۲۶اردیبهشت۱۴۰۱
به آتش کشیدن تصاویر خامنهای
این روزها بهرغم اقدامات و تدابیر گسترده سرکوبگرانه اعتراضات مردمی علیه گرانی در شهرهای مختلف با شعارهای مرگ بر خامنهای، رئیسی، مرگ بر اصل ولایت فقیه در جریان است. خیزشهای قهرمانانهٔ مردم نشانهٔ آشکاری از به هیچ انگاشتن هیبت و هیمنهٔ پوشالی خامنهای و کفتاران حاکم است، که واکاوی زوایای آن مجال خاص خود را میطلبد. اما پیش از آن خوب است اندکی به عقبتر بازگردیم و نگاهی به یک اشتباه بزرگ از عمود فرتوت خیمهٔ ولایت بندازیم؛ یک موضعگیری سخیف که جهتگیری دیکتاتوری آخوندی در ضدیت با مردم محنتزده و ستمدیدهٔ ایران را بهخوبی برجسته کرد.
علی خامنهای در سخنان آغازین سال۱۴۰۱ خود با بلاهت قابل توجهی از «ذوق مرگ»شدناش از به کرسی نشاندن آخوند ابراهیم رئیسی، پردهبرداری کرده و آن را «شیرینی بزرگ سال۱۴۰۰» خواند! این روزها هم دفاع بیکله و تمام قد خامنهای از سیاستهای اقتصادی جلاد سوگلی ولایت، آن هم در حالی که گرانی و تورم رکوردهای پیاپی میزند و نان را هم از سفرهٔ مردم ایران به یغما برده است، شلیک دیگری بر پیکر متعفن نظام آخوندی بود.
این برای ولیفقیه ارتجاع چندان معقول نبود که برای شخصیت منفوری که در رقابت با آرای باطله در انتخابات نمایشی نظام پیروز شده، چنین مایهای بگذارد؛ آن هم پس از هزینههای گزاف پیشین برای الصاق وی به ریاستجمهوری آخوندی که حتی با گذشت یک سال از آن هنوز چرک و عفونتهایش پایان نیافته است!
واقعیت این است که خامنهای سرنوشت خود و نظامش را به رئیسی گره زد؛ گره کوری که چه بسا با تداوم شورش مردم آزادیخواه ایران، ولایت درمانده را به صرافت باز کردنش هم بیندازد!
کار به جایی رسید که یک رسانهٔ حکومتی در مطلبی با عنوان «اعلام خطر جدی» ضمن اشاره به ریزش سراسری خودیها و شرایط انفجاری جامعه خواستار استعفای جلاد سوگلی و شیرینی ولایت شد و نوشت:
«اکنون حتی نیروهای طرفدار خودتان هم بهعملکردهای شما اعتراض دارند و اطلاع داریم که تلاشهای درونگروهی هواداران دولت برای توجیه نیروهایی که مسألهدار شدهاند همچون آب در هاون کوبیدن است... حالا که روشن شده شما نمیتوانید از عهده حل مشکلات برآئید، شجاعانه کنار بروید و کار را به افراد کاردان بسپارید تا مردم و کشور را از این گرداب خطرناک نجات بدهند» (روزنامه جمهوری اسلامی ـ۱۷اردیبهشت ۱۴۰۱).
علی خامنهای البته بهخوبی میدانست که چه بحرانی در پیش دارد. چیدن تمامی عناصر هار و وحشی که شهرت سوابق «مشعشع» جنایت و قساوتشان پیش از خودشان حرکت میکند، در مناصب و کرسیهای بالا تا پایین حکومت، بهخوبی از نیات پلید عنکبوت ولایت پرده برمیدارد.
جلاد ۶۷ در کرسی ریاستجمهوری آخوندی نشسته است؛
انبوهی از پاسداران یونیفرم پوش یا شخصی پوش سپاه در تیم دولت و وزرا و معاونان آنها به کار گمارده شدهاند؛
اکثریت مقامات محلی و فرمانداران و استانداران نواحی مختلف کشور از میان سرکردگان سابق و لاحق سپاه پاسداران برگزیده شدهاند؛
قوهٔ قضاییهٔ حکومت آخوندی به فرمان شخص خامنهای، زیر مهمیز یکی از وحشیترین و لمپنترین آخوندهای هار نظام قرار گرفته است؛
قوهٔ مقننه، یا همان مجلس ارتجاع هم که اولین نقطهٔ شروع جراحی بزرگ و قمار تمامعیار خامنهای در کنار گذاشتن باند مغلوب نظام بود. تا جایی که ریاست مجلس ارتجاع امروز به اعتراف خودش یک پاسدار «چماقدار حکومتی» و اعضای آن هم از گلهای از بسیجیان و آخوندهای زائلالعقل گزینش شدهاند که موی دماغ منویات ولایی نشوند!
تمام این چیدمان عظیم صحنهٔ سیاسی ایران توسط خامنهای، تنها و تنها برای مقابله با یک دشمن بوده و بس؛ مردم ایران و مقاومت مردم ایران که پیشتاز و پیشکسوت مقاومت بوده است!
این چنین است که ولیفقیه نظام پوسیدهٔ ولایت، ماهها پیش از این با صراحت و البته به درست اعلام کرد که از خارج، جنگی با این حکومت وجود ندارد! اما نمیتوانست تصریح کند که هر چه هست، خطر سرنگونی از درون ایران و توسط مردم ایران است!
این روزها مردمی که دیگر حتی نان هم در سفرهشان ندارند، هر روز در یک شهر بساط نظام را به هم میریزند و «دشمن ما همینجاست» را در عرصهٔ عمل، در چشمان دوست و دشمن به نمایش میگذارند.
تکرار خاموشی ناپذیر شعار «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر رئیسی» در کوی و برزن ایران، مزهٔ شیرین کرسی نشینی جلاد را در کام خامنهای به مزهٔ تلخ مرگ تبدیل کرده است. بیش باد!