۱۸ تیر ۱۳۹۹
به قلم: جمشید پیمان
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
آنکس که عرض شعبده با اهل ِ راز کرد (حافظ)
نکتهی نخست: در برابر رژیم جمهوری
اسلامی نیرویی متشکل، منسجم و سازمانیافته و با پشتوانهی مستحکم اجتماعی مبارزه میکند.
پیکار این نیرو برای آزادی، دموکراسی بر پایه برابری حقوق شهروندی (نه یک یا دو حق)
و استقرار یک نظام سیاسی مبتنی بر جدایی نهاد دین از دولت است.
نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با این نیرو به هر وسیلهای دست یازیده و
جنایتهای پرشماری را مرتکب شده است. نام این نیروی بزرگ اجتماعی و سیاسی
"سازمان مجاهدین خلق ایران"است که همراه با نیروهای ایرانی دیگری در
سازمانی گسترده و فراگیرتر به نام"شورای ملی مقاومت ایران" بهمنظور
تحقق هدفهایی که برشمردم، با رژیم استبدادی دینی چیره بر ایران، در عرصههای
گوناگون داخلی و خارجی مبارزه میکنند.
تصور کنید این نیروی گسترده و مقاوم نام دیگری جز شورای ملی مقاومت دارد و
سازمان و نیروی اصلی تشکیل دهنده آن هم نامش سازمان مجاهدین خلق ایران نیست. آیا
حاکمیت آخوندی برای مقابله با چنین نیرویی با چنین کارکردی، راهی دیگر برمیگزید و
کار دیگری میکرد جز آنچه تاکنون کرده است؟
من میگویم همین کارها را میکرد و همین جنایتها را مرتکب میشد و همین توطئهها
را تدارک میدید و ترتیب میداد! زیرا بهنظر من مسأله برای رژیم ماهیت این نیرو
است نه اسم آن، هر اندازه هم که اسم با مسما یا دور از مسما باشد!
نکتهی دوم: از سیام خرداد ۱۳۶۰ تا همین امروز این دو نیرو (بخوان: اهورایی و اهریمنی، پیشرو و
ارتجاعی، آزادیخواه و دیکتاتوری، برابریطلب و تبعیضآمیز... ) در حال جنگی تمام
عیاراند، جنگی از لحاظ ظرفیت مادی و لجستیکی و سرمایه مالی و پولی، بهشدت نابرابر!
این جنگ در اینهمه سال فراز و فرودها و پیروزیها و شکستهای قابل توجهای داشته
است. اما تاکنون یکی از دو طرف پیکار بهطور کامل بر دیگری پیروز نشده و نتوانسته است
بر این پیکار طولانی نقطهی پایان بگذارد. رویدادهای سی و هشت ساله اما بهروشنی نشان
میدهند که رژیم آخوندی از نیروی معارضش ضربههای جبرانناپذیری خورده و زخمهایی برداشته
است که التیامناپذیرند. نمیخواهم بگویم علت اینهمه مذلت، زمین خوردن، درگیری با
صدها مسأله و مشکل اجتماعی و اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دیپلماتیک رژیم، تنها
عملکرد نیروی قدرتمند مقابلش بوده است . اما با اطمینان و یقین میگویم که شورای
ملی مقاومت و مجاهدین در رساندن حاکمیت آخوندی به وضع و موقع فلاکتبار کنونیاش
نقش بسیار مهم و تعیین کنند داشتهاند. دلیلها و شاهدها در این امر بسیارند و
اینجا مجال پرداختن به آنها نیست!
نکتهی سوم: وارد کردن افراد و
عناصر خودفروخته و خیانتکار در این پیکار از سوی رژیم جمهوری اسلامی علیه دشمن
اصلیش است. این مجموعه بهعنوان نیروی کمکی، مجری و پیش برندهی توطئههای
تبلیغاتی و زمینهسازی برای اجرای پروژههای تروریستی، بهویژه در خارج از کشور و
همزمان ایجاد تفرقه و تشتت فکری و عملی میان افراد و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی است
که با شکل و روشهای دیگر با رژیم معارضاند. این ترفند اغلب در سرفصلهای مهم و
یا در جریان برگزاری میتینگهای عظیم یا کنفرانسهای بزرگ بینالمللی مقاومت، اوج
و شدت بیشتری میگیرد و رژیم برای اغوا و اغفال ناآگاهان، کمابیش چهرههای خود
فروخته و یا نوکران بیمزد تازهای را وارد میدان میکند. راهانداختن کمپینهای
موازی، تهیه برنامههای تلویزیونی، ایجاد صفحههای مجازی و اپوزیسیونسازی با هدف
تضعیف مقاومت، از برنامههای ثابت نظام آخوندی در این پیکار است . امسال و بهخصوص
در چند ماه اخیر شاهد اجرای دور تازهای از این تلاش همواره شکستخوردهی رژیم هستیم.
نکتهی چهارم: من توطئه و ترفندهای
نظام آخوندی علیه مقاومت را ـــ هر اندازه هم که گوناگون و گسترده باشند ـــ امری
عجیب و غریب نمیبینم! حضور فعال و ضریب چند برابر خوردهی مزدوران، خودفروختگان و
نوکران عاشق و بیجیره و مواجب برای اجرای توطئه و ترفندها هم، در من هیچگونه شگفتی
نمیآفریند. آنچه در این میان برایم شگفتانه بهشمار میآید، همراهی و همراهی
آگاهانه یا جهالتآمیز کسانی با عوامل و مجریان طرحهای نظام جمهوری اسلامی است،
نظامی که میخواهند سر به تنش نباشد و خواهان براندازیش هستند!
چنین همراهی اگر ناشی از ناآگاهی یا بیمبالاتی و ظاهرنگری باشد، باور و
پذیرشش بسیار سخت و دردناک است. امّا اگر کسی ـــ با هر موقع و مقام علمی، ادبی،
هنری، سیاسی ـــ در حالی که مدعی مخالفت با نظام آخوندی است، آگاهانه وارد چنین
بازی شرمآور و ننگینی بشود، آنگاه ... . . برای اندازهگیری این پلشتی ترازوی
دیگری باید جست!