۸آذر۱۴۰۰
سه ماه از شروع محاکمه دژخیمی بنام حمید نوری (عباسی) در دادگاه استکهلم سوئد میگذرد. در طی این مدت، ۴۱ شاهد و شاکی در محضر دادگاه حاضر شده و به همدستی این دژخیم در قتل عام سال ۶۷ شهادت دادهاند. شاکیانی که خود در راهروهای مرگ شاهد جنایات این دژخیم بودهاند و یا شاهدانی که از منظر دیگری روایت کننده همدستی این فرد در این جنایت بودهاند.
حال نوبت به دژخیم حمید نوری رسیده است که در پای میز عدالت پاسخگوی همدستی و جنایات خود علیه فرزندان یک خلق شود. اما با توجه به ماهیت کثیف و خوی جنایتکارانهای که دارد، طبیعی است که بخواهد از تواناییهای شغلی خود استفاده نموده و دادگاه را به بیراهه بکشاند. پیشاپیش مشخص است که حمید نوری سعی دارد با هذیان گویی و بافتن آسمان و ریسمان، نگذارد صندوقچه قتل عام سال ۶۷ باز شود و هر رطب و یابسی را میبافد تا اصل قضیه را منکر شود.
روایت حمید نوری از قتل عام سال ۶۷
حمید نوری در هجویات روز اول خود حدود ۷ساعت زمان «بیان آزاد» داشت تا هر نکتهای که میخواهد بگوید. وی سعی نمود تبلیغات ۴۳ ساله رژیم منفور آخوندی علیه مجاهدین را یکجا تکرار نماید. همچنان که خودش اشاره کرد، وی تصور مینماید اظهاراتش در این دادگاه جزء به جزء ثبت شده و بعدها از اسناد تاریخی خواهد شد. در همین راستا بود که سعی نمود با بیشرمی تمام، از حکومت خونریز آخوندی نیز چهرهای عدالت جو و مردمی ارائه دهد. وقتی حمید نوری خواست در مورد قتلعام سال ۶۷ نظر دهد، گفت:
«من حمید نوری، اعتراف میکنم که در سال ۶۷ قتل عام اتفاق افتاده است. اما دو قتلعام بود. اول قتل عامی که سازمان مجاهدین در حمله فروغ جاویدان علیه مردم و نیروهای ایرانی انجام داد. دوم قتل عامی که از طرف نیروهای ایرانی بر علیه نیروهای سازمان در کرمانشاه اتفاق افتاد».
نوری برای توجیه از بین رفتن کسانی که در زندانها در همان تاریخ از بین رفتهاند، احمقانه مدعی شد کسی در زندان اعدام نشده است. بلکه سازمان مجاهدین چون حدود ۶۸۰۰ نفر از نیروهایش را در این حمله از دست داده است، اسامی آنها را بنام قتل عام در زندان نشر داده است.
چنین ادعاهای سخیف با محمل بافیهای دیگر تکمیل شد و نوری گفت «مجاهدین با کمونیستها دست به یکی کردهاند و به نسبت، اسامی افرادشان را بنام قتلعام شدگان در زندان نشر دادهاند». وی آنچنان در این سناریو سازی مبتذل و دیکته شده وزارت اطلاعات خود را به حماقت زده که فکر میکند پاسخ همه سوالات را یکجا داده است. در حالیکه هزاران خانواده تا آخرین لحظات برای دیدار فرزندان و بستگانشان در پشت در زندان های جویای وضعیت و سرنوشت سربداران بودند و هر سال نیز بر سرگورهای جمعی و یا انفرادی آنها حاضر میشوند و یادشان را گرامی میدارند و دادخواه خون آنها هستند.
تلاش دژخیم برای ثبت مرخصی در ایام قتلعام
نوری جنایتکار که سعی دارد به هیچ وجه درب جعبه سیاه قتل عام ۶۷ باز نشود، برای عدم حضور خود در ایام قتلعام، سناریوی تولد فرزند را چیده است. وی با حماقتی بسیجی مانند، تصور میکند اگر مدعی شود در ایام ولادت فرزندش حدود ۴ ماه در مرخصی بوده است. وی تصور میکند که میتواند شهادت همه شاهدانی را که تاکنون در دادگاه شهادت دادهاند را تکذیب نماید. همچنین وی تصور مینماید حق دارد از همه حقوق جاری دادگاههای اروپایی استفاده نماید اما به معیارهای آنها تن ندهد.
این فرد جنایتکار از سال ۶۰ تا سالهای میانی دهه ۷۰ در زندانهای تهران و کرج کار کرده است. وی در اعدام و شکنجه هزاران نفر مشارکت داشته است. خودش بخوبی واقف است که دادگاههای قرون وسطایی رژیم ۲ دقیقه تا ۵ دقیقه بیشتر نبوده، اما میخواهد از قوانین یک دادگاه اروپایی حداکثر سوء استفاده را نموده و روی سیاه یک حکومت قرون وسطایی را سفید نماید. البته دادگاه استکهلم نیز تاکنون نشان داده است که بدنبال کشف حقیقت است.
سرخترین نام در ایران، نام مجاهدین است
دژخیم نوری با لودگیهای مشمئزکننده، خود را فردی مهربان، صبور، و دلسوز زندانیان نشان میدهد. همچنین سعی مینماید اعضای دادگاه را مجبور نماید از فرهنگ آخوندی تبعیت کنند. اما در همین تلاشهای مذبوحانه یک واقعیت را خیلی صریح برجسته نمود. واقعیتی که بردن نام مجاهدین در حکومت آخوندی مرز سرخ است. وی بارها از دادگاه خواست تا مجبور نباشد نام سازمان مجاهدین را بزبان بیاورد. وی تصریح کرد که اگر این نام را به زبان بیاورد، به محض اینکه پایش به فرودگاه تهران برسد دستگیر و بخاطر آن محاکمه خواهد شد.
همین اعتراف جلاد برای دادگاه گواه اینست که جدیترین سوال از قتل عام شدگان سال ۶۷، تنها پرسیدن اتهام آنان بوده. هر مجاهدی که به آرمان خود پایبند بوده و در مقابل «هیأت مرگ» خمینی اتهام خود را مجاهد عنوان کرده، به سالن اعدام برده شده است.
اعتراف فجیع جلاد به حضورش در زندان گوهردشت
حمید نوری جلاد تمام سناریوی خود را بر عدم حضور در زندان گوهردشت قرار داده است. وی مدعی است که در آن مقطع، رئیس او فردی بنام «حداد» بوده. او همچنین تلاش مینماید که کل واقعه قتلعام سال ۶۷ را منکر شده و آنرا داستانسرایی و نمایشات فانتزی از طرف شاهدان و شاکیان معرفی نماید. اما با همه زرنگی که فکر میکند حاصل تجربه سالهای طولانی وی در بازجویی از زندانیان است، نهایتا مجبور شد به حضورش در زندان گوهردشت اعتراف نماید. اما با توجیهی مسخره مدعی شد زمانی که او برای شرکت در یک جلسه مصاحبهگیری شرکت کرده، فرد دیگری بنام «حمید عباسی» در آنجا بوده است. اگرچه او دل خود را خوش کرده که با چنین ترفندی توانسته است حضورش در مصاحبهگیری زندانیان دور بزند، اما قاضیان پرونده با چنین ترفندهایی خوب آشنا هستند.
«روایتی دیگر» یا اعتراف به گفتههای شاهدان
دژخیم حمید نوری که از محکومیت خود در دادگاه اطمینان دارد با گره زدن خودش با رژیم قتل عام و انکار همه حقایق تاریخی بدنبال «روایتی دیگر» از تاریخ مقاومت ایران است. اما همین آسمان و رسیمان بهم دوختنها، همگی تأییدی بر گفتههای شاهدین است. شاهدینی که سابقه او را از سالهای اولیه زندان در سال ۶۰ تا سالهای میانی دهه ۷۰ بیان کردهاند.
ـ نوری تأیید کرد که در سالهای اولیه زندان حدود ۳۰۰۰ زندانی در زندان اوین بودهاند
ـ در اتاقهایی به مساحت ۵*۶ متر حدود ۳۰ زندانی را نگه میداشتهاند
ـ زدن زندانیان با شلاق از همان سالهای اولیه زندان وجود داشته و هنوز هم جاری است.
ـ از زندانیان مصاحبه میگیرند و بعد آزاد میکنند
ـ زندانی برای آزادیش باید وثیقه ملکی و ضامن معتبر دولتی داشته باشد.
ـ زندانیان آزاد شده حتی بعد از آزادی زیر نظر هستند و باید خود را به دفتر پیگیری زندان معرفی نمایند
دادگاه سوئد هنوز در جریان است و تعدادی از شاهدان هنوز در دادگاه حضور پیدا نکردهاند. اما همین چند جلسه دادگاه نوری نشان داد او هرچه بیشتر انکار کند و بخواهد داستانسرایی نماید، شنوندگان این سناریو سازیها درجامعه ایران آگاه هستند و جوانان میهن با گوشه کوچکی از پاکبازی مجاهدان و جنایتکاران حاکم آشنا میشوند . قضات و دادستان سوئد کسانی هستند که سابقه شغلی او را میدانند و خوب درک میکنند که وی با چه ترفندهایی میخواهد موضوعات مطرح شده توسط شاهدان و شاکیان را دور بزند.
حسن ظریف