۱۴آبان۹۹
گردونهی رادیو را که بچرخانی، دکمهی تلویزیون را که بفشاری، روزنامهها را که بخوانی، سایتها را که ببینی، راهی ورزشگاهها که باشی، به سینما و کنسرت که بروی، به مدارس و دانشگاهها که پا بگذاری و حکم دادگاهها را که بشنوی، یک کلمه هست که در کانون تمام اینها، سیاهچالهی جمهوری اسلامی را معنا و معرفی میکند: «امنیت».
در خبر تشکیل قرارگاه مبارزه با جوانان ایرانی ـ که در ادبیات مبتذل تبلیغاتی
نظام آخوندها اراذل و اوباش عنوان میشود ـ شاهد چنین عباراتی هستیم: «در این جلسه
بر ضرورت ارتقای امنیت عمومی و احساس امنیت اشاره شد. / امنیت مردم، خط قرمز
دادستانی تهران است. / اجازه نمیدهیم که به امنیت مردم کوچکترین خدشهای وارد
کنند» (روزنامه حمایت، ۱۱ آبان ۹۹).
واژهای تبر بهدست!
در ۴۱سال گذشته میتوان
هزاران نمونه از این ادبیات سیاسی و تبلیغاتی را در رسانههای حکومتی و گفتارهای
ولیفقیه و مسؤلان و کارگزاران رژیم ملایان سراغ گرفت. اگر کل ایران و جامعهی انسانی
آن را به یک وجود و پیکر زنده تشبیه کنیم، تمام نشانهها و خاطرههای این ۴۱سال گواهی میدهند که «امنیت» بسان گیوتین، داس، دشنه و تبری بر
گلوی پیکر جامعه و مردم ایران بوده است.
کلمهی تحریفشدهی «امنیت» بهمثابه شقاوتبارترین فاعل در تمام زمینههای سیاسی،
فرهنگی، ورزشی، علمی، فردی و اجتماعی از جانب جمهوری اسلامی بهکار گرفته شده است.
اینگونه با چنین بوف دستساز و تبلیغاتیِ شومی، تیرهناکترین سرنوشت ایران و
ایرانی را در ادوار تاریخ ایران رقم زدهاند.
قلب و ذبح مهمترین واژهی مناسبات انسانی
خمینی و خامنهای با دستگاه تبلیغاتیِ هدایت شده توسط وزارت اطلاعاتشان، واژهی
«امنیت» را از مخرج و پاشنهی لغوی و بار انسانی آن خارج کرده و لباس دلخواه و معنای
منفعتجویانهی خودشان را بر آن بار نمودهاند. از خمینی که کلمهی «اسلام» را لباس
ولیفقیهیِ خودش پوشاند و با آن دجالیت، دروغگویی و حذف دیگران را سنت حکومتی کرد تا
خامنهای و کارگزارانش که کلمهی «امنیت» را تبدیل به طناب «دار» بر گلوی ایران و
ایرانی کردهاند، دو هدف را دنبال کردهاند:
ــ مفهوم امنیت = حفظ نظام به هر قیمت
ــ کاربرد امنیت = سلطهگری مطلق با خصلت انحصارطلبیِ ایدئولوژیک ـ سیاسی
تلفیق این دو مفهوم از امنیت یا حاصل این دو بردار از تعریف امنیت توسط
جمهوری اسلامی، چنین برآیندی در ۴۱سال گذشته
داده است:
طماعی سیاسیِ قدرتپرستانه، انحصارطلبیِ همهجانبه، فردیت خودپرستانهی حیوانی
با کلاهک درندهخویی اندیشهی جنسیتی. حاصل چنین رویکردی = پیشه کردن شقاوت در مواجهه
با تمامی عوامل سیاسی، فرهنگی و صنفی در جامعه بعلاوهی تکثیر کانون جلاد پروری در
دوایر حکومتی اعم از سیاسی، قضایی، مدنی و نظامی.
این حاصل قلب عمدی و ذبح هدفمند مهمترین واژهی نگاهبانی کننده از مناسبات اجتماعی
در یک جامعهی انسانی است.
«امنیت» چیست؟
در تعریف، معنا، مفهوم و ارادهی نهفته در کارکرد حقیقیِ کلمهی «امنیت»، بار
نگاهبانی از مناسبات اجتماعی و انسانی با هدف تضمین پیشرفت همهجانبه برای همگان نهفته
است.
در فرهنگ لغات [دهخدا، معین، عمید، لاروس] چنین تعاریف مشترکی از «امنیت» شده
است: «در معرض خطر نبودن، از خطر محافظت شدن، آرامش روحی و روانی، به مخاطره
نیفتادن حقوق و آزادیهای مشروع، بیمعنا بودن وحشت و خسران، مصونیت از تعرض و
تصرف اجباری، ایمن و در امان بودن، رهایی از تردید، آزادی از اضطراب و بیمناکی،
داشتن اعتماد و اطمینان موجه و مستند».
تطبیق خیانت و دنائت سوداگرانه
اکنون باید با تعاریف لغوی و صرفی که از واژهی «امنیت» وجود دارد، ادبیات تبلیغاتی
و عملکرد سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی را کنار هم گذاشت. این تطبیق، عمق خیانت عمدی
به کلمات و دنائت سوداگرانه برای حفظ نظام را در کاربرد این خیانت نشان میدهد.
برای طولانی نشدن مطلب، کافیست سه عبارت اشاره شده در پاراگراف اول همین
مقاله را با واقعیتهای اجتماعی در ایران بررسی کنیم.
بهدنبال اعلام تشکیل قرارگاه مبارزه با بهاصطلاح اراذل و اوباش توسط
دادستانی تهران، هدف از آن چنین عنوان شد: «ضرورت ارتقای امنیت عمومی و احساس
امنیت. / امنیت مردم، خط قرمز دادستانی است./ اجازه ندادن به کوچکترین خدشه وارد
شدن به امنیت مردم» (روزنامه حمایت، ۱۱ آبان ۹۹).
حالا بنگریم که وضعیت «امنیت مردم و سطح امنیت عمومی» از جانب قوه قضاییه و
نیروی انتظامی رژیم ملایان تا چه میزان با تعریف و معنا و مفهوم واقعی امنیت
مطابقت دارد. از مجموع تعاریفی که دربارهی معنا و مفهوم «امنیت» نقل شد، کافیست در
مطابقت با این تعاریف، فقط به برخی نمونهها از رفتار و رویکرد نظام آخوندی با مردم
ایران بپردازیم. برخلاف استفادهی ابزاری رژیم از «امنیت» که آن را صرفاً سیاسی کرده
و در رابطه با نظام حاکم، غلظت آن را تعیین میکند، امنیت مردم شامل «آرامش روحی و
روانی، به مخاطره نیفتادن حقوق مشروع، بیمعنا بودن وحشت و خسران و مصونیت از تعرض
و تصرف اجباری» میباشد.
جمهوری اسلامی آخوندی در نابودی موارد فوق تا توانسته از طریق دولت، قوه
قضاییه و نیروی انتظامی تخریب، تجاوز و جنایت مرتکب شده است. به نمونههایی که
خلاصهای از نابودی «امنیت» مردم ایران است میپردازیم. امنیتی نابود شده که سایهی
شومش را بر روال زندگی روزانهی طیف وسیعی از فراموششدگان انداخته است. جمهوری آخوندی
هرگز این موارد را در زمرهی جنایات ضدامنیتی علیه مردم ایران بهحساب نیاورده و
نمیآورد؛ ولی با دجالیت و شیادیِ نهادینه شده در تبلیغات سیاسیاش از «ضرورت
ارتقای امنیت عمومی، خط قرمز امنیت مردم و خدشهدار نشدن امنیت مردم» دم میزند.
شمهای از کارنامهی قاتلان امنیت
به نمونههایی میپردازیم که البته در نگاه نخست، سیاسی جلوه نمیکنند، اما
آنقدر سیاسیاند که گواه مرگ اخلاق در حاکمیت ولایت فقیه هستند و حاصل آن برای
مردم ایران، مرگ امنیت روح و روان، مرگ امنیت زندگی مشروع و متعارف، مرگ مصونیت از
تعرض و تصرف اجباری و مرگ امن بودن کرامت انسانی در چنگال فلاکت میباشد.
به چکیدهای از کارنامهی قاتلان امنیت در کانون و پیرامون زندگی مردم ایران نگاه
میکنیم تا ببینیم در نظام ولایت فقیه «ضرورت ارتقای امنیت عمومی، خط قرمز امنیت مردم
و خدشهدار نشدن امنیت مردم» یعنی چه:
الف ـ فقر، قاتل امنیت:
ــ «این روزها فلاکت طعمدار شده! این روزها در میان فلاکتهایی که نصیب
ایرانیها شده، خانوادههایی با زیرپا گذاشتن عزت و غرور خود، برای تأمین غذایی که
مزه گوشت بدهد، تن به خرید استخوان مرغ و گوسفند داده و از همین رو هم بازار
استخوان رونق گرفته است.در گذشته این استخوانها را دور میانداختند یا به سگها و
گربهها میدادند» (روزنامه آرمان، ۱۱آبان ۹۹).
ــ «هر سال موسم سرما، افراد بیخانمان بهدلیل فقر خانوادههایشان
در خیابانها رها میشوند.اینها که سالخورده هم هستند، هر سال بیشتر میشوند...
کارتنخوابهای بیشتری هم تصمیم میگیرند سقف آسمانی خودشان را با سقف گرمخانهها
عوض کنند... دامنه آسیبهای اجتماعی در حال بزرگتر شدن است.آدمهای بیشتری دارند
تهخطی میشوند. آدمهای بیشتری دارند از خانه بیرون میزنند و گرفتار انواع آسیبهای
اجتماعی میشوند» (روزنامه همدلی، ۱۲ آبان ۹۹).
ب ـ تخریب خانههای مردم با حکم قضایی:
ــ «روز چهارشنبه ۱۶مهر ۹۹، مأموران اماکن شهرداری شهرستان چابهار، بدون هشدار قبلی در یکی
از مناطق فقیر حاشیهنشین شهرستان چابهار، اقدام به تخریب خانههای مردم کردند».
(سایت ایران کارگر) / چندین فیلم از آه و فغان خانوادههای بیپناه و بیخانمان
شده بر روی اینترنت منتشر شد.
ــ «۵۰خانه متعلق به خانوادههای
بهایی در روستای ایول در جنوب شرقی شهرستان ساری تخریب شد.سکوت مقامات انتظامی و
مقاماتی که حفظ امنیت مردم را برعهده دارند، نمیتواند بیدلیل باشد؛ آن هم در جامعهای
که اگر صدایی از کسی دربیاید، به هر صورتی آن صدا را خفه میکنند» (دویچه وله
فارسی، ۲۷ژوئن ۲۰۲۰).
ــ «مأموران تخریب نیروی انتظامی به روستای ابوالفضل اهواز حمله کردند.آن هم
در روزها و ایامی که بیماری کرونا از یکطرف و شرجی و گرمای طاقتفرسا و وضعیت نابهسامان
اقتصادی از سویی دیگر عرصه را بر مردم تنگ کرده است» (پایگاه خبری آفتاب، ۶شهریور ۹۹).
ج ـ زنان قربانی قوانین ضدامنیت جانی، شغلی و حقوق اجتماعی:
زنان ایران در زیر سلطهی باورهای پیشاقرون وسطایی آخوندها و قوانین ضدبشری مصوب
نظام آخوندسالار، در زمرهی محرومترین زنان جهان در امر نداشتن امنیت جانی و شغلی
و اجتماعی هستند. تسری و تعمیم این قوانین در جزئیترین امور خانوادگی و شخصی زنان
باعث شده است که جامعهی زنان بدل به یک کوه باروت در برابر نظام ولایت فقیه شود.
زن ایرانی از خانه تا خیابان و از خیابان تا خانه هیچ امنیتی ندارد. ماشینهای
گشت گشتاپوهای رذل و اوباش و فاسد ولایی هیچ آرامش فکری و امنیتی برای زن ایرانی
باقی نگذاشتهاند.
زن و دختر ایرانی حتی برای تماشای مسابقات ورزشی هم حق و حقوق و امنیت جسمی و
روانی ندارد. اینان باید با بهجان خریدن تهدیدات امنیتی، خود را با لباسهای مبدل
مردانه به این اماکن برسانند. در مواردی هم حتی برای دفاع از حقوق و امنیتشان دست
به خودسوزی زدهاند.
ــ «ایران در رتبهی سوم خودکشی زنان در جهان و رتبه اول در خاورمیانه». (سایت
مجله ویستا، ۱۳آبان ۹۹)
سیاهچالهها در فلات باروت
پرداختن به وجوه متعدد ضدامنیتی زنان ایران، خود بهتنهایی موضوع یک پژوهش
گسترده به قدمت ۴۱سال است. در همین زمرهاند
وجوه متعدد ضدامنیتی در مورد زندانیان سیاسی، کودکان ایران، کارگران ایران،
دانشجویان ایران و همهی اقشار اجتماعی و صنفی.
نمونههای اندکی که اشاره شد، وجوهی از سیاهچالهای بهنام امنیت است که ۴۱سال، هستی و پیکر ایران و ایرانی را بهجانب نیستی کشیده و میکشد.
این است مفهوم عینی و کارکرد مادی «ضرورت ارتقای امنیت عمومی، خط قرمز امنیت مردم
و اجازه ندادن به کوچکترین خدشه وارد شدن به امنیت مردم» از جانب جمهوری آخوندی!
نظام ولایت فقیه اگر چه چند دهه است که از «امنیت»، یک سیاهچالهی همهجانبه
ساخته و پیرامون این سیاهچاله «سگهای امنیت مدام در حال عوعو کردناند» (*) ،
ولی جامعهیی و نسلهای جوانی که خالق قیامهای سرنگونیخواهند و از تمامیت نظام
ولایی عبور کردهاند، دیریست از دایرهی سیاهچالهها گذشته و اکنون از تمام ایران
و برای امنیت حقیقی آن، فلات و کوه باروت ساختهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(*) جملهای از رمان «جان شیفته» نوشته رومن رولان.