بحران در رژیم به حدی است که حتی در مناظرههای از فیلتر عبور داده شده هم نتوانستند جلو فوران آنرا بگیرند و گوشههایی از دزدیهای نجومی در درگیرهای باندی بیرون زد.
اما ۷کاندیدای تأیید شده شورای نگهبان خامنهای اساساً هیچ اشارهیی به مشکلات اصلی مردم نکردند، تا جایی که روزنامه حکومتی آرمان نوشت: «آنچه از این مناظرات بر جای ماند نه مباحث کارشناسی مفید برای مردم که مباحثی بیسر و ته، بدون برنامهریزی، حداقلی و از سر اجبار بود».
عدم اشاره به ۵۰ بحران بزرگ در حاکمیت و سرپوش گذاشتن بر نقش خامنهای در آنها بهقول آرماننویس «حداقلی و از سر اجبار بود». بحرانهایی که بیشتر آنها را در تاکسی و اتوبوس و حتی در مطبوعات هم میتوان شنید.
صرفنظر از اینکه آنها به بحرانهای اصلی اشاره نکردند و اجازه هم نداشتند اشاره کنند، وعدههای انتخاباتی آنها هم چیزی جز بازار گرمی به شیوه عربدهکشی نبود.
مقالهنویس آرمان چند سطر بعد اضافه کرد: «مناظره سوم نیز بهلحاظ بحث کارشناسی که دردی از مردم دوا کند و مشکلی از مشکلاتشان را چاره کند خالی از مفهوم بود و صرفاً مملو از وعدههایی بود که تحقق آن چندان در دسترس نیست. اکثر کاندیداها صرفاً متوسل به هر چیزی حتی آنچه بدان اعتقاد ندارند، شدند تا بتوانند نگاه مردم را به سمت و سوی خود متمایل کنند» (آرمان ۲۳خرداد ۱۴۰۰).
به فرض اینکه میخواستند ناپرهیزی کنند و به یکی از مشکلات اصلی بپردازند، از طرف شورای نگهبان و نیروهای انتظامی و امنیتی آنقدر برای آنها خطوط قرمز گذاشته بودند که جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشتند.
آخوند موحدی کرمانی بعد از مناظره اول به آنها هشدار داد بترسید که گرفتار رد صلاحیت خود توسط شورای نگهبان شوید. (خبرگزاری مهر۱۷خرداد ۱۴۰۰).
القاصی دادستان تهران: نامزدهای انتخاباتی نباید از خطوط قرمز عبور کنند (روزنامه اعتماد ۱۰خرداد ۱۴۰۰).
سعید نمکی وزیر بهداشت: نامزدهای انتخابات به موضوع سلامت و کرونا نباید ورود کنند (خبرگزاری ایرنا ۱۹خرداد ۱۴۰۰).
فرمانده انتظامی تهران بزرگ: نامزدها به موضوع گشت ارشاد نباید وارد شوند (سایت خبر فوری ۱۹خرداد ۱۴۰۰)
پاسدار شکارچی سخنگوی نیروهای مسلح خامنهای: کاندیداها نباید از موضوع سربازی صحبت کنند (خبرگزاری ایرنا ۸خرداد ۱۴۰۰).
تنها چیزی که برای کاندیداها باقی ماند این بود که به هم متلک پراندند و هیچکدام از آنها وارد نقد موضوعات اصلی و نقش مخرب بیت خامنهای و سپاه پاسداران در انهدام اقتصاد نشدند. حتی در تهاجم به رئیسی حواسشان بود که با برجسته کردن بیسوادی و بیعملی، نزدیک موضوعات اصلی مانند جنایت و کشتار و قتلعام ۶۷ نشوند.
رسوایی انتخابات در این رژیم به حدی است که بسیاری از رسانهها و مهرههای حکومتی به آن میگویند انتصابات در لفافه انتخابات، چرا که این خیمهشببازی هدفی جز مشروع کردن حاکمیت ولایت فقیه ندارد.
در همان زمان که شورای نگهبان اسامی کاندیداها را اعلام کرد سعید حجاریان از باند مغلوب در توئیتر نوشت: «آغاز عملیات اجرایی طرح انتصاب نخستوزیر در لفافه انتخابات ریاست جمهوری» (توئیتر۴خرداد ۱۴۰۰).
بنابراین کاملاً مشخص بود که هیچکدام از این بهاصطلاح کاندیداها توان، اراده و اجازه آنرا نداشتند تا به موضوعات و مشکلات اصلی بپردازند.
موضوعاتی مانند قتلعام سال ۶۷، قیام خونین آبان ۹۸، قربانیان کرونا و مسأله واردات واکسن که خامنهای با هدف مشخص واردات آنرا ممنوع اعلام کرد و...
اما واقعیت کف خیابان چیزی دیگری است و دوران شارلاتانیسم سیاسی به سرآمده است.
در حالی که همه اصولگراها و تقریباً کلیت نظام برای آبرو بافی برای شیخ اعدام بودند روزنامه اعتماد همه رشتههای رئیسی را اینطور پنبه کرد: «برای ستاد انتخاباتی آقای رئیسی برای ساعت ۱۹ تا ۲۱ با حضور حداکثر۴ هزار نفر با رعایت فاصله ۴متری برای هر نفر در محل تجمع بوده است که در ساعت ۱۹ بهدلیل حضور تنها ۴۰۰نفر در محل تجمع، این مراسم در زمان مقرر آغاز نمیشود.
بر اساس اعلام ستاد مقابله با کرونا استان خوزستان، در نهایت با پیگیری عوامل استانی ستاد انتخاباتی این نامزد انتخابات، بالغ بر ۴هزار نفر از ۲۸شهرستان استان با اتوبوس به محل سخنرانی اعزام و تجمع انتخاباتی در ساعت ۲۲ آغاز میشود و آنچه در این تجمع انتخاباتی برگزار شده برخلاف تمامی دستورالعملها و مجوزها بوده و پروتکلهای بهداشتی مقرر شده از سوی ستاد ملی کرونا رعایت نشده است» (اعتماد ۲۲خرداد ۱۴۰۰).
اعتراف حضور تنها ۴۰۰نفر در شهری مانند اهواز در تجمع انتخاباتی رئیسی همان واقعیت کف خیابان در مورد نمایش انتخابات و تحریم سراسری آن از سوی مردم است.
یعنی شوهای مناظرهها و جنگولکبازیهای کاندیداها مطلقاً تاثیری در رأی مردم نداشت تا جایی که مهرعلیزاده هم مجبور به اعتراف شد و گفت: «اینکه کشور با بحران اعتماد اجتماعی مواجه است، بهرغم توصیههای مکرر مسئولان و تبلیغات شبانهروزی و پوسترهای رنگارنگ هنوز فضای انتخابات سرد و بیروحی است. بهدلیل بیاعتمادی مردم به میزان تاثیرگذاری آنان و ناامیدی از رویاهایی است که داشتند و برآورده نشده است».
بی اعتمادی مردم ترجمه نفرت سراسری و آمادگی جامعه برای قیام و شورش است، یعنی همان چیزی است که خامنهای را وادار کرد در مسیر انقباض بیشتر گام بردارد اما شرایط جامعه ایران نشان میدهد که ترفند او فایدهای برایش نداشته است.
این موضوع در خراب شدن راهاندازی مناظرههای خیابانی بر سر نظام بیشتر مشخص شد، آنجا که بسیاری از مردم خصوصاً جوانان بیپروا خامنهای و رئیسی را در خیابان شلاقکش کردند و نشان دادند دیگر مردم واهمهای از گزمههای خامنهای و پاسداران رئیسی ندارند.
آنها به صراحت اعلام کردند ۴۲سال خامنهای و کارگزارانش به آنها خیانت کرده و هر باندی بر سرکار آمده جز سرکوب و غارت بیشتر مردم کاری نکرده، و این نظام در تعارض با مردم نه میخواهد و نه میتواند مشکلات آنها را حل کند.