من و دیگر زندانیان هوادار بازمانده از قتلعام مجاهدین در سال ۱۳۶۷ یکی پس از دیگری در مراجع قانونی درباره جنایات دژخیم حمید نوری شهادت داده و میدهیم.
مزدور نفوذی ایرج مصداقی مطلقاً در تمدید حکم بازداشت دژخیم حمید نوری نقشی ندارد و آنچه میگوید دروغ است
مزدور مصداقی مانند همه بازجویان و شکنجهگران وقتی تیرش به سنگ میخورد، درونمایه کثیف خود را با فحاشی و کثیفترین کلمات لمپنی بیرون میریزد، تا شاید از این طریق وظایف محوله از سوی اطلاعات را انجام دهد
عناصر خائن و مزدور برای خوشخدمتی و برای اینکه کارآیی خودشان را به اربابان و دژخیمان نشان دهند به هر خس و خاشاک و طناب پوسیدهای آویزان میشوند. مزدور اسقاطی ایرج مصداقی، در صحبتهای ملالآور هفتگیاش در میهن تی.وی (کیچن TV) تا بخواهید رطب و یابس بههم میبافد و از جمله هر ماه وانمود میکند تمدید حکم بازداشت دژخیم حمید نوری در اثر تلاشهای اوست. من که در این پرونده از ابتدا حضور داشته و دارم و از جزییات آن مطلعم باید تأکید کنم که برخلاف دروغهای مزدور نفوذی ایرج مصداقی، تمدید حکم بازداشت دژخیم حمید نوری هیچ ربطی به مصداقی ندارد. این تمدید طبق یک روال حقوقی و خارج از اطلاع او صورت میگیرد و رفتنش جلوی دادگاه یک نمایش میمونوار در راستای مأموریتهای محوله از سوی اطلاعات آخوندی است. او در شوهای تلویزیونی اطلاعات آخوندی با یک مأمور پاپیونزده به نام سعید بهبهانی میخواهد این ریل اداری و قانونی در سوئد را حاصل هنرهای «چندوجهی» و ارواح و اجنه پشتیبان وانمود کند.
ادعای مضحکتر و احمقانهتر او این است که در مزخرفگوییهای چهارشنبه ۲مهر، بهعنوان یک خبر ترو و تازه اعلام کرد که او مجاهدین را وادار به عقبنشینی کرده تا در دادگاه حمید نوری شرکت کنند! این دروغ تنها افلاس و بیچارگی این مزدور را نشان میدهد.
۵ماه قبل از این در اردیبهشتماه سال ۹۹ من در مقاله «خشم و جنون یک خودفروخته مفلوک» نوشتم: «زندانیان آزاد شده هوادار مجاهدین، همچنان که رزمآوران سرفراز ارتش آزادیبخش، طبق رهنمود سازمان مجاهدین از طریق سازمانهای معتبر بینالمللی مدافع حقوقبشر آمادگی خود را برای شهادت علیه دژخیم اعلام کردند... تا رژیم نتواند دژخیمش را فراری بدهد».
در آن مقاله نوشته بودم: «...در این فاصله برای بستن گریزگاههای دژخیم، سازمان و هواداران هر کاری توانستند کردند و باز هم خواهند کرد. شماری شهادت دادند و شمار بیشتری آماده شهادت دادن هستند تا رژیم نتواند دژخیمش را فراری بدهد. بالاترین و مهمترین راهبند بهلحاظ سیاسی و حقوقی صدای ضبط شده و منتشر شده رؤسای دژخیم در تهران است و اینکه سابقه امر در سوئد برملا و به ثبت داده شده است.».
این مزدور در ضمن یادش رفته بود که خودش قبلاً در ۴تیرماه ۹۹ یک بار دیگر نیز مدعی همین پیروزی پوشالی شده و گفته بود: «سازمان عقبنشینی کرد و مجبور شد که نفرات را بفرستند تا شکایت کنند» و در ۱۸تیر ۹۹ هم گفت نصرالله مرندی و رضا شمیرانی به دوایر سوئد و دادستانی مراجعه کرده و نوار مقیسهای و رازینی را به آنها دادهاند.
در ارتباط مستقیم سیمای آزادی ۲۵خرداد ۹۹ من و برادرانم رضا شمیرانی و بیژن ذوالفقاری گزارش مبسوطی از شهادت خودمان در مقابل مقامات قضایی سوئد البته در چارچوبی که به تحقیقات لطمه نزند، ارائه کردیم. تا جایی هم که من میدانم، بعد از آن نیز شمار بیشتری از زندانیان شهادت داده و شمار بیشتری در انتظار شهادت دادن هستند.
آقای ابوالقاسم رضایی، معاون دبیرخانه شورای ملی مقاومت هم ۸ماه پیش در سخنرانی خود در ۱۹بهمن سال گذشته در استکهلم گفت: «تا آنجا که به سازمان مجاهدین و مقاومت ایران برمیگردد ما در این پرونده همچنانکه در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا آمده است از طریق سازمانهای بینالمللی آنچه را میتوانستیم و میتوانیم انجام داده باز هم میدهیم تا این دژخیم آزاد نشود و بهخاطر جنایات ضدبشریاش محاکمه شود».
وانگهی محتویات پرونده با توجه به شهادتهای پیدرپی زندانیان هوادار مجاهدین و مدارک و اطلاعات ارائه شده از سوی آنان، به اندازه کافی متقن و قوی است که کسی نمیتواند شکنجهها و خونهای مجاهدین سر موضع را بهنفع اطلاعات آخوندی و بهحساب مزدوران نفوذی و توابان تشنه به خون واریز کند.
اینجاست که وقتی مصداقی و اربابانش در تهران میبینند با اطلاعیه کمیسیون امنیت و انتشار نوار صدای مقیسهای و رازینی و رویکرد اکثریت قریب به اتفاق زندانیان آزاد شده، بانکشان زده شده و تیرشان به سنگ خورده است، به تخلیه خشم و کین هیستریک در فاضلاب وزارتی بهبهانی علیه مجاهدین و شخص برادر مسعود پرداخته و ما زندانیان سابق را هم مشمول لجنپراکنیهای زنجیرهای خود قرار دادهاند.
کسانی که زندان بودهاند، بهخوبی میدانند که خصوصیات اخلاقی و رفتاری این مزدور نفوذی، بیش از هر چیز به بازجویان و شکنجهگران شباهت دارد. آنها وقتی زیر شکنجه نمیتوانستند زندانی را به حرف در بیاورند، با عصبیت تمام، با کثیفترین و رکیکترین کلمات و فحشها تلاش میکردند عقده متعفن خود را خالی کنند تا شاید قربانی را در هم بشکنند که البته در این تاکتیک بهطور مضاعف شکست میخوردند. در حقیقت این بازجو و شکنجهگر بود که در مقابل زندانی مقاوم در هم میشکست و مستاصل میشد و به فحاشی رو میآورد. مصداقی مزدور هم هر جا تیرش به سنگ میخورد و دستش رو میشود مثل همان بازجوی در هم شکسته آخرین شانس خودش را امتحان میکند و درون فاسد خودش را با فحاشی و لجنپراکنی با عصبانیت و دیوانهوار بیرون میریزد.
یک نمونه بعد از افشاگری آقای فریدون ژورک است که مزدور مصداقی کنترل خود را از دست داده و چون نمیتواند از این فضاحت بزرگ خلاص شود و آن را تکذیب کند، بنابراین تا جاییکه میتواند به آقای ژورک فحاشی میکند، کما اینکه بعد از درگذشت زندهیاد محمدرضا شجریان و بیان خاطرات استاد محمد شمس و دکتر طاهرزاده، بار دیگر در قالب یک بازجو و شکنجهگر با فرهنگ لمپنی و فحاشی انجام وظیفه میکند.
ملاحظه میکنید که خیانت و مزدوری، آدمی را تا چه اندازه خوار و خفیف میکند که برای اینکه ارباب، استخوانی جلویش بیاندازد، پاچه هر رهگذری را میگیرد!
بعد از افشاگری آقای ژورک یک تاکتیک دیگر مصداقی این است که برای سفیدسازی، یک دروغ دیگر را مرتب تکرار میکند که بعد از قتلعام ۶۷ نماینده «منتخب» زندانیان بازمانده در اوین بوده است. این حرفش هم دروغ محض و دجالگری است که از اربابانش آموخته است.
بعد از قتلعام ۶۷ کل افراد بازمانده از قتلعام از زندانهای گوهردشت و اوین در یک سالن در اوین اسکان داده شدند که اکنون تعدادی از آنها برادران مجاهد در اشرف ۳ هستند و تعدادی هم در خارج کشور یا در داخل همگی شاهدند که این مزدور مطلقاً و هیچگاه نماینده زندانیان نبوده است. بعد از قتلعام مطلقاً انتخاباتی در بند صورت نمیگرفت تا نمایندهای انتخاب شود، قبل از قتلعام ۶۷ هم تمامی مسئولیتها در بندها توسط هواداران مجاهدین و با هویت سیاسی مجاهدین و در چارچوب روابط تشکیلاتی تعیین میشد. اگر این مزدور شارلاتان روابط پنهانی و جاسوسی خودش با شکنجهگران و اطلاعاتیها و پاسداران را بهحساب نمایندگی افراد بند میگذارد، موضوع دیگری است.
مزدور اسقاطی برای مقابله با این آبروریزیها معمولاً در بحر طویلهایش به من و رضا شمیرانی فحاشی میکند. اینکه ما مورد نفرت یک مزدور نفوذی هستیم، نشان میدهد که ما چقدر در عصبانی کردن دشمن موفق بودیم و این البته باعث افتخار ماست. بالاترین افتخار همه ما این است که بهعنوان هوادار مجاهدین بتوانیم در خط این سازمان و رهبری پاکبازش علیه رژیم ولایت فقیه مبارزه کنیم. فحاشیهای این مزدور برای ما ادامه برخوردهای پاسداران و شکنجهگران در طول ۱۰سال زندان است که بهخاطر وفاداری به مجاهدین و مسعود رجوی مورد شدیدترین فحاشیها و هتاکیها و ضرب و شتمها قرار میگرفتیم.
این مزدور در یک دروغ تکراری دیگر باز هم مدعی شده است که مرا از یونان به اروپا آورده و در خانهاش جا داده است. همانطور که در ۲اردیبهشت نوشته بودم زمانی که در سال ۲۰۰۰ به آتن رسیدم کانالی پیدا کردم که مرا از آتن خارج کند، وقتی مصداقی مطلع شد با اصرار نزد ما به آتن آمد. من تمامی هزینه انتقال به سوئد را که مبلغ کمی هم نبود یکجا به مصداقی دادم یعنی همان هزینهای را که باید به قاچاقچی میدادم. مصداقی از اولی که من در سوئد مستقر شدم اصرار میکرد که چرا میخواهی خانه کرایه کنی در خانه ما بمان. در ۵-۶ماهی که من در خانه او بودم تمامی هزینهها و کرایهخانه را به او میپرداختم. او بابت استقرار ما در هال خانهاش، ماهی ۳هزار کرون از ما میگرفت در حالیکه اجارهخانه او را دولت میداد. من ۶روز هفته فقط آخر شب به خانه میرفتم و صبح اول وقت هم به دفتر انجمن هواداران میرفتم. در آن زمان اجاره یک خانه تکاتاقه بیشتر از ۲۵۰۰کرون نمیشد.
در پایان یک نمونه از کارکردهای این مزدور نفوذی را خوبست اشاره کنم. او همیشه در جمع هواداران، به طرق مختلف درصدد مأیوس کردن افراد، ایجاد ناامیدی و پاسیو کردن افراد و دو بههم زنی و خراب کردن مناسبات هواداران بود، بعد از ۱۷ژوئن که بسیاری از هواداران به اور آمده و تحصن کرده بودند، این مزدور هم به محل آمده بود و مستمراً به سمپاشی و بدگویی علیه اعضا و مسئولان سازمان بهخصوص کسانی که در زندان فرانسه بودند مشغول بود. آن زمان خیلیها این را بهحساب خصوصیات فردی او میگذاشتند، اما حالا خوب میتوان فهمید که چگونه انجام مأموریت میکرده است.
دیر نیست با سقوط خلیفه ارتجاع و آزادی میهن اسیر مزدوران و نفوذیهای خیانتپیشه روسیاه و سرافکنده در برابر عدالت قرار گیرند.
به امید پیروزی مردم ایران
نصرالله مرندی
مهرماه ۱۳۹۹ - استکهلم