۱۹آبان۱۴۰۰
نزدیک به دههزار جمعیتی که از اهالی منطقه قلعه حسن خان و سرخه حصار، آن روز در زمین ورزشی سرخه حصار گرد آورده شده بودند، از یکدیگر سؤال میکردند که پاسداران و جلادان خمینی در تدارک چه توطئه جدیدی هستند؟ دقایقی بعد، صفیقلی اشرفی، چهره آشنا و مردمی منطقه به میان جمعیت آوردهشد. پاسداران و شکنجهگران خمینی با این خیال واهی او را به آنجا آوردند که از مبارزات خود علیه رژیم ضدبشری خمینی ابراز ندامت کند و از مجاهدین و مقاومت انقلابی تبری بجوید. اما صفیقلی تصمیم خود را گرفته بود.
صفی قلی اشرفی وقتی برابر مردم، مردمی که از میانشان برخاسته و سالهای سال با آنها زندگی کرده بود، قرار گرفت زبان گشود و با آنان به سخنگفتن پرداخت، از مبارزات خود و یارانش حرف زد و با جوانمردی تمام مسئولیت همه کارها را شخصاً به عهده گرفت. وقتی از سوی مزدوران مورد این سؤال واقع شد که با سلاحهایی که تهیه کرده بودند چه میخواستند بکنند؟ صفیقلی با قاطعیت پاسخ داد «ما آنها را برای مبارزه با خمینی و سرنگونی رژیم نامشروع او تهیه کردهبودیم» بعد در کمال سربلندی و افتخار در مورد هواداری خود و دیگر یاران اسیرشدهاش از مجاهدین سخن راند و گفت: «من از روز اولی که پا به میدان این مبارزه گذاشتم، میدانستم که عاقبتش چیست؟ حالا هم تا آخرین قطره خونم در راهی که آگاهانه برگزیدهام، استوارم». این صراحت و بیباکی بساط توطئه مزدوران را به هم ریخت. همه مردم از اراده استوارش در ادامه راهی که از سالیان پیش برگزیدهبود آگاه شدند.
در تاریخ ۱۰/بهمن/۶۷ مطبوعات حکومتی گزارش دادند که رژیم خونآشام خمینی تحت عنوان “قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح” ، “۱۲عضو گروه عیاران” را به دار آویختهاست. اما “گروه عیاران” کسانی نبودند جز مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و همرزمان مجاهدش که پس از تحمل چند سال شکنجه، سرانجام در تاریخ ۸ بهمن ۶۷به خاطر پایداری بر آرمانشان به دار شقاوت آویخته شدند.
***
مجاهد شهید صفیقلی اشرفی، در جریان انقلاب ضدسلطنتی دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان آشنا شد. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج، در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند ـ و پدرش شادروان محمدولی اشرفی «پیر» و رهبر آنان بود ـ به تبلیغ و فعالیت برای سازمان پرداخت. پس از خرداد سال ۶۰ و آغاز مقاومت انقلابی مسلحانه، صفیقلی و یارانش به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با رزمندگان مجاهد خلق همچنان ادامه دادند.
در اواخر سال ۶۰ یکی از آنان ـ مجاهد شهید دکتر غلامحسین رشیدی ـ که از سرشناسترین افراد اهل حق بود، دستگیر و روانه شکنجهگاه شد. اما با مقاومت و استواری تمام، شکنجههای دژخیمان را تحمل کرد و اسرار و اطلاعاتی را که داشت فاش نساخت. عاقبت در سال ۶۲ قهرمانانه در برابر جوخه اعدام قرار گرفت و به کاروان شهیدان مجاهد خلق پیوست.
پس از آن صفیقلی همرزمانش را تحت عنوان «گروه عیاران» سازمان داد. گروه برای ایجاد پوشش مناسب برای فعالیتهای انقلابی خود، مزرعهای به وسعت ۱۵هزار هکتار در ۷۰ کیلومتری مسیر جاده همدان ـ ساوه تهیه و شرکت میثاق همدان را تأسیس کرد. “میثاق” یک شرکت زراعی بود که هم، محل اختفای سلاح و آموزش گروه به حساب میآمد و هم عواید آن در جهت رفع نیازهای مالی گروه و بعضاً مردم مستحق به کار گرفته میشد.
در این مدت صفیقلی و یارانش در گروه عیاران توانستند به عملیات متعددی، از جمله مصادره چند بانک، دست بزنند و فعالیت گروه را گسترش دهند. مجاهد شهید صفیقلی اشرفی و یارانش از طریق یکی از همرزمانشان ـ مجاهد شهید امانالله سیاه منصوری ـ ارتباطاتی با رزمندگان مجاهد خلق برقرار نمودند و در طول این مدت از طریق رادیو صدای مجاهد در جریان خطوط و آموزشهای سازمان قرار میگرفتند و همچنین با پیام انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان آشنا شدند. در اواخر سال ۶۴ گروه عیاران ضربه خورد و صفیقلی به اتفاق ۶۰ نفر از همرزمان و یارانش از اهل حق، دستگیر شدند. تحمل بیش از دو سال شکنجه و اسارت در سیاهچالهای خمینی دجال نه تنها در عزم آهنین صفیقلی و یارانش خللی به وجود نیاورد، بلکه آنان را در پیمودن راه رهایی خلق و مقاومت انقلابی مسلحانه استوار و مصمم ترنمود.
پس از شکست طرح رژیم آوردن صفی قلی اشرفی و یارانش به تجمع مردم سرخه حصار و قلعه حسن خان، شقاوت پیشه گان دوباره صفیقلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما مقاومت او و یارانش همچنان ادامهیافت. مدتی بعد، یعنی در ۸ بهمن سال ۶۷، به اتفاق مجاهدین شهید روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملاء عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج به دار آویختهشد. در همان روز ۹همرزم مجاهد دیگر صفیقلی در زندان حلق آویز شدند. ((برگرفته از نشریه مجاهد شماره۲۹۸ – تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۲)