۲۴خرداد۱۴۰۰جایگاه تاریخی بنیانگذاران مجاهدین خلق
چهارم خرداد، از سرفصلهای مهم تاریخی است که در تاریخ مبارزاتی ما جایگاه ویژهای دارد. روز ۴ خرداد ۱۳۵۱، دیکتاتوری سلطنتی سه تن بنیانگذاران مجاهدین خلق و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران را به جوخه اعدام سپرد. شاه تصور میکرد با چنین جنایتی، جنبش نوپای انقلابی را نابود کرده و بقای حکومتش را تضمین نموده است؛ اما بهرغم وحشیانهترین سرکوبها، مجاهدین نهتنها در دیکتاتوری شاه، که در دیکتاتوری قرونوسطایی آخوندی نیز، باقی ماندند. به دلیل همین پیشرفتها و بنبست شکنیها، ارتجاع حاکم، بقای خود را درخطر دیده و به دستوپا افتاده است. در این تلاش زبونانه، اپورتونیستهای چپ و راست را نیز به خدمت گرفته تا از برق پیروزیهای مجاهدین بکاهد.
لرزه تاریخی ارتجاع مذهبی در برابر بنیانگذاران مجاهدین
محمد حنیف نژاد و یاران پاکبازش، سعید محسن و علیاصغر بدیع زادگان، به کاری بزرگ، تاریخی و بیمانند دست زدند؛ کاری بالاتر از یک بنبستشکنی مبارزاتی که دکان دینفروشان ریایی و ارتجاعی را برای همیشه تخته میکرد. شهید حنیف نژاد، با نگاهی مترقی و آزادیخواهانه به اسلام، بنبست مبارزاتی زمانه را شکست و مشعلدار مسیر مبارزه انقلابی گردید. مرتجعین واپسگرا و متحجر، بهخوبی دیدند دکان همدستی آنان با سلاطین گل گرفته شد. بازار ریا و دین فروشی آنان کساد و بیرونق گشت، از همین رو، آخوندها و ارتجاع مذهبی حاکم، اولین مدعیان در مقابل بنیانگذاران مجاهدین خلق و کار سترگی که آنها انجام دادند، هستند، لذا با شقاوت و درغگویی هر چه بیشتر، سعی کرده و میکنند تا این واقعیت تاریخی ملت ایران را مخدوش نمایند.
بیسبب نیست مرتجعینی که سالها نان دجالیت و دین فروشی خوردهاند، حتی مدعی سن و سال رهبران مجاهدین هستند: «سازمان منافقین به جای اتصال به روحانیت ریشهدار و فقهایی پا به سن گذاشته، ایدئولوژی خود را از جوانان کم سن و سالی مثل مسعود رجوی و موسی خیابانی میگرفت» (تلویزیون افق دیکتاتوری آخوندی- ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰)
پاسخ مجاهدین به یاوههای مطرحشده از جانب رژیم و خائنین
سازمان مجاهدین و رهبری آن بهخوبی از ماهیت جنگ خود با ارتجاع حاکم آگاه است. به همین دلیل هیچگاه در دامی که برای آنها پهنشده نیفتاده و نمیافتد. نقطه قوت بنیانگذاران مجاهدین خلق در زمان تأسیس سازمان نیز این بود که در این دامهای ذهنی و بیانتها نیفتادند. حنیف نژاد باتلاقهای ذهنی را بهخوبی میشناخت و اجازه نداد بجای جنگ آزادیبخش میهنی، جنگ عقیدتی و مسلکی راه بیفتد. بنیانگذار تاریخی مجاهدین با ترسیم اصلیترین مرزبندی، راه را بر همه دعواهای پوچ بین باخدا و بیخدا بست. حنیف نژاد گفت: «جنگ اصلی، بین استثمار کننده و استثمارشونده است و نه بین باخدا و بیخدا». اینگونه بود که مرز مبارزه را در نقطه درد مردم گره زد. معیارهای ذهنی را از مسیر مبارزه کنار زد تا مبارزه علیه دیکتاتوری، در مسیری واقعی بهپیش برود.
اگر امروزه، برخی از سفسطه گران و بریدگان از مبارزه، مدعی آن هستند که رهبران مجاهدین جوان و بیتجربه بودند. اگر میگویند که آنها به حرف «روحانیت ریشهدار و فقهای پا به سن گذاشته» گوش ندادند، باید از آنها سؤال کرد اگر رهبران مجاهدین به حرف این روحانیون و فقهای مسن گوش میدادند، نتیجه چه میشد؟ همه جنایتها و نابودی کشور، با حکم و فرمان همین فقهای مسن و روحانیت ریشهدار! صورت گرفته است. اگر مجاهدین به حرف آنان گوش میکردند، لاجرم در همه این جنایتها و ویرانیها شرکت میکردند.
از این مدعیان مجاهدین باید پرسید؛ شما برای مقابله با یک حاکمیت ستمگر و خونریز چه راهحلی دارید؟ شما که مدعی مجاهدین هستید و میگویید که گفتههای شما در مورد عقاید و روش کارهای مجاهدین درست است، بگویید راهحل شما چیست؟
چنین مدعیانی که به فرمان ارباب به میدان آمده و بر صورت مجاهدین تیغ میکشند، البته که پاسخی نمیدهند؛ زیرا عملکرد خودشان نشانه مسیری است که مجاهدین را به آن فرامیخوانند؛ یعنی: «با تمام وجود به دنبال زندگی و تجارت رفتن و فراموش کردن درد مردم». در یککلام، تسلیم شدن به دشمنان مردم ایران و تعطیل کردن مبارزه با دیکتاتوری مذهبی حاکم.
دفاعیات کادرهای مجاهدین، راهنمای عمل مبارزاتی نسلی سرکوبشده
دفاعیات بنیانگذاران مجاهدین خلق به دلیل علنی نبودن دادگاهشان، به دست مردم نرسید؛ اما در همان چند جلسه محاکمهای که برای اعضای مرکزیت برگزار شد و علنی بود، میتوان به عمق ایمان و عقیده و مشی دمکراتیک و معیارهای مبارزه مردمی آنان پی برد. دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه نظامی شاه، بیانگر همین روح آزادیخواهی و برجسته کردن دردهای محروم جامعه است. همان فرهنگ مبارزاتی مجاهدین است که معیار مبارزه خود را آزادی و حق حاکمیت مردم قرار دادهاند.
مسعود رجوی در بخشی از دفاعیات خود، خطاب به قاضی بیدادگاه نظامی شاه چنین گفت:
«به شهربانی و ساواک در پیدا کردن گروههای مبارز اختیار تام دادهاند. رئیس زندان قزلقلعه میگوید همانطور که تابهحال گوسفند میکشتید با آنها رفتار کنید… کارگران جهان چیت که برای اضافهحقوق اعتصاب کرده بودند در کاروانسرا سنگی، به مسلسل بسته شدند و ۱۲ نفر کشته دادند. در اردیبهشت امسال به دانشگاه آریامهر و دانشگاه تهران و حتی به استادان حمله کردند. ده نفر از دانشجویان را که مشغول بازی شطرنج بودند بدون هیچ مجوزی بازداشت کردند. آیتالله طالقانی به زابل تبعید شد. محکومیتهای طویلالمدت در انتظار دارندگان کتب متضاد با منافع رژیم حاکم است. این رژیم چارهای جز شدت عمل ندارد. این نشانه احتضار اوست».
میدان عمل، بهترین صحنه سنجش صحتوسقم عقاید
درستی عقاید و نظرات و دیدگاهها، نه از بحثهای صرفاً نظری که در میدان عمل اجتماعی محک خورده و اثبات میشود. ایدئولوژی هر فرد و جریانی نیز، درستی خود را در صحنه عمل اجتماعی و تاریخی اثبات خواهد کرد.
گذشته از شهادت بنیانگذاران مجاهدین خلق در دیکتاتوری شاه و ضربه اپورتونیستی در سال ۵۴، در دیکتاتوری شیخ نیز با پشت سر گذاشتن بسیاری از ابتلائات و آزمایشهایی که یکی از آنها بسیاری از نیروهای انقلابی را از صحنه روزگار حذف کرد، تاکنون سرفراز باقیماندهاند و طی ۵۶ سال قرارداشتن در متن مبارزه تنگاتنگ با دو دیکتاتوری، درستی دیدگاههای خود را به اثبات رساندهاند.
خمینی در سالهای ۶۰ و ۶۱ دهها هزار از مجاهدین را به جوخههای تیرباران سپرد، در قتلعام سال ۶۷، بیش از ۳۰ هزار تن از زندانیان را اعدام نمود، ۱۴ سال حبس خانگی در عراق همراه با محاصره لجستیکی و پزشکی را برآنها تحمیل کرد، زیر انواع موشکپرانیها و تروریسم افسارگسیخته قرارداد، رهبری مجاهدین طی چند دهه بهطور مداوم زیر انواع تهمتها و افتراهای ناجوانمردانه قرار داشته است، بهرغم انبوه توطئههای ارتجاعی و استعماری که آخوندها برای نابودی آنها بکار بستهاند، مجاهدین توانستند همه این توطئهها را شکست داده و سرفرازانه از آن عبور کنند.
خائنین و بریدگان از مبارزه، همدست ارتجاع حاکم علیه مجاهدین
خامنهای، امروزه بهخوبی شرایط اعتلای انقلابی در جامعه را حس کرده، قیامهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ با درس فراموشی ناپذیری به او نشان داده رژیمش بر لبه پرتگاه سرنگونی قراردارد. ازاینرو، علاوه بر بهکارگیری همه نیروهای اطلاعاتی و دستگاه سیاسی و تبلیغاتیاش، به استفاده از مزدوران روی آورده است. بریدگان و خائنینی که روزی ادعای مبارزه برای رهایی مردم را داشتند، اما امروزه به خدمت ارتجاع حاکم درآمدهاند.
وب سایت اطلاعات سپاه پاسداران موسوم به «رهیافته»، در جریان جنگ گرگها، عمق دیگری از خیانت مزدوران را برملا کرد. وب سایت مزبور در سال ۹۹ نوشت:
«اینکه وزیر محترم اطلاعات با کارهای شبانهروزی خود، برخی توابین منافقین، مانند سلطانی، خدابنده، عزتی، حسینی، یغمایی، کریمدادی، مصداقی و حسین نژاد را استخدام کرده. با انرژیگذاری کلان و البته تأمین مالی، توابین را به رویارویی روانی با خود مجاهدین میکشاند بسیار عالیست؛ اما آیا کافیست؟ کافی نیست. به همان علت که درنهایت خود مقام معظم رهبری، زنگهای خطر اندیشه التقاطی را به صدا درآوردند».
اپورتونیستهای چپ و راست، تیغ جلاد را تیز میکنند
رژیم پلید آخوندی بهخوبی میداند با جنایات و ویرانیهایی که طی ۴۰ سال گذشته در کشور به وجود آورده در نظر مردم ایران نامشروع هستند و از نفرت مردم نسبت حاکمیتشان آگاهند و به همین دلیل میدانند؛ دیگر تبلیغات منفی و شیطانسازی حکومتی علیه مجاهدین اثر ندارد. در چنین تنگنایی؛ اپورتونیستهای چپ و راست را ابزار دست کرده و آنها را به میدان میفرستد.
اسماعیل یغمایی، مجیزگوی ولایت سفیانی
رژیم درمانده آخوندی که کلیه فشنگهای ایدئولوژیک خود را علیه مجاهدین مصرف کرده و در این زمینه دستش خالی است، همزمان بهسوی بریدگان مجاهدین چون اسماعیلی یغمایی دست دراز کرده و از آنان مدد میجوید.
اسماعیل یغمایی: «ولی ما شاهدیم که اسلام عزیز بار دیگر بهعنوان اپوزیسیون خودش را دارد نشان میدهد. در سیمای سازمان مجاهدین که چهرههای مختلفی به خودش گرفته، روزگاری در ایران، نیم میلیون فروش روزنامهاش بود و محبوب، بعد آمد خارج، کردستان، عراق، فرانسه، دوباره عراق و الان در آلبانی، دو هزار نفرشان ساکناند، این یک بخشیه که بههرحال فعاله… اینجاست که ایدئولوژی سازمان مجاهدین را در الله و مانیفست آن ما محک میزنیم؛ و میگوییم که این ایدئولوژی قابلپذیرش نیست. آینده ایران را باید اندیشهای که متکی بر دموکراسی و خرد جمعی است پیریزی بکنه و نه کتاب آسمانی و پیامبری که ۱۴ قرن قبل آمده و کارکردش مشخصه. این مقوله الله و قرآن هست»
اسماعیل یغمایی ازجمله مزدورانی است که در خدمت به ولایت سفیانی خامنهای، موردپسند وزارت بدنام اطلاعات واقعشده، وی که از زندانیان زمان شاه بود، با ثناگویی از شاه، از فعالیتهای خود ابراز ندامت نموده و چنین گفت:
«بهعنوان یک زندانی سیاسی سابق محمدرضا شاه پهلوی که در ساواک شلاق خورد و دندانش شکست و رفت به زندان و دو سال زندان بود و ۵ الی ۶ ماه ملی کشی کرد. بدون تعارف درود خودم را نثار آخرین شهریار ایران بکنم. درود بر او باد بدون تعارف.»
این سخنان پایان کار یغمایی نبود. او که فرصتی یافته بود برای جبران کاستیهای خود در مبارزه، به صفوف مجاهدین راه یابد. چون اصالتی در این مسیر پررنج و خون نداشت. با دیدن سختی راه و بهایی که باید روزانه برای آن میپرداخت. بار دیگر به ندامت کشیده شد و مورد مهر و محبت وزارت اطلاعات آخوندی واقع شد. خودش با سخنانی صریح در این زمینه میگوید:
«زمانی که خاتمی آمده بود سر کار، من چون از سازمان مجاهدین جداشده بودم، اینها فکر میکردند من برگشتنی هستم. تماس گرفته بودند با خانواده و اینوآن، بعد گفتم تلفن بدهید خودشان تماس بگیرند. زنگ زدند به من گفتند شما تشریف بیاورید فلان، خانواده فرهنگی مورداحترام…».
بهمن بازرگانی و تقسیمکار با وزارت بدنام اطلاعات
بهمن بازرگانی از مردارهای سیاسی دهه ۵۰ که وزارت اطلاعات آخوندی او را برای زیر سؤال بردن بنیانگذاران مجاهدین خلق به خدمت گرفته است. وزارت اطلاعات به دلیل اینکه بهمن بازرگانی در زمان شاه به عضویت مجاهدین درآمده بود، او را مهره مناسبی برای تولید جعلیات تاریخی تشخیص داده است.
اپورتونیستهای چپنما ازجمله مدعیانی هستند که پس از خیانتشان در مقطع سال ۵۴، کمر به نابودی تشکیلات مجاهدین بستند. حال پس از گذشت بیش از ۴ دهه، به خدمت ارتجاع حاکم درآمده و به تخریب راهگشایی تاریخی محمد حنیف نژاد میپردازند.
خبرگزاری مهر آخوندی مینویسد: «[بهمن] بازرگانی بارها در جایجای کتاب خود از غیر دموکراتیک بودن تشکیلات سازمان مجاهدین به خاطر ماهیت باطنی که دارد، صحبت میکند. بهواسطه اطاعت کورکورانهای که از رهبر همهکاره و قدر قدرت داشتند که آخرین حرف را درباره مذهب و مبارزه و… را از آن بشنوند، دموکراسی در چنین افراد و ساختار مطیعی وجود ندارد»
سابقه سیاسی بهمن بازرگانی
بهمن بازرگانی در سالهای اولیه تشکیل سازمان جذب مجاهدین شد، اما در سال ۴۹ مسئلهدار شد و برای یک سال از فعالیتهای تشکیلاتی به کناری نهاده شد. رسم براین بود که او با خودش برخورد کرده و انتخابی دوباره نماید؛ اما در سال ۵۰ دستگیر شد و از همان لحظه ورود به زندان و بازجوییها برید و از مناسبات درونی مجاهدین کنار گذشته شد. بهمن بازرگانی در کودتای اپورتونیستهای چپنما در سال ۵۴، همدست تقی شهرام و بهرام آرام، علیه مجاهدینی که با اپورتونیستها همراه نشدند، تیغ کشید. او که حکم ابد داشت در دیماه سال ۵۷ از زندان آزاد شد و تا سال ۸۱ هیچگونه فعالیت سیاسی نداشت و مشغول تجارت بود؛ حتی در مقابل قتلعام ۳۰ هزار تن از زندانیان لب از لب نگشود. اما از سال ۸۱ با وصل شدن نخهای ارتباطش با اطلاعات آخوندی، با نوشتن خاطرات و لگدپرانی به مجاهدین را شروع کرد.
کتاب «زمان بازیافته» محصول مشترک بهمن بازرگانی و وزارت اطلاعات
وزارت اطلاعات آخوندی در ۱۳ آبان ۹۷ به معرفی کتاب «زمان بازیافته» بهعنوان خاطرات سیاسی بهمن بازرگانی پرداخت. این کتاب از طریق سایتهای وابسته به وزارت اطلاعات و دیگر مزدوران علنی و مخفی رژیم معرفی شد.
بهمن بازرگانی و دیگر مزدوران وزارت اطلاعات در جلسه معرفی کتاب زمان بازیافته
بهمن بازرگانی در جلسه ترتیب داده شده توسط وزارت اطلاعات برای معرفی کتاب زمان بازیافته
در کتاب «زمان بازیافته»، بهمن بازرگانی بهعنوان کسی که استراتژی مبارزه مسلحانه را نوشته است معرفی گردیده؛ اما با ورود به محتوای کتاب، دم خروس وزارت اطلاعات از لای آن بیرون میزند که میخواهد نشان دهد مجاهدین خیلی خودشیفته هستند و هدف آنها آزادی مردم نیست.
«دغدغه اعضای اولیه و هسته مرکزی سازمان مجاهدین خلق، مسئله آزادی نبود و آنها بسیار خودشیفته بودند». با همین ورودیه میتوان به کنه هدف بازرگانی و همکاران اطلاعاتی او پی برد؛ اما آخوند علوی سعی نموده توسط بهمن بازرگانی، لقمه بزرگ برداشته و بنیانگذاران مجاهدین را بیاعتبار نماید. ابتدا سعی میکند توسط خبرگزاری حکومتی مهر برای او سابقه مقبولی بتراشد.
«او پس از پیروزی انقلاب دست از فعالیت سیاسی کشید و این نکته مورد توجه [آخوند] بهشتی قرار گرفت. بازرگانی تا اواخر دهه ۸۰ که گفتوگوهایی از او در نشریات منتشر شد، [یعنی در تمام سالهای کشتار دهه ۶۰، قتلعام زندانیان سیاسی، سرکوب خونین قیامهای مردمی، ترورهای اپوزیسیون و قتلهای زنجیرهای] سکوت کرده بود».
بهمن بازرگانی ازآنجاکه مأموریت دارد با نوشتهها و سخنانش جایگاه تاریخی سازمان و بنیانگذاران مجاهدین خلق را زیر سؤال ببرد، مذبوحانه سعی میکند ابتدا همه مبارزات انقلابی و میهنی زمان شاه را زیر سؤال ببرد و آنرا پوچ و پوچگرایی نشان دهد؛ تا از همین منظر، به جایگاه بنیانگذاران نیز خدشه وارد کند. او در مصاحبه با روزنامه حکومتی شرق میگوید:
«بعد از ۱۵ خرداد… چون رژیم شاه حتی جبهه ملی، نهضت آزادی و حتی خلیل ملکی را سرکوب میکند، هیچ راهی باقی نمیمانَد و نسل ما به راهی میرود که به نظرش تنها راه برای تغییر وضعیت بود… اضافه کنم که در آن دوران مسئولترین، خوشفکرترین، باوجدانترین، میهندوستترین و ضد ظلمترین و در همان حال بینیازترینها را، از دانشجویان ساده تا فرزندان ژنرالهای شاه و درباریان به جنبش درآورد و جذب کرد و آنهایی که شیفته و مجذوب آن جریان دورانساز شدند از همهچیز خود گذشتند و این مسئله بغرنجی است که از همان زمان ذهن من را مشغول کرده، منی که بیشتر از موضع پوچگرایی جذب این جریان شده بودم».
هدف بهمن بازرگانی در نوشتن کتاب «زمان بازیافته» که توسط وزارت اطلاعات تکمیل و تصحیح! شده، بهقرار زیر است:
– زیر سؤال بردن بنیانگذاران مجاهدین خلق و تخریب آرمانهای پیریزی شده توسط آنان
– زیر سؤال بردن و بینتیجه نشان دادن استراتژی مبارزه مسلحانه
– تخریب جایگاه رهبر مقاومت ایران، مسعود رجوی
سرانجام یک آزمایش تاریخی
در اتهام افکنی و سیاه نماییهای ارتجاع حاکم علیه مجاهدین، همواره بر روی فرقه و سکت تأکید شده است. با زبانهای مزدوران رنگارنگ، قرارگاه مجاهدین را به قلعه الموت تشبیه کردهاند. با رکیکترین کلام و واژهها سعی نمودهاند انقلاب درونی مجاهدین و رهبری آن را لکهدار کنند؛ اما ارتجاع هار و وحشی هرچه بیشتر بر این کوس رسوا کوبیده؛ نتیجه عکس گرفته است. استراتژی مجاهدین که سرنگونی تام و تمام این حاکمیت ضد مردمی است، بیشتر و بیشتر بین مردم و جوانان گسترده شده چنانچه امروز با اقبال عمومی جوانان کشور به کانونهای شورشی، فصل نوینی در مبارزات میهنی ایران آغازشده است.
خلیفه ارتجاع هم بهروشنی این حرکت رشد یابنده را نظاره میکند و سرنگونی خود را در رشد و بلوغ این حرکت میبیند. به همین دلیل، دیکتاتوری آخوندی سعی مینماید با هر ترفند و حیلهای، از پیوستن جوانان شورشی به مجاهدین جلوگیری نماید. ازیکطرف شلاق و اعدام و حبسهای طویلالمدت را دایر نگهداشته. از طرف دیگر هم مذبوحانه میکوشد با بهکارگیری سفله مزدورانی چون بهمن بازرگانی و امثالهم، از درخشش این استراتژی بکاهد.
بنیانگذاران کبیر مجاهدین در ۵۶ سال پیش، ارگانی را بنا کردند که دو دیکتاتوری شیخ و شاه را به لرزه درآوردند، در سیاهترین مقاطع تاریخ ایران، با بذل جان و همهچیز خود، توانستند پرچم شرف مردم ایران را افراشته نگهدارند، آنها با پاکبازی و آزمایشهای تاریخی بسیار، از همه ابتلائات با سرفرازی عبور کرده و با صداقتشان مصداق سوگند گشتهاند.
به همین دلایل است که خلیفه ارتجاع بود خود را در نبود مجاهدین میبیند و برای نابودی آنها به هر دسیسه و ترفندی دستزده و میزند. به یمن مقاومت سرفرازانه مجاهدین در ۴ دهه گذشته و به یمن برخورداری مقاومت ایران از یک رهبری بیمانند، روزهای پایانی ارتجاع حاکم فرارسیده است. در آخرین مرحله نبرد رهایی ملت ایران در دوران سرنگونی، انتظار آن هست که خلیفه ارتجاع همه تیرهای زهرآگین خود را به سمت اصلیترین نیروی جایگزین خود شلیک کند. آنچه رفتنی است کفهای روی آب و تفالههای مبارزه است و آنچه باقی میماند.