۱۲آبان۱۴۰۰
اجلاس ایران آزاد در واشنگتن
بررسی واکنشهای پیدا و پنهان مزدوران داخلی و خارجی نظام آخوندی نسبت به سخنان و مواضع سیاسی معاون اول ریاستجمهوری سابق آمریکا، آقای مایک پنس، در اجلاس ایران آزاد ۲۰۲۱ جالب توجه است.
سیلی سیاسی سختی که بر بناگوش علی خامنهای و گلهٔ کفتاران ولایت فرود آمد چنان تعادل آنها را بر هم زد که تلاشهای سران نظام برای «عادی انگاری» فضای سیاسی پس از ضربه، تبدیل به تصویری فضاحتبار شده است! از سکوت و بهت اولیه تا تلوتلو خوردنهای پس از ضربه و هذیان گوییهای پریشان بعدی و تا...
برق ضربهٔ بهتآور و سکوت اجباری!
سیاست همیشگی آخوندهای دجال در مقابل مجاهدین و مقاومت ایران «سکوت» بوده است؛ چرا که هر واکنشی نسبت به فعالیتها و تلاشهای مقاومت، باعث برجستهتر شدن آن میشود! اما منافع نظام همواره چنین ایجاب میکند که زیر چتر تبلیغاتی خفقانآور دستگاه رسانهییاش، هر خبری دربارهٔ مقاومت را در پردهٔ خاک و دود پنهان کند.
آنچه که در اجلاس فوقالعادهٔ ایران آزاد در واشنگتن گذشت، فراتر از تصور معمول نظام آخوندی بود! مواضع سیاسی و سخنرانیهایی که از سوی شخصیتهای عالی سیاسی در حمایت از استراتژی مقاومت ایران و رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت در این اجلاس ایراد شد، چنان موجی ایجاد کرد که آن سیاست دجالانهٔ همیشگی دیگر کارآیی نداشت. اما گذشته از آن مشکل این بود که ضربه وارده به گیجگاه جانور ولایت، توان پاسخگویی برای نیروهای درونی نظام را هم از خامنهای گرفته بود. بنابراین چند روز را عمود خیمهٔ نظام صرفاً با سرگیجه ناشی از ضربه گذراند تا ابتدا هوش و حواس خود را برای واکنش بازیابد!
پرسشهای «مهندسی شده» در بریف مطبوعاتی!
بالاخره در روز دوشنبه ۱۰آبان ۱۴۰۰، پس از گذشت چند روز، در شوی مسخره وزارتخارجهٔ آخوندها، مزدوری حکومتی در نقش خبرنگار، پرسشی دربارهٔ اجلاس جهانی مقاومت ایران جلوی سخنگوی وزارتخارجه رژیم گذاشت.
این پرسش از پیش طراحی شده، در واقع نقطهٔ آغازی بود که سعید خطیبزاده بتواند باقی نمایش «مهندسی شده» ی نظام را بر اساس آن بهعنوان واکنش رسمی حکومتی به خورد گلهٔ کفتاران باندهای حکومتی بدهد و از «انفعال» محض خارج شود.
اما دستهای خالی خامنهای در ترکیب با بلاهت محض مزدوران حکومت ننگیناش، جز فضاحت به بار نیاورد!
پاسخهای پرت به پرسشی ناگزیر!
«ببینید! ما... این گروهک ورشکسته... ادواری در برخی کشورها... این جلسات را برگزار میکنند... با پول برخی مقامات را تشویق به سخنرانی میکنند... واقعا شرمآور است که برخی در این گروهک ماندهاند... زودتر توبه کنند به آغوش ملت باز گردند... زندگی عادی را تجربه کنند!»
از پاسداران لمپن و بیسواد ولایت انتظار جمله بندی درست نباید داشت، اما مشکل اینجاست که در محتوا نیز میلنگند! در همین چند عبارت کوتاه، آن قدر تناقض و دروغ و خطا وجود دارد که نه مفهوم درستی را میرساند و نه حتی پاسخی به آن بازیگر نقش خبرنگار میدهد!
و گوشهای از حقیقت!
«ورشکسته» چه از نوع اقتصادی و چه از نوع سیاسی آن، به کسی میگویند که توان تنظیم و بالانس در زمینهٔ کاریاش را نداشته باشد. مجاهدین چگونه ورشکستگانی هستند که به مقامات دیگر کشورها پول میدهند؟! «مقامات کشورها» که شان و آبرو و جایگاه سیاسی خود را بهخاطر عدهیی «ورشکسته» به خطر نمیاندازند. بدیهی است که مقاماتی مانند معاون ریاست جمهور پیشین آمریکا و وزرا و سناتورهای آن کشور، آن قدر درک و فهم و دانش سیاسی دارند که پاسداران حکومتی فاقد آن هستند!
افزون بر این، آخوندها که همیشه مدعی این بودهاند که مجاهدین از آمریکا و... پول میگیرند، پس چرا این پولها را باید به مقامات آمریکا و سایر کشورها بدهند؟!
فراتر از همهٔ اینها، مزدوران حکومتی با گزافهگویی اعضای مقاومت را به «زندگی عادی» در ایران فرامیخوانند؟!
مجاهدین قطعاً برای بازگشت به ایران و آغوش «ملت» لحظه شماری میکنند! اما اولین کارشان برای «عادیسازی زندگی» در ایران، سرنگونی این حکومت سراپا ننگ و جنایت است.