۸اردیبهشت۱۴۰۱
مطالبات کارگران
کار و کارگر در نظامهایی با سلطهٔ سیاسیِ مطلق بهرهکشان تمامیتخواه، یکی از پرتنشترین و چالشبرانگیزترین موضوعات صنفی، اجتماعی، طبقاتی و سیاسی است. این تنش و چالش در ایران کنونی، بهقدمت عمر نظام ولایت فقیه علیه کارگران جریان داشته است. یکی از موضوعات چالشبرانگیز در مبارزات ضداستثماری، سندیکاها و اتحادیههای کارگری در نظامهای تمامیتخواه هستند. این چالش آنقدر در تاریخ جهان برجسته است که گویی تاریخ اجتماعیِ انسان هرگز بدون این کشاکش نبوده است.
بهمناسبت روز جهانی کارگر، به تاریخچهٔ فراز و فرود اتحادیهها و سندیکاهای کارگری و بهطور خاص سرنوشت آنها در حاکمیت آخوندی میپردازیم.
مفهوم و مقصود تشکل صنفی
پیدایش سندیکاها و اتحادیههای صنوف مختلف، قدمی کیفی در رشد تمدن اجتماعی و سازمانیافتگی پیرامون کار و تولید و صنعت و سودآوری آنها در خدمت حیات مشترک بشری بوده است. در دنیایی که مناسبات شغلی، تولید، درآمد و قوانین آن با تشخیص سلطهٔ صاحبان قدرت و سرمایه تراز میشده است و میشود، سندیکاها و اتحادیههای مستقل صنوف، تنها سخنگو و تکیهگاه تضمینشده برای بیان مطالبات و تأمین آنها و نیز سنگر دفاعی زحمتکشان و رنجبران است. تاریخ پشت سر ـ و بهطور خاص در میهن خودمان طی ۱۱۶ سال گذشته ـ گواهی داده است که کشاکش مستمر سندیکاها و اتحادیههای کارگری با صاحبان سرمایه و سلاطین و شاهان و شیخان مسلط، بخش اصلی مبارزهٔ کارگران و زحمتکشان با سلطهگران و استثمارگران بوده است.
بر چنین زمینهیی از تسلط طبقات ممتازهٔ استثمارگر علیه رنجبران خالق زندگی، شهرها، راهها و عمارتهای این هستی، سندیکاها و اتحادیهها نقش مأمن و جایگاه استیفای حقوق کارگران را داشته و دارند. پیدایش و جریان یافتن این سندیکاها و اتحادیهها نیز در بستر چنین مبارزه و کشاکشی، با سرنوشت کارگران ایران عجین بوده و هست.
در آستانهٔ روز جهانی کارگر، با گامهای گاه پر فراز و ناکام و گاه کامیاب و نشیب کارگران ایران همراه میشویم تا سیر حرکت و جنبش میلیونها انسان را در نیل به آزادی و برابری و عدالت اجتماعی، سرمایهٔ مشترک مبارزاتیمان برای نفی استثمار و دیکتاتوری کنیم.
نخستین تشکل ناجی کارگران
پیدایش جنبش سندیکایی و اتحادیهیی در ایران، به سالهای جریان انقلاب مشروطیت برمیگردد. نخستین اتحادیه کارگری در سال ۱۲۸۴ در یک چاپخانه در تهران شکل گرفت. همین بنیانگذاری، توجه کارگران را بهعنوان ناجی مطالباتشان جلب کرد. از همان موقع، جنبش سندیکایی و اتحادیهیی کمکم گسترش یافت و کارگران مشهد، تبریز و انزلی هم اقدام به تأسیس سندیکا و اتحادیه نمودند. آن موقع با تأسی از جریان مترقی مشروطیت، کارگران با عضویت در سندیکاها و اتحادیهها، خواستار ۸ ساعت کار روزانه و مزد عادلانه برای همة کارگران شدند. این خواستة صنفی با یک قدم پیشروی، به مطالبة سیاسی بالغ شد و کارگران از طریق سندیکا و اتحادیهشان خواستار زمین برای دهقان و حکومت جمهوری برای ایران شدند.
پیداست که جنبش نوپای سندیکایی و اتحادیهیی با سرنوشت انقلاب مشروطیت گره خورد. با سرکوب آن انقلاب که آغاز فصل آزادیخواهی و تجدد در ایران بود، جنبش سندیکایی و اتحادیهیی هم با یورش همهجانبة پادشاهان قاجار و عمالشان بهطور موقت به محاق رفت.
ظهوری تکاملیافته
یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر بهپا خاستن مجدد جنبش سندیکایی و اتحادیهیی در ایران، انقلاب سوسیالیستی اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه تزاری بود. از پس این خیزش بزرگ ضدطبقاتی، تنها در سال ۱۲۹۹ پانزده سندیکا و اتحادیه در ایران شکل گرفت. یک سال بعد شاهد بلوغ این جنبش به انتخاب شورای مرکزی و سپس رهبری اتحادیه هستیم. این تغییر و تحول سریع و مهم در جنبش کارگری ایران، موجب شکلگیری چند اعتصاب پیاپی توسط کارگران چاپخانه و کارگران نفت آبادان شد. به ابتکار همین شورا بود که برای اولین بار در ایران، اول ماه مه بهعنوان روز جهانی کارگر جشن گرفته شد.
دو نتیجهٔ مهم سازمانیافتگی
نخستین نتیجهگیری از حدود ۱۵ سال اول شکلگیری جنبش سندیکایی و اتحادیهیی این است که کارگران ایران،
الف ـ به تشکل واحد دست یافتند.
ب ـ نماینده و سخنگو انتخاب کردند.
ج ـ مستقل از حاکمیت و طبقة حاکم شدند.
دومین نتیجه از روند رشد این جنبش مستقل سازمانیافته این بود که خواستههای صنفی کارگران به مطالبات سیاسی جهت تغییر و بهبود شرایط اجتماعی و نیز کوتاه کردن دست استعمارگران از ایران بالغ شد. با این خواسته بود که شورای مرکزی اتحادیههای کارگری ایران مورد توجه جنبشهای جهانی کارگری قرار گرفت و در همان سالهای نخست قرن چهاردهم خورشیدی به عضویت سازمان بینالمللی سندیکای جهانی کارگران درآمد.
این دو نتیجه را باید مبنای شناخت کیفیت و تاریخچة جنبش سندیکایی و اتحادیهیی قرار دهیم. مبنایی که چراغ راهنمای بررسی سرنوشت جنبش کارگری و سیاست دولتهای ادواریِ شاهی و شیخی با آن خواهد بود. این مبنا را در دو محور منسجم میکنیم:
ـ جنبش کارگری در ایران با سندیکا و اتحادیه، به تشکل و با آن به آگاهی صنفی و سیاسی دربارهٔ حقوق حقة خود رسید.
ـ جنبش کارگری در ایران به استقلال صنفی و سیاسی از حاکمیت سیاسی و طبقهٔ حاکم رسید.
تجربهآموز مصاف با دیکتاتوری
از این پس، جنبش کارگری با داشتن سندیکا و اتحادیه، به وجودی دارای حیات فعال و اثرگذار تبدیل میشود. این تشکل با چنین مختصاتی به دوران سلطهٔ رضا شاه پای مینهد؛ دورانی از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰.
رضا شاه در قدم نخست صدارتش، فعالیت احزاب را برنتابید و با تصویب قانونی مشهور به «قانون سیاه»، سعی کرد جنبش سندیکایی و اتحادیهیی را سرکوب کند. اما او درنیافته بود که این جنبش ریشه دوانده و قابل نفی و محو شدن نیست.
اعتراضات و اعتصابات سندیکاها و اتحادیههای شرکت نفت و نساجی، مستی رضا شاه را برهم زد و تا خواست بجنبد، کارگران راه آهن اعتصابی ۸۰۰نفره را پیش پایش گذاشتند، نیروهای سرکوبگر را عقب راندند و ساعت کار را ۹ ساعت تعیین نمودند و به ثبت رساندند. این قدمی بزرگ در پیشرفت جنبش مستقل سندیکایی و اتحادیهیی در ایران بود. قدمی که شکوفایی بعدی را در دههٔ دوم آغاز قرن چهاردهم رقم زد.
در فاصلهٔ سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ تعداد سندیکاها و اتحادیههای کارگری بیشتر میشود. تعداد اعضای شورای مرکزی اتحادیهها از ۳۰ هزار کارگر فراتر میرود. در همین سالها شاهد گرد آمدن ۳۰۰ هزار کارگر در اتحادیهها و سندیکاها هستیم. با این توفیق، فدراسیون سندیکای جهانی کارگران، سندیکای کارگران ایران را به عضویت میپذیرد.
قدرت گرفتن جنبش مستقل سندیکایی و اتحادیهیی و نیز جهانی شدن آن، تهدیدی برای تمامیتخواهی حکومت محمدرضا شاه میشود. وی در سال ۱۳۲۷ ــ که خودش هم مورد تهاجم مخالفان واقع شده بود ــ فعالیت سندیکاهای کارگری را ممنوع اعلام کرد.
کارگران تا حدود یکونیم سال با اعتصاب و اعتراضات موضعی، از فعالیت سندیکایی و اتحادیهییشان حفاظت میکنند. در سال ۱۳۲۹ با اعتصاب در کوی نفت خوزستان، خیزش سندیکاها بالا میگیرد و به ظهور فکر ملی شدن نفت میانجامد.
در وصف پیوند سندیکاها و اتحادیههای کارگری با جنبشهای سیاسی در ایران، به قسمتی از یک مقاله از نشریه مجاهد شماره ۱۱۸ بهتاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ توجه میکنیم:
جنبش کارگری در پیوند با نهضت ملی
با اوجگیری نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۲۹، جنبش کارگری نیز جان تازهیی گرفت. در این مورد مبارزات ضد استعماری کارگران شریف نفت جنوب جای ویژهای دارد. در آغاز سال ۱۳۳۰همزمان با تصویب طرح ملی شدن نفت در سراسر کشور، شرکت استعماری نفت ایران و انگلیس که موجودیت خود را در خطر میدید، ۳۰درصد دستمزد کارگران را در بندر معشور قطع کرد و مغازههای خواروبار فروشیشان را نیز تعطیل نمود. این عمل موج اعتراض کارگران را در بندر معشور و آغاجری برانگیخت. دامنهٔ اعتصاب، تمام نواحی نفتخیز خوزستان را فراگرفت. رژیم شاه و دولت علاء در مقابله با این اعتراض عمومی، به حمایت از شرکت نفت برخاسته و در مناطق نفتخیز اعلام حکومتنظامی کردند. درآبادان و بندر معشور، نیروهای نظامی با مسلسل و تانک بهسوی کارگران آتش گشودند و دهها کارگر را شهید و زخمی و صدها تن را اسیر کردند. دامنة اعتراض از مناطق نفتی به سرتاسر ایران کشیده شد. تظاهرات همبستگی با نفتگران جنوب همة شهرهای ایران را به لرزه درآورد. در نهایت، اتحاد ومبارزة پرشکوه کارگران، رژیم شاه و شرکت استعماری نفت را بهزانو درآورد و به امضای موافقتنامه با کارگران واداشت».
بعد از کودتای ارتجاعی ـ استعماری ۲۸مرداد ۳۲، جمعیتهای کارگری هم سوژهٔ سرکوبگری کودتاچیان شدند. طی حدود ۱۰ سال پس از آن کودتا، شاهد اعتراضات و اعتصابات پراکنده و موضعی توسط رفتگران رشت، کبریتسازی همدان، بندر خرمشهر، نفت مسجد سلیمان و آغاجاری، آجرپزی و سیمان تهران، معادن رباط کریم، نخباف و ریسباف اصفهان، نساجی شهر ری و کورهپزخانههای تهران هستیم. اوج این اعتراضات و اعتصابات در سالهای 39-42 بود که دریچههای اختناق، قدری شل شده بود. در این دوره اعتصاب بزرگ 25 هزار نفرة کارگران کورهپزخانههای تهران، اعتصاب کارگران نساجی و حریربافی اصفهان، اعتصاب کارگران ساختمانی تهران و نفت و راهآهن اوج گرفت.
بازوی قدرتمند انقلاب
یکی از اوجهای جنبش سندیکایی و اتحادیهیی در ایران، پیوستن آن به خیزش و قیام سال ۱۳۵۷ است. اعتصاب نفتگران و بهدنبال آن بقیه کارگران، پایههای استبداد شاهی را به لرزه درآورد. این اعتصابات یکی از ارکان تعیینکننده در فلج کردن پایههای آن نظام و سقوطش شد.
با چنین پیشینهیی از تشکل و قدرت سندیکاها و اتحادیهها و اثرگذاری صنفی و سیاسیشان، به شرایط بعد از قیام ۱۳۵۷ میرسیم. شرایطی که تحقق دو خواستة مهم آن جنبش بزرگ تاریخی را انتظار میکشید: آزادی و عدالت اجتماعی.
از آن پس جنبش کارگری ایران با آن تشکل مستقل و صنفی، طرف حساب تفکر تمامیتخواه سیاسی و مذهبی و صنفی تحت عنوان ولی فقیه میشود. تفکری که هرگونه تشکل و استقلالی را اعم از صنفی، سیاسی و ایدئولوژیک برنمیتابد و آن را تهدید و رقیب قدرت مطلقة خود میداند.
هیولای ارتجاع؛ منادی استثمار، دشمن تشکل و استقلال
بعد از پیروزی قیام۱۳۵۷ شاهد اظهارات ضدکارگری از جانب برخی مقامات بالای حکومت آخوندی بودیم. از این قبیل بودند بهشتی و آذری قمی که دم از «سرمایهداری مشروع و اسلامی» و «سودبری معقول و متعارف» علیه کارگران زدند.
طی دو سال ۱۳۵۸ و ۵۹ اعتراضات کارگران با خواستههایی بالا گرفت که اکنون پس از۴۱ سال، شاهد همان مطالبات از جانب کارگران هستیم. خواستههای کارگران در همان دو سال اول پس از پیروزی آن قیام، بهطور عمده حول محورهای زیر بیان شده است:
ـ بهبود شرایط زندگی شامل افزایش دستمزد، حق مسکن و اولاد، اعتراض به تقلیل دستمزد.
ـ بهبود شرایط و قوانین کار شامل لغو قانون کار ضدکارگر، لغو قانون حق اخراج کارگر توسط کارفرما، طبقهبندی مشاغل، ایجاد کار برای بیکاران.
ـ حاکمیت کارگران و سیاستهای کارگری در مؤسسات تولیدی شامل شوراهای واقعی متعلق به کارگران و مصونیت اعضای شورا، نظارت کارگران بر تولید و قیمتگذاری، انحلال سندیکاهای فرمایشی حکومتی، انحلال دوایر عقیدتی در کارخانهها، رفع سلطه و حضور انجمنهای انحصارطلب بهاصطلاح اسلامی، آزادی کارگران زندانی.
نکتة قابل توجهی که در همراهی با جنبش سندیکایی و اتحادیهیی به آن برمیخوریم، تجربه «شوراها» است که نخستین بار در جریان قیام ضدسلطنتی سال۱۳۵۷ شکل گرفت. بعد از آن قیام، بردن «شوراها» به کارخانهها، ادارات و دانشگاهها بهطور عمده از جانب سازمان مجاهدین خلق ترویج میشد که بر مشارکت و نظارت خود کارگران و کارکنان تأکید داشتند. بخش کارگری مجاهدین، یکی از فعالترین بخشهای اجتماعی آن زمان بود. جاافتادگی و اهمیت «شوراها» برای کارگران، یکی از میدانهای کشاکش بین مجاهدین و عوامل حاکمیت آخوندی شد. عاقبت، عوامل رژیم سراغ اعضای شوراها رفتند و با تصفیه و اخراج و تهدید، مدیریت کارخانه و مواضع اصلی و کلیدی را از دست شوراها درآوردند و به مهرههای دستچین شدهٔ وابسته به حکومت سپردند.
بنابراین از سال۱۳۵۸ به بعد، بزرگترین تهدید و مانع پیشرفت جنبش سندیکایی و اتحادیهیی، به هژمونی سیاسی ـ مذهبی دست مییابد. ابتدا سندیکا و اتحادیهٔ کارگری در ارگان موهومی با عنوان «خانه کارگر» استحاله و ادغام میشوند. سپس پروژهٔ اخراج اعضای شورای مرکزی اتحادیهٔ کارگران بهاجرا درمیآید. بهدنبال این پروژه، قانون کار ارتجاعی و ضدکارگری رژیم به تصویب میرسد. مقاومت کارگران در برابر این قانون ضد کارگری، منجر به دستگیری و اخراج سری به سریِ آنان میشود.
خمینی به موازات سرکوب سیاسی سازمانها و گروههای مترقی مخالف و منتقد رژیم، استقلال سندیکاها و اتحادیههای کارگری را زیر ضرب میگیرد تا همه را زیر چتر ولایت خودش بکشاند. از اینجا به بعد است که «ضرورت آزادی»، مطالبة مشترک همة صنوف میشود. معنیاش این است که جنبش کارگری بدون تحقق آزادی، هرگز به مطالبات صنفیاش نخواهد رسید. این آغاز فصلی جدید برای جنبش کارگری ایران از ۱۳۵۸ به بعد شد و هنوز هم ادامه دارد.
انحلال سندیکاها و اتحادیهها / چاشنی یک عبارت مبتذل خمینی
جنگطلبی خمینی علیه عراق و منطقه با شعار ارتجاعی و ضد ملیِ «صدور انقلاب» که منجر به بروز جنگ در پایان شهریور ۵۹ شد، شمشیر ارتجاع ولایی بر فرق سندیکاها و اتحادیههای مستقل کارگری بود و همهٔ آنها تحت پوش فوریت جنگ، منحل اعلام شدند و هرگونه آزادیخواهی نیز به محاق کشانده شد.
خمینی با بیان عبارت مبتذل و دجالانهٔ «خدا هم کارگر است»، اصل جنبش کارگری، حقوق کارگران و تشکل کارگران را به سخره و هزل گرفت. اینگونه شد که ارتجاع تمامیتخواه آخوندی با زعامت ولی فقیه، هدف نخستش بیتشکل و بیسخنگو کردن کارگران ایران بوده است. پیشبرد این خط علیه کارگران، این دستآورد ضدبشری و طبقاتی را برای حاکمیت داشته است که
کارگران را تکتک و جداجدا طرف حساب حاکمیت میکند و نه از طریق تشکل و سخنگو و نمایندهشان،
آنان را بیپشتوانه و بیآینده میکند،
آنان را از مجامع صنفی و حقوقی بینالمللی قطع میکند،
عناصر و ارگانهای حکومتی را تحت عناوین پوشالی سندیکا و اتحادیه، علیه آنها سامان میدهد،
عناصر اطلاعاتی و امنیتیاش را با هدف تفرقه میان کارگران و سرکوب آنان، بر کارخانهها و کارگاهها مستولی میکند
و این همه را برای بهرسمیت نشناختن سندیکا و اتحادیة مستقل کارگران و بینتیجه گذاشتن اعتراضات و اعتصابات آنان ساماندهی میکند.
به سوی اتحاد اتحادیهها
یکی دیگر از اوجهای جنبش کارگری در ایران که گویای نبرد بزرگترین طبقة اجتماعی و صنفی با حاکمیت ملایان است، اعتراضات و اعتصابات سال۱۳۹۷ است. اعتراضات و اعتصابهایی که گویای شکست قاطع تمام طرحهای به انقیاد کشاندن کارگران از طریق سندیکاها و اتحادیههای دستساز حکومت هستند. این اعتصابات که گاه ماهی ۴ یا ۵ بار تکرار میشدند، با اعتراضات و قیامهای دیگر اقشار اجتماعی در سه سال گذشته پیوند خورده و در مسیر تکامل خود، اکنون به جبههیی سراسری علیه حاکمیت ولایت فقیه بالغ شدهاند.
باشد که در مسیر تکامل صنفی و اجتماعی سندیکاها و اتحادیههای کارگری ایران، کلیة اتحادیههای صنوف ایران بههم بپیوندند تا آرزوی تاریخیِ نسل به نسل ایرانزمین را برای نیل به آزادی و دموکراسی و برابری، با اتحاد اتحادیهها تحقق بخشند.
شایستهترین گرامیداشت روز جهانی کارگر
در یک نگاه تاریخی، پیکری را از اجزای جامعه و صنوف ایران بررسی کردیم که با گذار از میان چندین دیکتاتوری، حقوق و سرنوشتش با سرنوشت آزادی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر در ایرانزمین گره خورده است. عالیترین سطح شناخت و مترقیترین مواضع سیاسی و صنفی برای تحقق آرزوهای تاریخی و انسانیِ جنبش کارگری در ایران، همانا مبارزهیی همهجانبه ـ دربرگیرندهٔ تمام صنوف و اقشار ـ با دیکتاتوری کنونی در هیأت حاکمیت ولایت فقیه میباشد. از این رو سرنگونی آن بهعنوان عالیترین مطالبة ملی و صنفی بهعنوان شایستهترین عید و گرامیداشت روز جهانی کارگر است.