۸آذر۱۴۰۰
یکسانی طابق النعل بالنعل ادبیات مورد استفاده مزدوران وزارت اطلاعات آخوندها با ادبیات دژخیم حمید نوری در دادگاه مرکزی سوئد، منشاء واحد صدور این اراجیف علیه مقاومت ایران، در وزارت آدمکشی و جنایت آخوندها را بار دیگر برجسته ساخت.
جلاد مستأصل، در تقلا برای خلاصی خود از چنگال عدالت، هیچ فرصتی را برای کینه توزی وحشیانه علیه مجاهدین از دست نداد، او روز جمعه در ادامه لجن پراکنی هایش در دادگاه، گفت: «شما دقت کنید فقط این بچه هایی که توی آلبانی اسیر هستند و توی کمپ زندگی میکنند، فقط در خصوص یک اورکت حمید عباسی صحبت میکنند با این دماغ عقابی» (جلسه چهل و چهارم، ۴آذر۱۴۰۰)
اشک تمساح ریختن جلاد، برای اسارت مجاهدینی که تنها درسال۶۷، هزاران تن از آنان را در گوهردشت بر سر دار کرده است، تنها بازتاب گوشه ای از لودگی آخوندها و لوث کردن مفاهیم است. اما این رذالت دجالانه، ضمنا برملا کننده دم خروس ارتباطات مزدورانی نیز هست که برای مأموریت در خارج کشور، با دجالیت تمام، سوار برخون شهدای مجاهدخلق، اجازه اقامت یا پاسپورت پناهندگی گرفته اما بالاترین کینهتوزی در ضدیت با راه و آرمان آن شهیدان و اجرای مأموریتهای اطلاعاتی را پیشه خود ساختهاند.
روز قبل نیز دژخیم حمید نوری نشان داده بود عنوان «فرقه» خطاب به مجاهدین، ابداع خمینی و لاجوردی برای مشروع ساختن اعدام روزانه صدها نفره در دهه ۶۰ بوده است. امروز نیز همین آدمکش، ناخواسته نشان داد بکارگیری لفظ «اسارت» برای آگاهترین فرزندان ایران زمین چیزی جز نشخوار تولیدات وزارت اطلاعات نیست.
مجاهدینی که به اعتراف رسانه های حکومتی، فقط در یک تحقیق بیطرفانه درباره آنها، اینگونه برداشتی صورت میگیرد: «با شروع حمله اشغالگران [به عراق]، نیویورک تایمز گزارش مفصلی نوشت از وضعیت افرادی که در کمپ اشرف به سر میبرند. در این مطلب سعی شد نیروهای حاضر در کمپ به عنوان افرادی روشنفکر نشان داده شوند که هدفی متعالی را در سر دارند» (روزنامه همشهری رژیم، ۲۱مرداد۸۵).
خمینی دجال از روز نخست به حاکمیت رسیدن، زمانی که هنوز قادر به تیرباران هزار هزار مجاهدین نبود، همراه با جبهه متحدش، ادعای «هواداران ناآگاه و رهبران ناصادق» را علم کرده بود تا با این جداسازی، مقدمتا حساب دشمن اصلی خود، یعنی رهبری مجاهدین را برسد و بعد سراغ همان هواداران (اتفاقا آگاه) برود.
اکنون نیز جلادان و مأموران خارج کشوریاش آنچنان برای «اسارت مجاهدین در چنگ رهبرانشان»، سینه به تنور میچسبانند که گویی مادر ترزا هستند و نسبت به این مسئولترین و شورشی ترین فرزندان ایران، حق قیومیت دارند:
«فرزندان ما اسیر دست تروریستها در کشور آلبانی هستند» (تیتر درشت روزنامه آخوندی ابرار، ۱۴اردیبهشت۹۹)
«من به تک تک خانوادهها میگویم… توجه داشته باشید به چهره تکتک اینها [مجاهدین] بعنوان خائن نگاه کنید… اینها میتوانستند که در پرونده [حمید نوری] شرکت کنند، اینها در اسارت رجوی هستند در آلبانی هستند و میتوانستند بارها خودشان را از آنجا نجات بدهند و از مهلکه نجات پیدا کنند...» (مزدور نفوذی، ایرج مصداقی،۲۰آذر۹۸)
البته اینکه رژیم آخوندی همواره تمام مردم ایران و شورشیان علیه خود، ازجمله بپاخاستگان اصفهان و شهرکرد را نیز، اسیرشدگان میخواند، مزید افتخار و شرف مردمی است، اما پاسخ مردم ایران در برابر این فریبکاری، همواره فریاد «دشمن ما همین جاست» و «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» بوده است.
بنابراین به گله مزدوران وزارتی و پیشکسوت آنها، دژخیم حمید نوری باید گفت اسیران وحشیگری و جنایت و کسانی که روح خود را به شیطان فروختهاند، خودتان هستید! حنایتان، از آن روزهایی که برای «شرکت در گشت های شکار مجاهدین» میرفتید یا زمانی که «برای اعدام هزاران مجاهد سرموضع در تابستان۶۷، شیرینی پخش می کردید» یا در «طرح تهاجم با کامیون انفجاری به تجمع همین مجاهدین به اصطلاح اسیر در نوروز ۹۷ در آلبانی» که بعدها توسط نخست وزیر این کشور افشا شد، دیگر رنگی ندارد.