۱۷مرداد۱۴۰۰
سخن روز
تنها دو روز از نشستن جلاد بر کرسی ریاستجمهوری رژیم گذشته که رسانهها و کارشناسان رژیم پیاپی هشدار میدهند که رئیسی راه بغرنجی پیش رو دارد و میپرسند چگونه نظام ولایت میخواهد از این مسیر سنگلاخ عبور کند؟
این حرف پر بیراه نیست. چرا که رئیسی خود نیز در سیرک تنفیذ تنها در مورد ابر بحران اقتصادی از نقدینگی ۶۸۰درصدی، تورم ۴۴درصدی و کسری بودجهٔ ۴۵۰هزار میلیارد تومانی نالید، ولی البته هیچ راه برون رفتی را نشان نداد. خامنهای هم در همان نمایش به باندهای نظام توپید که هی از کمبودها نگویید، اقتصاد که یکباره حل نمیشود!
صحنه آنقدر افتضاح بود که آخوند مهاجری، گردانندهٔ روزنامهٔ جمهوری اسلامی پس از سیرک تحلیف رئیسی نوشت چرا «در حضور مهمانان خارجی از ضعفها و مشکلات نظام سخن» میگویید؟! (۱۵مرداد).
این وضع و ترسیم مسیر سخت، تاریک و خطرناک در برابر رژیم و آخوند رئیسی برآمده از مجموعهیی از بحرانهاست که تمامیت نظام در آن گرفتار است. فروپاشی اقتصادی؛ تشتت درونی تا جایی که علنی میکنند آملی لاریجانی در شورای نگهبان برگهٔ تأیید رئیسی را امضا نکرده است؛ بحران بینالمللی و برجامی که قرار بود احیا شود اما کماکان جسدش در سردخانه باقی مانده و هیچ چشمانداز روشنی هم برای احیای آن دیده نمیشود؛ تحریمهای مرگبار که گلوی رژیم را گرفته و خفگی اقتصادی را هر روز بیشتر بر آن تحمیل میکند و مجموعهیی از بحرانهای کوچک و بزرگ دیگر.
اما تمامی این بحرانها برای رژیم قابلتحمل است، مگر زمانی که در بحران اجتماعی و حاصل آن، یعنی قیام ضرب شود. اینکه اقتصاد ایران فروبپاشد و نابود شود، نهتنها مسألهٔ خامنهای و رئیسی و سایر سران رژیم نیست، کمااینکه از روز نخست خود خمینی گفت: «اقتصاد مال خر است». اما وقتی فروپاشی اقتصادی معیشت مردم را به مرحله فوق حاد میرساند و خطر قیام گرسنگان هر روز بیشتر میشود، وحشت سراپای رژیم را فرا میگیرد.
تشتت درونی و جنگ گرگهای نظام هم بهخودی خود برای خامنهای خطر استراتژیک ندارد؛ زمانی شقهٔ درونی خطرناک میشود که شکافی میشود برای فوران قیام.
بحران بینالمللی هم بهخودی خود برای رژیم خطر سهمگینی نیست. کما اینکه خمینی از همان روزهای نخست روی کار آمدن، با گروگانگیری و سفارتگیری خود را به جامعهٔ جهانی شناساند. اما امروز وقتی رژیم در گرداب بحرانهای اقتصادی و تشتت درونی دست و پا میزند، بحران بینالمللی و ضربات ناشی از آن هر چه بیشتر به آن بحرانها دامن میزند و تشدید آن بحرانها هم تأثیر مستقیم بر بحران اجتماعی و خطر قیام میگذارد.
بنابراین وقتی این روزها کارشناسان و رسانههای رژیم از مسیر بغرنج و پر خطر پیش روی رئیسی و تمامیت رژیم حرف میزنند، اول از همه به بزرگترین خطر، یعنی بحران اجتماعی و خطر قیام اشاره دارند که در ادبیات خود به آن «بیاعتمادی عمومی» میگویند.
حال باید دید خامنهای با جلاد۶۷ چگونه میخواهد در برابر این ابر بحران جدی و خطرناک راهحلی بیابد! آیا اصلاً راهحلی دارد؟