۴۰ سال
پايداری و مقاومت
- خمینی در همان سال اول انقلاب با یک فتوا
که میان آخوندها پخش کرده بود و هنوز جرأت نمیکرد که آن را علنی کند، فتوای
حلال بودن خون مجاهدین را داد و گفت آنها حق زندگی ندارند.
- تولد آلترناتیو
شورای ملی مقاومت در ۳۰تیر ۶۰ در تهران مهمترین گام سیاسی
مجاهدین در احراز حقوق مردم ایران در برابر فاشیسم مذهبی حاکم
بود؛ آلترناتیوی که اکنون به یگانه جانشین دموکراتیک انقلابی رژیم فعلی
تبدیل شده است.
- در تمامی این ۴۰سال، مجاهدین و همپیمانانشان
حتی یک روز دست از قیام نکشیدند!
- قیام و ایستادگی مجاهدین و مقاومت ایران
البته بهایی سنگین داشت، ۱۲۰هزار
شهید، از جمله ۳۰هزار
شهید قتلعام ۶۷ که
در تاریخ مقاومتهای مردمی ایرانزمین بیسابقه است.
در سالگرد سقوط سلطنت نگاهی میکنیم به دو پدیده موازی که چنگدرچنگ،
بخشی از تاریخ معاصر ایران را رقم زدهاند:
۴۰سال دیکتاتوری و غصب
حاکمیت ملت توسط خمینی و خامنهای
و ۴۰سال مبارزه با ارتجاع
آخوندی و مقاومت و پایداری در برابر آن!
در این ۴۰سال انقلاب یکصدساله
مردم ایران مسیری خطیر را طی کرد، بارها تا آستانه شکست کامل پیشرفت و دوباره
برخاست و آلترناتیو تاریخی خود برای ایران آزاد فردا را به نمایش گذاشت.
نوشته زیر نگاهی است به چگونگی غصب حق حاکمیت مردم توسط آخوندها و چگونگی
مبارزه و مقاومت مجاهدین خلق با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران.
مبارزهای که از دل آن یک آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی جوانه زد، سربرآورد
و قد کشید تا امروز که به یگانه آلترناتیو مستقل و مردمی ایرانیان در مقابل
دیکتاتوری مذهبی ملایان تبدیل شده است.
حق حاکمیت و برقراری یک نظام مردمسالار که در آن، دولت نماینده
تمامی مردم ایران و حامی منافع کلیه آحاد ملت باشد، یکی از دیرپاترین خواستههای
مردمی است که اکنون بیشتر از ۱۱۰سال است
راه مبارزه و دگرگونی را طی میکنند.
نظامی مردمی که جدای از دستهبندیهای متداول و گوناگون تودهها به اکثریت و
اقلیتهای قومی، مذهبی، طبقاتی و جنسیتی حافظ حقوق پایهای تمامی شهروندانش
با همه تفاوتهای آنان باشد.
نگاهی سریع به تاریخچه مبارزات مردم ایران
گرایش مردم ایران به نوسازی سرزمین و نهادهای اجتماعیشان شاید از دوران
قائممقام فراهانی و امیرکبیر آغاز شده باشد اما نقطه برجسته آن انقلاب مشروطه است
و پس از آن فرازهایی همچون نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق و مبارزه مسلحانه با
دیکتاتوری وابسته شاه از درخشانترین سرفصلهای آن میباشد. خطسیری پیوسته و
مستمر که نهایتاً در ۲۲بهمن سال ۱۳۵۷ به یکی از مهمترین نقاط تحول کیفی خود رسید و با ساقط کردن
دیکتاتوری سلطنتی، گامی بزرگ در راه برقراری حاکمیت مردم برداشت.
مهمترین خواستههای مردم ایران
مهمترین و فوریترین مطالبات مردم، حاکمیت مردم، قضاییهای مستقل و عادل
بود که همراه با یکدیگر، مبانی اصلی ایجاد عدالت اجتماعی و رشد همهجانبه و پایدار
را تشکیل دهند. اینها تمامی آن خواستههایی است که جانمایه تمامی انقلابها و
خیزشهای یک قرن اخیر ایران است.
نگاهی به آنچه که امیرکبیر پیگیری میکرد و آنچه که مجاهدان مشروطه برایش میجنگیدند
و نگاهی به برنامه اعلامشده نهضت جنگل و آرزوهای منتشرشده کلنل محمدتقیخان
پسیان تا آنچه که دکتر مصدق و نهضت ملی ایران کمر به تحققش بسته بود، اثبات این
مدعاست.
همراه با مجاهدان نسل اول
خوشبختانه هنوز نسلی از مجاهدانی که برای تحقق همین مطالبات مردمی با
دیکتاتوری شاه پنجهدرپنجه شده بودند، در میان ما حضور دارند و این مبارزات را
راهبری میکنند. مبارزاتی که پس از خیانت خمینی به انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷، اوجی دیگر گرفت و پس از عبور از تونلی ۴۰ساله اینک در آستانه تحولی کیفی قرار گرفته است.
این نوشته نگاهی است به مبارزه ۴۰ساله اخیر
مردم ایران با دیکتاتوری مذهبی آخوندها؛ ۸گامی ۴۰ساله، ۴۰سال مقاومت در برابر
دیکتاتوری.
داستان کوتاه سرقت انقلاب
با سرکوب مردم و تعطیل شدن تمامی احزاب توسط رژیم شاه، آخوندهای مرتجع میدان
پیدا کردند و نتیجه این شد که در آستانه انقلاب ضدسلطنتی در حالیکه تمامی احزاب
مبارز و مردمی ایران سرکوب و تعطیل شده بودند، آنها از گستردهترین شبکه مساجد بهمثابه
یک نهاد اجتماعی و بزرگترین (NGO) وطنی برخوردار بودند!
خمینی با اتکا به چنان شبکهای توانست در غیاب رهبران مبارزه مسلحانهای که ۷سال تمام بساط دیکتاتوری را به چالش کشیده و تنها بازماندگانشان
در گوشه زندانها و زیر شکنجه و گمنامی نسبی، از چشم خلق پنهان نگهداشته شده
بودند، رهبری انقلاب را بهراحتی مصادره کند.
خمینی البته در آن سرقت بزرگ، تمامی هنر ضدانقلابی خود را به کار بست. او تا
هنگامی که قدرت را قبضه نکرده بود قول دموکراسی و آزادی میداد اما همینکه قدرت
را قبضه نمود، شروع کرد به تحکیم پایههای دیکتاتوری.
حاصل کار البته یک حمام خون بود و یک مقاومت تمامعیار که اکنون
۴۰سال است ادامه دارد و
قیام حاضر نیز برگی ار اوراق همان کتاب ۴۰ساله است
۴۰سال مقاومت و پایهریزی
یک آلترناتیو دموکراتیک انقلابی.
خمینی، سارق بزرگ انقلاب
آخوندی که آمد و رهبری انقلاب را سرقت کرد!
شاید برخیها که یکی دو سه سال پیش از انقلاب ایران را بهخاطر نداشته باشند
بهویژه جوانان، حقیقتاً از مفهوم «سرقت رهبری انقلاب» چیز زیادی ندانند. اما این
یک واقعیت است.
خمینی در سالهای دهه ۴۰ چند صباحی
چهره کرد و بعد هم ناپدید شد! او به نجف و گوشه حوزه پناه برد و غرق دروس آخوندی
شد.
کسی خمینی را نمیشناخت!
از فردای ۱۵خرداد ۴۲ تا سال ۱۳۵۶ صحنه
مبارزه با دیکتاتوری، تماماً بین نیروهای شاه با دو سازمان مبارز یعنی مجاهدین و
فداییها تعریف میشد، هیچ خبری از خمینی نبود!
آخوند حمید روحانی، تاریخنگار بدنام خمینی، در مجموعه پابهپای آفتاب
جلد ۳ صفحه ۱۶۳ درباره
انزوا و گمنامی خمینی در آن سالها نوشته است:
«بسیاری از افراد را میشناسم بر این اعتقاد بودند که: دیگر نقش
امام در مبارزه و در نهضت بهپایان رسیده است و امام با عدم تأیید مجاهدین خلق، در
واقع شکست خود را امضا کرده است. و واقعاً هم این گروه در مردم پایگاهی بهدست
آورده بود. امام هم این را میدانستند. هر روز از ایران نامه میرسید مبنی بر
اینکه: پرستیژ شما پایین آمده. در بین مردم، نقش شما در شرف فراموش شدن است. مجاهدین
خلق دارند جای شما را میگیرند و...».
فقط یکی دو درصد «خمینی» را میشناختند!
روز ۱۷بهمن سال ۱۳۹۶ یکی از مهرههای دیکتاتوری به اسم مهدی کلهر در یک برنامه
تلویزیونی به اسم «به اضافه مستند» درباره میزان شناختهشدگی خمینی گفت:
«شاید در کشور ما در سال ۵۷-۱۳۵۶شاید یکدرصد ۲درصد امام رو به نام میشناختند... مردم همه
اینها(مجاهدین و فداییها) رو قهرمان میدیدند. این نکته خیلی مهمی بود... چون من
اونموقع ایران بودم توی جریانها هم بودم و هر کسی که از زندان میآمد بیرون،
برای مردم قهرمان بود چون با رژیم مقابله کرده بود چه فدایی خلق باشه چه مجاهدین
خلق باشه...».
ابوالقاسم سرحدیزاده: مجاهدین میتونن ادعا کنن انقلاب مال ما
بود
ابوالقاسم سرحدیزاده، از سرکردگان نظام آخوندی، در سال ۹۳ در یک گفتگوی تلویزیونی اعتراف کرد: «شما اگه
همین آرشیوهای سیما رو نگاه کنید توی تظاهرات ۵۷-۵۶ هستن.
چریکهای فدایی خلق هستن، آرمشون هست.
مجاهدین خلق هستن... عکس کشتهشدههاشون هست!
خب اینا میتونن ادعا کنن، بگن: انقلاب مال ما بود، دزدیدن بردنش جای دیگه»!
صادق زیباکلام: ما برای این شعارهایی که الآن میدهند، انقلاب
نکردیم!
یکی دیگر از مهرههای نظام صادق زیباکلام است که در جبهههای فرهنگی نظام کار
میکند و اخیراً هم اعلام کرد که برای دفاع از دیکتاتوری آخوندها حاضر است اسلحه
به دست بگیرد و خون مردم را بریزد! اما حتی چنین موجودی نیز در سال ۹۷ در یک برنامه تلویزیونی به زبان اشهدش گفت انقلاب ۵۷ اهدافی متفاوت با چیزهایی دارد که اینک رادیو تلویزیون آخوندی
به اسم «اهداف انقلاب» به خورد جوانان میدهند. وی گفت: «
انقلاب برای هیچیک از اهدافی که صدا و سیما داره یقه خودش رو جر
میده که تو کله ما بکنه نبود، انقلاب اسلامی مبارزه با شاه، نه برای مرگ
بر... بود، نه برای صدور انقلاب بود، نه برای حجاب اجباری بود، انقلاب اسلامی
برای هیچکدام از اینها نبود... روزنامههای قبل از انقلاب رو... ببینید انقلاب
برای چی بود».
مردم: قرار انقلاب ما این نبود!
بیرون از دایره حکومتیها هنگامی که به میان تودهها میرویم دیگر بحث
انحراف انقلاب و سرقت رهبری آن امر بسیار روشن و پذیرفتهشدهای است که نیازی به
سند و مدرک ندارد! معلمان آزاده و آگاه اصفهان هنگام تظاهرات اعتراضی خود در دی ۹۷ شعار دادند: «قرار انقلاب ما این
نبود حبس و فساد و فقر و تبعیض نبود»!
این شعارها البته پاسخی خردکننده و تاریخی به دزد رذل انقلاب، خمینی، بود.
گامشمار سرقت انقلاب: یک، دو، سه...
خمینی و بعداً خامنهای روزبهروز و گامبهگام از امکان برقراری حاکمیت ملت
کاستند و به قدرت شخص ولیفقیه افزودند تا جاییکه در غیاب شاه دیکتاتوری که
سرنگون شده بود، رسماً از عبارت «سلطنت مطلقه فقیه» اسم بردند!
۱. خمینی در
گام اول به اسم حکومت مردم وارد مملکت شد اما بلافاصله با رفراندوم آری یا نه،
مردم را بین بازگشت به سلطنت سرنگون شده و یک جمهوری اسلامی نامعلوم قرار داد. که
با اعتراضات مختلف نیروهای ترقیخواه روبهرو شد.
مشخصا مجاهدین خلق در مخالفت با چنین شیوهای برای رأیگیری با انتشار بیانیهای،
برنامه مرحلهای و انتظارات حداقل خود از نظام جمهوری اسلامی که به آن رأی میدهند
را در ۱۳ماده اعلام و اعتراض خود به اینکه تنها یک نوع
حکومت به رفراندوم گذاشته شده را رسماً به دولت بازرگان مطرح کردند. اما
خمینی با سوءاستفاده از موقعیتش به هرحال کارش را پیش برد.
۲. خمینی در
گام بعد در مجلس خبرگان که به جای مجلس مؤسسان راه انداخت یک قانون اساسی فاشیستی
تحت عنوان قانون اساسی ولایت فقیه تنظیم کرد که در آن، ولیفقیه بهقول آذری قمی
«ولایت دارد بر تمامی دنیا اعم از موجودات زمینی و آسمانی و جمادات و نباتات و
حیوانات و...».(صحیفه نور جلد ۱۱)
باز هم مجاهدین خلق اعتراض کردند، بسیاری دیگر نیز اعتراض کردند، مجاهدین
رفراندوم قانون اساسی را تحریم کردند و حداقل بنا به آمار حکومتی ۶میلیون رأیدهنده به خمینی پشت کردند.
عکسی از تظاهرات مردم چابهار بر ضددیکتاتوری چه با اسم شاهنشاهی باشد و چه با
اسم اسلامی!
این انحراف از اهداف اعلامشده اولیه انقلاب تا آنجا پیش رفت که
نهایتاً روز ۴مهر ۱۳۹۶ دادستان خراسان در یک فضاحت رادیو تلویزیونی رسماً اعلام
کرد: «اختیارات دادستان تنها یک بندانگشت از اختیارات خداوند عالم کمتر است!».
و به این ترتیب مردم بهقول خمینی بهمثابه کودکان و دیوانگان، از حقوق
قانونی خود در حاکمیت و شراکت در قدرت سیاسی محروم شدند.
این، بزرگترین کودتای خمینی و آخوندها بر ضد حاکمیت مردم ایران بود که اینک
سالهاست موضوع بزرگترین نبرد میان مردم و حاکمیت شده است.
۳. خمینی در
سومین گام با قرار دادن نهادی به اسم «شورای نگهبان»، حتی همان مجلس دستساز و
مزدور خودش را هم خلعید کرد و آنها را نیز در همان محدوده کوچک قانونگذاری خود،
مصلوبالاختیار نمود!
۴. در گام
چهارم، خمینی با تشکیل نهادی به اسم «مجمع تشخیص مصلحت نظام» در بالای سر مجلس و
شورای نگهبان، آنها را نیز منکوب سلطنت مطلقه خود نمود.
۵. خامنهای
در آخرین پرده از این ماجرا با تشکیل یک گروه دستساز از مزدوران دستچین شده خود
در اصطبل خبرگان، به اسم «شورای اندیشهورز مجلس خبرگان» که مستقیماً زیرنظر
خودش کار میکند و یک دستگاه تماماً انتصابی است، حتی ذرهای از قدرت اجرایی را
نیز برای «غیر» خودش باقی نگذاشت و فاشیستیترین نوع «سلطنت مطلقه» را در تمامی
جهان در تاریخ معاصر ایجاد کرد!
تا همه قدرت، در دست «یکنفر» سرجمع باشد که به هیچکس و هیچ نهادی در هیچ
زمینهای پاسخگو نیست و مدت حکومتش هم مانند شاه تا پایان عمر است! و اگر شاه،
سلطنت خود را موهبتی الهی میدانست خمینی و جانشینش هم خود را نماینده امام زمان
مینامند و به این ترتیب قدرت خود را از دسترس مردم و تغییر به دست مردم
برکنار نگهمیدارند!
این همه داستان غصب حاکمیت ملت توسط خمینی و خامنهای در این ۴۰سال است.
پشت کردن مردم به خمینی
در تمامی این ۴۰سال، هیچ دورهای
نبوده که مردم و آخوندها درگیر نبوده باشند. حتی در انتخابات فرمایشی آخوندها نیز
بنا به آمار رسمی خودشان در تمامی این سالها بین ۲۵ تا ۵۰درصد مردم از شرکت در
انتخابات خوددرای کردهاند.
فضاحت انتخابات تقلبی آخوندها به جایی کشید که نخستوزیر اسبق نظام(موسوی)
رسماً اعلام کرد آرای انتخابات در نهادی به اسم اتاق تجمیع آرا، مهندسی شده و
به میزان ۸برابر افزایش یافته تا
قابلیت اعلامشدن در رسانهها را پیدا کند!
این نکته را بعدها محمدرضا خاتمی(۱۳آبان ۹۷) از باند اصلاحطلبان و محمود احمدینژاد(۷اردیبهشت ۹۲) از باند
مقابل نیز به نوعی و با اعدادی مشابه تأیید کردند! گرچه که احمدینژاد کمی بعد
حرفش را پس گرفت اما بحث مهندسی کردن انتخابات آخوندی اینک یکی از پیشفرضهای
ثابت در انتخابات این رژیم است.
شاه ایران را تکحزبی کرد! خمینی هم گفت میخواهیم رستاخیز بشد!
خمینی: ما میخواهیم (مثل) حزب رستاخیز (تکحزبی) بشد!!
خمینی رسماً در سال ۵۸ گفته بود:
«چند هزارتا از این کاسبها را در مراکز عام اعدام میکنند و آتش میزنند تمام میشد
نمیذارند یک روزنامهای چیز بشد جز روزنامهای که خودشون میخوان... میگن شد
رستاخیز... ما میخوایم رستاخیز بشد. ما یک حزب را یا چند حزب را که صحیح عمل میکنند
میذاریم و بقیه همه را ممنوع میکنیم... هرچی دلتون میخواد فریاد بزنید».
خمینی به این ترتیب در سال ۱۳۵۹ کار
ناتمام و شکستخورده شاه در سال ۱۳۵۳ را تکرار
کرد! و یک دیکتاتوری مطلقه آخوندی تشکیل داد و مردم را از بزرگترین خواسته انقلاب ۵۷ و برقراری یک حاکمیت ملی، مردمی و مترقی بازداشت. خیانتی که ۴۰سال رزم و مقاومت مردم ایران را فقط تا این لحظه بهدنبال داشته
و روزبهروز رژیم خمینی را ضعیفتر کرده است. رژیمی که میخواست به تاسی از خلافت
عثمانی و خلافت چند ساله امویان، برای خودش یک خلافت جهانی ابدمدت ایجاد کند اما
اکنون در برابر امواج توفنده مقاومت و مردم ایران هر لحظه منتظر سرنگونی است و در
جدیدترین شعارشان، برای سقوط نکردن در سال ۹۸ زمینهچینی
میکنند!
۴۰سال دیکتاتوری توأم با
وحشت سرنگونی
از فردای ۲۲بهمن ۵۷ تا امروز، گرچه آخوندها دیکتاتوری خودشان را برقرار کردهاند
اما در عینحال و در برج و باروی خودشان، لحظهای نبوده که از ترس سرنگونی راحت
بوده باشند!
۴۰سال مقاومت
پابهپای دیکتاتوریای که خمینی اعمال میکرد، مقاومت مردم و پیشاپیش آنها
نیروی پیشتاز مجاهد خلق بوده و هست که در برابر دیکتاتوری ایستاد و تا همین لحظه
از حق حاکمیت مردم دفاع کرد.
تا جاییکه خمینی دست در خون آنها کرد و ۱۲۰هزار تن از جوانان مجاهد و مبارز را کشت و ۳۰هزار زندانی محکومشده در بیدادگاههای خودش را مخفیانه و
غیرقانونی(حتی بنا به قانون خودش) اعدام کرد تا شاید بتواند پایههای حاکمیتش را
تثبیت کند.
۱. خمینی بهطور
متوسط هفتهای یک نفر از مجاهدین را در دوران فعالیت سیاسی بهقتل رساند یا ترور
کرد اما مجاهدین خلق از پیگیری خواستههای مردمی و مطالبات انقلابی تودهها کوتاه
نیامدند.
۲. خمینی در
همان سال اول انقلاب با یک فتوا که میان آخوندها پخش کرده بود و هنوز جرأت نمیکرد
که آن را علنی کند، فتوای حلال بودن خون مجاهدین را داد و گفت آنها حق زندگی
ندارند. با فتوای ریختن خون مجاهدین که بزرگترین حزب و گروه سیاسی ایران بودند،
تکلیف بقیه احزاب روشن بود! با اینهمه مجاهدین دست از افشاگری ارتجاع و پیگیری
حقوق دموکراتیک مردم دست برنداشتند.
نشریه مجاهد شماره ۱۰۳ سال ۱۳۵۹ - خمینی: مجاهدین
حق حیات ندارند!
۳. خمینی از
این هم فراتر رفت و در همان سال ۱۳۵۹ فعالیت
سیاسی مسالمتآمیز مجاهدین را هم ممنوع اعلام کرد.
ممنوعیت انتشار نشریه مجاهد و بسیاری نشریات دیگر بهاضافه دستور انحلال
بسیاری گروهها و احزاب و حتی دستور بازداشت رهبران مجاهدین در تاریخ ۲۵آبان ۱۳۵۹ تیرخلاص خمینی به
فعالیت سیاسی مسالمتآمیز مردم با رژیم بود. خمینی همان کاری را کرد که شاه در
انجامش شکست خورده بود: برقراری نظام تکحزبی!
پیآمد خیانت خمینی
نتیجه آن که خمینی که در اولین رفراندوم با ۲۰میلیون رأی حضور رأیدهندگان مواجه شده بود در انتخابات بعدی و
در طی یکسال، ۱۰میلیون رایدهنده را
از دست داد!
این در حالی بود که بهعنوان نمونه در میتینگهای مجاهدین صدها هزار نفر شرکت
میکردند و نشریه آنها تیراژی بالای ۵۰۰هزار نسخه
داشت!
تشییع صدها هزار نفره مجاهد شهید در مشهد – سال ۱۳۵۹
از سال ۱۳۶۰ به بعد مقاومت در
برابر دیکتاتوری و غصب حق حاکمیت مردم ایران، وارد مرحله دیگری شد:
۴. تظاهرات
چندصد هزار نفره ۷اردیبهشت ۶۰ مادران در تهران در اعتراض به خمینی
۵. تظاهرات
نیممیلیونی ۳۰خرداد ۶۰ مجاهدین در تهران و بسیاری شهرستانها در اعتراض به دیکتاتوری
خمینی. از فردای آن روز مردم و مجاهدین ناگزیر از مقاومت مسلحانه از خود در برابر
موج اعدامهایی شدند که خمینی به راه انداخت.
آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران (محصول ۴۰سال مقاومت)
مردم و مقاومت سازمانیافته آنها هنگامی که دریافتند تمامی راههای مسالمت با
رژیم خمینی بسته شده و خمینی تمامی پلهای بین خود و مردم را با شکنجه و اعدامهای
فلهای تخریب کرده است ناگزیر از برپایی یک مقاومت تمامعیار و برقراری یک بدیل
سیاسی شدند تا با ایجاد راهکارهای انتقال قدرت و تغییر حاکمیت، تضاد بین خود و
دیکتاتوری را حل کنند و اجازه ندهند این بار دزد دیگری تلاش و جانفشانی مردم ایران
برای آزادی را سرقت کند.
تولد آلترناتیو شورای ملی مقاومت در ۳۰تیر ۶۰ در تهران مهمترین گام سیاسی مجاهدین در احراز حقوق مردم و
مقاومت مردم ایران در چنین مسیری بود که اکنون به یگانه آلترناتیو دموکراتیک
انقلابی رژیم فعلی تبدیل شده است و وزن و جایگاهش در جهان سیاست هم بهرسمیت
شناخته شده است.
مردمی شدن شعار مرگ بر خمینی
۶. تظاهرات ۵مهر ۱۳۶۰ تهران. در آن تظاهرات
برای اولین بار مجاهدین شعار مرگ بر خمینی را در خیابانهای تهران سرداده و اجتماعی
کردند و «هدف» را برای همگان روشن کردند. از آن پس سیبل مبارزات مردمی، خمینی بود
و نظامش!
مقاومت مسلحانه در تمامی سالهای پس از ۶۰ ادامه یافت. مبارزهای که در عین ضربهزدن به نیروهای سرکوبگر
خمینی، راه را برای دیگر اشکال مبارزه نیز باز میکرد.
بزرگترین قیام قهرآمیز کارگری ایران در سکوت مطلق!
اعتصاب قهرآمیز و ۲۰هزار نفره کارگران ذوبآهن
اصفهان در سال ۱۳۶۳ که طی آن کارگران
ناگزیز شدند برای آزاد کردن همکاران بازداشتشده خود، نیروهای سرکوبگر رژیم را
گروگان بگیرند.
- اعتصاب ۳هزار نفره کارگران ماشینسازی اراک در مرداد ۱۳۶۴ در مخالفت با تغییر ریل کار و تغییر شیفتهای
کاری برای جنگی کردن خط تولید کارخانه. در آن اعتصاب کارگران اراکی نیز
ناگزیر شدند کنترل محوطه کارخانه و تأسیسات آن را با ایجاد موانع به دست
بگیرند تا به خواستههای خود برستند.
- در تمامی سالهای دهه ۶۰ مقاومت مسلحانه مجاهدین با پاسداران
ارتجاع ادامه داشت.
سال ۱۳۶۶ تأسیس ارتش آزادیبخش
ملی ایران
سال ۱۳۶۶ با تولد ارتش
آزادیبخش ملی ایران، بازوی مسلح و مقتدر مردم ایران در برابر خمینی مقاومتی
نوین پایهریزی کرد. مقاومتی که با درهمشکستن ماشین جنگی خمینی، سیاست جنگطلبانه
خمینی را درهمشکست و راه را برای بازگرداندن ضربان نسبتاً عادی به نبض جامعه
و دم و بازدمهای طبیعی آن در راه سرنگونی دیکتاتوری فراهم کرد. کاری که اگر انجام
نمیشد خمینی تا بهقول خودش ۲۰سال دیگر
جنگ را ادامه میداد و در پناه آن جامعه و تحولات آن را قفل میکرد.
- در سال ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش ملی ایران تشکیل شد و مجاهدین به مقابله
فعال با ماشین جنگ ضدمیهنی خمینی پرداختند و با درهمشکستن توان جنگی خمینی،
او را ناگزیر از پذیرش آتشبس کردند. آن واقعه یک نقطهعطف تاریخی در مقاومت
مردم ایران در برابر فاشیسم مذهبی آخوندها بود و آنچنان برای خمینی ویرانگر
بود که وی یکسال بعد دق کرد و مرد!
- قتلعام زندانیان مجاهدی که دوران محکومیت
خود را میگذراندند در سال ۶۷ نیز
یکی از نقاط عطف تاریخ ایران معاصر است. واقعهای که با گذشت زمان هر چه
ابعاد آن بیشتر افشا میگردد، دستگاه سیاسی اجتماعی آخوندها را بیشازپیش
زیر ضربه میبرد. مقاومت مجاهدین در زندانها و پذیرش اعدام و برنگشتن از
آرمان آزادی مردم ایران یکی از درخشانترین اوراق ۴۰سال مقاومت خونبار خلقی است که مرگ را بر ذلت تسلیم ترجیح
داد.
با خاموش شدن آتش جنگ خارجی(جنگ خمینی و عراق)، آتش نبرد مردم با آخوندها به
سرعت شعله کشید. گرچه خمینی با کشتارهای وسیع در سالهای ۶۰ و قتلعام ۶۷ تلاش کرده
بود توان هر گونه حرکتی را از مردم ایران سلب کند اما با استمرار مقاومت پرتوان
سراسری، مردم نیز متقابلاً حرفهایی برای گفتن داشتند و از همان اوایل سال ۱۳۷۰ قیامهای شهری خود را آغاز کردند.
مهمترین قیامهای شهری آن دوره که اساساً ویژگی «قهرآمیز» داشتند عبارتند از:
- ۲۴مرداد
۷۰ قیام ۳۰هزار نفره مردم زنجان
- ۲۶فروردین
۱۳۷۱ قیام کوبنده مردم شیراز
- اردیبهشت ۱۳۷۱ تظاهرات قهرآمیز مردم اراک
- ۹خرداد
۷۱ قیام سترگ مردم مشهد و تصرف مسلحانه
کلانتریهای ۳ و ۴ مشهد توسط جوانان رزمنده خراسان
- ۱۹خرداد
۱۳۷۱ تظاهرات قهرآمیز مردم دلاور بوکان
و کشته و مجروح شدن دهها تن
- ۱۲مرداد
۱۳۷۳ قیام قهرآمیز مردم قزوین
- ۱۲بهمن ۱۳۷۲ قیام قهرآمیز مردم زاهدان(ایرانشهر، خاش،
زابل، بیرجند و تربت جام)
- ۱۵فروردین
۱۳۷۴ قیام قهرآمیز اهالی «اسلامشهر»
تهران و بستن راه «تهران ساوه»
- برای درک سطح و عمق آن خیزشهای اجتماعی
کافیست یادآوری شود که فرضا تنها در یک نمونه در جریان سرکوب خیزش انقلابی
مردم اسلامشهر، پاسداران خمینی که خیابانها را از دست داده بودند (حاکمیت
روی زمین و در خیابان، تماماً در دست جوانان قهرمانی بود که با کوکتل و انواع
وسایل مشابه، تمامی نمادهای رژیم را نابود کرده بودند) سرانجام از هلیکوپتر
توپدار برای سرکوب مردم استفاده کردند.
معرفی مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور دوران انتقال
در سال ۷۲، یک اتفاق دیگر نیز
تاثیری ویرانگر بر روی آخوندها و نظام دیکتاتوری آنها داشت، اتفاقی که بهمثابه یک
ضربه، ارکان رژیم را به لرزه درآورد:
از سوی مقاومت، یک زن بهعنوان رئیسجمهور مقاومت برای دوران انتقال
حاکمیت به مردم ایران انتخاب شد! معرفی مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت قدرت،
و نماد درخشان مقاومت، دستگاه سیاسی آخوندها را بهشدت به تلاطم انداخت و خون
جدیدی به حرکتهای ضدرژیم تزریق کردند.
نفس حضور یک «زن مسلمان پیشتاز» در لبه جلویی نبرد با دیکتاتوری زنستیز
آخوندها، بسیاری بافتههای ارتجاعی و ضدزن آخوندها تحت نام اسلام را پنبه کرد و
تعادلقوای بین مردم و ضدمردم را به تلاطم انداخت.
اصلاحات تقلبی واکنش به حضور مریم رجوی در عرصه سیاسی ایران
یک عامل مهم دیگر که به عادی شدن دم و بازدم جامعه سرکوب شده کمک کرد، این
بود که در آن دوره، دستگاه سرکوب حکومتی پس از تجربه مکرر برخورد قهرآمیز با مردم،
ناگزیر شد با بهرهگیری از عناصری مانند محمد خاتمی، تلاش کند چهره متفاوتی از
خودش نشان داده تا نفس حضور آلترناتیوی به رهبری یک زن پیشتاز و انقلابی را در ذهن
مردم و جوانان، بهویژه زنان کمرنگ کند.
در آن دوره، هرگاه که حضور رزمنده مجاهدین در شهرها بیشتر میشد، همزمان
حرکات اعتراضی و صنفی مردم هم سرعت میگرفت، اما متقابلاً و بلافاصله، تمامی
حاکمیت هم با همه عناصر اصلاحطلب و غیراصلاحطلب خود، به میدان آمده و «همه با
هم!» تلاش میکردند، پیش از هر چیز خطر مجاهدین را از سر خود و نظامشان کم کنند.
مردمی که پیشتاز دارند و مللی که پیشتاز ندارند
اهمیت حضور رزمنده مجاهدین در صحنه سیاسی ایران و تاثیرات ناشی از آن، هنگامی
بهتر درک میشود که وضعیت ایران(کشوری با یک نیروی پیشتاز سازمانیافته) مقایسه
شود با کشورهایی که مردمشان مانند ایران درگیر مبارزه با دیکتاتوری هستند اما
فاقد یک نیروی پیشتاز سازمانیافته میباشند.
از مقاومت مسلحانه تا قیامهای سنگین شهری
عملیات گسترده و مقاومت تمامعیار سالهای دهه ۶۰ در مسیر رشد طبیعی خود، به قیامهای سنگین شهری دهه ۷۰ رسیدند و سرانجام آن حرکتها، در یک قیام بزرگ دانشجویی به اوج
رسیدند. قیامی که ارکان دیکتاتوری آخوندی را در تمامیتش به لرزه درآورد: قیام
دانشجویی ۱۸تیر سال ۱۳۷۸!
قیام دانشجویی ۱۸تیر گرچه به خائنانهترین
شکل و با همدستی تمامی باندهای اصلاحطلب و اصولگرای رژیم سرکوب شد اما در حقیقت
سدی عظیم را از پیش پای مردم ایران بهویژه نسلی که دهه ۶۰ را خوب به یاد نداشت، برداشت. دانشجویان دریافتند که آخوندها و
تمامی باندهای نظامشان سر و ته یک کرباس هستند!
مجاهدین، کانون نامیرای قیام
سرکوب قیام ۱۸تیر ۷۸ گرچه جنبش دانشجویی را تا مدتی در محاق فرو برد اما کانون
مقاومت انقلابی مجاهدین تابع هیچ ضربهای نبود و کماکان ادامه یافت. مجاهدین
پیشاپیش قشر آگاه جامعه از قبیل معلمان آزاده میهن و دوشادوش زنان و جوانان، طبعاً
تأثیرات خاص خود را روی بقیه اقشار اجتماعی میگذاشتند. امری که با اندکی افت و
خیز، باعث استمرار قیام در چهارگوشه کشور و در اقشار و اصناف مختلف جامعه شد و
امید خامنهای به خاموش کردن آتش قیام را به ناامیدی تبدیل کرد.
قیامهای نیمه ۸۰
روز ۱۳اردیبهشت سال ۱۳۸۳ اعتصاب سراسری معلمان در شهرهای تهران، کرمانشاه، رشت، اردبیل،
سنندج، ارومیه، سقز، اصفهان و چند شهر دیگر سکوت حاکم بر جامعه را شکست.
از دیگر خیزشها باید از حرکت اعتراضی هموطنان آذربایجانی در اعتراض به اهانت
روزنامه حکومتی ایران در اول خرداد سال ۸۵ و تظاهرات
اعتراضی زنان در ۲۲خرداد ۸۵ در تهران به تبعیض جنسیتی اسم برد.
آرام آرام، شعار مرگ بر خامنهای سراسری میشود!
آن حرکتها در واقع نماد دم و باز دم جامعه ایران در آن دوره است. دورهای که
نهایتاً با بروز اولین شکاف در رأس هرم قدرت، یعنی شکاف بین دو باند اصلی رژیم در
انتخابات ریاستجمهوری آخوندها، فرصتی شد برای مردم تا دوباره به خیابانها آمده و
شعار مرگ بر خامنهای را به گستردهترین شکل در جامعه مطرح کنند. شعاری که
صاحبعله خودش را داشت و خارج از تمامی ظرفیتها و اهداف کسانی بود که متولی قیام ۸۸ بودند.کسانی که بیتنازل بهدنبال بازسازی دوران طلایی؟! خمینی
دجال بودند! کسانی که بهمحض آگاهی یافتن از آنچه که در خیابانها در جریان است و
شعارها و اهداف سیاسی و اجتماعی خاص خود را دارد، به سرعت کنار کشیده و به پوستین
کهنه خویش بازگشته و از پشت به قیام خنجر زدند.
قیام ۸۸
قیام ۸۸ نیز گرچه بهعلت
سرکوب و خیانت، بهخون نشست اما جنبش انقلابی مردم ایران را یک گام کیفی دیگر به
جلو پرتاب کرد.
پس از قیام ۸۸ دیگر هرگز مردم
دیکتاتوری را تحمل نکردند و موجی گرچه آهسته اما سنگینقدم و استوار تمامی جامعه
ایران را فراگرفت و نشان داد آنچه که سالهای قبل کاشته شده بود، اینک در آستانه
میوهدادن است.
قیام ۸۸ چند ماه به دارازا
کشید اما با خیانت رهبرانش از پیشروی بازماند. آن خیانت مرز بین خلق و ضدخلق را
بار دیگر بهروشنی ترسیم کرده و در گرگ و میش تبلیغات حکومتی و بازیهای مبتذل
سیاسی که جای دوست و دشمن را عوض میکرد، مجدداً به مردم یادآوری کرد که دوست و
دشمن مردم، چه کسانی هستند.
حضور پنهاننکردنی مجاهدین
در جریان قیام ۸۸ تقریباً همه چیز رو
شد.
آخوند بدنام احمد علمالهدی زودتر از بقیه آنتنش گرفت و با فریاد و فغان به
نمایش جمعه آمد و گفت: فرمانده قیام عاشورا منافقین بودند!
قیام عاشورای ۸۸ را گرچه از نظر
تقویمی باید در شمار سلسله قیامهای دهه ۸۰ بهحساب
آورد اما از آن پس تاکنون سردمداران نظام مکرراً نسبت به نقش مجاهدین در آن
آه و فغان سرداده و شعارهای طنینانداز شده در آن روز را شعارهای مجاهدین توصیف میکنند:
مرگ بر خامنهای!
مرگ بر اصل ولایت فقیه!
و دیگر شعار براندازی کل نظام، از آن روز پژواک دیگری در ایران یافته و بهسرعت
همهگیر شدند.
پس از قیام ۸۸
پس از خیانتی که به مردم در قیام ۸۸ شد و
پس از سرکوب وحشیانهای که خامنهای در آن قیام اعمال کرد و داستانهای کثیف و
هولناک کهریزک، گرچه بسیاری تصور میکردند که آتش انقلاب تا سالهای سال خاموش شده
اما اولین دستاورد آن قیام این بود که نقاب یکسره و برای همیشه از چهره بسیاری بر
افتاد!
تقریباً تمامی اقشار آگاه جامعه، تکلیف خود را با گرگهایی که در لباس میش به
صفوف مردم نفوذ کرده بودند، یکسره کردند.
گرچه در همان سالهای پس از ۸۸ باز هم
حرکتهای اعتراضی اجتماعی ادامه یافت اما شعارهای مردمی به سرعت تغییر کرد، بنا بر
آنچه که خبرگزاریهای معتبر جهان مخابره کردند، شعارهای براندازانه از آن پس، به
شعارهای اصلی مردم تبدیل شد.
شعارهایی همچون مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای از قیام ۸۸ به این سو، جنبه عام پیدا کردند.
در تمامی این ۴۰سال، مجاهدین و
همپیمانانشان حتی یک روز دست از قیام نکشیدند!
قیام و ایستادگی مجاهدین و مقاومت ایران البته بهایی سنگین داشت، ۱۲۰هزار شهید و از جمله ۳۰هزار شهید
قتلعام ۶۷ که در تاریخ مقاومتهای
مردمی ایران زمین بیسابقه است.
قیام و راهبازکنی برای اعتصابهای مردمی و حرکتهای
اعتراضی تا آنجا که در قیام ۸۸ آخوندها
به فغان آمدند که: فرمانده قیام عاشورا مجاهدین بودند!
و اکنون نیز خیابانهای سراسر کشور در تصرف شعارهای مجاهدین است:
مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی و... مرگ بر اصل ولایت فقیه..
درست یکسال پس از سرکوب ۸۸، قیام بهمن ۱۳۸۹!
روز ۲۵بهمن ۱۳۸۹ دوباره مردم تهران و بسیاری شهرهای دیگر با شعارهایی بر ضد
خامنهای، آن هم درست یکسال پس از سرکوب قیام ۸۸ به میدان آمدند!
مردم آن روز نشان دادند که برای کمر راست کردن از زیر ضربه سرکوب خامنهای و
خیانت دیگران، نیازی به چند سال صبر و تحمل ندارند.
حضور یک نیروی رزمنده سرنگونیطلب و ضد ولایت فقیه در میدان، بسیاری حسابهای
حاکمیت را به هم زده بود.
مردم ایران در همان لحظاتی که سال قبل شاهد سرکوب در خیابانهای شهرهایشان
بودند، اخبار یک سرکوب خونین دیگر را نیز پیگیری میکردند، سرکوب اشرف و مقاومت
مجاهدین در اشرف آن هم با دست خالی! مقاومتی که هرکز سکوت نمیکرد و همین پیام
ایستادگی به هر قیمت به همه جا صادر میکرد.
اینگونه بود که روز اول اسفند ۱۳۸۹ باز هم یک
قیام دیگر، تهران و چند شهر دیگر را به حرکت در آورد.
دهه ۹۰
روز ۲۵بهمن ۱۳۹۲ بختیاریها در اعتراض به یک توهین سخیف قومی تلویزیون آخوندی، در
۵استان و ۱۱شهر، قیام کردند و فضای رعب و وحشت آخوندی را شکستند.
در این دوره باز هم حضور رزمنده مجاهدین محسوس بود. مجاهدین کماکان با
مانورهای مستمر سیاسی و مقاومت خونین در اشرف(عراق) به نماد ایستادگی به هر قیمت
در برابر دیکتاتوری تبدیل شده بودند. مجاهدین نشان میدادند که آزادی آنچنان
ارزشمند است که میتوان برایش با دست خالی در برابر گرگهای تا دندان مسلح پاسدار
و عمله عراقی آنها ایستاد، جان فدا کرد اما کوتاه نیامد.
مقاومت مجاهدین در برابر ارتجاع، تاثیر جهانی دارد
پروفسور ژان زیگلر، از مسئولان نهادهای حقوقبشری سازمان ملل متحد و از
دوستان چهگوارا، با دیدن روحیه مجاهدین در اشرف که بدون سلاح در برابر
زرهپوشهای مالکی(سگ زنجیری خامنهای در عراق) میایستادند و از آرمان آزادی دفاع
میکردند، زبان به تحسین گشود و آنان را چراغ راهنمای آزادی و مقاومت در منطقه
نامید. او گفت اشرف اینک تنها کانونی است که به اطرافش امید برای آزادی و پیشرفت
صادر میکند.
کانونی که یک گام بعد، خود منشأء هزاران کانون دیگر شد.
بهای آزادی در بیابانهای عراق
تماشای مجاهدینی که بیسلاح در محاصره آخوندها و متحدانشان در وسط یک کویر
پرتافتاده عراق، از آرمانهایشان کوتاه نمیآمدند، تاثیری ویژه و تکاندهنده در
جامعه ایران داشت. همگان به چشم خویش دیدند که آزادی البته بهایی دارد که بدون
پرداخت آن، هیچ تغییری حاصل نمیشود، بیشک مقاومت اشرفیها در آن محاصره و
بمباران و موشکباران و حملات زمینی پیدرپی آخوندها و مزدوران و متحدانشان،
تاثیری ژرف در شکست سکوت جامعه ایران و جامعه بینالمللی داشت.
و به این ترتیب بود که چرخ قیام هرگز متوقف نشد و تا سال ۱۳۹۵ که مجاهدین توانستند از محاصره خارج شده و با هجرتی بزرگ و
پیشبینی نشده، از عراق به اروپا و آلبانی، اوضاع سیاسی اجتماعی ایران کلاً تغییر
کرد.
باز شدن فنر مجاهدین پس از خروج از محاصره
آخوندها که با خوردن زهر اتمی تحت عنوان برجام در سال ۹۲ و کسب حمایت تمامعیار مماشاتگران اروپایی و آمریکایی، به
خیال باز شدن راهنفس و درآمدن از بنبست بودند، در آغاز همین دهه، با هجرت بزرگ و
سازمانی مجاهدین از عراق همه نقشههای خود را برای نابودی مقاومت نقش بر آب دیدند.
با هجرت بزرگ مجاهدین که بهدنبال شکست توطئه لیستگذاری تروریستی مجاهدین صورت
گرفت تعادلقوای موجود بین رژیم و مردم، به سرعت رو به تغییر گذاشت.
انزوا و ضربهپذیری خامنهای و نظامش آنجایی بیشتر شد که با تغییرات بهوجود
آمده در کاخ سفید، سیاست مماشات ضربات جدی دریافت کرد.
قیام بزرگ مردم ایران، دوران جدیدی در مسیر رسیدن به آزادی
قیام دیماه ۱۳۹۶ در ادامه چنین مسیر
پر نشیب و فرازی فرارسید و راه را به شکلی نهایی بر آخوندها بست. قیامی که حاصل ۴۰سال مبارزه بیامان مجاهدین و مردم ایران با آخوندها بر سر
حاکمیت ملی و مردمی است.
اکنون کارگران، کشاورزان، اقشار میانه و کسبه و بازار ملی در صفی واحد به
قیام برخاستهاند تا بزرگترین و قدیمیترین خواسته تمامی قیامها و انقلابهای
یکصد ساله اخیر ایران را تحقق بخشیده و حاکمیت را خود به دست گیرند.