- یکشنبه ۱۶خرداد ۱۴۰۰، شماری از کشاورزان شهر ویس، واقع در استان خوزستان، در تجمعی اعتراضی خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدند.
- شنبه ۱۲تیر ۱۴۰۰، شماری از کشاورزان شهرستان حمیدیه، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان، در برابر ساختمان شرکت آب و فاضلاب حمیدیه، دست به تجمع اعتراضی زدند.
- یکشنبه ۱۳تیر ۱۴۰۰، کشاورزان شهرستان فلاورجان بهدلیل بازنشدن دریچه آب در برخی روستاهای شهرستان فلاورجان برای چندمین روز متوالی تجمع کردند.
- دوشنبه ۱۴تیر ۱۴۰۰، شماری از کشاورزان اصفهان همراه با خانوادههایشان مقابل شرکت آب منطقهیی این شهر تجمع کردند.
- سهشنبه ۱۵تیر ۱۴۰۰، شماری از کشاورزان شهرستان اهواز در شرکت آب و فاضلاب این شهرستان تجمع کردند.
- چهارشنبه ۱۶تیر ۱۴۰۰، کشاورزان خشمگین شرق اصفهان برای اعتراض به بیآبی مقابل استانداری تجمع کردند و گاوهایی را که توان تأمین آب و علوفهشان را نداشتند، سلّاخی کردند.
- شنبه ۱۹تیر ۱۴۰۰، شماری از شهروندان معترض به خشک شدن تالابها و رودهای استان خوزستان در پی سدسازیهای متعدد، در برابر ساختمان استانداری اهواز، تجمع برپا کردند.
- چهارشنبه ۲۳تیر ۱۴۰۰، شماری از دامداران زیاندیدۀ دستکم در چهار شهر، از جمله شهرکرد، مقابل ساختمان استانداری، نیشابور، بیرجند و تربتحیدریه مقابل ساختمان مدیریت جهاد کشاورزی این شهرها، دست به تجمع اعتراضی زدند.
- شنبه ۲۶تیر ۱۴۰۰، شماری از کشاورزان دزفول، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان مقابل ساختمان فرمانداری این شهر، تجمع اعتراضی برگزار کردند.
۳۹- بازنشستگان تأمین اجتماعی ـ بازنشستگان تأمین اجتماعی از مرداد ۱۳۹۹ تا پایان تیر ۱۴۰۰ اقدام به صدها حرکت اعتراضی کردند که برخی از آن حرکتها در ۴ماه اول سال جاری به قرار زیر است.
- در فروردین بازنشستگان و مستمریبگیران تأمین اجتماعی در پنج روز حرکت اعتراضی در ۲۸شهر و از جمله تهران، خرمآباد، کرج، ساری، کرمانشاه، اراک، اهواز، اردبیل، اصفهان، قزوین، گرگان، ایلام، کرمان، نیشابور، رشت، شیراز، شوش، تبریز، مشهد، سنندج، شوشتر و یزد در مقابل ادارۀ تأمین اجتماعی شهرهای خود، ۱۲۲ تجمع برگزار کردند. در این حرکتهای اعتراضی، معترضان شعار «ما دیگه رأی نمیدیم ـ از بس دروغ شنیدیم» سر دادند.
- در اردیبهشت بازنشستگان و مستمریبگیران تأمین اجتماعی و بازنشستگان برخی از بخشهای دیگر، بارها، دست به تجمع و اعتراض زدند. دستکم ۵۱ حرکت اعتراضی از جانب بازنشستگان در ماه اردیبهشت ۱۴۰۰ صورت گرفت. در این حرکتهای اعتراضی نیز شعار «ما دیگه رأی نمیدیم ـ از بس دروغ شنیدیم»، بارها، سرداده شد.
- در خرداد بازنشستگان صنایع فولاد در برخی شهرها، از جمله، در تهران، اصفهان، اهواز و رودبار (استان گیلان) با تجمع مقابل ساختمان کانون بازنشستگی در شهر خود تجمعهای اعتراضی برپا کردند.
- در تیرماه بازنشستگان و مستمریبگیران صندوق بازنشستگی فولاد در استانهای اصفهان و خوزستان با تجمع مقابل ساختمان کانونهای بازنشستگی مرکز استان خود، خواستار رسیدگی به مطالباتشان شدند.
بازنشستگان، بخشی از مطالبات خود را اجرای مرحلهٔ دوم متناسب سازی بر روی فیش حقوق فروردینماه، افزایش سالانهٔ حقوق، پرداخت مزایای شغلی نظیر کمک معیشت، حق مسکن، واگذاری سرمایه شرکتهای شستا به بازنشستگان که متعلّق به کارگران و بازنشستگان بوده و حذف دو درصد کسر حقوق از بازنشستگان بهخاطر دفترچه های درمانی عنوان کردند.
بنابه گزارشهای منتشر شده در کانال تلگرام شورای بازنشستگان ایران، معترضان، ضمن رونمایی از بنرهایی اعتراضی، شعارهایی از قبیل «تأمین اجتماعی ـ عدالت، عدالت»، «تا حق خود نگیریم ـ از پا نمینشینیم»، «فقط کف خیابون ـ به دست میاد حقمون»، «ما دیگه رأی نمیدیم ـ از بس دروغ شنیدیم» سر دادند. یکی از خواستهای مبرم و فوری بازنشستگان، واکسیناسیون رایگان به وسیله واکسنهای مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی است.
۴۰- فرهنگیان ـ فرهنگیان در شرایط کرونا از لحاظ معیشتی و شغلی در حداکثر فشار هستند. حقوق آنها هم از خط فقر پایین تر است. به ناچار تعدادی از فرهنگیان به شغل دوم روی آورده اند.
موارد اصلی اعتراضهای فرهنگیان عبارت است از:
عدم تبدیل وضعیت استخدامی از قراردادی بهرسمی، عدم استخدام رسمی در آموزش و پرورش، خصوصی سازی آموزش، اعتراض به نتایج آزمون دانشگاه فرهنگیان، عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، ممانعت از استخدام نیروهای بومی، عدم دریافت مطالبات ارزی (معلّمان خارج از کشور)، عدم دریافت حقوق معوقه و سایر مزایا، عدم تحویل زمینهای خریداری شده از تعاونی مسکن فرهنگیان، اخراج از کار، تبعیض در سطح حقوق، عدم دریافت اضافه تدریس، حذف سنوات خدمتی، سطح پایین حقوق.
فرهنگیان علاوه بر تجمعهای متعدد در مقابل ادارات آموزش و پرورش، استانداری، دفاتر نمایندگان مجلس رژیم در شهرستانها، با قبول مخارج بسیار زیاد و خطر ابتلاء به ویروس کرونا، به تهران سفر کرده و در مقابل مجلس، وزارت آموزش و پرورش و سایر ارگانهای دولتی دست به تجمع زدند. بسیاری از آنها با خانواده های خود شبها را در خیابان و پارک به سر بردند تا بتوانند صدای اعتراضشان را برسانند.
اعتراضهای فرهنگیان در دسته بندیهای زیر قابل بررسی است:
- معلّمان دبستانی: یزد، سردشت، کرج، شیراز؛
- معلّمان جدیدالاستخدام تهران؛
- معلّمان قراردادی: استان البرز، استان تهران، تهران؛
- معلّمان حقالتّدریسی: تهران، شوشتر، زنجان، سیرجان، آبادان، اصفهان (در تهران)؛
- آموزشدهندگان نهضت سوادآموزی: تهران، یاسوج، دزفول، اهواز، یزد، اردبیل، تبریز، شیراز، لاهیجان؛
- معلّمان خرید خدمات: اصفهان، کرمان، تهران، یزد، گرگان، ریگان؛
- مربیان پیش دبستانی: دزفول، شوشتر، تهران (از سراسر کشور)، استان گلستان، استان آذربایجان غربی، استان مرکزی، استان خوزستان، اهواز، کارون، ایذه، باغملک، یاسوج، اروندکنار، اراک، داراب، الشتر، رشت؛
- مربیان فنی و حرفه یی: تهران؛
- معلّمان مدارس مشارکتی: ریگان؛
- معلّمان حمایتی: استان یزد؛
- مدارس غیرانتفاعی: تهران (از سراسر کشور)، رفسنجان، زابل؛
- معلّمان غیردولتی: ایلام؛
- معلّمان کارنامه سبز: تهران، زرین شهر؛
- معلّمان فارغالتحصیل دانشسرایی: تهران، یزد، اصفهان، بوشهر، شیراز، کرج، رشت، تبریز،
- معلّمان کودکان استثنایی: اهواز؛
-سرباز. معلّم: تهران
- معلّمان مدارس خارج از کشور: تهران؛
- اعضای تعاونی مسکن فرهنگیان: طرقبه، کرمانشاه.
۴۱- دو نمونهٴ دیگر از اعتراضات یک سال گذشته:
اعتراضات دانشآموزان - در سال۱۴۰۰ تعداد ۵۳ حرکت اعتراضی توسط دانشآموزان به برگزاری حضوری امتحانات صورت گرفت که دارای ویژگیهای زیر بود:
- این اعتراضها متمرکز، سازمانیافته و سراسری و دنبالهدار بود.
- شرکت دانشآموزان دختر در این تجمعات چشمگیر بود.
- این اعتراضها در شهرهای شاهین شهر، نجف آباد، شهرکرد، یزد، قزوین، زرین شهر، تهران، اصفهان، اهواز، بروجرد، بیرجند، تبریز، خرمآباد، شیراز، کرج، زنجان، سمنان، فولادشهر، اردبیل، ایلام، بندرعباس، کرمان، نسیم شهر، ساوه، ممسنی، هشتگرد، همدان، بندرعباس، مشهد، فم، کیش، ایذه، بابل، مسجدسلیمان، امیدیه، خرمشهر، رفسنجان، صورت گرفت.
- در تعدادی از شهرها، این اعتراضها به درگیری با نیروی انتظامی کشیده شد و تعدادی از دانشآموزان دستگیر شدند.
با این همه رژیم بهرغم تمامی اعتراضها، امتحانات را بهصورت حضوری برگزار کرد.
اعتراضات علیه خاموشیها - طی روزهای ۱۳ تا ۱۵ تیرماه، مردم در دستکم ۲۲شهر کشور در اعتراض به خاموشی برق دست به اعتراض زدند: دامغان، گنبدکاووس، بندر ترکمن، آققلا، کازرون، قائمشهر، ری، قزوین، بابلسر، آمل، بندرگز، کرج، اسلامشهر، قیر و کارزین، بابل، فریدون کنار، گرگان، پاکدشت، بهشهر، بهنمیر، خمام، فردیس.
در اعتراضات علیه خاموشیها که در مقابل شرکت برق شهرها یا در محلات یا در تاریکی شب صورت میگرفت، مردم شعارهایی اعتراضی و ضدحکومتی سردادند.
فصل ششم:
برجام بی فرجام و مذاکرات وین
سودای دستیابی به سلاح اتمی برای تضمین بقا
۴۲- مقاومت ایران سالهاست که سیاست خارجی ضدایرانی و ضدانسانی رژیم ولایت فقیه را به چالش کشیده و افشا کرده است. سال پیش شورا در بیانیهٔ سالانه خود سیاست خارجی رژیم در چارچوب «سیاست انقباضی ولیفقیه، شامل یک پایه کردن رژیم» را بدینگونه توصیف کرد: «تشدید تضادهای بینالمللی با افزایش دخالتهای منطقهیی، افزایش فعالیتهای موشکی، سرعت دادن به غنیسازی هستهیی و قلمداد کردن آن بهعنوان نتیجهٔ تحریمهای ترامپ و حفظ پلهای ارتباطی با اروپا و سرمایهگذاری روی شکست ترامپ و روی کار آمدن بایدن در آمریکا... این سیاست ریسک انزوای رژیم و مماشاتگران را در سطح بینالمللی و ریسک ریزشهای سنگین در درون رژیم را در بردارد. ولی خامنهای سعی میکند با تأکید بر حفظ دولت روحانی تا روز آخر با سیاست یکی به نعل و یکی به میخ در رابطه با برجام و طرفهای اروپایی این ریسک را کاهش دهد».
درست این است که بحران اتمی از اوباما تا ترامپ و بایدن بهخاطر افشاگریهای مقاومت از «تضمین بقا» به «طناب دار» رژیم تبدیل شده است. خامنهای فکر میکرد با آمدن بایدن به همهٔ خواستهای خود دست مییابد. اکنون روشن شده که صحنه آن گونه که ولیفقیه میخواست، سفید و روشن نیست.
بیانیه اجلاس سران ۷کشور بزرگ صنعتی جهان که بهمثابه شاخصی از دوران پساکرونا بهطور حضوری در لندن با شرکت جو بایدن، امانوئل ماکرون، بوریس جانسون، آنگلا مرکل، جاستین ترودو، یوشیهیدا سوگا و ماریو دراگی برگزار شد، تصریحاًتی دور از انتظار رژیم آخوندی داشت. آنها بر این محورها تأکید کردند:
- ما متعهد هستیم که رژیم ایران هرگز سلاح هستهیی تولید نکند؛
- ما نگرانی عمیق خود را در مورد ادامهٔ نقض حقوقبشر در ایران تکرار میکنیم؛
- ما از رژیم ایران میخواهیم همهٔ اقدامات کاهش دهندۀ شفّافیت را متوقف و معکوس کند و همکاری کامل با آژانس را تضمین کند.
- ما حمایت رژیم ایران از نیروهای نیابتی و بازیگران مسلّح غیردولتی را از جمله از طریق تأمین مالی، آموزش و گسترش فنّاوری موشکی و تسلیحاتی محکوم میکنیم؛
ـ ما از رژیم ایران میخواهیم تمام فعالیتهای موشک بالستیک و گسترش سلاحهای هستهیی مغایر با قطعنامه ۲۲۳۱ و سایر قطعنامهها را متوقف کند؛
- یک برجام ترمیم شده و بهطور کامل اجرا شده میتواند راهگشای رفع نگرانیهای منطقهیی و امنیتی باشد؛
- ما از تلاشها برای پیگیری شفّافیت و حسابرسی و عدالت در مورد قربانیان پرواز۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین که توسط رژیم ایران سرنگون شد پشتیبانی میکنیم (سایت کاخ سفید-۲۳خرداد۱۴۰۰).
رشد تنشها و تضادهای آمریکا و رژیم، تداوم حمله به پایگاه عین الاسد و موشکاندازیهای مزدوران خامنهای در عراق، دخالتها و کارهای ایذایی سپاه پاسداران در خلیجفارس و عکسالعملهای آمریکا، دخالت آشوبگرانه در سوریه و عراق، ادامه گروگانگیری اتباع خارجی و دو تابعیتیها و... خاکستری بودن صحنه را نشان میدهد.
خامنهای مانند همهٔ دیکتاتورها که در پایان کارشان توان عقبنشینی ندارند، خط انقباض و سرکوب در داخل و جنگافروزی در منطقه را تشدید کرده و بیمحابا خون میریزد و نابود میکند. اما با این کار مرگ خود را تسریع میکند. او در عراق و یمن و سوریه و لبنان، که آنها را عمق استراتژیک نظامش میداند، بر سر دوراهی مرگ و خودکشی است. اگر دست از تروریسم و جنگافروزی بردارد، بهقول خمینی جلّاد «ریح ولایت» خالی میشود و اگر بایستد و جنگافروزی کند با قیامهای مردمی و مقابله منطقهیی و جهانی روبهرو میشود و در هم میشکند.
مردم و مقاومت ایران با مردم منطقه و همه طرفهایی که خواستار رهاشدن این منطقه از جهان از چنگال خونین هیولای ولایت هستند، در یک جبهه قرار دارند.
۴۳- در یک سال گذشته تحولات جدی در زمینهٴ مذاکرات اتمی و فعالیتهای رژیم صورت گرفته و طناب دار اتمی بر گلوی رژیم فشردهتر شده است. با وجود اینکه رژیم انتظار داشت با تغییر دولت آمریکا موفق به گرفتن امتیازات فوری و جدی شود و به نقطه توافق سال۲۰۱۵ بازگردد، اما تغییر موقعیت رژیم در تعادلقوای سیاسی بینالمللی و افشا شدن ابعاد بزرگی از فعالیتهای نظامی پروژهٔ هستهیی، امکان بازگشت به آن شرایط را ناممکن کرده است. تحولاتی که طی یک سال گذشته وجود داشته شامل گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نقض تعهدات برجام توسط حکومت، انجام مذاکرات هستهیی جدید با کشورهای پنج به اضافه یک، ضربات نظامی به دستگاه اتمی رژیم، افشاگریهای مقاومت ایران بوده است.
گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از بهمن ۱۳۹۸ (فوریه ۲۰۲۰) در مرحله اول مربوط به بررسی میزان پایبندی رژیم به تعهدات برجام و گزارشهای دوم مربوط به نقض قرا داد NPT است. در بخش اول گزارش آژانس که در روز دوشنبه ۱۰خرداد ۱۴۰۰ (۳۱ ماه می۲۰۲۱) در بین اعضای شورای حکام سازمان بینالمللی انرژی اتمی توزیع شد، مجموعه فعالیتهای هستهیی ذکر شده نشان میدهد که اقدامات انجام شده توسط رژیم خلاف توافق برجام است. مطابق این گزارش حجم اورانیوم کم غنی شده به حدود ۳۲۴۱ کیلو گرم (۱۶ برابر توافق برجام) رسیده است. حجم اورانیوم غنی شده ۲۰% به ۶۱ کیلو گرم و حجم اورانیوم غنی شده ۶۰% به ۲.۴ کیلو گرم رسیده است. مطابق همین گزارش حکومت ایران دسترسی بازرسان آژانس را به یک سری از دوربینها محدود کرده و به آنها اجازه دسترسی نمیدهد. همچنین رژیم شروع به نصب یک سری سانتریفوژهای جدید و فعال کردن آنها کرده که خلاف تعهدات برجام است.
۴۴- بخش دوم گزارش آژانس مربوط به پایبندی به توافق NPT و شامل یافتههای بازرسی از ۴ مکان است که به آژانس اعلام نشده و در آنها آثار اورانیوم غنی شده پیدا شده است. در مکان ۱ (طورقوزآباد)، آثار اورانیوم کم غنی شده پیدا شده که از طریق تبدیل اورانیوم تولید شده است. در مکان ۲ (لویزان شیان)، در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ اورانیوم در شکل دیسک فلزی وجود داشته است، آژانس در اوت ۲۰۱۹ در این باره یک سری سؤال مطرح کرده ولی جوابی نگرفته است. مکان ۳ (سایت مبارکه- جنوب شرقی تهران)، مربوط به پردازش سنگ اورانیوم است که در سال۲۰۰۳ به کار گرفته شده و سپس ساختمانهای آن تخریب شده است. در این مکان آثار اورانیوم تولید شده پیدا شده که هنوز رژیم پاسخی به آن نداده است. در مکان ۴ (سایت آباده)، رژیم آزمایشهای مربوط به آشکارسازهای نوترونی را در سال۲۰۰۳ انجام داده و درباره آن جوابی نداده است.
آژانس در ماههای اردیبهشت و خرداد ۱۴۰۰ (آوریل و می۲۰۲۱) در مورد ۴ محل فوق با رژیم مذاکره داشته ولی این موارد تعیینتکلیف نشده است. در ۲۶ میبار دیگر طرفین جلسه داشتند اما به هیچ نتیجهیی نرسید. از این رو در گزارش آمده است که پاسخ نگرفتن آژانس در موارد فوق، بهطور جدی بر توانایی آژانس در اطمینان از ماهیت مسالمتآمیز بودن برنامه هستهیی رژیم تأثیر می گذارد.
به این ترتیب پیدا شدن اورانیوم غنی شده در سایتهایی که به آژانس اعلام نشده بود، تبدیل به یک معضل جدی بین آژانس و رژیم شده است.
سایه گزارش آژانس بر مذاکرات وین را در توئیت (۱۱خرداد ۱۴۰۰) اولیانف، رئیس هیأت روسیه در این مذاکرات، میتوان دید. اولیانف که همواره تصویر مثبتی از روند مذاکرات ارائه میداد، ابراز نگرانی کرد و گفت: «درباره ارتباط میان رژیم ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، متأسفانه همه چیز خیلی پیچیده است».
۴۵- در واکنش به خروج آمریکا از توافق برجام در ۱۸اردیبهشت ۱۳۹۸، رژیم یک رشته فعالیتهایی را که مطابق توافق برجام متوقف شده بود، از جمله افزایش حجم میزان اورانیوم غنی شده از حد مشخص شده در برجام از سر گرفت. در ۱۶دی ۱۳۹۹ رژیم اعلام کرد غنیسازی ۲۰% اورانیوم را آغاز کرده است. در ادامه آن در تاریخ ۲۴فروردین ۱۴۰۰ شروع غنیسازی ۶۰% را اعلام کرد و این اقدام رژیم همزمان با شروع مذاکرات هستهیی بود. اقدامات رژیم که نقض توافقنامه برجام است مورد اعتراض بینالمللی قرار گرفت و باجخواهی از جامعه جهانی تلقی شد.
از ابتدای سال۱۴۰۰ تاکنون شش دور مذاکره بین رژیم و کشورهای پنج به اضافه یک در «کمیسیون مشترک برجام» انجام شده است.
دور اول نشست در ۱۷فروردین ۱۴۰۰ در گراند هتل وین (اتریش) برگزار شد و با توافق جهت ادامه رایزنیها در سطح کارشناسی پایان یافت. بر اساس توافق صورت گرفته، دو نشست کارشناسی موازی میان اعضای کمیسیون مشترک برجام جهت انجام رایزنیهای فنی در حوزه رفع تحریم و هستهیی تشکیل شد.
دور دوم نشست در ۲۰فروردین ۱۴۰۰ باز هم در گراند هتل وین برگزار شد. نمایندگان چین و روسیه گفتند تلاشها برای بازگرداندن ایران و ایالات متّحده به پایبندی کامل به برجام، رو به پیشرفت است و طرفین هفته آینده دوباره تشکیل جلسه خواهند داد.
دور سوم نشست در ۲۴فروردین ۱۴۰۰ در گراند هتل پیرامون کار گروه سوم برای بررسی تحریمها برگزار شد که انفجار نظنز آن را تحت تأثیر قرار داد. روسیه گفت اجازه نخواهد داد مخالفان توافق هسته یی بر اثر حادثه نطنز روند مذاکرات در وین را خدشهدار و متوقف کنند. وزیر خارجه آلمان هم گفت خبرهایی از تهران میشنویم، بهخصوص در ارتباط با توسعه فعالیتها در نطنز، که طنین مثبتی ندارد.
دور چهارم نشست در ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ در گراند هتل وین برگزار شد. در این نشست کارشناسان بررسی پیشنویس توافقنامه را شروع کردند. عراقچی درباره این نشست گفت: آمریکا حاضر است بخش بزرگی از تحریمها را بردارد، ولی این برای ما کافی نیست و مذاکرات ادامه خواهد داشت. وزیر خارجه فرانسه گفت: آمریکا مصمم است ولی ایران نه.
دور پنجم نشست در تاریخ ۵خرداد ۱۴۰۰ در گراند هتل برگزار شد. پس از پایان نشست هیأتها برای مشورت به کشورهایشان رفتند. عراقچی در مصاحبهیی گفت: در دور پنجم پیشرفتهای خوبی حاصل شد اما بعضی مسائل حل نشد. یک دور دیگر برقرار میشود. اما اگر هیچ پیشرفتی در دور پنجم حاصل نشد به احتمال قوی دور دیگری برقرار نخواهد شد.
اما در ۲۲خرداد ۱۴۰۰ دور ششم نشست در گراند هتل وین شروع شد و در ۳۰خرداد ۱۴۰۰ پایان یافت. طرفین مدعی شدند پیشرفتهایی حاصل شده است. عباس عراقچی گفت: پیشرفتهایی بهویژه در مورد پیشنویس متون مذاکراتی حاصل شده و موضوعات مهم باقی مانده نیازمند تصمیم گیریهای جدی در پایتختها خصوصاً در کشورهای طرف مذاکره است. وی از طرفهای مقابل خواست تا با جدیت و اراده قوی جهت حفظ و احیای برجام، با واقعبینی تصمیمات لازم را اتخاذ کنند.
آثار وحشت و در عینحال تناقضی را که رژیم در آن گرفتار است، میتوان در نامهٔ صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، بهگروسی دید. صالحی در این نامه با ضد و نقیض گویی مسخرهیی مینویسد: «تصمیم گرفتیم تفاهم فنی مشترک را تمدید نکنیم، اما با هدف به نتیجه رساندن گفتگوهای فنی ایران و آژانس، ثبت و نگهداری داده ها را برای یک ماه دیگر ادامه دهیم» (خبرگزاری ایرنا ـ ۱۱خرداد۱۴۰۰).
۴۶ - روز۴تیر۱۴۰۰آژانس طی بیانیهیی اعلام کرد: رژیم ایران تا روز جمعه در مورد تمدید توافق برای نظارت بر برنامه اتمیش پاسخی نداده است. این توافق اکنون منقضی شده و آژانس خواستار پاسخ «فوری» تهران است.
از سوی دیگر، غریب آبادی، نماینده دائم رژیم در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در واکنش به درخواست مدیر کل آژانس گفت: ما الزامی نداریم درخواست آژانس را اجرا کنیم. این خواسته آژانس در زمرۀ تعهدات ایران نیست. دو روز بعد پاسدار قالیباف اعلام کرد: «در رابطه با آژانس من قبلاً هم این را تذکر دادم و الآن هم میگم بعد از زمان سه ماهی که گذشت از بعد از اون هیچ چیزی تمدید نشده است و بعد از اون هیچ کدوم از موضوعاتی که ضبط در داخل شده هیچوقت به آژانس داده نمیشود و این در اختیار جمهوری اسلامی و قانون دقیقاً داره اجرا میشود».
روز ۲۸تیر رافائل گروسی در جریان سفر به برزیل از موکول شدن ادامه مذاکرات به روی کار آمدن دولت رئیسی ابراز ناراحتی کرد و افزود: ما باید راستیآزمایی کنیم و تنها راه انجام این کار، همکاری رژیم ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. اگر آنها این کار را نکنند، کارشان غیرمجاز است. در صورت شکست توافق در وین؛ سیاستگذاران واشنگتن ممکن است فشار بر رژیم ایران را آغاز کنند.
روز های ۲۵و۲۶ مرداد رویترز گزارش داد: کار رژیم ایران بر روی فلز اورانیوم غنیشده باعث خشم ۳ قدرت اصلی اروپا و ایالات متحده شده است؛ زیرا این فنآوری و دانش نحوهٔ تولید آن میتواند برای ساخت هسته بمب اتمی مورد استفاده قرار گیرد.
رویترز افزود: آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز سهشنبه به کشورهای عضو اطلاع داد رژیم ایران هماکنون از آبشار دوم نیز برای این منظور استفاده میکند. در گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی آمده است در گذشته رژیم ایران از ۱۶۴ سانتریفوژ IR-۶ برای غنیسازی تا ۶۰درصد استفاده میکرد، اکنون از این آبشار و همچنین ۱۵۳دستگاه دیگر IR-۴ برای این کار استفاده میکند.
ایالات متحده و متحدان اروپایی آن هشدار دادهاند که چنین اقداماتی مذاکرات برای احیای توافق را که در حال حاضر بهحالت تعلیق درآمده است، تهدید میکند.
۴۷ - خامنهای روز ۶مرداد در دیدار آخرش با دولت روحانی با توسری زدن به وی گفت: «در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد، کمک به ما نمیکند هر جا بتوانند ضربه میزنند اونجایی که ضربه نمیزنن اون جاییه که امکانش را ندارند. هرجا امکان داشتن ضربه زدن. این تجربه بسیار مهمی است... در همین مذاکراتی که اخیراً در جریان بود، خوب، این همه دیپلماتهای ما زحمت کشیدن. بعضی از دیپلماتها واقعاً خوب ظاهر شدن تو این قضیه. آمریکاهاییها بر سر موضع عناد آمیز خودشون محکم ایستادند، یک قدم جلو نیامدند، رو کاغذ یا در مقام وعده میگویند بله ما تحریمها را بر میداریم. برنداشتن و بر هم نمیدارند. شرط میگذارند و میگویند اگر میخواهید تحریمها برداشته بشه باید توی هم این توافق، الآن یک جملهیی رو بگنجانید که این جمله بهمعنای این باشد که بعداً باید دربارۀ این موضوعات با شما صحبت کنیم و توافق کنیم. اگر چنانچه این جمله را نگنجانید ما توافق با هم دیگه الآن نخواهیم داشت. این جمله چیه؟ این جمله یک بهانهیی برای دخالتهای بعدی دربارۀ خود برجام، تمدید برجام، دربارۀ مسائل گوناگون، درباره موشک، درباره منطقه، که اگر شما بعد گفتید که نه من در این مورد بحث نمیکنم مثلاً سیاست کشور اجازه نمیده، یا مجلس اجازه نمیده، خیلی خوب، شما نقض کردید، پس هیچی، توافق بیتوافق. الآن روش اینها، سیاست اینها، این است.
الآن هم گفته میشه که شما بایستی قول بدهید، تضمین بدهید که نقض نمیکنید. میگن نه، ما تضمین نمیدهیم، صریح میگویند به دوستان ما، به دیپلماتهای ما، میگویند: ما تضمین نمیدهیم که نقض نکنیم».
همزمان با اظهارات خامنهای، که حاکی از بیجواب بودن مذاکرات وین بود، سایت ولیفقیه ارتجاع با غریبآبادی، عضو تیم مذاکرهکننده رژیم در مذاکرات وین، گفتگو کرد. در این گفتگو غریب آبادی با نقل جزئیاتی از مذاکرات وین گفت: «آمریکاییها کلّ تفاهم را به پذیرش بندی در خصوص انجام گفتگوهای آتی در مورد مسائل منطقهیی گره زدند. آمریکا حاضر به برداشتن تحریمهای ترامپ علیه بیش از ۵۰۰نفر از اشخاص حقیقی و حقوقی و لغو قانون تحریمی کاتسا نشد و حتی حاضر نشدند دوره زمانی معقولی را برای تداوم کار شرکتهایی که با ما وارد تجارت میشوند، در نظر بگیرند. آنها زیادهخواهیهایی را مطرح کردند که حتی فراتر از برجام است. آنها نپذیرفتند که پس از راستیآزمایی، جمهوری اسلامی به اجرای تعهداتش بپردازد و حاضر به بحث درباره خسارات وارده به ما در اثر خروج از برجام نشدند» (سایت خامنهای ـ ۶ مرداد۱۴۰۰).
رئیسی پس از انتصاب به ریاستجمهوری رژیم در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود در ۳۱مرداد بر اساس همین حرفهای خامنهای، مذاکرات وین را بیجواب دانست و به خبرنگاران گفت: «ما تأکید میکنیم دولت آمریکا نسبت به تعهداتش در این قرارداد عمل بکند و پایبند باشد، مسائل منطقهیی یا مسائل موشکی قابل مذاکره نیست. مسألهیی که مذاکره شده، توافق شده، قرارداد منعقد شده و متعهد شدند عمل نکردند چگونه میخواهند وارد مباحث جدید و نو بشوند؟».
۴۸- طی یک سال گذشته افشاگریهای مقاومت ایران برای جلوگیری از دستیابی رژیم به سلاح هستهیی ادامه داشت. دفتر شورای ملّی مقاومت در واشنگتن، در ۲۶آذر ۱۳۹۹ (۱۶ اکتبر ۲۰۲۰) یک کنفرانس افشاگری مطبوعاتی برگزار کرد که در آن ایجاد یک سایت جدید توسط سازمان سپند (ارگان ساخت سلاح هسته یی) را در منطقه سرخه حصار در شرق تهران افشا کرد و مشخص شد در حالی که رژیم در حال مذاکرات برجام و توافق برجام بوده اقدام به ساخت این سایت کرده است. در بخشی از این افشاگری آمده است، پروژه ساخت این مرکز از سال۲۰۱۲ شروع شده و ساخت آن چند سال به طول انجامیده و از حدود سال۲۰۱۷ بخشهایی از گروههای مختلف سازمان سپند از جمله ژئوفیزیک موسوم به گروه چمران شروع به انتقال به این محل کرد. درباره سابقهیین گروه در افشاگری مقاومت آمده که گروه ژئو فیزیک چمران روی آزمایشهای انفجاری مقدماتی برای ساخت سلاح هستهیی و ثبت نتیجه آن توسط زلزله نگار کار کرده است. همچنین در این افشاگری به ساخت سایت اتمی در شمال شهر آباده موسوم به پروژه مریوان در سال۲۰۰۰ توسط سپاه توضیح داده شده که مرتبط با فعالیتهای متفاض (مرکز تحقیقات فناوری انفجار و ضربه) است که یکی از ارگانهای زیر مجموعه سپند محسوب میشود.
در یک کنفرانس خبری آنلاین با حضور خبرنگاران، که توسط کمیسیون خارجی شورای ملّی مقاومت در ۱۲اسفند ۱۳۹۹ (۲ مارس۲۰۲۱) برگزار شد، اطلاعات جدیدی درباره فعالیت سایت آباده (موسوم به پروژهٔ مریوان) افشا شد. در بخشی از این افشاگری آمده است؛ سعید برجی، از بالاترین متخصصان «انفجار و ضربه»، که سالها مستقیماً تحت مسئولیت سرتیپ پاسدار محسن فخری زاده، نفر کلیدی پروژه بمب اتمی کار میکرد، درگیر پروژه مریوان بوده است. سعید برجی اکنون تحت پوش دیگری با برخی از بالاترین متخصصان به تحقیقات برای بخش «انفجار و ضربه» در پروژه تسلیحات هستهیی به کار ادامه میدهد.
در یک کنفرانس خبری دیگر که بهصورت آنلاین توسط کمیسیون خارجی شورای ملّی مقاومت در تاریخ ۴خرداد ۱۴۰۰ (۲۵ می۲۰۲۱) برگزار شد، یک جزوه به نام «برنامه نظامی هسته یی ایران ـ سالها فریبکاری و پنهانکاری» درباره فعالیتهای مخفیانه نظامی هستهیی رژیم معرفی شد. در این جزوه مشخصات ۱۹ سایت نظامی هستهیی که در آنها سپاه پاسداران بهطور مخفیانه برای ساخت سلاح هستهیی تلاش میکند، فاش شده است. در این جزوه ابعاد فریبکاری رژیم در زمینه هستهیی که بسیار گستردهتر از ۴ سایتی است که در گزارشهای اخیر آژانس بینالمللی اتمی آمده، برملا شده است، همچنین، در این جزوه بهطور مفصل نقش افشاگریهای مقاومت ایران در جلوگیری از دستیابی رژیم به سلاح هستهیی و به تأخیر انداختن آن توضیح داده شده است.
۴۹- در سال گذشته یکی از مهمترین تحولات، کشته شدن محسن فخریزاده مهابادی و همچنین انفجار در مراکز اتمی نطنز بود که مطابق ارزیابی کارشناسان، پیشرفت رژیم در زمینه سرعت دستیابی به اورانیوم غنی شده و سلاح هستهیی را عقب انداخت.
سرتیپ پاسدار محسن فخریزاده مهابادی که سالها سرکردگی ارگان سازنده سلاح هستهیی موسوم به «سازمان پژوهشهای نوین دفاعی» (سپند) را به عهده داشت در ۷آذر ۱۳۹۹ (۲۷ نوامبر ۲۰۲۰) در نزدیکی شهر آب سرد دماوند کشته شد. نهادهای امنیتی تحت کنترل اطلاعات سپاه گزارشهای متناقض و متضادی درباره نحوه کشته شدن وی منتشر کردند و آن را به اسراییل نسبت دادند. اما در نهایت، این نهادها نحوه کشته شدن وی را، که دارای بالاترین درجهٔ حفاظتی بود، مشخص نکردند. این موضوع باعث زیر سؤال رفتن کل سیستمهای امنیتی نظام و اختلاف شدید بین وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه شد.
سایت حکومتی «نگام» در ۹آذر ۱۳۹۹ نوشت: «پرستوهایی که سرداران هوسباز را در روسیه و ترکیه و دبی و عراق و سوریه و لبنان به دام خود میاندازند، وقتی از محل دور زدن تحریمها و تجارت قاچاق میلیارد، میلیارد پولهای حرام و کثیف کسب میکنند، باید آنها را جایی خرج عیاشی و هوسبازیهای خود کنند و همانجا هست که به دام پرستوها میافتند و جاسوس می شوند. جاسوس در میان خودیهاست و انگشت اتّهام به سوی سرداران است. راه دور نروید، فرافکنی نکنید و کشور را به کام جنگ و آشوب نکشانید».
در رویدادی دیگر در سالن ساخت سانتریفوژهای سایت نطنز، انفجاری بزرگ در ۲۱فروردین ۱۴۰۰ صورت گرفت و سیستم برق رسانی سانتریفیوژها قطع شد. مطابق گزارشهایی که پس از آن منتشر شد، نیمی از سانتریفوژهای فعال در نظنز ضربه خورد. برخی از کارشناسان اتمی، ابعاد این ضربه را یک سال عقب افتادن فعالیتهای غنیسازی اورانیوم ارزیابی کردند. رژیم تلاش کرد که ابعاد این ضربه را کوچک کند، اما در اخبار منتشر شده بعدی مشخص شد که ابعاد ضربه بسیار بزرگ بوده است.
در ۳تیر ۱۴۰۰، خبر یک ضربه نظامی دیگر به مجموعه ساخت سانتریفوژ موسوم به سایت تابا در غرب کرج در رسانههای حکومتی بهصورتهای متناقضی منتشر شد. این سایت محل ساخت قطعات مختلف سانتریفوژ بود. مطابق گزارشهای منتشر شده در رسانهها، ابعاد این ضربه هم بزرگ بوده است. مقاومت ایران برای اولین بار محل این سایت را در ۱۸فروردین سال۱۳۸۹ افشا کرده بود.
۵۰- شورا در بیانیه مرداد ۱۳۹۸ نوشت: شکست مضاعف خامنهای در پروژه اتمی و سپس در فروپاشی برجام، مانند شکست خمینی در جنگ هشت ساله، یک شکست استراتژیک در رویارویی با جنبش مقاومت برای سرنگونی این رژیم نامشروع است. علی لاریجانی، رئیس مجلس رژیم، روز ۱۱تیر ۱۳۹۸ با تأسف و تلخکامی بسیار از شکست پروژه اتمی و برجام و تحریم خامنهای گفت: «شما در کوران پیشرفتهای ایران در مسائل هستهیی یکمرتبه یک ماجرایی را خلق کردید. حدود ۲۰سال پیش، موقعی که منافقین [سازمان مجاهدین خلق] آمدند و آن ماجرا را ایجاد کردند در مسأله هستهیی و برادعی آمد ایران و سر و صدا آمریکاییها راه انداختند و سر و صدایی در دنیا بهوجود آمده بود که چرا دارد این کار را میکند، چطور ضوابط آژانس را رعایت نمیکنند و شروع کردند عملیات روانی علیه ایران در صحنهٴ بینالمللی ایجاد کردند و بعد فشار ایجاد کردند و بعد امروز تقریباً ۲۰سالی هست که ما تو این ماجرا هستیم. چرا؟ ایران که میگوید من سلاح هستهیی نمیخواهم بسازم، وقتی رهبر انقلاب که مرجع تقلید است، فتوا صادر میکند که این حرام است، بعید است اینها بفهمند این را، ولی بههرحال این قابل تغییر نیست، خیلی آدم تأسف میخورد که اخیراً دیدیم آقای ترامپ رهبری را تحریم کردند. خوب تحریم بکنید، چی دارد ایشون که شما تحریم بکنید» (تلویزیون رژیم ـ ۱۱تیر ۱۳۹۸).
شورا پانزده سال پیش دربارهٔ کارزار مقاومت ایران در مقابله با پروژه شوم اتمی، که مهمترین فرصت سازی حکومت آخوندها پس از جنگ ضدمیهنی را به تهدیدی مرگبار برای فاشیسم مذهبی تبدیل کرد، در بیانیه سالانه خود نوشت: «طی دو دهه گذشته و بهویژه در سه سال اخیر، شورای ملّی مقاومت نه فقط افشاگر طرحهای اتمی رژیم بلکه پیشگام و مروج یک سیاست قاطع در برابر طرحهای اتمی رژیم، در مقابل سیاست فاجعه آفرین مماشات بود که هنوز هم سیاست غالب است. این نقش هدایتگر و سمت دهنده، نه تنها ادای وظیفه در قبال ملت و دفاع از مصالح عالی کشور، بلکه همچنین خدمتی به جامعه جهانی در راستای صلح و ثبات منطقه پرآشوب خاورمیانه است. درست به همین دلیل، این مسیر و این سیاست شورای ملّی مقاومت در داخل و خارج کشور با تظاهرات و شعارهای پرطنین مردم ایران و همچنین در سطح بینالمللی با حمایت وسیع نمایندگان ملتهای مختلف در پارلمانها روبهرو شده است.
سردمداران رژیم بارها خشموکین خود را از این سیاست پیشرو و صلح دوستانه و از روشنگریهایی که مرهون فداکاری نیروها و حامیان این مقاومت در میان دانشمندان و اقشار مختلف جامعهٔ ایران است، ابراز داشتهاند (بیانیهٔ شورای ملّی مقاومت، ۱۴مرداد ۱۳۸۵).
هفده سال پیش نیز در توضیح مبانی سیاست شورا و اهمیت تعیینکننده افشای مراکز اتمی نطنز و اراک در مرداد سال۱۳۸۱ در بیانیه سالانه آمده بود: «در مقابل سیاست تعرض و تجاوز رژیم و در برابر سیاست استفاده از سلاح اتمی بهمنظور صدور ترور و بنیادگرایی اسلامی، سیاستی بر اساس منافع عالی مردم ایران اتّخاذ کرده و تا هر جا که بتواند نقشههای ضدمردمی و ضدایرانی رژیم را افشا میکند. ما به حکم احساس مسئولیت انسانی، ملی و میهنی و مواضع صلح طلبانهٴ خود، به افشای مراکز مخفی، که حکومت آخوندی برای تولید بمب اتمی در شهرهای نظنز و اراک بهوجود آورده بود، پرداختیم تا مراجع مسئول بینالمللی از وقوع این فاجعه جلوگیری کنند. اگر این روشنگریها وجود نداشت و اگر رژیم در همین حد هم بهلحاظ موضوع پروژههای اتمی زیر نظارت قرار نمیگرفت، چه بسا تاکنون جهان را با روکردن سلاح اتمی غافلگیر کرده بود. به گزارش بی. بی. سی در ۱۵آذر۸۲، سخنگوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت: ایران در حال انجام آزمایشهای متعددی بود. آنها بهعنوان مثال تنها چیزی کمتر از یک گرم پلوتونیوم را بهدست آورده بودند و از چند دستگاه سانتریفوژ استفاده میکردند. برای بازرسان، بدون اینکه اطلاعاتی در این مورد داشته باشند، کشف این آزمایشها ساده نبود، چرا که ایران کشور بسیار بزرگی است و هر قدر هم کار بازرسی دقیق انجام میشد، لزوماً نمیشد انتظار داشت که این موارد کشف شوند. ما به اطلاعات نیاز داشتیم و در نهایت از طریق یک گروه مخالف ایرانی، که بهعنوان مثال در مورد تجهیزات نطنز و اراک اطلاعات دادند، این اطلاعات را بهدست آوردیم. از ماه اوت بود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی با دنبال کردن این اطلاعات گامبهگام پیش رفت و در مورد یافتهها از ایران توضیح خواست و جزء جزء این معما را کشف کرد» (بیانیهٔ شورای ملّی مقاومت، مرداد ۱۳۸۳).
۵۱- همچنین شش سال پیش، مقاومت ایران در قبال توافق اتمی در همان روزی که در وین نهایی شد، مواضعی اتّخاذ کرد که درستی نکته به نکته آن، امروز به اثبات رسیده است. خانم مریم رجوی، این توافق را با وجود همه کمبودها و امتیازهای ناموجهی که در آن به رژیم ملایان داده شده، یک عقبنشینی تحمیلی برای خامنهای دانست، اما تأکید و تصریح کرد: «دور زدن شش قطعنامهٔ شورای امنیت و یک توافق بدون امضا، که الزامات یک معاهده رسمی بینالمللی را ندارد، البته راه فریبکاری ملایان و دستیابی آنها به بمب اتمی را نمیبندد. با این همه همین میزان عقبنشینی، هژمونی خامنهای را همچنان که مقاومت ایران از قبل خاطرنشان کرده است، در هم میشکند و تمامیت فاشیسم دینی را تضعیف و متزلزل میکند… اگر کشورهای ۱+۵ قاطعیت به خرج میدادند رژیم ایران هیچ چارهیی جز عقبنشینی کامل و دست کشیدن دائمی از تلاش برای دستیابی به بمب اتمی و مشخصاً دست برداشتن از هر گونه غنیسازی و تعطیل کامل پروژههای بمبسازی نداشت. اکنون هم باید با قاطعیت بر روی عدم دخالت و خلع ید از رژیم در سراسر منطقه خاورمیانه پافشاری کنند».
خانم رجوی در مورد پولهای نقدی که به جیب ملاها ریخته میشود افزود: این پولها «باید تحت کنترل شدید سازمان ملل صرف نیازمندیهای مبرم مردم ایران، بهویژه حقوق اندک و پرداخت نشده کارگران و معلّمان و پرستاران و تأمین غذا و دارو برای توده مردم شود، در غیراین صورت خامنهای این پولها را کماکان در چارچوب سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به عراق و سوریه و یمن و لبنان سرازیر میکند و قبل از همه، جیب پاسداران نظام را پرتر از همیشه میکند» (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملّی مقاومت- ۲۳تیر۱۳۹۴).
شورا دو سال پیش نیز خاطرنشان کرد: «خامنهای خسرانهای پذیرش اجباری برجام را با تولید انبوه موشک و دخالت در کشورهای دیگر بهطور نسبی جبران کرد. اما این سیاست که با مماشات کشورهای بزرگ همراهی میشد به علّت افشاگریهای مقاومت، نارضایتی گسترده مردم و خشم و نارضایتی کشورهای خاورمیانه، شرایط انفجاری ایجاد کرد» (بیانیه شورا- مرداد ۱۳۹۸).
فصل هفتم:
صدور ارتجاع و ترور در تنگنا و پسرفت
۵۲- از شهریور سال۹۹ تاکنون، بحرانها و بنبستهای رژیم در عراق، سوریه، یمن، لبنان تشدید شده و خامنهای به موازات خط انقباض در داخل ایران، جنگافروزی و صدور تروریسم در منطقه را تشدید کرده تا از فرو ریختن عمق استراتژیک نظامش جلوگیری کند. اما خامنهای در منطقه نیز مانند داخل ایران با دوراهی مرگ و خودکشی روبهروست. اگر در برابر نفرت مردم و واکنشهای کشورهای منطقه و طرفهای بینالمللی عقبنشینی کند، اختاپوس ولایت اهرمهای بقایش را از دست میدهد و اگر به جنگافروزی و جنایت ادامه دهد با قیامها و اعتراضها مردمی و واکنش کشورهای منطقه و جامعه جهانی مواجه میشود.
خامنهای با رفتن در مسیر دوم ثابت کرده که ظرفیت عقبنشینی و انعطاف در سیاستهای منطقهیی را ندارد و به همین دلیل پایههای نظام ولایت در عمق استراتژیکش زیر فشار بحرانها و تغییر تعادلقوا و تحولات منطقهیی و بینالمللی، خواهد شکست.
قدرتنماییهایی از قبیل جنگ غزه یا رژهٔ حشد الشّعبی در عراق در قرارگاه اشرف یا تشدید جنگ در یمن نیز مسألهیی حل نکرده یا نتیجه عکس داده است زیرا رژیم دیگر توان اداره این جنگها و بحرانها را ندارد. واقعیتی که از نگاه تحلیلگران رژیم هم دور نمانده و آنها نیز به موقعیت رو به افول نظام در منطقه اشاره میکنند.
علی بیگدلی، کارشناس مسائل بینالمللی، در مصاحبه با سایت حکومتی «اعتماد آنلاین» ۲۶خرداد گفت: «خاورمیانه و خلیج فارس در آستانهٴ پوست اندازی جدید است که این قطعاً به نفع ایران نخواهد بود، چون ایران نفوذ سیاسی و منطقهییاش را در منطقه از دست میدهد».
کشورهای منطقه نیز سرانجام به حرف همیشگی مقاومت ایران رسیدهاند که رفتار حکومت آخوندها هیچ تغییری نمیکند و تنها راه نجات، تغییر رژیم توسط مردم و مقاومت ایران است.
رئیس پارلمان کشورهای عربی، دکتر عادل العسومی، در مصاحبه با تلویزیون الشمس مصر گفت: «استراتژی رژیم ایران به هم ریختن همه کشورهای عربی است. کشورهای خلیج [فارس] خواهان رابطه با ایران به صورتی که اکنون این رژیم میخواهد نیستند. رژیم ایران نمیتواند از نقشی که اکنون بازی میکند دست بردارد لذا تروریسم را تشویق کرده و در امور داخلی کشورهای عربی دخالت میکند. همزمان ما روی مردم ایران سرمایه گذاری میکنیم و امیدواریم سرمایه ها و داراییهای ایران به مردم ایران بازگردد. بیتردید رژیم ایران نخواهد توانست به هدفی که برای آن تلاش میکند برسد» (تلویزیون الشمس ـ مصر ۱۶ خرداد۱۴۰۰).
۵۳- مواضعی که توسط خامنهای و ارگانهای وابسته به سپاه و برخی از سران حماس بعد از پایان جنگ غزّه گرفته شد، ثابت میکند که دامنزدن به بحران غزه و جنگافروزی، آتش تهیه مهندسی انتخابات قلّابی رژیم بود. خامنهای در پیامش پس از آتش بس در غزه همزمان با شعبده انتخابات ریاست جمهوری رژیم گفت: «زمان آغاز و توقف درگیریها بسته به تشخیص بزرگان جهادی و سیاسی فلسطینی است، ولی آماده سازی و حضور قدرتمندانه در صحنه، تعطیلبردار نیست» («تسنیم» - ۸خرداد ۱۴۰۰).
زیاد نخاله، رئیس جهاد اسلامی، در نامه به خامنهای به نقش رژیم در جنگ غزه، اعتراف کرد و نوشت: «از شما و برادرانمان در نیروی قدس بسیار تقدیر و تشکر میکنم... دوستان و برادران شهید (سلیمانی) خصوصاً حاج اسماعیل قاآنی و همکاران ایشان، همواره در هدایت و فرماندهی این نبرد، لحظه به لحظه در کنار ما بودند» (سایت خامنه أی، اول خرداد۱۴۰۰).
یحیی سنوار، رئیس جنبش حماس در نوار غزه، هم گفت؛ ایران پول و تسلیحات در اختیار این جنبش قرار میدهد (سایت «العربیه» - ۵خرداد ۱۴۰۰).
افشا شدن نقش مستقیم رژیم در جنگ غزه باعث نگرانی کشورهای منطقه و طرفهای بینالمللی شد و آنها را به تحرک برای محدودکردن حماس و تلاش برای برقراری صلح و حمایت از دولت فلسطین به ریاست محمود عباس واداشت. وزیر خارجه آمریکا هم اعلام کرد برای بازسازی غزه کمک میکند اما نه از طریق حماس.
زیدآبادی، تحلیلگر مســائل بینالملل رژیم، در همین مورد نوشت: «از لحاظ استراتژیک، برندۀ نهایی این جنگ محمود عباس و احزاب خواهان صلح در اسراییل خواهند بود» (روزنامه حکومتی «مستقل» - ۲خرداد ۱۴۰۰).
در ۲۵اردیبهشت کاخسفید گزارش کرد که بایدن به محمود عباس تأکید کرد که به مشارکت آمریکایی ـ فلسطینی ملتزم است و ضروریست پرتاب موشکها به اسراییل متوقف شود. بیانیه پایانی نشست کشورهای شورای همکاری اسلامی در ۲۶اردیبهشت نیز بر حمایت و پشتیبانی از رهبری فلسطین تأکید کرده است.
بنابراین در پس دود و دمهای رژیم و حامیانش مبنی بر «پیروزی جبهه مقاومت» که تلاش دارند حماس را بهعنوان وزنه سنگین در هر راهحلی برای فلسطین نشان دهند، فاکتها دال بر محکومیت اقدامات حماس در سطح عربی و بینالمللی و سمتگیری اوضاع به سمت حل و فصل یکپارچه معضل فلسطین بر پایه راهحل دو کشوری است. در این راستا بعد از درگیری اخیر، دولت فلسطین به ریاست محمود عباس بیش از پیش در صحنه عربی و بینالمللی بهعنوان سخنگوی مشروع تمام مردم فلسطین بهرسمیت شناخته شد که دقیقاً برخلاف اهداف رژیم در رابطه با فلسطین است.
دروغگویی و دغلبازی خامنهای در حمایت از فلسطین برای اکثریت مردم فلسطین رنگی ندارد. روزنامه «العرب» در ۱۲دی ۹۹ نوشت: نصب عکسهای قاسم سلیمانی در نوار غزه موجب خشم و انزجار مردم فلسطین شد چرا که بسیاری از فلسطینیها قاسم سلیمانی را یک جنایتکار جنگی، و کسی میشناسند که در کشتار و جنایت جنگی در حق شهروندان سوری و عراقی بهطور مستقیم دست داشت. پاره شدن و تخریب عکسهای قاسم سلیمانی در چندین مکان در غزه نشان دهندهٔ میزان خشم و نفرت عمومی از او است.
العرب افزود: هشتگ «غزّه ـ لعنت به روح قاسم سلیمانی» در ترند توئیتر قرار گرفت. این هشتگ در پاسخ به نصب تصاویر بزرگی از قاسم سلیمانی در میادین غزه آغاز شد.
۵۴- مسئول شورا در پیام ۳۱اردیبهشت ۱۴۰۰ در در مورد جنگافروزی خامنهای در غزه گفت: «خمینی و خامنهای نخستین خائنین به آرمان و رهبری فلسطین و سازمان آزادیبخش از زمان عرفات بوده اند. خنجر زدن از پشت، جنگ افروزی، تفرقه اندازی و سپر بلا قرار دادن موضوع فلسطین با دجالیت حداکثر، شیوه شناخته شده آخوندی برای بقای دیکتاتوری دینی و تروریستی در ایران است. خامنهای بیش از هر کس خواهان جنگ و خونریزی و صدور ارتجاع و تروریسم در منطقه است. در پیامش پس از آتش بس در غزه، همزمان با شعبدۀ انتخابات ریاست جمهوری رژیم، میگوید: "زمان آغاز و توقف درگیریها بسته به تشخیص بزرگان جهادی و سیاسی فلسطینی است، ولی آماده سازی و حضور قدرتمندانه در صحنه، تعطیلبردار نیست". به پشتگرمی سیاست ”نه جنگ“ در آمریکا ”دولتهای مسلمان“ را بیمحابا به ”تقویت نظامی“ و ”پشتیبانی مالی که امروز بیش از گذشته مورد نیاز است“ فرامیخواند و در نقش خلیفه و پدرخوانده ولایت فلسطین برای مردم فلسطین ”دستورالعمل“ و ”راهکار آینده“ و ”قیام یکپارچه“ مقرر میکند. خامنهای هم چنین آتش بس در غزه را برون رفت سودمندی در برابر حکم دادگاه کانادا یافته است که به تروریسم و عمدی بودن سقوط هواپیمای مسافری حکم کرد. این در حالی است که آمار قربانیان کرونا در ایران مرزهای فوق تصور ۳۰۰هزار را درمی نوردد و خامنهای پولی برای واکسن و قوت لایموت توده مردم نمیپردازد. دهها میلیون کارگر و کشاورز و زحمتکش و معلّم و بازنشسته و پرستار با خانواده هایشان، که اکثریت عظیم مردم ایران را تشکیل میدهند، بین خط قرمز فقر و خط سیاه مرگ میسوزند. نسخهٴ“قیام یکپارچه“ که خامنهای برای مردم فلسطین میپیچد، برای مردم ایران ضروری تر است. صدور قیام به خارج، از ترس قیام آتشین در داخل است. حتی احمدی نژاد، رئیسجمهور ۸ سالهٔ خامنه أی» هشدار میدهد: ”دارد سیل میآید، سیلی سنگین میآید و شما را با خودش میبرد“ و ”یک دفعه ۲۲بهمن دیگری از آن طرف شکل میگیرد“ .
سرنگونی دیکتاتوری دینی در ایران، انقلاب و جایگزین دمکراتیک، حلالمسائل این منطقه از جهان است».
۵۵- در عراق، قیام سراسری مردم و جوانان شورشگر علیه احزاب و شبهنظامیان مزدور رژیم که از مهر ۹۸ شروع شد به سقوط دولت دستنشانده عادل عبدالمهدی انجامید که ضربه کمرشکنی به سلطهٔ رژیم بر عراق بود. استمرار این قیام در دو سال گذشته باعث تضعیف هر چه بیشتر باندهای فاسد و مزدور حاکم بر عراق شده است.
خاموش کردن شعلههای قیام در عراق از اهداف مهم خامنهای بود. ولی با وجود ترور جنایتکارانه زنان و مردان شجاعی که رهبری اعتراضها در استانهای مختلف را به عهده داشتند و با وجود حملات شبهنظامیان و نیروهای نظامی و امنیتی عراق به تظاهر کنندگان عراقی، رژیم هرگز موفق به خاموش کردن این قیام نشد و بعد از یک دوران توقف که بهخاطر محدودیتهای کرونا پیش آمده بود، اعتراضهای جوانان شورشی عراقی از سر گرفته شد و این بار اعتراضها و تظاهرات معیشتی اقشار مختلف مردم نیز به قیام جوانان اضافه شد.
خواست اصلی تظاهرات عراق حسابرسی از قاتلان بیش از ۷۰۰ تظاهر کنندهٴ عراقی، اخراج رژیم از عراق، سرنگونی همه احزاب و باندها و شبهنظامیان فاسد و مزدور و غارتگر رژیم در عراق و تشکیل یک حکومت ملی است. در سال گذشته چند رشته تظاهرات سراسری در عراق برگزار شد. در ۲۵ اکتبر۲۰۲۰ در سالگرد قیام اکتبر، تظاهرات بزرگی علیه رژیم و مزدورانش برگزار گردید. نفرت عمومی مردم عراق از رژیم و شبهنظامیان و احزاب مزدورش در عراق به حدی است که پایگاههای آنها در برخی از شهرهای عراق به آتش کشیده شد و در برخی از شهرها نیز مجبور به بستن آن شدند. در ناصریه، شهر شورشی عراق، مردم در اول شهریور ۱۳۹۹ پایگاههای احزاب مزدور از جمله حزبالدعوه و بدر و تصویر منحوس نوری المالکی را به آتش کشیدند. سخنگوی مجاهدین به جوانان شورشگر عراقی گفت: مالکی و دیگر دژخیمان ولایت فقیه در عراق باید در برابر عدالت قرار بگیرند.
۵۶- بهدنبال ترور جنایتکارانهٴ ایهاب الوزنی، گردانندهٴ تظاهرات کربلا، در ۲۰اردیبهشت ۱۴۰۰جوانان شجاع به کنسولگری رژیم در کربلا حمله کردند و آن را به آتش کشیدند. در ناصریه پایگاه حزب الدعوۀ مالکی را به آتش کشیدند در حله نیز علاوه بر پایگاه حزب الدعوه، پایگاه حزب فضیلت به آتش کشیده شد.
بر خلاف قبل، رژیم برای ترور فعالان عراقی بهای سنگینتری میپردازد و بعد از هر بار ترور تظاهرات سراسری علیه رژیم و مزدورانش برگزار میشود. در تاریخ ۳۰مرداد ۹۹ بهدنبال ترور جنایتکارانه خانم دکتر ریهام یعقوب، زن شجاع عراقی که از گردانندگان قیام بصره بود، در بصره و سایر استانهای عراق تظاهرات علیه مزدوران رژیم برپاشد. تظاهرات مردم علیه شبهنظامیان جنایتکار خامنهای دولت عراق را وادار کرد که قاسم مصلح، یکی از سرکردگان مهم حشد الشّعبی را که در ترور ایهاب الوزنی، فعال قیام در کربلا و بسیاری دیگر از ترورها دست داشت، دستگیر کند، هر چند دولت عراق مجبور به آزاد کردن او شد اما این دستگیری باعث افشای تیمهای ترور گردید که دست بهقتل جوانان عراقی میزدند. روزنامه الشرقالأوسط در ۱۴خرداد ۱۴۰۰نوشت که اعترافهای وی بهمثابه جعبه سیاه شبهنظامیان وابسته به رژیم و بازوان سیاسی آنکه این جنایتها را میپوشاندند، بود.
یکی از مهمترین تأثیرات قیام عراق مفتضح شدن دجالیتهای خامنهای است که ادعا میکرد شیعیان عراق از او و نظامش حمایت میکنند. مردم عراق با آتش زدن عکسهای خامنهای و با شعارهای خود علیه شخص خامنهای بهعنوان قاتل مردم در شهرهای کربلا و نجف و کاظمین و سایر شهرهای شیعهنشین عراق، نشان دادند که خامنهای را اشغالگر کشورشان و قاتل جوانان عراقی میدانند.
جوانان شورشی عراقی در محرم در تظاهرات بزرگی در حرمین کربلا و نجف و در سایر شهرها علیه رژیم و مزدورانشان شعار میدادند: «این دزدان به نام دین و امام حسین، ما را غارت کردند»، «از عباس آموختهایم فدای همه چیز را». اما زیباترین پاسخ به خامنهای را سیف المهنا، شاعر انقلابی جوان عراقی داد که سرود: «دیگر عمامه خامنهای را برای بند کفش خودم هم استفاده نمیکنم. خامنهای برای ما لباس حسین پوشیده. در حالی که او یزید است. لعنت خدا بر قبر سلیمانی، و لعنت بر اربابش خامنهای شیاد که نیمی از مردم ما را به بند کشیده است».
۵۷- از آبان گذشته خامنهای با محاسبه روی سیاست «نه جنگ» در دولت بایدن، از طریق شبهنظامیان و احزاب مزدورش در عراق تلاش کرد که نیروهای ائتلاف بینالمللی علیه داعش به رهبری آمریکا را با موشکپرانی و پهپاد و بمبگذاری، یا از طریق مزدورانش در پارلمان عراق وادار به ترک عراق کند تا دست باز برای تسلّط کامل بر عراق داشته باشد. برای اینکار بهطور مداوم به سفارت آمریکا در بغداد و کنسولگری آمریکا در اربیل و به پایگاههای آمریکا در فرودگاه بغداد و پایگاه عین الاسد در الانبار و پایگاه حریر در فرودگاه اربیل موشکپرانی کرد یا با پهپاد به آنها حمله کرد و تقریباً بهطور بیوقفه در مسیر کامیونهای عراقی که مواد لجستیک نیروهای ائتلاف را جابهجا میکردند، بمبهای کنار جادهیی گذاشت. اما نه تنها به هدف خود نرسید بلکه دولت بایدن را وادار به حملات نظامی به پایگاههای شبهنظامیانش کرد که اولین آن حمله به پایگاه مزدوران حشد الشّعبی در سوریه در ۸اسفند ۱۳۹۹ بود. دیگری، حمله به سه مرکز شبهنظامیان رژیم در سوریه و عراق در ۷تیر ۱۴۰۰ بود که بیانیه پنتاگون درباره آن گفت: «... به دستور رئیس جمهور بایدن، نیروهای ارتش ایالات متّحده اوایل عصر امروز حملات هوایی دفاعی دقیقی را علیه تأسیسات مورد استفاده گروههای شبه نظامی مورد حمایت رژیم ایران در منطقه مرزی عراق و سوریه انجام دادند. این اهداف به این دلیل انتخاب شده بودند که این تأسیسات توسط شبه نظامیان مورد حمایت رژیم ایران در حمله هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) علیه پرسنل و تأسیسات ایالات متحده در عراق استفاده میشدند».
به موازات موشکپرانی به پایگاههای آمریکا، احزاب مزدور خامنهای در پارلمان عراق مصوبهیی مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از عراق تصویب کردند و از دولت عراق خواستند زمانبندی خروج نیروهای آمریکایی را مشخّص کند. ولی در سه دور مذاکرات بین دولت عراق و آمریکا که آخرین آن در ۱۸فروردین ۱۴۰۰ بود توافقنامه بین آمریکا و عراق و حضور نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در عراق مجدداً مورد تأیید قرار گرفت.
هر چند آمریکا نیروهایش در عراق را بر اساس سیاست کاهش حضور در منطقه، کم کرده است، ولی تاریخی برای خروج نیروهای آمریکایی ارائه نکرد، بلکه آن را تثبیت نمود و دولت عراق توافق کرد تعداد نیروهای ناتو در عراق که تحت فرماندهی آمریکا هستند، افزایش پیدا کند.
۵۸ - با هلاکت دژخیم قاسم سلیمانی، مزدوران رژیم در عراق سرکردهٔ خود را از دست دادند و پروسهٔ تشتّت و ضعف آنها در یک سال گذشته ادامه پیدا کرد. پاسدار اسماعیل قاآنی به اعتراف مزدوران عراقی رژیم، در ادارۀ مزدوران خامنهای، به گردپای قاسم سلیمانی نمیرسد. دولت کاظمی، قاآنی را برخلاف سلیمانی مجبور به گرفتن ویزا برای سفر به عراق کرده است. هشام داوود، مشاور کاظمی، در مصاحبهیی در ۱۴دی ۹۹ گفت: در مورد قاآنی ما بهعنوان دولت عراق او را ملزم به درخواست ویزا کردیم. او الآن با ویزا وارد میشود. سفرهای متعدد قاآنی به عراق نتوانسته تشتّت مزدوران حشد الشّعبی پس از هلاکت ابو مهدی مهندس را چاره کند. گفته میشود ۴ تیپ موسوم به «حشد عتبات»، به نامهای «لشکر عباس و لشکر امام علی و تیپ انصار مرجعیت و تیپ علی اکبر» از فرماندهی حشد الشّعبیخارج شده و اعلام کردهاند تحت فرماندهی فرمانده کل قوا (کاظمی) هستند. رژیم همچنین نتوانسته برای انتخابات آینده عراق احزاب مزدور خود را متّحد کند.
از سوی دیگر، رژیم همواره تلاش کرده مانع روابط عراق با کشورهای عربی شود، اما در این زمینه نیز شکستخورده است. بهطوری که عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر، مصطفی الکاظمی، نخستوزیر عراق و عبدالله، پادشاه اردن، در ۶ تیر۱۳۹۹ در بغداد دیدار کردند و آسوشیتدپرس دربارهٔ این دیدار نوشت: این جلسات عمدتاً به عنوان تلاشی برای خنثی کردن نفوذ رژیم ایران در منطقه دیده میشود و مورد استقبال ایالات متحده قرار گرفته است. کنفرانس همکاری و مشارکت در بغداد بهزودی با شرکت دولتهای عربی و غربی برگزار خواهد شد.
دیدار پاپ از عراق هم یک ضربه به موقعیت خامنهای بود. پاپ فرانسیس، رهبر واتیکان، در روزهای ۱۵تا۱۷ اسفند ۱۳۹۹ به عراق سفر کرد و برای ملاقات با آیتالله سیستانی به منزل او در نجف رفت که تحلیلگران آن را بهعنوان ضربهیی به خامنهای ارزیابی کردند. علمالهدی، نماینده خامنهای در مشهد، هم در واکنشی غیظآلود گفت: پاپ یک مأموریت آمریکایی داشت. شریعتمداری، نمایندۀ خامنهای در کیهان، هم به انتقاد از آیتالله سیستانی پرداخت که در اثر واکنشهای شدید حتی در درون رژیم مجبور به غلطکردمگویی شد.
۵۹- در یک سال گذشته سوریه از یکسو صحنهٴ ضربات نظامی پیدرپی اسراییل و آمریکا به پاسداران و شبهنظامیان مزدور خامنهای بوده، و از سوی دیگر، رژیم بهدلیل گسترش نفوذ روسیه، نقش هژمونیک خود را در سوریه از دست داده و تحولات منطقهیی و جهانی هم کوتاه کردن دست رژیم را اقتضا میکند. در این باره، سایت تلویزیون العربیه، «الحدث»، روز ۹خرداد ۱۴۰۰ نوشت: «رژیم ایران با طمعهای توسعه طلبانه و اقتصادی، در سال۲۰۱۱ به درخواست کمک نظام سوریه پاسخ مثبت داد و از پایان ۲۰۱۲حداکثر کمک نظامی و شبه نظامیانش را ارائه داد. اما این ائتلاف با رشد نقش روسیه، به زیان رژیم ایران تمام شد و موفقیت آمریکا در شکست دادن داعش و کنترل بر پایگاه ”تنف“ برای بستن جاده آرزوهای رژیم ایران که از تهران شروع شده و از بغداد و دمشق و بیروت عبور کرده و به مدیترانه میرسد، شکاف برداشته است. اسراییل نیز با هدف کاستن از حضور رژیم و جلوگیری از ساخت کارخانه های موشکهای دوربرد و جلوگیری از رسیدن موشکها به شبه نظامیان حزبالله، به موشک باران مواضع شبه نظامیان رژیم ایران روی آورد.
کشورهای عربی نیز به نوبه خود نسبت به رشد نقش رژیم ایران در سوریه به خصوص با سیاستهای بیثبات کننده تهران در تمام منطقه ابراز نگرانی میکنند و اکنون بهنظر میرسد که همهٔ طرفهای مؤثّر در بحران سوریه توافق دارند که گام اول به عنوان شرط هر گونه راهحل در سوریه و بازسازی، خروج شبه نظامیان رژیم ایران است».
تضاد منافع روسیه و رژیم ایران در سوریه بیشتر شده است. روسیه به دنبال رفع تحریمهای رژیم اسد است تا راه سرمایهگذاری خارجی برای بازسازی سوریه بازشود و بتواند در این کشور سرمایهگذاریهای استراتژیک انجام دهد؛ اما به علت حضور سپاه پاسداران و مزدوران خارجی رژیم ایران، رفع تحریمها در چشمانداز نیست و از این بابت رژیم به عنوان یک راهبند برای روسیه عمل میکند.
تحریمهای شدید آمریکا به نام تحریمهای سزار، اجازه کمک به رژیم جنایتکار بشار اسد را نمیدهد. نه کشورهای غربی و نه مؤسسات مالی بینالمللی و نه کشورهای خلیجفارس حاضر به سرمایهگذاری و کمک به سوریه نیستند و شرط همه آنها کوتاه شدن دست رژیم و باند حسن نصرالله از سوریه است.
در یک سال گذشته تحریمهای اروپا و آمریکا علیه رژیم جنایتکار اسد تشدید شده است. اتّحادیه اروپا وزیر خارجه سوریه را بلافاصله بعد از انتصابش تحریم کرد. ۱۵۰نماینده کنگره در دسامبر ۲۰۲۰ لایحه یی مبنی بر تشدید تحریم مقامات رژیم اسد برای جلوگیری از عادیسازی روابط با این رژیم ارائه کردند. سایت «دیپلماسی ایرانی» نزدیک به وزارتخارجه رژیم در شهریور ۹۹ به ۴ اختلافنظر عمده رژیم و روسیه در سوریه اشاره کرده که مهمترین آن تبدیل شدن رژیم به عنصر درجه ۲ در سوریه است.
۶۰- در یک سال گذشته بهطور مداوم پایگاههای سپاه و شبهنظامیان مزدورش در سوریه از قبیل کتائب حزبالله و نجبا و فاطمیون و زینبیون و حزبالشیطان لبنان و سایر مزدورانش مورد حملات اسراییل قرار میگرفت بدون اینکه رژیم بتواند واکنشی نشان دهد یا روسیه مانع آن شود.
مجله «فوربس» در سپتامبر ۲۰۲۰ نوشت: در سه سال گذشته طی حدوداً ۱۰۰۰ حمله هوایی اسراییل، تقریباً یکسوم سیستمهای دفاع هوایی اسد به همراه یک چهارم زرادخانه موشکهای زمین به زمین و یک پنجم سیستم راداری هدایت آنها منهدم شده است.
رئیس ستاد ارتش اسراییل در دسامبر ۲۰۲۰ گفت: در سال۲۰۲۰، بیش از ۵۰۰ حمله هوایی و دهها عملیات محرمانه علیه رژیم ایران و متّحدانش در سوریه انجام دادهاست و سپاه پاسداران ایران بسیاری از پایگاههای خود در سوریه را تخلیه کرده است.
بعد از یک ماه تعطیل شدن حملات هوایی اسراییل به نیروهای رژیم در سوریه، روز ۱۷خرداد ۱۴۰۰هواپیماهای اسراییلی به مناطقی در اطراف فرودگاه دمشق، حما، لاذقیه، حمص و مرکز سوریه حمله کردند. به گزارش دیدبان حقوقبشر سوریه، در این حملات ۱۰نفر از نیروهای سپاه و حزبالله لبنان و از ارتش سوریه کشته شدند.
آمریکا نیز در ماههای فوریه و ژوئن ۲۰۲۱ به مراکز شبهنظامیان عراقی رژیم در مرز سوریه و عراق حمله کرد. اولین حمله در فوریه ۲۰۲۱ بلافاصله بعد از روی کارآمدن بایدن بود و حمله دوم در ۲۸ژوئن ۲۰۲۱ صورت گرفت که دو پایگاه شبهنظامیان رژیم در سوریه و یک پایگاه آنها در عراق را مورد حمله قرار داد.
خامنهای که سمتگیری تحولات را علیه منافع خود میبیند تلاش میکند تا در این عقبنشینی تحمیلی، حداقل خسارت را متحمل شود و به فعالیتهایی در حوزه های اقتصادی، نظامی، مذهبی، فرهنگی، و تغییر ترکیب جمعیتی روی آورده است.
در زمینه نظامی، مزدوران خامنهای بیشترین فعالیت خود را در شرق فرات و استان دیرالزور بهعمل میآورند. این استان در کنترل سپاه و شبهنظامیانش قرار گرفته و مرز آن با عراق، در اختیار مزدوران حشد الشّعبی است.
دیدبان حقوقبشر سوریه ۲تیر ۱۴۰۰ گفت: سپاه با کمک شبه نظامیان حشدالشّعبی عراق، در مناطقی از سوریه گارگاههایی برای ساخت سکوهای موشکانداز احداث کرده و آنها آزمایشهای عملی برای پرتاب موشک از این سکوها را انجام داده اند.
سخنگوی ستاد نیروهای مسلح رژیم گفت که میخواهد پدافند هوایی سوریه را تقویت کند. رژیم و حزبالله از وضعیت وخیم اقتصادی مردم برای شیعه کردن و جذب آنها به صفوف شبهنظامیان از المیادین تا آلبوکمال استفاده میکنند. طبق آمار دیده بان حقوقبشر سوریه، تعداد داوطلبان در صفوف مزدوران رژیم و شبهنظامیان آنها در جنوب سوریه به ۷۹۰۰نفر رسیده است (الشرقالأوسط- ۱۲اکتبر ۲۰۲۰). رژیم در شرایطی که اکثریت مردم ایران توان تأمین نیازهای روزانه خود را ندارند کماکان میلیاردها دلار برای سوریه خرج میکند و به شبهنظامیان مزدورش حقوقهای دلاری قابل توجهی میپردازد.
رژیم همچنین در پی گسترش روابط اقتصادی با رژیم اسد است. روز اول تیر ۱۴۰۰ خبرگزاری دولتی ایرنا از توافق رژیم ایران و حکومت بشار اسد برای ایجاد یک مرکز تجاری در دمشق و تهران بهمنظور عرضه محصولات و تولیدات دو کشور خبر داد. کاشفی، رئیس اتاق بازرگانی مشترک رژیم و حکومت بشار اسد، گفت تراز تجاری دو کشور از ۱۷۰میلیون دلار به ۳۰۰میلیون دلار خواهد رسید.
رژیم با دادن تابعیت سوریه به شیعیان خارجی و عمدتاً افغانها و خرید زمین و مسکن و ایجاد محله های تعیین شده برای آنها در دمشق و دیرالزور، درصدد افزایش ترکیب جمعیتی عناصر وابسته به خود در سوریه است.
البتّه مردم سوریه به خامنهای و سپاه پاسداران و شبهنظامیانش بهعنوان اشغالگران و قاتلان نگاه میکنند. آنها برای پاکسازی سوریه از این جنایتکاران تلاش میکنند و روی دیوارهای سوریه شعارهای «مرگ بر رژیم ایران» و «سرنگون باد رژیم ایران»، فراوان، دیده میشود.
۶۱- در لبنان خامنهای با دخالتهای سیاسی و تأمین مالی و تسلیحاتی باند حسن نصرالله و همدستان در یک سال گذشته کشور را به نقطهیی رسانده که از سازمان ملل گرفته تا مؤسسات مالی بینالمللی لبنان را در آستانه فروپاشی اقتصادی و از هم پاشیدگی اجتماعی ارزیابی میکنند.
بعد از انفجار مهیب بندر بیروت با نیترات آمونیوم انبارشده توسط حزبالشیطان، فشار مردم و جامعهٔ بینالمللی برای تشکیل دولت جدید بالا رفت اما رژیم از طریق حزبالله و سایر عوامل خود مانع تشکیل دولت شده که تاکنون ادامه دارد و منجر به سقوط اقتصادی لبنان شده است. بهگفته بانک جهانی، بحران اقتصادی لبنان بهدلیل کوتاهی حکومت در اجرای سیاستهای درست و رقابتهای سیاسی ویرانگر، به یکی از سه بحران گسترده اقتصادی جهان از قرن نوزدهم تاکنون تبدیل شده است.
لبنان در حال حاضر بیش از ۱۰۰میلیارد دلار به کشورهای دیگر مقروض است. متوسط درآمد مردم به زیر ۱۰۰دلار در ماه رسیده است. در حالی که دولت توان پرداخت یارانه کالاهای اساسی را ندارد و بانک مرکزی قادر به پرداخت دلار برای تأمین سوخت و دارو و کالاهای اساسی نیست، کشورهای کمک کننده، بانک جهانی و سایر ارگانهای بینالمللی هر کمکی را مشروط به انجام اصلاحات واقعی در لبنان کردهاند که مانع شناخته شده آن حزبالله است.
اما خامنهای با زدن از سفره مردم ایران به باند حسن نصرالله کمک مالی میکند تا حقوق مزدوران را با دلار نقد پرداخت کند. ورمن رول، مقام ارشد سابق اطلاعات مرکزی آمریکا، گفت: سالانه ۶۰۰-۷۰۰ میلیون دلار توسط رژیم برای یک سازمان تروریستی و شبهنظامی که مردم لبنان را به گروگان گرفته است، فرستاده میشود («العرب»، ۳تیر ۱۴۰۰).
قیام مردم لبنان علیه دستگاه فاسد حاکم پس از اوجگیری سال گذشته در خرداد و تیر۱۴۰۰ بر اثر بحران اقتصادی و تشکیل صفهای طولانی در پمپبنزینها و نانواییها و داروخانهها بار دیگر بالا گرفت. تظاهرات لبنان مجدداً در (ژوئن۲۰۲۱) خرداد و تیر شعلهور شد و مردم در بیروت و صیدا و طرابلس به خیابانها ریختند و جادهها را بستند و به وزارت اقتصاد و بانک مرکزی لبنان حمله کردند. خواست مردم لبنان سرنگونی تمام احزاب و باندهای حاکم لبنان است که بهخاطر فساد و همکاری با حزبالله کشورشان را به ورطه نابودی کشاندهاند. آمریکا و اتّحادیه اروپا و کشورهای عرب و سازمان ملل خواستار تشکیل هر چه سریعتر دولت لبنان و اجرای اصلاحات هستند ولی رژیم از طریق حزبالله همچنان ممانعت میکند.
طرفهای بینالمللی هم میدانند که رژیم مانع اصلی تشکیل دولت است. دیوید هیل، معاون وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی، بعد از دیدار با رئیسجمهور لبنان در بیروت گفت: رژیم ایران مردم لبنان را از ساختن یک کشور صلحآمیز و کشوری شکوفا به چالش میکشد و به این چالش دامن زده و آن را تأمین مالی میکند و به اختلافات در لبنان دامن میزند. وی افزود: آمریکا به رفتار بیثبات کننده رژیم ایران میپردازد و منافع و دوستان خودش در لبنان را رها نخواهد ساخت («عرب نیوز» - ۲۶فروردین ۱۴۰۰).
پیداست که خامنهای در لبنان با دوراهی مرگ و خودکشی روبهروست. اگر در مقابل خواست مردم لبنان و جامعه جهانی عقبنشینی کند، یکی دیگر از تکیه گاههای بقای نظامش را از دست میدهد و اگر با آمدن رئیسی دخالتهای شرورانهاش در لبنان را تشدید کند با قیام مردم لبنان و مقابله کشورهای منطقه و جامعه جهانی روبهرو میشود و همه چیز را از دست میدهد.
۶۲- در یمن خامنهای با اشغال بخشی از این کشور توسط حوثیهای تحتامر رژیم، جنگ فاجعه باری را که به یکی از فقیرترین کشورهای جهان تحمیل کرده، در یک سال گذشته، باز هم تشدید کرد تا بدینوسیله از دولت جدید آمریکا در مذاکرات اتمی باجگیری کند. به همین دلیل سه روز بعد از روی کار آمدن بایدن، حوثیها که آلت دست نیروی قدس هستند، حمله به استان مهم مأرب را شروع کردند و در تعز نیز جنگ را از سر گرفتند و پس از آن، هر نوع پیشنهادی را برای صلح رد کردند.
این در حالی بود که دولت آمریکا قصد داشت با خارج کردن حوثیها از لیست تروریستی و فشار به دولت سعودی جنگ را متوقف کند. اما خط خامنهای برای ادامه جنگ باعث شد آمریکا حوثیها را مسبب ادامه جنگ اعلام کند و اقدامات تحریمی جدیدی علیه آنها در پیش بگیرد و به حمایت از سعودی در جنگ نیابتی رژیم در یمن ادامه دهد.
بایدن در ۱۱مه ۲۰۲۱ وضعیت اضطراری آمریکا در رابطه با یمن را تمدید کرد و سپس در ۸ژوئن در نامهیی به کنگره نوشت: «نیروهای مسلح ایالات متحده در یک نقش غیررزمی به ارائه مشاوره نظامی و اطلاعات محدود به نیروهای منطقه برای اهداف دفاعی و آموزشی فقط در مواردی که به کارزار ائتلاف به رهبری عربستان سعودی علیه حوثیها در یمن مربوط میشود، ادامه میدهند... نیروهای مسلّح ایالات متحده به عربستان سعودی اعزام شدهاند تا از نیروها و منافع ایالات متحده در منطقه در برابر اقدامات خصمانه رژیم ایران یا گروههای تحت حمایت آن حفاظت کنند».
بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، هم در۱۰ ژوئن ۲۰۲۱ در توئیتر خود نوشت: «ایالات متحده فشار خود را بر حوثیها برای پذیرش آتشبس و درگیر شدن در گفتگوهای واقعی برای حل مناقشهٴ یمن حفظ خواهد کرد. امروز، ما شبکهیی از شرکتها و واسطههای مقدماتی را، که در همآهنگی با نیروی قدسِ وابسته به سپاه پاسداران از حوثیها پشتیبانی میکنند، لیستگذاری کردیم».
در۲۰ ژوئن نیز خزانهداری آمریکا اعلام کرد: «در واکنش به حملات نیروهای حوثی تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران برای تصرف منطقه مأرب در یمن، دو تن از مقامات نظامی ارشد حوثی را تحریم کرده است».
در زمینه نظامی هم ژنرال مککنزی، فرمانده سنتکام، گفت، آمریکا همچنان به کمک سعودی در دفاع از خود ادامه میدهد و این مسأله برای آن یک اولویت شمرده میشود (الشرقالأوسط- ۱۸خرداد ۱۴۰۰).
خط خامنهای در یمن جنگافروزی است و هزینههای میلیارد دلاری این جنگ و تسلیحات و پهپادها و موشکهایی را که حوثیها بهصورت انبوه به سمت عربستان شلیک میکنند و هزینه کشتیهای پر از سلاح و مهماتی را که برای آنها میفرستد، با زدن از سفره مردم ایران تأمین میکند آن هم در شرایطی که حاضر نیست حقوق پرستاران و پزشکانی را بپردازد که جان خود را برای بیماران مبتلا به کرونا به خطر میاندازند.
خامنهای در این جنگ به هر جنایتی دست میزند. از موشک زدن به فرودگاه عدن و مناطق مسکونی و پمپبنزینها در مأرب و شهرهای یمن گرفته تا حمله به مناطق مسکونی و فرودگاهها در سعودی و تا فرستادن کودکان یمنی به میدانهای جنگ و مینگذاری در مسیرهای دریایی. طبق گزارشهای سازمانملل، ابعاد تلفات و بحران انسانی و گرسنگی در یمن به طرز وحشتناکی افزایش پیدا کرده است.
خامنهای مانند همه دیکتاتورها که در پایان کارشان توان عقبنشینی ندارند، خط انقباض و سرکوب در داخل و جنگافروزی در منطقه را تشدید کرده و بیمحابا خون میریزد و نابود میکند. اما با اینکار مرگ خود را تسریع میکند. او در عراق و یمن و سوریه و لبنان که آنها را عمق استراتژیک نظامش میداند بر سر دوراهی مرگ و خودکشی است که از این پیشتر توضیح داده شد.
مردم و مقاومت ایران با مردم منطقه و همه طرفهایی که خواستار رها شدن این منطقه از جهان از چنگال خونین هیولای ولایت هستند در یک جبهه واحد ضد بنیادگرایی هستند.
فصل هشتم:
اجلاس جهانی ایران آزاد
رژة بزرگ در چهلمین سالگرد تأسیس شورا
پادزهر کرونای ولایت
۶۳ ـ گردهمایی سالانهٔ مقاومت ایران با عنوان «اجلاس جهانی ایران آزاد ـ آلترناتیو دمکراتیک بهسوی پیروزی»، طی روزهای ۱۹، ۲۰ و ۲۱تیر ۱۴۰۰ برگزار شد. در نخستین اجلاس روز شنبه ۱۹تیر شرکتکنندگان از ۵۰هزار نقطه در ۱۰۵کشور جهان با مجاهدین در اشرف۳ و با هموطنان و ۱۰۰۰ شورشگر در داخل ایران در ارتباط زندۀ آنلاین به هم پیوستند.
این اجلاس، همچنین، با تجمعها و تظاهرات هموطنان در کشـورهای مختلف جهـان، از جمله در شهرهای برلین، پاریس، اسلو، واشنگتن، آمستردام، لندن، تورینو، اوربینو، بخارست، وین و رم در ارتباط بود و ۳۰۲ انجمن و جامعه ایرانی در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا در آن مشارکت داشتند.
بیش از ۱۰۰۰ شخصیت سیاسی، شامل ۱۱ نخستوزیر، ۵ رئیس پارلمان و ۷۰ وزیر پیشین از کشورهای مختلف جهان، ۳۰ سناتور و نماینده کنگره آمریکا، ۳۰ شخصیت برجستهٔ آمریکایی و۲۵۰ قانونگذار از کشورهای اروپایی و عربی و کاناد در این گردهماییهای سه روز شرکت و سخنرانی کردند.
گردهمایی۱۴۰۰، هجدهمین گردهمایی سالانه، یا آن چنان که در ادبیات سیاسی مقاومت ایران مشهور شده، هجدهمین کهکشان سیاسی است که از سال۱۳۸۲، پس از درهم شکستن کودتای ننگین ۱۷ژوئن و همزمان با سالگرد مقاومت انقلابی، هر سال، بیوقفه، برگزار شده است. در این مسیر ۱۸ساله، گردهمایی۱۴۰۰، با وجود شرایط کرونایی، اگر چه تداوم گردهماییهای پیشین است، اما از هر لحاظ، در شرایط ممتاز و کاملاً ویژه یی برگزار شد که هم به لحاظ شرایط سیاسی ـ اجتماعی ویژه و بهکلّی متفاوت میهنمان نسبت بههمهٔ سالهای گذشته، هم بهخاطر وضعیت خاص رژیم و هم بهخاطر موقعیت و جایگاه مقاومت ایران، کاملاً متفاوت است.
اجلاس سه روزه در شرایطی برگزار شد که خلیفه ارتجاع برای نجات کشتی درهمشکسته رژیم از غرق شدن در دریای توفانی و متلاطم جامعهٔ ایران، تنها یک راه پیش روی خود میشناخت و آن، انقباض حداکثری با یکپایه کردن و سلّاخی بخشی از نظام و گماردن سه مهرۀ سیاه از آبروباختهترین جنایتکاران و آدمخواران در رأس سه قوه، بهعنوان آخرین فرصت و آخرین برگ ولیفقیه ارتجاع برای بقای نظام است.
پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، تصریح کرد: «شرایط کشور به حدی مخاطره آمیز شده بود که اگر شخصی مانند رئیسی وارد نمیشد، نظام دچار بنبست میشد» (روزنامهٔ حکومتی «رسالت» - ۹تیر ۱۴۰۰).
آخوند گلپایگانی، رئیس دفتر خامنهأی، در مراسم معارفۀ آخوند اژه ای بهصراحت گفت: «این نظام نعمتی است که ما باید با چنگ و دندان آن را نگهداریم».
گردهمایی ایران آزاد و اجلاسهای سهگانه آن، بی تردید، در تاریخچهٴ مقاومت، یک رویداد تاریخی و یک سرفصل تأثیرگذار جدی است. چرا که همهٔ معادلات را در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران، به سود مردم ایران و مقاومت آزادی ستان و به زیان دشمن ضدبشری تغییر داده و روند قیام و سرنگونی را شتاب میبخشد. این سخن، یک پیشگویی نیست، بلکه یک ارزیابی از پدیدهیی رو به رشد و اعتلایی است که یک پا در گذشته و یک پا در آینده دارد. این فرازی شکوهمند است از مسیری صعب و خونبار که طی ۴دهه گذشته پیموده شده است.
خبرگزاری فرانسه در روز اول اجلاس (۱۹تیر) گزارش داد: «یک گروه مخالف برجسته ایرانی تبعیدی، روز شنبه یک جلسه فیزیکی و مجازی ترکیبی برگزار کرد که گفته است از حیث وسعت، بیسابقه بود و ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور آتی، را به عنوان ”دژخیم“ رژیمی که انتخابش نشاندهندۀ ضعف آن بود، شدیداً زیر ضرب برد. این رویداد به صورت آنلاین هزاران عضو سازمان مجاهدین خلق ایران را در مقرشان در آلبانی با حامیان در سراسر جهان، از جمله، سناتورهای آمریکایی، نمایندگان پارلمان انگلستان و قانونگذاران فرانسه و هم چنین تظاهرات در شهرهایی همچون برلین پیوند داد».
در سومین روز اجلاس (۲۱تیر) «فاکس نیوز» خبر داد: «آنچه امروز مشاهده کردیم بخشی از نمایش قدرت ۳روزه جهانی شورای ملّی مقاومت ایران است که خواستار سرنگونی رژیم آخوندهاست».
۶۴- خانم مریم رجوی در سخنان خود در روز اول اجلاس گفت: «ما در نقطهیی از تاریخ ایستادهایم که بزنگاهِ شدنها و تغییرات بزرگ است. جامعهٔ ما در محاصره استبداد دینی و کرونا و گرسنگی است؛ اما در درون خود آتشفشان قیامها را حمل میکند. مقاومت ایران از قبل مسیر انقباض شتابان و سلّاخی و حذف درونی رژیم ملایان در مرحله پایانی را پیشبینی و اعلام کرده بود. این حقیقت در انتخابات رژیم برملا و ثابت شد. بالاترین شکست و رسوایی در تاریخچهٴ شعبدههای انتخاباتی رژیم آخوندی. آنقدر که آخوند علمالهدی، نماینده و امام جمعه خامنهای در مشهد، که پدرزن رئیسی است، به صراحت گفت: کسانی که رأی نمیدهند یا رأی باطله میدهند، رأی به مجاهدین میدهند.
بله، رژیم ولایت فقیه برای بستن شکافهای بیانتهایش بهمنظور سدبستن در برابر قیامهایی که پیش روست، یعنی برای بقا و جلوگیری از سرنگونی محتوم، جلّاد ۶۷ را رئیسجمهور خود کرده است، اما در واقع گور خود را بهدست خود کنده است، مثل عقربی که در محاصرۀ آتش، سرانجام، خود را نیش میزند. هیچ چیز جز هراس از قیام و احتضار سیاسی ولایت فقیه، روی کار آوردن رئیسی را توضیح نمیدهد».
در دومین اجلاس که با عنوان «اروپا ـ خاورمیانه در حمایت از مقاومت ایران» برگزار شد، خانم رجوی تکپایه کردن رژیم با رئیسی جلّاد را یک آرایش جنگی و سرکوبگرانه توصیف کرد که هدفش از یکسو، مقابله با قیامها و از سوی دیگر، داشتن دست باز در برنامههای اتمی و موشکی و جنگافروزیهای منطقه یی و ماجراجوییهای بینالمللی است... خامنهای سرنوشتش را به برنامهٔ اتمی گره زده است. افشای برنامهٔ اتمی رژیم از سال۱۳۷۰ تاکنون، توسط مقاومت، فراتر از اقدامات تمام دولتها و نهادهای بینالمللی، در ممانعت از دستیابی این رژیم به بمب مؤثّر بوده است. کنش و واکنش کشورهای غرب با رژیم در دور و تسلسلی از فریبکاری و مماشات خلاصه شده است. رژیم، فریبکارانه، برنامهٔ اتمیش را پنهان میکرد و جامعهٔ جهانی میخواست با امتیاز و مماشات پروژۀ اتمی رژیم را متوقّف و یا مهار کند. رژیم از معامله اتمی استفاده کرد تا به تجدید قوا و گسترش برنامهاش بپردازد. نتیجه این که، خامنهای در حال ساختن بمب است و از آن دست برنخواهد داشت. هر توافقی هم که امضا کند و هر قولی که بدهد، دروغ محض است. در ۲۰سال گذشته هیچیک از سایتها یا فعالیتهای مخفی اتمی را رژیم خودش اعلام نکرده مگر آنکه قبلاً از سوی مقاومت یا سایر منابع افشا شده باشد. خامنهای سقوط حکومتهای عراق و لیبی را این طور جمع بندی کرده که بمب اتمی تضمین بقای رژیم است. اما وقتی قیامهایی مانند آبان ۹۸ فوران میکند، سانتریفیوژها هر کیفیت و کمیتی که داشته باشند، کاری برای خامنهای نخواهند کرد. ارادهٴ مردم ایران این است که دیکتاتوری دینی ولایت فقیه، با، یا بدون بمب اتمی، سرنگون شود و خواهد شد».
رئیسجمهور برگزیدۀ شورا در سومین اجلاس، که به جنبش دادخواهی مردم ایران برای قربانیان قتلعام بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی اختصاص داشت، ابتدا از یادوارهٴ خاوران که در اشرف۳ به یاد شهدای قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی بنا شده است، دیدار و به سربداران ادای احترام کرد. او در سخنرانی خود، به کرسی نشاندن جلّاد این قتلعام توسط خامنهای را «نقطهٔ پایان توهمات مربوط به میانهروی رژیم و نقطهٔ شکست سیاست مماشات دولتهای غرب با فاشیسم دینی» توصیف کرد و گفت: «حالا دستگاه اجرایی را بهیک جلّاد سپردهاند، دستگاه قضایی را بهیک آدمکش حرفهیی، و رئیس مقنّنه چماقداری است که خودش به صراحت میگفت: ”جزء چوبزنها هستم، افتخار هم هست، از سال۵۸ علیه مسعود رجوی چوب میزدیم“ (دانشگاه صنعتی شریف- ۲۲اردیبهشت ۱۳۹۲).
راستی اگر ولایت فقیه در احتضار نبود، چه نیازی داشت که گلهٔ آدمخواران را در رأس دستگاه خود بگذارد؟».
خانم رجوی افزود: «این آزمایشی در برابر جامعه جهانی است که آیا با نظام قتلعام مراوده و معامله میکنند یا در کنار مردم ایران میایستند؟ سازمان ملل نباید رئیسی را در اجلاس آتی مجمع عمومی بپذیرد. آخوند رئیسی بهخاطر نسلکشی و ارتکاب جنایت علیه بشریت در سال۶۷، مجرم است... او مجرم است، زیرا در زمرهٔ سران رژیمی است که بهکشتار ۱۵۰۰ جوان در قیام آبان دستزده که محققان میگویند عدد واقعی ۳برابر بیشتر است. همچنانکه دبیرکل عفو بینالملل گفت: ”این که ابراهیم رئیسی به مقام ریاستجمهوری دست پیدا کرده است به جای آن که به خاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت، از جمله بهخاطر قتل، ناپدیدسازی قهری و شکنجه، تحت تحقیقات کیفری قرار بگیرد؛ نمودی فجیع از سلطهٔ مطلق مصونیت در ایران است“».
۶۵- در اجلاس جهانی ایران آزاد آقای یانس یانشا، نخستوزیر اسلوونی، در سخنان خود گفت: «شرکتکنندگان عزیز، در اجلاس جهانی ایران آزاد، دوستان عزیز، بگذارید قبل از هر چیز تأکید کنم که پیام امروز من به شما شرکتکنندگان گرامی، پیامی از این است که از طریق شما به مردم ایران برسد. از همهٔ کسانی که از طریق ماهواره آنلاین، این جلسه را دنبال میکنند. نتوانستم برای شما حضوری صحبت کنم، متأسف هستم، سلامهای ویژهٔ من به سخنران اصلی این اجلاس است، یعنی رئیسجمهور برگزیدۀ شورای ملّی مقاومت ایران، خانم مریم رجوی.
بگذارید ابتدا، آن چیزی را تکرار کنم که قبلاً بارها گفتهام، مردم ایران شایستهٴ دموکراسی، آزادی و برخورداری از حقوقبشر هستند و باید قویاً توسط جامعه جهانی مورد حمایت قرار بگیرند. همانطور که میدانید، اتّحادیه اروپا در پاسخ بسیاری از مسائل نگران کننده، طیف وسیعی از اقدامات و تحریمها را اعمال کرده است، بهطور خاص، اقدامات محدود کننده، بهخاطر نقض حقوق بشر. رژیم ایران را باید مورد حسابرسی قرار داد بهخاطر نقض حقوقبشر و جامعهٔ بینالمللی باید جدیتر، قاطعتر عمل کند. من همچنین میخواهم با خانوادههای ۳۰هزار زندانی سیاسی صحبت کنم؛ خانوادههایی که عزیزانشان در جریان قتلعام سال۶۷ کشته شدند. من حمایتم را از درخواست آنها برای عدالت و حسابرسی از طریق تشکیل کمیسیون تحقیق سازمان ملل در مورد این قتلعام، اعلام میکنم. طرحی که ۳۳سال است جهان قربانیان این کشتار را فراموش کرده بود. این باید تحقیق کند. کمیسیون تحقیق سازمان ملل برای روشن کردن قتلعام وحشتناک ۶۷، بسیار مهم است. خانوادههای قربانیان بهدنبال کمیسیون تحقیق هستند تا سرانجام بشود عدالت را برقرار کرد و به اندوهشان پایان داد. بهویژه مهم است، چون که این واقعیت هست که رئیسجمهور جدید رژیم، ابراهیم رئیسی است که سازمان عفو بینالملل، او را متّهم کرده به جنایت علیه بشریت، بهخاطر نقش او در این کشتار.
پس من یکبار دیگر بهوضوح و با صدای بلند از درخواست سازمان ملل، از دبیرکل، از حقوقبشر در ایران حمایت میکنم که خواهان تحقیق مستقل شدهاند در مورد اعدام هزاران زندانی سیاسی به دستور حکومت و نقش رئیسجمهور جدید رژیم که آن موقع معاون دادستان تهران بوده است.
من تمام این موارد نگران کننده را شخصاً پیگیری میکنم، شما همیشه میتوانید روی درک من و حمایت من حساب کنید».
۶۶- جواد ظریف روز بعد از سخنرانی نخستوزیر اسلوانی در یک توئیت به دامان جوزپ بورل آویخت و ملتمسانه از او خواست شرکت نخستوزیر اسلوونی در گردهمایی مقاومت ایران را محکوم کند، اما جواب بورل، ضربه دیگری بود بر زخم قبلی که گفت: «کشورهای عضو، آزاد هستند که در رابطه با هر مسألهٴ سیاست بینالمللی نظرات خودشان را داشته باشند» (سایت کمیسیون اروپا- ۲۱تیر ۱۴۰۰).
واکنشهای جنونآمیز از سوی سرکردگان رژیم آخوندها منحصر به جواد ظریف نبود. موارد زیر مشتی نمونهٴ خروار است:
- دژخیم علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی و معاون سابق وزارت اطلاعات، در نشست خبری خود با روخوانی از یک متن از پیش تنظیم شده، در جواب به سؤال از پیش طراحی شده در بارهٴ اجلاس ایران آزاد، با غیظ بسیار از شرکت وزیر خارجهٔ قبلی آمریکا در گردهمایی ایران آزاد با بلاهت گفت: «گردهماییهای فرقهٔ رجوی، یا به تعبیر شما، این گروهک تروریستی منافقین، بهنظر من فرصتی برای شناسایی و رسوایی سیاستمداران ریاکار است بهخصوص سیاستمداران آمریکایی... البته ما هیچ وقت از آنهایی که طی سالیان اخیر با طراحی و پشتیبانی از تحریم جنگ و ترور علیه مردم ایران، که نام سیاست فشار حداکثری بر آن گذاشته بودند، انتظار نداشتیم که راه خود را از گروهک تروریستی منافقین جدا کنند» (۲۲ تیر ۱۴۰۰).
جالب اینکه سخنگوی روحانی بلافاصله در یک «طاقچه بالا» ی مسخره ادعا کرد: «البته من قصد ورود به این موضوع بیارزش را نداشتم، چون شما سؤال کردید، پاسخ دادم»!
کیهان، ارگان بیت خامنهای، هم نوشت: «مجاهدین خیلی راحت در اروپا گردهمایی چند روزه برگزار میکنند و برای نظام خط و نشان میکشند»! (۲۳ تیر ۱۴۰۰)
- «نور نیوز»، متعلق به پاسدار شمخانی، نتیجهگیری کرد: «حضور سناتورهای آمریکایی در جلسه مجاهدین بیاعتمادی به آمریکا را ثابت کرد»! (۲۲ تیر ۱۴۰۰)
- «رسالت»، روزنامهٔ باند مؤتلفه، خاطرنشان کرد: «در معادلهٔ تقابل واشنگتن با نظام تفاوتی میان دمکراتها و جمهوریخواهان وجود ندارد»! (۲۲ تیر ۱۴۰۰)
ـ تلویزیون رژیم هم گفت: «حمایتهای مکرر و مستقیم دو حزب سنّتی آمریکا کاملاً آشکار بوده و حتی این حمایت به کشورهای اروپایی تسری پیدا کرده است» (۲۰ تیر ۱۴۰۰).
۶۷- مایک پمپئو، وزیر خارجهٔ قبلی آمریکا، در سخنان خود گفت: «برای بازگرداندن ایران بهجایگاه شایستهٴ خود در تاریخ، درک یک درگیری مهمترین است؛ این همان جنگ واقعی است که از همان لحظات سهمگین انقلاب در سال۱۹۷۹ آغاز شد؛ جنگ اصلی، جنگ در خیابانها، مساجد و ذهن ایرانیان است؛ این شکاف بین مردم و اپوزیسیون سازمانیافتهٔ خواهان آزادی و دموکراسی از یک طرف، و تمامیت رژیم از سوی دیگر است.
من افتخار میکنم که اکنون بیش از یک دهه است که در سمت درست این مبارزه قرار گرفتهام... رژیم البته توسط خامنهای، رئیسی و سپاه اداره میشود. این رژیم در ذات خودش افراطی است، بیرحم است، استبداد دینی است، عاجز و دزدسالار است، سران آن هزاران نفر از مردم را میکشند و سپس افرادی را که مرتکب این جنایات گسترده شدهاند برای هدایت سازمان ترور و رژیم خود انتخاب میکنند. سران این رژیم میتوانند هواپیمای مسافربری غیرنظامی را سرنگون کنند و صدها غیرنظامی را بکشند و بدون کمترین نگرانی مسئولیتشان را انکار و جعبهٔ سیاه را از جهان پنهان کنند. ظریف کت و شلوار غربی میپوشد و با لبخند، انگلیسی صحبت میکند؛ اما او تروریستی است که مردم را برای نجات رژیم با همان سرعت دیگر دژخیمان خامنهای میکشد. و حالا ابراهیم رئیسی، او نقش جانشین احتمالی برای نظام (ولایت فقیه) و یک مذاکرهکنندهٴ مصمم را بهعهده میگیرد که با لغو تحریمهای بهاصطلاح غیراخلاقی اعمالشده علیه مردم و بهبود زندگی آنها، بر آمریکا غلبه میکند... این درک که هیچ مدرهیی وجود ندارد و همهٔ آنها افراطی هستند، نهایتاً، به این واقعیت منتهی میشود که بفهمیم بهاحتمال زیاد این رژیم با سیاست آمریکا تغییر نمیکند ولی ما میتوانیم آنها را تضعیف کنیم و این کار را کردیم. این کاری است که دولت ترامپ انجام داد...
«قهرمان فاتح سپاه» که برای سرکوب وطنپرستان در داخل و خارج از کشور استفاده میشد، از صحنهٴ شرارتهای رژیم حذف شد...
از سال۱۹۷۹، هر انتخاباتی در ایران فقط در خدمت ارائهٔ یک تصویر جمهوریت، از یک دیکتاتوری دینی فاسد و بیرحم بوده است. انتخابات ریاستجمهوری سال۲۰۲۱ تفاوت زیادی با انتخابات قبل از آن دارد؛ در درجهٔ اول بهاین دلیل که این انتخابات در شرایطی است که رژیم دیکتاتوری دینی در شکنندهترین وضعیت خود از سال۱۹۷۹ بهبعد است و چشمانداز بقای آن، بهطور آشکار توسط خودیهای رژیم زیر سؤال میرود و توسط مردمِ ناراضی و آزادیخواه بهچالش کشیده میشود. در یککلام، تعداد اندکی بهطور واقعی بهرئیسی رأی دادند...
در رابطه با رئیسی، او رئیسجمهور مردم ایران نیست. وی رئیسجمهور خامنهای است. مأموریت او روشن است. درد و رنج مردم را بیشتر کند، آنها را ارعاب کند و بهغارت و چپاول ادامه دهد. از آخوندها و سپاه پاسداران محافظت کند...
این، یک پاسخ واضح را میطلبد، ایالات متحده باید پیشقدم شود تا وی را بهخاطر جنایات علیه بشریت مورد حسابرسی قرار دهد. هر گونه مراوده با رئیسی، بهمعنای مراوده با یک قتلعامکننده است. این نه تنها غیراخلاقی است، بلکه نتیجهیی هم ندارد. ما باید اینرا برای متّحدان خود در اروپا و آسیا نیز روشن کنیم تا آنها نیز او را مورد حسابرسی قرار دهند و اگر با این فرد که هزاران نفر از مردم کشور را در سال۱۳۶۷ قتلعام کرده است تعامل کنند، ما از آنها حسابرسی خواهیم کرد...
اولین قدم برای ابراز علاقهٔ ما بهمردم ایران باید با حسابرسی از ابراهیم رئیسی بهخاطر جنایات او علیه بشریت در سال۱۳۶۷ آغاز شود. من میدانم در میان حضّار، کسانی هستند که خانوادهٴ آنها در قتلعامی که رئیسی یکی از مسئولان آن بود، کشته شدهاند...
در پایان مردم ایران یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، دمکراتیک و غیراتمی خواهند داشت؛ من دعا میکنم که این روز بهزودی فرا برسد و با حمایت ایرانیانی که در سراسر جهان زندگی میکنند و کسانی که در داخل ایران مقاومت میکنند، آن روز زودتر فرا میرسد. من بهاین هدف متعهد هستم؛ میدانم همهٔ شما هم متعهد هستید».
۶۸- خانم دانا برزیل، رئیس حزب دموکرات آمریکا، در سالهای۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ و در سال۲۰۱۷ برجستهترین چهرۀ حزب حاکم دموکرات در آمریکا بود که در اجلاس ایران آزاد سخنرانی کرد. او در سخنانش از جمله گفت: «امروز من در همبستگی بهشما ملحق میشوم، در چهلمین سالگرد تأسیس شورای ملّی مقاومت ایران. بیایید با قدرت بهتشویق بپردازیم بهخاطر چهل سال بقا و شکوفایی و بهخاطر رهبری رئیسجمهور منتخب خانم مریم رجوی.
میدانید این گردهمایی فراتر از گروهی از برادران یا دژی از خواهران است. این همنشینی یک خانواده است؛ کسانی که به حقوقبشر و آزادی برای همه معتقدند. من فقط برای حقشناسی از شریکشدن در این مناسبت اینجا نیستم. بلکه با خضوع در اینجا حضور دارم؛ خضوع ناشی از مشاهدهٴ شجاعت و رهبری چشمگیر شما؛ خضوع دیدن ایستادگی شما در برابر استبداد دینی؛ خضوع در برابر عزم راسخ شما برای رسیدن بهیک حکومت غیردینی؛ خضوع در برابر شما بهخاطر پیشبرد حقوق بشر؛
خضوع در برابر میزان اشتیاق شما برای آزادی؛ خضوع در برابر پذیرش با متانت برابری انسانیت توسط شما؛ خضوع در برابر دفاع صریح شما از حقوق زنان و دختران؛ و البته، خضوع در برابر پافشاری شما بر یک ایران غیراتمی و یک جهان غیراتمی. در واقع شما الگویی هستید که جهان، از جمله ایالات متحده، باید از آن سرمشق بگیرد... شما دوستان بسیاری اینجا در آمریکا دارید و اجازه بدهید از دو میهنپرست بزرگ یاد کنم که بهآرمان شما ایمان داشتند. آنها دولتمردانی برجسته بودند؛ یکی دموکرات و دیگری جمهوریخواه، که از شورای ملّی مقاومت حمایت کردهاند. میخواهم نقل قولی برایتان بخوانم از سخنرانی جان لوییس در ساختمان کنگرهٴ آمریکا، خطاب به مبارزان ایرانی در سال۲۰۱۰. سخنان او اکنون مانند آن زمان بهجاست، چون مبارزات او برای حقوق مدنی و حقوقبشر مادامالعمر بود، همانطور که ممکن است برای کسانی که امروز در اینجا هستند نیز چنین باشد. وی به مبارزان ایرانی که گردآمده بودند، گفت: ”بهاینجا آمدهام تا بهشما بگویم، هرگز تسلیم نشوید، هرگز کوتاه نیایید و هرگز ایمانتان را از دست ندهید“... . همچنین اجازه بدهید احساسات سناتور فقید جان مککین از آریزونا را بهاشتراک بگذارم؛ کاندیدای ریاستجمهوری جمهوریخواهان در سال۲۰۰۸ و رئیس کمیتهٔ قوای مسلّح سنا... سناتور مککین برای شورای ملّی مقاومت، که در آلبانی با هم دیدار داشتند، صحبت کرد. او از جمله، گفت: ”شما برخاستهاید، جنگیدهاید و برای آزادیتان فدا کردهاید؛ برای حق زندگی آزاد، برای حق تعیین آینده خودتان، برای حقوق خدادادی. از شما سپاسگزارم که یک الگو هستید“... سناتور مککین اضافه کرد و من هم باید بگویم: ”روزی ـ همهٔمان بهآن باور داریم ـ روزی، ایران آزاد خواهد شد؛ روزی، همهٔ ما در آن میدان گردهم میآییم“...
میخواهم بدانید که روحیهٔ دو حزبی در دورهٴ کنونی یعنی ۱۱۷مین کنگرهٴ ایالات متحده در حمایت از شما ادامه خواهد یافت. ما در کنار شما خواهیم ایستاد. مردم آمریکا همیشه در کنار کسانی خواهند بود که بهحقیقت جهانی برابری و عدالت برای همه اعتقاد دارند».
۶۹- شرکت و سخنرانی ۳۱ سناتور و نمایندۀ کنگرۀ آمریکا در گردهمایی ایران آزاد، بیانگر حمایت دو حزبی از مقاومت ایران، بهرغم تمامی اختلافات حزبی در ایالات متحده است. این منتخبان مردم آمریکا عبارت بودند از:
سناتور رابرت منندز، سناتور جین شههین، سناتور کوری بوکر، سناتور روی بلانت، سناتور تد کروز، سناتور تام تیلیس، سناتور جان کورنین، سناتور مگی حسن، سناتور جونی ارنست و سناتور ریک اسکات
نمایندگان کنگره، کوین مک کارتی (رهبر جمهوریخواه کنگره)، حکیم جفریز (شمارۀ۲ اکثریت دمکراتها درکنگره)، برد شرمن، تام مکلینتاک، جو ویلسو، دن فیلیپس، نماینده استیو کوهن، شیلا جکسون لی، برایان فیتز پاتریک، جودی چو، اسکات پری، دان بیکن، بیلیراکیس، انجی کریگ، برد آشنایدر، تام امر، فرنچ هیل، پیت سشن، رائول روئیز، نیکول مالیو تاکیس و ماریو دیاز بالارد.
سناتور منندز، رئیس دموکرات کمیتهٔ روابط خارجی سنای آمریکا در سخنانش در اجلاس ایران آزاد گفت: «از همهٔ شما متشکرم، بهخاطر پایداری در دفاع از یک ایران آزاد و دمکراتیک سپاسگزارم. برای ایرانی که در داخل کشور شکوفا و با همسایگانش در صلح باشد... متأسفانه، مردم ایران تحت حکومتی هستند که مکرراً نشان داده بهچیزی جز حفظ حاکمیت خود، ایجاد هرج و مرج در خارج و فساد و سرکوب در داخل علاقه ندارد و در پی راهی برای دستیابی به سلاح اتمی است. کافی است بههمین انتخابات ریاستجمهوری اخیر (رژیم) ایران نگاه کنیم که ابراهیم رئیسی، مرید سرسخت ولیفقیه، که تحت تحریمهای حقوقبشر ایالات متحده است، بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد. رئیسی برنده انتخابات قلابی شد، که در آن اکثریت رأیدهندگان واجد شرایط انزجار خود را با عدم شرکت در انتخابات نشان دادند و نتیجهاش پایینترین درصد رأی از سال۱۹۷۹ بود. در حالیکه روشن است خامنهای بهعنوان حاکم نهایی باقی میماند، ولی این کیفرخواست حاکمیت اوست که نه تنها رئیسی را تأیید میکند، بلکه اعمال نفوذ میکند تا او رئیسجمهور (رژیم) ایران بشود. فردی که بهطور فعال در ناپدیدشدن اجباری و قتل غیرقانونی هزاران مخالف ایرانی در ۱۳۶۷ نقش داشته؛ فردی که بهطور فعالانه در سرکوب وحشیانهٴ تظاهر کنندگان صلحجو در ۲تظاهرات در سال۲۰۰۹ و تظاهرات اخیر در سال۲۰۱۹ نقش داشته است. فردی که دبیرکل عفو بینالملل، آنیس کالامار، بهتازگی دربارهاش گفته است: باید بهخاطر جنایت علیه بشریت مورد تحقیق قرار بگیرد.
در برابر چنین بیاعتنایی سنگدلانهیی به اساسیترین حقوق و آزادیهای مردم ایران و خطری که ایران تحت حکومت خامنهای و رئیسی در کلّ منطقه و جهان ایجاد میکند، فعالیت مستمر شما کاملاً حیاتی است.
جای امیدواری است که روزی مردم ایران، ایالات متّحده و در واقع تمامی جهان از دولتی در ایران برخوردار خواهند شد که در صلح با جامعهٔ جهانی باشد و برای تأمین آینده بهتر مردم خود تلاش کند.
از سختکوشی شما، مجدداً، قدردانی میکنم و در کنار شما خواهیم ایستاد تا زمانی که آن روز فرا برسد؛ روز آزادی، احترام بهحقوق بشر و اینکه مجدداً بخشی از جامعهٔ بینالمللی باشید که مردم ایران شایستهٴ آن هستند».
کوین مکارتی، رهبر جمهوریخواهان کنگره، خطاب به اجلاس ایران آزاد گفت: «خوشحالم که امروز با شما هستم تا در حمایت از یک ایران آزاد و دمکراتیک بایستم. رژیم سرکوبگر در تهران و رئیسجمهور جدید آن، سابقهیی از سرکوب آزادی بیان، حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی بهسلاح اتمی دارد. بهخانوادههایی که عزیزان خود را در مخالفت با این رژیم از دست دادهاند میگویم: بابت فقدان (عزیزانتان) متأسفم و در نگرانیهایتان سهیم هستم. ، ولی همچنین امید دارم. امیدوارم آمریکا، همراه با شما و متحدان ما، شاهد یک ایران دمکراتیک باشد که از آزادی بیان و حقوق همهٔ مردم حفاظت کند. امیدوارم روزهای تاریک وحشت تحت حکومت ولیفقیه فرو بنشیند و ایران بهیک کشور دمکراتیک و مسئول تبدیل شده و شکوفا شود. تصورش را بکنید، یک ایران آزاد!
ممنونم که تلاش کنیم این هدف در طول زندگی ما بهواقعیت تبدیل شود».
۷۰- روز سهشنبه ۷اردیبهشت ۱۴۰۰، در کنفرانسی که توسط شماری از نمایندگان ارشد کنگرهٴ آمریکا از هر دو حزب اصلی به طور آنلاین برگزار شد، قطعنامهٔ اکثریت کنگره با امضای ۲۲۵ نماینده از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه به آگاهی عموم رسید. انتشار این قطعنامهٔ فوقالعاده قوی که تمام جنایتها و خیانتهای فاشیسم مذهبی حاکم علیه مردم ایران را فهرست کرده و بر حمایت از مردم و مقاومت ایران علیه رژیم حاکم تأکید نموده، نه تنها یک شکست سنگین و یک ضربه پتک آسا بر رژیم رو به زوال آخوندی و یک پیروزی درخشان سیاسی برای مردم ایران است، بلکه در جامعهٔ سیاسی آمریکا نیز یک شگفتی محسوب میشود، زیرا دو حزب اصلی آمریکا در حال حاضر تقریباً دربارهٔ همهٔ مسائل سیاسی با یکدیگر تضاد و تعارض دارند، از این رو، همدلی و همداستانی آنها بر سر مسأله ایران امری خارقالعاده است. این وحدت استثنایی، اعتبار سازمان مجاهدین و شورای ملّی مقاومت ایران را به عنوان اپوزیسیون اصلی ایران، که اتّحاد سیاسی دو حزب حول برنامه و اهداف آنها شکل گرفته، بیش از پیش برجسته میکند. ترکیب امضاکنندگان قطعنامه نیز بر وزن و اعتبار آن قویاً میافزاید. ۱۹تن از رؤسای دموکرات و جمهوریخواه کمیته ها، ۱۰۴تن از رؤسای زیرکمیتهها، بیش از نیمی از اعضای کمیتهٔ اطلاعات و ۲۷ عضو کمیتهٔ خارجی کنگره که اکثریت اعضای آن را تشکیل میدهند، امضاکنندگان قطعنامه هستند.
محتوای این قطعنامهٔ دو حزبی، بهطور خلاصه، بهرسمیت شناختن حق مردم ایران برای برقراری یک جمهوری دمکراتیک بر اساس جدایی دین از دولت و حمایت از یک ایران آزاد و غیراتمی و حمایت از طرح ۱۰مادهیی پرزیدنت مقاومت ایران خانم مریم رجوی است. قطعنامهٔ کنگرهٴ آمریکا همچنین با وضوح تمام، نقض حقوقبشر مردم ایران و سرکوب قیام آنها برای آزادی توسط استبداد دینی و همچنین اعمال تروریسم دولتی توسط حکومت ایران را محکوم کرده است.
گزافه نیست اگر قطعنامه ۱۱۸کنگرهٴ آمریکا را یک دائرهالمعارف سیاسی در احصای جنایتهای همهجانبه دیکتاتوری ولایت فقیه از یکسو و حمایت از مردم و مقاومت ایران و تنها آلترناتیو دمکراتیک رژیم بنامیم.
سایت حکومتی «اعتماد آنلاین» در شماره روز ۸اردیبهشت ۱۴۰۰ نوشت: «۲۲۰ نماینده کنگره [آمریکا] خواستار تشدید مواضع بایدن علیه ایران شدند بیش از ۲۲۰تن از نمایندگان کنگره آمریکا به بهانه حمایت از مردم ایران از قطعنامه یی حمایت کردند که خواستار تشدید مواضع دولت جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، علیه جمهوری اسلامی ایران میشود».
ولایت خامنهای طمع بسته بود که با روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، آسیاب سیاست در آمریکا دوباره حول محور مماشات بچرخد، اما این قطعنامهٔ دو حزبی، که بیانگر تمایل قاطع کنگره است، بر این سودای خام مهر باطل زد و یک بار دیگر به اثبات رسید که «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» و «دوران طلایی» مماشات هرگز برای رژیم دوباره برنمی گردد.
از سوی دیگر، این قطعنامه اثبات میکند دیپلوماسی انقلابی مقاومت ایران مبتنی بر مبارزه و ایستادگی مردم ایران، رزمندگی رزمآوران، خونهای پاک شهیدان راه آزادی و سختکوشی کادرها و فعالان مقاومت، ایرانیان شریف و هواداران فداکار سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج کشور، بر شالودههای بسیار مستحکمی بنا شده است. این بنای رفیع و استوار از باد و باران تحولات سیاسی در کشورهای غربی گزندی نمیبیند؛ بنایی که آجرهای آن از رنج و خون فرزندان ایران و تجسم آرمان آزادی مردم ایران است؛ ایرانی آزاد، دمکراتیک، آباد و مستقل و عاری از سرکوب و اختناق و بقایای دیکتاتوریهای شاه و شیخ.
۷۱- متن قطعنامه ۱۱۸ از این قرار است:
«از آنجا که از ابتدای سال۲۰۱۷ و در ادامهٔ آن، سلسله تظاهرات در بیش از ۱۰۰شهر ایران فوران کرد، رژیم این تظاهرات را با نیروی قهریه سرکوب کرد که منجر به کشته شدن ۲۵نفر و دستگیری ۴۰۰۰نفر شد، یکی از آنها قهرمان کشتی نوید افکاری بود که بعداً در تاریخ سپتامبر ۲۰۲۰ بهرغم اعتراضات بینالمللی اعدام شد؛
از آنجا که سلسله تظاهرات در مخالفت با رژیم ایران در ۱۵نوامبر ۲۰۱۹ شروع و بهسرعت در بیش از۱۰۰ شهر در سراسر کشور گسترش یافت، و طبق گزارشها حدود ۱۵۰۰نفر در کمتر از دو هفته تظاهرات توسط نیروهای امنیتی با استفاده از سلاح کشنده کشته شدند و هزاران نفر در طول این تظاهرات دستگیر شدند؛
از آنجا که مجلس نمایندگان آمریکا در دوره ۱۱۶ خود، قطعنامه اچ ۷۵۲ ”حمایت از حقوق مردم ایران برای اظهار عقیده، و محکوم کردن رژیم ایران بهدلیل سرکوب تظاهرات مشروع و دلایل دیگر“ را تصویب کرد؛
از آنجا که قطعنامه اچ ۷۵۲ از دولت آمریکا میخواهد که خواهان برگزاری جلسهٔ شورای امنیت به همراه شرکا و حامیان آمریکا برای محکوم کردن نقض مستمر حقوقبشر توسط عوامل این رژیم و راهاندازی یک مکانیسم مانیتور این نقضهای حقوقبشر شود؛
از آنجا که مطابق گزارش دوم سپتامبر ۲۰۲۰ عفو بینالملل، تظاهر کنندگان دستگیر شده تحت ”شکنجههای گسترده، شامل کتک زدن، شلاق زدن، شوک الکتریکی، فشار فیزیکی، اعدام مصنوعی، خفگی با آب، آزار جنسی، خوراندن مواد شیمیایی با زور، و منع کردن هر گونه رسیدگی درمانی“ بودهاند؛
از آنجا که از ۱۱ژانویه تا ۱۳ژانویه ۲۰۲۰، تظاهر کنندگانی که در سراسر ایران علیه ولیفقیه رژیم، علی خامنهای و سپاه پاسداران که هواپیمای مسافربری اوکراینی با ۱۷۶شهروند را سرنگون کرد، به پاخاستند، توسط مقامهای رژیم ایران با گاز اشکآور و گلوله سرکوب شدند؛
از آنجا که رژیم ایران بهطور مستمر حقوق شهروندان ایرانی را با اِعمال محدودیتهای مستمر، سیستماتیک و جدی، آزادی تجمعات و گردهمایی و آزادی بیان، شامل بستن مطبوعات، دستگیری خبرنگاران و سانسور اظهار عقیده آنلاین را نقض کرده است؛
از آنجا که رژیم ایران ۸۶۰ روزنامهنگار را کشته یا دستگیر کرده است؛
از آنجا که رژیم ایران سه فعال سیاسی را با توطئه ترغیب به رفتن به کشورهایی همسایه کرده و در آنجا ربوده و به ایران منتقل کرده و یکی از آنها، روحالله زم را در ۱۲دسامبر ۲۰۲۰ اعدام کرده است؛
از آنجا که رژیم ایران بهطور خودسرانه اقلیتهای قومی مانند کردها، بلوچها و عربها و اقلیتهای مذهبی مانند مسیحیان، کلیمیان، بهائیان، زرتشتیان، و حتّی مسلمانان سنی مذهب را تحت شدیدترین سرکوب و تبعیض قرار داده و آنها را از حداقل حقوق شهروندی محروم کرده و در موارد بسیاری آنها را بهقتل رسانده است؛
از آنجا که در کنگره ۱۱۵، مجلس نمایندگان آمریکا در قطعنامه اچ.آر.۴۷۴۴ از دولت آمریکا خواستار ”محکوم کردن نقض حقوقبشر علیه مخالفان، شامل قتلعام زندانیان سیاسی در سال۱۹۸۸ -۱۳۶۷ و محکوم کردن سرکوب تظاهر کنندگان در سالهای ۱۹۹۹، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۷ و خواستار فشار بر رژیم ایران برای دادن اطلاعات کامل به خانوادهها، از جمله محل دفن قربانیان، شده است“؛
از آنجا که این کشتار تحت فرمان یک قاضی، یک مقام از وزارت اطلاعات و دادستان، که برای زندانیان به ”کمیسیون مرگ“شناخته میشد و در تاریخ ۱۹ ژوییه ۱۹۸۸ ـ ۲۸تیر۱۳۶۷ صورت گرفت و هدفش حذف مخالفان بود؛
از آنجا که عفو بینالملل، بیانیه ۳سپتامبر ۲۰۲۰ - ۱۳شهریور ۱۳۹۹کارشناسان حقوقبشر سازمان ملل را یک ”تحول مهم ”و ”نقطه عطف“در مورد اطلاعاتی دانست که ”بین ژوییه و سپتامبر ۱۹۸۸ - تیر و شهریور ۱۳۶۷ که مقامهای رژیم ایران اقدام به سر به نیست کردن هزاران زندانی سیاسی مخالف را، که به گروههای مختلف سیاسی وابستگی داشتند، در ۳۲شهر بهطور پنهانی اعدام کرد و اجساد آنها را اکثراً در گورهای جمعی مخفی به خاک سپرد، و کارشناسان سازمان ملل اخطار کردند که ”این اعمال میتواند بهمثابه جنایت علیه بشریت به حساب بیاید“؛
از آنجا که سازمان ملل به جامعه بینالمللی فراخوان داده که برای تحقیقات اقدام به راهاندازی یک تحقیقات بینالمللی کند؛
از آنجا که ایالات متحده باید در هر تحقیقات بینالمللی در مورد کشتار فراقانونی ۱۹۸۸ -۱۳۶۷ مخالفان ایرانی شرکت داشته باشد؛
از آنجا که مقامات ارشد نظامی، قضایی و امنیتی حکومت ایران برای دههها دستور نقض وحشتناک حقوقبشر و اعمال تروریستی را، یا دادهاند و یا خود به آن عمل کردهاند؛
از آنجا که مردم ایران از حقوق اولیهٔ آزادی محروم بوده و به همین دلیل دیکتاتوری سلطنتی را رد کرده و مخالف دیکتاتوری مذهبی هستند؛
از آنجا که در تاریخ ۳۰ژوئن ۲۰۱۸ -۹تیر۱۳۹۷ دهها هزار نفر در پاریس در گردهمایی ایران آزاد برای نشاندادن حمایت از حامیان یک ایران آزاد، مبتنی بر جدایی دین و دولت، غیراتمی و جمهوری و حمایت از طرح ۱۰ مادهیی پرزیدنت مقاومت ایران، خانم مریم رجوی، برای آینده ایران که خواستار حق جهانی رأی دادن، انتخابات آزاد، اقتصاد آزاد، برابری زنان، مذاهب و قوم ها، یک سیاست خارجی بر پایه همزیستی مسالمتآمیز و یک ایران غیراتمی است، شرکت کردند؛
از آنجا که در دوم ژوییه ۲۰۱۸ - دادستانی فدرال بلژیک خنثی شدن یک توطئه تروریستی علیه گردهمایی "ایران آزاد ۲۰۱۸ ـ آلترناتیو" در ۳۰ژوئن ۲۰۱۸ – ۹تیر۱۳۹۷ را که در حمایت از خواسته مردم ایران برای آزادی برگزار شد، اعلام کرد؛
از آنجا که چندین مقام برجسته پیشین دولت آمریکا از هر دو حزب شامل چند ژنرال بازنشسته، کارمندان کنگره آمریکا و هزاران شهروند آمریکایی در این گردهمایی شرکت داشتند؛
از آنجا که دولت بلژیک اسدالله اسدی، یک دیپلمات ارشد رژیم ایران مستقر در سفارت رژیم ایران در وین ـ اتریش را در ارتباط با توطئه تروریستی طراحی شده در پاریس، در حالی که در آلمان بود، دستگیر و محاکمه کرده است؛
از آنجا که دیپلمات رژیم ایران، در بلژیک در ارتباط با توطئه تروریستی پاریس متّهم شده و در آلمان نیز به ”فعالیت بهعنوان مأمور خارجی و توطئه برای ارتکاب قتل“ متّهم شده است؛
از آنجا که دادگاه بلژیک در تاریخ ۴فوریه ۲۰۲۱ – ۱۶بهمن۱۳۹۹ دیپلمات رژیم ایران اسدالله اسدی را به اشد مجازات ۲۰سال زندان برای نقش او در طراحی برای بمبگذاری در گردهمایی ایران آزاد در سال۲۰۱۸ -۱۳۹۷ محکوم کرد و ۳ شریک جرمش را نیز به ۱۵ تا ۱۸سال محکوم و ناسیونالیتهٔ بلژیکی آنها را نیز لغو کرد؛
از آنجا که اسدی بمب را از ایران و با استفاده از هواپیمای مسافربری به اروپا منتقل کرده و به شرکای جرمش با هدف ایجاد تلفات سنگین در گردهمایی در پاریس در سال۲۰۱۸ منتقل کرده است؛
از آنجا که دادگاه بلژیک به این نتیجهگیری رسید که ”چهار متّهم بخشی از گروه ترور بزرگتری در میان سرویسهای اطلاعاتی رژیم ایران هستند و دلایلش پولهای پرداخت شده به این متّهمین، نحوۀ جمعآوری اطلاعات توسط آنها، ملاقاتهای آنها در ایران، استفاده از مصونیت دیپلماتیک و تست مادۀ انفجاری در خود ایران بوده است“؛
از آنجا که یک مقام ارشد وزارتخارجه در ۱۰ژوئیه ۲۰۱۸ گفته است ”رژیم ایران سفارتهای خود را برای پوشش دادن در توطئهٔ حملات تروریستی بهکار میبرد“ و ”آخرین نمونه آن توطئهیی است که بلژیکیها خنثی کردند و یک دیپلمات رژیم ایران در سفارت اتریش بخشی از این توطئه برای بمبگذاری گردهمایی رهبران اپوزیسیون ایران در پاریس بوده است“؛
از آنجا که در ژانویه ۲۰۱۹ - دی ۱۳۹۷ اتّحادیه اروپا بخش امنیت داخلی وزارت اطلاعات رژیم ایران و دو تن از مقامات این رژیم را در رابطه با طرح بمبگذاری و دیگر اعمال تروریستی در ارتباط با بمبگذاری پاریس در لیست تروریستی اتّحادیه اروپا قرار داد؛
از آنجا که، مطابق گزارش منتخب فعالیتهای رژیم ایران در اروپا، که توسط وزارتخارجه آمریکا در تاریخ ۵ ژوییه ۲۰۱۸، منتشر شد، ”دو مأمور رژیم ایران توسط مقامهای آلبانی به اتّهام تروریسم“ بهدلیل توطئه بمبگذاری در مارس ۲۰۱۸- فروردین ۱۳۹۷ در مراسم سال نو با حضور هزاران عضو مخالف ایرانی در تیرانا دستگیر شدند؛
از آنجا که دولت آلبانی در دسامبر ۲۰۱۸ ـ آذر۱۳۹۷ سفیر رژیم ایران غلامحسین محمدینیا و مصطفی رودکی، نمایندۀ عالی وزارت اطلاعات در آلبانی را، برای طراحی و اجرای اعمال تروریستی علیه مخالفان ایرانی، اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، اخراج کرد؛
از آنجا که دولت آلبانی دو دیپلمات رژیم ایران، که برنامهریزی برای اعمال تروریستی علیه مجاهدین خلق ایران را داشتند، در ژانویه ۲۰۲۰ – دی ۱۳۹۸ اخراج کرد؛
از آنجا که اخراج سفیر رژیم ایران توسط دولت آلبانی یک اقدام مثبت و قدم مهمی است که پیام درستی میفرستد که هیچ سفارتخانهٔ رژیم ایران نباید برای طرحهای تروریستی و فعالیتهای جاسوسی علیه مخالفان بهکار گرفته شود؛
از آنجا که فعالیتهای ستیزهجویانهٴ رژیم ایران در بالکان، بهطور خاص حضور آنها در آلبانی، یک تهدید عمده علیه منافع امنیت ملی آمریکاست؛
از آنجا که مقام وزارتخارجه تأکید کرده، ”همه کشورها در مورد به کار گرفتن سفارتهای رژیم ایران بهعنوان پوشش دیپلماتیک برای طراحی حملات تروریستی، هوشیار باشند“؛
از آنجا که در اوت ۲۰۱۸، دولت ایالات متّحده دو ایرانی را که در خدمت وزارت اطلاعات رژیم ایران بوده و تعقیب و مراقبت مخفی در آمریکا علیه دو مقام شورای ملّی مقاومت ایران بوده و با هدف جمعآوری مجموعهیی از اهداف که طبق شکایتنامهٔ وزارت دادگستری ادارۀ فدرال، میتواند شامل ”ربودن، عضوگیری، سوءاستفاده سایبری، یا عملیات دستگیری و کشتن“ باشد، به جرم خود اعتراف کرده و به زندان محکوم شدند؛
اکنون بنا بر همهٔ این موارد، کنگرهٴ ایالات متّحده اعلام میکند:
۱ـ حملات تروریستی حمایت شده توسط رژیم ایران در گذشته و حال علیه شهروندان آمریکایی، مقامات آمریکا و مخالفان ایرانی، شامل عملیات تروریستی علیه شرکتکنندگان مخالف ایرانی در گردهمایی "ایران آزاد" در سال۲۰۱۸در پاریس را محکوم میکند؛
۲ـ به آژانسهای مرتبط با دولت آمریکا فراخوان میدهد که با متّحدین اروپایی، شامل کشورهای بالکان، کار کنند تا رژیم ایران را بهخاطر تخطّی از پروتکلهای دیپلماتیک مورد حسابرسی قرار دهند.
همچنین از دولتها میخواهد که از فعالیتهای مخرب هیأتهای دیپلماتیک رژیم ایران جلوگیری کنند و به بستن سفارتهای آن، از جمله، بستن سفارت رژیم ایران در آلبانی اقدام کنند.
۳ ـ کنگره در کنار مردم ایران که به تظاهرات مسالمتآمیز و مشروع خود علیه رژیم سرکوبگر و فاسد حاکم ادامه میدهند، میایستد.
۴ ـ کنگره حقوق مردم ایران و مبارزه آنان برای برقراری یک جمهوری دمکراتیک غیرمذهبی و غیراتمی را بهرسمیت میشناسد.
۷۲- کارزار سیاسی و بینالمللی مقاومت که در آستانه ۳۰تیر در گردهمایی سه روزه جهانی «ایران آزاد» به اوج رسید، با اجلاس دو روزۀ شورای ملّی مقاومت بهمناسبت چهلمین سالگرد تأسیس شورا با حضور رئیسجمهور برگزیده برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران تکمیل شد.
این اجلاس دو روزه، که از یکشنبه ۲۷تیر آغاز شده بود و در ۵۵نقطه در ۱۲کشور؛ فرانسه، آلمان، انگلستان، آمریکا، سوئد، نروژ، اطریش، هلند، بلژیک، ایتالیا، سوئیس و آلبانی جریان داشت؛ حوالی نیمه شب دوشنبه ۲۸تیر به پایان رسید.
در آغاز اجلاس، خانم مریم رجوی با گرمترین درودها به قیامآفرینان خوزستان و هموطنان عربمان در این استان، اجلاس شورای ملّی مقاومت را «اجلاس خوزستان به پاخاسته» نامید و گفت: «خوزستان کارون و کرخه، خوزستان نفت و ثروت، در حاکمیت آخوندها خوزستان رنج و تشنگی است. اما حالا، با فریاد العطش بهپا خاسته است. این عطش آب و عطش آزادی است که همه جا را فراگرفته است؛ از اهواز تا ماهشهر و دشت آزادگان و بستان و شاوور و کرخه و سوسنگرد و کوت عبدالله و حمیدیه و شوش. اجازه بدهید اجلاس میاندورهیی شورای ملّی مقاومت را اجلاس "خوزستان بهپاخاسته" نامگذاری کنیم و بهیاد شهیدان مظلوم این قیام و بهیاد فدیههای خوزستان رنجکشیدۀ ما برای آزادی، یک دقیقه کف بزنیم».
خانم رجوی افزود: «امروز ۲۷تیر، از قضا همزمان با روز آتشبس تحمیلی به خمینی هم هست؛ آتشبسی که همین مقاومت با ارتش آزادیبخش ملی در سال۱۳۶۷آن را بعد از یکصد رشته عملیات درخشان با فدیههای بسیار، به خمینی تحمیل کرد و خمینی آن را "زهر آتشبس"نام گذاشت. یک جنگ ضدمیهنی با یک میلیون کشته و دو میلیون معلول و مجروح فقط در طرف ایران با شعار"فتح قدس از طریق کربلا". در این روزگار مردم ایران بهسادگی و روشنی میگویند:"دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست". در آن روزگار هم همه میدانیم که خمینی به دروغ میگفت دشمن ما عراق است و تنها این مقاومت بود که با شعار صلح و آزادی یارای ایستادگی در برابر آن دجالیت بزرگ و ریختن خون جوانان و تلف کردن منابع و سرمایههای ایران در تنور جنگ را داشت.
به راستی که تداوم و تکامل تاریخی راه مصدق بزرگ، تأسیس شورای ملّی مقاومت ایران است که در ۳۰ تیر۱۳۶۰ توسط مسئول شورا در تهران اعلام شد. از اینرو بهمناسبت سالگرد قیام ملی ۳۰تیر در سال۱۳۳۱ ابتدا به تجلیل از مصدق بزرگ میپردازیم و ادای احترام میکنیم به شهیدان و همه هموطنانی که آن روز برای حمایت از پیشوای نهضت ملی ایران قیام کردند. مایه مباهات است که شورای ملّی مقاومت در چهار دهه مبارزه بیامان با ارتجاع و استبداد دینی، مواریث دمکراتیک انقلاب مشروطیت و نهضت ملی ایران را ارتقا داده است و جایگزین مناسبی عرضه کرده که خواست مردم ایران برای سرنگونی این رژیم و برپایی یک ایران آزاد را نمایندگی میکند. یک نظام دمکراتیک جمهوری، بر اساس رأی مردم و انتخابات آزاد با جدایی دین از دولت، با برابری و عدالت، با نفی تبعیض جنسی و قومی و دینی، که از خودمختاری ملیتهای تحت ستم در چارچوب وحدت و تمامیت ارضی ایران دفاع میکند. مبارزات بیامان این شورا و مسئول آن، در دفاع از مرزهای حیاتی جنبش آزادیخواهی ایران در برابر هجوم و تاراجگری استبداد وحشی و باندها و متّحدان داخلی و خارجی آن دستاورد بزرگ مردم ایران است. راستی که این جایگزین بعد از ۴۰سال نبرد و مجاهدت بیوقفه، سرمایهٔ امروز و فردای ایران است».
اجلاس شورا، قیام تشنگان در خوزستان و آتش گشودن پاسداران ولایت خامنهای به روی معترضان، بهویژه هموطنان عربمان در این استان را، مانند قیام سوختبران بلوچ در سراوان، نه اعتراضی مقطعی و محلی، بلکه شعله کشیدن آتش قیام و فوران خشم فرو خوردۀ مردم به ستوه آمده در سراسر ایران ارزیابی کرد.
شورا به مردم و جوانان بپاخاسته خوزستان، بهویژه جوانان مقاوم در سوسنگرد و دیگر شهرهای استان، و همچنین مردم خرمآباد و لرستان درود فرستاد و خواستار حمایت و پشتیبانی مردم سایر مناطق و استانها از آنها شد. شورا به جامعه بینالمللی فراخوان داد از خیزشهای مردم ایران علیه دیکتاتوری فاسد و غارتگر آخوندی که حتی آب را از مردم ایران دریغ میکند، حمایت کنند.
۷۳- اعضای شورا در سخنان پیش از دستور خود بارز شدن قطببندی سیاسی بین دیکتاتوری تکپایه ولایت فقیه با خامنهای و جلّاد قتلعام ۶۷ از یکسو و مقاومت سازمانیافته و یگانه جایگزین دمکراتیک (شورا) را نقطه عطفی در اعتلا و درخشش مرزبندی «نه شاه، نه شیخ» توصیف کردند. پوکیدن صنایع مونتاژ آلترناتیو، چه از درون استبداد محتضر دینی یا نبشقبر دیکتاتوری سلطنتی و برملا شدن کارگردانی اطلاعات آخوندها و مزدوران نفوذی دشمن در فصلمشترک آنها، آن روی سکهٔ همین واقعیت است.
اجلاس شورای ملّی مقاومت ایران با حضور ۱۳۲تن از ناظران و سخنرانی شماری از آنان برگزار شد. در اجلاس دو روزه در مجموع ۶۰تن سخنرانی کردند.
شورا از این پیشتر، در اجلاس میاندورهیی فروردین ۱۴۰۰ «باز کردن دکان دو نبش بین سلطنت و جمهوریخواهی» از سوی بقایای شاه را برملا و خاطرنشان کرده بود که «مانورها و دوبلهخوری و باز کردن دکان دونبش بین سلطنت و جمهوریخواهی هیچ فرد و جریان میهنپرست و آگاه و مستقل را نمیفریبد. مبارزات ۴۰ سالهٔ شورا برای آزادی و استقلال و عدالت با شعار ”نه شاه، نه شیخ“ با دریای خون شهیدان و مخصوصاً قیام آبان ۹۸ به پروژههای ارتجاعی و استعماری و اصلاحطلبان قلّابی، ضربات اساسی وارد کرده و آنها را وادار به عقبنشینی یا رنگ عوض کردن اضطراری کرده است».
اکنون همه میدانند که خط قرمز نیروهای امنیتی رژیم ولایت فقیه «رهبری [خودش] هم نیست بلکه سازمان مجاهدین خلق است». رژیم بارها و به صد زبان گفته است که «حتّی خامنهای خط قرمز نیست و تحمل میکند. اما کماکان مثل زمان قتلعام زندانیان در سال۶۷، سرخترین و ممنوعترین نام، نام مجاهدین است» (مواد ۶۶ و ۸۵ بیانیه شوراـ مرداد ۱۳۹۸).
اعضای شورا سیاست انقباضی رژیم و تلاش برای یکدست کردن حاکمیت را اقتضای ماهیت قرونوسطایی و ضدتاریخی حاکمیت و اثبات نظرگاه شورای ملّی مقاومت دانستند و تأکید کردند که گذشت زمان، هم درستی تحلیل شورا از ماهیت و هویت رژیم آخوندها، و هم اصالت و درستی انقلاب برای سرنگونی تام و تمام این رژیم را ثابت کرد.
تصریحاًت مکرر قطعنامهها و بیانیههای شورا، بهخصوص در مقاطعی که مانورهای شیادانهٴ میانهروی و اصلاحات قلّابی، از رفسنجانی تا خاتمی و روحانی، دود و دمبهپامیکرد، اکنون در برابر دید و قضاوت عموم است و افشاگر تلاشهای شکستخورده رژیم.
شورا در همین مبحث نتیجهگیری کرد که رژیم ولایت فقیه پس از گماشتن رئیسی در رأس قوۀ اجرایی و اژهای در رأس قضاییه و پاسدار قالیباف در رأس مقنّنه و برچیدن بساط اصلاحات قلّابی و به دور انداختن تمامی عروسکهای خیمه شب بازی، به ظاهر یک دست و بهقول خامنهای «دولت جوان حزب اللّهی» شده تا در برابر قیامهایی که نظام را تهدید میکند، سد ببندد و بحران درونی را مهار کند. اما آینده نشان خواهد داد که رژیم در مقابل قیام و مقاومت سازمانیافته ضعیفتر و شکنندهتر شده و بحران درونی آن نیز بهدلیل تضاد مشتعل بین رژیم و خواست یک پارچه جامعه، سازش پذیر نیست.
در اجلاس شورا، گزارشهایی درباره برگزاری گردهماییهای جهانی ایران آزاد توسط خانم بدری پورطباخ، همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران و شماری دیگر از دستاندرکاران ارائه شد.
همچنین، نمایندگیهای شورا گزارش فعالیتهای خود را در کشورهای محل مآموریت به اطلاع شورا رساندند.
اجلاس شورا حمایت چنین طیف عالیرتبه و متنوع سیاسی از برپایی یک جمهوری دمکراتیک و مبتنی بر جدایی دین و دولت و استقبال آنها از برنامهٔ ده مادهیی خانم مریم رجوی را که در بیانیه دو حزبی اکثریت کنگره آمریکا هم خاطرنشان شده است، دستاوردی درخشان و گواه موقعیت و اعتبار جایگزین دمکراتیک رو در روی انزوای جهانی دیکتاتوری آخوندی ارزیابی کرد.
در اجلاس شورا مسألهٴ دادخواهی و فعالیتهای مقاومت ایران در این خصوص مورد بحث قرار گرفت. برای نمونه روز پنجشنبه ۳تیر ۱۴۰۰، شهر لندن شاهد برگزاری کنفرانس مطبوعاتی آنلاین درباره رئیسی، جلّاد ۶۷ بود؛ کنفرانسی که در آن شکایت بستگان مجاهدین قتل عام شده علیه آخوند جلّاد ابراهیم رئیسی اعلام شد. ریاست این جلسه را طاهر بومدرا، مسئول پیشین حقوقبشر ملل متّحد در عراق، برعهده داشت که ریاست کمیتهٔ عدالت برای قربانیان قتلعام ۱۳۶۷ را هم برعهده داشت.
در این کنفرانس برجستهترین شخصیتهای سیاسی و پارلمانی انگلستان شرکت داشتند. از جمله «نیک فلاک»، رئیس پیشین کانون وکلای انگلستان، که ۱۸۰هزار وکیل و حقوقدان عضو آن هستند.
در این کنفرانس بیانیه ۲۵ نماینده پارلمان انگلستان درباره ضرورت و اهمیت این شکایت و حمایت بینالمللی از آن خوانده شد؛ بیانیهیی که در آن تأکید شده است: «رئیسی نقش گستردهیی در جنایت علیه بشریت این رژیم در حال و گذشته داشته است؛ از جمله در قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی و اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران».
پرفسور لرد آلتون نیز در حمایت از این بیانیه تأکید کرد: «دولت انگلستان در سطح بینالمللی و در سازمان ملل باید پیشتاز خواستن و اطمینانیافتن از یک تحقیقات مستقل بینالمللی درباره کشتار ۱۵۰۰تظاهر کننده در (آبان۹۸) و همچنین قتلعام۶۷ باشد».
شکایت بستگان مجاهدین قتلعام شده علیه آخوند رئیسی، جلّاد۶۷ و حمایت سیاسی از این شکایت توسط برجستهترین نمایندگان پارلمان انگلستان، یک سیلی سنگین دیگر بر بناگوش خامنهای، رئیسی و تمامیت رژیم کشتار و جنایت آخوندی است. نمایندگان پارلمان خواستار پیگیری جنایتهای رئیسی در «چهل و هفتمین اجلاس شورای حقوقبشر سازمان ملل» شدند و تأکید کردند که این مهم «باید یک اولویت برای دولت انگلستان باشد».
در اجلاس شورا به موضوع شیطانسازی بر ضد آلترناتیو دمکراتیک و راهبردهای امنیتی رژیم در بحران سرنگونی پرداخته شد. شورا در بیانیه سال گذشته خاطرنشان کرده بود: «راهکار رژیم ولایت فقیه در مورد مقاومت سازمانیافتهٔ مردم ایران بهطور عام و در مورد شورا و مجاهدین خلق بهطور خاص، شامل دو محور سخت افزاری و نرم افزاری است. راهکار سخت افزاری رژیم بسیار مشخّص است. زندان، شکنجه، اعدام، ترور، ربودن و نابود کردن، بمبگذاری و موشکپرانی، تاکتیکهایی هستند که بدون توقف به کار گرفته شدهاند. راهکار نرم افزاری رژیم اما در بسیاری موارد چند لایه، متنوع، پیچیده و پرهزینهتر از روش اول برای رژیم است. در شرایطی که حکومت با بحران همهجانبه درگیر و جامعه در حال انفجار است، کابوس قیام و سرنگونی یک لحظه ولایت خامنهای را رها نمیکند. در چنین شرایطی رژیم آخوندی تنها راه نجاتش را، کماکان، تروریسم (سخت افزار) و جنگ روانی به شکل شیطانسازی (نرم افزار) میبیند».
بنا بر تجربهٔ ۴۳ساله، که از نمایش وسایل فساد در ستاد مجاهدین در بازار، از زمانی که خمینی به قم رفت، شروع شد، در شریعت ننگآلود او و دادستانی و سپاه و اطلاعاتش هر گونه لجنپراکنی علیه مجاهدین که رهبری و ولایت او را نپذیرفته بودند، مجاز و «ثواب» بوده است. از اینرو، سر نخ اکاذیب و افترائات مجرمانه علیه مجاهدین امروز هم به بیت خامنهای و دیگر بیوتات ولیفقیه در ارگانهای مختلف نظام میرسد. از جاسوسی برای شوروی و آمریکا و اسراییل و عراق گرفته تا اذیت و آزار ناراضیان موهوم و «قتلهای مشکوک در درون مجاهدین»؛ از طلاق اجباری تا بیرون آوردن رحم زنان و تمرین درآوردن چشم از حدقه و پاره کردن گلو و دهان؛ از تأمین هزینههایشان توسط عربستان سعودی تا گرفتن اطلاعات و افشاگریهای اتمی از اسراییل؛ سندسازیهای جعلی از قبیل انتشار نشریه مجاهد و مصاحبهها و مستندسازیهای مستهجن آخوندی علیه مجاهدین و چاپ ۵۷۶کتاب در این سالیان، حد و مرز نمیشناسد.
آخوند علوی، وزیر اطلاعات روحانی، در ۲۰بهمن ۹۹ در یک خودنمایی احمقانه اعتراف کرد که ساختن فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی برای شیطانسازی از مجاهدین کار وزارت اطلاعات است. سردژخیم اطلاعات آخوندها گفت: «با توجه به تجربیاتی که من داشتم در وزرات، وزرات را وارد کار ساخت فیلم و سریال کردیم. با فیلم و سریال هم کار آموزش عمومی صیانت جامعه در برابر جاسوسی و اهداف اطلاعاتی را محقق بکنیم. فیلمهای روباه، ماجرای نیمروز، سیانور، امکان مینا، روز صفر، شبی که ماه کامل شد و سریالهای پازل، رؤیایی که تعبیر و ارائه شد، سارق روح، خانهٔ امن محصول این بود که با همکاری عزیزان انجام دادیم».
در این میان دروغهای «خرواری» روزانهٴ وزارت اطلاعات و مزدوران هم جای خود دارد. در بهمنماه گذشته اطلاعات آخوندی تلاش کرد سوزش و جنون خود از بزرگداشت قهرمان ملّی سرهنگ خلبان بهزاد معزی را از طریق انجمنهای نجاست و مزدوران معلومالحال وزارت چنین تسکین بدهد که گویا سرهنگ معزی سه هفته در بیمارستان بوده و نمیخواسته با مجاهدین ارتباط بگیرد، «نمیخواست سر قبرش بیایند. نمیخواست در تدفینش شرکت بکنند... سرهنگ مطلقاً جواب اینها را نمیداد. تلفنهایش رو قطع کرده بود» (ایرج مصداقی ـ اول بهمن ۹۹).
همزمان «اینترلینک»، شعبه دیگر وزارت اطلاعات نیز به رله کردن همین اراجیف پرداخت. متعاقباً، «کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا» فاش کرد که «حساب توئیتری به اسم مریم معزّی در ماه ژانویه ۲۰۲۱ و به احتمال زیاد بعد از درگذشت سرهنگ و به فرموده برای درج همین اراجیف ایجاد شده است و فالوورهای او تماماً معلومالحال هستند از قبیل ”انجمن نجات“، ”مزاحمین ضدخلق“، “فدایی رهبرم (خامنهای)“، ”اسراییل ۲۵سال آینده را نخواهد دید“ و ”جهادگر و سرباز جان برکف سیدعلی“».
۷۴- نمونهٴ جالب توجه دیگر را خانم گیسو شاکری، هنرمند مبارز میهنمان که بهعنوان ناظر در اجلاس اخیر شورا شرکت داشت، در اجلاس بازگو کرد.
خانم شاکری در مورد «بازتابهای هیستریک و جنونآمیز رسانههای داخلی و سردمداران رژیم و مزدوران کف به دهان آورده» گفت: «در حقیقت این جبههبندی و صفبندی بین مردم و رژیم با تمام عوامل و مزدوران و نفوذیهایش را مشخص میکرد. اگر یک نمونه این صفبندیها را بتوانم اینجا بگویم همان یارویی است که در استکهلم نشسته است، بلندگوی وزارت اطلاعات است که عین گفتههایش را در سایتهای رژیم میتوانیم ببینیم... حتی مدتها قبل از این اجلاس ترفندهایی در جریان بود از اینکه به مردم در استکهلم زنگ میزدند و حتی تاریخ کنفرانس را اشتباه به آنها میگفتند و میگفتند ما از طرف مجاهدین زنگ میزنیم و تاریخ اشتباه میگفتند از این کارهایی که رژیم میکرد برای جدا کردن و ضربهزدن به این مقاومت».
خانم شاکری افزود: «برنامهریزیهای دیگری هم کرده بود... این نکته را میگویم فقط برای آگاهی و اطّلاع شما و دیگر عزیزانی که در جلسه حضور دارند. که این از تهدید و یادداشتهای تلفنی و کوشش در شکستن درب ورودی محل مسکونی ما شروع شد. بعد برای ایجاد رعب و وحشت بود. منتهی من که از این چیزها نمیترسم. تا حتی فرستادن افرادی در لباس دوست و آشنا و دلسوز با گفتن مشتی اراجیف و قصه و خیالپردازیهای بیمارگونه و زنستیز با نام افشاگری ولی با هدف تخریب رهبران مقاومت یعنی شما [خانم رجوی] و مسعود و خدشهدار کردن باورهای من برای فراهم کردن یک شرایطی برای قطع رابطه با مقاومت. اما زهی خیال باطل. ما ایستادهایم. ماندگار و سربلندیم در برابر تاریخ. با انتخاب آگاهانهٴ در کنار مردم بودن؛ در کنار مقاومت بودن، با در راه آزادی بها دادن. بله، این است رمز ماندگاری و ایستادگی ما... خفّت و خواری از آن شماست که میخواهید راه مبارزه را سد کنید و به انحراف بکشانید و در نهایت خوراک مار شانههای ضحّاک زمان را از مغز آزادیخواهان فراهم کنید و بیشتر و بیشتر در باتلاق رژیم فرو برید. ننگ بر شما باد. ما چشماندازمان دریاست. هیچ بوی تعفّن و گند مردابی توجهمان را جلب نمیکند».
واضح است که اطلاعات آخوندها از این «سلولهای خفته» که آنها را بر سر بزنگاهها به مأموریت میفرستد، کم ندارد.
در بهمن ۹۹ تلویزیون آلمان از کشف «یک حلقهٔ بزرگ جاسوسی در اروپا» تحت هدایت دیپلمات ـ تروریست بمبگذار (برای ترور خانم رجوی) توسط پلیس آلمان خبر داد. تنها در یک دفترچه متعلّق به اسدالله اسدی ۲۸۹ دستنویس شامل آدرس مراکز دیدنی، مغازهها، هتلها و رستورانها با ذکر زمان و مکان در ۱۱کشور وجود داشت:
- «در میان یافتههای پلیس آلمان از وسایل اسدی، یک دفترچه یادداشت دیگر که شطرنجی، به رنگ سبز و ۲۰۰ برگی است نیز وجود دارد. همراه با رسیدهایی که نشان میدهد این دیپلمات رژیم ایران در میان افرادی در کشورهای مختلف اروپایی ”پول نقد“ توزیع کرده است».
- «آنچه توجه پلیس را جلب کرده این است که اسدی به هنگام دستگیری چندین قبض دریافت پول همراه داشته که نشاندهنده پرداختهای نقدی است. گیرندگان این پولها افرادی با نامهای بسیار رایج ایرانی هستند که رسیدها را امضا کردهاند و هنوز هویت آنها مشخّص نشده است. از جمله یکی از این افراد مبلغ دو هزار و ۵۰۰یورو دریافت کرده و دیگری پنج هزار یورو و شخص دیگری دریافت یک لپتاپ را تأیید کرده است. نیروهای پلیس ادارۀ جنایی احتمال میدهند که این پرداختها میتواند مزد افرادی باشد که برای جاسوسی استخدام شدهاند».
- «ادارۀ جنایی فدرال آلمان (BKA) به مأموریت از دادستان کل این کشور در حال تحقیق پیرامون فعالیتهای اسدی است» (وب سایت تلویزیون کانال ۱ آلمان ـ ۲بهمن ۱۳۹۹).
در اینجا باید یک «کد» شناخته شدۀ اطلاعات آخوندها، بهنقل از بیانیهٔ تفصیلی شورا در ۷تیر ۱۳۹۲ را یادآوری کنیم:
«کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا از سالها پیش بر اساس اطلاعات موثّق اعلام کرده است که اطلاعات آخوندی شایع میکند، مجاهدین و همراهان شورایی آنها به هرکس که مخالف آنها باشد، بیدریغ برچسب اطلاعاتی میزنند. منظور از این کار تعبیه کردن یک چتر و حفاظ سیاسی برای عوامل و مأموران و مرتبطان اطلاعات آخوندهاست تا بدین وسیله سفیدسازی شوند و بتوانند خود را ”منتقد“ یا ”مخالف مجاهدین“ جا بزنند و یا در سلک منتقدان و مخالفان مجاهدین بهخوبی جاسازی شوند. تا آنجا که به اطلاعات آخوندها مربوط میشود، خاستگاه و عنوان“اعضای سابق مجاهدین“ نیز در همین رابطه است. ارگانهای امنیتی و ادارات حراست کشورهای مختلف اروپایی در گزارشهای سالانهٔ خود تاکنون بارها و بارها این قبیل تلاشهای اطلاعات آخوندها برای نفوذ در صفوف اپوزیسیون رژیم را برملا کردهاند.
بهعنوان مثال، اداره فدرال حراست از قانون اساسی در آلمان (که همان سازمان امنیت داخلی این کشور است) در گزارش منتشر شده در ژوئیه ۲۰۱۲ خاطرنشان کرد: ”فعالیتهای جاسوسی (رژیم) ایران که علیه آلمان صورت میگیرد اغلب توسط وزارت اطلاعات انجام میشود. یک موضوع محوری در فعالیتهای جاسوسی ایران شناسایی مخالفان تبعیدی در بین جامعه ایرانیان مقیم آلمان میباشد که جمعیت آنها به ۵۰هزار نفر بالغ میشود. در این میان سازمان مجاهدین خلق ایران و چتر سیاسی آن شورای ملّی مقاومت ایران، بهطور خاص، در مرکز این فعالیتها قرار دارند. علاوه بر این، واواک یک علاقه شدید عملیاتی برای شناسایی اهدافی در آلمان بهخصوص در بخش سیاست خارجی و امنیتی از خود نشان میدهد“ .
همچنین، اداره اطلاعات و امنیت هلند در گزارش منتشر شده در آوریل ۲۰۱۳ مینویسد: ”سازمان امنیت هلند پی برده است که دولت ایران همواره در مبارزهاش علیه جنبش مقاومت مجاهدین خلق فعال است و دیده شده است که وزارت اطلاعات ایران یک شبکه اروپایی را هدایت میکند که در هلند هم فعال است. اعضای این شبکه از اعضای سابق مجاهدین هستند که توسط وزارت اطلاعات ایران جذب شدهاند. آنها وظیفه دارند که افکار عمومی را در مورد مجاهدین خلق با لابی کردن، نشریات و گردهماییهای ضد مجاهدین بهطور منفی تحت تأثیر قراردهند. آنها همچنین در مورد مجاهدین خلق و اعضای (احتمالی) آنها برای وزارت اطلاعات ایران اطلاعات جمع میکنند“».
عجب اینکه تاکنون در اروپا و آمریکا حتی یک نمونه وجود ندارد که کسی یا کسانی که مدعی هستند مجاهدین و دیگر اعضای مقاومت ایران، به غلط یا به دروغ، به آنها برچسب مزدوری میزنند به دادگاه شکایت کرده باشند. این برخلاف دعوتهای مکرر و مستمر مجاهدین از مدعیان قتلهای مشکوک یا طلاق اجباری و هر گونه قهر و اجبار دیگر، به شکایت بوده است. از جمله، «دعوت مجدد به دادگاه و شکایت» در پی افشاء اسناد زن مأموری به نام خلج هدایتی که ادعا کرده بود مجاهدین در اشرف رحم او را بیرون آوردهاند (صفحۀ ۲۷کتاب «خدمتگزاری و مزدوری برای اطلاعات آخوندی»).
بیانیهٔ شورا در مرداد ۱۳۹۸ خاطرنشان کرده است: «حرف مأموران ولایت ساده و روشن است و جای تردید در ماهیت آنها و در مأموریتی که بر عهده دارند، باقی نمیگذارد. حرف این است که ”یکی از بزرگترین جنایتکاران علیه بشریت مسعود رجوی است“ (ایرج مصداقی ـ میهن تی وی ۳مرداد ۱۳۹۸). این دم تکان دادن آشکار برای آخوندهای جلّاد ابراهیم رئیسی و پورمحمدی و بهروشنی تبعیت از ولیفقیه ارتجاع در فتوای تعویض جای شهید و جلّاد در موضوع اعدامها و قتلعام است. خامنهای در بارهٴ ”تروریستها و منافقین“ گفت: ”دههٔ ۶۰ دههٔ حوادث بزرگی است که در کشور اتّفاق افتاد... من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأملاند راجع به دههٔ ۶۰ قضاوت میکنند، جای شهید و جلّاد عوض نشود. . [شعار مرگ بر منافق]“ (۱۴ خرداد ۱۳۹۶ بر سر قبر خمینی).
در این گرد و خاکهای آخر خط، بیسبب نیست که مبلّغان ”قتلهای مشکوک در درون مجاهدین“ (برای ماستمالی و هر چه کمبارنمودن و بالانس کردن جنایتهای رژیم) از بالاگرفتن جنبش دادخواهی سراسیمهاند. آنچنان که گزارش عفو بینالملل در سیامین سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی تحت عنوان "یک جنایت ادامهدار علیه بشریت" را هم برنمی تابند و در چاکری نظام ولایت، حتی گزارشگران عفو را بهخاطر نام بردن از مجاهدان سر بدار و مصاحبه و گفتگو با همبندان آنها، مرتکب گناه کبیره و مستوجب حد شرعی و تعزیرات حکومتی میدانند!
از دیگر طرفههای این وحوش، به کار گرفتن مزدور بچگان و مستخدمان نورسیدهیی است که در میانسالی به صرافت آن میافتند که وقتی کم سن و سال بودهاند، مجاهدین آنها را به اجبار یا با ”شستشوی بیمغزی“ از اروپا یا آمریکا به ارتش آزادیبخش بردهاند!».
در یککلام، پرهیز از شکایت در رابطه با «کد» شناخته شدهٔ اطلاعات آخوندها در مورد برچسب زدن مجاهدین به مخالفان و منتقدین، همان دم خروسی است که قسم ملّا را باطل میکند و الّا، اگر مدعی ریگی به کفش نداشت، راه دادگاه در کشورهای اروپایی و آمریکا پیوسته برایش باز بوده است. تمسک مضحک طعمهها و نفلگان وزارت به «اصل برائت» برای مزدوران نیز مفید فایده نیست. این هم که مجاهدین باید بروند شکایت کنند فقط جا خالی دادن و نعل وارونه توسط مزدوران است زیرا آنچنانکه در حکم دادگاه استیناف احسان نراقی هم آمده است «صرف نسبت دادن مأمور سرویسهای مخفی کشور خارجی به یک شخص دیگر، به خودی خود، افترا محسوب نمیشود. »... به عبارت دیگر، مجاهدین نباید از مأموربودن شخص دیگری شکایت کنند، کسی باید شکایت کند که منکر حرف مجاهدین است و آن را افترا میداند. بگذریم که قضاوت و تعیینتکلیف نهایی در دادگاه مردم ایران صورت میگیرد.
۷۵- نمونههای قابلتوجه دیگر در کتاب «سفارت رژیم ایران در آلبانی، مرکز جاسوسی و تروریسم»، که توسط یکی از کسانی که چهار سال با آنها همکاری میکرد، نوشته شده، بسیار روشنگر و عبرتانگیز است:
همکار سفارت از جمله مینویسد که فریدون زندی علی آبادی از وزارت اطلاعات او را مأمور کرده است که بیش از ۳۰۰ عکس و فیلم از مراکز مجاهدین تهیه کند. او مینویسد:
- «زندی تأکید میکرد باید مکان خانم رجوی و مسئولان مجاهدین را در بیاوری و اینکه چند تا محافظ دارند. دو مزدور دیگر منوچهر عبدی و سعدالله سیفی در این مأموریت با من همراه بودند».
- «در اسفند ۱۳۹۵مرا سرشبکه گروهی از مزدوران کردند. وظیفۀ این مزدوران مقاله نویسی علیه مجاهدین بود. موضوعات و محورهای مقالات را زندی یا برادران خدابنده مشخّص میکردند.
مطالبی را که مزدوران مینوشتند، به سایتهای وزارت اطلاعات مانند انجمن نجات- سایت فراق- سایت راه نو، ایران اینترلینک (متعلّق به مسعود خدابنده) - کانون آوا (متعلّق به علیاکبر راستگو در آلمان)، سایت «فرقه ها» در پاریس و مزدورانی مثل محمد کرمی و سایرین منتقل میکردم».
- «برای یک دوران مواجب بخشی از مزدوران را در سفارت یا در مغازههایی که شرایط امنیتی آن از قبل چک میشد، به من پرداخت میکردند و من آنها را بین نفرات توزیع میکردم. این مبلغ هر ماه حداقل ۱۵هزار یورو بود. در آوریل ۲۰۱۷ زندی به من اطلاع داد که برای گرفتن پول ماهانه افراد شبکه سر قرار او در ”مجموعهٔ تجارتی تگ“ بروم و خواست از قبل محلی را در این مجموعه انتخاب کنم که دوربین نداشته و از نظر امنیتی مناسب باشد. با محمل خوردن قهوه در کافهیی که در جلوی فروشگاه ZARA قرار داشت، رفتیم و او مبلغ ۱۵۰۰۰یورو را در پاکتی به من تحویل داد. او همچنین یک پاکت حاوی ۸۰ سی دی را هم با خودش آورده بود که به من تحویل دهد. با هم داخل فروشگاه ZARA شده و هر یک پیراهنی انتخاب کرده و به اتاق پرو رفتیم و آنجا زندی سیدیها را در کیف من گذاشت. این سیدیها شامل تبلیغات وزارت اطلاعات برعلیه رهبری مجاهدین بود. تا مدتها کار من ارسال پستی این سیدیها بود. با توجه به اینکه ارسال یکبارۀ آنها شک برانگیز بود، هر بار ۱۰عدد سی دی را برای پارلمانترها، خبرنگاران و... پست میکردم. در جریان این کار متوجه شدم که علیاکبر راستگو (مزدور وزارت اطلاعات در آلمان) و سایر مزدوران نیز دستاندرکار توزیع همین سی دی یا سی دیهای مشابه علیه مجاهدین در کشورهای مختلف هستند. من باید هر روز به راستگو گزارش میدادم که چه تعداد سی دی به چه کسانی ارسال کردهام. در این ماجرا روشن شد که مسعود خدابنده در انگلستان، علی راستگو در آلمان و ابراهیم خدابنده در ایران مستقیماً با سفارت رژیم در آلبانی ارتباط دارند و کارهایشان علیه مجاهدین در آلبانی را همآهنگ میکنند».
فصل نهم:
محاکمهٔ تروریسم رژیم آخوندی در دادگاه آنتورپ،
کارزار سیاسی مقاومت ایران دربرابر رژیم قتل عام و ترور
۷۶ ـ برای نخستین بار در تاریخ اروپا یک دیپلمات بمبگذار به دام افتاد و به ۲۰سال زندان محکوم شد. محاکمهٔ اسدالله اسدی، دیپلمات ـ تروریست رژیم آخوندی که اداره و فرماندهی عملیات بمبگذاری در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس در تیرماه ۱۳۹۷ را برعهده داشت، به همراه سه مزدور همدست وی، نسیمه نعامی، مهرداد عارفانی و امیر سعدونی، در دادگاه آنتورپ بلژیک در روزهای ۷ و ۱۳آذر ۱۳۹۹ برگزار گردید.
برگزاری این دادگاه سرفصلی تعیینکننده در مورد حسابرسی از تروریسم چهل و دوساله رژیم آخوندی در خارج از مرزهای ایران بهشمار میرود. اسدی وقتی که در ۷تیر ۱۳۹۷دستگیر شد، رئیس ایستگاه وزارت اطلاعات در اتریش (پایگاه مرکزی وزارت اطلاعات در اروپا) بود. اسدی مأمور با سابقهٔ وزارت اطلاعات و متخصّص مواد منفجره، که سالها در عراق هدایت عملیات تروریستی علیه مجاهدین را برعهده داشت، شخصاً یک بمب شدید الانفجار TATP جاسازی شده در یک کیف دیپلماتیک را از تهران با یک هواپیمای مسافری شرکت هواپیمایی اتریش به وین آورد. او در ۷تیر در لوکزامبورگ بمب را برای کارگزاری در گردهمایی مقاومت در پاریس به مزدوران تحویل داد و روز ۱۰تیر در حال برگشت به وین در خاک آلمان توسط پلیس دستگیر شد. اسدی سپس در یک روند قانونی و قضایی برای تحقیق و محاکمه به بلژیک تحویل داده شد.
در جریان محاکمهٔ اسدی در دادگاه آنتورپ علاوه بر سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت، شماری از شخصیتهای سیاسی بینالمللی که در گردهمایی ۹تیر ۱۳۹۷ شرکت داشتند، بهعنوان شاکیان خصوصی حضور یافتند.
۷۷ ـ رژیم آخوندی که از نتایج محاکمهٔ اسدی و برملا شدن کارنامهٔ سراسر ترور و جنایتش به وحشت افتاده بود، مذبوحانه تلاش کرد با تهدید و شانتاژ مانع محاکمه شود. اسدی در یک ملاقات ۳۱ دقیقهیی در ۲۱اسفند ۹۷ با مقامات پلیس بلژیک، که به درخواست او صورت گرفته بود، به آنها «نسبت به احتمال تلافی توسط گروههای ناشناخته اگر او مجرم شناخته شود، هشدار داده» و گفته بود بلژیکیها «درک نمیکنند که در صورت صدور یک حکم نامطلوب (علیه او و رژیمش) چه چیزی اتّفاق میافتد». صورت جلسهٔ این ملاقات که توسط وکیل اسدی مورد تأیید قرار گرفته، نشان میدهد که اسدی به مقامات بلژیکی اخطار میکند که «پروندۀ وی از نزدیک توسط گروههای ناشناس در ایران و کشورهای همسایه زیر نظر است» و «گروههای مسلّح در عراق، لبنان، یمن و سوریه و همچنین در ایران نسبت به نتیجهٔ این پرونده ذیعلاقه بوده و در حاشیه در حال نظارت هستند که ببینند آیا بلژیکیها از آن حمایت میکنند یا نه؟» («رویترز»، ۱۸مهر ۱۳۹۹)
طی دوران بازداشت اسدی، سفیر و مأموران ارگانهای مختلف رژیم تحت عنوان افراد سفارت و وزارتخارجه، بارها، به ملاقات اسدی در زندان رفته بودند.
بهدنبال انتشار تهدیدهای اسدی در خبرگزاریها و رسانههای معروف اروپایی، مانند لوموند در فرانسه، استاندارد و لوسوار و دمورگان در بلژیک و کوریردلاسرا در ایتالیا، سفارت رژیم آخوندی در بروکسل در اطّلاعیه هراس آلودی در ۲۲مهر ۹۹ اعلام کرد «ایران گزارشهای بیاساسی را که برخی رسانهها در ۱۸ مهر۹۹ منتشر کردهاند و به دیپلمات ایرانی، که بهصورت غیرقانونی در آنتورپ در بازداشت است، مربوط میشود، با نگرانی دنبال میکند»، «اسدی هیچگونه تهدیدی علیه بلژیک مطرح نکرده» و «اشاره رسانهها به مسألهٴ انتقامجویی کاملاً مضحک است و هر گونه مبالغه رسانهها با هدف تخریب روابط ایران و اروپا صورت میگیرد».
۷۸ـ از نظر مقامات قضایی و اطّلاعاتی و امنیتی بلژیک تردیدی باقی نبود که توطئهٔ حمله جنایتکارانه به ویلپنت توسط رژیم آخوندی طراحی و برنامهریزی شده بود. لوموند در ۱۹مهر ۹۹ نوشت: «در اول اسفند ۱۳۹۸، جاک راس، رئیس سرویس اطلاعاتی بلژیک، به دادستان فدرال نوشته بود "حمله (به گردهمایی مقاومت) به نام (رژیم) ایران، و تحت رهبری آن طراحی شد. این، ابتکار شخصی اسدی نبود». روزنامهٔ بلژیکی د. مورگان نیز در تاریخ ۲۱مهر ۹۹ نوشت: «در یادداشتی از شورای امنیت دولتی بهنظر میرسد که این حمله توسط رژیم ایران برنامهریزی و اجرا شده و اقدام شخصی نیست. علاوه بر این، اسدی بهعنوان یک عامل مخفی سرویس اطلاعاتی [رژیم] ایران شناخته میشود». در همان روز، «کوریره دلّاسرا» در ایتالیا نوشت: شواهد به اندازۀ کافی و به وفور وجود دارد بهنحوی که «بروکسل این ابتکار را بهعنوان عملی فردی تلقّی نمیکند و [رژیم] تهران را مستقیماً متّهم میکند».
خانم مریم رجوی، که هدف اصلی توطئهٔ تروریستی بود، در جریان تحقیقات حول این پرونده به مدت ۷ساعت با ارائهٔ اسناد و مدارک شهادت داد که این عملیات تروریستی در شورای عالی امنیت رژیم به ریاست روحانی تصویب شده و خامنهای دستور اجرای آن را داده بود. خانم رجوی تأکید کرد که علاوه بر اسدی و دیگر تروریستهای دستگیر شده بهعنوان عاملان این جنایت، آمران واقعی یعنی خامنهای، روحانی، ظریف و محمود علوی، وزیران خارجه و اطلاعات رژیم باید محاکمه شوند. این لازمهٔ متوقّف کردن تروریسم افسارگسیخته آخوندهاست.
حسن روحانی در ۸اردیبهشت ۱۴۰۰ در جلسهٔ هیأت دولت اذعان کرد عملیات تروریستی و جنایت و جنگافروزی در شورای عالی امنیت رژیم با حضور رؤسای سه قوۀ و سرکردگان سیاسی و نظامی رژیم تصمیمگیری میشود و به تأیید خامنهای میرسد. وی گفت: «کشور ما، نظام و چارچوب بسیار دقیقی دارد. تمام مسائل پیچیدۀ سیاست خارجی و میدان دفاعی در شورای عالی امنیت ملّی بحث میشود، چه وقتی میخواهیم یک عملیاتی دفاعی و عملیات تهاجمی یک جایی انجام دهیم، چه وقتی که میخواهیم کار سیاسی مهم انجام دهیم... حتماً در شورای عالی امنیت ملی بحث میشود. شورای عالی امنیت ملی درست شده برای اینکه رؤسای سه قوه آنجا حضور داشته باشند؛ برای اینکه بخش لشکری و کشوری در کنار هم قرار بگیرند. فرماندهان نظامی و مقامات سیاسی آنجا حضور دارند. بحث و بررسی میکنیم و در نهایت هم تصمیمی که اتّخاذ میشود باید به تأیید مقام معظّم رهبری برسد، بنابراین مشکل نداریم. ممکن است اختلاف سلیقه و اختلافنظر داشته باشیم، اما در نهایت در یک شورایی بحث و تصمیمگیری میشود. در همهٔ مسائل مهم منطقه؛ چه عراق، چه سوریه، چه قبلاً افغانستان، چه یمن، چه لبنان، همهٔ اینها در شورای عالی امنیت ملی بحث و تصمیمگیری شد».
ظریف، وزیر خارجهٔ آخوندها، نیز در کلیپ صوتی که در مخاصمات درونی رژیم در آستانهٴ نمایش انتخابات ریاستجمهوری رژیم منتشر شد، تصریح میکند: «بیشتر سفرای وزارتخارجهٔ ما ساختار امنیتی دارد. وزارت امور خارجهٔ ما از وقتی که چشم باز کرده با مسائل امنیتی مواجه بوده، دستور کاری که برای وزارتخارجه تعیین شده، از ابتدای انقلاب، دستور کار سیاسی امنیتی بوده... در دههٔ ۷۰، معاونت اقتصادی وزارتخارجه را تعطیل و به جای آن معاونتهای منطقهیی درست کردند که گرایشهای آنها هم بیشتر سیاسی ـ امنیتی بود».
۷۹ـ قضات دادگاه آنتورپ ادعای مصونیت دیپلماتیک اسدی را، بهرغم تلاشهای گستردهٔ رژیم، قاطعانه، رد کردند و در حکم خود که در ۱۵بهمن ۱۳۹۹ صادر شد، نوشتند: «استدلالی که متّهم ردیف چهارم (اسدالله اسدی) در چارچوب آن تلاش میکند مصونیت خود بهعنوان دیپلمات را با مصونیت کلّی سران کشورها و وزرای خارجه در همهٔ کشورها مقایسه کند، معتبر نیست و از هیچ قاعدهٔ قانون بینالملل، قوانین پروندهیی یا قانون عرفی قابل استنباط نیست. در هیچ کجا ذکر نشده که مصونیت دیپلماتیک، چنین دامنهٴ وسیعی دارد. دعاوی نشان میدهد که متّهم ردیف چهارم مظنون به این است که در واقع دیپلمات نبوده است. گفته میشود وی یک افسر اطلاعاتی ایرانی است که بهعنوان یک همآهنگکننده برای جاسوسان خود در اروپا عمل میکرد. ممکن است که وی از موقعیت دیپلماتیک در راستای ارتکاب جرایم جنایی در سایر نقاط اروپا و یا حتّی برای قاچاق یک وسیلهٔ انفجاری از ایران به اروپا تحت پوشش دیپلماتیک سوءاستفاده کرده باشد. وی مظنون است که (بهطور مشترک) سازمان دهندهٔ حملهٔ احتمالی خنثی شده در فرانسه بوده باشد. این اقدامات را به هیچ عنوان نمیتوان بهعنوان فعالیتهای (عادی) دیپلماتیک در نظر گرفت، یعنی فعالیتهایی که در کادر وظایف وی انجام شوند. در صورتیکه اثبات شود، فعالیتهای واقعی، که متّهم به انجام آنها مورد ظن است، حتّی با مادۀ سوم کنوانسیون وین در خصوص مصونیت دیپلماتیک مغایر هستند. این ماده میگوید که وظایف یک هیأت دیپلماتیک بعضاً شامل موارد زیر میگردد:“... تبلیغ منافع کشور فرستنده و اتباع آن، در محدوده مجاز تعیین شده از طرف قوانین بینالمللی در کشور پذیرنده“ . فعالیتهای غیررسمی که وی به انجام آنها مورد ظن است، به هیچوجه در حدود مجاز حقوق بینالملل نمیگنجد و امضاکنندگان این کنوانسیون نمیتوانند ادعا کنند که اعمالی که متّهم چهارم به انجام آنها مورد ظن است، در حوزۀ مصونیت دیپلماتیک هستند. متّهم ردیف چهارم به سازماندهی یا دست کم، فرماندهی عملیاتی جهت برنامهریزی یک حملهٔ تروریستی در فرانسه با احتمال تلفات، مورد ظن است. میتوانیم فرض کنیم که این اقدام ربطی به فعالیتهای رسمی یک مقام دولت ایران بهطور کلّی و یا فعالیت اطّلاعاتی بهطور خاص ندارد. این قطعاً مربوط به شغل یک افسر دیپلماتیک نیست، همچنین به وظایف رسمی سرویسهای اطلاعاتی مرتبط نیست، که در اصل فقط باید اطلاعات را جمعآوری، تجزیه و تحلیل و پردازش کنند. او از وضعیت دیپلماتیک برای ارتکاب جرایم تروریستی سوءاستفاده کرد و به این ترتیب اعتمادی را که باید در تبادل مقامات رسمی دولتی وجود داشته باشد تضعیف کرد».
۸۰- دادگاه آنتورپ در خصوص نقش ارگانهای وابسته به رژیم در این جنایت تروریستی در حکم خود نوشت: «این حمله توسط وزارت اطلاعات و بهطور خاص بخش ۳۱۲ سازماندهی شده است... وزارت اطلاعات نقش کلیدی را در سرویسهای امنیتی ایران داراست... بخش۳۱۲ روی مخالفان ایرانی در خارج از کشور متمرکز است. به گفتهٴ متّهمان ردیف اول و دوم (امیر سعدونی و نسیمه نعامی)، یک مأمور ایرانی در اروپا در سال۱۳۹۴ با آنها تماس گرفت که خود را ”دانیل“ مینامید. این متّهم ردیف چهارم (اسدالله اسدی) بود. این زوج برای اولین بار در تابستان سال۱۳۹۴ با او در مونیخ ملاقات کردند. متّهم ردیف چهارم اظهار داشت که وی برای سفارت ایران در وین کار میکند. آنها سپس مبلغ ۴۰۰۰یورو بابت هزینهها دریافت کردند. آنها از طریق ایمیل با یکدیگر تماس میگرفتند. در آبان ۱۳۹۴، ملاقات دیگری در وزارت اطلاعات در ایران صورت گرفت که متّهم ردیف چهارم نیز در آن حضور داشت. در آنجا از آنها خواسته شد تا اطلاعات بیشتری در مورد مقر شورا و مجاهدین در اوِر سوروآز (فرانسه) جمع کنند. از آن زمان به بعد، دیدارها در سراسر اروپا، از جمله مونیخ، میلان، لوکزامبورگ و وین صورت گرفته است».
۸۱ ـ در حکم دادگاه همچنین آمده است: «تحقیقات بعدی، از جمله بهرهبرداری از تلفنهای همراه و کامپیوتر توقیف شده، تجزیه و تحلیل پیامهای ایمیلی بازیابی شده و اظهارات متّهم ردیف اول و دوم، نشان میدهد که ارتباطات عمدتاً با متّهم ردیف چهارم از طریق ایمیل بوده است که در آن فیلمها یا کلیپهای صوتی در مورد فعالیتهای اعضای مجاهدین خلق ارسال یا تحویل داده میشدند. از زبان کد در نامههای الکترونیکی استفاده شده است، اما مشخّص است که متّهم ردیف اول و دوم اطلاعاتی در مورد فعالیت اعضای شورا و مجاهدین ارائه دادهاند. علاوه بر این، تلفنهای همراه عملیاتی وجود داشت که فقط برای تبادل پیام کوتاه یا ملاقات با یکدیگر استفاده میشدند. این امر در مکانهای مختلف اروپایی، اغلب در خارج از اتریش، همیشه پس از بررسی اینکه هیچ دوربین مراقبتی و افراد زیادی وجود ندارد، انجام میشد. تبادل اطلاعات از طریق تلگرام نیز انجام می شد. بهقول خودشان، اکنون دیگر حقوق آنها بهطور منظّمتر پرداخت میشد. متّهم ردیف اول از پرداخت ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰یورو در هر سه تا چهار ماه صحبت کرد و در یک بازجویی دیگر او از پرداخت ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰یورو در ماه صحبت میکند. تجزیه و تحلیل ایمیلها نشان میدهد که متّهم ردیف اول و دوم با متّهم ردیف چهارم در مورد اجرتشان مذاکره کردهاند، بهویژه هنگامی که این مأموریت مشخّص به آنها داده شده است. واضح بود که متّهمان ردیف اول و دوم دنبال پاداش زیادی بودند. تجزیه و تحلیل حسابهای بانکی هر دو متّهم نشان داد که مبلغ هنگفتی پول نقد توسط هر دو متّهم واریز شده است. در خانهٔ آنها نیز مقدار زیادی پول پیدا شد».
۸۲ ـ حکم دادگاه میافزاید: «تجزیه و تحلیل گزارشها و اظهارات متّهمان ردیف اول و دوم نشان میدهد که "بمب" در ایران ساخته شده است. بمب در آنجا تنظیم و چندین بار آزمایش شده بود. طبق اطلاعات داده شده از امنیت کشوری، بمب در یک چمدان دیپلماتیک در یک پرواز معمولی بین تهران و وین آورده شده است. مشخّص شده است که متّهم ردیف چهارم، با دستور منفجر کردن این دستگاه با توجه به محتوا و عملکرد خاص آن، قصد انجام یک حملهٔ مرگبار به یک کنگرۀ پرجمعیت را داشته است. وی دستورات روشنی را به متّهم ردیف اول و دوم در مورد نحوهٔ شارژ دستگاه، نحوهٔ بستهبندی دستگاه در فویل پلاستیکی و جهتگیری آنتن در حین حمل و نقل داد تا دستگاه سیگنال Wi-Fi دریافت نکند. علاوه بر این، از دفترچهٴ یادداشتی که از متّهم ردیف چهارم در هنگام رهگیری وی پیدا شده است، یادداشتهایی نه تنها در مورد عملکرد این دستگاه، بلکه در مورد حملهٔ احتمالی با اسید یا سایر عوامل بیماری زای سمی نیز یافت شده است. این امر غیرقابل انکار، قصد قتل را نشان میدهد. از شنود مستقیم بهنظر میرسد که متّهم دوم (نعامی) بدون متّهم اول (سعدونی)، به ایران رفته و با مأموران وزارت اطلاعات در آنجا ملاقات کرده است.
قرائن و شواهد حاکی از این است که نسیمه نعامی از ابتدا یک زن مأمور اطلاعاتی بوده و زندگی مشترک با سعدونی هم بخشی از مأموریت کثیف و ننگین وزارت اطلاعات بوده است.
۸۳ ـ در اطلاعیهٔ مطبوعاتی دادگاه آمده است که «متّهمان اول و دوم (امیر سعدونی و نسیمه نعامی) در مسیرشان به سمت کنگرۀ اپوزیسیون ایران با یک بمب برای استفاده در حملهیی مرگبار، تحت فرماندهی میدانی متّهم چهارم (اسدالله اسدی) بودهاند. متّهم سوم (مهرداد عارفانی) در خود کنگره نقش خود را ایفا میکرد و یک همدست در این تلاش بهقتل تروریستی محسوب میشود... دادگاه تشخیص داد چهار متّهم بخشی از یک گروه تروریستی بزرگتر در داخل یک سرویس اطلاعاتی مشخّص ایرانی هستند. این از مبالغ پول پرداخت شده به متّهمان، نحوۀ جمعآوری اطلاعات، ملاقاتهای صورت گرفته در ایران، استفاده از موقعیت دیپلماتیک، و ساختن و آزمایش بمب در خود ایران نتیجه گرفته میشود».
در مورد متّهم شمارهٔ ۳ (مهرداد عارفانی) در کیفرخواست آمده است که عارفانی وقتی در سال۱۳۶۰ دستگیر شده با دژخیمان به همکاری پرداخت و باعث دستگیری شماری از هواداران مجاهدین شد. او بعداً به وزارت اطلاعات منتقل گردید. عارفانی در ارتباط مستمر با اسدی بوده و با فیلم و عکس و تجهیزات به جمعآوری و انتقال اطلاعات علیه مجاهدین مشغول بوده است. طبق اسناد به دست آمده، مهرداد عارفانی پیامهای کدشدۀ زیادی از اتریش داشته و با اسدی در کشورهای مختلف ملاقات داشته و از او پول میگرفته است. عارفانی از تلفن نوکیایی که داشته فقط با اسدی ارتباط میگرفته است. عارفانی باید کنترل میکرده که نعامی و سعدونی کارشان را خوب انجام میدادهاند یا نه؟ طبق اسناد، مرد اصلی روی زمین که تا آخر برنامه هم مانده بوده مهرداد عارفانی بوده است. اسدی منتظر عارفانی بوده که به او خبر بدهد و کنترل کند.
عارفانی بهعنوان یک «سلول خفته» در پوشش نویسنده و شاعر و ضدیت با مذهب مأموریت خود را پیش میبرد.
همچنان که دژخیم فلاحیان وزیر اطلاعات رفسنجانی گفته بود، بسیاری از عوامل اطلاعات از پوششهای خبرنگاری یا کارهای تجارتی استفاده میکنند. سوءاستفاده از عنوان هنرمند و لباس کشیش بهجای قبای آخوندی نیز از ترفندهای همین رژیم برای سلولهای خفته است.
۸۴ ـ پلیس ِمسئول تحقیقات پروندهٴ بلژیک در گزارشی کارکرد وزارت اطلاعات را تشریح کرده و از جمله مینویسد: «... وزارت اطلاعات فعالیتهای مختلفی بهمنظور کنترل و تضعیف اپوزیسیون انجام میدهد. اقدامات وزارت اطلاعات از نفوذ مخفی تا تصفیههای آشکار را شامل میشود.
ـ وظیفۀ اصلی عمدتاً کسب اطلاعات در مورد احزاب مختلف اپوزیسیون و مخالفان (فعالیتها، اعضا، ساختار، ارتباطات، کارکرد، منابع مالی و...) است. روشهای کلاسیک عبارتند از:
ـ نفوذ در جنبش از طریق عضوگیری؛
ـ نفوذ در سرویسهای دولتی، که در ارتباط با اپوزیسیون هستند؛
ـ دنبال کردن شبکههای اجتماعی مخالفان و تحرکات آنها؛
ـ عکسبرداری و فیلمبرداری (نه در علن) از فعالیتهای گروههای مخالف؛
ـ هک کردن حسابهای ایمیل، وب سایتهای اعضای اپوزیسیون؛
ـ اطلاعات بهدست آمده میتواند برای اقدامات مختلف برای جلوگیری و ایجاد اختلال در فعالیتهای مخالفان، مورد استفاده وزارت اطلاعات قرار بگیرد
ـ وزارت اطلاعات تلاش میکند تصویر منفی از اپوزیسیون ارائه نموده و آنها را تروریست قلمداد کند؛
ـ وزارت اطلاعات، بهویژه، در زمینهٴ تبلیغات علیه سازمان مجاهدین خلق ایران در پارلمان اروپا فعالیت میکند؛
ـ وزارت اطلاعات شبکههای مختلفِ جدا از هم را برای گسترش تبلیغات و لابیگری میفرستد؛
ـمأموران تبلیغاتی این شبکهها بیشتر از اعضای سابق مجاهدین خلق هستند که در چندین کشور اروپایی پراکنده شدهاند...؛
ـ همچنین گمانهایی وجود دارد که وزارت اطلاعات، اطلاعات نادرست به ادارات پخش میکند تا افراد مخالف را به تروریسم متّهم کند تا تحت عنوان ماهیت تروریستی این امکان را فراهم کند که فعالیتهای اپوزیسیون ممنوع شود. . ».
۸۵ ـ پلیس آلمان هنگام بازداشت اسدالله اسدی به مدارک و اسناد بسیاری دست یافت. از جمله، در اتوموبیل او یک دفترچهٴ ۲۰۰ برگ سبز رنگ پیدا شد که شامل رسیدهایی است که نشان میدهد اسدی پول نقد توزیع میکرده است. مقامات امنیتی آلمان همچنان در حال بررسی این اسناد هستند؛ اسنادی که نشان میدهد این دیپلمات جمهوری اسلامی سفرهای زیادی در اروپا داشته است. او رهبری یک حلقهٔ بزرگ از کسانی را برعهده داشته که وظایف مختلف، از جمله، خبررسانی و جاسوسی در چندین کشور اروپایی را برعهده داشتند. در دفترچهٴ سبزی که به دست پلیس افتاده، در مجموع ۲۸۹ یادداشت دستنویس وجود دارد که ۱۴۴ فقرهٴ آن به آلمان مربوط است.
سازمان اطلاعات آلمان توانسته برخی از اطلاعات را بر اساس داده هایGPS، رسیدهای سوختگیری و رزرو هتل بررسی کند و دریافته است که اسدی همیشه پول نقد پرداخت کرده است. اسدی زیاد به آلمان سفر میکرد. بهنظر میرسد او با افرادی دیدار میکرده که در این کشور استخدام شده بودند.
مورد دیگری که توجه پلیس را جلب کرده این است که او به هنگام دستگیری چندین قبض دریافت پول همراه داشته که پرداختهای نقدی را نشان میدهند. گیرندگان نیز با نامهای بسیار رایج ایرانی امضا کردهاند. بهعنوان مثال، یکی از آنها ۲۵۰۰یورو دریافت کرده، دیگری ۵۰۰۰یورو و شخص دیگری دریافت یک لپ تاپ را تأیید کرده است. اینها مزد افرادی است که برای جاسوسی استخدام شده بودند.
۸۶ ـ امیر سعدونی و نسیمه نعامی در فاصله سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۷ بارها به ایران سفر کردهاند. هدف از سفرها، توجیه مستقیم توسط وزارت اطلاعات و دیدن آموزش دورههای اطلاعاتی ـ تروریستی بوده است. در برخی از این سفرها هر دو مزدور با یکدیگر بودهاند و در برخی سفرها سعدونی یا نعامی به تنهایی رفتهاند. تا آنجا که در پرونده منعکس است، آنها در سال۱۳۸۹ از سفارت رژیم پاسپورت گرفته و برای اولین بار در ۱۲شهریور ۱۳۸۹ توسط هواپیمایی ماهان ایران از دوسلدروف به تهران رفته و یک ماه بعد برگشتند. آنها در آذر ۱۳۹۰ و اسفند ۱۳۹۱ و خرداد ۱۳۹۲ به سفرهای دیگری رفتند که هر سفر سه هفته تا یک ماه به طول انجامیده است. سعدونی در مورد سفر دیگری که در همان سال۱۳۹۲ به ایران رفته است، تصریح میکند: «از من خواسته شد که بار دیگر به ایران بیایم، این بار بدون نسیمه. این بار اجازهٔ دیدار با خانوادهٴ خودم را نداشتم، اما اجازهٔ دیدار با خانوادهٴ نسیمه را داشتم. نزد مادر زن و پدر زنم ماندم. احمدزاده (رابط مزدوران با وزارت اطلاعات) از من خواست که برای گفتگوی بیشتر به اهواز برگردم. در ایستگاه، محمد (رابط دیگر وزارت اطلاعات) دنبالم آمد و دوباره مرا به خانهٔ شخصی برد که با دفعه قبل فرق میکرد. محمد به من گفت که مدت کوتاهی میرود و بعداً با شخص دیگری برمیگردد. وقتی محمد بعداً برگشت، مرد دیگری با او بود که خود را "حاجی" معرفی کرد. مشخّص بود که این مرد مقام بالاتری نسبت به محمد داشت. ما تا ساعت ۸ یا ۹شب صحبت کردیم. این مرد عصبانی بود که من در برخی از فعالیتهای مجاهدین در بروکسل حضور نداشتم. او دقیقاً دنبال کرده بود که در چه جلساتی شرکت داشتم یا نداشتم».
نعامی و سعدونی در آبان و آذر ۱۳۹۴ به ایران رفته و در هتلی با اسدی و یک مأمور دیگر وزارت اطلاعات ملاقات میکنند.
بر اساس کپی پاسپورت و بلیطهای سفر و چتهای نسیمه نعامی، وی از سال۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ حداقل ۱۲سفر به ایران داشته است. در سال۲۰۱۰ دو سفر، در سال۲۰۱۱ یک سفر، در سال۲۰۱۳ چهار سفر جمعاً به مدت ۱۳۲روز، در سال۲۰۱۴ یک سفر، در سال۲۰۱۵ دو سفر، در سال۲۰۱۷ دو سفر و در سال۲۰۱۸ یک سفر. از این ۱۲ سفر ۵ سفر با امیر سعدونی به ایران رفته و ۷ سفر دیگر به تنهایی رفته است. احتمالاً این مزدور سفرهای بیشتری به ایران داشته که در پرونده منعکس نشده است.
روز ۵آوریل ۲۰۱۸برابر با ۱۶فروردین ۹۷ نسیمه نعامی بهطور ناگهانی به ایران احضار میشود. وی روز ۶آوریل (۱۷فروردین) از طریق کویت به ایران رفته و سهشنبه ۱۰آوریل ۲۰۱۸ (۲۱فروردین) از طریق آمستردام به بلژیک برمیگردد. همزمان اسدالله اسدی از تاریخ ۲۸مارس ۲۰۱۸ تا ۲۴آوریل ۲۰۱۸ (۸ فروردین تا ۴ اردیبهشت۹۷) در ایران بوده است. بهنظر میرسد که این فوریت و حضور همزمان اسدی و مزدور نعامی در ایران در این زمانبندی بهمنظور فراهم کردن ترتیبات اجرایی طرح تروریستی علیه گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس و آموزش عملی برای به کارگیری بمب بوده است.
۸۷ ـ طبق حکم دادگاه بدوی، امیر سعدونی به ۱۵سال حبس، نسیمه نعامی به ۱۸سال حبس، مهرداد عارفانی به ۱۷سال حبس و اسدالله اسدی به ۲۰سال حبس محکوم شدند. سه متهم نخست به سلب تابعیت بلژیکی نیز محکوم شدند. دادگاه همچنین حکم به مصادرهٴ مبلغی بالغ بر ۴۵۰هزار یورو داد که اسدی به سه متّهم دیگر در ازای همکاریشان با اطلاعات رژیم ایران پرداخت کرده بود. حکم دادگاه میافزاید: فاکتهای اتّهامات بهطور خاص جدی هستند. اقدام بهقتل تروریستی یکی از جدیترین جنایات در قانون کیفری بلژیک است. متّهمان با حمله به یک کنفرانس با حضور قابلتوجه احزاب مخالف ایرانی نه تنها حاکمیت کشورهای بلژیک و فرانسه را نقض میکنند؛ نه تنها آزادی بیان را تضعیف میکنند، بلکه بر حس امنیت پناهندگان ایرانی که بهدنبال پناهگاههای امن در کشورهای مختلف اروپایی بودند نیز تأثیر میگذارند. هر سه متّهم اول، دوم و سوم باید آگاه باشند که بر اساس اطلاعاتی که دادند، افراد خاصی در خطر فیزیکی قرار گرفته و هنوز در خطر قرار دارند. علاوه بر این، متّهمان اول، دوم و سوم زندگی انسانها را تحت الشّعاع انگیزههای مالی خود میکردند. دادگاه همچنین در توضیح تصمیم خود برای لغو تابعیت بلژیکی سه مزدور همدست اسدی نوشت: متّهمان اول، دوم و سوم هر کدام از مهماننوازی کشورمان برای انجام حمله به یک کشور دوست بهره بردهاند. با نقش مربوط به خود در این عمل خنثی شده تروریستی، آنها میخواستند دقیقاً به ارزشهای بلژیک و فرانسه ضربه بزنند. این میتوانست حملهیی به دولت، به قانون اساسی دمکراتیک و به آزادی بیان باشد. آنها میخواستند به پناهندگان ایرانی که در اتّحادیة اروپا پناهگاه امن و احساس امنیت پیدا کردهاند، تعرض کنند.
۸۸ ـ روز ۱۵ اردیبهشت۱۴۰۰، جلسهٔ مقدماتی رسیدگی به استینافخواهی مجرمان در دادگاه استیناف آنتورپ برگزار شد. در این جلسه رژیم آخوندی در وحشت از یک شکست و فضاحت بزرگتر، از طریق وکلایش درخواست استیناف از محکومیت اسدی را پس گرفت و با تسلیم به حکم ۴فوریه ۲۰۲۱ دادگاه آنتورپ، محکومیت۲۰ سال زندان برای دیپلمات ـ تروریست رژیم قطعی شد. بررسی درخواست استیناف سه مزدور دیگر (نعامی، سعدونی و عارفانی) ادامه مییابد.
۸۹ ـ روز ۱۵ بهمن۹۹ همزمان با اعلام حکم دادگاه دربارۀ دیپلمات بمبگذار رژیم آخوندی، اسدالله اسدی و مزدوران همدست او در آنتورپ بلژیک، یک گردهمایی بزرگ آنلاین با حضور خانم مریم رجوی و دهها شخصیت برجسته از کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا و کانادا، هزاران تن از مجاهدین مستقر در اشرف۳ و هواداران و پشتیبانان مقاومت در سراسر جهان و در بیش از ۴۰کشور و ۳۰۰۰نقطه برگزار شد.
خانم رجوی طی سخنانی در این گردهمایی، محکومیت دیپلمات رژیم و سه مأمور اطلاعاتش را محکومیت تمام رژیم و شکست سنگین سیاسی و دیپلماتیک رژیم و پیروزی درخشان مردم و مقاومت ایران و ضربهیی جبرانناپذیر به استراتژی صدور تروریسم رژیم آخوندی خواند و آن را به مردم ایران، قربانیان اصلی سرکوبگری و تروریسم رژیم آخوندی تبریک گفت و افزود: دو دههٔ پیش آخوندها میخواستند با پروندۀ اتّهامهای دروغ و لیستهای تروریستی در آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه مجاهدین و مقاومت سازمانیافتهٔ مردم ایران را بهزنجیر بکشند. اما این مقاومت همهٔ آن زنجیرها را در هم شکست... عدالت در کشورهای مختلف، یکی بعد از دیگری، مقاومت ایران را از اتّهام ساختگی تروریسم مبرا شناخت و امروز ترویسم و تروریست واقعی در پس پردۀ دین یعنی نظام ولایت فقیه را محکوم میکند.
خانم رجوی گفت: این محاکمه نشان داد رژیم آخوندی در احساس خطر از آلترناتیو دمکراتیک خود بهبزرگترین ریسکها روی میآورد. این نقطهٔ پایان فریبکاری باندهای مختلف رژیم برای پوشاندنِ نقش خود در جنایتهای تروریستی بود و نشان داد اصلاحطلب و اصولگرا یکی از دیگری وحشیتر است. این تمامیت رژیم است که بهخاطر فرار از سرنگونی، یک تروریسم سازمانیافتهٔ دولتی برقرار کرده است. آخوندها، سیاست خارجی را با تکیه بر تروریسم پیش میبرند و تروریسم را در پوشش سیاست خارجی. بر سر ارتکاب جنایت و تروریسم، تمایزی بین نهادهای این رژیم وجود ندارد. نیروی تروریستی قدس در بسیاری پهنهها همان وزارتخارجه است و وزیر خارجه در اغلب موارد غلام حلقه بهگوش سپاه پاسداران است.
خانم رجوی افزود: محکومیت رژیم آخوندی در دادگاه آنتورپ یک گام بسیار مهم است، اما آن را باید تا برچیدن کامل ماشین تروریسم رژیم ادامه داد. این حکم الزاماتی برای اروپا و جامعهٔ جهانی به بار میآورد و همچنان که پارلمانترها و شخصیتهای برجستهٔ اروپایی اعلام کردهاند دولتهای اروپا باید رویکرد و سیاستهایشان را در رابطه با رژیم ایران تغییر دهند و از جمله، به اقدامات زیر دست بزنند:
ـ سفارتخانهها و سایر مراکز رژیم را که همه مراکز تروریسم است، تعطیل کنید!
ـ از وزیر خارجهٔ آخوندها حسابرسی کنید. ثابت شد که وزارتخانه و سفارت و دیپلمات تحت کنترل او در طراحی و تدارک کشتار بزرگ دست داشتند.
ـ تمامیت وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را در لیست تروریستی قرار دهید؛
ـ سران رژیم، این مسئولان و آمران اصلی ماشین ترور و جنایت، را تحت تعقیب قرار دهید. آنها باید در برابر عدالت قرارگیرند؛
ـ مأموران و مزدوران وزارت اطلاعات آخوندها در هر پوششی باید محاکمه و اخراج شوند. دادن پناهندگی و تابعیت به آنها را خط قرمز کنید. باید مانع آن شد که این رژیم از شرایط دمکراتیک و امکانات قانونی، دیپلماتیک، بانکی و تکنولوژیک کشورهای غربی برای تروریسم خود، سوءاستفاده کند.
۹۰ ـ رخدادهای سال گذشتهٔ تروریسم سایبری رژیم در همآهنگی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران علیه مقاومت ایران نیز، بیش از پیش، افشا شد. همچنانکه در بیانیهٔ سالانهٔ سال گذشته دربارهٔ گردهمایی جهانی ایران آزاد در تیرماه ۹۹ گفته بودیم، سایبری رژیم در حین پخش زندهٴ این گردهمایی با هزاران حمله قصد اخلال داشت اما با تدابیر بازدارندهٴ متخصّصان و ترتیبدهندگان کنفرانس خنثی و در هم کوبیده شد. علاوه بر آن، هنوز سخنرانی خانم رجوی در ۲۷تیر به پایان نرسیده بود، که ارتش سایبری رژیم با لمپنیزم رکیک آخوندی ـ پاسداری و اطلاعاتی به کار افتاد.
در ۲۰آذر ۱۳۹۹ شرکت امنیت سایبری تردستون ـ۷۱ پس از سه ماه تحقیقات در یک گزارش ۵۰ صفحهیی اعلام کرد بسیج توئیتری ۲۷تیر ۹۹ آمیخته با الفاظ رکیک اطلاعاتی و آخوندپسند توسط ماشین سایبری سپاه پاسداران همآهنگ با وزارت اطلاعات سازمان داده شده بود و ۶۰ساعت با محتوای یکسان ادامه داشت. این گزارش که با آنالیز بیش از ۱۱۰هزار توئیت و ۲۴۶۰۰ حساب توئیتری تدوین شده، نشان میدهد که ابتدا حدود ۳۰هزار حساب در این بسیج شرکت کردند و متعاقباً حدود ۳۵درصد آنها توسط توئیتر بسته شدند یا دیگر وجود ندارند.
به گزارش تردستون ـ۷۱حسابهایی که توسط شبکۀ سایبری سپاه پاسداران به کار گرفته شد «از کاراکترهای مختلفی استفاده میکند که فعالیت آنها را بهعنوان عامل رژیم مخفی نگهدارد. آنها خودشان را بهعنوان سلطنت طلب، رفرمیست، سخت سر، ری استارت یا افراد غیرسیاسی (عادی) جا میاندازند. در این بسیج مشخص، عوامل سایبری رژیم خود را سلطنت طلب، اصلاحطلب و غیرسیاسی معرفی میکنند. این حسابها برای عادیسازی مطالبی متناسب با هویت مجعولی که برای خود درست کردهاند، توئیت میکنند تا بتوانند نقش خود را در مقابله با مجاهدین بازی کنند». اقداماتی که بسیاری از قوانین توئیتر را با «سوء استفاده از ظرف توئیتر و سیاست اسپم، سیاست جعل هویت، و بالابردن خبر خودساخته یا مصنوعی»، بیمحابا، نقض میکند.
نیمی از حسابهای آنالیزشده فالوئرهایشان زیر ۱۰۰نفر بوده و رفتار اسپم گونه داشتهاند. ۳۵ تا ۴۵درصد از داخل ایران توئیت میکردند. این در حالی است که در ایران تنها افراد وابسته به دستگاههای حکومتی بدون فیلتر به توئیتر دسترسی دارند. ۳۰درصد حسابها ظاهراً از آمریکا در این بسیج شرکت کردهاند که عمدهٴ آنها در واقع از داخل ایران با استفاده از VPN و فیلترشکنهای ثبت شده در آمریکا توئیت میکردند.
گزارش تردستون ـ ۷۱ نقش رباتهای سایبری سپاه را به خوبی برملا میکند از جمله اینکه شماری از این حسابها بهطور مساوی۱۹۳ری توئیت کردهاند که بهوضوح توسط ماشین کنترل میشوند. جف باردین، مدیر تردستون ـ ۷۱ که ۱۰سال است فعالیتهای سایبری رژیم ایران را مانیتور میکند، میگوید: کاربران سایبری سپاه، جنسیت صاحب حساب را تغییر میدهند، هویت را عوض میکنند، به دروغ میگویند که مرد یا زن هستند. خود را زنان جوان جا میزنند که بیشتر جذب کنند. هشتگها و تصاویر خود را عوض میکنند. حتی پرچم شیر و خورشید را مورد استفاده قرار میدهند. همه کار میکنند تا به اهداف خود نفوذ کنند. وی اضافه میکند: «عملیات سایبری رژیم ایران، در بالاترین سطوح هدایت و کنترل میشود... ما گفتگوهای مستقیمی با هکرها و دیگر دستاندرکاران این کمپین در داخل ایران داشتیم که برای افشای این پروژه پا پیش گذاشتند... اظهارات آنها با نتیجهگیریهای ما همخوان بود. صحبت از یک عملیات زبردستانه است که بهخوبی سازماندهی، هدایت و مدیریت شده است... وقتی رژیم چنین عملیات بزرگی را راهاندازی میکند، نشان میدهد از این سازمان وحشت دارد».
۹۱ ـ رژیم جلّادان حاکم بر ایران در طول سه دههٔ گذشته همواره تلاش کرده تا قتلعام ۶۷ به فراموشی سپرده شود، اما جنبش دادخواهی، که از مرداد ۱۳۶۷ توسط مسئول شورای ملّی مقاومت شروع شد و در طی سالیان با انتشار کتاب و اسامی شهیدان و برگزاری مراسم یادبود و دادگاههای مردمی و پیگیریهای سیاسی و فرستادن شاکیان و شاهدان به مراجع بینالمللی ادامه یافت، مانع شد که این نسلکشی و جنایت بزرگ علیه بشریت به فراموشی سپرده شود. این جنبش در سال۱۳۹۵ با فراخوان رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا به اوج رسید و ابعاد جهانی به خود گرفت.
طی یک سال گذشته جنبش دادخواهی در عرصهٔ بینالمللی در اسناد مهمی به ثبت رسید.
ـ در ۲۷ تیرماه ۱۳۹۹ وزارتخارجهٔ آمریکا روز ۲۸تیر ۱۳۶۷ یعنی روز بعد از زهر آتشبس را روز شروع کار «کمیسیونهای مرگ» در ایران به دستور خمینی اعلام کرد و ابراهیم رئیسی، رئیس قضاییه خامنهای و علیرضا آوایی، وزیر دادگستری روحانی را بهعنوان اعضای کمیسیونهای مرگ شناخت که بایستی با دیگر مقامات رژیم ایران، که مرتکب نقض حقوقبشر و سوء رفتار میشوند، مورد حسابرسی قرارگیرند. علاوه بر این، ایالات متّحده به انجام تحقیقات مستقل توسط جامعه جهانی فراخوان داد تا حسابرسی و عدالت برای قربانیان رژیم ایران تأمین شود.
خانم مریم رجوی بلادرنگ با استقبال از فراخوان تحقیقات و حسابرسی و عدالت برای شهیدان قتلعام، خواهان اعزام هیأتهای بینالمللی حقیقتیاب به ایران با حضور نمایندگان مجاهدین و مقاومت ایران برای ممانعت از پنهانکاریهای رژیم در جنایت بزرگ علیه بشریت، بهویژه، در رابطه با مزارها و آمار دقیق شهیدان در زندانها و شهرهای مختلف در سراسر ایران گردید.
ـ قطعنامهٔ مجلس نمایندگان آمریکا، که در اسفند ۱۳۹۹ با اشاره به تشکیل کمیسیون مرگ در ۱۹ ژوییه ۱۹۸۸ (۲۸تیر۱۳۶۷) با هدف حذف مخالفان و با تأکید بر فراخوانهای بینالمللی برای تشکیل یک تحقیقات بینالمللی در بارۀ قتلعام ۶۷ تصریح میکند «ایالات متّحده باید در هر تحقیقات بینالمللی حول کشتار فراقانونی ۱۹۸۸ مخالفان ایرانی شرکت داشته باشد».
ـ جاوید رحمان، گزارشگر ویژۀ ملل متّحد، دربارهٔ حقوقبشر در ایران در ۸تیر ۱۴۰۰ پس از انتصاب رئیسی در مصاحبه با «رویترز» گفت: «من فکر میکنم که زمان آن رسیده که ما شروع به تحقیقات در رابطه با وقایع سال۱۹۸۸ (۱۳۶۷) و نقش آفرینان آن بکنیم... در غیراین صورت ما نگرانیهای بسیار جدی در رابطه با این رئیسجمهور و نقش تاریخی وی در آن اعدامها خواهیم داشت».
ـ جاوید رحمان در گزارش خود به مجمع عمومی در ۲۵تیر ۱۴۰۰ نوشت: «گزارشگر ویژه نگران تلاشهای گزارششده در مورد ادامهٔ از بین بردن شواهد نقضهای گذشته توسط مقامات است، از جمله شواهد اعدامهای دستهجمعی فراقضایی مخالفان سیاسی در سال۱۹۸۸» میباشد.
ـ دبیرکل ملل متّحد در گزارش خود به مجمع عمومی ملل متّحد در ۱۳مرداد ۱۴۰۰ از «سریالی از تلاشهای گزارششده» که «هدف آن تخریب شواهد مربوط به اعدام مخالفان سیاسی در آن زمان (۱۳۶۷) و آزار و اذیت و محاکمات جنایی خانوادههای قربانیانی است که خواهان حقیقت و حسابرسی میباشند» ابراز نگرانی کرد.
با انتصاب رئیسی، جلّاد ۶۷، به ریاستجمهوری رژیم، قتلعام ۶۷ و جنبش دادخواهی ابعاد و مفهوم متفاوتی پیدا کرد و آرایش جدیدی بین خلق و ضدخلق شکل گرفت. از یکسو فاشیسم دینی برای خط بستن در برابر قیام خود را با جلّادی چون رئیسی یکدست کرد که سزاوار قرار گرفتن در برابر عدالت بهخاطر جنایت علیه بشریت است و از سوی دیگر، شورای ملّی مقاومت که سازمان مجاهدین در کانون آن قرار دارد، بیش از ۹۰درصد شهیدان سربهدار در قتلعام ۶۷ را تقدیم کرده است. به این ترتیب دو سوی معادله ایران با همین قتلعام شاخصگذاری میشود و بهخوبی نشان میدهد که آلترناتیو این رژیم کیست و موجودیت آن از چه طرفی تهدید میشود. این همان تصویری است که رژیم در طی سالیان با تمام قوا تلاش میکرد با کتمان قتلعام ۶۷ از آن بگریزد، اما اکنون در تکامل رویارویی تاریخی بین انقلاب و ارتجاع و در بلوغ قطببندی و تعمیق مرزبندیها، اینچنین بارز شده است. در این بزنگاه ناگزیر، رژیم و همدستان و مزدورانش تلاش میکنند ابعاد قتلعام را هر چه محدودتر جلوه دهند و از شهیدان آن هویتزدایی کنند. اما باز هم انبوه حقایق در روند دادخواهی و در جوشش خون شهیدان خلاف خواستها و نقشههای شوم دشمن را ثابت میکند. انتشار کیفرخواست حمید نوری از دژخیمان قتلعام ۶۷ در زندان گوهردشت یکبار دیگر نشان داد که بهرغم همه توطئهها و طراحیهای «چند وجهی» رژیم و ایادی پیدا و پنهانش، خون جوشان شهیدان سر بدار نه پوشاندنی است و نه انکار کردنی.
۹۲ ـ همچنانکه در گزارش سوم کمیسیون قضایی شورای ملّی مقاومت به تاریخ ۵مرداد ۱۴۰۰ آمده است پس از یکسال و نه ماه تحقیقات، دادستانهای دادگاه بدوی استکهلم به ریاست خانم کریستینا لیندهوف کارلسون کیفرخواست علیه دژخیم حمید نوری را صادر کردند. در کیفرخواست از جمله چنین آمده است:
ـ خمینی «فتوا یا حکمی صادر کرد مبنی بر اینکه کلیهٴ زندانیان در زندانهای ایران، که از مجاهدین بودند یا از آنها هواداری میکردند و در اعتقادات خود مؤمن و وفادار بودند، اعدام شوند. اندکی بعد، اعدامهای دستهجمعی حامیان و هواداران مجاهدین که در زندانهای ایران زندانی بودند، شروع شد».
ـ «بین ۳۰ژوئیه ۱۹۸۸ تا ۱۶اوت ۱۹۸۸، حمید نوری بهعنوان دستیار معاون دادستان یا در موضع و نقش مشابه دیگر، در همکاری و تبانی با دیگر مرتکبان در زندان گوهردشت (رجایی شهر) در کرج، با قصد قبلی تعداد بسیار زیادی از زندانیان را که عضو یا هوادار مجاهدین بودند، اعدام کرد.
مشارکت حمید نوری در اعدامها در توافق و یا مشورت با دیگران، از جمله شامل موارد زیر میشود: سازمان دادن و شرکت در اعدامها، از جمله، از طریق انتخاب زندانیان برای قرار گرفتن در مقابل یک کمیته شبه دادگاه که بر اساس فتوا یا حکم [خمینی] مأموریت داشت تصمیم بگیرد و دستور بدهد که کدام زندانیان باید اعدام شوند؛ بردن زندانیان به ”راهرو مرگ“ و نگهداری تحتالحفظ آنها در آنجا؛ خواندن اسامی زندانیانی که باید به کمیته آورده شوند؛ آوردن زندانیان به کمیته؛ ارائهٔ اطلاعات شفاهی یا کتبی در مورد زندانیان به کمیته؛ خواندن اسامی زندانیان که باید برای اعدام برده شوند؛ سپس بهخط کردن زندانیان برای انتقال و همراهی آنها تا محل اعدام؛ و پس از آن با حلقآویز کردن زندانیان به زندگی آنها پایان میدادند.
حمید نوری همچنین در بعضی موارد یا بعضی از مواقع (در آنجا) حضور داشت و در اعدامها شرکت میکرد».
کیفرخواست در مورد اعدام زندانیان سیاسی غیرمجاهد شامل زندانیان مارکسیست از گروههای گوناگون مینویسد: «حمید نوری در دورۀ ۲۷اوت ۱۹۸۸ تا ۶سپتامبر ۱۹۸۸ در زندان گوهردشت بهعنوان دستیار معاون دادستان یا در موضع مشابه بههمراه و در توافق یا مشورت با مرتکبان دیگر، تعداد زیادی از زندانیان را که عقاید و مذهب آنها در تضاد با استبداد دینی ایران بود، با قصد قبلی از زندگی محروم کردند».
کیفرخواست در مورد پایه قضایی پرونده خاطرنشان میکند: «ابتدا گفته میشود که این اعمال بهعنوان بخشی از درگیری مسلّحانه بینالمللی بین ایران و عراق صورت گرفته یا به آن مربوط بوده است. از این رو، حمید نوری با اعمال یاد شده که متوجه غیرنظامیان برخوردار از حمایت ویژهٔ کنوانسیون چهارم ژنو و یا اصول عام مرتبط با قانون انساندوستانهٴ بینالمللی بهرسمیت شناخته شده است، مرتکب نقض جدی مادۀ ۱۴۷ کنوانسیون چهارم ژنو در ترکیب با مادههای ۷۵ و ۸۵ پروتکل الحاقی و آنچه که بهعنوان اصول عام قانون انساندوستانه بینالمللی پذیرفته شده، گردیده است. بهعنوان شقّ جایگزین، گفته میشود که این اعمال بهعنوان بخشی از درگیری مسلحانه غیربینالمللی بین ایران و مجاهدین و یا مرتبط به آن انجام شده است. بنابراین حمید نوری با این اعمال، مرتکب نقض جدی مادۀ ۳ کنوانسیون چهارم ژنو و اصول جهانشمول حقوق انساندوستانه بینالمللی شده است. نقض قوانین بینالمللی میباید جدی تلقّی شود زیرا تعداد بسیار زیادی از انسانها اعدام و شکنجه شده یا تحت رفتارهای غیرانسانی به اشکال بسیار بیرحمانه قرار گرفتهاند».
۹۳ ـ کیفرخواست و پرونده، حاوی متون مصاحبهها و اسنادی است که دهها تن از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بهعنوان شاکی یا شاهد در مصاحبه با دادستانی ارائه دادهاند.
در ۲۲ و ۲۵نوامبر و اول و ۱۶دسامبر ۲۰۱۹ چندین لیست از زندانیانی که شاهد جنایتهای دژخیم حمید نوری (عباسی) بودند و همچنین خانوادههایی که عزیزانشان در قتلعام زندانیان مجاهد در سال۱۳۶۷ بهشهادت رسیدهاند و اکنون در اروپا و آمریکا و کانادا اقامت دارند و یا در صفوف مجاهدین در اشرف۳ در آلبانی بهسر میبرند، از طریق سازمانهای بینالمللی در اختیار مقامات قضایی ذیربط قرار گرفت. همچنین اعلام گردید که حدود ۹۰۰ زندانی سیاسی آزاد شده در اشرف۳ آماده شهادت دادن در بارۀ جنایات رژیم در زندانهایش هستند.
بهرغم محدودیتهای ناشی از اپیدمی کرونا، که سفر را بسیار سخت و یا ناممکن میکرد، شمار قابل توجهی از زندانیان آزاد شده مقیم کشورهای اروپایی در فاصله ماههای ژانویه تا دسامبر ۲۰۲۰ بهصورت حضوری یا ویدئوکنفرانس توسط مقامات قضایی مسئول پرونده در سوئد استماع شدند. مصاحبه با ۱۶نفر از مجاهدین در اشرف۳ در آلبانی از طریق ویدئو کنفرانس انجام شد. آنها یا زندانیان از بندرستهیی هستند که در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال۱۳۶۷ از نزدیک شاهد جنایات حمید نوری در راهرو مرگ در زندان گوهردشت بودهاند یا برادرانشان در زندان گوهردشت در جریان قتلعام بهشهادت رسیدهاند.
۹۴ ـ برخی اسناد که توسط شاکیان و شاهدان مجاهد نزد دادستانی ثبت شده و جزء اسناد پرونده بهشمار میرود، به شرح زیراست:
ـ اسامی و مشخّصات ۴۴۴تن از اعضا و هواداران مجاهدین که در جریان قتلعام سال۱۳۶۷ در زندان گوهردشت اعدام شدهاند. شمار اعدام شدگان در گوهردشت قطعاً بیشتر بوده و این لیست همهٔ قسمتهای زندان گوهردشت را در بر نمیگیرد. از زندانیان برخی قسمتهای گوهردشت مانند زندانیان کرج و یا زندانیانی که از مشهد و کرمانشاه به گوهردشت تبعید شده بودند و همگی اعدام شدند، اطلاعات بسیار کمی موجود است. از اینرو، لیست ۴۴۴نفره فقط شامل بخشی از کسانی است که حمید نوری مستقیماً در اعدام آنها دست داشت. در این لیست ۱۹تن زنان مجاهد و بقیه مرد هستند. زنان مجاهد در تهران اساساً در زندان اوین بودند که اکثر آنها در جریان قتلعام اعدام شدند. زنان مجاهدی که در گوهردشت بودند ۵ماه قبل از شروع قتلعام از کرمانشاه به گوهردشت منتقل شده بودند و اسامی همهٔ آنها در دست نیست. ۵۲نفر از ۴۴۴شهید سربهدار مدت زندانشان تمام شده بود و بهاصطلاح «ملّی کش» بودند.
ـ کتاب قتلعام زندانیان سیاسی که در سال۱۳۷۸ از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران منتشر شده و حاوی اسامی ۳۲۱۰تن از شهیدان سربهدار است.
ـ سند دیگر کتاب «جنایت علیه بشریت، ۳۰هزار زندانی سیاسی قتلعام شده در ایران» به زبان انگلیسی است که در اوت ۲۰۱۸ در سیامین سالگرد قتلعام منتشر شده است. این کتاب حاوی اسامی ۵۰۱۵تن از مجاهدینی است که در قتلعام ۱۳۶۷ بهشهادت رسیدهاند. این کتاب همچنین حاوی جزئیات بسیار زیاد دیگری در مورد قتلعام از جمله سوابق و زمینههای قتلعام و شهرهایی که در آن قتلعام صورت گرفته و آمران و عاملان قتلعام و گورهای دستهجمعی را در بر میگیرد.
ـ کتابهای «آخرین خنده لیلا» (مهری حاجی نژاد)، «یک کهکشان ستاره» (حسین فارسی)، پنج جلد «آفتابکاران» (محمود رؤیایی) و «آن ارجمندها» (رضا شمیرانی) در بارۀ زندان و بسیاری اسناد و مدارک و کتابهای دیگر.
۹۵ ـ گواهیهای اعضا و هواداران مجاهدین در اشرف۳ و سایر کشورها دربارهٔ قتلعام زندانیان سیاسی و نقش دژخیم حمید نوری (عباسی) فقط شامل مشاهدات شماری از کسانی است که یا خودشان یا اعضای خانوادهٴ آنها شاهد یا قربانی قتلعام زندانیان سیاسی در سال۱۳۶۷، آن هم فقط در زندان گوهردشت بودهاند.
تا آنجا که به قتلعام زندانیان سیاسی در تهران برمیگردد، شمار زندانیان قتلعام شده در اوین در تابستان ۶۷ بهمراتب بیشتر و شمار نجات یافتگان از قتلعام بسیار کمتر بوده است. علاوه بر این، بسیارند زندانهایی در سراسر ایران که همهٔ زندانیان آنها قتلعام شده و حتّی یک نفر هم زنده نمانده تا روایتگر واقعه باشد. اگر ابعاد آنچه در آن ماهها در تمامی زندانها، چه در تهران و چه در سراسر ایران، گذشته را در نظر بیاوریم جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که قتلعام ۱۳۶۷ یک نسلکشی فجیع و بزرگترین جنایت سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم است؛ جنایتی که مسئولانش همچنان در رأس هرم قدرت در میهن اشغال شدۀ ما هستند. فراتر اینکه قتلعام زندانیان سیاسی، بهویژه مجاهدین، بهمعنای فنّی و حقوقی منحصر به سال۱۳۶۷ نیست. این قتلعام و نسلکشی از سال۱۳۶۰ با اعدامهای جمعی که در بسیاری اوقات روزانه به تیرباران صدها نفر بالغ میشد، آغاز و در سال۶۷ به اوج خود رسید.
اوین، زندان بازمانده از ساواک شاه، در آغاز دههٔ ۱۳۶۰ بهسرعت گسترش یافت و با ساختن دهها ساختمان و صدها سلول جدید به مخوفترین زندان تاریخ معاصر ایران تبدیل شد و ۱۵هزار زندانی سیاسی را به ضدانسانیترین صورت در آن جای دادند. در سالهای ۶۱ تا ۶۷ با اینکه هزاران زندانی به زندانهای گوهردشت و قزلحصار منتقل شدند و هزاران زندانی در اوین اعدام شدند، با این حال، اکثر اوقات این زندان بیش از ۱۰هزار زندانی سیاسی را در خود جای میداد. بیش از ۱۰۰ زندانی در اتاقهایی نگهداری میشدند که برای ۱۰ تا ۲۰ زندانی ساخته شده بود؛ یا در سلولهایی که برای یک نفر ساخته شده بود گاه تا ۱۴نفر جای داده میشدند. در اواخر سال۶۰ و سال۶۱ در ۴ بند معروف زندان اوین، که اوایل دههٔ ۵۰ توسط ساواک شاه ساخته شده بود، هزاران زندانی سیاسی، اکثراً زنان مجاهد، زندانی بودند.
بدیهی است که اسرار این مجموعهٔ مخوف و پر رمز و راز، تنها پس از سرنگونی این رژیم روشن میشود. هنوز کسی نمیداند در این زندان چه تعداد از زندانیان مجاهد در سال۶۷ حلقآویز شدند. در روزهای اول مرداد چه تعداد زندانی از زندانهای دیگر به اوین منتقل و در آنجا اعدام شدند و چه تعداد از دستگیر شدگان جدید در اوین اعدام شدند.
میزان اطلاع از زندانیان قتلعام شده در شهرستانها، از تهران بسیار کمتر است. لیست ۵۰۱۵تن از مجاهدان قتلعام شده این واقعیت تلخ را بهخوبی نشان میدهد. بهعنوان مثال، در حالی که در شهر قم در زمان قتلعام، دستکم ۱۵۰ زندانی مجاهد وجود داشت و حتّی یکی از آنها هم زنده بیرون نیامده، تعداد اسامی که در این لیست آمده فقط ۸نفر است. در همان زمان، به گفتهٴ یکی از شاهدان، فقط در یکی از بندهای زندان سمنان حداقل ۴۰مجاهد بهشهادت رسیدند، اما در این لیست تنها اسامی ۲۹نفر آمده است. مثال دیگر، زندان دستگرد اصفهان است که به گزارش عفو بینالملل در فاصلهٔ مرداد تا دیماه ۱۳۶۷، روزانه، دستکم ۱۰نفر در این زندان اعدام شدند، اما در این لیست فقط ۱۱۸ اسم ذکر شده است. یا از شهرهایی مانند اهواز، تبریز، ارومیه، کرمانشاه، قائمشهر و دزفول با انبوه زندانیان مجاهد، جمعاً، اسامی ۳۰۷ شهید ذکر شده که بخش اندکی از آمار واقعی است.
۹۶ ـ «کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملّی مقاومت» روز ۲۴آبان ۱۳۹۸، پنج روز بعد از دستگیری دژخیم حمید نوری، نوار صوتی سردژخیم مقیسهای را منتشر کرد که بر اساس آن مقیسهای چند روز قبل از سفر حمید نوری به سوئد به او گفته بود به این سفر نرود و هشدار داده بود که دستگیر میشود. مقیسهای تصریح میکند که پلیس و اطلاعات و دادگاه در سوئد از قبل از طریق یک خلبان ایرانی (شوهر دخترخواندهٴ مطلّقة حمید نوری) از وضعیت نوری مطّلع بودند. از این رو، تر و تازه جلوه دادن موضوع و داعیهٔ کشف آن توسط مصداقی از طریق یک مراجعه اینترنتی، سناریوسازی عمدی است. در قسمتی از کلیپ صوتی اظهارات مقیسهای آمده است: «بهش گفتم نروها، همین جمعه بهش (به حمید نوری) گفتم نرو، خودش هم دوزاریش افتاده بود، خوب، آمد و گفت که من احتمالاً دستگیر بشم اینا. گفتم: پس برای چی داری میری؟... گفتم اصلاً این دسیسه است. تو را میکشانند آنجا، دستگیرت میکنند ها. آره، یک خلبانی از ایرانیها آنجاست، مشکل خانوادگی با یک زنی داشته، طلاق داده، آنجا تو دادگاه، آنجا گفته که مثلاً حمید نوری فلان، توی نظام فلان و بهمان اینها... آن یارو توی گزارشش علیه این نوشته که این جزء گروههای سرکوب و فلان و اینها... خودش (نوری) گفت که اون علیه من یک حرفهایی زده مرده در دادگاه آنجا و در اطلاعات آنجا حرفهایی علیه من زده، (حمید نوری) کارمند بود، کارمند، کارمند، و مدیر دفتر من بود، کارمند بود در دادگاه انقلاب، قبلاً در سال شصت و بحبوحهٔ منافقین اینها. تا الآن ۱۰بار رفته بود و هیچ کاری نداشتند. مرتّب به کشورهای خارجی میرفت و منعی وجود نداشت. این همسرش که زنی طلاق داده بوده و اختلاف داشتند با همدیگر. این با آن خانمه، که طلاق گرفته بود، فامیل بودند و اینها، شوهره به پلیس داده اینها، این آقا، آره مثلاً پدر خوانده این خانم، مثلاً در نظام فعاله. . ».
۲۱ ماه بعد، انتشار اسناد پرونده، صحّت مطالب فوق را جزء به جزء نشان داد. طبق این اسناد، شوهر دختر خواندۀ حمید نوری به نام هرِش صادق ایوبی، از مدتها پیش در سوئد بوده است. او ارتباطات فعال با ارگانهای رژیم دارد و مستمراً به ایران رفت و آمد داشته است. در پرونده حداقل دو بازجویی از او توسط پلیس سوئد وجود دارد.
یک بازجویی تلفنی در ۸نوامبر ۲۰۱۹ است و بهخوبی نشان میدهد که این فرد از قبل در موضوع حمید نوری با پلیس و مقامات قضایی سوئد در ارتباط بوده و در عینحال سفر حمید نوری به سوئد را برنامهریزی کرده است. در گزارش پلیس از این بازجویی آمده است:
«با هرش تماس گرفته میشود بهدلیل اینکه اطّلاعاتی به دست ما رسیده که حمید نوری در تاریخ ۹-۱۱-۲۰۱۹ از تهران وارد [فرودگاه] آرلاندا میشود. به اطلاع ما رسیده که هرش رزرو کرده و پرداخت کرده یک بلیط یک سره را برای مسافرت حمید از میلان به تهران در تاریخ ۱۹-۱۱-۲۰۱۹. شماره پرواز۷۱۳ساعت ۱۱۴۵...
از هرش سؤال میشود که آیا او اطّلاع دارد که حمید در طول اقامتش در سوئد کجا زندگی خواهد کرد؟ او میگوید که حمید خانه او [هرش] زندگی خواهد کرد. ولی تا جایی که هرش میداند حمید در حوالی اپسالا در طی این مدتی که سوئد هست [هم] خواهد بود. »...
بازجویی دیگر از هرش در ۲۰نوامبر ۲۰۱۹، یعنی ده روز پس از دستگیری حمید نوری صورت گرفته است. بر اساس گزارش پلیس از این بازجویی «هرِش حمید نوری را از طریق دخترش [سمیه علی بیگی] میشناسد. هرش سمیه علی بیگی را در یک جشن حدود هشت سال پیش در تهران ملاقات کرد... در آن موقع سمیه به او [هرش] گفت که اگر هرش در هر زمانی به یک مشکل برخورد کرد او یک دادستانی را میشناسد که میتواند یک حکم اعدام را، بهعنوان مثال، به ازای دریافت صد میلیون پول ایرانی تغییر بدهد. او گفت که این دادستان یکی از کسان بسیار نزدیک اوست و آنها با هم کار میکنند. ولی هیچ اسمی را آن موقع ذکر نکرد. »...
بر اساس گزارش پلیس، هرش و سمیه در اول اکتبر ۲۰۱۶ در فرانکفورت همدیگر را ملاقات کردند و در همین سفر آنها ازدواج کردند. به گزارش پلیس از بازجویی هرش «آنها از تاریخ ۱ تا ۵اکتبر آنجا بودند. سمیه گفت: او آمده به فرانکفورت بهخاطر اینکه یک پرونده کاری داشته با "دادستان". در حقیقت این پرونده را در شهری داشتند که اسمش فولدا بود که بیرون فرانکفورت قرار دارد... . سمیه برایش توضیح داد که آنها به ایرانیان ثروتمند خارج از کشور کمک میکنند که مستغلّات و زمینهایشان را در ایران از دست دادهاند... هرِش آنجا فهمید که اسم آن دادستان حمید نوری است ولی او را در زندان، توی زندان اوین، به یک اسم دیگری صدا میکردند».
در قسمت دیگر این بازجویی آمده است: «در مدت اقامتشان در فرانکفورت سمیه باردار شد. وقتی این قضیه مشخّص شد هرِش آن موقع هم میخواست که سمیه سقط جنین بکند. دوست هرِش؛ کامبیز بابایی که مدیر آسمان ایرلاینز بود سعی کرد به هرِش کمک کند و ترتیبی بدهد که این سقط جنین انجام بگیرد. [پس از بازگشت هر دو به سوئد] هرش همینطور ادامه میداد که سمیه را قانع کند برای اینکه قبول بکند که سقط جنین را انجام دهد ولی سمیه از این کار سر باز میزند و به ایران برمیگردد... در تاریخ ۵نوامبر ۲۰۱۶ هرِش به تهران میرود. آنجا هرش و حمید نوری برای اولین بار با هم ملاقات میکنند... سمیه [به هرش] میگوید که نوری پدر واقعیش نبود. پدر واقعیش قبلاً همکار نوری بود و حدود ۱۶سال پیش فوت کرده بود... برای نشاندادن حمید نوری و آن همکارش، پدر سمیه، هرش از روی سندی میخواند که از طریق یک پلیسی که در حال حاضر در حالت کما هست به دستش رسیده. این سند ضمیمهٔ این صورتجلسه هست، بهعنوان ضمیمهٔ شمارۀ یک. هرش از روی آن میخواند: ”به نام خدا. با احترام اعلام میشود که حسین علی بیگی با شمارۀ شناسایی ۰۶۰۲۸۰۷۰۰۱ بازنشسته ادارۀ اطلاعات پلیس تهران و پاسدار انقلاب و رئیس زندانیان در زندان آذر“ . هرِش در مورد حمید نوری هم سؤال کرد و او خواندنش را از روی آن سند ادامه میدهد: "آقای حمید نوری، بازنشسته پاسداران انقلاب، با نام مستعار عبدالوحید عباسی. کار: رئیس مقامات زندان، دادگاههای انقلاب و دادیار در زندان"... در جواب سؤال دربارهٔ پلیسی که این اطلاعات را در اختیار هرش قرار داده هرِش نمیخواهد اسم او را افشا بکند. پدر هرش، که در حال حاضر فوت کرده و این پلیس با همدیگر دوست بودهاند. پدر واقعی سمیه و نوری در یک زندان با همدیگر کار میکردهاند. »...
بر اساس گزارش پلیس از بازجویی هرش، دژخیم حمید نوری در نوامبر ۲۰۱۷ و سپتامبر ۲۰۱۸ نیز به اروپا سفر کرده بود و در سفر سپتامبر ۲۰۱۸ «وقتی که میخواست وارد کشور بشود، او توی پلیس [فرودگاه] آرلاندا گیر کرد. سمیه آن موقع برایش تعریف کرده بود که نوری سعی کرده بود که کارت تلفنش را ببلعد برای اینکه اطّلاعاتی توی آن کارت بود که محرمانه بود و آن اطلاعات در مورد آدمهایی بود که پستهای خیلی بالا دارند».
در مورد رابطه با مزدور مصداقی، هرش در یک سناریو از پیش همآهنگ شده به پلیس میگوید که با او از طریق گوگل آشنا شده است و در ۱۷اکتبر ۲۰۱۹ همدیگر را ملاقات کردند! این دقیقاً همان روزی است که وکیل کاوه موسوی میگوید که مصداقی به او تلفن کرده و موضوع را با او در میان گذاشته و هرش را هم معرفی کرده است.
۹۷ ـ در اسناد پروندهٔ ایمیلهایی از نوری به مصداقی در ۱۷ژانویهٴ ۲۰۱۹ یعنی ۱۰ماه قبل از سفر به سوئد، دیده میشود. این ایمیل در تاریخ ۱۷فوریهٔ ۲۰۲۰ در پرونده ثبت شده است. بنابه گزارش «واحد عملیات ملی پلیس بخش بررسی جنایات جنگی» این ایمیلها در بررسی تلفن دژخیم حمید نوری به دست آمده است. گزارش تصریح میکند: «شخص مظنون دو میل به آدرس Irajmesdaghi@gmail.com از آدرس hamidnouri۱۹۶۱@gmail.com فرستاده است.
در تاریخ ۱۷ ژانویهٴ ۲۰۱۹ساعت ۲۱۴۵ یک میل هست که در بخش پیشنویسها وجود دارد... این ایمیل نه محتویات دارد نه تیتر. در تاریخ ۱۷ژانویه ۲۰۱۹ساعت ۰۹۲۸ یک میلی هست که در قسمت میلهای فرستاده شده... این میل محتویاتی ندارد، ولی بهعنوان تیتر ”حمید نوری عباسی“ نوشته که به فارسی است».
مصداقی در ۳۰مارس ۲۰۲۰ در همین رابطه بهصورت تلفنی مورد بازجویی قرار میگیرد. در گزارش مارتین استین افسر پلیس از این بازجویی آمده است: «با ایرج مصداقی تماس گرفته میشود... در ارتباط با تجزیه و تحلیل تلفن نوری هست که نوری یک میلی به آدرس جی میل ایرج مصداقی فرستاده است. سؤالی که از ایرج میشود این است که آیا او بهخاطر میآورد که ایمیلی از طرف نوری به دستش رسیده باشد؟ ایرج مصداقی با این وجود نمیتواند که بهخاطر بیاورد که ایمیلی از طرف نوری دریافت کرده باشد».
در ۲۳آوریل ۲۰۲۰ نوری در این رابطه مورد بازجویی قرار میگیرد. نوری در این بازجویی که کلیپ آن با صدای خودش در اسناد پرونده ثبت شده، میگوید: «من هیچ موقع از ایمیل استفاده نکردم. وارد نبودم. اصلاً ایمیل یا جیمیل نداشتم. البتّه پسرم برای من یک آدرس درست کرده بود ولی من هیچ موقع استفاده نکردم. شاید یک بار یا دو بار در این ده بیست ساله فقط یاد بگیرم که هیچ وقت هم یاد نگرفتم. پس من هیچ استفادهیی نکردهام. اصلاً بلد هم نیستم».
در مقابل اینکه ممکن است کسی از کامپیوترت استفاده کرده باشد، دژخیم میگوید: «من اصلاً کامپیوتر نداشتم. فقط موبایلم، هیچ موقع استفاده نشده. اصلاً محاله، محاله که استفاده کرده باشند». در پاسخ به اینکه ممکن است کسی از موبایلت استفاده کرده باشد نوری گفت: «شاید کسی هک کرده باشه. من خبر ندارم. که فکر هم نکنم کسی این کار را کرده باشد. چون تو این مدت هم من هیچ چیزی نفهمیدم و الآن برای اولین باره که دارم میشنوم. شاید یک کسی یک شیطنتی یک دسیسهیی کرده در خصوص همین پرونده. که بخواهد مدرک درست کند. من قاطعانه میگویم که نه از ایمیل استفاده کردهام و نه از جی میل و نه برای این شخصی که شما میگویید اصلاً هیچ مکاتبهیی، هیچ تماسی، هیچ ایمیلی، هیچ چیزی نداشتهام. اصلاً نبوده. اگر هم چیزی هست یک توطئه است. اگر چیزی مدرکی دارند، ارائه بدهند تا من توضیح بدهم... شاید کسی هک کرده. پیامش را شما بخوانید ببینید چه گفته است. . این را با جرأت و با شهامت میگویم. شما شش ماه است که دارید مرا شبانه روز بازجویی میکنید. هنوز یک کلمه به شما من دروغ نگفتهام... آقای مارتین در کشور ایران انقلاب شده. ۴۱سال پیش جمهوری اسلامی آنجا مستقر است. آقای مارتین، آقای یوآکیم دهها گروه مخالف و منتقد ضدحکومت ایران هم بوده و هم هست. موضوع خیلی مهم است. دوباره میگویم. دهها گروه و سازمان و افراد ضدحکومت ایران هم بودهاند و هم هستند. آقای مارتین تنها گروهی که دست به اسلحه برده و اعلام جنگ مسلّحانه بر علیه حکومت ایران کرده، همین گروهک منافقین است. تنها گروه. آقای مارتین خیلی موضوع مهم است. تنها گروه که دست به اسلحه برده، این گروه است. آقای مارتین، برای یکبار هم که شده فیلم جنایات اینها رو ببین حداقل از سفارت بگیر فقط نگاه کنید. من دهها بار دارم به شما میگویم اینها تو ایران هزاران نفر را کشتهاند. آقای مارتین داعش، اسم داعش را شما شنیدید؟ شنیدید؟... همین کاری که داعش تو این یک سال دو سال سه سال پیش کرد تو کلّ دنیا اینها چهل سال پیش تو ایران کردند... من از شما خواهش میکنم یکبار که شده بنشینید فیلم را نگاه کنید؛ یکبار فقط. هی من به شما میگویم که اینها به خودشان بمب بستهاند پنج تا امام جمعه را کشتهاند بردهاند رو هوا. شما اصلاً دقت نمیکنید. آقای مارتین داعش افراد را زنده زنده میکشت و آتش میزد. فیلمهایش را شما دیدهاید. آقای مارتین آقای یوآکیم سال شصت؛ سی و نه سال پیش، اینها سه تا پاسدار را شکنجه کردند، زنده زنده کردند تو گور، خاک ریختند. زنده. فیلمش هست. نگاه کنید. یکبار شده، فقط یکبار نگاه کنید... . اگر در کشور شما یک گروهکی اعلام جنگ بر علیه دولت و حکومت شما بکند شما چگونه باهاش برخورد میکنید؟ آقای یوآکیم چکار میکنید» ؟
مارتین، افسر پلیس، به او پاسخ داد: «حالا این مجاهدین یا منافقین چه کارهایی را کردهاند توی ایران یا بر علیه ایران این نیست که ما داریم بررسی و تحقیق میکنیم. ما داریم بررسی و تحقیق میکنیم که با آنها در زندان ایران چطوری رفتار شده است».
شایان یادآوری است که در تاریخ انتشار بیانیهٔ حاضر دادگاه ادامه دارد و هر روز نکات تازهیی از ابعاد نسلکشی و جنایت علیه بشریت برملا میشود. بهنظر میرسد کسانی هم که میخواستند با سفیدسازی برگهای سوخته آن را علیه جایگزین دمکراتیک به کار بگیرند و بر سر مجاهدین آوار کنند، بهخصوص پس از روی کار آمدن رئیسی جلّاد، که نخستین هدف مقاومت ایران در این دادگاه است، از کرده پشیمانند. آنان در یک اشتباه محاسبهٔ بهغایت تنگنظرانه و ابلهانه نمیدانستند که خون پرجوش سر بهداران سر موضع قابل مصادره نیست و بهسادگی از حلقوم خونخواران و نفوذیهای تشنه به خون مجاهدین، پایین نمیرود.
حرکت شنیع و نفرتانگیز مزدور سعید بهبهانی، گردانندۀ تلویزیون اینترنتی و مأمور لجنپراکنی علیه مجاهدین در نخستین روز دادگاه در همدستی با ایرج مصداقی برای برهم زدن اوضاع در مقابل دادگاه و انداختن تقصیر آن به گردن مجاهدین، به واقع رونمایی طینت سفله و مادون انسانی اطلاعاتیها و بازجویان ولایت است. همگنانش در رستوران مجاور دادگاه البته برایش کف زدند. اینان پیوند ماهوی خود با دژخیم حمید نوری را علیه مجاهدین سر موضع و سر بدار برملا کردند.
دروغهای بعدی وزارت بدنام و مزدوران رنگ و روباخته، مبنی بر اینکه گوئیا مجاهدین به زن و مادر بهبهانی دشنامهای رکیک داده و با چاقو به چند خانم حمله کردهاند نیز، دیگر اثر نکرد. آنهم در جایی که مملو از خبرنگار و دوربین و موبایل بود و همه صحنهها و کلمات ضبط میشد.
خانم زینت میرهاشمی، سردبیر «نبرد خلق»، ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در این باره نوشت: «این لمپن شناخته شده در مقابل جمع کثیری از ایرانیان اقدام بهعملی کرد که بسیاری از اراذل و اوباش هم آن را انجام نمیدهند. معمولاً میگویند کسی که دست به اینگونه اعمال میزند باید موادی مصرف کرده باشد تا جسارت این میزان از عمل زشت در برابر یک جمع را داشته باشد. اما او مواد مصرف نکرده بود. او واقعیت خودش را نشان داد و خواست با توهین به مردم با زبان پایین تنهاش حرف بزند. این رفتار وقیحانه کپیبرداری از رفتار بازجویان رژیم در مورد بسیاری از زندانیان سیاسی است. بهبهانی اکنون در مقابل دادگاهی که یکی از جلّادان و قاتلان وابسته به جمهوری اسلامی را محاکمه میکند، لاتبازی بازجوها را که مخفیانه و در پشت دیوارهای زندان انجام میشد، وقیحانه در مقابل چشم همگان انجام داد.
خلاصه به باور من، عمل این لات و لمپن فراتر از خشونت، تحریکآمیز و مهمتر از همه توهین به خانوادههای شهدای سازمان مجاهدین خلق ایران و اعضا و هواداران این سازمان و البته ضد جنبش دادخواهی مردم ایران است».
در پایان این فصل برای ثبت در سینهٴ تاریخ بار دیگر مانند سال گذشته، سؤالات هیأتهای مرگ برای تعیینتکلیف زندانیان را که سازمان عفو بینالملل منتشر کرده است، مرور میکنیم.
نمونه سؤالاتی که «هیأتهای مرگ» برای تعیین سرنوشت زندانیان میپرسیدند:
آیا حاضرید «منافقین» و رهبران آن را محکوم کنید؟
آیا حاضرید در مورد عقاید و فعالیتهای سیاسی خود ابراز ندامت کنید؟
آیا به جمهوری اسلامی اعلام وفاداری میکنید؟
آیا آمادهاید برای کمک به نیروهای نظامی جمهوری اسلامی پا به میدان مین بگذارید؟
آیا آمادهاید برای جنگیدن با «منافقین» به نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ملحق شوید؟
آیا حاضرید در مورد رفقای سابقتان جاسوسی کنید و با مأموران اطلاعاتی همکاری کنید؟
آیا حاضرید عضو جوخههای اعدام شوید؟
آیا حاضرید یک «منافق» را دار بزنید؟
تکرار میکنیم که مردم و آزادیخواهان ایران، مسئولان و آمران و عاملان و توجیهگران جنایت بزرگ علیه بشریت و مزدورانی را که درصدد مصادرۀ جنبش دادخواهی علیه مجاهدینِ «سر موضع» و رهبری آنان به سود رژیم هستند، نه فراموش میکنند و نه میبخشند.
فصل دهم:
اتّحاد، همبستگی و مواضع مقاومت
۹۸ ـ شورای ملّی مقاومت ایران، در آغاز چهلمین سال حیات خود، همچون سالهای گذشته، بار دیگر بر اساس برنامه و مصوبات خود خاطرنشان میکند:
ـ ما بر اساس خط مشی اصولی خود مبنی بر مخالفت با هر گونه مداخلهٔ نظامی خارجی در ایران و مخالفت با هر گونه آلترناتیوسازی از جانب قدرتهای بزرگ، بر ضرورت قطع همهٔ حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید میکنیم؛
ـ ما از مبارزۀ حقطلبانهٴ کارگران و مزدبگیران علیه نظام حاکم و از مطالبات معلّمان، پرستاران، پزشکان و دیگر اقشار معترض و به پاخاستهٔ میهنمان، حمایت و همبستگی خود را با آنان اعلام میکنیم. خواست کارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلّهای مستقل کارگری و نظارت سازمان بینالمللی کار بر حقوق کارگران ایران و لغو کار کودکان، از خواستهای شورای ملّی مقاومت ایران است.
ـ ما خواستار اقدام بیدرنگ شورای امنیت ملل متّحد بهمنظور جلوگیری از نقض حقوقبشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژۀ حقوقبشر از زندانهای ولایت خامنهای و ملاقات با خانوادۀ شهیدان و زندانیان سیاسی هستیم و از جامعهٔ جهانی میخواهیم برای توقّف اعدامهای گسترده و خودسرانه به اقدام عملی و جدی دست بزند. چشمپوشی قدرتهای بزرگ از نقض حقوقبشر در ایران به بهانهٔ توافق اتمی (برجام)، محکوم و غیرقابل قبول است؛
ـ ما بار دیگر در رابطه با قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ بر لزوم محاکمهٔ آمران و عاملان این نسلکشی سازمانیافتهٔ حکومتی که از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت است، بهویژه، در مورد ابراهیم رئیسی، که از جانب ولیفقیه نظام در یک نمایش انتخاباتی بر منصب ریاستجمهوری برگمارده شده، تأکید میکنیم و از کمیسر عالی حقوقبشر میخواهیم که یک کمیسیون مستقل برای تحقیق در مورد قتلعام سال۶۷ تشکیل دهد. انتشار نوار صوتی آقای منتظری در گفتگو با اعضای هیأت مرگ در تابستان ۱۳۹۵، و حرفهای ابراهیم رئیسی در این ملاقات سند انکارناپذیر دیگری پیرامون این جنایت بزرگ است. سند دیگر مصاحبه تیرماه ۱۳۹۶ آخوند علی فلاحیان، وزیر اطلاعات پیشین رژیم، است که با استناد به خمینی گفت: «اینها اصلاً محاکمه نمیخواهند... اینها حکمشان همیشه اعدام است، اصلاً حکم ولایی ایشان [خمینی] بود؛ چه قبل از این جریان ۶۷ چه بعدش، حکم اینها اعدام است، حتّی اگر حاکم شرعی هم حکم به اعدام نداده باشد».
اظهارات آخوند پورمحمدی، نمایندۀ وزارت اطلاعات در هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی و وزیر دادگستری روحانی نیز برای هیچکس جای تردید باقی نمیگذارد. او در سوم مرداد ۱۳۹۸ به صراحت در بارهٴ مجاهدین گفت: «دیگه دشمنی از این بدتر هم میشود؟ در تمام دنیا چهرۀ (نظام) را تخریب کردند؛ هیچ تخریبی در این ۴۰سال اتّفاق نیفتاده مگر آنکه پای اصلی آن منافقین بوده است. ما با منافقین هنوز حسابمون رو تصفیه نکردهایم؛ ما این حرفها رو بعد از تصفیه حساب خواهیم زد. شوخی هم نداریم. باید بیایند و پاسخ خیانتها و جنایتهایشان را بدهند... ما بهخاطر منافقین کلّی شهید دادیم، تلفات دادیم، شکست خوردیم... منافقین همهشان جنایتکارند و باید در دادگاه محاکمه شوند. و همشون هم طبق تمام قوانین دنیا آدم کشتند و جنگ کردند و باید به اشد مجازات محکوم شوند... ما هنوز تصفیهحساب نکردهایم. وقت این حرفها نیست، وقت تصفیهحساب است. امروز هم منافقین خائنترینِ دشمنان این ملتاند و باید جواب بدهند، باید پای میز محاکمه بیایند و به حساب تکتک آنها باید برسیم... ما اصلاً در خصوص منافقین هیچ مشکلی، هیچ پیچیدگی و ابهامی نداریم. الآن وقت جنگیدنه، وقت حرفزدن نیست. این موضوع مهم ماست. الآن وقت بهحسابرسیدن است، وقت اینها رو زمینگیر کردن، به حسابشون رسیدن و محاکمهکردن است؛ وقت اینکه دنیای جنایتکار طرفدار تروریستی رو که پشت سر اینهاست، اونها رو زمینگیر کردن و سرجاشون نشوندنه، وقت اینهاست».
۹۹ـ ما از برنامهٔ ۱۰ مادهیی خانم رجوی به شرح زیر حمایت کرده و در ایران فردا خود را متعهد به آن میدانیم:
۱. نه، به ولایت فقیه. آری، به حاکمیت مردم در یک جمهوری با رأی آزاد و کثرتگرا؛
۲. آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی؛
انحلال سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، لباس شخصیها، بسیج ضدمردمی، وزارت اطلاعات، شورای انقلاب فرهنگی و همهٔ گشتها و نهادهای سرکوبگر در شهر و روستا و در مدارس، دانشگاهها، ادارات و کارخانه ها؛
۳. تضمین آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیهٴ جهانی حقوق بشر؛
انحلال دستگاههای سانسور و تفتیش عقاید، دادخواهی قتلعام زندانیان سیاسی، ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام؛
۴. جدایی دین و دولت، آزادی ادیان و مذاهب؛
۵. برابری کامل زنان و مردان در حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، لغو هر گونه تبعیض، حق انتخاب آزادانهٔ پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال، منع بهره کشی از زنان تحت هر عنوان؛
۶. دادگستری و نظام قضایی مستقل طبق معیارهای بینالمللی، مبتنی بر اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمهٔ علنی و استقلال کامل قضات. الغاء قوانین شریعت آخوندی و بیدادگاههای انقلاب اسلامی؛
۷. خودمختاری و رفع ستم مضاعف از اقوام و ملیتهای ایرانی، طبق طرح شورای ملّی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران؛
۸. عدالت و فرصتهای برابر در اشتغال و در کسب و کار و بازار آزاد برای تمام مردم ایران، احقاق حقوق کارگر و دهقان، پرستاران، کارمندان، فرهنگیان و بازنشستگان؛
۹. حفاظت و احیای محیطزیست قتل عام شده در حکومت آخوندها؛
۱۰. ایران غیراتمی، عاری از تسلیحات کشتار جمعی، صلح، همزیستی و همکاریهای بین المللی و منطقه یی.
۱۰۰ ـ شورای ملّی مقاومت، بار دیگر همچون هر سال، همهٔ زنان و مردان ایران زمین و نیروهای سیاسی و رنگین کمان نیروهای اجتماعی و فرهنگی ایران را فرا میخواند تا پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای» در هزار و هزاران کانون شورشی و اشرف دیگر، متّحد و متشکل شوند. به باور ما، راه حل عملی برای سرنگونی رژیم حاکم بر ایران، در گام اول، به سازماندهی و تشکل یابی حول شعار محوری مبارزه منوط است. از این رو، ما زنان و مردان ایرانزمین را به ایجاد کانونهای شورشی و پیوستن به مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش در سراسر میهن دربند فرا میخوانیم.
جنبش بیشماران و قیام مردم ایران، در هر کوی و برزن، در هر کارخانه و شهر و روستا و در هر اداره و مدرسه و دانشگاه، قادر است نظام اهریمنی، ضدمردمی و ضدایرانی ولایت فقیه را به زیر کشیده و حاکمیت مردم را برقرار کند.
جنبش مقاومت پایدار مردم ایران با کانونهای شورشی و ارتش آزادی و جایگزینی دمکراتیک در صحنهٴ عمل انقلابی و با مرزبندی اساسی «نه شاه ـ نه شیخ» و با تضمین و پشتوانهٔ خون یک صد و بیست هزار شهید راه آزادی، مصمم است دیکتاتوری دینی را سرنگون و ایران آزاد آینده را بنا کند.
مسئول شورا در ۳۰تیر ۱۴۰۰ با تهنیت بهخاطر سرفرازی شورا در بزرگترین و طولانیترین مقاومت سازمانیافتهٔ تاریخ ایران و ایستادگی و بر سر موضع ماندن در برابر استبداد و استعمار و وابستگی و در برابر بیداد شیخ و شاه گفت: همسنگران و همرزمان و یاران جداییناپذیر این مقاومت، مظهر وفای به عهد و پیمان و تجسم ایران آزاد فردایند و زیباترین وطن از یکایک آنان به خود میبالد.
مسئول شورا افزود: در این ۴۰سال بر همگان روشن و ثابت شده است که این مقاومت و اعضاء و اجزاء و یاران پایدارش برای خود چیزی نمیخواهد. جز برای آزادی و عدالت و جز برای تساوی و تمامیت ارضی ایرانزمین برنخاسته است. این مقاومت با هیچکس شروعکنندهٴ خصومت و حتّی کمترین هتک حرمت نبوده و نیست. تکرار میکنیم که طبق طرح جبهه همبستگی ملّی برای سرنگونی استبداد مذهبی، مصوب شورای ملّی مقاومت، هر نیروی جمهوریخواه و ملتزم به نفی کامل نظام ولایت فقیه، که خواهان استقرار یک نظام سیاسی دمکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت است، با ماست و ما با او هستیم.
شورای ملّی مقاومت ایران
۳۱مرداد ۱۴۰۰
پی ی اف بیانیهٔ چهلمین سالگرد تأسیس شورای ملّی مقاومت ایران - ۳۱مرداد۱۴۰۰