تحریم انتخابات قلابی خامنهای به یک چالش اساسی برای استبداد دینی تبدیل شده است. ایستادگی مقاومت ایران بر این تحریم با هشتگهای «رأی من سرنگونی» و «آری به جمهوری دمکراتیک»، بازتابها و تکانههای خاص خود را در جامعهٔ ایران بهجا گذاشت. اکنون بهوضوح میتوان دید که این موضوع از قوارهٔ هشتگ بر گذشته، موج ایجاد کرده و به یک خواست ملی تبدیل شده است. این خواست ملی باعث وحشت خامنهای و دستگاه اهریمنی او شده است تا آنجا که ولیفقیه قافیه باخته و ورشکسته که پیشتر باد به منخرین انداخته بود و میخواست «دولت جوان حزباللهی» را با جراحی و تراشیدن بدنهٔ حکومت به سر کار بیاورد، اکنون از پیامدهای آن متوحش و سراسیمه است. دستگاه محاسباتی او این میزان از نفرت اجتماعی را نسبت به جلاد۶۷ و مهندسی انتخابات پیشبینی نکرده بود.
در روزهای نخست لیستسازی از کاندیدها و رد و قبول آنها با اهرم نظارت استصوابی در تاریکخانهٔ اشباح، سخنگوی شورای نگهبان ارتجاع میگفت که مشارکت پایین مشروعیت انتخابات کذایی را زیر سؤال نمیبرد ولی اکنون دغدغهٔ کل نظام تحریم انتخابات از سوی مردم ایران شده است.
خامنهای برای کشاندن مردم به پای صندوقهای انتخابات نمایشیاش، طی اظهاراتی سخیف شرط مسلمان بودن را قبول داشتن حکومت استبدادی خود و ولایت شیطانیاش دانست.
«بر اساس آیات قرآن مجید و احادیث و سنت پیامبر، اگر کسی به اسلام اعتقاد داشته باشد باید به حاکمیت اسلام هم معتقد باشد».
او آنگاه دست به یک تحریف آشکار زد و با نقل قول از امام دجالان، شرکت نکردن در انتخابات را گناه کبیره اعلام کرد. خلیفهٔ به انتهای خط رسیده، حد را از این هم گذراند و تحریم انتخابات مهندسی شدهٔ خود را «دارای پیامدهای دنیوی در نسلهای بعدی و مستلزم بازخواست الهی»! نامگذاری کرد.
«امام انتخابات را فریضه دینی میدانستند و در وصیتنامه خود میگویند: عدم حضور در انتخابات در برخی مقاطع چه بسا گناهی در رأس گناهان کبیره باشد و کوتاهی در مشارکت، پیامدهای دنیوی و حتی تا نسلهای بعد داشته باشد که مستلزم بازخواست الهی است» (تسنیم. ۱۴خرداد۱۴۰۰).
دو روز بعد برای اینکه هر گونه شکاف را ببندد، طی یک فتوای خودساخته، رأی سفید دادن را نیز حرام اعلام کرد.
«سـؤال: حکم رأی سفید و بینام دادن چیست؟ در صورت عدم شناخت و تحقیق، یا تحقیق کافی و عدم وصول به نتیجه و تحیر در انتخاب اصلح چطور؟
جواب: در هر صورت اگر رأی سفید دادن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است» (ستاره صبح. ۱۶خرداد ۱۴۰۰).
با وجود عرض اندام تمام قد خامنهای برای گدایی رأی، کسی به دجالگریهای او وقعی ننهاد. جامعهٔ انفجاری ایران با آتش زدن بنرها و پوسترهای ابراهیم رئیسی، عزم آتشین خود را برای برهم زدن بساط نمایش او اعلام کرد.
سریالی از امامجمعهها و اعلام انتخابات بهعنوان واجب شرعی دردی از خامنهای حل نکرد، حال او در ادامهٔ دریوزگی دجالگرانه آخوندهای دانهدرشت و دایناسورهای حوزوی را کوک کرده و به میدان فرستاده است تا برای نمایش او بازارگرمی کنند.
آخوند نوری همدانی: «حضور در انتخابات واجب شرعی و عقلی است» (ایرنا. ۲۳خرداد ۱۴۰۰).
این آخوند آلتدست خامنهای بهنقل از خمینی حفظ نظام را اوجب واجبات است» دانسته گفته است: «حضور در انتخابات بیعت مجدد با نظام اسلامی است».
راست میگوید، عکس آن هم صادق است. تحریم انتخابات یعنی نفی استبداد دینی.
آخوند مکارم شیرازی: «ملت آگاه و مؤمن ایران اسلامی با انتخابات پیش رو در مرحله حساس تاریخی قرار دارند. قرائن و نشانهها حاکی از آن است که کوتاهی در این امر ممکن است آسیبهای جدی و جبرانناپذیری به مصالح کشور وارد کند. از اینرو شرکت در انتخابات تکلیفی الهی، اجتماعی و پشتوانهای برای تحقق عزت و استقلال کشور خواهد بود» (تلگرام. ۲۳خرداد ۱۴۰۰).
«مرحله حساس تاریخی» و «آسیبهای جدی و جبرانناپذیر به مصالح کشور»! هم نیاز به توضیح ندارد. بیچارهٔ فلکزده آشکارتر از این نمیتوانست بگوید که اگر انتخابات تحریم شود، تلنگ خامنهای و کل نظام و آخوندهایی چون او در خواهد رفت.
پس از تحریف مصادیق «گناه کبیره»، اکنون توسل آیتالشیطانهای پابوس خامنهای به فتواهایی مانند «واجب شرعی»! و «تکلیف الهی»! دانستن انتخابات، انتهای طیف دجالگری است. بهنظر میرسد خامنهای و عمامهداران ریایی تمام برگهای ریاورزی خود را بهزمین کوبیدهاند ولی نتوانستهاند در پافشاری مردم ایران بر تحریم سراسری نمایش انتخابات و رأی سرنگونی خللی وارد آورند.
حنای ارتجاع غدار دیگر رنگی ندارد. این یک اتفاق میمون در تاریخ و جامعهٔ ایران است. باید آن را به فال نیک گرفت.
بهراستی تولدی دیگر در راه است.