۲۴آذر۱۴۰۰
حمایت دانش آموزان از معلمان
معلمان باز هم میدانها و خیابانهای دادخواهی حقشان را فتح کردند؛ بسیار انبوهتر از گذشته، منظمتر و هماهنگتر. معلمان و فرهنگیان، دادخواهیِ حق نان و مرتبت و منزلت و تأمین کف زندگی را در بیش از ۱۲۰شهر ایران فریاد کردند، سرود و ترانه کردند و همهٔ جوانب سیاسی و صنفی و حقوقیشان را در یک قطعنامهٔ فوقالعاده قوی و متفاوت، گنجاندند. اینبار بچههایشان یعنی دانشآموزانشان هم به میدان آمدند.
دانشآموزان خردسال، رویش ارادههای نو در دادخواهی بیشکست مردم ایران شدند. بچهها در تجلیهای زیبا و زلال، حق نان و زندگی و کرامت و آزادی را پشتوانهٔ معلمانشان کردند. حضور برجستهٔ دانشآموزان خردسال در حمایت از معلمانشان از یکطرف تعمیق مطالبات اقشار مردم تا نهانیترین کنج خانهها را نشان داد و از طرف دیگر ننگ سراپای نظام ملایان را نزد تمام مردم ایران و رسانههای جهانی برملا نمود. دانشآموزی معصوم، یک یادداشت پرمعنا و پیامدار را پیوست بزرگترین تجمع معلمان و فرهنگیان کرد: «معلم عزیزم! توپ و تفنگ نداری، دانشآموز که داری، حمایتت میکنیم».
حضور قابل توجه دانشآموزان خردسال در حمایت از بزرگترین تجمع سراسری معلمان، پیام قاطع بازگشتناپذیریِ دادخواهی نان و آزادی و مرتبت انسانی در ایران اشغالشده است. دانشآموزان خردسال که حضورشان موجب بازتاب گسترده و میلیونی در میان کاربران ایرانی شده است، این پیام بالندگی و پایداری اعتراضات و قیامهای مردم را به حاکمیت دزدسالار آخوندی و کارگزارانشان حکم و مهر کردند که:
«گیرم که باد هرزهٔ شبگرد
با هایوهوی نعرهٔ مستانه در گذر باشد؛
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟».
روز ۲۲آذر۱۴۰۰ بزرگترین تجمع معلمان و فرهنگسازان کشور؛ پیشگامان آگاهی و علم و پرورش علیه دروغ دولتی، اختلاس، چپاول، استثمار و سرکوب سازماندهیشدهٔ حکومتی برگزار شد.
اگر قطعنامهٔ تجمع فرهنگیان را نتیجهٔ این تجمع ــ که هیچ کم از یک قیام علیه حکومت نبود ــ در نظر بگیریم؛ نشانی دقیق سرچشمهٔ فساد و تباهیِ سیاسی و اقتصادی را در آن شاهدیم. این قطعنامه در ضمن، افشاگر تمام ترفندهای تقدسنمایی و دجالگرایی و عوامفریبی و نیز سکهٔ یک پول کردن این ترفندهای نخنمای حکومتی در ۴۳سال گذشته است.
آن روی سکهٔ این افشاگری و روشنگری، تأکید قاطع معلمان و فرهنگیان بر تحقق رتبهبندی و تأمین مطالبتشان میباشد. این قطعنامه، افشاگری و هشدار را بههم آمیخته و خطاب به حاکمیت میگوید:
«فرهنگیان ایران تا تحقق کامل رتبهبندی شاغلان حداقل هشتاد درصد حقوق هیأت علمی و همسانسازی بازنشستگان مبتنی بر قانون مدیریت خدمات کشوری، دست از اعتراض نخواهند کشید.
چگونه است که بودجه برای نهادی چون صدا و سیما که عرصه تاخت و تاز مافیای آموزشی است وجود دارد اما تا پای صحبت از معیشت معلمان به میان میآید همین صدا و سیمای غیرملی با گزارشات موهوم افکار عمومی را علیه فرهنگیان مغشوش و تحریک میکند!؟
چگونه است بودجه برای افزایش سهم حوزه علمیه وجود دارد اما برای حوزه تعلیم و تربیت و آموزش با کیفیت پولی در بساط حاکمیت نیست!؟».
این است جدیدترین و آخرین وضعیت ایران دادخواه در صدای تمام اقشار اجتماعی! این است شتاب تغییرات و کیفیت یافتن تحولات در جبهه مردم ایران علیه تمامیت حاکمیت ملایان! اصل مطلب هم این است که تمام حناهای دجالیت خبری و عوامفریبی تبلیغات آخوندی و دستگاه عریض و طویل آن نزد مردم ایران ــ خاصه معلمان و فرهنگساران ــ دود هوا شده و به چشم بانیان جنایت و چپاول بازگشته است.
عشق به آزادی و عدالت و تعهد اجتماعیِ تحقق آنها، جریان مداوم آبی در این ۴۳سال بوده است که سال به سال صخره و سنگ استبداد، جهل و استثمار ولایی را ساییده و شکافته و اینک از آن عبور کرده است.
این است موقعیت و مختصات جامعهٔی مدام متحول شونده و بالنده علیه حاکمیتی مدام در بنبست و انقباض فرورونده!